نویسنده: سید امیر حسین کامرانی راد
زلال وحی
صراط و میزان اعمال
ما معتقد به وجود «صراط» و «میزان» در قیامت هستیم
صراط همان پلی است که بر روی جهنم کشیده شده و همگان باید از روی آن عبور کنند، آری راه بهشت از روی جهنم میگذرد!
« و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا* ثم ننجی الذین اتقوا و نذر الظالمین فیها جثیا؛ همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم میشوید، این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت، سپس آنها را که تقوا پیشه کردهاند از آن رهایی میبخشیم و ظالمان را، در حالی که به زانو در آمدهاند در آن رها میسازیم.» 1
عبور از این گذرگاه صعب العبور خطرناک بستگی به چگونگی اعمال انسانها دارد چنان که در حدیث معروفی میخوانیم:منهم من یمر مثل البرق، و منهم من یمر مثل عدو الفرس، و منهم من یمر حبوا، و منهم من یمر مشیا، و منهم من یمر متعلقا، قد تاخذ النار منه شیئا و تترک شیئا، بعضی مانند برق از آن میگذرند و بعضی همچون اسب تیز رو، بعضی با دست و زانو، بعضی همچون پیادگان و بعضی به آن آویزان میشوند (و میگذرند!) گاه آتش دوزخ از آنها چیزی را میگیرد و چیزی را رها میکند!» 2
اما «میزان» چنانکه از نامش پیداست وسیلهای استبرای سنجش اعمال انسانها، آری در آن روز همه اعمال ما را میسنجند و ارزش و وزن هر یک را آشکار میکنند:
« و نضع الموازین القسط لیوم القیمه فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ ما ترازوهای عدل را در روز قیامتبر پا میکنیم، و به هیچ کس کمترین ستمی نمیشود، حتی اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) داشته باشد ما آن را حاضر میکنیم و (جزایش را به او میدهیم) و کافی است که حساب کننده باشیم!» 3
« فاما من ثقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه* و اما من خفت موازینه فامه هاویه؛ اما کسی که در آن روز، ترازوهای اعمالش سنگین است، در یک زندگی رضایت بخش خواهد بود، و کسی که ترازوهایش سبک است، جایگاهش دوزخ است!» 4
آری عقیده ما این است که نجات و رستگاری در آن جهان بستگی به اعمال انسانها دارد، نه آرزوها و پندارها، هر کس در گرو اعمال خویش است و بدون پاکی و تقوا کسی راه به جایی نمیبرد: «کل نفس بما کسبت رهینه؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است.» 5
این شرح کوتاهی بود از چگونگی «صراط» و «میزان» هر چند جزئیات آن برای ما معلوم نیست و چون سرای آخرت عالمی است بسیار برتر از جهانی که در آن زندگی میکنیم، درک همه مفاهیم آن برای ما زندانیان دنیای مادی مشکل یا غیر ممکن است.
پی نوشت :
1. سوره مریم، آیات 71 و 72.
2. این حدیثبا مختصر تفاوتی در منابع معروف شیعه و اهل سنت، مانند کنز العمال حدیث 39036 و قرطبی، جلد 6، صفحه 4175 ذیل آیه 71 سوره مریم و صدوق در امالی خود آن را از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.در صحیح بخاری نیز بابی دیده میشود تحت عنوان« الصراط جسر جهنم» (صحیح بخاری، جلد 8، صفحه 146) .
3. سوره انبیاء، آیه 47.
4. سوره قارعه، آیات 6 تا 9.
5. سوره مدثر، آیه 38.
منبع: اعتقاد ما، آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)
کلام نور
زکات فطره
قال الصادق (علیه السلام): ان من تمام الصوم اعطاء الزکاه یعنى الفطره کما ان الصلوه على النبى (صلى الله علیه و آله) من تمام الصلوه؛
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: تکمیل روزه به پرداخت زکات یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است.
وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5
نیکوکاری
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: بر عمر نیافزاید مگر نیکوکاری (1)
حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: سه چیز از درهای نیکوکاری است: سخاوتمندی دل، گفتار نیکو و شکیبایی در برابر آزار و اذیت. (2)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: نیکوکاری، کرداری اصلاحگر است. (3)
حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند: نیکوکاری و صدقه دادن پنهانی فقر را از بین می برد، عمر را زیاد و هفتاد مرگ بد و ناگوار را دفع می کند.(4)
حضرت امام الصادق (علیه السلام) می فرمایند: به پدران خود نیکی کنید، تا فرزندانتان به شما نیکی کنند. (5)
حضرت امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: هر کس به برادران و خانواده ی خود نیکی کند، عمرش دراز شود. (6)
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج77، ص 166.
2- تحف العقول، ص 8.
3- غررالحکم، ح 554.
4- میزان الحکمه، ج1، ص 475.
5- تحف العقول، ص 359.
6- بحارالانوار، ج78، ص 53.
آداب مجلس
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هر چیزی شرافتی و حرمتی دارد؛ شریفترین مجالس آن است که رو به قبله باشد. (1)
حضرت امام علی(علیه السلام) می فرمایند: تنها کسی باید در صدر مجلس بنشیند که سه ویژگی داشته باشد:
1- هر گاه از او پرسش کنند پاسخ دهد.
2- هر گاه دیگران از سخن گفتن درماندند، او سخن بگوید.
3- نظری بدهد که خیر و صلاح اهل آن مجلس در آن باشد.
هر کس این ویژگیها را نداشته باشد و درصدر مجلس بنشیند، احمق است. (2)
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که درآن معصیت خداوند می شود و او نمی¬تواند آن وضع راتغییر دهد.(3)
حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: هر کس در مجلس که یاد و اسم ما در آن زنده نگه داشته می شود بنشیند، در آن روزی که دلها می میرد دل او نمی میرد. (4)
پی نوشت :
1- بحارالانوار، ج75، ص 469.
2- بحارالانوار، ج78، ص 304.
3- اصول کافی، ج2، ص 374.
4- امالی شیخ صدوق، ص 68.
خوردن
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من قل طعمه بطنه و صفا قلبه و من کثر طعمه سقم بطنه و قسا قلبه؛
آن که غذا کم خورد، معده اش سالم ماند و صفای دل یابد و هر که پرخور باشد، معده اش بیمار و قلبش سخت شود. (1)
قال الامام علی (علیه السلام): قله الأکل من العفاف و کثرته من الإسراف؛
کم خوری نشانه ی پاکدامنی است و پرخوری نشانه ی اسراف و زیاده روی. (2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): أبعد الخلق من الله إذا ما امتلأ بطنه؛
هر کسی، هنگامی که شکمش انباشته است، دورترین فرد از خداست. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام): لیس بشیء اضر لقلب المؤمن من کثره الأکل، و هی مورثه لشیئین: قسوه القلب، و هیجان الشهوه؛
برای قلب مؤمن چیزی زیانبارتر از پرخوری نیست، پرخوری موجب دو چیز می شود:
1- سنگدلی
2- تحریک شهوت (4)
قال الامام الکاظم (علیه السلام):لو أن الناس قصدوا فی الطعم لاعتدلت ابدانهم؛
اگر مردم در خوردن اعتدال می روزیدند، بدنهای شان سالم می ماند. (5)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: با خوردن و آشامیدن زیاد دلها را نمیرانید؛ زیرا همان گونه که زراعت بر اثر آب زیاد از بین می رود، دلها نیز بر اثر پرخوری می میرد. (6)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر گاه خداوند بخواهد بنده ی خود را اصلاح گرداند، سه چیز نصیب او کند، کم گویی، کم خوری و کم خوابی. (7)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: هر کس خوراکش اندک باشد، اندیشه اش زلال است. (8)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: از پرخوری دوری کنید که مایه ی سنگدلی، تنبلی نسبت به نماز و تباهی و بیماری بدن است. (9)
پی نوشت :
1- تنبیه الخواطر، ج1، ص 46.
2- مستدرک الوسایل، ج16، ص 213.
3- مستدرک الوسایل، ج16، ص 209.
4- مستدرک الوسایل، ج12، ص 94.
5- وسایل الشیعه، ج 16، ص 406.
6- تنبیه الخواطر، ج1، ص 46.
7- مستدرک الوسایل، ج16، ص 213.
8- غررالحکم، ح 8462.
9- غررالحکم، ح 2742.
بخشودن (عفو کردن مردم)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هر که خطای مسلمانی را ببخشد، خداوند در روز رستاخیز خطای او را ببخشد. (1)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: بدترین مردم کسی است که لغزش را نمی بخشد و عیب و خطا را نمی پوشاند. (2)
حضرت امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: با گذشت ترین مردم، کسی است که در زمان قدرت داشتن، گذشت کند. (3)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هر که از ستمی که در حق او شده است گذشت کند، خداوند بجای آن در دنیا و آخرت به او عزت می بخشد. (4)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: زمانی که قدرت داری با گذشت باش و در زمان تنگدستی بخشنده و در عین نیازمندی ایثارگر، تا فضل تو به کمال رسد. (5)
پی نوشت :
1- کنزالعمال، ج 7019.
2- غررالحکم، ح 5735.
3- الدره الباهره، ص 24.
4- امالی شیخ الطوسی، ص 182.
5- غررالحکم، ح 7179.
حکمت های شگرف
حکمت 349نهج البلاغه : الگوى انسان کامل(اخلاقى، معنوى)
قَالَ الامام علی [علیه السلام] مَنْ نَظَرَ فِى عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ وَ مَنْ نَظَرَ فِى عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ وَ الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویى دیگران باز ماند، و کسى که به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و کسى که شمشیر ستم بر کشد با آن کشته شود و آن کس که در کارها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد ، و هر کس خود را در گردابهاى بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهاى بدنام قدم گذاشت متهم گردید.
و کسى که زیاد سخن مى گوید: زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم وحیاء او اندک است ، و آن که شرم او اندک ، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود، و کسى که پرهیزکارى او اندک است دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد، در آتش جهنم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتى هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى ها را مرتکب شود، پس او احمق واقعى است. قناعت ، مالى است که پایان نیابد، و آن کس که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزى خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب مى آید جز به ضرورت سخن نگوید.
حکمت 350 : روانشناسى مردان ستمکار(سیاسى، اجتماعى،اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ یُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَهَ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: مردم ستمکار را سه نشان است: با سرکشى به مافوق خود ستم روا دارد، و به زیر دستان خود با زور و چیرگى ستم مى کند، و ستمکاران را یارى مى دهد.
حکمت 351: امیدوارى در سختى ها(معنوى)
وَ قَالَ [علیه السلام] عِنْدَ تَنَاهِى الشِّدَّهِ تَکُونُ الْفَرْجَهُ وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاءُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: چون سختى ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید، و آن هنگام که حلقه هاى بلا تنگ گردد آسایش فرا رسد.
حکمت 352: اعتدال در پرداخت به امورخانواده(اخلاقى،اجتماعى،خانوادگى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به برخى از یاران خود فرمودند) بیشترین اوقات زندگى را به زن و فرزندت اختصاص مده ، زیرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آن ها را تباه نخواهد کرد ، و اگر دشمنان خدایند ، چرا غم دشمنان خدا را مى خوری؟!
حکمت 353: بزرگ ترین عیب(اخلاقى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: بزرگ ترین عیب آن که چیزى را در خوددارى، بر دیگران عیب بشماری!
حکمت 354 : روش تبریک گفتن در تولد فرزند(اخلاقى، اجتماعى)
وَ هَنَّأَ بِحَضْرَتِهِ رَجُلٌ رَجُلًا بِغُلَامٍ وُلِدَ لَهُ فَقَالَ لَهُ لِیَهْنِئْکَ الْفَارِسُ فَقَالَ [علیه السلام] لَا تَقُلْ ذَلِکَ وَ لَکِنْ قُلْ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ وَ بُورِکَ لَکَ فِى الْمَوْهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ .
در حضور امام علی(علیه السلام) ، شخصى با این عبارت ، تولد نوزادى را تبریک گفت ” قدم دلاور یکّه سوار مبارک باد”
حضرت فرمودند: چنین مگو ! بلکه بگو : خداى بخشنده را شکر گزار ، و نوزاد بخشیده بر تو مبارک ، امید که بزرگ شود و از نیکو کارى اش بهرمند گردی!.
حکمت 355 : پرهیز از تجمل گرایى(اعتقادى، سیاسى)
وَ بَنَى رَجُلٌ مِنْ عُمَّالِهِ بِنَاءً فَخْماً فَقَالَ [علیه السلام] أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا إِنَّ الْبِنَاءَ یَصِفُ لَکَ الْغِنَى .
وقتى یکى از کارگزارانِ امام علی(علیه السلام)، خانه با شکوهى ساخت به او فرمودند: سکه هاى طلا و نقره سر بر آورده خود را آشکار ساختند، همانا ساختن مجلل، بى نیازى و ثروتمندى تو را مى رساند.
حکمت 356: قدرت خداوند در روزى رسانى(اعتقادى)
وَ قِیلَ لَهُ [علیه السلام] لَوْ سُدَّ عَلَى رَجُلٍ بَابُ بَیْتِهِ وَ تُرِکَ فِیهِ مِنْ أَیْنَ کَانَ یَأْتِیهِ رِزْقُهُ فَقَالَ [علیه السلام] مِنْ حَیْثُ یَأْتِیهِ أَجَلُهُ .
از امام علی(علیه السلام) پرسیدند: اگر دُرِ خانه مردى را به رویش بندند، روزى او از کجا خواهد آمد ؟ حضرت فرمودند: از آن جایى که مرگ او مى آید!.
حکمت 357: روش تسلیت گفتن(اخلاقى، اجتماعى)
وَ عَزَّى قَوْماً عَنْ مَیِّتٍ مَاتَ لَهُمْ فَقَالَ [علیه السلام] إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ لَکُمْ بَدَأَ وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَى وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِى بَعْضِ أَسْفَارِهِ فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (مردمى را در مرگ یکى از خویشاوندانشان چنین تسلیت گفتند)
مْردن از شما آغاز نشده ، و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر مى رفت، اکنون پندارید که به یکى از سفرها رفته؛ اگر او باز نگردد شما به سوى او خواهید رفت.
حکمت 358 : مسؤولیت نعمت ها(اخلاقى، اقتصادى)
وَ قَالَ [علیه السلام] أَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَهِ وَجِلِینَ کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَهِ فَرِقِینَ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِى ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِى ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا.
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى مردم، باید خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه کیفر، ترسان بنگرد ، زیرا کسى که رفاه و گشایش را زمینه گرفتار شدن خویش نداند، پس خود را از حوادث ترسناک ایمن مى پندارد و آن کس که تنگدستى را آزمایش الهى نداند، پاداشى را که امیدى به آن بود از دست خواهد داد.
حکمت 359: راه خود سازى(اخلاقى، تربیتى)
وَ قَالَ [علیه السلام] یَا أَسْرَى الرَّغْبَهِ أَقْصِرُوا فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لَا یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَهِ عَادَاتِهَا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: اى اسیران آرزوها ، بس کنید! زیرا صاحبان مقامات دنیا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند، اى مردم کار تربیت خود را خود بر عهده گیرید، و نفس را از عادت هایى که به آن حرص دارد، باز گردانید.
حکمت 360: ضرورت پرهیز از بدگمانى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [علیه السلام] لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَهٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِى الْخَیْرِ مُحْتَمَلًا .
و درود خدا بر ایشان، فرمودند: شایسته نیست به سخنى که از دهان کسى خارج شد، گمان بد ببرى ، چرا که براى آن برداشت نیکویى مى توان داشت.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) از حضرت امام هادی (علیه السلام) و ایشان از قول حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند:
قائم ما غیبتی طولانی خواهد داشت. شیعیان را چنان می بینم که که برای پیدا کردن او دشت و دمن را زیر پا می گذارند و او را پیدا نکنند و از طول مدت غیبتش، منکرش نشوند و روز قیامت با من (همجوار با آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام)) خواهند بود.
منبع:کمال الدین، شیخ صدوق (رحمت الله علیه)
خوشا چشم انتظاری!
خوشا به سعادت چشم انتظاران، که مهر نشسته بر دلشان را حتی به روزگاران از دست نخواهند داد و عجله نخواهند کرد که «أَتی أمْرُ اللّهِ فَلاتَسْتَعْجِلُوهُ». در روزگار گمنامی خوبیها و خوشنامی بدیها، خود را به پیشواز موعود پیامبران، آماده خواهند کرد.
خوشا به منتظران ظهور که در سالهای دور، قیام به قسط را از یاد نخواهند برد و دستهایشان را برای چیدن مرواریدهای باران، بلند خواهند کرد؛ پنجرههای دلشان را خواهند گشود برای وزیدن رایحه صلح و سلامت و جاده جانشان را برای عبور قافله نیایش، هموار خواهند کرد؛ خوشا به سعادت چشم انتظاران!
بتاب، ای آفتاب محض!
دست ما به دامان نجابتت! ای گستره امید! ای نهایت آرزو! به ما مجال عاشق شدن و فرصت احیا در فضای عطش خود را عطا کن؛ مگر جز امام، کسی شایستگی و قدرت این بخشیدن را دارد؟!
این پیلههای انجماد را که قرنهاست، زمین به دور باور خویش تنیده، چه کسی جز منجی، قادر به شکستن است؟!
این قفس تنگ ماده و این حصار سیاه فراموشی را کدام دست خورشیدی جز تو، قادر به گشودن است؟!
ای پاسخ مشترک تمام سوالات!
دریاب این نفسهای خسته از خویش را، این غبارگرفتگان قرنها غفلت و تباهی را… بنگر و شفافتر از آیینه ببین ما را که شکایت یخزدگی خویش را به محضر خورشیدی تو آوردهایم. بتاب ای آفتاب محض! بگسل از پای زمین، این دامهای سکون و خفتگی را؛ ما از منجی، چیزی جز این نمیخواهیم.
موعودترین تبسّم آسمان! ما را به آتش انتظار خود احیا کن که میدانیم کسی منتظرتر از تو نیست!
خدا کند که بیایی
خدا کند که بیایی و روح در کالبد این زمین مرده بدمی!
خدا کند روزی دستهای سبز تو، چتری شود روی سَر زمین! خدا کند که بیایی و بوی گل نرگس، زمین را مست کند!
خدا کند که بیایی تا ندبه، دیگر ندبه نکند؛ تا چشمهای پنجره، هیچ وقت بارانی نشود، تا باغچه بغض نکند و دل شمعدانیها نگیرد!
خدا کند که بیایی، تا دست سرد بغض، دهان شیعه را نگیرد! خدا کند صبح جمعهای، تکیه به دیوار کعبه بدهی و طنین صدایت، دلها را بلرزاند!
بیا که کربلا هم چشم در راه است!
مواعظ جاوید
جوانان و نگهبانی از انقلاب
به جوانهایتان سفارش کنید، از قول من سلام به همه برسانید، سفارش کنید که شما جوان ها جند (لشکر) خدا هستید، شماها کارهای بکنید که ایران در دنیا سربلند باشد، ما پیش خدا سربلند باشیم، خود شما پیش خدا آبرومند باشید. (1)
رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که به حق پشتوانه ی انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده ی خود ادامه داده و بحمدالله تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان گروه میلیونی، رزمنده تربیت می کند و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده می شود، ارتش 20 میلیونی که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شر جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد. شما عزیزان و جوانان بزرگوار باید بدانید که حفظ و حراست اسلام و کشور اسلامی و دین حق از بزرگترین طاعاتی است که ازصدر عالم تا کنون انبیای معظم و اولیای بزرگ (صلوات الله علیهم اجمعین) در راه آن کوشش جان فرسا نموده اند و از هیچ فداکاری دریغ ننموده اند و تربیت و تعلیم و تعلّم فنون نظامی در راه این هدف، ارزنده ترین ارزشهاست و تا شما جوانان بیدار و سایر قشرهای ملت بزرگ با این شعور درصحنه حاضرید به کشور و جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد رسید. (2)
منابع:
1- صحیفه ی نور، ج12، ص 69.
2- صحیفه ی نور، ج15، ص 231.
در محضر ولایت
فطر ، عید جهان اسلام
… روز عید فطر از جملهى مناسبتهایى است که امّت اسلامى مىتواند از آن منتفع شود و خوشبختانه در اسلام از این مناسبتها بسیار است. این روز براى همهى مسلمانان جهان عید است؛ روزى است که مسلمانان بعد از یک ماه روزهدارى و عبادت و توجّه و تذّکر، با دلهایى که براى جلب رحمت و نورانیّت الهى آماده شده است، با اقامهى نماز و اجتماعات گوناگون، گرد هم جمع مىشوند و این براى دنیاى اسلام یک فرصت است. همهى اعیاد و مناسبتهاى اسلامى باید این خاصیت را براى ما داشته باشد که دلهاى ما مسلمانان را به هم نزدیک کند. امروز مسلمانان بیش از همیشه احتیاج دارند به اینکه دلهایشان را به هم نزدیک کنند.
… روز عید فطر از جملهى مناسبتهایى است که امّت اسلامى مىتواند از آن منتفع شود و خوشبختانه در اسلام از این مناسبتها بسیار است. این روز براى همهى مسلمانان جهان عید است؛ روزى است که مسلمانان بعد از یک ماه روزهدارى و عبادت و توجّه و تذّکر، با دلهایى که براى جلب رحمت و نورانیّت الهى آماده شده است، با اقامهى نماز و اجتماعات گوناگون، گرد هم جمع مىشوند و این براى دنیاى اسلام یک فرصت است. همهى اعیاد و مناسبتهاى اسلامى باید این خاصیت را براى ما داشته باشد که دلهاى ما مسلمانان را به هم نزدیک کند. امروز مسلمانان بیش از همیشه احتیاج دارند به اینکه دلهایشان را به هم نزدیک کنند. …(1)
فطر هدیه ای از جانب دوست
…عید فطر، یکى از عظیمترین مناسبتهاى اسلامى است. دنیاى اسلام، روز عید فطر را به معناى حقیقى عید مىداند و عید مىگیرد؛ و این چیزى است که اسلام براى امّت اسلامى خواسته است: «جعله اللَّه لکم عیدا و جعلکم له اهلا»؛ خداى متعال امروز را براى امّت اسلامى عید قرار داد و آنها را شایستهى این عید دانست. آنچه مهم است، بخش دوم قضیه است. ما باید از این هدیهى الهى استفاده کنیم؛ هم استفادهى شخصى، به معناى راه دادن نور معرفت و توبه و انابه به دلهاى خودمان، که اگر از عالم معرفت و محبّت الهى دریچهاى بر روى دلهاى خودمان باز و اندرون خود را نورانى کنیم، بسیارى از تاریکیها و گرفتاریهاى دنیاى بیرون هم حل خواهد شد؛ چون دل انسانهاست که سرچشمهى خوبیها و بدیهاست – در اعمال و رفتار و مناسبات اجتماعى و بینالمللى آنها – و هم استفادهى عمومى بکنیم. …(2)
… امروز عید فطر است؛ روز عیدى گرفتن از خداى متعال است؛ روزى است که در قنوت نماز عید فطر میلیونها دلِ متذکّر و خاشع از خداوند متعال درخواست کردند همان خیراتى را که به برترین بندگانش داده است، به آنها هم بدهد و از شرورى که برترین و بزرگترین انسانهاى تاریخ را از آن دور نگه داشته است، آنها را هم دور بدارد. آن خیرات، در درجهى اوّل، عروج به مقام توجّه به خدا، عبودیّت خدا، آشنا بودن و مرتبط بودن با خدا و الهام گرفتن از حضرت حق در همهى گفتارها و کردارها و آنات زندگى است، و بدترین شرور، شرک به خدا، خضوع در مقابل قدرتهاى غیرالهى و ضدّ الهى و بنده و بردهى دیگران بودن است. امیدواریم خداوند به فضل و رحمتِ خود دعاى میلیونها مسلمان را که از دل بر زبان جارى کردند، مستجاب کند و مسلمانان را به وادى امن عبودیّت و مقام بندهى صالح و شایستهى خود وارد کند. …(3)
فطر عیدی برای مغفرت شدگان
… در روایتى است از سُوید بن غَفَله – که از دوستان امیرالمؤمنین است و دربارهى او اینطور گفتهاند که «من کان من اولیاء امیرالمؤمنین»؛ از نزدیکان امیرالمؤمنین بوده است – که مىگوید روز عید فطر در خانهى امیرالمؤمنین بر او وارد شدم. «فاذا عنده فاثور اى خوان»؛ در مقابل او سفرهیى گسترده شده بود و حضرت مشغول غذا خوردن بودند. «و صحفه فیها خطیفه و ملبنه»؛ غذاى بسیار متواضعانهیى در مقابل حضرت گذاشته شده بود. «خطیفه» غذایى است که در حداقل امکان براى کسى تهیه مىشود؛ مثلاً مقدارى شیر و مقدارى آرد مخلوط مىکردند؛ غذاى کاملاً فقیرانه. «فقلت یا امیرالمؤمنین یوم عید و خطیفه؟»؛ عرض کردم یا امیرالمؤمنین! شما روز عید چنین غذاى کماهمیت و کمارزشى مىخورید؟ معمول این است که در روزهاى عید، مردم بهترین غذاهاى خود را مىخورند؛ شما به این غذا اکتفا کردید؟ «فقال: انّما هذا عید من غفر له»؛ فرمود امروز، روز عید است؛ اما براى کسانى که مورد مغفرت الهى قرار گرفته باشند. یعنى عید بودنِ امروز به خوردن غذاهاى رنگین و دلخوش کردن به شادىهاى کودکانه نیست؛ این عید واقعى است براى کسانى که بتوانند و توانسته باشند مغفرت الهى را براى خودشان تحصیل کنند. در یک جملهى دیگر امیرالمؤمنین فرمود: «انّما هو عید لمن قبل اللَّه صیامه و شکر قیامه»؛ عید فطر، عید است براى کسى که خدا روزهى او را مورد قبول قرار دهد و نماز و عبادت او را مورد شکر و سپاس خود قرار دهد. «و کلّ یوم لا یعصى اللَّه فیه فهو یوم عید»؛ آن روزى که من و شما این توفیق را پیدا کنیم که هیچ معصیتى از ما سر نزند، روز عید و شادمانى است. …(4)
منابع:
1) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 15/9/1381
2) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام جمهورى اسلامى 25/09/1380
3) بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز عید سعید فطر 05/09/1382
4) بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نماز عید سعید فطر 13/08/1384
شمیم هدایت
یگانه وسیله ی رسیدن به هدف خلقت
عمل به وظایف عبودیت، یگانه وسیله ای است که می تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند، و هر کس هم در طول تاریخ از انبیاء و ائمه ی اطهار (علیهم السلام) گرفته تا پیروان آنها و صالحان، به هر مقامی رسیده، در اثر عمل کردن به وظیفه بوده است. و در مقابل، سقوط های معنوی و لغزش های دینی هم در اثر جهل به وظیفه یا غفلت از آن و یا کاهلی و سستی در آن بوده است. خداوند متعال در قرآن کریم (آیه ی 56 سوره ی ذاریات) هدف خلقت انسان واجنه را عبودیت او مطرح کرده است از آنجا که می فرماید: « و ماخلقت الجن و الإنس الا لیعبدن؛ و من جن و انس را نیافریدم جز این که عبادتم کنند.» تکالیف هم که در قالب احکام پنجگانه (واجب، مستحب، مباح، مکروه، حرام) از طرف دین بیان شده برای ذکر وظایف انسانها بوده است تا به واسطه ی عمل به آنها به تقرب به او برسند. آری عبدالله بودن، مقدمه ی عندالله شدن است که در اثر عبودیت کامل، نقطه ی عبدالله ترقی کرده و بالا می رود و عند الله می شود. و شاید همین است سر تقدیم کلمه ی «عبده» بر کلمه ی «رسوله» در تشهد نماز، که اگر حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه وآله و سلم) عبودیت مطلقه نداشتند، هرگز به رسالت نمی رسیدند چنان که قرآن کریم (آیه ی 1 سوره ی بنی اسرائیل) در عروج ظاهری و معراج جسمانی آن حضرت هم اشاره به مقام عبودیت آن بزرگوار کرده است و می فرماید: « سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا انه هو السمیع البصیر».
کلمه ی (بعبده) در آیه ی شریفه، وصف است برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ولی مشیر به علت معراج است، یعنی عبودیت مطلقه، علت سیر آن حضرت به عالم ملکوت بوده است.
منبع: هدف خلقت،حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله) صص 71 – 70.
ره توشههایی از عید سعید فطر
حجت الاسلام عبدالکریم پاکنیا
فرا رسیدن روز مبارک عید فطر، نوید بخش تحوّلاتى سرنوشت ساز در زندگى اهل ایمان است. چرا که عید فطر یکى از ایام اللّه، زمینه ساز وحدت کلمه براى مسلمانان و تقویت اتحاد و اراده آنان، تجدید حیات دوباره براى اسلام، دمیدن روح ایمان و سرور و نشاط براى بندگان الهى، روز نمایش عظمت دین و بازگشت دوباره به فطرت انسانى و بالاخره روز فتح و پیروزى در جهاد اکبر براى رهروان خداجوى مىباشد. در شب و روز عید فطر، اهل ایمان از سوئى به شب زنده دارى و نماز و دعا مىپردازند و از سوئى دیگر با زمزمه زیارت امام حسین(ع) با آن حضرت و مقاصد آسمانىاش پیمان مجدد امضاء کرده و روح حماسه و عرفان و فداکارى را در وجودشان احیاء مىکنند. این اعمال معنوى آنان را براى پرواز در عالم ملکوت به همراه قدسیان آماده مىکند و آنان بدین وسیله از قید و بند مادّیات و علاقههاى بىارزش رهائى یافته و با دلى سرشار از شوق ایمان و عشق به خدا زندگى نوینى را آغاز مىکنند. چه زیباست که تمام اقشار جامعه از این فرصت به دست آمده در راه اعتلاى کلمه حق و توسعه و ترویج معارف حیاتبخش الهى بهره گرفته و خود را یک سال دیگر در پناه ایمان و مصونیت بیمه کنند. در آن روز مسلمانان با شوق وصف ناپذیرى از عبادات و ریاضات شبهاى ماه رمضان و شبهاى قدر و زیباترین لحظات ارتباط با خداوند فارغ شده و در اجتماع روز فطر صف مىکشند و اتّحاد و یگانگى و برادرى و همدلى خود را به نمایش گذاشته و بار دیگر دست رد به سینه شیطان و شیطان صفتان مىزنند و هم نوا با برادران دینى خود، پروردگار با عظمت را صدا کرده و توفیق در تمام کارهاى خیر و دورى از تمام بدىها رابه همراه حضرت محمّد و آلش ـ که درود خدا بر آنان باد ـ از درگاه خداوند درخواست مىکنند. در همین راستا به برخى از دستاوردهاى این روز باشکوه اشاره کرده و روح و جان خویش را با آموختن درسهائى از آن صفا مىبخشیم به امید اینکه ره توشههائى را براى سلوک به سوى حق به دست آوریم.
در اجتماع بزرگ مسلمانان در روز فطر، مىتوان پیامهاى مهم و حیاتبخش اسلام را به گوش حاضرین رساند چرا که برخى افراد فقط در چنین روزى فرصت راهیابى به مجالس مذهبى را پیدا مىکنند و در چنین فضائى آمادگى شنیدن مطالب معنوى و دستورات انسان ساز اسلامى را دارند. به همین جهت امیرمؤمنان على(ع) در یکى از خطبههاى خویش در روز عید فطر بعد از حمد و ثناى الهى و فراهم نمودن زمینه پیامهاى آسمانى به بیان مهمترین دستوارت الهى پرداخته و اهم احکام کلیدى را به نمازگزاران فطر مىآموزد در فرازهائى از گزارشى که شیخ صدوق از بیانات امیرمؤمنان على(علیه السلام) در خطبه عید فطر آورده است چنین مىخوانیم: « انّ هذا الیوم جعله اللّه لکم عیداً و جعلکم له اهلاً فاذکروا اللّه یذکرکم و ادعوه یستجب لکم؛امروز را خداوند متعال براى شما عید قرار داده است و به شما شایستگى آنرا عنایت فرموده پس شما هم به شکرانه آن خدا را یاد کنید تا شما را یاد کند و او را بخوانید تا شما را اجابت کند به یکى از مهمترین اعمال روز عید فطر که پرداخت زکات فطره است اشاره کرده و اهمّیت آنرا متذکر مىشود، چرا که اگر زکات فطره از صورت پرداخت فردى به سمت بُعد اجتماعى آن سوق داده شود پشتوانه و سرمایه مهم اقتصادى در حلّ مشکلات مردم خواهد بود. ایجاد مراکز درمانى، تأسیس کانونهاى علمى و صنعتى براى اشتغالزائى بیکاران جامعه، سرمایه گذارى
براى مسائل بهداشتى و عمران محیط زیست، تقویت بنیه دفاعى مسلمانان و حراست از مرزهاى اسلامى، توسعه فرهنگ عمومى و دینى و ایجاد مؤسسات پژوهشى و تحقیقاتى برخى از دستاوردهاى پرداخت زکات فطره در روز عید است که در صورت جمع آورى و مصرف صحیح این بودجه دینى به دست خواهد آمد.
ائمه جمعه و جماعات و مبلغان گرامى در صورت هدایت صحیح مردم و مخاطبین خویش در این زمینه توفیقات افزونترى را در امر تبلیغ خواهند داشت و در به وجود آوردن مراکز علمى، عمرانى و بهداشتى که نوعى باقیات صالحات است شریک خواهند بود؛ چه بسیار از عالمان متعهد و مبلغان پر تلاشى که از همین زاویه به توسعه و ترویج معارف عالى اسلام پرداختهاند. به همین جهت امیر مؤمنان مردم را به پرداخت دَینِ شرعى خویش تشویق نموده و با یاد آورى اهمّیت موضوع مىفرماید: « و اَدّوا فِطرَتَکُم، فَاِنَّها سُنَّهُ نَبیِّکُم وَ فَریضَهٌ مِن رَبِّکُم فَلیُؤدّها کُلُّ اِمرِءٍ مِنکُم عَنهُ وَ عَن عیالِهِ کُلِّهِم ذَکَرِهِم وَ اُنثاهُم، صَغیرِهِم و کَبیرِهِم وَ حُرِّهِم و مَملُوکِهِم عَن کُلِّ اِنسانٍ مِنهُم صاعاً مِن بُرٍّ اَوصاعاً مِن تَمرٍ اَو صاعاً مِن شَعیرٍ؛ زکات فطره خود را ـ که سنت پیامبرتان و فریضه واجبى از سوى پروردگارتان مىباشد ـ هر یک از شما از سوى خود و افراد تحت تکفل خود از زن و مرد، کوچک و بزرگ، آزاد و مملوک یک صاع گندم یا خرما یا جو پرداخت نماید.»
امام على(علیه السلام) در فراز دیگرى از خطبه خویش به مهمترین دستورات الهى پرداخته و به مسلمانان یادآور مىشود که: « اطیعوا اللّه فیما فرض اللّه علیکم و امرکم به من اقام الصّلوه و ایتاء الزّکوه و حجّ البیت و صوم شهر رمضان و الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر و الاحسان الى نساء کم و ما ملکت ایمانکم؛ در مواردى که خداوند بر شما واجب کرده و به انجام آن امر نموده است از فرمان خداوند اطاعت کنید، از بپا داشتن نماز، پرداخت زکات، زیارت خانه خدا، روزه ماه رمضان، امر به معروف و نهى از منکر و نیکى و احسان به همسران و زیردستان خود.» مولاى متقیان باتذکر زشتى برخى گناهان کبیره اضافه مىکند که: « و اطیعوا اللّه فیما نهاکم عنه من قذف المحصنه و ایتان الفاحشه و شرب الخمر و بخس المکثال و نقص المیزان و شهاده الزّور و الفرار من الزّحف؛(1) اى مردم! خدا را در مورد چیزهائى که شما را نهى کرده اطاعت کنید و از انجام آن دورى گزینید که از جمله نسبت ناروا به زنان شوهر دار و آبرومند، انجام اعمال زشت همچون فحشا و شرب خمر، کم فروشى در معاملات، گواهى باطل و دروغ و فرار از میدان نبرد از مقابل دشمن است.»
برخى از مردم عید را به معنى نشاط و شادى ظاهرى دانسته و با پوشیدن لباسهاى نو و رنگارنگ و با تدارک غذاهاى متنوع و شیرینى و شربت و گفتن و خندیدن و سیاحت و تفرج بىمحتوا خود را سرگرم مىکنند. در حالى که عارفان با بصیرت و اولیاء خاص الهى با چشم دل به عید نگریسته و زوایاى معنوى آنرا جستجو مىکنند. بخشى از کوششهاى مردان الهى در ایّام عید بعد اجتماعى دارد که در حلّ مشکلات برادران دینى،رسیدگى به نیازمندان و محرومان و گرفتاران، شاد و مسرور ساختن برادران و خواهران دینى، کمک به مستضعفان فکرى جامعه و اهتمام به مسائل عمومى و مبتلا به مسلمانان جلوه مىکند چرا که آنها بر این باورند که امام على(علیه السلام) در مورد ویژگیهاى مردان الهى فرموده است: « نفسه منه فى عناءٍ والنّاس منه فى راحهٍ اتعب نفسه لآخرته و اراح النّاس من نفسه؛(2) نفس او از دستش در رنج و ناراحتى است امّا مردم(بخاطر خدماتى که او انجام مىدهد) از او در آسایشاند. او براى (رسیدن به درجات عالى در روز) قیامت خود را به زحمت مىافکند ولى مردم را به رفاه و آسایش مىرساند».
و برخى دیگر از فعالیتهاى اهل ایمان مربوط به ارتباط خود و خدایشان است، آنان از آنجائى که در طول ماه مبارک رمضان با زحمات شبانه روزى خود بر شیطان نفس تسلط یافته و در جهاد بزرگ به پیروزى نائل شدهاند روز عید فطر را به شکرگزارى و ارتباط نزدیکترى با پروردگارشان مىگذرانند: حضرت امام خمینى در این مورد سخنان قابل توجهى ارائه کرده و مىفرماید: البته عیدهائى که اسلام تأسیس فرموده است به حسب نظرهاى مختلفى که اهل نظر دارند و بحسب قشرهاى مختلفى که برخورد مىکنند برداشتهاى مختلفى وجود دارد. آن برداشتى که اهل معرفت از عید مىکنند، با آن برداشتى که دیگران مىکنند بسیار متفاوت است. آنها بعد از اینکه در ماه مبارک رمضان آن ریاضتها را مىکشند و کشیدند، روز عید روز لقاى آنهاست لقاء اللّه است آن روز براى آنها. « الغیرک من الظّهور ما لیس لک؛(3) خدایا! براى غیر تو چه ظهورى هست که براى تو نیست.؟!» آنها همه چیز را از او مىدانند و آن روزرا عید مىکنند براى اینکه بعد از ریاضات یوم ورود به حضرت است. و در عید قربان نیز بعد از اینکه تمام عزیزانشان را از دست دادند، مهیا براى ملاقات مىشوند، بعد از این که نفس خودشان را کشتند و هرچه عزیز است در راه خدا از آن گذشتند آن وقت است که روز لقاء است و جمعه هم در اثر اجتماعاتى که مسلمین با هم دارند، اهل معرفت مهیا مىشوند براى لقاء اللّه. پس برداشت آنها غیر از برداشت ماست و ما امیدواریم که به تبع اولیاء خدا به جلوهاى از آن جلوهها برسیم و ذرهاى از آن معارف در قلب ما واقع بشود.(4)» به همین جهت حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) هنگامى که مشاهده کرد عدّهاى از مردم در روز عید فطر مشغول لهو و لعب و خنده هستند خطاب به یارانش فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را معیار آزمایش مردم قرار داده است که در آن مردم براى کسب مقامات معنوى و بهشتى مسابقه مى دهند عدّهاى در این مسابقه برنده شده و برخى دیگر از کسب این مقامات باز مىمانند.
کمال شگفتى است از کسى که بى خبر از نتیجه این مسابقه به خندیدن و خوشگذرانى مشغول است به خدا سوگند! اگر پردهها کنار رورد نیکوکاران به نتائج نیکو رفتارى خود مشغول بوده و بدکاران گرفتار اعمال بد خود هستند.(5)
شوق دیدار یار
از برجستهترین و به یادماندنىترین ساعات روز عید فطر لحظاتى است که منتظران راستین ظهور حضرت ولى عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آرزوى دیدار آن حضرت را کرده و در فراقش با دلى مملو از امید اشک حسرت مىریزند. آنان به یاد سخن حضرت امام باقر(علیه السلام) مىافتند که فرمود: «ما مِن یَومِ عَیدٍ لِلمُسلِمینَ اَضحَىً وَ لا فِطرٍ اِلّا و هُوَ یُجَدِّدُ اللّهُ لآلِ مُحَمَّدٍ (ع) فِیهِ حُزناً قالَ قُلتُ وَ لِمَ ذلِک قالَ اِنَّهُم یَرَونَ حَقَّهُم فى اَیدى غَیرِهِم؛(6) هیچ عید فطر و قربان نیست که با آمدن آن غم و اندوه آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تجدید مىشود. راوى گفت: چرا در روز عید غمگین مىشوند؟ امام فرمود: زیرا آنان حق خود را در دست دیگران مىبینند و از اینکه افراد غیر شایسته بر جایگاه رهبرى امت قرار دارد و امام راستین هنوز ظهور نکرده است که حکومت عادلانه و سایه پر از عدل و داد خود را بر مردم بگستراند، غمگین و ناراحتند.
به همین جهت یکى از رایجترین اعمال این روز که اولیاء خدا و عارفان واصل به آن اهتمام خاص دارند زمزمه دعاى ندبه در روز فطر است که دردمندانه و عاشقانه با امام زمان(علیه السلام) نجوا مىکنند: « هل الیک یا بن احمد سبیلٌ فتلقى…متى ترانا و نراک و قد نشرت لواء النّصرترى…».
این ابیات مولوى تا حدودى بیانگر راز دل ندبه خوانان عید فطر است که به مولاى خویش عرضه مىدارند:
در هوایت بىقرارم روز و شب
سر زپایت بر ندارم روز و شب
اى مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم روز و شب
تا که بگشایم به قندت روزهام
تا قیامت روزه دارم روز و شب
چون زخوان فضل روزه بشکنم
عید باشد روزگارم روز و شب
جان روز و جان شب اى جان تو
انتظارم، انتظارم روز و شب
تا بسالى نیستم موقوف عید
بامه تو عید دارم روز و شب
زآن شبى که وعده کردى روز وصل
روز و شب را مىشمارم روز و شب
بس که کشت مهر جانم تشنه است
زابر دیده اشک بارم روز و شب
عارف وارسته حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى در این مورد در کتاب ارزشمند المراقبات(7) مىنویسد: بر مؤمن راستین شایسته است امروزه غیبت آن حضرت و غصب حکومت آن حضرت توسط دشمنان، سختى حال شیعیان و رعایاى او را در دست کافران و فاجران بنگرد و ببیند که به آنان از قتل نفوس و هتک آبرو و غصب اموال و بدى حال و مقام خوارى و ابتذال چه مىرسد بایستى خوشحالى او به اندوه زیاد و خنده او به گریه و عید او به ماتم مبدّل گردد و به خواندن دعاى ندبه بسان زن بچه مردهاى بگرید و فرج او را از خدا بخواهد… بارى چون خواستى براى نماز عید بیرون روى که با امامى نمازگزارى یا خودت امام جماعت شوى برتست که از مصیبتى که براى غیبت امام خودت بر تو وارد شده است غافل نباشى، زیرا نماز عید حق خاص اوست و آن از مقامات معروفه اوست. پس بنگر حال به چه منوال گشته است که نماز با امام به نماز تو و امثال تو مبدّل شده است و به زمان حضور آن حضرت و اجتماع مؤمنان به نماز او و نمازشان با او تفکر نماى و در پیش خویش میزان بگیر که چون براى مؤمن خطیب، امام او باشد و سخنش را بشنود و از علومش فرا گیرد حال او چگونه خواهد بود؟! و به آنچه از برکات و انوار زمان حضور آن بزرگوار و نشر عدالت و محوجور و ضلالت و عزت اسلام و حرمت قرآن و رواج ایمان و تکمیل عقول و تزکیه قلوب و تحسین اخلاق و رفع شقاق و دفع نفاق ونظر کن و با صداى بلند خود او را ندا ده و به زبان شوق خویش به ساحت مقدس عرضه بدار: اى زاده احمد! آیا راهى به سوى تو هست که ملاقات شوى؟…اى آقاى من:
و تلافى ان کان فیه أتلافى
بک عجّل به جعلت فداکا
اگر تلف شدن من در رسیدن به تو باشد، در آن شتاب کن فداى تو شوم.
و بما شئت فى هواک اختبرنى
فاختیارى ماکان فیه رضاکا
و به هرچه بخواهى در راه عشق خودت مرا آزمایش کن که آنچه را که رضاى تو در آن است انتخاب مىکنم.
بجمال حجبته بجلالٍ
هام واستعذب العذاب هناکا
قسم به جمال خودت که از او پوشیدهاى و جلال خودت که او را سرگردان ساختهاى و در کوى تو عذاب را شربت گوارا مى داند.
ذات قلبى فأذن له یتمنّا
کفیه بقیّه لرجاکا
دل من آب شد پس به او اجازه بده که ترا آرزو کند، در این قلب نیم رمقى براى امید و تمناى تو هست.
بنابراین درخواست برقرارى دولت کریمه حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین پاداش و عیدى است که مىتوان در روز عید فطر از خداوند متعال آن را درخواست نمود.
سیدبن طاووس در ضمن اعمال روز عید از امام باقر(علیه السلام) نقل مىکند: هنگامى که از منزل خارج شده و به سوى نماز عید مىروى دعاى اللّهم من تهیّأ را مىخوانى و هنگامى که به نام مبارک حضرت صاحب الزمان(علیه السلام) رسیدى با آرزوى تحقق وعده الهى و استقرار حکومت عدل مهدوى (علیه السلام) مىگویى: «اللّهم افتح لنا فتحاً یسیراً و انصره نصراً عزیزاً…اللّهم انّا نرغب الیک فى دولهٍ کریمهٍ تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّلّ بها النّفاق و اهله…؛(8) خداوندا براى ما فتح آسان عنایت فرما و آن حضرت را با نصرتى عزتبخش یارى نما، پروردگارا! ما خواهان ایجاد دولت کریمهاى هستیم که با آن به اسلام و مسلمانان عزت بخشیده و جبهه نفاق و اهلش را به خاک مذلّت بنشانى …
درسى از امام صادق(علیه السلام)
از آموزندهترین فرازهاى زندگى امام صادق(علیه السلام) حادثهاى شنیدنى است که در عید فطر اتّفاق افتاد؛ ماجرا از این قرار بود که ابوالعباس سفاح، اولین خلیفه عباسى در هنگام خلافت خویش در بغداد، روزى امام صادق(علیه السلام) را به مرکز خلافت خود احضار کرد. او به دنبال فرصتى مىگشت تا آن حضرت را به شهادت برساند تا اینکه وى آخرین روز ماه مبارک رمضان را عید فطر اعلام کرد. آن روز هنگامى که حضرت صادق(علیه السلام) در منطقه حیره بر او وارد شد خلیفه از او پرسید: اى اباعبداللّه! نظر تو راجع به روزه امروز چیست؟ امام صادق با بهرهگیرى از آیه تقیه که مىفرماید: «لایتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من اللّه فى شىءٍ الّا ان تتّقوا منهم تقیهً و یحذّرکم اللّه نفسه و الى اللّه المصیر؛(9) افراد با ایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را به دوستى بگیرند و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد مگر اینکه از آنان به نوعى تقیه کنید و خداوند شما را از عقوبت خود بر حذر مىدارد و بازگشت همه به سوى خداست. و با پیروى از اجداد طاهرین خویش تقیه نموده، و به سفاح فرمود: این مربوط به پیشواى مردم است، تو اگر روزه بگیرى، من هم روزه مىگیرم و اگر افطار کنى من هم افطار خواهم کرد. در این هنگام سفاح به غلام خود دستور داد تا سفره غذا را بچیند و امام صادق(علیه السلام) به همراه او غذا خورده و روزهاش را شکست با اینکه مطمئنّاً مىدانست آن روز از ماه رمضان است و عید فطر نیست. آن حضرت در توضیح عمل خویش به یاران نزدیکش فرمود: « و اللّه انّه یومٌ من شهر رمضان فکان افطارى یوماً و قضاؤه ایسر علىّ من ان یضرب عنقى ولایعبد اللّه ؛(10) به خدا سوگند آن روز از ماه رمضان بود و یک روز شکستن روزه ماه رمضان (بخاطر تقیه و حفظ دین) و اداى قضاى آن براى من آسانتر از این است که کشته شوم و خدا عبادت نشود.»
حضرت صادق(علیه السلام) با این تدبیر الهى توطئه خلیفه ستمگر را خنثى نموده و به شیعیان درسى دیگر آموخت. آن حضرت در این روایت ضمن تأکید بر اصل قرآنى تقیه، به فلسفه آن نیز اشاره مىفرماید که تقیه براى حفظ دین است نه براى حفظ زندگى افراد.
و اضافه مىکند که اگر من بخاطر حادثهاى کوچک کشته شوم دین الهى از میان رفته و عبادت و اطاعت از خداوند متعال به فراموشى سپرده خواهد شد.
سیره تربیتى امام سجاد(علیه السلام) در عید فطر
با مرورى کوتاه به سیره تربیتى ائمه اطهار(علیهم السلام) در مىیابیم که آن بزرگواران از ماه مبارک رمضان به عنوان یک دانشگاه تربیتى بهره گرفته و با پرورش شاگردان و انسانهاى با استعداد در روز عید فطر هدایا و جوائز مادّى و معنوى به آنان عطا مىکردند و به این ترتیب این ماه را به یک آموزشگاه و کلاس پرورش روح و جسم و اخلاق تبدیل نموده و به پرورش یافتهگان این مکتب در محدوده وسع و اختیاراتش نسبت به شایستگى افراد، عطایائى در نظر گرفته و آنان را تشویق مىکردند. در اینجا گوشهاى از سیره تربیتى و آموزنده امام سجاد(علیه السلام) را به روایت سیدبن طاووس مىخوانیم:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شیوه حضرت على بن الحسین (علیهما السلام) در ماه رمضان چنان بود که هرگاه غلامان یا کنیزان آن حضرت خطایى را مرتکب مىشدند آنان را تنبیه نمىکرد. آن حضرت فقط خطاها و گناهان آنان را در دفترى ثبت کرده و تخلّفات هر کس را با نام و موضوع مشخص مىنمود. در آخر ماه همه غلامان و کنیزان را جمع کرده و در میان آنان مىایستاد. آنگاه از روى نوشته تمام کارهاى خلاف آنان را که در طول ماه رمضان مرتکب شده بودند برایشان گوشزد مىکرد و به تک تک آنان مىفرمود: فلانى تو در فلان روز و فلان ساعت تخلفى کردى و من ترا تنبیه نکردم!آیا به یاد مىآورى؟ مىگفت: بلى اى پسر رسول خدا! و تا آخرین نفر این مطالب را متذکر مىشد و آنان به اشتباهات و خطاهاى خود اعتراف مىکردند. آنگاه به آنان مىفرمود: « ارفعوا اصواتکم و قولوا یا على بن الحسین! انّ ربّک قد احصى علیک کلّما عملت کما احصیت علینا کلّما قد عملنا و لدیه کتابٌ ینطق علیک بالحقّ لایغادر صغیرهً و لا کبیرهٌ ممّا اتیت الّا احصاها و تجد کلما عملت لدیه حاضراً…؛با صداى بلند بگوئید: اى على بن الحسین! پروردگارت تمام اعمال و رفتار تو را نوشته است چنانکه تو اعمال ما را نوشتهاى نزد خداوند نامه اعمالى هست که با تو به حق سخن مىگوید و هیچ عمل ریز و درشتى را فروگزارى نمىکند و هرچه انجام دادهاى به حساب آورده و تمام آنچه را که انجام دادهاى نزد او حاضر و آماده خواهى یافت، چنانکه ما اعمال خود را در نزد تو آماده و ثبت شده دیدیم. پس ما را ببخش همچنانکه دوست دارى خدا تو را ببخشد. اى على بن الحسین! به یاد آر آن حقارت و ذلّتى را که فرداى قیامت در پیشگاه خداى حکیم و عادل خواهى داشت. آن پروردگار عادل و حکیمى که ذرّهاى و کمتر از ذرّهاى به کسى ظلم و ستم روا نمىدارد و اعمال بندگان را همچنانکه انجام دادهاند به آنان عرضه خواهد کرد و حساب و گواهى خدا کافى است …
ببخش و عفو کن تا پادشاه روز قیامت از تو عفو کرده و درگذرد چنانکه خودش در قرآن مىفرماید: «ولیعفوا و لیصفحوا الا تحبّون ان یغفر اللّه لکم واللّه غفورٌ رحیمٌ؛(11) باید ببخشند و درگذرند. آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟ او خداوند آمرزنده و مهربان است.
امام سجاد(علیه السلام) این کلمات را براى خویش و غلامان و کنیزانش تلقین مىکرد و آنان با هم تکرار مىکردند و خود امام(علیه السلام) که در میان آنان ایستاده بود و مىگریست و با لحنى ملتمسانه مىگفت: « ربّ انّک امرتنا ان نعفوا عمّن ظلمنا فقد ظلمنا انفسنا فنحن قدعفونا عمّن ظلمنا کما امرت فاعف عنّا فانّک اولى بذلک منّا و من المأمورین…؛ پروردگارا، تو به ما فرمودى از ستمکاران خویش درگذریم و ما براستى بر خود ستم کردهایم. همان طور که فرمودى، ما از کسانى که ستم کردهاند درگذشتیم، تو هم از ما درگذر که تو در عفو کردن از ما و از ماموران برترى. تو به ما فرمودى سائلى را از درگاه خود محروم نکنیم و هم اکنون ما سائلان و گدایان در آستانه در خانهات زانو زده و احسان و عطاى تو را مىطلبیم، بر ما منّت بگذار و محروممان نگردان، که تو در این کار شایستهتر از ما و از مأموران هستى. خدایا! من اکرام کردم تو هم به من اکرام کن و با اهل نعمت و مغفرت محشور نما اى صاحب احسان و کرامت.
پس از این برنامه عرفانى حضرت سجاد(علیه السلام) خطاب به غلامان و کنیزان خویش مىفرمود: من شما را عفو کردم، آیا شما هم من و بدرفتاریهاى مرا که فرمانرواى بدى براى شما و بنده فرومایهاى براى فرمانرواى بخشاینده عادل و نیکوکار بودم، بخشیدید؟! همگى یکصدا مىگفتند: با اینکه ما از تو جز خوبى ندیدهایم ترا بخشیدیم. آنگاه به آنان مىفرمود: بگوئید خداوندا! از على بن الحسین درگذر! همان طور که او از ما در گذشت، او را از آتش جهنم آزاد کن همان طور که او ما را از بردگى آزاد کرد. آنان دعا مىکردند و امام سجاد(علیه السلام) هم آمین مىگفت. و در پایان مى فرمود: بروید، من از شما در گذشتم و آزادتان کردم به امید اینکه خدا نیز از من درگذرد و آزادم کند. در روز عید فطر چندان به آنها جایزه و هدایا مىبخشید که از دیگران بىنیاز مىشدند. هر سال در شب آخر ماه مبارک رمضان در هنگام افطار حدود بیست بنده آزاد مىکرد و مىگفت: « انّ للّه تعالى فى کلّ لیلهٍ من شهر رمضان عند الافطار سبعین الف عتیقٌ من النّار کلّاً قد استوجبوا النّار؛ خداوند متعال در هر شب ماه مبارک رمضان هفتاد هزار کس را از آتش جهنم آزاد مىکند که همگى مستحق عذاب بودهاند آن حضرت هیچ بندهاى را بیش از یک سال به بندگى نمىگرفت. هرگاه کسى را در اول سال و یا در وسط آن مالک مىشد در شب عید فطر آزاد مىکرد. این عمل روش هر ساله او بود. بندگان سیاه را که هیچ گونه نیازى به آنان نداشت مىخرید و در عرفات بعد از مراسم عرفه همه را آزاد ساخته و هدایاى قابل توجهى را به آنان عطاء مىکرد.(12)
با توجّه به این روایت نسبتاً طولانى در مىیابیم که رهبران الهى و پیشوایان معصوم ما چقدر در ترویج فرهنگ اسلامى و آموختن آن به انسانهاى تشنه معرفت تلاش نموده و نه تنها در ماه رمضان و عید فطر در آزادى جسم آنان مىکوشیدند بلکه افکار و اندیشههاى آنان را نیز از بند جهل و غفلت و خرافه پرستى رها مىساختند و بهدین گونه بود که تربیت یافتگان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) از پستى ذلّت به اوج عزت مىرسیدند و بردگان گرفتار به رهبران جامعه و عارفان خدا جوى مبدل مىگشتند. که فهرست مفصلى از اینان را مىتوان در کتابهاى رجالى، تاریخى و سیره مطالعه نمود.
پی نوشت :
1. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.
2. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 193.
3. فرازى از دعاى عرفه.
4. صحیفه امام، ج 18، ص 395.
5. وسائل الشیعه، ج 7، ص 681.
6. تهذیب الاحکام، ج 3، ص 289.
7. المراقبات، ص 343.
8. اقبال الاعمال، ج 1، ص 476.
9. سوره آل عمران، آیه 28.
10. الکافى، ج 4، ص 82.
11. سوره نور، آیه 22.
12. اقبال الاعمال، ص 260.
13. رهبر آزادگان، ص 430.
منبع: پاسدار اسلام، شماره 275
بر مدار سلوک
جواد محدثى
شاید هیچ فرصتى براى یک محاسبه همه جانبه و خانهتکانى اساسى و بازنگرى در خود و جامعه، مناسبتر از «ماه رمضان» نباشد.
در شبها و روزهاى این ماه خدایى، هم مجالى براى بازپرورى روح و جان است، هم فرصتى براى رسیدگى به محرومان و مستمندان و همدردى با دردمندان، هم موقعیّتى براى تقرّب به خدا و تقویت روحیّه معنوى و از خود رها شدن و به خدا پیوستن.
از رمضان چه انتظارى است؟!
و از روزهداران چه انتظارى؟
یکى از تکالیفمان در این ماه، رسیدگى به «خود» است، گشودن حسابى براى «محاسبه نفس»، رسیدگى به نیک و بدها، خیر و شرّها، ثوابها و عصیانها و حسنات و سیّئات خویش.
«توبه»، راهى است، گشوده پیش پاى خاکیانِ گناهآلود، تا جان خویش را به پاکى برسانند و افلاکى شوند و رضاى خداى توبهپذیر را فراهم آورند، پنجرهاى است باز شده به رویمان، جهت نگاه کردن به آستان مغفرتِ خداى غفّار.
راستى … از کجا مىتوان میزان «خلوص» و «بندگى» را شناخت؟
عبادتها و تهذیبهاى این ماه، وسیلهاى براى «خودشناسى» و «خداخواهى» است. شبهاى «قدر»، اوجِ این معرفت متعالى و فیض سرشار الهى است، تا چه کس بهره گیرد، و چه کس تهیدست از این ضیافتخانه باز گردد!
بانوى بزرگوار اسلام، حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: « یک روزهدار، از روزهاش چه بهرهاى مىبرد و به چه کارش مىآید، اگر زبان و گوش و چشم و اندامش را «نگهبان» نباشد؟»
جلوه دیگر رمضان، در ارتباط با «مردم» است.
کسى غمخوارى رنجدیدگان محروم را دارد که رنج و حرمان را بشناسد و گرسنگى و نیاز را لمس کرده باشد. در روایات، از جمله حکمتهاى روزه، این به شمار آمده که با چشیدن رنج گرسنگى و تشنگى، به یاد گرسنگان بیفتیم، تا ثروتمندان به مستمندان ترّحم کنند و مرّفهان برخوردار، به یاد محرومان نیازمند بیفتند.
روزهدار، زکات بدنش را مىپردازد،
درد گرسنگان را حس مىکند،
با نیازمندان همدردى و همدلى دارد،
اگر در طول سال، معناى «گرسنگى» را نمىداند، به برکت روزه، این مفهوم برایش عینیّت مىیابد و اگر توفیق یابد و شیطان بگذارد وحرص و آز امان دهد، به فقرا و بینوایان اطعام و افطارى مىدهد، غذاى گرم به خانوادههاى بىبضاعت، اما آبرومند مىفرستد و لبخند شادى بر چهره کودکان چشمانتظار تفقّد و دلجویى مىنشاند … که اگر توفیق الهى نباشد، از این خدمت به همنوع، محروم مىماند.
رمضان به خانهها «بهار» مىآورد … بهار معنویت و صفا.
سحرخیزى براى سحرىخوردن و مناجات و نیّت روزه و نماز صبح اول وقت، از برکات این ماه است.
گرم شدن کانون مساجد و محافل دینى و اتصال قویتر «خانه ـ مسجد» و انس بیشتر کودکان و جوانان با خانه خدا و نماز جماعت، برکت دیگرى است.
آهنگ قرآن و دعا، خانهها را نورانى مىکند.
رابطه عاطفى میان اعضاى خانواده، بر محور «بندگى خدا» تقویت مىشود.
«صله رحم»، افزایش مىیابد و دلها به هم نزدیکتر مىگردد.
راستى که شبها «دعاى افتتاح»، سحرها «دعاى ابوحمزه»، در مساجد دعاهاى هر روزه ماه، در شبهاى قدر، مراسم احیاء و غلغله جمعیت در مساجد و حرمها و مصلاها، اینها همه موجى از رحمت و ابرى از کرامت را بر سر مؤمنان، سایهافکن مىسازد.
چه دلهایى که از ریب و ریا پاک مىشود،
چه دستهایى که به جیب فتوت مىرود، تا گرهى از کار دردمندى بگشاید و غمى از چهره خانوادهاى بزداید،
چه حنجرههاى داودى، که به تلاوت وحى خدا مترنّم مىشوند،
چه وارستگیها و توبهها و پاکشدنهایى که محصول سبز و ماندگار «موسم رمضان» است،
چه اخلاقهایى که در سایه مواعظ گویندگان، به صلاح مىگراید.
چرا رمضان را «آینه»اى نسازیم، براى تماشاى سیماى اخلاق و چهره باطن خویش؟
و کلاسى که درس آن «خودسازى» است،
متن آن «دعا» و «نماز»،
و قبولى آن «توبه» و توفیق ترک گناه و بهسازى اخلاق در خانه و مدرسه و اداره و بازار و محل کار!
اگر چنین شد، مىتوان روز فطر را «عید» گرفت.
«عید فطر»، نمره قبولى در دوره آموزشى «شهراللّه» است.
عید فطر، عید توفیق در عبودیت و معرفت و تهذیب نفس و دور شدن از رذائل و نزدیک شدن به فضایل است.
عید «ذکر خدا» و «یاد نیازمندان»،
عید «کفّ نفس» و کنترل خواستهها و مهار تمنیّات،
کیست که راضى شود میوهاى از باغ رمضان نچیده، گام از این بوستان بیرون نهد؟
وقتى سپاهى بر دشمن پیروز مىشود، شیپور پیروزى مىزنند.
غلبه بر «خصم درون» نیز، شادى دارد.
عید فطر، جشن عبودیّت است.
خوشا آنان که اعمالشان مرضىّ نظر «مولا» مىشود و به تفرّجى در دامنههاى روحپرور ملکوتى که در این ماه، به زمینیان هدیه مىشود پرداخته، دامن دامن مغفرت و رحمت گرد مىآورند.
رمضان نیز مىگذرد و با همه خجستگى و مبارکىاش به پایان مىرسد.
گروهى به شبزندهدارى و تهجّد و «یارب یارب» شبها و سحرگاهان انس مىگیرند، عدهاى با دستهایى گشوده از نیاز و دلهایى لرزان از خوف و خشیت الهى، چشم امید به غفرانِ خداى غفار مىدوزند،
جمعى هم در کاستن از لغزشها و سبک کردن بار گناهان مىپردازند،
کسانى از این یک ماه، براى یازده ماه دیگر توشه سلوک و نیروى عمل صالح برمىگیرند.
راستى … ما از کدام گروهیم؟!
منبع: نگاهى به سازندگیهاى اخلاقى و عرفانى رمضان
نکته های ناب
نوروز پاکان
مهدی عزیزان
طبیعت با بهار طراوت مىیابد و معنویت با بهار رمضان اوج مىگیرد. بهار طبیعت با نوروز آغاز مىشود و بهار معنویت با ماه رمضان. سردى طبیعت با شکوفههاى بهارى و سرود بلبلان رخت بر مىبندد و یخهاى عصیان و نافرمانى، با زمزمههاى نیمه شب رمضان و ترنم دعاى رمضانیان آب مىشود. در رمضان است که مىتوان هفت شهر عشق را پیمود و دیو نفس را بر زمین افکند و در عید فطر پیروزى فطرت بر شهوت را، جشن گرفت.
اگر گردش زمین دور خورشید، آغازگر سال شمسى است واگر تکاپوى ماه بر گرد زمین، نوید بخش سال قمرى؛ حرکت سالک عاشق در رمضان المبارک در مدار توحید، طلایه دار سال معنوى است و پیروزى قلب سلیم بر شهوت بدخیم، نوروز آن.
رضاى آل محمد علیهمالسلام را سخنى شنیدنى است:
«اِنَّما جُعِلَ یَوْمُ الْفِطْرِ الْعیدَ لِیَکُونَ لِلْمُسْلِمینَ مُجْتَمَعا یَجْتَمِعُونَ فیهِ وَ یُبْرِزُونَ لِلّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَیُمَجِّدُونَهُ عَلى ما مَنَّ عَلَیْهِمْ فَیَکُونُ یَوْمَ عیدٍ وَ یَوْمَ اِجْتِماعٍ وَ یَوْمَ فِطْرٍ وَ یَوْمَ زَکاهٍ وَ یَوْمَ رَغْبَهٍ وَ یَوْمَ تَضَرُّعٍ. وَ لأَِنَّهُ اَوَّلُ یَوْمٍ مِنَ السَّنَهِ یَحِلُّ فیهِ الاَْکْلُ وَالشُّرْبُ لاَِنَّ اَوَّلَ شُهُورِ السَّنَهِ عِنْدَ اَهْلِ الْحَقِّ شَهْرُ رَمَضانَ فَأَحَبَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنْ یَکْونَ لَهُمْ فى ذلِکَ مَجْمَعٌ یَحْمِدُونَهُ فیهِ وَ یُقَدِّسُونَهُ؛(1) همانا روز فطر، عید قرار داده شده تا براى مسلمانان روز اجتماعى باشد که در آن روز گرد هم آیند و [عشق و محبت خود] به خداوند را ابراز کنند و به خاطر منّتى که بر آنان نهاده است، او را ستایش کنند، پس روز عید و روز گردهمآیى و روز افطار، روز زکات، روز گرایش به یکدیگر و روز تضرّع [به پیشگاه حق تعالى] است، [و نیز روز فطر، روز عید قرار داده شده] به دلیل آنکه روز فطر اولین روز سال است که خوردن و آشامیدن در آن جایز شمرده شده است، چرا که نزد اهل حق اولین ماه سال، ماه رمضان است و خداوند دوست دارد در روز عید فطر، مسلمانان اجتماع کنند و با یکدیگر به ستایش و تقدیس او بپردازند.»
در صبحدم این عید آسمانى است که هاتفى ملکوتى، پیروزمندان میدان جهاد اکبر را به دریافت پاداششان فرا مىخواند، پاداشى فراتر از پاداشهاى خاکى و غیرقابل مقایسه با هدایاى پادشاهان زمینى.
امام باقر علیهالسلام ازپیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله روایت کردند: «اِذا کانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوّال نادى مُنادٍ: اَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَغْدُوا اِلى جَوائِزِکُمْ. ثُمَّ یا جابِرُ جَوائِزُ اللّهِ لَیْسَتْ کَجَوائِزِ هؤُلاءِ الْمُلُوکِ. ثُمَّ قالَ: هُوَ یَوْمُ الْجَوائِزِ؛(2) هنگاهى که روز اول ماه شوال فرا مىرسد، منادى ندا مىدهد: هان اى مؤمنان! براى دریافت جوایزتان صبح زود بشتابید. اى جابر، جوایز خداوند همانند جوایز پادشاهان نیست. سپس فرمود: روز اول شوال، روز جوایز است.»
فاتحان و مدالآوران جهاد اکبر را شایسته نیست که از پس این پیروزى بزرگ، در گرداب معصیت و نافرمانى در غلطند و دیگر بار اسیر نفس فرومایه شوند و عزت خدایى را با ذلّت شیطانى معاوضه کنند. امیرمؤمنان على علیهالسلام در خطبههاى عید فطر، مردم را به دورى از معصیت در ابعاد مختلف فردى، اجتماعى، اقتصادى، و… دعوت مىفرماید.
امام على علیهالسلام در عید فطر خطبه خواند تا آنجا که فرمود: «اَطیعُوا اللّهَ فیما نَهاکُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَهِ وَ اِتْیانِ الْفاحِشَهِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِکْیالِ وَ شَهادَهِ الزُّوْرِ وَ الْفِرارِ مِنَ الزَّحْفِ؛(3) فرمان خداوند را در خوددارى از کارهایى که شما را از آن برحذر داشته است، عمل کنید [که از آن جمله است:] نسبت ناروا به زنان عفیف، شهوترانى حرام، شراب خوارى، کمفروشى، شهادت ناحق و فرار از جهاد.»
از همین رو است که پاکان و سالکان را در تعظیم این عید عظیم آدابى است و در تحکیم شعائر آن احکامى. در این مختصر به برخى از آداب این عید سعید اشاره مىشود.
آداب عید فطر
1. احیاء شب عید
امام صادق علیهالسلام به نقل از پدر بزرگوارش فرمود:
«کانَ عَلِىُّ ابْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یُحْیى لَیْلَهَ عَیْدِ الْفِطْرِ بِالصَّلاهِ حَتّى یُصْبِحَ وَ یَبیتُ لَیْلَهَ الْفِطْرِ فِى الْمَسْجِدِ؛(4) امام سجاد علیهالسلام ، شب عید فطر را با نماز به صبح مىآورد و در مسجد به شب زندهدارى مىپرداخت.»
2. زیارت امام حسین علیهالسلام
سید ابن طاووس در اقبال الاعمال از جمله آداب شب عید فطر را، زیارت امام حسین علیهالسلام معرفى مىکند.
3. غسل شب و روز عید
از جمله آداب شب و روز عید فطر، غسل است. وقت غسل شب عید، از اول مغرب تا اذان صبح است؛ گرچه انجام آن در ابتداى شب بهتر است. و وقت غسل روز عید، از اذان صبح تا غروب آفتاب است؛ گرچه بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتیاط واجب آن است که به قصد رجاء انجام دهد.(5)
4. پرداخت زکات فطره
همچنان که تمام بودن نماز به صلوات بر پیامبر و آل اوست و بدون صلوات نماز ناتمام است، تمام بودن روزه نیز به پرداخت زکات فطره است.
قال ابوعبداللّه علیهالسلام : « اِنَّ مِنْ تَمامِ الصَّوْمِ اِعْطاءُ الزَّکاهِ ـ یَعْنِى الْفِطْرَهَ ـ کَما اَنَّ الصَّلاهَ عَلَى النَّبِىِّ صلىاللهعلیهوآله تَمامُ الصَّلاهِ، لاَِنَّهُ مَنْ صامَ وَ لَمْ یُوَدِّ الزَّکاهَ فَلا صَوْمَ لَهُ اِذا تَرَکَها مُتَعَمِّدا؛(6) امام صادق علیهالسلام فرمودند: از جمله کارهایى که موجب کامل شدن روزه است، پرداخت زکات فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، موجب کامل شدن نماز مىشود. اگر کسى روزه بدارد ولى زکات فطره را از روى عمد پرداخت نکند، در واقع روزه نداشته است [و روزهاش مقبول نیست.]»
زکات فطره، علاوه بر آنکه باعث تمام بودن روزه است، نقصان زکات مال را نیز جبران مىکند.
امام على علیهالسلام فرمود: «مَنْ اَدّى زَکاهَ الْفِطْرَهِ اَتَمَّ اللّهُ بِها ما نَقَصَ مِنْ زَکاهِ مالِهِ؛(7) کسى که زکات فطره پرداخت کند، خداوند به وسیله آن، نقصان در [پرداخت] زکات مالش را جبران مىکند.»
5. تکبیر خداوند
به پاس امداد الهى و یارى رساندن او در پیروزى بر دیو نفس و برخوردارى از نعمت هدایت و سرمایه معنویت، باید ولى نعمت را بزرگ داشت و او را تکبیر گفت.
بعد از نماز مغرب و عشاى شب عید، پس از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز پس از نماز عید فطر مستحب است چنین تکبیر بگویند: «اللّه اکبر، اللّه اکبر، لا اله الا اللّه واللّه اکبر، اللّه اکبر وللّه الحمد، اللّه اکبر على ما هدانا.»(8)
6. کراهت روزه تا سه روز پس از عید فطر
در برخى روایات توصیه شده است که تا سه روز پس از عید فطر، از روزه گرفتن خوددارى شود.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «لا صِیامَ بَعْدَ الاَْضْحى ثَلاثَهَ اَیّامٍ وَلا بَعْدَ الْفِطْرِ ثَلاثَهَ اَیّامٍ اِنَّها اَیّامُ اَکْلٍ وَ شُرْبٍ؛(9) تا سه روز پس از عید قربان و عید فطر، روزه داشتن روا نیست. این روزها، روزهاى خوردن و آشامیدن است.»
پی نوشت :
1. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص522.
2. یعقوب کلینى، کافى، ج4، ص168.
3. حر عاملى، وسائل الشیعه ، ج15، ص344.
4. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج8، ص87.
5. رساله امام خمینى رحمت الله علیه ، مسئله 644.
6. سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج1، ص466؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
7. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص119.
8. رساله امام خمینى رحمت الله علیه ، مسئله 1526.
9. حر عاملى، وسایل الشیعه، ج10، ص519.
منبع: ماه نامه مبلغان، ش 60
نکاتى درباره عید سعید فطر
امیر المؤمنین(علیه السلام) در خطبه عید فطر مىفرماید:
« الا و ان المضمار الیوم و السباق غدا الا و ان السبقه الجنه و الغایه النار؛ (1) دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است».
در روایتى از فرزند گرامیشان چنین آمده است:
«مر الحسن (علیه السلام) فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحکون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من ضاحک لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و ایم الله لو کشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسىء مشغول باسائته. ثم مضى». (2)
در این حدیث، امام حسن (علیه السلام) انجام اعمال عبادى در ماه مبارک رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نمودهاند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مىدانند.
لذا حضرت على (علیه السلام) در ویژگىهاى عید فطر مىفرمایند:
1- روزى که نیکوکاران ثواب مىبرند.
«هذا یوم یثاب فیه المحسنون».
2- روزى که گنهکاران زیان مىبینند.
«و خسر فیه المبطلون»
3- شبیهترین روز به روز قیامت است.
«اشبه بیوم قیامکم».
چون در قیامت عدهاى که زیان کارند، تاسف مىخورند و غضبناک مىگردند و عدهاى که نیکوکارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مىشوند.
4- روز عبرت گرفتن.
«فاذکروا بخروجکم»
وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مىشوید، به یاد آورید زمانى را که از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.
«من الاجداث الى ربکم»
وقتى در جایگاه نماز خود مىایستید به یاد آورید زمانى را که در محضر عدل الهى مىایستید و از شما حسابرسى مىکنند.
«و اذکروا وقوفکم بین یدى ربکم»
وقتى از نماز به منازلتان بر مىگردید به یاد آورید زمانى را که به منازل خود در بهشتخواهید رفت.
«و اذکروا منازلکم فى الجنه»
5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.
«ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم».
پی نوشت :
1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.
2) تحف العقول، ص 170.
منبع: ره توشه راهیان نور 1377ش 1419ق ص 117
مفهوم عید در فرهنگ اسلامى
واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کردهاند، از جمله: «خوى گرفته»، «هر چه باز آید از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن»، « روز فراهم آمدن قوم»، « هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد. (1)
ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخى بر آن هستند که اصل واژه عید از «عاده» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کردهاند. (2)
چنانکه گفته شده است: القلب یعتاده من حبها عید.
و نیز یزید بن حکم ثقفى در ستایش سلیمان بن عبد الملک گفته است:
امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا یعتاده عیدا (3)
به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادىها و یا اندوهها، باز مىگردد و تکرار مىشود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادىها دانسته است. (4)
واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است:
اللهم انزل علینا مائده من السماء تکنون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک (سوره مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: « عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مىشود و بازگشت به پیروزی ها و راحتىهاى نخستین مىکند عید گفته مىشود، و در اعیاد اسلامى به مناسب این که در پرتو اطاعتیک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مىگردد، و آلودگىها که بر خلاف فطرت است، از میان مىرود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح (علیه السلام) آن را عید نامیده، و همانطور که در روایات وارد شده نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است، و اگر در روایتى که از حضرت امام على(علیه السلام) نقل شده مىخوانیم « و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید؛ هر روز که در آن معصیتخدا نشود روز عید است» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشتبه فطرت نخستین است.» (5)
در روایات معصومین(علیهم السلام) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، همچنان که گذشت امیر المومنین على(علیه السلام) هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید خوانده است.
از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیر المؤمنین على(علیه السلام) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (6) و ملبنه (7) است. پس به آن حضرت عرض کردم روز عید و خطیفه؟!.
پس از آن حضرت فرمود: انما هذا عید من غفرله؛ این عید کسى است که آمرزیده شده است. (8)
و نیز در یکى از اعیاد، آن حضرت فرمود: « انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید»، «امروز تنها عید کسى است که خداوند روزهاش را پذیرفته، عبادتش را سپاس گزارده است، هر روزى که خداوند مورد نافرمانى قرار نگیرد، عید راستین است.»
در روایات اسلامى براى اعیاد به ویژه اعیاد مذهبى از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصى توصیه شده در حدیثى از معصوم(علیه السلام) آمده است.
«زینوا اعیادکم بالتکبیر؛ عیدهاى خودتان را با تکبیر زینتبخشید».
«زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس؛ عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینتبخشید».
پی نوشت :
1- دهخدا، ذیل عید، زبیدى، تاج العروس، 8/438-439
2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319
3- ابن منظور، همانجا، زبیدى / تاج العروس، 8/438
4- ابن منظور، همانجا – زبیدى / 8/839
5- تفسیر نمونه، 5/131
6- خوراکى از آرد و شیر
7- غذا یا حلوایى که با شیر تهیه مىشود
8- مجلسى، بحار الانوار، ج 40/ص 73
منبع: رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) ص 245
جلوه های عرشی حضرا زهرا
خانه علی و فاطمه (سلام الله علیهما) حجره ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و سقف خانه شان عرش پروردگار جهانیان است. در انتهای خانه شان شکافی است که از معراج وحی پرده برداشته شده و ملائکه، هر صبح و شام و هر ساعت و لحظه ای بر آنان نازل می شوند و فوج ملائکه فرود آمده قطع نمی شود؛ گروهی فرود می آیند و دسته ای بالا می روند حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند: … همانا خداوند بر قوت دیده ی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) بیفزود تا عرش را مشاهده کنند و جز عرش سرپوشی برای خانه شان نمی دیدند. خانه شان به عرش رحمان، مسقف است و معراج ملائکه و روح، فیها بأذن ربهم من کل امر سلام» (1) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: آنگاه که خداوند آدم ابوالبشر را از خاک بیافرید، او به سمت راست عرش الهی نظر کرد، و پنج نور تسبیح گوی دید.آدم پرسید: آیا من نخستین مخلوق تو از خاکم؟ ندا آمد: آری. دوباره پرسید: پس این نورها کیستند؟ پاسخ خداوند به آدم ابوالبشر، به گونه ای است که خلقت نورانی خمسه ی طیبه را بیان می کند و بر آسمانی بودن آن ها صحه می گذارد. خداوند می فرماید: اینان پنج نفر ازفرزندان تو هستند که خلق تو به یمن وجود آن هاست. اسامی آنها مشتق از اسماء خودم است. اگر فیض وجودی آنان نبود هر آینه بهشت، جنهم، عرش، کرسی، آسمان، زمین، ملائکه، انس و جن را نمی آفریدم. فأنا المحمود و هذا محمد، و انا العالی و هذا علی، و انا الفاطر و هذه فاطمه، و انا الاحسان و هذا الحسن و انا المحسن و هذا الحسین. به عزتم قسم اگر کسی به اندازه ی یک دانه کوچک خردلی کینه ای ازاین ها به دل داشته باشد او را در آتش داخل می کنم و هیچ شفاعتی نمی پذیرم.(2)
دقت و تدبر در هر کدام از این روایات، ما را به مقام والای این بزرگواران آگاه تر می کند. وقتی اینان از نور خدا و اسماء خداوند گرفته و خلق شده اند، آیا راهی برای شناخت خداوند، به جز آن ها وجود دارد؟ در جایی که بر ساق عرش مکتوب است که: لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی و فاطمه و الحسن و الحسین (علیهم السلام) خیر خلق الله (3) دیگر هیچ شک و شبه ای به وجود نمی آید، حتی قلب های سخت نیز به نور عشق آن ها آرامش می یابد.
پی نوشت :
1- تفسیر برهان، ج4، ص 478.
2- احقاق الحق، ج9، ص 203 و 253.
3- بحرالمعارف، ص 428.
پیرامون زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام
اجابت دعا و برآورده شدن حاجت
خداوند سبحان در ازای ایثار و فداکاری حضرت سیدالشهداء و تحمل هرگونه سختی چون تشنگی و غم و اندوه فراوان برای حفظ اسلام در مرقد ایشان برکاتی را قرار داده که از جمله ی آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است. چنان که حضرت امام صادق (علیه¬السلام) فرمودند: « هر کس دو رکعت نماز کنار قبر حضرت امام حسین (علیه¬السلام) بخواند از خدا چیزی مسألت نکند جز این که به او عطا شود.» (1)
سعادتمندی
حضرت امام صادق (علیه¬السلام) به عبدالملک خثعمی فرمودند: زیارت حسین به علی (علیه¬السلام) را ترک مکن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند. خداوند سبحان زندگی تو را در سعادت قرار خواهد داد و نمی میرد مگر سعادتمند و تو را در زمره ی سعادتمندان خواهند نوشت.(2)
برابری زیارت امام حسین (علیه¬السلام) با حج
عبدالله بن عبید انصاری می گوید: به امام صادق(علیه¬السلام) عرضه داشتم: فدایت شوم، همه ساله وسایل تشریف فرمایی به حج برایم فراهم نمی شود، فرمودند: «چون قصد حج نمودی و اسباب برایت فراهم نگشت، به زیارت قبر امام حسین (علیه¬السلام) برو، که یک حج برایت نوشته می شود و چون قصد عمره نمودی و وسایل مهیا نشد، عزم زیارت قبر امام حسین(علیه¬السلام) نما که یک عمره برایت منظور می شود. (3)
عنایت و توجه سیدالشهداء (علیه¬السلام) و کسب خیر و برکت
حضرت امام حسین (علیه¬السلام) می فرمایند: « هر کس مرا در زندگانیش زیارت کند، پس از مرگش باز دیدنش خواهم کرد.» (4)
حضرت امام صادق (علیه¬السلام) می فرمایند: « اگر مردم می دانستند که چقدر خیر و برکت در زیارت امام حسین (علیه-السلام) وجود دارد برای زیارت کردن ایشان با یکدیگر مقابله می کردند و هر آیینه اموالشان را برای رفتن به زیارت ایشان می فروختند.» (5)
پی نوشت :
1- منتخب کامل الزیارت، ابن قولیه، ص 284 به تصحیح علامه امینی.
2- منتخب کامل الزیارت، ابن قولیه، ص 292 به تصحیح علامه امینی.
3- بحارالانوار، ج 43 ص 262.
4- بحارالانوار، ج 23، ص 328.
5- بحارالانوار، ج 101، ص 16.
دل نوشته
رهاتر از همیشه
عباس محمدی
از مهمانی آمدهای، مسافری، تازه رسیدهای؛ آمدهای رهاتر از همیشه.
میدانم این بار خستگی سفر را برای جادهها گذاشتهای.
شک نکنم از بهشت آمدهای؟
چقدر عطر نفست آکنده از عطر شببوهاست!
حرفهایت چقدر بوی گل محمدی میدهد!
« الله اکبر» چقدر به خدای بزرگ وصفناشدنی نزدیک شدهای.
آسمان با نفسهای تو تاب میخورد.
در تو صمیمیت بهار را میتوان دید. خیابانها را پرنده میشوی تا بر مأذنه مصلا، صدای مؤذن را که میگوید: «الله اکبر و لله الحمد…» لبیک گفته باشی.
قدم تند میکنی تنفس عشق را، چون رودی که دریا دیده باشد.
در سیل خروشان آدمهایی که عشق را بر پیشانیشان نوشتهاند و فرشتههایی که به پذیراییشان آمدهاند، گم میشوی.
جریان مییابی تا دریا شوی، تا بیکران شوی، تا… .
از سر انگشتان قنوتت میخک میریزد و کبوترها بر شانههایت آشیان میکنند. فرشتهها اقتدا میکنندت و ابرها روی سرت سایه میکشند.
خدا به تو سلام میکند.
سلام نمازت را که میدهی، با همسفرانت که مصاحفه میکنی، فرشتههای مقرب، دستان زلالت را میفشارند و عطر نفسهایت را در آغوش میکشند.
لبخندت، عطر تازه مسلمانی یاسر را میدهد.
نسیم پاییز از پیراهنت پر میگیرد. پلک که میزنی، آفتاب از خنکای حرکت مژگانت تبسمی دلپذیر میکند.
خسته نباشی تازه از سفر رسیده! آسوده نفس بکش که هوا را پر کنی از عطر میهمانی خداوند. بیآنکه رفته باشی، پلک بستی و محرم شدی، محرم شدی، بیآنکه احرام کنی. محرم شدی، نزدیک شدی به خدا؛ نزدیکتر از خودت.
گرد پایت را بتکان بر چشمهایمان تا با چشم دل ببینیم درختان و ابر و باد و آب و آفتاب و تمام پرندههایی را که با تو سجده شکر میگزارند، تمام سنگهایی را که تسبیح میکنند و کوههایی را که ذکر میگویند و چلهنشینی میکنند. تا بشنویم بوی پیراهن خیس تمام گلدانهایی را که از عطر تلاوت قرآنت، تمام شب تا سحر را اشک میریختهاند.
صدای پایت، صدای بال فرشتهها را میدهد که به پیشواز تو و همسفرانت میآیند؛ میآیند تا در زلال دریای وجودتان تن بشویند.
میآیند تا با نسیم، خنکای نفسهایتان را در سراسر جهان بپراکنند.
میآیند تا در عید سعید فطر، حیران بمانند رستگاری شما را.
زلال نور
حمیده رضایی
گویی از راه رسیدهام؛ اما نه خسته، نه بیتوان، نه ملول، سرم به آسمانها میرسد. صدایم فرازی ست رها شده در خواب خاک.
آئینگیام را خورشید تاب نمیآورد. میهمان خدا، صبحی تازه را به امید قربت آغاز کرده است؛ پس از یک ماه انتظار، یک ماه خویشتنداری و اکنون از همه سو به سمت آسمان بال گشودهام.
رها از شتاب دقایق، بیواهمه، تن سپرده به زلال نور و فوارههای بخشش، بلند افراشته و بیهراس ایستادهام. هزار پرنده در گلویم به آواز نشستهاند. از آسمان سیراب و تهنشین در جذبه نور حق. اکنون کمال ضیافت الله است. صاف در چشمان روز خیره شدهام.
سپاس خداوندی را که نعمت بر ما تمام کرد؛ نعمتی که بندگان صالح، آن را تنگ در آغوش فشردهاند.
سپاس خداوندی را که توان داد تا در برابرش بندگیام را یک ماه تمام به اقرار بنشینم.
روح سرگردانم را رها کرده است تا در شبهای ستارهریز مناجات نفس تازه کنم. از راه آمدهام؛ از سفر به اعماق نور.
کدام نعمت از این سرشارتر؟
مرا یارای چشم در چشم نظاره کردن اینهمه ستاره نیست.
آسمان شدهام، انتهای جاده را به چشم میبینم. بهار در من جوانه زده است. زیر چتر گسترده محبت خدا ایستادهام، بندگیام را میبارم و سر بر خاک میسایم. شکر خداوندی را که لیاقت آن داد که غبار خواب از آیینه حیات خویش بزدایم. چراغهای راه را روشن کرد تا در هوایی صاف نفس بکشم. در این لحظات یکدست، بوی بهار را نزدیکتر از همیشه حس میکنم. امروز، عید من است؛ خدایا، در این روز عزیز مرا در زمره یاران مستحکم خویش قرار ده تا آنگونه باشم که تو میخواهی.
یک ماه میهمانی تو به من آموخت که توکل، تنها بر تو شایسته است. مرا در این روز پاک از خویش، آن چنان برهان که تنها در بند تو باشم.
بدرود تو را
باران رضایی
السَلامُ عَلَیکَ غَیرَ مُوَدَّع بَرَما، وَ لامَترُوک صیامُهُ ساما.
اَلسَّلامُ عَلَیکَ مِن مَطلوب قَبلَ وَقتِهِ، وَ مَحزُون عَلَیهِ قَبلَ فَوتِهِ.
رمضان؛ ماه میهمانی محبوب!
بدرود تو را که هنگام وداع از تو، نه غباری به دل داریم و نه از روزهات ملالی در خاطر.
بدرود تو را که هنوز فرا نرسیده، از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک. بدرود که چه بدیها با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات از تو ما را نصیب آمد!
بدرود تو را و شب قدرت را که برتر از هزار ماه است.
چه سخت دل بسته بودیم بر بودنت و اکنون چه مشتاقیم بر ماندنت!
اَلّهُمَّ اِنّا اهلُ هذا الشَّهرِ الذّی شَرَّ فتنابِهِ…
ماییم که آشناییم با این ماه؛ هم او که بدان شرافتمان دادی و توفیقمان دادی بر ادراکش؛ و چه بسیار تیرهبختانی که قدر نشناختندش و محروم ماندند از کراماتش!
اَلّهُم فَلَکَ الحَمدُ اِقرارا بالاِسائَهِ… ؛ سپاس میگوییم تو را و اقرار میکنیم بر بدیهامان. اکنون، قلبهای ما آکنده از شرم و پشیمانی است و بر زبانمان کلمات توبه جاری؛ پس در گذر از گناهانمان و مزدی عطا کن بر این اقرار تا به یاری آن بر فضیلت دلخواهمان دست یابیم.
وَ اَوجِب لَنا عذرَکَ عَلی ما قَسَّرنا فیه مِن حَقِک…
بپذیر عذر تقصیرمان را در کوتاهی بدان چه حق تو بود و عمری دوبارهمان ده تا در رمضانی دیگر یاد کنیم؛ آنچنان که سزاوار خداوندی توست.
اَلهمّ صَلِّ عَلی مُحمد وَ الِهِ، واجبُر مصیبَتَنا بَشَهرِنا…
به حرمت محمد و خاندان مقدسش، درگذر از گناهانی که در این ماه به انجام رساندیم و از آنچه به ظلم در حق خویش روا داشتیم.
مگذار که طعنه طعنهزنان و شماتت شماتتکنندگان در گوش جانمان نشنید! ما را که اندوهگینیم در ماتم جدایی از این یار، شاد گردان و عیدمان را بهترین روزها قرار ده؛ چنانکه در آن، هرچه کردیم، به کرمت بر ما ببخشای و رفتنش را رفتن گناهانمان قرار ده!
اَلهُمّز اِنّا نَتُوبُ اِلَیکَ فی یَومِ فِطرنا….
الها!
در این روز که عید فطر توست و شادمانی مؤمنانت، بپذیر توبهمان را؛ چنانکه هرگز بدان باز نخواهیم گشت و به دل، خیال عصیان نخواهیم زد.
فَتَقَبلها مِنّا، و اَرضَ عنّا و ثَّبِتنا عَلَیها…
در جستوجوی ماه نو
محمد جواد دژم
هوا رطوبت شفافی دارد. هنوز بانگ عید فوران نکرده است؛ اما شب به شوق افتاده است.
و آسمان گویی به التهاب ما پیوسته است.
هنوز بانگ عید، لبریز خاطره سی سحرگاه معطر است. طراوت دست خاک بوییدنی است و دستافشانی شوق باد در فضا دیدنیتر.
دلتنگ سی روزی هستی که گذشت و مسرور عیدی که خواهد آمد.
شب است؛ اما آفتاب هم در تکاپوست، آفتاب هم در سوز و گداز است، آفتاب هم بیقرار است. هنوز بانگ عید غوغا نکرده است اما، ستارهها به ولوله افتادهاند.
هنوز بانگ عید، لبریز لحظهها نشده است، اما رایحهاش در فضاست… ستارهها امشب خیس شدهاند، هوا رطوبت شفافی دارد.
بانگ عید، دیگر فوران کرده است و شب به شوق افتاده. ستارهها خیسند. خیس از نوری روحانی. آسمان دیگر به هیاهوی سرمستی عید پیوسته و با نقره رنگبسته به سینهاش جلوهگری میکند.
بانگ عید، لبریز خاطرهها شده است و شوق تهنیت در تنفس باد بیداد میکند.
دیگر دارم لمس میکنم حیات حضورش را. دیگر دارم حس میکنم که امشب، پایان ضیافت سی روزه خداوند است، اما شوق سپیده فردا را هم داریم. فردا، روز فراوانی هدیه است؛ پاداش سی روز امساکمان. لذتمان امشب حتما به اوج خواهد رسید، در این هلهلهای که از عید بر فضاست.
یاد ابرار
الگوی زعامت
تولد، دوران تحصیل، ازدواج
آیت الله بروجردی در ماه صفر سال 1292 ه.ق (1250ش) در شهر بروجرد دیده به جهان گشود از همان اوان کودکی مورد مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت.
وقتی هفت ساله شد، پدرش او را به مکتب فرستاد تا به تحصیل اشتغال ورزد.
در سن هیجده سالگی- 1310ه.ق – به اصفهان که در آن روزگار حوزه علمی گرمی داشت رهسپار گردید.
پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جدیت و پشتکار مخصوص به خود، سرگرم تکمیل معلومات خود و کسب فیض از محضر استادان بزرگ فن شد.
در سال 1314 ه.ق که بیست و دو بهار را پشت سر می گذاشت، به دستور پدر به بروجرد احضار شد، او گمان می کرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولی پس از ورود و دیدار پدر و بستگان مشاهده می کند که علی رغم انتظار او، مقدمات ازدواج و تأهل او را فراهم کرده اند.
از این پیش آمد اندوهگین می شود و چون پدر علت اندوه و تأثر او را می پرسد می گوید:
« من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب دانش بودم ولی اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصدم حائل گردد و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد! »
پدر به وی می گوید:
فرزند! این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنی امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا به ترقیات مهمی نائل شوی.
گفته پدر تأثیر بسزائی در وی می بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون آورده و بالاخره پس از ازدواج و اندکی توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلفه اهتمام می ورزد.
در سال 1318 قمری مجدداً پدرش از بروجرد او را می خواند، ولی این بار خاطر نشان می سازد که قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم، دانشمند نابغه جوان هم با اشتیاق زایدالوصفی بار سفر بسته، اصفهان را به قصد بروجرد ترک می گوید.
آیت الله بروجردی در آن موقع بیست و هفت سال داشت، مجتهد مسلم بود و همه، او را به نبوغ و احاطه در فقه و اصول و حکمت می ستودند، به طوری که از عالمین با فضیلت به شمار می آمد.
مراجعت به ایران و مبارزه با نظام شاهنشاهی
آیت الله موسوی اردبیلی نقل می کنند:
« اساساً آمدن ایشان به ایران در جریان مشروطیت، روی ضدّیت با دستگاه بود. آیت الله بروجردی، حامل نامه آخوند خراسانی(رحمت الله علیه) – صاحب کتاب شریف کفایه الاصول – ، جهت براندازی نظام فاسد شاهنشاهی بود. »
در مجموع آیت الله بروجردی از اوضاع دنیا باخبر بود، می دانست در دنیا چه می گذرد.
علاوه بر این، روشن بینی و خدمات اجتماعی ایشان، یک ذخیره خداوندی بود برای آن روز حوزه های علمیه و جامعه اسلامی.
وظیفه سنگین مرجعیت
آیت الله فاضل لنکرانی(رحمت الله علیه) می فرمودند :
بعد از مرحوم آیت الله حائری، مرحوم آیت الله حجت، آیت الله صدر، آیت الله خوانساری، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می کردند، مسؤولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت.
با این که به خاطر زحمات بسیار و ارزنده این بزرگان، حوزه از انحلال نجات یافت، ولی رشد و ترقی پیدا نکرد؛ زیرا نکته مهم این بود که: مرجعیت در نجف مستقر بود و در قم، فردی، که حتی هم عَرض باشد، وجود نداشت.
لذا بزرگان حوزه قم، به این فکر افتادند تا آیت الله بروجردی را، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند. ایشان گرچه تا زمان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت، لکن از نظر مراتب علمی، اگر نگوییم بالاتر از آیت الله سید ابوالحسن بود، حتماً کم تر نبود.
ولی به خاطر این که ایشان در بروجرد، که یک شهر غیر علمی و غیر حوزوی بود، اقامت کرده بودند، شهرت زیادی نداشتند. اما در عین حال خواص از بزرگان، از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه، در زمان مرحوم آیت الله آقای حائری، ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.
این مدت کوتاه، گرچه دوام پیدا نکرده بود؛ اما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند. در هر صورت، آشنایی به سوابق علمی و تقوایی ایشان، عده ای از فضلای قم را واداشت که به ایشان بنویسند و از آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند.
مرحوم پدرم نقل کردند: « پس از این که آیت الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خمینی(رحمت الله علیه)، به من فرمودند:
بالاخره ما آقا را به قم آوردیم، اکنون نگهداشتن ایشان با شماست. »
امام راحل، به خاطر احساس وظیفه ای که نسبت به حوزه می نمودند، از هیچ کار و تلاشی، به عنوان کمک به آیت الله بروجردی، کوتاهی نمی کردند. حتی کارهایی که به ظاهر، در شأن ایشان نبود، انجام می دادند؛ مثلاً، تلاش می کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند و امثال اینها.
این، در حالی بود که خود ایشان، یک وقتی، سر درس فرمودند:
« من برای رسیدن به مرجعیت، یک قدم برنداشتم؛ اما یک وقت احساس کردم، مرجعیت، سراغ من آمده و من مسؤول هستم بپذیرم.»
سفر به ابدیت
مرحوم حجت الاسلام فلسفی نقل می کردند :
در اواخر کسالت ایشان حدوداً یک هفته به طور متوالی در قم بودم. طی این مدت سه شب به دستور ایشان در مسجد اعظم منبر رفتم، برای اینکه عامه مسلمین در پیشگاه الهی دعا کنند و از خداوند شفای ایشان را بخواهند.
روز قبل از فوت، حال عمومی ایشان قدری بهبود یافته بود و چون چند روز متوالی در قم بودم، به من فرمودند:
« شما بروید تهران و به کارهایتان برسید. »
صبح روز بعد، رادیو خبر فوت ایشان را پخش نمود.
فوراً به سمت قم حرکت نمودم و وقتی وارد اندرونی منزل ایشان شدم که انبوه جمعیت از جمله آقایان مراجع و مدرسین، حضور داشتند و در حمام بدن ایشان را غسل می دادند.
در مراسم تشییع مرحوم آیت الله بروجردی جمعیت به قدری وسعت و تراکم داشت که اصلاً کسی به کسی نبود. ماشین های کسانی که از تهران به قم آمده بودند تقریباً در طول جاده تهران ـ قم متصل به هم بودند.
من خودم در میان امواج جمعیت در مضیقه واقع شدم و تنفس برایم مشکل شده بود. وقتی به صحن مطهر رسیدیم، به دفتر آستانه مقدسه رفتم و بعد برای اینکه وضع را ببینم، روی بام مقبره های صحن بزرگ رفتم.
از آنجا می دیدم چنان صحن و بیرون صحن مملو از جمعیت است که واقعاً ذره ای فاصله در بین مردم نیست.
شهرستان قم تا آن روز چنان جمعیتی به خود ندیده بود ، از همه طبقات بودند، ولی همان طور که گفتم از کثرت جمعیت و حالت سوگواری که همگان داشتند، کسی به کسی نبود.
رحلت آن مرحوم که پیشوای دین حدود یکصد میلیون شیعه جهان بود، ضایعه ای دردناک بود که پس از رحلت مرحوم آیت الله اصفهانی نظیر نداشت.
پایان زندگانی هر کس به مرگ اوست
جز مرد حق، که مرگ وی آغاز دفتر است
سخن رئیس مذهب واتیکان
آیت الله موسوی کرمانی می گویند:
بعد از رحلت آقای بروجردی که برای ایشان همه گروهها جلسه و ختم می گرفتند در یکی از جلسات که مسئول مذهب واتیکان که یکی از رهبران دین مسیحیت بود شرکت داشت در مورد رحلت آیت الله بروجردی گفت:« نه تنها شما شخصیتی را از دست داده اید، بلکه جهان فردی را که در مقابل فساد کل جهان بود را از دست داده است. »
منبع: الگوی زعامت، محمد لک علی آبادی
حکایت ها و پندها
بهترین سیره
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند که: « ای شی خیر للنساء؛ چه روشی و سیره ای برای زندگانی بانوان بهتر است؟» هرکس به فراخور معرفت خویش جوابی می داد اما هیچ جوابی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را قانع نمی ساخت، در بحبوحه ی اظهار نظرهای گوناگون، سلمان فارسی خود را به خانه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسانید و پاسخ سؤال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از یگانه دخترش جویا شد.
حضرت فاطمه(سلام الله علیه) در پاسخ سؤال پدرشان فرمودند: «خیر للنسا أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ برای زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.»
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست. از این روی پرسیدند: این جواب را از که آموختی؟ سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام فرمودند:« جعلت فداها ابوها ان فاطمه بضعه منی؛پدرش به فدایش باد… به راستی که فاطمه پاره ای از وجود من است.»
منبع: بحارالانوار، ج 101، ص 36.
صبر جمیل
قتیبه گوید: روزی برای عیادت فرزند بیمار حضرت امام صادق (علیه السلام) به حضورشان رفتم.
حضرت را دیدم با چهره یی غمگین جلوی در ایستاده اند. پرسیدم: حال طفل چگونه است؟ فرمودند: همان گونه که بود. سپس به خانه رفتند و پس از ساعتی بازگشتند، اما چهره شان گشاده و آثار اندوه و غم بر طرف شده بود. گمان کردم طفل بیمار از خطر رسته و بهبود یافته است.
پرسیدم: یابن رسول الله حال کودک چگونه است؟ فرمودند: از دنیا رفت. گفتم: او وقتی نمرده بود، غمگین بودید و اکنون که از دنیا رفته است، غم نیز از چهره شما برطرف شده، این چگونه است؟!
فرمودند: ناراحتی و جزع ما اهل بیت پیش از وقوع مصیبت است. اما هنگامی که مصیبت آمد و فرمان خداوندی تحقق یافت، به قضایش راضی وتسلیم امر او هستیم.!
منبع: شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج3، ص 78.
معرفی کتاب
کتاب «فرقان الحق»
انتشار این کتاب در آمریکا که قرآن هزاره لقب گرفته است. خشم بسیاری از محافل اسلامی آمریکا و دیگر کشورهای جهان را برانگیخته است. رهبران مسلمانان معتقدند « فرقان الحق» ترجمه ی تحریف شده ای از قرآن و توهینی آشکار به مسلمانان است. این کتاب شیطانی توسط دو شرکت انتشاراتی آمریکا به نام winepress و 2001 omega چاپ شده 77 سوره از جمله سوره هایی بنام الفاتحه، الجنه، الانجیل است.
بسیاری از عقاید اسلامی در این کتاب مردود شمرده شده یا بالعکس جلوه داده شده است. در یکی از آیات این کتاب ازدواج با بیش از یک زن، زنا دانسته شده و در آیات دیگر، طلاق و جهاد حرام و غیر شرعی خوانده شده است. همچنین درباره ی ارث مطالبی آمده که مغایر با دستورات اسلامی است. این به اصطلاح قرآن 366 صفحه ای که به زبان های انگلیسی و عربی چاپ و منتشر شده است، در مدارس خصوصی کویت در دسترس دانش آموزان قرار گرفته است. در این کتاب به جای (بسم¬الله¬ الرحمن-الرحیم) در ابتدای هر سوره (بسم الله) آمده که در برگیرنده ی عقاید مسیحیان در مورد تثلیث است. برخی نظرات ارایه شده درباره ی این قرآن چنین است: در طول 1400 سال گذشته هیچ اثر ادبی خلق نشده است که بتواند با فرقان الحق یا قرآن مقابله کند. (پایگاه اینترنتی Bapt.itpress)
در پایگاه اینترنتی آمازون، فرقان الحق این گونه معرفی شده است: «اگر می خواهید با اسلام یا مسیحیت آشنا شوید، این کتاب را بخوانید، زیرا این کتاب قرآن جدیدی است که پیام قرآن و انجیل را با هم پیوند می دهد.»
در یکی از پایگاه های اینترنتی مسیحی به نام «Messiah gifts» که نشان پرچم رژیم صهیونیستی نیز بالای صفحه ی اصلی آن خود نمایی می کند، آمده است: کتاب فرقان الحق، هدیه ای به مسلمین است که پیام صلح عیسی مسیح را با زبان عربی و انگلیسی، صحیح بیان می کند.» این کتاب که سوره هایش شبیه به سوره های قرآن است، موضوعاتی مثل عشق، نور، ازدواج، صلح، روزه داری و نماز را به شیوه ای جدیدی توضیح می دهد.
منبع: خبرگزاری قرآن ایران (ایکنا) شماره ی خبر: 37338
کتاب «خرمن معرفت»
این کتاب گرانمایه برگزیده از یادداشت هایی است که قریب به 16 سال مجالست در محضر عالم ربانی و عارف صمدانی حضرت استاد حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالقائم شوشتری (دامت برکاته) جمع آوری شده است، این مجموعه در پنج فصل به شرح ذیل تنظیم شده:
فصل اول: شامل نامه ی گرد آورنده، به این استاد گرانقدر، در خصوص چاپ یادداشت ها و پاسخ ایشان به همراه اشاره ی مختصری به اساتیدی که در پاسخ نامه ی استاد از آن ها یاد شده، می باشد.
فصل دوم: حاکی از قضایا و حکایات جالبی از زبان استاد می باشند، که هر قضیه حاوی مطالب بسیار مهم و نغز و کلیدی است و در جاهایی هم که مورد نیاز بوده، برای این که مطلب بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد، به مناسبت مطالبی در پاورقی اضافه شده است که اجازه ی این کار نیز از ایشان اخذ شده است.
فصل سوم: در بردارنده ی برخی از کلمات و جملات بسیار زیبایی این عالم فرزانه می باشد.
فصل چهارم: شامل پاسخ نامه ی عارف ربانی مرحوم شیخ عبدالکریم حامدی (رحمت الله علیه) به جناب استاد، به همراه استنساخ چند نامه ی عرفانی، از جمله: نامه ی عارف عظیم القدر مرحوم بیدآبادی رحمت الله علیه و مصاحبه ی حضرت استاد با مجله ی موعود می باشد.
فصل پنجم: مشتمل بر رسائلی در خصوص اعداد چهل، دوازده، هفت و رساله ای در صفات انسان کامل است.
گرد آوری: سید عباس موسوی مطلق
ناشر: انتشارات هنارس – 1384.
کتاب «هدف خلقت»
انسان عاقل که مؤمن به پروردگار است و دارای جهان بینی الهی است لازم است با شناخت دقیق از هدف نهایی خلقت و نیز شناخت اهداف بین راه (که باید به آنها برسد و از آنها گذر کند تا به هدف اصلی و پایانی برسد) مسیر صحیح خود را در زندگی انتخاب کرده، و با فکری صحیح و جهان بینی متین و قوی، ایدئولوژی و برنامه ی کامل در زندگی، سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین نماید.
در این نوشتار سعی بر این بوده است که علاوه بر دلیل های عقلی، آیات قرآن و احادیث معصومین (علیهم¬السلام) هم به طور مختصر و فشرده ذکر گردد تا باعث (لیطمئن قلبی) گردد.
و بر همین اساس از (184) آیه ی قرآن کریم استفاده شده و تعداد (300) آیه در موضوع مورد نظر معرفی شده اند. همچنین از (55) روایت و از (17) قطعه دعا در موضوع استفاده شده است. در این کتاب به بررسی 5 هدف از اهداف خلقت انسان که مترتب بر یکدیگر است، پرداخته شده تا به هدف نهایی خلقت و فلسفه ی حقیقی ازآفرینش انسان بر سیم. آن اهداف عبارتند از:
1- شناخت خداوند متعال و صفات او
2- عبودیت و بندگی کامل او
3- ایصال و رساندن رحمت به انسان ها که از آن تعبیر به نفس مطمئنه می گردد
4- دخول بهشت
5- رسیدن به مقام لقاء الله تعالی و جنب الله و عندالله و مثل اعلای خدا شدن.
در پایان کتاب نیز پیرامون این بهشت صوری و روحی که در هدف 4 و 5 گفته شد و نمونه ی دنیایی آن که در زمان ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) محقق خواهد شد، مطالبی عرضه شده است.
مؤلف: حضرت آیت الله سید ابوالحسن مهدوی (حفظه الله)
ناشر: انتشارات محبان
احکام
حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) می فرمایند: کوشش کنید که احکام اسلام را، هم عمل کنید و هم وادار کنید که دیگران عمل کنند. همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف است که دیگران را هم اصلاح کند. اصل امر به معروف و نهی از منکر برای همین است که جامعه را اصلاح کند.
صحیفه ی نور ج9، ص 285
احکام شادی
سؤال: اخیرا در میلاد ائمه ی معصومین (علیهم السلام) کنسرت های موسیقی برپا می کنند یا سرودهایی همراه با آهنگ طرب آور اجرا می کنند. رواج این حرکت از سوی هر گروه و نهاد در فرهنگ سرها، مساجد، حسینیه ها، چه صورتی دارد و آیا اساسا با توجه به سیره ی ائمه (علیهم السلام) می توان به نام اهل بیت (علیهم السلام) به چنین اقداماتی دست زد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دامت برکاته):
هر گونه خوانندگی و نوازندگی که متناسب با مجالس عیش و نوش و خوشگذرانی باشد، جایز نیست و از هر کاری که با شؤونات مساجد و حسینه ها سازگار نباشد، باید اجتناب کرد.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
به طور کلی هر امری که هتک حرمت و بی احترامی به ائمه ی اطهار (علیهم السلام) تلقی شود، جایز نیست و ظاهرا مجموع این اعمال، عرفا هتک حرمت محسوب می شود.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی بهجت (دامت برکاته):
برپایی و شرکت در این مجالس حرام است.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
کلیه ی صداها و آهنگ هایی که مناسب مجالس لهو و فساد است، حرام است.
سؤال: گفتن و شنیدن لطیفه های رایج که تمسخر قشر، قوم یا مناطقی از مردم کشور را در بر می گیرد، چه حکمی دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (دامت برکاته):
اگر استهزاء آنها محسوب شود، جایز نیست.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (رحمت الله علیه):
بهتر است که از این نوع مزاح ها اجتناب شود.
سؤال: کف زدن همراه با مداحی در مجالس شادی ائمه ی اطهار(علیهم السلام) در مساجد چه حکمی دارد؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (دامت برکاته):
در مساجد و حسینیه ها کف نزنند.
پاسخ حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته):
دست زدن اگر با امور حرام مقورن نباشد، حرام نیست، ولی در مساجد و حسینیه ها از آن پرهیز کنید.
منبع: احکام مناسبت ها، محمود اکبری، صفحه های 73 الی 79
راه ثابت شدن اول ماه قمری
پرسش: در موضوع رؤیت هلال ماه، راههای شرعی برای اثبات ماه قمری جدید چه می باشد؟
پاسخ:
اول ماه به پنج چیز ثابت مىشود:
اول: آنکه خود انسان ماه را ببیند.
دوم: عدهاى که از گفته آنان یقین پیدا مىشود، بگویند ماه را دیدهایم و همچنین است هر چیزى که به واسطه آن یقین پیدا شود.
سوم: دو مرد عادل بگویند که ماه را دیدهایم، ولى اگر صفات ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند یا شهادتشان خلاف واقع باشد، اول ماه ثابت نمىشود.
چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد که بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت مىشود.
پنجم: حاکم شرع حکم کند که اول ماه است. (1)
اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است، کسى هم که تقلید او را نمىکند، باید به حکم او عمل نماید. (2)
پی نوشت :
1- توضیح المسائل امام خمینی(رحمت الله علیه) مسأله 1730.
2- توضیح المسائل امام خمینی(رحمت الله علیه) مسأله1731.
اعمال شب و روز عید سعید فطر
شب اول از جمله لیالى شریفه است و در فضلت و ثواب عبادت و احیاى آن حادیثبسیار وارد شده است و روایتشده است که آن شب کمتر از شب قدر نیست و از براى آن چند عملست:
اول: غسل است در وقتی که غروب کرد آفتاب.
دوم: احیاء آن شب به نماز و دعاء و استغفار و سؤال از حق تعالى به بیتوته در مسجد.
سوم: آن که بخواند در عقب نماز مغرب و عشا و نماز صبح و عقب نماز عید الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الحمد الله على ما هدینا و له الشکر على ما اولینا.
چهارم: آن که چون نماز مغرب و نافله آن را خواند دستها را به سوى آسمان بلند کند و بگوید: یا ذا المن و الطول یا ذا الجود یا مصطفى محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلى کل ذنب احصیته و هو عندک فى کتاب مبین پس به سجده برود و صد مرتبه در سجده بگوید اتوب الى الله پس هر حاجت که دارد از حق تعالى بخواهد که انشاء الله برآورده خواهد شد. و در روایتشیخ است که بعد از نماز مغرب بسجده رود و بگوید یاذا الحول یا ذا الطول یا مصطفیا محمدا و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفرلى کل ذنب اذنبته و نسیته انا و هو عندک فى کتاب مبین پس صد مرتبه بگوید اتوب الى الله.
پنجم: زیارت کند امام حسین علیه السلام را که فضیلتبسیار دارد و زیارت مخصوصه این شب در باب زیارات بیاید انشاء الله.
ششم: ده مرتبه بگوید ذکر یا دائم الفضل را که در اعمال شب جمعه گذشت.
هفتم: بجا آورد ده رکعت نمازى که در شب آخر ماه رمضان گذشت.
هشتم: بجا آورد دو رکعت نماز در رکعت اول بعد از حمد هزار مرتبه توحید و در دوم یک مرتبه بخواند و بعد از سلام سر بسجده گذارد و صد مرتبه بگوید اتوب الى الله پس بگوید یا ذا المن و الجود یا ذا المن و الطول یا مصطفى محمد صلى الله علیه و اله صلى على محمد و اله و افعل بى کذا و کذا و بجاى آن حاجات خود را بطلبد و روایت است که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام این دو رکعت را باین یفیتبجا مىآورد پس سر از سجده بر مىداشت و میفرمود بحق آن خداوندى که جانم بدست قدرت اوست هرکه این نماز را بکند هر حاجت از خدا بطلبد البته عطا کند و اگر بعدد ریگهاى بیابان گناه داشته باشد خدا بیامرزدز و در روایت دیگر بجاى هزار مرتبه توحید صد مرتبه وارد شده لکن نماز را بعد از نماز مغرب و نافله آن باید به جا آورد و شیخ و سید بعد از این نماز این دعاء را نقل کردهاند:
یا الله یا الله یا الله یا رحمن یا رحیم یا الله یا ملک یا الله یا قدوس یا الله یا سلام یا الله یا مؤمن یا الله یا مهیمن یا الله یا عزیز یا الله یا جبار یا الله یا متکبر یا الله یا خالق یا الله یا بارئ یا الله یا مصور یا الله یا عالم یا الله یا عظیم یا الله یا علیم یا الله یا کریم یا الله یا حلیم یا الله یا حکیم یا الله یا سمیع یا الله یا بصیر یا الله یا قریب یا الله یا مجیب یا الله یا جواد یا الله یا ماجد یا الله یا ملى یا الله یا وفى یا الله یا مولى یا الله یا قاضى یا الله یا سریع یا الله یا شدید یا الله یا رؤف یا الله یا رقیب یا لله یا مجید یا الله یا حفیظ یا الله یا محیط یا الله یا سید السادات یا الله یا اول یا لله یا اخر یا الله یا ظاهر یا الله یا باطن یا الله یا فاخر یا الله یا قاهر یا الله رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا ودود یا الله یا نور یا الله یا رافع یا الله یا مانع یا الله یا دافع یا الله یا فاتح یا الله یا نفاح یا الله یا جلیل یا الله یا جمیل یا الله یا شهید یا الله یا شاهد یا الله یا مغیثیا الله یا حبیب با الله یا فاطر یا الله یا مطهر یا الله یا ملک یا الله یا مقتدر یا الله یا قابض یا الله یا باسط یا الله یا محیى یا الله یا ممیتیا الله یا باعثیا الله یا وارث یا الله یا معطى یا الله یا مفضل یا الله یا منعم یا الله یا حق یا الله یا مبین یا الله یا طیب یا الله یا محسن یا الله یا مجمل یا الله یا مبدئ یا الله یا معید یا الله یا بارئ یا الله با بدیع یا الله یا هادى یا الله یا کافى یا الله یا شافى یا الله یا على یا الله یا عظیم یا الله یا حنان یا الله یا منان یا الله یا ذا الطول یا الله یا متعالى یا الله یا عدل یا الله یا ذا المعارج یا مالله یا صادق یا الله یا صدوق یا الله یا دیان یا الله یا باقى یا الله یا واقى یا الله یا ذا الجلال یا الله یا ذا الاکرام یا الله یا محمود یا الله یا معبود یا الله یا صانع یا الله یا معین یا الله یا مکون یا الله یا فعال یا الله یا لطیف یا الله یا غفور یا الله یا شکور یا الله یا نور یا الله یا قدیر یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله یا رباه یا الله اسئلک ان تصلى على محمد و ال محمد و تمن على برضاک و تعفو عنى بحلمک و توسع على من رزقک الحلال الطیب من حیث احتسب و من حیث لا احتسب فانى عبدک لیس لى احد سواک و لا احد اسئله غیرک یا ارحم الراحمین ما شاء الله لا قوه الا بالله العلى العظیم.
پس به سجده مىروى و میگویى:
یا الله یا الله یا الله یا رب یا رب یا رب یا منزل البرکات بک تنزل کل حاجه اسئلک بکل اسم فى مخزون الغیب عندک و الاسماء المشهوراه عندک المکتوبه على سرادق عرشک ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تقبل منى شهر رمضان و تکتبنى من الوافدین الى بیتک الحرام و تصفح لى عن الذنوب العظام و تستخرج لى رب کنوزک یا رحمن.
نهم: چهارده رکعت نماز بخواند در هر رکعتى حمد و آیه الکرسى و سه مرتبه قل هو الله احد تا براى او باشد بهر رکعتى ثواب عبادت چهل سال و عبادت هر که روزه گرفته و نماز خوانده در آن ماه.
دهم: شیخ در مصباح فرموده که در آخر شب غسل کن و بنشین در جاى نماز خود تا طلوع فجر.
روز اول روز عید است واعمال آن چند چیز است:
اول: آن که بخوانى بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتى را که در شبش بعد از نماز فریضه مىخواندى.
دوم: آنکه بخوانى بعد از نماز صبح دعائى را که سید روایت کرده اللهم انى توجهت الیک بمحمد امامى و شیخ این دعا را بعد از نماز عید ذکر فرموده.
سوم: بیرون کردن زکات فطره است از هر سرى صاعى پیش از نماز عید به تفصیلى که در کتب فقهیه است. و بدان که زکات فطره واجب مؤکد است و شرط قبولى روزه ماه رمضان و سبب حفظ تا سال دیگر است و حق تعالى آ ن را مقدم بر نماز ذکر فرموده در این آیه شریفه قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلى.
چهارم: غسل است و بهتر آنست که اگر ممکن شود از نهر غسل کنى و وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زمان به جا آوردن نماز عید چنانچه شیخ فرموده و در جزء روایتى است که غسل را در زیر سقفى بکن و چون خواستى غسل کنى بگو: اللهم ایمانا بک و تصدیقا بکتابک و اتباع سنه نبیک محمد صلى الله علیه و اله پس بسم الله بگو و غسل کن و چون از غسل فارغ شدى بگو: اللهم اجعله کفاره لذنوبى و طهر دینى اللهم اذهب عنى الدنس.
پنجم: پوشیدن جامه نیکو و بکار بردن بوى خوش و رفتن به صحرا در غیر مکه براى نماز کردن در زیر آسمان.
ششم: پیش از نماز عید در اول روز افطار کنى و بهتر آنست که به خرما یا به شیرینى باشد و شیخ مفید فرموده مستحب است تناول کردن مقدار کمى از تربتسید الشهداء علیه السلام که شفاء است از براى هر دردى.
هفتم: آن که چون مهیا شدى از براى رفتن به نماز عید بیرون نروى مگر بعد از طلوع آفتاب و آن که بخوانى دعاهایى را که سید در اقبال نقل کرده از جمله از ابو حمزه ثمالى روایت کرده از حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) که فرمودند: بخوان در عید فطر و قربان و جمعه وقتی که مهیا شدى به جهت بیرون رفتن به نماز این دعا را: اللهم من تهیا فى هذا الیوم او تعبا او اعد و استعد لوفاده الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطایاه فان الیک یا سیدى تهیئتى و تعبئتى و اعدادى و استعدادى رجاء رفدک و جوائزک و نوافلک و فواضلک و فضائلک و عطایاک و قد غدوت الى عید من اعیاد امه نبیک محمد صلوات الله علیه و على اله و لم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته و لا توجهتبمخلوق املته و لکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبى و اسائتى الى نفسى فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلى العظیم من ذنوبى فانه لا یغفر الذنوب العظام الا انتیا لا اله الا انتیا ارحم الراحمین.
هشتم: خواندن نماز عید است و آن دو رکعت است در رکعت اول حمد و سوره اعلى بخواند و بعد از قرائت پنج تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیرى این قنوت را بخواند اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوى و المغفره اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و اله ذخرا و مزیدا ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و ال محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و ال محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسئلک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک الصالحون پس تکبیر ششم بگوید و برکوع رود و بعد از رکوع و سجود برخیزد برکعت دوم و بعد از حمد سوره و الشمس بخواند پس چهار تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیرى آن قنوت را بخواند و چون فارغ شد تکبیر پنجم گوید و به رکوع رود پس نماز را تمام کند و بعد از سلام تسبیح زهرا علیها السلام بفرستد و بعد از نماز عید دعاهاى بسیار وارد شده است و شاید بهترین آنها دعاى چهل و ششم صحیفه کامله باشد. و مستحب است که نماز عید در زیر آسمان و بر روى زمین بدون فرش و بوریا واقع شود و آنکه برگردد از مصلى از غیر آن راهیکه رفته بود و دعاء کند از براى برادران دینى خود بقبولى اعمال.
نهم: زیارت کند امام حسین علیه السلام را.
دهم: بخواند دعاى ندبه را که بعد از این بیاید انشاء الله تعالى. و سید بن طاوى فرموده که چون از دعا فارغ شود بسجده رود و بگوید: اعوذ بک من نار حرها لا یطفى و جدیدها لا یبلى و عطشانها لا یروى. پس بگذارد گونه راست را و بگوید: الهى لا تقلب وجهى فى النار بعد سجودى و تعفیرى لک بغیر من منى علیک بل لک المن على. پس بگذارد گونه چپ را بگوید: ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف. پس برگردد بحالتسجده و بگوید: ان کنتبئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم. پس بگوید العفو العفو صد مرتبه. آنگاه سید فرموده: و لا تقطع یومک هذا باللعب و الاهمال و انت لا تعلم ا مردود ام مقبول الاعمال فان رجوت القبول فقابل ذلک بالشکر الجمیل و ان خفت الرد فکن اسیر الحزن الطویل.
منبع: مفاتیح الجنان
احکام زکات فطره
مسأله1991: کسى که موقع غروب شب عید فطر بالغ و عاقل و هوشیار است و فقیر و بنده کس دیگر نیست، باید براى خودش و کسانى که نان خور او هستند هر نفرى یک صاع که تقریبا سه کیلو است، گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنجیا ذرت و مانند اینها به مستحق بدهد، و اگر پول یکى از اینها را هم بدهد،کافى است.
مسأله 1992: کسى که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسبى هم ندارد که بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند، فقیر است و دادن زکات فطره بر او واجب نیست.
مسأله 1993: انسان باید فطره کسانى را که در غروب شب عید فطر نان خور او حساب مىشوند، بدهد کوچک باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا کافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.
مسأله 1994: اگر کسى را که نان خور اوست و در شهر دیگر است، وکیل کند که از مال او فطره خود را بدهد چنانچه اطمینان داشته باشد که فطره را مىدهد، لازم نیستخودش فطره او را بدهد.
مسأله 1995 : فطره مهمانى که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مىشود، بر او واجب است.
مسأله 1996 : فطره مهمانى که پیش از غروب شب عید فطر بدون رضایت صاحبخانه وارد مىشود و مدتى نزد او مىماند واجب است، و همچنین است فطره کسى که انسان را مجبور کردهاند که خرجى او را بدهد.
مسأله 1997: فطره مهمانى که بعد از غروب شب عید فطر وارد مىشود بر صاحبخانه واجب نیست، اگر چه پیش از غروب او را دعوت کرده باشد و در خانه او هم افطار کند.
مسأله 1998: اگر کسى موقع غروب شب عید فطر، دیوانه یا بیهوش باشد، زکات فطره بر او واجب نیست.
مسأله 1999: اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنى شود، در صورتى که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
مسأله 2000: کسى که موقع غروب شب عید فطر، زکات فطره براو واجب نیست، اگر تاپیش از ظهر روز عید شرطهاى واجب شدن فطره در او پیدا شود، مستحب است زکات فطره را بدهد.
مسأله 2001: کافرى که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست. ولى مسلمانى که شیعه نبوده اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
مسأله 2002: کسى که فقط به اندازه یک صاع که تقریبا سه کیلو است، گندم و مانند آن دارد، مستحب است زکات فطره را بدهد و چنانچه عیالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مىتواند به قصد فطره، آن یک صاع را به یکى از عیالاتش بدهد و او هم به همین قصد به دیگرى بدهد و همچنین تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چیزى را که مىگیرد به کسى بدهد که از خودشان نباشد و اگر یکى از آنها صغیر باشد احتیاط آن است که او را در دور دادن زکات فطره داخل نکنند و چنانچه ولى صغیر از طرف او قبول نماید باید آن زکات فطره را به مصرف صغیر برساند نه این که از طرف او به دیگرى بدهد.
مسأله 2003: اگر بعد از غروب شب عید فطر بچهدار شود، یا کسى نانخور او حساب شود،واجب نیست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره کسانى را که بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نانخور او حساب مىشوند بدهد.
مسأله 2004: اگر انسان نانخور کسى باشد و پیش از غروب نانخور کس دیگر شود فطره او بر کسى که نانخور او شده واجب است، مثلا اگر دختر پیش از غروب به خانه شوهر رود، شوهرش باید فطره او را بدهد.
مسأله 2005: کسى که دیگرى باید فطره او را بدهد، واجب نیست فطره خود را بدهد.
مسأله 2006: اگر فطره انسان بر کسى واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمىشود.
مسأله 2007: اگر کسى که فطره او بر دیگرى واجب است، خودش فطره را بدهد از کسى که فطره بر او واجب شده ساقط نمىشود.
مسأله 2008: زنى که شوهرش مخارج او را نمىدهد، چنانچه نانخور کس دیگر باشد، فطرهاش بر آن کس واجب است. و اگر نانخور کس دیگر نیست، در صورتى که فقیر نباشد باید فطره خود را بدهد.
مسأله 2009: کسى که سید نیست نمىتواند به سید فطره بدهد. حتى اگر سیدى نانخور او باشد، نمىتواند فطره او را به سید دیگر بدهد.
مسأله 2010: فطره طفلى که از مادر یا دایه شیر مىخورد بر کسى است که مخارج مادر یا دایه را مىدهد، ولى اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمىدارد فطره طفل بر کسى واجب نیست.
مسأله 2011: انسان اگر چه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد، باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مسأله 2012: اگر انسان کسى را اجیر نماید و شرط کند که مخارج او را بدهد در صورتى که به شرط خود عمل کند و نانخور او حساب شود باید فطره او را هم بدهد ولى چنانچه شرط کند که مقداری از مخارج او را بدهد و مثلا پولى براى مخارجش بدهد،دادن فطره او واجب نیست.
مسأله 2013: اگر کسى بعد از غروب شب عید فطر بمیرد باید فطره او و عیالاتش را از مال او بدهند، ولى اگر پیش از غروب بمیرد، واجب نیست فطره او عیالاتش را از مال او بدهند.
مصرف زکات فطره
مسأله 2015: اگر طفل شیعهاى فقیر باشد، انسان مىتواند فطره را به مصرف او برساند.
مسأله 2016: فقیرى که فطره به او مىدهند لازم نیست عادل باشد، ولى احتیاط واجب آن است که به شراب خوار و کسى که آشکارا معصیت کبیره مىکند، فطره ندهند.
مسأله 2017: به کسى که فطره را در معصیت مصرف مىکند، نباید فطره بدهند.
مسأله 2018: احتیاط واجب آن است که به یک فقیر بیشتر از مخارج سالش و کمتر از یک صاع که تقریبا سه کیلو است فطره ندهند.
مسأله 2019: اگر از جنسى که قیمتش دو برابر قیمت معمولى آن است مثلا از گندمى که قیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولى است نصف صاع که معناى آن در مساله پیش گفته شد بدهد کافى نیست، و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد کفایت نمىکند.
مسأله 2020: انسان نمىتواند نصف صاع را از یک جنس مثلا گندم و نصف دیگر آن را از جنس دیگر مثلا جو بدهد، و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشکال دارد، بلکه کافى نیست.
مسأله 2021: مستحب است در دادن زکات فطره خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم دارد و بعد همسایگان فقیر را، بعد اهل علم فقیر را، ولى اگر دیگران از جهتى برترى داشته باشند، مستحب است آنها را مقدم بدارد.
مسأله 2022: اگر انسان به خیال این که کسى فقیر است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقیر نبوده، چنانچه مالى را که به او داده از بین نرفته باشد مىتواند پس بگیرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگیرد باید از مال خودش فطره را بدهد، و اگر از بین رفته باشد در صورتى که گیرنده فطره مىدانسته یا احتمال مىداده آنچه را گرفته فطره است باید عوض آن را بدهد، و الا دادن عوض بر او واجب نیست و انسان باید دوباره فطره بدهد.
مسأله 2023: اگر کسى بگوید فقیرم نمىشود به او فطره داد، مگر آن که اطمینان پیدا کند یا از ظاهر حالش گمان پیدا شود که فقیر است یا انسان بداند که قبلا فقیر بوده است.
مسائل متفرقه زکات فطره
مسأله 2024: انسان باید زکات فطره را به قصد قربتیعنى براى انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعى که آن را مىدهد، نیت دادن فطره نماید.
مسأله 2025: اگر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست، و احتیاط واجب آن است که در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولى اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد و بعد از آن که فطره بر او واجب شد طلب خود را بابت فطره حساب کند، مانعى ندارد.
مسأله 2026: گندم یا چیز دیگرى را که براى فطره مىدهد باید به جنس دیگر یا خاک مخلوط نباشد یا اگر مخلوط است چیزى که مخلوط شده به قدرى کم باشد که قابل اعتنا نباشد، و اگر بیش از این مقدار باشد در صورتى صحیح است که خالص آن به یک صاع برسد، ولى اگر مثلا یک صاع گندم به چندین من خاک مخلوط باشد که خالص کردن آن خرج یا کار بیشتر از متعارف دارد، دادن آن کافى نیست.
مسأله 2027: اگر فطره را از چیز معیوب بدهد، کافى نیست.
مسأله 2028: کسى که فطره چند نفر را مىدهد لازم نیست همه را از یک جنس بدهد و اگرمثلا فطره بعضى را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد، کافى است.
مسأله 2029: کسى که نماز عید فطر مىخواند، بنابر احتیاط واجب باید فطره را پیش از نماز عید بدهد، ولى اگر نماز عید نمىخواند مىتواند دادن فطره را تا ظهر تأخیر بیندازد.
مسأله 2030: اگر به نیت فطره مقدارى از مال خود را کنار بگذارد و تا ظهر روز عید به مستحق ندهد، احتیاط واجب آن است که هر وقت آن را مىدهد، نیت فطره نماید.
مسأله 2031: اگر موقعى که دادن زکات فطره واجب است فطره را ندهد و کنار هم نگذارد احتیاط واجب آن است که بعدا بدون این که نیت ادا و قضا کند، فطره را بدهد.
مسأله 2032: اگر فطره را کنار بگذارد، نمىتواند آن را براى خودش بردارد و مالى دیگر را براى فطره بگذارد.
مسأله 2033: اگر انسان مالى داشته باشد که قیمتش از فطره بیشتر است، چنانچه فطره را ندهد و نیت کند که مقدارى از آن مال براى فطره باشد، اشکال دارد.
مسأله 2034: اگر مالى را که براى فطره کنار گذاشته از بین برود، چنانچه دسترس به فقیر داشته و دادن فطره را تأخیر انداخته، باید عوض آن را بدهد و اگر دسترس به فقیر نداشته ضامن نیست، مگر آن که در نگهدارى آن کوتاهى کرده باشد.
مسأله 2035: در صورتى زکات فطره را از مال خود جدا کرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پیدا شود، احتیاط واجب آن است که فطره را به جاى دیگر نبرد. و اگر به جاى دیگر ببرد و تلف شود، باید عوض آن را بدهد.
منبع: توضیح المسایل 12 مرجع
احکام نماز عید فطر و قربان از منظر امام راحل
مسأله1516: نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید به جماعتخوانده شود، و در زمان ما که امام علیه السلام غایب است، مستحب مىباشد. و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند، ولى به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولى فقیه یا نماینده از طرف او اقامه جماعت نماید،اشکال ندارد.
مسأله1517 : وقت نماز عید قربان از اول آفتاب روز عید است تا ظهر.
مسأله1518 : مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عید فطر مستحب است بعد از بلند شدن آفتاب افطار کنند و زکات فطره را هم بدهند بعد از نماز عید را بخوانند.
مسأله1519 : نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره باید پنج تکبیر بگوید، و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعداز قنوت پنجم تکبیرى بگوید و به رکوع رود و دو سجده به جا آورد و برخیزد، و در رکعت دوم چهار مرتبه تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
مسأله1520: در قنوت نماز عید قربان هر دعا و ذکرى بخوانند کافى است ولى بهتر استاین دعا را به قصد امید ثواب بخوانند: ” اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمه و اهل التقوى و المغفره اسالک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسالک خیر ما سالک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون”.
مسأله1521 : مستحب است در نماز عید فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند.
مسأله1522 : نماز عید سوره مخصوصى ندارد، ولى بهتر است که در رکعت اول آن سوره”شمس” و در رکعت دوم سوره ” غاشیه” را بخوانند، یا در رکعت اول سوره “سبح اسم” و در رکعت دوم سوره “شمس” را بخوانند.
مسآله1523: مستحب است در روز عید فطر قبل از نماز عید به خرما افطار کند، و در عید قربان از گوشت قربانى بعد از نماز قدرى بخورد.
مسآله1524: مستحب است پیش از نماز عید غسل کند، و دعاهایى که پیش از نماز و بعد از آن در کتابهاى دعا ذکر شده به امید ثواب بخواند.
مسأله1525 : مستحب است در نماز عید بر زمین سجده کنند و در حال گفتن تکبیرها دستها را بلند کنند و نماز را بلند بخوانند.
مسآله1526 : بعد از نماز مغرب و عشاى شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگویند:”الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الله اکبر على ما هدانا”.
مسأله1527: مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تکبیرهایى را که در مسأله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: “الله اکبر على ما رزقنا من بهیمه الانعام و الحمد لله على ما ابلانا” ولى اگر عید قربان را در منى باشد مستحب استبعداز پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذىحجه است، این تکبیرها را بگوید.
مسأله1528 : کراهت دارد نماز عید را زیر سقف بخواند.
مسأله1529 : اگر شک کند در تکبیرهاى نماز و قنوتهاى آن، اگر از محل آن تجاوز نکرده است، بنابر اقل بگذارد، و اگر بعد معلوم شود که گفته بوده، اشکال ندارد.
مسأله1530 : اگر قرائتیا تکبیرات یا قنوتها را فراموش کند و بجا نیاورد، نمازش صحیح است.
مسأله1531 : اگر رکوع یا دو سجده یا تکبیره الاحرام را فراموش کند، نمازش باطل مىشود.
مسأله1532 : اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند، احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز آن را رجاءا بجا آورد، و اگر کارى کند که براى آن،سجده سهو در نمازهاى یومیه لازم است، احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز رجاءا دو سجده سهو براى آن نماز بنماید.
منبع: رساله حضرت امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه)