نویسنده:شهید علامه مرتضی مطهری(رحمت الله علیه)
بسم الله الرحمن الرحیم
…اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ماظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهنو لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن اواباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن اواخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن اونسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیراولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لمیظهروا علی عورات النساء و لا یضربنبارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبواالی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکمتفلحون (1).
این آیه و آیه قبل هر دو درباره وظیفه زن و مرد در برخورد بایکدیگر و به علاوه مساله ستر عورت است.در آیه اول که مربوط بهمرد است و در جلسه قبل تلاوت شد،دو فرمان به مردها داده شدهبود:نهی از چشم چرانی کردن و دیگر امر به ستر عورت و یا به تعبیربالاتر امر به خودداری از زنا،یعنی حفظ کردن دامن هم از نگاه کهمعنایش ستر عورت است و هم از فحشا.پس مردان موظفند همچشمهای خودشان را از چشم چرانی نگهداری کنند و هم دامنخودشان را از فحشا نگهداری کنند.آیهای که درباره مردهاستکوتاهتر[از آیه مربوط به زنها]است و همین مقدار بیشتر نیست جز آنکه بعد توصیه میکند اینکه ما میگوییم چشمها را از نگاه کردنهانگهداری کنید و دامنها را از فحشا،خیال نکنید یک کاری استکه ما بد شما را میخواهیم نه،پاکی شما را میخواهیم و خدای شمابهتر میداند و بهتر به کار شما آگاه است.
در آیه دوم که مربوط به زنهاست،عین همین دو دستور آمدهاستبا همان تعبیر،با این تفاوت که ضمائر،مؤنث است. میفرمایدبه زنها هم بگویید که چشمها را از چشم چرانی و از نگاه به آنچهنباید نگاه کرد حفظ کنند و دامنهای خودشان را،هم از نگاه کردندیگران و هم از فحشا حفظ کنند،یعنی همان دستور و همان عبارتیکه در مورد مردان آمد.
اینجا دو مطلب باید عرض کنم.این دو مطلب در موردخانمها،با اینکه هیچ فرقی با آنچه در مورد مردهاست نمیکند، تااندازهای کوچک شمرده میشود:یکی اینکه برخی زنها شاید اینجورخیال کنند که فقط مردها مجاز نیستند که به زنها نگاه کنند(حالمطلقا نمیتوانند یا از روی ریبه و تلذذ نمیتوانند،بعد بحث میکنیم)، فکر میکنند اگر ممنوع است،فقط مردها از نگاه کردن یا نگاه کردنبا تلذذ و ریبه ممنوعند و دیگر زن چنین ممنوعیتی نسبتبه مرد نداردو حال آنکه هیچ فرق نمیکند،اگر جایز نیستبرای هر دو جایزنیست و اگر جایز استبرای هر دو جایز است،یعنی در همان حد کهمرد ممنوع است زن هم در همان حد ممنوع است.ولی معمولا خیالمیکنند که نه،فقط مرد است که نباید چشمش به زن بیفتد یا ازروی تلذذ نباید نگاه کند ولی زن اگر چشمش به مرد افتاد یا هر جورورانداز کرد اشکالی ندارد زیرا او زن است که به مرد نگاه میکند!
اینطور نیست،قرآن هیچ فرقی در مساله نگاه میان زن و مردقائل نیست.البته بعضی از خانمها به این مساله توجه دارند ولی شایدخیلی از آنان به آن بیتوجهند.
مطلب دوم که این را البته بیشتر توجه دارند و شاید قلیلیتوجه نداشته باشند این است که خیال میکنند زن به زن مطلقا محرماستیعنی حتی به عورت زن هم محرم است،فقط مرد است کهنسبتبه عورت مرد دیگر نامحرم است ولی زن نسبتبه تمام بدن هرزن حتی نسبتبه عورت او،محرم است.البته این را همان طور کهعرض کردم غالبا میدانند که چنین نیست ولی یک اقلیتی خیالمیکنند که زن به زن مطلقا محرم است.اینطور نیست،در موردعورت،زن هم به زن محرم نیست،حتی مادر هم به دختر خودشمحرم نیست،دختر هم به مادر محرم نیست،خواهر هم به خواهر محرمنیست.
راجع به این دو مطلب،قرآن دستوری که به مرد میدهد مشابهآن را به زن هم میدهد و دستوری که به زن میدهد مشابهش را به مردهم میدهد،ولی برای زنان یک وظیفه دیگری قائل شده است کهاین وظیفه،دیگر برای مرد نیست و آن اینکه زن را مکلف کرده استکه باید خودش را بپوشاند ولی مرد را مکلف نکرده است،یعنی اینتکلیف متوجه زن است نه متوجه مرد.تعبیر قرآن این است:«زنانزینتخودشان را نباید آشکار کنند».البته زینت و لو جدا هم باشد-مثل یک النگو که در کناری افتاده-مقصود نیستبلکه زینت درحالی که در بدن است مقصود است چون[آشکار کردن آن] مساویاستبا دیدن خود زن.زنان نباید زینتخودشان را ظاهر کنند،اعماز اینکه از نوع زینتی باشد که بشود از بدن جدا کرد مثل النگو و یاانگشتر،یا زینتی که چسبیده به بدن است مثل چیزهایی که به بدنمیمالند مانند«گل گونه»به اصطلاح قدیم.
زن زینتخود را نباید ظاهر کند مگر[در دو مورد].دواستثنا در اینجا وجود دارد:یک استثنا در مورد خود زینت است، یعنی مگر بعضی از زینتها و به تعبیر قرآن زینت ظاهر (2) ،و استثنایدوم در مورد افراد است:و مگر برای بعضی از طبقات که در برابرآن طبقات که غیر شوهر او هستند(در مورد شوهر که محرز است)
زن میتواند حتی زینت غیر ظاهر را آشکار کند،و آنها پدران،پسران،برادرزادگان،خواهرزادگان،فرزندان شوهر[و چند طبقهدیگر هستند]که استثناها را بعد عرض میکنیم.
قبل از اینکه من این آیه را تفسیر کنم دو مطلب را بایدتوضیح دهم تا مطلب درست روشن بشود.یک مطلب این است کهچرا زن مکلف شده است که خود را بپوشاند و مرد مکلف نشدهاست؟پوشش به عنوان وظیفه زن ذکر شده است نه به عنوان وظیفه مرد؟
سر این امر واضح و روشن است و آن اینکه زن و مرد نسبتبه یکدیگر احساسات مشابه ندارند و از نظر وضع خلقت هم وضعغیر مشابهی دارند،یعنی این زن است که مورد تهاجم چشم و اعضا وجوارح و دست و همه بدن مرد است نه مرد مورد تهاجم زن.به طورکلی جنس نر و ماده در عالم اینطورند،اختصاص به زن و مرد انسانندارد،جنس نر در خلقت، «گیرنده»خلق شده است و جنس مادهبه عنوان موجودی که مورد تهاجم جنس نر قرار میگیرد.در هر حیوانیهم که شما نگاه کنید آنکه به سراغ جنس دیگر میرود همیشه جنسنر است،در کبوتر و مرغ و اسب و الاغ و گنجشک و شیر و گوسفند[و غیره]اینطور است.در هر حیوانی آنکه وظیفهاش تهاجم است وغریزه تهاجم به او داده شده جنس نر است، جنس ماده در عین اینکهطالب جنس نر است ولی به این صورت نیست که او به سراغ جنسنر برود،و به همین دلیل است که در انسان هم جنس نر است که بایدبرود و خطبه کند و دختر را خواستگاری کند و این پسر است کهبه خواستگاری دختر میرود.خواستگاری کردن پسر از دختر یک امربسیار عادی و یک امر بسیار طبیعی و فطری است.این اواخر،کسانی که ندانسته،یا بگویم تحمیق شده،دم از تساوی حقوق زن ومرد میزنند-و تساوی را با تشابه اشتباه میکنند و خیال میکنندتفاوت جنس مرد و زن فقط و فقط در آلات تناسلی آنهاست و هیچتفاوت دیگری در کار نیست-مینویسند این عجب عادت بدیشده!چرا پسرها باید به خواستگاری دخترها بروند؟نه،بعد از اینرسم اینجور باشد که دخترها هم به خواستگاری پسرها بروند!
اولا این،مبارزه با قانون خلقت است.اگر قانون خلقت را-آنجا که دو جنسی است-در همه جاندارها عوض کردید،اینجا هم میتوانید عوض کنید.ثانیا این خودش یک امری است که به اینوسیله ارزش جنس ماده بالا رفته است،یعنی جنس نر جوری خلقشده است که طالب است و باید رضایت او را به دستبیاورد وبه همین دلیل جنس نر همیشه خود را در خدمت جنس ماده قرارمیدهد.در بسیاری از حیوانات و از آن جمله انسان نفقه جنس مادهبر عهده جنس نر است(در حیوانات لا اقل در مدت بارداری یا درمدتی که جنس ماده روی تخم میخوابد اینطور است).احساساتجنس نر،جوری آفریده شده است که همین قدر که جنس مادهبه همسری او رضایت دهد جنس نر حاضر استخود را در خدمت اوقرار دهد،و اینها بر اساس حکمتهای بسیار بزرگی در عالم است.
«مهر»هم از همین قبیل است.اینکه گفتهاند مرد یکچیزی را به عنوان«صداق»قرار بدهد،بر اساس همین اصل و ناموس (3) است،یعنی زن باید در مقامی خودش را معرفی کند که بگوید اینتو هستی که به من نیاز داری و نه من به تو،و جنس مرد باید در شکلیظاهر شود که اوست که باید چیزی به زن نثار کند تا زن در مقابل او«آری»بگوید.مرد باید به او هدیه ببخشد. قرآن هم صداق رابه عنوان«نحله»یعنی یک تعارف بیان میکند.اشتباه میکنندکسانی که میگویند«مهر»یعنی ثمن،یعنی بها،یعنی پول برایخرید.نه،قرآن میگوید:این نحله و هدیه است[همان طور که]وقتی شما میخواهید کسی را راضی کنید به شکلی که نیاز شما رارفع کند،شما به او هدیه میدهید نه او به شما.
تعبیر دیگر قرآن«صداق»است.صداق یعنی چیزی به علامت اینکه علاقه من علاقه راستین است،صادقانه است،دروغین نیست،برای شهوترانی نیست،برای همسری است،برایفریب دادن نیست،از روی حقیقت است.
اساسا وضع زن با مرد در اصل خلقت متفاوت استو به همین دلیل این زن است که خودآرایی میکندبرای جلب مرد.مرد هرگز با خودآرایی نمیتواند نظر زنرا به خود جلب کند.زن و زیور،زن و آرایش دو موجود توام بایکدیگرند.زن موجودی است ظریف و لطیف.در هر جنسی-حتیدر غیر انسان هم-جنس ماده همیشه ظریفتر و مظهر جمال وزیبایی و آرایش است،و وقتی میخواهند فتنه ایجاد نشود،به آنکهمظهر جمال استباید بگویند خودت را نشان نده نه به آنکه مظهرخشونت و قوت است،آن که جلب نظری ندارد،به به آنکه جلب نظرمیکند میگویند اسباب غوایت و گمراهی فراهم نکن.
در دنیای امروز[به کار دیگری روی آوردهاند]و البته اینیک چیزی است که من به طور قطع و یقین میگویم امری نیست کهدوام داشته باشد و آخر سرشان به سنگ خواهد خورد و به ناموسخلقتبرمیگردند.اینکه زنها کوشش میکنند برای مردنمایی،وبر عکس،پسرها و مردها کوشش میکنند در جهت زننمایی ودخترنمایی،یکی از آن هوسهای کودکانه زودگذر بشر است و بیشترهم در ناحیه پسرها دیده میشود.این دیگر یک پدیده مخصوصزمان ماست و از نظر من یک پدیده زودگذر است.خوششان میآیدکه مثل دخترها لباس بپوشند و ژستهای آنها را بگیرند،مثل آنهاآرایش کنند به طوری که انسان وقتی برخورد میکند نمیفهمد اینپسر استیا دختر،و به قول بعضی«مطالعات عمیقتری لازم است تا آدم بفهمد این پسر استیا دختر!».این یک امری استبر خلافخلقت و اصول فطرت.بشر از این جور هوسهای احمقانه و کودکانهزیاد دارد ولی دوام پیدا نخواهد کرد.
پس یک مساله این است که حال که امر دائر بوده استکه مرد و زن در معاشرت با یکدیگر آنچه را که«آزادی مطلق»
نامیده میشود نداشته باشند،یعنی به هر شکل با یکدیگر تماسنداشته باشند،چرا زن مکلف به پوشیدن شده نه مرد؟ رازش همینبود که عرض کردم.
مساله دیگر این است که اصل مطلب برای چیست؟چهلزوم و ضرورتی دارد؟چرا باید مساله محرم و نامحرم مطرح باشد؟
چرا باید زن خودش را از غیر محارم خودش بپوشاند؟رمز و سر اینمطلب چیست و چه فایدهای دارد؟
اولین خاصیتش خاصیت روانی است،یعنی آرامش روانی.
در هر جامعهای که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود-عفاف درهمین حدود اسلامی که عرض میکنم-یعنی زنان در خارج دایرهازدواج،خود آرا و خودنما نبودند و وسیله تهییج مردان را فراهم نکردندو مردان هم در خارج از دایره ازدواج دنبال لذت جویی و کامجوییبه وسیله چشم،دست،لامسه و غیر لامسه نبودند قلبها و روحها آرام وسالم است،و در هر جامعهای که بر عکس[این حالت]است اولینناراحتی اجتماعی،ناراحتیهای روانی است.
گروهی از فرنگیها گفتند خیر،وقتی زن و مرد از یکدیگردور باشند ناراحتیهای روانی و عقدههای روانی به وجود میآید. ولیتجربه همین یک قرن گذشته و کمتر از یک قرن گذشته کاملا ثابتکرد که مساله بر عکس است،به هر اندازه که آزادی در مسائل جنسی بیشتر است التهاب در افراد زیادتر و بیشتر است چون غریزه جنسیانسان(مانند چند غریزه دیگر مثل غریزه جاه طلبی،غریزه علم طلبیو غریزه عبادت)صرفا ظرفیت جسمانی ندارد،ظرفیت روحی همدارد. غرائزی که صرفا ظرفیت جسمانی دارند مثل خوردن،داراییک ظرفیت محدودی هستند.انسان یک مقدار محدود میتواند غذابخورد،از آن بیشتر نمیتواند،اگر بگویند باز هم میخواهی،برایشمجازات است.ولی مالکیت چطور؟مالکیت هم مثل خوردناست؟آیا ظرفیت مالکیتبرای انسان یک ظرفیت محدود است،یعنی اگر انسان مالک صد هزار تومان شد دیگر روحش هم از مالکیت[سیر میشود؟]نه،وقتی صد هزار تومان را دارا شد میخواهد دویستهزار تومان داشته باشد،وقتی دویست هزار تومان دارا شد تشنهتراستبرای پانصد هزار تومان،میلیونر که شد تشنهتر میشود برایمیلیاردر شدن،و آنکه از همه مردم دنیا ثروتمندتر است از همه مردمدنیا برای ثروت تشنهتر است.
جاه طلبی چطور؟آن هم همین طور است.یک آدمی کههیچ چیز ندارد،برای اینکه رئیس یک انجمن بشود دلش[لک] میزند ولی آیا رئیس انجمن که شد دیگر ظرفیتش پر میشود ومیگوید همین کافی است؟نه،بعد دلش میخواهد توسعه بیشتریپیدا کند،شهردار یک منطقه یا یک شهر کوچک بشود،بعد،از آنبالاتر[را میخواهد].اگر به یک نفر تمام دنیا را بدهند و بگویند توسلطان جمیع عالم هستی،باز دغدغه بیشتری دارد که آیا میشود یککره دیگری را هم تصاحب کنیم و بر آن کره هم حکومت کنیم؟
غریزه جنسی انسان هم همین طور است… (3)
پی نوشت ها:
1. نور/31.
2. حال اینکه مقصود از«زینت ظاهر»چیستبعد عرض میکنیم.
3. به معنی قانون.
4. نوار بقیه بیانات استاد شهید متاسفانه در دست نیست.
منبع: آشنایی با قرآن جلد 4