مغیره بن شعبه از نقشه کش ها و زیرکهای عرب است وی مدتی حاکم کوفه بود، معاویه ابن ابی سفیان او را از کار برکنار کرد اما مغیره به سبب طمعی که به حکومت کوفه داشت از این موضوع به شدت ناراحت شد. از این رو برای اینکه دو مرتبه به حکومت کوفه برگردد نقشه ای کشید؛ به این صورت که به شام آمد و با یزید بن معاویه ملاقات نمود و به او گفت: نمی دانم چرا معاویه درباره تو کوتاهی می کند دیگر معطل چیست ؟ چرا تو را به عنوان جانشین خودش به مردم معرفی نمی کند؟ یزید گفت : پدرم فکر می کند که این قضیه عملی نیست . مغیره جواب داد: نه عملی است ! شما از کجا بیم دارید؟ فکر می کنید مردم کدام سامان عمل نخواهند کرد؟ هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می کنند و از آنها نگرانی نیست . اما مردم مدینه اگر فلان کس را به آنجا بفرستید او این وظیفه را انجام می دهد و بنابراین آنجا هم مشکلی نیست . از همه جا مهمتر و خطرناک تر عراق (کوفه ) است این هم به عهده من که انجام بدهم . یزید پیش معاویه می رود و می گوید: مغیره چنین حرفی گفته است .
معاویه مغیره را فرا می خواند. مغیره نزد معاویه آمده و با چرب زبانی و بیان قوی خود او را قانع می سازد که زمینه آماده است و کار کوفه را که از همه جا سخت تر و مشکل تر است خودم انجام می دهم . معاویه برای بار دوم به نام مغیره ابلاغ صادر می کند و او را به حکومت کوفه منصوب می نماید. اما مردم کوفه و مدینه این پیشنهاد را قبول نکردند. معاویه مجبور شد که خود به مدینه برود.
او روسای اهل مدینه یعنی کسانی که مورد احترام مردم بودند، افرادی مانند حضرت امام حسین (ع )، عبداللّه بن زبیر و عبداللّه بن عمر را خواست . با چرب زبانی کوشید تا به عنوان اینکه مصلحت اسلام فعلا اینطور ایجاب می کند که حکومت ظاهری در دست یزید باشد ولی کار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد شما بیایید فعلا بیعت کنید عملا زمام امور در دست شما باشد آنها را قانع کند. ولی آنها قبول نکردند. آنطوری که باید و معاویه می خواست عملی نشد. بعد از آن با نیرنگی در مسجد مدینه می خواست به مردم چنین وانمود کند که آنها حاضر شدند و قبول کردند که آن نیرنگ هم نگرفت . معاویه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش یزید بود و نصایحی به او کرد، گفت تو برای بیعت گرفتن با عبداللّه بن زبیر اینطور رفتار کن ، با عبداللّه بن عمر آنطور برخورد کن ، مخصوصا دستور داد که با امام حسین (ع ) با رفق و نرمی زیادی رفتار نماید، گفت : او فرزند پیغمبر است جایگاه عظیمی درمیان مسلمین دارد و بنابراین بترس از اینکه با حسین بن علی (ع ) با خشونت رفتار کنی ! معاویه کاملا پیش بینی می کرد که اگر یزید با امام حسین (ع ) با خشونت رفتار کند و دست خود را به خون او آغشته کند، دیگر نخواهد توانست خلافت کند و خلافت از خاندان ابو سفیان بیرون خواهد رفت . معاویه مرد بسیار زیرکی بود، پیش بینی های او مانند پیش بینی های هر سیاستمدار دیگری غالبا خوب از آب در می آید. یعنی خوب می فهمید و خوب می توانست پیش بینی کند. اما برعکس ، یزید اولا خوان بود، و ثانیا مردی بود که از اوّل روزگار را در اشراف زادگی و شاهزادگی گذرانده بود و با آن خو گرفته و بزرگ شده بود، از این رو با لهو و لعب انس فراوانی داشت ، سیاست را واقعا درک نمی کرد، غرور جوانی و ریاست ، ثروت و شهوت داشت کاری کرد که در درجه اوّل به زیان خاندان ابوسفیان تمام شد و این خاندان بیش از همه در این قضیه باخت . چون اینها که هدف معنوی نداشتند و جز به حکومت و سلطنت به چیز دیگری فکر نمی کردند آن را هم از دست دادند. حسین بن علی (ع ) کشته شد، ولی به هدفهای معنوی خودش رسید در حالی که خاندان ابو سفیان به هیچ شکل به هدفهای خودشان نرسیدند.
حکایتها و هدایتها/ محمد جواد صاحبی