نویسنده: رضا محمدزاده
مقدمه
مقصود از فلسفه در این مقاله نگاهی نظام مند به کل عالم هستی با توجه به مبادی و غایات آن و نیز نگاه به هر یک از موجودات عالم در زمینه ی یک نگرش کلی به عالم هستی و جایگاه آن و ارتباط وجودی آن با سایر موجودات و مراتب این عالم را با توجه به مبادی و غایات آن است(1). در مباحث فلسفی، مهم ترین ابزار تحقیق عبارت است از عقل، ولی این به آن معنا نیست که از سایر منابع تحصیل معرفت استفاده نشود. در فلسفه با روش منطقی و قواعد عقلی از کلیه ی ادارکاتی که برای انسان تحصیل آنها ممکن است بهره برداری می شود. روش شناسی فلسفه نوعاً در دانش منطق تبیین شده و اصول منطقی مهم ترین روش برای تلفیق معلومات و دستیابی به پاسخ پرسش های مطرح در این علم به شمار می آید. پرسش های فلسفی، چه در مورد کل جهان هستی، چه در مورد هر یک از موجودات و حقایق عالم، از سنخ پرسش های اصلی به حساب می آید و نه پرسش های فرعی و غیر اصلی. پرسش های اصلی بر خلاف پرسش های فرعی، پرسش هایی است که طرح آنها در مورد هر یک از واقعیات عالم امکان پذیر است و امکان حذف آنها در مسیر فهم حقایق امکان پذیر نیست و جایگزین و معادلی برای حذف آنها وجود ندارد.
روش منطقی به همراه استفاده از اندوخته های معرفتی بشری که از طریق مشاهده و تجربه، تفکر و عقلانیت، به دست آمده به همراه برخی تحلیل های زبان، همگی در جهت گره گشایی معماهای عقلی و فکری و دستیابی به پاسخ پرسش های اساسی، رفع تردیدهای علمی و تحقیقات فلسفی برای دستیابی به نگاهی جامع، مبداگرا و غایت نگر نقش آفرین بوده و به همین جهت همواره مورد استفاده فیلسوفان و متفکران بوده است.
اینک این سؤال فرا راه تحقیق وجود دارد که با نگاهی پیشینی، چه اصول و قواعدی توسط معصومانی چون امام صادق ( علیه السلام ) برای پاسخ به سؤالات اساسی بشر و نیز معماهای عقلی و فلسفی مورد توصیه قرار گرفته؟ و با نگاهی پسینی آیا آن چه به عنوان روش و منطق مباحث عقلی و فلسفی توسط انسان ها در طول تاریخ شکل گرفته مورد تأیید آموزه های جعفری و امام صادق ( علیه السلام ) می باشد و اگر هست، میزان این تأیید چیست؟ نگارنده در این مختصر، صرفاً با تمرکز بر نگاه پیشینی تلاش خواهد کرد نه به نحوی نظام مند بلکه با مروری اجمالی بر برخی منابع منسوب به امام صادق ( علیه السلام ) نشان دهد قواعد روش شناختی مهمی در سخنان حضرتش مطرح شده که می تواند در ایجاد و بازسازی یک نظام روش شناختی مورد توجه اندیشمندان قرار گیرد. ضرورت توجه به این اصول و قواعد هنگامی روشن تر می گردد که تحول در علوم انسانی و نیز تلاش برای تحقق علم دینی مورد دغدغه پژوهشگران و محققان واقع شود.
لازم است خاطر نشان شود، که اولاً: نویسنده مدعی فحص و جستار کامل و تام در کلیه ی عبارات منقول ازامام صادق ( علیه السلام ) نبوده و معتقد است موارد استخراج شده از این عبارات ( که در متن مقاله به آنها اشارت رفته ) بعد از فحص تام قابل افزایش است. ثانیاً: سندیت عبارات مورد استناد مورد توجه نویسنده نبود و با فرض صحت، مباحث خویش را بر آنها استوار ساخته است. ثالثاً: هیچ گونه تلاشی برای تحمیل مصطلحات و محتوای مباحث فیلسوفان و منطق دانان و عالمان روش شناسی بر آموزه های جعفری صورت نگرفته و حداکثر کوشش به عمل آمده تا فارغ از آنها، قواعد مورد تصریح در عبارت های امام صادق ( علیه السلام ) مطمح نظر قرار گیرد.
منابع مورد استفاده در این تحقیق
غیر از اتکاء به برخی از مهم ترین جوامع روایی همچون کافی و نیز کتاب توحید، در این تحقیق از منابعی استفاده شده که منسوب به امام جعفر صادق ( علیه السلام ) می باشند. این آثار، عمدتاً رساله ها و صحیفه های چندی است که به حضرت نسبت داده اند و برخی مورد وثوق و اعتماد ناقلان اخبار و احادیث می باشد که ذیلاً معرفی می گردد: « مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه »: اگر چه نسبت به صدور آن از امام صادق ( علیه السلام ) حکم قطعی نرسیده، اما شخصیت های بزرگی به نوعی مهر تأیید بر آن زده اند. مثلاً حاج میرزا حسین نوری که در مستدرک در موارد متعددی به این کتاب استناد فرموده ( حداقل 82 مورد ) پیرامون اعتبار این کتاب به تفصیل سخن گفته است، برخی چون علامه مجلسی آن را به نقل از سید بن طاووس به عنوان کتابی شریف و لطیف و حاوی راهکارهای وصول و سلوک به خدا و حق توصیف نموده است. ( مجلسی، 1403ق، ج1، ص15 ) اگر چه خود علامه مجلسی در اسلوب کتاب و انتساب آن به ائمه ( علیه السلام ) تردید کرده است. ( مجلسی، 1403ق، ج1، ص 32 ) او همچنین به نقل از شیخ طوسی در امالی مواردی را در تردید انتساب این کتاب به امام صادق ( علیه السلام ) را به عنوان شاهد ذکر می کند. ( مجلسی، 1403ق، ج1، ص 32 ) با وجود این تردیدها بعضی معتقدند نقل روایات از این کتاب توسط کفعمی در مجموع الغرائب و نیز شهید ثانی در کشف الریبه، و منیه المرید، و اسرار الصلاه و مسکن الفؤائد، و تأیید بزرگانی چون شهید ثانی، مولا محسن فیض کاشانی و سید بن طاووس، هر نوع تردیدی در مورد این کتاب را برطرف می کند.
توحید مفضل: از رساله هایی که صدور آن از امام صادق ( علیه السلام ) نزدیک به اتفاق و بر آن وثوق و اعتماد است رساله ای است موسوم به « التوحید » که در منابع مختلف به نام های دیگری چون « کتاب الفکر »، « کنز الحقائق و المعارف »، « توحید مفضل » و « الدلائل و الاعتبار » آمده است. چگونگی صدور کتاب التوحید در مقدمه ی این کتاب چنین آمده که: مفضل بن عمر را با یکی از معاصران خود به نام ابن ابی العوجاء که در فلسفه مادی و کلام دستی داشته پیرامون خدا و آفرینش اتفاقی بحث رخ داده و مفضل در این مباحثه شکست خورده و پس از مراجعه به امام صادق ( علیه السلام ) این جواب مفصل و مشروح را با تقریر و بیان امام( علیه السلام ) دریافت می کند. رساله توحید مفضل بر دو بخش بوده: بخشی پیرامون جهان برین و بخشی درباره جهان زیرین است و این دومین بر چهار فصل تربیت یافته است. این کتاب در چهار مجلس به این صورت ترتیب یافته است: مجلس اول: در ذکر خلق انسان و حکمت ها و تدبیرهایی که در خلقت اوست، مجلس دوم: در ذکر خلق اقسام حیوان از بهایم و سباع و وحوش و طیور و ماهیان دریا و حکمت هایی در آفرینش آنهاست، مجلس سوم: در ذکرخلق آسمان و زمین و ماه و آفتاب و کواکب و بروج و فصول و روز و شب و گرما و سرما و بادها و عناصر اربعه و برف و رعد و برق و کوه صحرا و معادن و نبات و اشجار و آن چه در این موجودات از دلایل صنع و شواهد ربوبیت، و صواب و تدبیر و حکمت می باشد. و مجلس چهارم: در بیان آن که آفات و مکاره و مصایب که بر عالم و اهل آن وارد می شود سبب آن چیست و در آن امتحانات آفات چه حکمت است؟
توحید مفضل تفسیر این آیه دانسته شده که: « سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ » ( فصلت/53 ) اهلیلجه: همتای توحید مفضل رساله « اهلیلجه » است و همان گونه که یاد گردید این رساله نیز در بیان توحید آفریدگار تدوین شده است. منشأ نگارش این رساله نامه ای است که مفضل به امام صادق ( علیه السلام ) نوشته و در آن احتجاجات و شبهاتی را که گروهی از ملحدان در مسئله آفرینش مطرح کرده و به واسطه ی آنها ربوبیت الهی را انکار می کردند، خدمت امام ( علیه السلام ) مطرح می کند و برای حل آن سؤالات و شبهات چاره جویی می کند. آن حضرت پاسخ مفصل و مشروحی به آن نامه داده اند که درمقدمه اش به مناسبتی نام هلیلج ( هلیله ) برده شده و پس از آن این حدیث به صورت رساله مستقلی درآمده و به « اهلیلجه » موسوم گردیده است. ملا عبدالله حکیم لاهیجی شرحی بر این رساله نگاشته است. این رساله در بحارالانوار مجلسی ( ج3، ص 152 ) همراه با توحید مفضل آمده و مکرر به ضمیمه آن چاپ شده است.
اصول روش شناختی ( بارویکرد پیشینی ) در کلام امام صادق ( علیه السلام )
قبلاً گفته شد که اصول مطروحه در این مقاله سازماندهی نشده و محصول استقرائی ناقص است. طرح این اصول به شکل زیر می تواند گویای قابلیت موارد منقول برای برداشت های روش شناختی باشد.
پذیرش حجت و احتجاج و برهان به عنوان روشی برای اثبات مطلوب و ایجاد فهم.
آموزه ها و سیره ی عملی امام صادق ( علیه السلام ) حاکی از عنوان فوق است. مؤید این مطلب نکته ای است که در توحید مفضل در گفتگویی میان ابن ابی العوجاء و مفضل مطرح شده است. هنگامی که مفضل با شبهات و سؤالات جدی این شخص ملحد مواجه می شود عنان اختیار را از دست داده بر او رو ترش کرده به تندی سخن می گوید. ابن ابی العوجاء از این برخورد متعجب شده و اظهار می کند این نوع برخورد با برخورد امام صادق ( علیه السلام ) کاملاً متفاوت است. چرا که حضرتش در مواجهه با سؤالات و اشکالات با صبر و بردباری به سخن گوش فرا می دهد به نحوی که انسان گمان می کند حضرت تمام اشکالات را پذیرفته و از پاسخ ناتوان است. اما هنگامی که لب به سخن باز می کند چنان حجت و استدلال اقامه می کند که امکان عدم پذیرش آن وجود دارد. او سپس از مفضل می خواهد در بحث به سیره ی امام صادق ( علیه السلام ) عمل کند. ( مفضل، بی تا، ص 42 )
تفکیک میان کارکردهای غیر مفید زبانی از کارکردهای اصلی و ضروری زبانی
زبان یکی از مهم ترین ابزارهای ارتباط و تعامل انسان با دیگران و نیز دارای تأثیر مستقیم در نحوه ی تفکر است. هر انسانی هنگام اندیشه و تفکر، در می یابد که اولاً مراحل مختلف تفکر با نوعی حدیث نفس مقارن و همراه است و از سوی دیگر تبیین آن نیز مستغنی از استفاده از ابزار زبان نیست. اما آیا هر تعبیری برای آن مقارنت فکری و این تبیین ضروری است یا باید برخی تعابیر زبانی را در حوزه تفکر و تبیین رهزن و مشکل زا دانست و تلاش کرد تا آنها را از حوزه و قلمرو تفکر و تبیین خارج نمود؟ امام صادق ( علیه السلام ) در این خصوص الفاظ و عناصر زبانی زائد را موجب تکلف دانسته و آن را از جمله ی آفات علم و عالمان به شمار آورده است. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص20 ) این اصل، بر ضرورت گزینش تعابیر گویا و بسیط دلالت دارد. چنان که حاکی از آن است که منشأ برخی از عیوب و مشکلات در مسیر علم را پدیده ی زبان معرفی فرموده است. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص21 )
کاربردهای زبانی، گره گشای مسائل معرفتی
قبل از بیان این مطلب باید خاطر نشان ساخت از دید امام صادق ( علیه السلام ) ، زبان و خط از نعمت هایی است که خداوند به انسان ها ارزانی داشته و او به واسطه ی این دو از بهائم تمایز پیدا می کند. ( مفضل، بی تا، صص 79-80 ) زبان تنها وسیله ای برای بیان و اظهار امور درونی انسان نیست ( مفضل، بی تا، ص80 )، بلکه بهره های دیگری را عاید انسان می کند. امام جعفر صادق ( علیه السلام ) در برخی موارد، سؤالات اساسی را که مردمان در حضور ایشان مطرح می کردند را بر مبنای کاربردهای زبانی تحلیل کرده و پاسخ می فرمودند. ( مفضل، بی تا، ص146 ) این امر حاکی از آن است، که در حل معماها و مسائل فکری و فلسفی باید به کاربردهای زبانی نیز توجه نمود.
تمرکز روحی و آمادگی روانی، مقدمه ای جهت حصول معرفت
روح و نفس انسان، بستر تحقق معرفت و حکمت است. این بستر و زمینه، حتماً باید از آمادگی های لازم برخوردار باشد تا تحقق علم و تعقل و تدبر در آن امکان پذیر باشد. عنصر تمرکز یا تنبه که در ادبیات جعفری از آن به « فراغ » و نیز « خلوت » و « اجماع ذهنی » تعبیر شده ( کلینی، 1400ق، ج1، ص23؛ مفضل، بی تا، ص 183 ) در این آمادگی به عنوان مبنای تفکر و اندیشه نقش اساسی دارد. به همین جهت معمولاً محیط های علمی و معرفتی از جمله حوزه های علمیه، دانشگاه ها و آموزشگاه ها و مراکز تحقیق و پژوهش نوعاً فضایی آکنده از معنویت و آرامش و تهی از آفات روحی و اخلاقی آموزه های اخلاقی و تربیتی ملاحظه می شود. در مکتب امام صادق ( علیه السلام ) نیز پیراستگی از آفات روحی و روانی، نقش اساسی در ایجاد این تمرکز و تنبه داشته و تأکید فراوان بر ضرورت شناخت انواع این آفات روحی و تلاش برای دوری آنها از ساحت علم و عالمان توصیه شده است. ( کلینی، 1400ق، ج1، صص20-23 ) از جمله ی خصوصیات روحی که رسماً به عنوان میزان تحقق علم و حکمت و همه فنون و فروع معرفت و شناخت معرفی شده، تقوای الهی است و این ناشی از آن است که ماهیت تقوا را اطلاع از حق، و ماهیت باطل را انقطاع از حق تعالی تشکیل می دهد. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص59 ).
افزایش سطح آگاهی و بصیرت
در امر پژوهش و سعی در وصول به حقیقت مطلوب، همواره باید در سطوح بالای آگاهی قرار داشت و روح و ذهن را در حد لازم با مقوله ی مورد بررسی درگیر نمود و این حیویت و نشاط و توجه و ظرفیت برای آگاهی باید در حدی باشد که حتی در شرایطی که به صورت طبیعی مقتضی نوعی غفلت و بی توجهی است، به هیچ عنوان کاهش نیابد. آموزه های امام صادق ( علیه السلام ) حاکی از آن است که حتی در شرایطی مانند خواب، باید با تمرین و ممارست کاری نمود تا اجتماع میان خواب و غفلت صورت نگرفته بلکه بالعکس با خواب، مواردی در انسان تخفیف یابد که خود مانع فهم بهتر و برتر هستند. ( کلینی، 1400ق، ج1، صص 44-45 )
برخوردرای از شم قوی و دقت مضاعف
امام صادق ( علیه السلام ) در عبارات خویش طالبان حقیقت و معرفت را به برخورداری هر چه بیشتر از قوه ی تشخیص و دقت مضاعف دعوت کرده است تا جایی که بتوانند از هر نشانه ای، مطلوبی را جستجو کنند و از هر سرنخی، حکمت های عالم را جستجو کنند. حضرتش حکمت و معرفت را امری می داند که نه تنها از مجالست با اهل حکمت و علم، بلکه از توجه به رفتار و کنش اهل معرفت و حتی عبارت هایی که ممکن است بر زبان غیر اهل علم جاری شود و ناخواسته انسان را به حقایق ناب عالم هدایت نماید، قابل تحصیل است. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 161 )
تمثل حدود، شرط لازم برای خوانش آراء و ایده ها
لازمه ی فهم ایده ها و نظریاتی که صاحبان آنها از قوه ی درک و فهم حقیقت بر می آیند، دریافت و درک عناصر و مفاهیمی است که این ایده ها و نظریات از آنها تشکیل شده است. به همین جهت ضرورت توجه به تمثل حدود و نیزاحتراز از اضاعه ی حدود، در آموزه های روش شناختی امام صادق ( علیه السلام ) مورد توجه جدی قرار گرفته است. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 29 ) مهم ترین خصوصیتی که منشأ تفکر نیز هست همانا تحدید و توجه به حدود شئ می باشد. ( شیخ صدوق، 1357، ص51 )
ملاک صدق و کشف حقانیت مدعیات
تشخیص صدق و کذب به عنوان خصوصیاتی برای معانی و مدعیات از جمله ی مهارت هایی است، که در طول تاریخ تفکرات بشری دائماً دل مشغولی انسان ها را تشکیل داده است. این امر ناشی از آن است که بسیاری از حقایق برای انسان مجهول بوده و کنجکاوی انسان ها در مورد آنها موجب تلاش برای فهم آن حقایق می گردد.
نتیجه ی این تلاش، همواره به دو شکل: معنا و عقد، تحقق می یابد. اولی نوعی حالت معرفتی بسیط است و دومی نوعی بستگی معرفتی و نفسانی است که میان انسان و حقیقت ایجاد ارتباط می کند. در دیدگاه امام صادق ( علیه السلام ) قاعده ی مهمی متضمن صدق است و این قاعده موجب فوز و نجاح ادعای علمی می شود. در نزد امام صادق ( علیه السلام ) این قاعده میزانی الهی ( قسطاس من الله ) به شمار می آید. این قاعده بر دو مبنای مهم استوار است: نوعی اعتدال در دستیابی به صدق و انتخاب تعبیر گویا و مناسب برای تبیین آن « فإذا أردت أن تعلم أ صادقٌ أنت ام کاذبٌ فانظر فی قصد معناک و غور دعواک و غیرها بقسطاس من الله عزو جل فی القیامه قال الله عزوجل و الوزن یومئدٍ الحق فإذا اعتدل معناک بدعواک ثبت لک الصدق و أدنی حد الصدق أن لا یخالف اللسان القلب و لا القلب اللسان » ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 35 ) شاید بتوان از اعتدال مذکور، به ملاحظه ی علمی نیز تعبیر نمود. گفتنی است روش جالبی نیز در آزمون صدق مدعیات توسط حضرتش ارائه شده و آن این است که معمولاً کسانی که در زمینه ای خاص دارای مدعایی غیر صادق یا تعبیری نادرست می باشند، در مواجهه با ادعای صادق در همان زمینه خاص، بیشتر از دیگران تحت تأثیر صدق یا صحت تعبیر قرار می گیرند. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص34 )
ضرورت تبیین مبتنی بر ملاحظه ی علمی
هیچ یک از مدعیات و فرضیه های علمی که مطرح می شود نباید ناشی از تقرء بدون علم باشد. مقصود آن است که این فرضیات نباید بدون پشتوانه و تأیید ناشی از تلاش علمی صورت گیرد. عدم رعایت این اصل موجب دوری مدعیات علمی از حقیقت می شود و این امری است که در آیات الهی از آن تعبیر به مجادله ی بدون علم شده و مذموم است. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 57 )
ضرورت آغاز تلاش علمی از همگرایی و اتفاق مبتنی بر صلاحیت های علمی و روحی نه واگرایی
رعایت این اصل مقتضی توجه و احترام به تلاش های علمی است که قرینه ی اتفاق نظر در مورد آنها نوعی اطمینان خاطر را نسبت به آنها تدارک می نماید. محقق با مبنا قرار دادند این اتفاق نظر، سعی می کند تا افق های جدیدی که هنوز کشف نشده را دریافته و موجبات تفطن به آنها را برای خود و سایران فراهم نماید. این اصل زمانی پررنگ تر جلوه می کند که با اصل حرمت اهل ایمان و تواضع نسبت به ایشان نیز ممزوج گردد. مثال مهمی که توسط امام صادق ( علیه السلام ) در خصوص تواضع مذکور بیان شده، نشان می دهد سطح و رتبه ی علمی دیگران برای تحقق خضوع علمی نسبت به ایشان اهمیت اساسی ندارد و کبرورزی در مواجهه با آراء دیگران، ابواب رحمت الهی را در خصوص تحقق معرفت می بندد. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 72 ) لازم به ذکر است با رعایت این اصل افق های جدیدی از معرفت گشوده شده و انسان به مراتب دیگری از معرفت ها دست می یابد و از ابعاد جهل خویش می کاهد.
ضرورت آزمون و تجربه در کنار تعقل و تعلم
تجربه امری است که در حصول معرفت و کمال انسانی دارای نقش و تأثیر است. این نقش و تأثیر بارها مورد تأکید امام صادق ( علیه السلام ) قرار گرفته ( در توحید مفضل، امام صادق ( علیه السلام ) مکرر دعوت به تجربه و مشاهده ی حسی امور و واقعیات مادی و حسی فرموده تا از طریق این نگاه و توجه، حکمت و رمز و رازهای تدبیری عالم بر او هویدا گردد. تکرار این موارد در حدی است که مراجعه ی اولیه به این کتاب شریف برای یافتن آن کافی است و نیاز به ارجاع ندارد ) و البته تأکید بر آنها تنها در خصوص علوم تجربی نیست. مراجعه به اهل تجربه علاوه بر اهل تعقل و علم نیز از جمله ی مواردی است که حضرت بارها بر آن تأکید و بیان فرموده در صورتی که امکان دسترسی به اهل تجربه نباشد، افراد خود باید به تجربه اقدام و مبادرت ورزند. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 152 ) ذکر این نکته لازم است که تجربه تنها زمانی برای انسان معتبر و قابل توجه است که با امور دیگری از جمله تعقل، علم، تقوا و خلوص و طهارت درون ( نصح ) همراه باشد. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 152 )
مشارکت در تحصیل معرفت و کشف حقیقت
از تعابیر امام صادق ( علیه السلام ) برداشت می شود که علم و معرفت هویتی جمعی دارد و ارتباط و تعامل علمی میان اندیشمندان می تواند نقش اساسی در تکمیل معرفت های بشری به خصوص در مقوله های مهمی چون حکمت خلقت آسمان ها و زمین و ارتباط با انوار معرفت ایفاء می کند. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 152-153 ) استناد امام ( علیه السلام ) به اقوال حکیمان و اندیشمندان پیشین نیز مؤیدی بر این امر است. ( مفضل، بی تا، ص 181 ) این همان اصلی است که در سده ی اخیر با تفطن اندیشمندان بدان، تحولات شگرفی را در عالم پژوهش و تحقیق پدید آورده است.
پدیده ها و پدیدگی: مهم ترین مبادی تفکر
از جمله ی اموری که می تواند در تحقیق و پژوهش، نقطه ی شروع تلقی شود، حدوث و پدید آمدن امور است. هر حدوث، آغازی است برای تفکر ( کلینی، 1400ق، ج1، ص187 ) چه درمردم معمولی و عامه، و چه در اهل علم و خواص. و بدین ترتیب، در هر یک از قلمروهای علمی باید نسبت به پدیده هایی که قبلاً تحقق نداشته و سپس موجود می شوند حساس بود.
دو بعدی بودن نقطه ی وجودی
تحقق معرفت و استمرار آن هنگامی امکان پذیر است که شخص، از طریقی خویش را با خلق ممزوج نموده و از طرف دیگر خود خویشتن را با اصل حقیقت مرتبط نماید. ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 191 ) درگیری بیش از حد ذهن و روح با خلق و ظاهر عالم، مانع از تفطن انسان به باطن عالم و آگاهی او از حقیقت آن می گردد. نکته سنجی های معرفتی حتی اگر به اشیاء مادی و حسی مربوط باشد، حاکی از نهاد غیر مادی ایشان است.
مراتب معرفت یابی به مخلوقات و حوادث
روح انسان برای ارتباط معرفتی با پدیده ها از چند مرحله ی معرفتی عبور می کند که عبارتند از: تحدید، تکییف و تصویر و توصیف. هر یک از این مراحل قاعدتاً دارای ویژگی هایی است که باید آنها را در مصادر و منابع شان جستجو نمود. منبع تحدید، فطانت است، منبع تکییف نیز عبارت است از تفکیر و اندیشه، منبع تصویر نیز فطرت می باشد، منبع توصیف نیز لسان و زبان است. ( شیخ صدوق، 1357، صص 70-75 ) خصوصیتی که تمامی توان معرفتی انسان از جمله فهم، وهم، ذهن، درک، حس و عقل از آن برخوردارند آن است که بدون تناهی متعلق ادارک توفیق فهم آن را پیدا نمی کنند. ( شیخ صدوق، 1357، صص 70-75 )
درجات و مراتب علم و فهم
این به آن معنا است که تحقق یک مرتبه از علم به معنای تحقق همه مراتب آن نیست و یا تصدیقی به یک مرتبه از مراتب علم برای چیزی لزوماً به معنای تصدیق سایر مراتب برای آن نیست. ( شیخ صدوق، 1357، صص 138 )
نفس بستگی معرفتی به وجود
از دیرباز بسیاری از جریانات منحرف فکری دارای پیش فرضی خطا و ناصحیح بوده اند و آن این که اگر نتوان وجود یا حقیقت امری را دریافت باید وجود و واقعیت آن را انکار نمود. آن چه می شناسیم نیست. بر این اساس میان معرفت به یک شئ و وجود عینی آن نوعی بستگی و تعلق و استلزام وجود دارد. در مکتب فکری امام صادق ( علیه السلام ) ، چنین امری بی معنا و باطل بوده و تناسبی با عقلانیت و رفتارهای عاقلانه ندارد. ( کافی، ج1، ص 73 ) این سخن هم درمورد مطلق شناخت صحیح است و هم در مورد هر یک ازمراتب شناخت مانند شناخت حسی. یعنی مثلاً عدم درک حسی از یک شئ مستلزم نفی واقعیت و وجود آن نیست و به همین دلیل است که عدم علم نزد جاهلان، نمی تواند حجت قاطعی بر اهل علم باشد. ( مجلسی، 1403ق، ج3، ص 154؛ ( کلینی، 1391ق، ج1، ص73 )
مراتب چهار گانه ی شناخت مطلوب از اشیاء
امام صادق ( علیه السلام ) شناخت انسان از هر مطلوبی را متضمن چهار مرحله دانسته اند که این چهار مرحله در مباحث منطقی توسط منطق دانان مسلمان نیز مطرح گردیده است. شناخت ماهیت، شناخت وجود، شناخت صفات و شناخت علل. ( مفضل، بی تا، ص 179 ) در هر مرحله از این مراحل یک سؤال اساسی در مورد شئ مورد نظر پاسخ داده می شود. درمرحله ی اول سؤال از چیستی و ذات، در مرحله ی دوم سؤال از وجود و تحقق، در مرحله سوم سؤال از کیفیت و در مرحله ی آخر سؤال از علل وجودی یا حکمی. البته نمی توان برای همه اشیاء عالم به این چهار مرحله قائل گردید. مثلاً در مورد خداوند شناخت ماهیت و ذات و کیفیت امکان پذیر نیست چنان که نمی توان از علت وجودی او بحث کرد چرا که نه ماهیت دارد، نه کیفیت و نه علت وجودی.
همچنین در مورد امور روحانی عالم برخی از سؤالات مذکور قابل طرح نیست. ( مفضل، بیتا، صص 179-190 )
تمایز میان گفتگو و استدلال از یک طرف و فهم ادارک از سوی دیگر
از سخنان امام صادق ( علیه السلام ) به خصوص در مورد باری تعالی می توان دریافت که سخن گفتن از چیزی و استدلال کردن در مورد آن لزوماً به معنای حس کردن، درک کردن، تعقل کردن، تصویر کردن و توصیف کردن آن در حد و اندازه و چارچوب اشیاء مخلوق نیست. منشا این ادعا آن است که حضرتش در عین سخن گفتن با یاران و مردمان در مورد خداوند و استدلال های دقیق و عمیق در مورد خداوند، هرگونه حس، درک، تعقل، تصویر و توصیف امکانی و خلقی را از خداوند را نفی فرموده ( شیخ صدوق، 1357، صص 70-72-75-80-81-88-89 )، و در عین حال ارتباط معرفتی انسان با خداوند را از طریق اشاره، تنبیه، دلیل و قلب و ایمان میسر می داند. ( شیخ صدوق، 1357، صص 92-109-117 ) از این موارد، سه تای اول ناظر بر معرفت متن گرا ( مراد از متن، قرآن کریم است ) و. دو تای آخر، ناظر بر معرفت غیرمتن گرا می باشد. از منظر امام صادق ( علیه السلام ) معرفت های غیر متن گرا به خداوند، مصداق معرفت انسان به خداوند آن هم به واسطه ی خود خداوند است نه غیر او. ( شیخ صدوق، 1357، صص 143-192؛ ( کلینی، 1391ق، ج1، ص 85 ) چنین معرفتی مخلوق خدا بوده و جایگاه آن در قلب است و به همین دلیل ایمان در تحقق آن نقش اساسی دارد. ( شیخ صدوق، 1357، صص 414-410-227 ) لازم به ذکر است که مراتبی از عقل و سایر ادارکات مانند حس در قلب تحقق می یابد و براهینی که دارای نتیجه ی قطعی و یقین هستند و حقیقت را آن گونه که هست نشان می دهند، محصول این نوع معرفت ( غیر متن گرا ) هستند. ( مجلسی، 1403ق، ج3، صص 152-153 ) بر همین اساس توصیف خداوند به صفات و نعوت ذاتش ( نه صفات و نعوت خلق او ) امکان پذیر است. ( شیخ صدوق، 1357، ص 140 ) چنین توصیفی حاوی نفی هر گونه محدودیت و تناهی و مخلوق پنداری خداوند است. ( شیخ صدوق، 1357، ص 146 ) البته معرفت قلبی همیشه در قالب تعلابیر زبانی تجلی نمی یابد یعنی گاه در قلب و نهاد تحقق می یابد بی آن که شخص نسبت به تحقق آن متفطن گردد، سپس ممکن است با کمک شخصی دیگر یا گفتگو با دیگران یا تحت تأثیر شرایطی خاص، به آن آگاهی حاصل گردد. ( شیخ صدوق، 1357، ص231 )
ملاک و شاخص حقانیت نتیجه ی تعقل
از تعابیر امام صادق ( علیه السلام ) بر می آید، اعتماد و اتکاء تام بر یافته های عقل بشری زمانی امکان پذیر است که مریدی بر آن از کتاب الهی قرآن یافت شود. به این ترتیب، ملاک حق نمایی محصولات درک بشری سخن و کلام خداوند است. ( شیخ صدوق، 1357، ص 102 )
راه کار شناخت فلسفی از عالم
از دیدگاه امام صادق ( علیه السلام ) ، شناخت کل و نیز کلی عالم ( شناخت نظام وار ) مبتنی بر درک عالم بر اساس رابطه ی علی و معلولی است. ( مفضل، بی تا، صص 45-46 ) آن چه در حقیقت انسانی، این رابطه را درک می کند عبارت است از فکر و عقل. ( مفضل، بی تا، ص 47 ) امام صادق ( علیه السلام ) در تبیین حکمت های تدبیری خلقت، در موارد متعددی دعوت به تدبر نموده و این تدبر کاملاً مبتنی بر روابط علی و معلولی است. ( در رساله توحید مفضل جهت فهم حکمت بسیاری از پدیده های عالم، مکرر، هم فرموده اند: فکر، تأمل، انظر، تدبر … و هم به لمیّت و چرایی امور توجه اکید داده اند. )
فهم حقایق امور طبیعی از طریق تفکر
امام صادق ( علیه السلام ) معتقد بود که مشاهده و حس به تنهایی منشأ درک حقایق عالم از جمله عالم حس و ماده نیست. بلکه منشأ درک حقیقت امور چیزی است غیر از حس و آن عبارت است از تفکر. به همین جهت شاگردان خود را تشویق می نمود که بعد از هر مشاهده، نسبت به تفکر و اندیشه سعی بلیغی داشته باشند. ( مفضل، بی تا، صص 56-61 ) فکر نیز دارای مراتب و درجاتی است که گاه برای درک حقیقت امور باید به مراتب بالاتری از آن دست یافت. ( مفضل، بی تا، ص 62 )
پیامدنگری در واقع نشده ها
معمولاً مواجهه ی انسان در فهم امور، مبتنی بر واقعیاتی است که مورد درک وی قرار می گیرد. اما گاه شعاع اندیشه و فهم بشر فراتر از امور واقع را در بر می گیرد. یعنی تمایل انسان برای درک، صرفاً معطوف به امور واقع نیست. بلکه اموری را که امکان وقوع آنها هست ولی تحقق نیافته اند را نیز شامل می گردد. از جمله ی مؤیدات این مطلب، نظریه ی جهان های ممکن است که امروز در مباحث معرفت شناسی و روش شناسی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. در تعابیر امام صادق ( علیه السلام ) نیز در این خصوص مبنایی مطرح گردیده است و آن عبارت است از پیامدنگری در واقع نشده ها. به عنوان نمونه هنگامی که حضرت با شاگرد خویش از تدبیر الهی در نظامات جهان و ساختار وجودی انسان و حکمت مستور بودن برخی معرفت ها از انسان بحث می فرماید، از او می خواهد تصور کند که پیامد نبود این نظامات چیست؟ ( مفضل، بی تا، صص 82-84 )
معرفت اقراری و احاطی
یکی از تقسیمات مهم معرفت، که می تواند نقش اساسی در پذیرش و نفی هم زمان معرفت انسان به غیر داشته آن هم به گونه ای که تناقض و ناسازگاری ایجاد نشود، تقسیم معرفت به اقراری و احاطی است. معرفت اقراری بر خلاف معرفت احاطی آن است که سبب اعتراف و اقرا انسان به وجود یا صفات شئ می گردد بی آن که مستلزم احاطه ی وجود یا علمی انسان بر معلوم باشد. امام صادق ( علیه السلام ) در عین آن که معرفت به کنه ذات و احاطه ی معرفتی به خداوند را ممکن نمی داند، معرفت انسان به خداوند را از طریق معرفت اقراری امکان پذیر می داند و نمونه ی چنین معرفتی را مشاهده ی امور عالم و درک حکمت و تدبیر از خلقت آنها معرفی می نماید. ( مفضل، بی تا، صص 178-177 ) معرفت پروردگار از طریق معرفت نفس که در آموزه های امام صادق ( علیه السلام ) مطرح شده ( کلینی، 1400ق، ج1، ص 13 ) نیز از همین سنخ است.
توجه به قدر متیقن، در حصوص اعتماد معرفتی
در گیرودار تنازعات فلسفی و حکمی، گاه یکی از دو طرف دعوا، ادعایی دارد که آن قدر متیقنی مورد پذیرش طرف مقابل است. برخورداری از چنین قدر متیقنی همواره می تواند کفه ی بحث را به نفع صاحب آن سنگین نموده و حجیت استدلال او را تقویت کند. از جمله راه کارهای اندیشه ی حکمی که از تعابیر امام صادق ( علیه السلام ) بر می آید همین امر است. ( مجلسی، 1403 ق، ج3، ص 154 )
امتناع تناقض
اصول اولیه ی عقلی نقش مهمی را در حصول معرفت های انسانی ایفاء می کند. مهم ترین این اصول، اصل تناقض است که دقیقاً مورد توجه امام صادق ( علیه السلام ) قرار گرفته است. حضرت در عبارتی مهم، منزلت میان نفی و اثبات را منتفی اعلام فرموده و از آن در اثبات و استدلال بر مطلوب استفاده نموده است. ( کلینی، 1391، ج1، ص 84 )
تمایز میان اثبات و تحدید
از جمله ی اصول مهم در شناخت و روش های استنتاج، توجه به تمایز میان « وجود » و « حد وجودی » است. فهم این تمایز موجب می شود اثبات یک شئ با تحدید آن خلط نشود. آموزه های امام صادق ( علیه السلام ) به نحو صریح گویای این تمایز است. ( کلینی، 1391ق، ج1، ص 84 )
نتیجه گیری
در بررسی صورت گرفته فوق، مجموعاً بیست و هفت قاعده و اصل روش شناختی یا معرفت شناختی که می تواند در دانش های انسانی به خصوص فلسفه، و نیز علوم تجربی مورد استفاده قرار گیرد معرفی گردید. برخی از این اصول روش شناختی به عرصه ی زبان، برخی به عرضه ی منطق و تفکر، برخی به عرصه ی ذهن و روان، برخی نیز به قلمرو خواص عینی مربوط می شود. البته درک نظام مند و کامل این اصول نیازمند تحقیقی مبسوط تر و جامع تر می باشد.
پی نوشت ها :
1- دانشیار گروه فلسفه دانشگاه امام صادق ( علیه السلام ) .
منابع :
امام صادق ( علیه السلام ) ( کلینی، محمد بن یعقوب )( 1400ق )، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
صدوق، ابو جعفر محمد بن علی ( 1357 )، التوحید، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
کلینی، محمد بن یعقوب ( 1365 )، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد باقر ( 1403ق )، بحارالانوار، بیروت: مرسسه الوفاء.
المفضل، ابن عمر جعفی ( 1969م )، توحید المفضل، قم: مکتبه الداوری.
منبع مقاله :
پاکتچی، احمد؛ (1391)، مبانی و روش اندیشه ی امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول