1- پیامبر صلى الله علیه و آله:
إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الخلاقِ؛
براستى که من براى به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
(کنزالعمال،ج13، ص151، ح36472)
2-امام على علیه السلام:
عَلَیکُم بِمَکارِمِ الخلاقِ فَإِنَّها رِفعَهٌ وَإیّاکُم وَالخلاقَ الدَّنیَّهَ فَاِنَّها تَضَعُ الشَّریفَ وَتَهدِمُ المَجدَ؛
به مکارم اخلاق پایبند باشید که آن مایه سربلندى است و از اخلاق پَست دورى کنید که آن انسانهاى شریف را پَست و بزرگوارى را از بین مى برد.
(کنزالعمال،ج 10، ص143، ح28731)
3- امام على علیه السلام:
نَزِّه عَن کُلِّ دَنیَّهٍ نَفسَکَ، وأبذِل فِى المَکارِمِ جَهدَکَ تَخلُص مِنَ المَآثِمِ وتَحرُز المَکارِمَ؛
خودت را از هر پَستى پاک کن، و در راه مکارم اخلاق نهایت کوشش خود را به کار گیر تا از گناهان برهى و مکارم را بدست آورى.
(نهج البلاغه، خطبه 184)
4- امام على علیه السلام:
لَو کُنّا لانَرجو جَنَّهً وَلا نَخشى نارا وَلا ثَوابا وَلا عِقابا لَکانَ یَنبَغى لَنا أَن نَطلُبَ مَکارِمَ الخلاقِ فَإِنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلى سَبیلِ النَّجاحِ؛
اگر هم به بهشت امید (و باور) نمى داشتیم و از دوزخ نمى هراسیدیم و پاداش و کیفرى در میان نمى بود باز شایسته بود که در طلب مکارم اخلاق برآییم، زیرا که راه موفقیت و پیروزى در تحصیل مکارم اخلاق است.
(التوحید، ص 63)
5- امام صادق علیه السلام:
وَقَد سُئِلَ عَن مَکارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَصِلَهُ مَن قَطَعَکَ وَإعطاءُ مَن حَرَمَکَ وَقَولُ الحَقِّ وَلَو عَلى نَفسِکَ؛
درباره مکارم الاخلاق سئوال شد، فرمودند: گذشت از کسى که به تو ظلم کرده، رابطه با کسى که با تو قطع رابطه کرده، عطا به آن کس که از تو دریغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
(نهج الفصاحه، ح 781)
6- امام على علیه السلام:
لا تَکمُلُ المَکارِمُ إلاّ بِالعَفافِ وَالیثارِ؛
مکارم اخلاق به کمال نمى رسد، مگر با پاکدامنى و از خود گذشتگى.
(التوحید، ص 127)
7- امام على علیه السلام:
إذا رَغِبتَ فِى المَکارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ؛
اگر خواهان مکارم و بزرگوارى ها هستى از حرام ها دورى کن.
(نهج البلاغه، خطبه 178)
8- امام صادق علیه السلام:
إنّ اللّه تَبارَکَ وَتَعالى خَصَّ رَسولَ اللّه صلى الله علیه و آله بِمَکارِمِ الأخلاقِ ، فَامتَحِنوا أنفُسَکُم فَإن کانَت فیکُم فَاحمَدوا اللّه عَزَّوَجَلَّ وَارغَبوا إلَیهِ فى الزِّیادَهِ مِنها ـ فَذَکَرَها عَشرَهً ـ : الیَقینُ ، والقَناعَهُ ، والصَّبرُ ، والشُّکرُ ، والحِلمُ ، وحُسنُ الخُلقِ ، والسَّخاءُ ، والغَیرَهُ ، والشَّجاعَهُ ، والمُروءَهُ؛
خداى تبارک وتعالى رسول خدا صلى الله علیه و آله را به مکارم اخلاق مخصوص گردانید. پس شما نیز خود را بیازمایید، اگر این صفت ها در شما بود خداى عزوجل را سپاس گویید و از او این مکارم را بیشتر بخواهید. ـ سپس آن ده خصلت را برشمردند ـ : یقین، قناعت، صبر، شکر، بردبارى، خوش اخلاقى، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردى.
(نهج البلاغه، خطبه 91)
9- امام صادق علیه السلام:
لِجَرّاحِ المَدائِنىِّ ـ : ألا اُحَدِّثُکَ بِمَکارِمِ الأخلاقِ؟ اَلصَّفحُ عَنِ النّاسِ ، وَمُواساهُ الرَّجُلِ أخاهُ فى مالِهِ ، وَذِکرُ اللّه کَثیرا؛
به جرّاح مدائنى فرمودند: آیا به تو بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، سهیم کردن برادر (دینى) در مال خود و بسیار به یاد خدا بودن.
(غررالحکم، ج2، ص451، ح3260)
10- امام صادق علیه السلام:
اَلمَکارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَکونَ فیکَ فَلتَکُن… : صِدقُ الَبسِ ، وَصِدقُ اللِّسانِ ، وَأداءُ الأمانَهِ ، وَصِلَهُ الرَّحِمِ ، وَإقراءُ الضَّیفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، وَالمُکافاهُ عَلىَ الصَّنائعِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، وَالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، وَرَأسُهُنَّ الحَیاءُ؛
مکارم ده تاست: اگر مى توانى آنها را داشته باش … : استقامت در سختى ها، راستگویى، امانتدارى، صله رحم، میهمان نوازى، اطعام نیازمند، جبران کردن نیکى ها، رعایت حق و حرمت همسایه، مراعات حق و حرمت رفیق و در رأس همه، حیا.
(غررالحکم، ج6، ص441، ح10926)
11- امام صادق علیه السلام:
اَلا اُحَدِّثُکَ بِمَکارِمِ الاَخْلاقِ؟ الصَّفْحُ عَنِ النّاسِ وَ مُواساهُ الرَّجُلِ اَخاهُ فى مالِهِ وَ ذِکْرُ اللّهِ کَثیرا؛
آیا به شما بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، کمک مالى به برادر (دینى) خود و بسیار به یاد خدا بودن.
(معانى الأخبار، ص 191، ح 2)
12- پیامبر صلى الله علیه و آله:
إنَّ الرِّفقَ لَم یوضَع عَلَی شَیءٍ إلّا زانَهُ و لا نُرِعَ مِن شَیءٍ إلّا شانَهُ.
رفق و نرمی با هیچ چیز همراه نشد مگر اینکه آن را آراست و از هیچ چیز جدا نشد مگر اینکه آنرا زشت گردانید.
کافی ج2 ص119
13- امام صادق علیه السلام:
لَیسَ مِنّا مَن لَم یوقِّر کَبیرَنا وَ یَرحَم صَغیرَنا
کسی که به بزرگسالان احترام نگذارد و با خردسالان ما مهربان نباشد از ما نیست.
کافی ج2 ص16