نویسنده:دکتر محمدجعفر طالب پور
ارزش و آرمان متعالی انسان
«عدالت» بعنوان یک ارزش و آرمان متعالی انسانی، بویژه در بعد اجتماعی آن و از نگاه یک وظیفه حکومتی موضوعی است که از دیرباز مدنظر عموم مردم و همچنین سیاستمداران بوده است. پیشینه طرح مسئله «عدل» در زندگی بشر به قدمت گرایش انسان به زندگی اجتماعی و تشکیل جامعه برمی گردد. آنگاه که با شکل گیری جامعه، زندگی افراد به هم مرتبط و درهم گره خورده و منافع مشترک آنها درهم تنیده می شود. تحقق «عدالت اجتماعی» به مفهوم احقاق حقوق افراد، ساماندهی منطقی میزان بهره مندی و دسترسی افراد از امکانات جامعه و جلوگیری از هرگونه نادیده گرفتن و زیرپا گذاردن حقوق فردی و اجتماعی اعضاء جامعه تنها راه تضمین زندگی آرام، رو به پیشرفت، موفق و ایده آل برای افراد است. به هر میزان که جامعه از عدالت بی بهره و از بیدادگری و بیعدالتی رنجورتر باشد، جلوه های غیرانسانی و زجرآور تزاحم منفعت ها و تقابل خواسته ها و نیز فزون خواهی های ظالمانه و چپاول و تاراج خودخواهانه اموال و امکانات جامعه توسط گروهی اندک آنهم به قیمت بدبختی و استضعاف عده کثیری از اعضاء جامعه، آن جامعه را فراخواهد گرفت در نتیجه اجتماع در عذاب اختلافات طبقاتی و تکاثرهای قومی و قبیله ای و تفاخرهای متکبرانه گروهی از یک سو و رنج فقر و بیچارگی و استثمار و پایمال شدن حقوق دیگران، گرفتار خواهدشد.
محروم بودن انسان از حلاوت عدالت
بررسی تاریخ بشری حاکی از آنست که علیرغم میل و اشتیاق فراوان انسان به تحقق عدالت و اهمیت این موضوع در زندگی فردی و اجتماعی او، به جز مقاطعی کوتاه از تاریخ و دوره های نه چندان فراخ از زمان، انسان از چشیدن طعم شیرین و حلاوت ماندگار عدالت به مفهوم واقعی و حقیقی آن محروم بوده است. اگرچه در راه نیل به این ایده و آرمان اصیل بشری، تلاش فراوان و توانفرسایی صورت گرفته و زحمات بسیاری کشیده شده و لطمات جبران ناپذیری وارد شده است.
حقیقت اینست که گذشته از تأثیر شگرف کارشکنی، عداوت و مخالف خوانی ستمگرانی که هیچگاه منافع نامشروع و نابحق خود را بر سر سفره عدل، حاضر و تأمین نمی بینند، عملی شدن عدالت اجتماعی در هر جامعه ای از یک سو منوط به خواست و اراده و اهتمام عمومی جامعه است و از سوی دیگر متأثر از عملکرد سیستم حکومتی و مدیریت جامعه می باشد. بی جهت نیست که همواره شعار عدالت خواهی از مهمترین شعارهایی است که در کلیه کشورهایی که با انتخابات، کارگزاران حکومتی را انتخاب می نمایند. توسط نامزدهای انتخاباتی و به منظور جلب آراء عمومی مطرح می گردد. توانمندی حاکمیت هر جامعه در این امر، مستلزم مقدمات و تمهیداتی است که غفلت از آنها، ناکامی محض است.
ارکان عدالت
علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: عدل بر چهار پایه برقرار و استوار است: 1- اندیشه های شگرف و ژرف اندیش 2- دانشی عمیق و به حقیقت رسیده 3- تدبیر نیک و نیکو داوری کردن، 4- استوار بودن در شکیبایی(1)
1- بینش صحیح
حاکم جامعه بایستی نسبت به جامعه ای که آن را اداره و مدیریت می نماید، بینش و دیدگاهی صحیح، واقع گرا و منطقی داشته باشد. امکانات، توانمندی ها، استعدادها و پتانسیل های جامعه را بشناسد. فرصت های پیش روی جامعه را بداند و تهدیدها را نیز شناسایی نماید. از وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه اطلاع کافی داشته باشد و نسبت به موقعیت جغرافیایی آن آگاهی داشته باشد. اولویت ها، نیازها و کمبودهای اجتماعی را بداند و آنها را در برنامه ریزی و سیاستگذاری ها مدنظر داشته باشد. علایق، مطالبات و تمایلات مردم را بفهمد و از نیروی انسانی جامعه بهره کافی و بهینه ببرد. دیدگاه منصفانه، کلان محوری و نگرش بومی نیز لازمه داشتن بینش صحیح است.
2- علم و دانش کافی
علاوه بر داشتن بینش صحیح، مدیر جامعه بایستی از علم کافی جهت مدیریت جامعه نیز برخوردار باشد. روش های علمی، آکادمیک و مستدل مدیریت کلان را بداند و از آخرین و پیشرفته ترین تئوری ها و متدهای اداره جامعه آگاه باشد و به دانش کافی جهت «مدیریت علمی» اجتماع مجهز باشد.
3- تدبیر عمومی
بطور منطقی داشتن بینش صحیح و علم و دانش کافی به برنامه ریزی صحیح منتهی و منجر خواهد شد. توان قانونگذاری، برنامه ریزی، تدوین برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت و سیاستگذاری عدالت محور، لازمه مدیریت عدالت خواه است. تحول گرایی، صداقت در گفتار و عمل، شجاعت و قاطعیت در تصمیم گیری و اجراء، پرهیز از افراط و تفریط، اجتناب از تنش زایی و غوغاسالاری، ساده زیستی و دوری از تجملات و حیف و میل بیت المال و اموال عمومی، استفاده از همکاران صدیق و گزینش کارگزاران متعهد و متخصص، توجه ویژه به امر نظارت و بازرسی و… از ویژگی های مدیر مدبر است.
4- صبر و پایداری
تحقق عدالت در جامعه پروسه و فرآیندی تدریجی و زمان گیر است و انتظار تحقق عدالت در زمانی کوتاه، دور از منطق است. علاوه بر این، اجرای عدالت با موانع و مشکلات مختلف و متعددی مواجه می گردد و نیز با دشمنی و سنگ اندازی مخالفان درگیر خواهد شد. لذا لزوم روحیه بردباری و تحمل در سیستم حکومتی و نیز توده مردم، غیرقابل انکار است و در سایه این صبر و پایداری، حرکت جامعه در مسیر عدالت تضمین خواهد گردید. نباید از موانع ترسید، از تهدیدها نباید هراسید و باید هرگونه سختی و دشواری را در این مسیر مقدس به جان خرید. اتخاذ استراتژی «مدیریت بحران» به منظور کنترل شرایط نامناسب و موانع احتمالی و تبدیل تهدیدها به فرصت ضروری است.
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، حکمت 31