از جمله براهین برتری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) بر سایر صحابه و از دلایل اثبات امامت و خلافت آن حضرت حدیثی است که نزد علمای اسلام به نام حدیث منزلت معروف است. رسول الله (ص) به مناسبت های مختلف علی (ع) را نسبت به خود در منزلت و مقام هارون برای موسی معرفی نموده و بدو فرموده است: انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی. یعنی : تو برای من در مقام و منزلت هارون از موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود و با این سخن به همه خاطر نشان کرد که مانند هارون برای موسی، علی هم برادر و وزیر و معتمد و معاون و خلیفه من است و هیچ یک از خویشان و یاران من به قدر علی به من نزدیک نیستند (صحیح ترمذی، 2/301؛ مسند، ابن حنبل، 1/179 و 3/338؛ مناقب، ابن حنبل، حلیه الاولیاء، حافظ ابو نعیم اصفهانی، 7/195؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، 1/324، 4/204، 9/292؛ کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، 12/1155 به بعد) .
ذیلا چند صورت از حدیث منزلت با اشاره به موارد و مناسبات صدور آن نقل می گردد: 1) رسول الله (ص) بعد از ورود به مدینه برای تحکیم وحدت در امت اسلامی و ایجاد انس و الفت بین مهاجرین و انصار مسلمانان را با یکدیگر برادر ساخت و علی را به برادری خویش اختصاص داد. عبدالله بن عباس حدیث ذیل را در این باره روایت کرده است: «لما آخی النبی بین اصحابه من المهاجرین و الانصار فلم یواخ بین علی بن ابی طالب علیه السلام و بین احد منهم خرج مغضبا حتی اتی جدولا فتوسد ذراعه… الی ان قال له: قم فما صلحت ان تکون الا ابا تراب. اغضبت علی حین واخیت بین المهاجرین و الانصار و لم اواخ بینک و بین احد منهم؟ اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لیس بعدی نبی. الا من احبک حف بالامن و الایمان و من ابغضک اماته الله میته الجاهلیه و حوسب بعمله فی الاسلام. یعنی: وقتی که پیامبر (ص) بین اصحاب خود از مهاجرین و انصار پیوند برادری بست و علی بن ابی طالب (ع) را با هیچ یک از ایشان برادر نساخت علی خشمگین از مسجد بیرون رفت تا به جدولی (نهری خشک) رسید ذراع (آرنج) خود را زیر سر گذاشته (استراحت نمود. رسول الله (ص) وقتی او را نیافت در پی او رفت تا علی را در جدول روی خاک خفته یافت) پس بدو فرمود: برخیز که شایسته ترین نام برای تو آن است که ابوتراب باشی. آیا بر من خشمگین شدی که بین مهاجرین و انصار پیوند برادری بستم و ترا به هیچ کدام از ایشان برادر نساختم؟ آیا خشنود نیستی که برای من در مقام و منزلت هارون برای موسی باشی (برادر و جانشین) جز این که بعد از من پیغمبری نخواهد بود؟ هان ای علی! هر کس ترا دوست بدارد امن و امان از هر سو او را فرا می گیرد و هر کس دشمن تو باشد خدا او را به مرگی چون مرگ بت پرستان بمیراند و به عملش در اسلام حسابرسی و بازجوئی خواهد شد. این حدیث را طبرانی در المعجم الکبیر (به نقل سید مرتضی فیروزآبادی در فضائل الخمسه فی الصحاح السته، 1/311) محب طبری مشروحا در الریاض النضره (1/13) ، نورالدین هیثمی در مجمع الزوائد (9/110) و علی متقی در کنز العمال (12/1175) روایت کرده اند؛ 2) حدیث ذیل از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده که ترجمه آن چنین است: «رسول الله (ص) اراده فرمود با او برای جهاد عازم یکی از غزوات شویم. پس جعفر را پیش خواند و امر کرد در مدینه به جای او باقی بماند. جعفر گفت: ای فرستاده خدا. من هرگز بعد از تو نمی توانم در مدینه بمانم. پس مرا پیش خواند و پیش از اینکه سخنی بگویم سوگند داد در مدینه به جانشینی او بمانم. من به گریه افتادم. فرمود چرا گریه می کنی ای علی؟ گفتم: ای فرستاده خدای سه امر است که مرا می گریاند. تنها یک سبب نیست. نخست آنکه فردا قریش می گویند: علی چه زود از همراهی پسر عمش سرباز زد و او را تنها گذاشت. دیگر این که می خواستم در جهاد فی سبیل الله حاضر باشم. خدای می فرماید: و لا یطؤن موطئا یغیظ الکفار الخ (توبه، 120) ، یعنی: اهل مدینه و اعرابی که در اطراف ایشانند نباید که همراه رسول الله نروند و نباید جان خود را از جان او عزیزتر بشمرند. زیرا هیچ تشنگی و ماندگی و گرسنگی در راه خدای به ایشان نمی رسد و پای بر زمینی که موجب غیظ کفار گردد نمی گذارند و هیچ گزندی به دشمن نمی رسانند مگر آن که خدای در برابر هر یک از آنها عمل صالحی می نویسد… می خواستم به اجر جهاد برسم. موجب دیگری که مرا می گریاند آن است که می خواستم در این غزوه از فضل خدا (غنیمت) بهره ور گردم ـ رسول الله (ص) فرمود: اما این که گفتی قریش خواهد گفت : علی چه زود از یاری پسر عم خود باز ایستاد و او را خوار گذاشت، همانا تو به من تأسی کرده ای قریش مرا هم ساحر و کاهن و کذاب خواندند. اما این که گفتی خواستار اجر جهادی «اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؟ آیا خشنود نمی شوی که برای من در مقام و منزلت هارون برای موسی باشی (برادر و خلیفه) جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست. و اما این که گفتی فضل (غنیمت) خدا را می جوئی این دو بهار فلفل است که از یمن برای ما آورده اند. آن را بفروش و تو و فاطمه از بهای آن بهره مند شوید تا خداوند فضل و نعمت خود را به شما برساند. به هر صورت امور مدینه جز با من یا تو به صلاح نمی انجامد». این حدیث را بزاز و ابوبکر عاقولی و ابن مردویه اصفهانی و حاکم نیشابوری روایت کرده و حاکم آن را صحیح دانسته است. همچنین سیوطی در الدر المنثور تفسیر آیه «ما کان لاهل المدینه و من حولهم من الاعراب (توبه، 120) که ترجمه آن گذشت، نقل کرده است. ابن حجر در اتحاف المهره باطراف العشره گوید: وزن هر بهار سیصد رطل عراقی است. هر رطل عراقی برابر است با دوازده اوقیه یا صد و سی درهم یا نود و یک مثقال. چون جعفر بن ابی طالب یکسال قبل از غزوه تبوک به شهادت رسیده بود و سردار دیگری به نام جعفر در بین صحابه نبود این حدیث شریف باید مربوط به زمانی قبل از غزوه تبوک باشد (کنزالعمال، 12/1173 به بعد؛ خصائص امیرالمؤمنین، نسائی، 84؛ فضائل الخمسه، 1/302 و سایر مآخذ) ؛ 3) در مناقب ابن حنبل (خطی ورق 125) از سعد بن ابی وقاص روایت شده است که پیغمبر فرمود: یا علی. اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؟ متقی هندی این حدیث را در کنز العمال (13/1126 به بعد، 15/432) از مسند ابن حنبل و سنن ابن ماجه قزوینی نقل کرده است؛ 4) ابن عباس از رسول الله (ص) حدیث کرده است که آن حضرت به امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انک لست بنبی. انه لا ینبغی لی ان اذهب الا و انت خلیفتی. یعنی آیا تو راضی نیستی که برای من در مقام هارون برای موسی باشی جز این که تو پیغمبر نیستی؟ همانا شایسته نیست که من بروم مگر این که تو خلیفه من باشی. این حدیث را علی متقی در کنز العمال (12/1171) به روایت از احمد بن محمد بن حنبل در مسند و حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و با مختصر اختلاف لفظی بخاری در صحیح در بدء الخلقه باب مناقب علی بن ابی طالب و مسلم بن حجاج در صحیح در باب فضائل علی بن ابی طالب و ابن ماجه در سنن (به روایت فضائل الخمسه، 1/299) و ابو داوود طیالسی در مسند (1/28) و حافظ ابونعیم در حلیه الاولیاء (7/194) روایت کرده اند؛ 5) عبدالله بن احمد بن محمد بن حنبل از پدرش و او از ابوسعید و او از سلیمان بن بلال و او از جعید بن عبدالرحمان و او از عایشه دختر سعد بن ابی وقاص و عایشه از پدرش چنین آورده است: «علی با پیغمبر (ص) تا ثنیه الوداع بیرون رفت و گریه می کرد. او می گفت: مرا با زنان بر جای می گذاری؟ پیغمبر فرمود: اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا النبوه؟ آیا نمی خواهی برای من به جای هارون برای موسی باشی مگر در پیغمبری؟ این حدیث در مناقب ابن حنبل (ورق 126) تاریخ بغداد (8/52) خصائص نسائی و تفسیر سیوطی (فضائل الخمسه، 1/303) نقل شده است؛ 6) سعد بن ابی وقاص چنین حدیث کرده است: «علی را سه برتری و امتیاز است که اگر یکی از آنها را من می داشتم برایم از شتران سرخ موی (ثروت بسیار) محبوبتر بود: رسول الله بعد از نزول وحی (آیه تطهیر) علی و فاطمه و دو پسر ایشان را زیر بالاپوش خود برد و گفت: خدایا اینها اهل من و اهل بیت منند. و علی را در یکی از غزوات در مدینه به خلیفتی گذاشت. گفت: یا رسول الله آیا مرا با زنان و کودکان بر جای می گذاری؟ رسول الله به او گفت: آیا خشنود نیستی که برای من به جای هارون برای موسی باشی «اما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبوه بعدی؟ و سخن او در روز خیبر که سوگند می خورم فردا این رایت (درفش) را به مردی خواهم داد که خدای و رسول او را دوست دارد و خدای به دست او فتح را روزی خواهد کرد. پس مهاجران همه به سوی او گردن کشیدند تا خود را به نظر رسول الله (ص) درآورند ولی آن حضرت فرمود: علی کجاست؟ گفتند به درد چشم مبتلی است، فرمود او را بخوانید. پس علی را نزد رسول الله (ص) آوردند. او آب دهان در چشم علی چکانید (و فورا بهبود یافت) پس خدای خیبر را به دست علی گشود» این حدیث از کنز العمال (15/411) و اعیان الشیعه (1/352) نقل شده است؛ 7) حدیث ذیل را عمر بن الخطاب از رسول الله روایت کرده است: «انما علی منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی این است و جز این نیست که علی برای من به جای هارون برای موسی است (برادر و خلیفه) جز این که بعد از من پیامبری نیست» این حدیث را علی متقی در کنز العمال (12/1174 به بعد) به روایت از ابن عباس و اسماء بنت عمیس آورده است؛ 8) اسماء بنت عمیس چنین حدیث کرده است: «هبط جبرئیل علیه السلام علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا محمد ان ربک یقرئک السلام و یقول لک: علی منک بمنزله هارون من موسی لکن لانبی بعدک همانا خدایت سلام می رساند و به تو می گوید: علی برای تو به جای هارون برای موسی است.@#@ لکن بعد از تو پیغمبری نیست» این حدیث را محب طبری در الریاض النضره (3/154) به نقل از ابن عساکر و او از ابوذر غفاری روایت کرده است؛ 9) حدیث ذیل را ابن عباس روایت کرده است : «عمر بن الخطاب گفت: از علی به بدی یاد می کنید زیرا من از رسول الله سه خصلت (امتیاز) درباره او شنیدم که اگر یکی از آنها را من داشتم برایم از هر چه آفتاب بر آن تافته است گرامی تر بود. من و ابوبکر و ابوعبیده جراح و چند تن دیگر از صحابه همراه رسول الله (ص) بودیم. او تکیه بر علی بن ابی طالب داشت… تا این که دست بر شانه علی زد و گفت : ای علی تو از همه مؤمنان زودتر ایمان آوردی و زودتر مسلمان شدی. سپس گفت: انت منی بمنزله هارون من موسی، تو برای من به جای هارون برای موسی (برادر و خلیفه) هستی. و فرمود: بر من دروغ می بندد کسی که ادعا می کند دوست من است ولی ترا دشمن می دارد» این حدیث را حسن بن بدر در مارواه الخلفا حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین، شیرازی در الالقاب و ابن النجار و جمعی دیگر از محدثین روایت کرده اند؛ 10) پیشوای حنبلیان امام احمد در مسند (1/331) به اسناد خود از عمر بن میمون چنین حدیث کرده است: «من نزد ابن عباس نشسته بودم که یک گروه نه نفری پیش او آمدند و بدو گفتند: ای پسر عباس، یا همراه ما به گوشه خلوتی بیا و یا مجلس را از این جمع که نزد تواند بپرداز. ابن عباس گفت: من با شما می آیم. او در آن وقت هنوز کور نشده بود و چشمش سالم بود. پس به کناری رفتند و شروع به سخن کردند و چندی با هم حرف زدند که ما نمی شنیدیم چه می گویند. پس ابن عباس نزد ما بازگشت و در حالی که گرد و خاک جامه خود را تکان می داد گفت: اف و تف. اینها از کسی بدگوئی کردند که ده و اند فضیلت دارد. سپس فضائل علی (ع) را که به ایشان گفته بود برای ما شمردن گرفت… گفت: پیغمبر خدای با مردم به غزوه تبوک بیرون شد. علی گفت: آیا من هم با تو خواهم آمد؟ فرمود: نه. پس علی (ع) بگریست. پیغمبر (ص) بدو گفت: آیا خشنود نیستی که از برای من مقام و منزلت هارون را نزد موسی داشته باشی جز این که تو پیغمبر نیستی؟ همانا شایسته نیست که من بروم مگر این که تو خلیفه من باشی. این حدیث را امام نسائی در خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) (64) ، حاکم نیشابوری در المستدرک (3/132) ، محب طبری در الریاض النضره (2/203) و هم او در ذخائر العقبی (85) ، ابن کثیر در البدائه و النهایه (7/337) ، نورالدین هیثمی در مجمع الزوائد، (9/108) ؛ ابن حجر عسقلانی در الاصابه فی معرفه الصحابه (2/509) و امینی در الغدیر، (1/50) و سایر محدثین شیعی و سنی این حدیث را روایت کرده اند؛ 11) حدیث ذیل را مأمون عباسی از هارون الرشید روایت کرده است: «سفیان ثوری نزد من آمد. او را گفتم بهترین حدیثی را که از فضائل علی (ع) می دانی برای من روایت کن. سفیان گفت: سلمه بن کهیل از حجبه بن عدی از علی علیه السلام روایت کرده است که پیغمبر (ص) مرا گفت: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» (کنزالعمال به روایت از ابن النجار، 6/402؛ الریاض النضره، 2/162؛ تاریخ بغداد، 4/71) ؛ 12) در صحیح باب فضائل صحابه از سعید بن مسیب از عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش سعد روایت شده که پیغمبر (ص) به علی (ع) فرمود: «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی» سعید آورده است که خواستم این حدیث را از زبان سعد بشنوم. پس نزد او رفتم و حدیث عامر را بازگو کردم. سعد وقاص گفت: آری من خود این حدیث را از رسول الله (ص) شنیدم. سپس انگشتهایش را در دو گوشش نهاد و گفت با این گوشهایم شنیدم و اگر خلاف گفته باشم بیمار و ناشنوا شوند. این حدیث را ابن اثیر در اسد الغابه (4/26) ، امام نسائی در خصائص (79) فیروزآبادی در فضائل الخمسه (1/300) خطیب در تاریخ بغداد (10/43، 12/323) و ابن عبدالبر در الاستیعاب (2/459) … روایت کرده اند؛ 13) خطیب در تاریخ بغداد (7/452) چنین آورده است: «عمر بن الخطاب مردی را دید که به علی دشنام می دهد. به او گفت: تو مردی منافقی زیرا من خود از رسول الله (ص) شنیدم که می فرمود: «انما علی منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی» این حدیث را محب طبری نیز در الریاض النضره (2/163) روایت کرده است. ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح البخاری (8/76) بعد از نقل حدیث منزلت از صحیح مسلم و صحیح ترمذی گوید: «این حدیث را علاوه بر سعد وقاص و ابوهریره و ابن عباس و جابر بن عبدالله و براء بن عازب و زید بن ارقم و انس بن مالک و جابر بن سمره و حبشی بن جناده و معاویه و اسماء بنت عمیس… گروه دیگری هم از صحابه روایت کرده اند (فضائل الخمسه، 1/301) ؛ 14) محمد بن اسحاق راوی احادیث سیره و مغازی رسول الله در اخبار غزوه تبوک آورده است که: «… رسول الله علی بن ابی طالب را در مدینه به خلیفتی گذاشت… پس منافقان به بدگویی پرداختند و گفتند: او را بدان سبب با خود نبرده که بر وی ثقیل آمده و خواسته است خود را از او سبک سازد… علی سلاح خود را برگرفت و به دنبال رسول الله شتافت تا در جرف بدو رسید. عرض کرد ای پیغمبر خدای، منافقین گمان بردند که وجود من بر تو سنگینی کرده و خواسته ای خود را از من سبک سازی. پیغمبر فرمود: دروغ گفته اند، افلا ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؟ (سیره ابن هشام، 2/310؛ تاریخ طبری، 2/368؛ طبقات ابن سعد، 3ـ 1/15) ؛ 15) پیشوای حنبلیان امام احمد بن محمد بن حنبل روایت کرده است که: مردی نزد معاویه بن ابی سفیان آمد و از او مسأله ای پرسید. گفت برو از علی بن ابی طالب بپرس که او آن را از من بهتر می داند. مرد گفت: ای امیرالمؤمنین پاسخ تو را از جواب علی بیشتر دوست دارم. معاویه گفت: چه حرف زشتی زدی و چه سخن ناشایستی بر زبان آوردی. تو مردی را دوست نمی داری که رسول الله (ص) او را به خاطر علمش بسیار گرامی می داشت. به تحقیق که آن حضرت به علی فرمود: انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی، و من شاهد بودم که مسأله مشکلی برای عمر پیش آمد اما او گفت (باکی نیست) علی اینجا هست (و هر مشکلی را حل می کند) سپس به آن مرد گفت برخیز که خدا پاهایت را از حرکت باز دارد و قائم و استوار ندارد. این حدیث را علاوه بر مناقب ابن حنبل (ورق 116 نسخه عکس) الریاض النضره (2/195) نیز به روایت از ابوحازم نقل کرده است.
حدیث منزلت که قطعیت صدور آن مورد اعتراف بزرگان علمای اسلام و ثقات محدثین شیعی و سنی است از لحاظ صحت اسناد و اثبات دلالت بر تقدم و افضلیت علی بر سایر صحابه از مدارک ثابت و مسلم شیعیان شمرده می شود (الاستیعاب به نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه، 1/371) . به اسناد معتبر از امیرالمؤمنین (ع) و عمر بن الخطاب و سعد بن ابی وقاص و معاویه و ابوسعید خدری و ام سلمه و اسماء بنت عمیس و سایر یاران رسول الله (ص) روایت شده و در صحاح و مسانید عمده چون صحیح بخاری و صحیح مسلم و صحیح ابن ماجه و سنن بیهقی… ثبت است. دلالت حدیث بر مطلوب نیز صحیح است. استثناء و تخصیص یعنی استثناء کردن مقام نبوت و تخصیص سایر صفات هارون به علی (ع) ثابت می کند که آن حضرت نزدیکترین و محبوبترین و معتمدترین صحابه برای پیغمبر بوده است. شیخ مفید در الارشاد (اعیان الشیعه، 1/371) آورده است که این حدیث متضمن نص رسول الله (ص) بر امامت علی (ع) و اختصاص او به خلافت و برتری و امتیاز او بر همه کسانی است که خصوصیات هارون را برای موسی نداشته اند. این امتیازات از زبان موسی بدین شرح آمده است: «… و اجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی. اشدد به ازری. و اشرکه فی امری. کی نسبحک کثیرا و نذکرک کثیرا (طه، 34) خدایا برای من وزیری از خاندان من تعیین فرما. او برادرم هارون است. خدایا پشت مرا با وجود او محکم کن و او را در کار پیغمبری شریک من ساز تا ترا به پاکی یاد کنیم و ترا فراوان در یاد داریم. وظایف هارون نیز باز از زبان موسی چنین بوده است: «و قال موسی لاخیه هارون: اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین (اعراف، 142) و موسی به برادرش هارون گفت: خلیفه من باش در قوم من و کار بنی اسرائیل را اصلاح کن و راه تباهکاران را مپوی. پس به موجب این حدیث غیر قابل انکار جمیع آنچه درباره هارون برای موسی ثابت شده ـ غیر از مقام نبوت ـ آن همه برای علی (ع) نیز ثابت شده است. میر حامد حسین کنتوری نیشابوری همه اسامی رجال و صور و الفاظ حدیث منزلت و اسناد صحت آن را در مجلد دوم از منهج دوم عبقات الانوار جمع آورده است و این مجلد را به حدیث منزلت اختصاص داده است.
مشایخ فریدنی – دایره المعارف تشیع، ج 6، ص 190