1- حدود 1400 سال از واقعه تاریخساز «غدیرخم» می گذرد، و دو سال پی در پی از سوی مقام معظم رهبری به نام مبارک امیرالمؤمنین (ع)و رفتار علومی نامگذاری گردید و این ابتکار قلبها و قلمها را به و تلاش جوشش و تلاش مضاعف واداشت و هر صاحب اندیشه و بیان و هر هنرمند و نویسنده متعهد به جوشش و خروش آمد تا در این کاروان بزرگ ولایت شرکت کند و اثری بیافریند و عشق و ارادت خود را به منصه ظهور برساند، که اجر همه آنها با خداست و اوست بهترین پاداش و پاداش دهنده راستین.
2- در تاریخ معاصر ما واقعه تاریخی غدیر و عید سعید غدیر یادآور کتاب گرانسنگ «الغدیر»، آن فرهنگ آمیخته با عشق و اشک، و نویسنده پرسوز و گداز آن، «علامه امینی» رضوان الله علیه است که غدیر در چشمهای درشتناک و لبریز از سرشک او و نیز سرو قامت استوار او دیده می شد و فریاد پیامبر (ص) در صحرای غدیر از طنین صدای مردانه و آهنگین او شنیده می شد، مردی که با روحش می نوشت و از عمق جان سخن می گفت و با عشق سوزان «علی» زنده بود و بر براق اشک به دیدار مولایش شتافت.
3- چندسالی است که عید سعید غدیر با موج تبلیغات همراه بود و تلاش می شود که با برگزاری مراسم و برنامه هایی، مساله غدیر را در جامعه زنده کنند و در این راستا اقدامات جالبی هم صورت گرفته است از قبیل نامگذاری ها، تشویقها و ترفیع ها…
این حرکت برخاسته از ایمان و اخلاص که در حقیقت محصول عشق به ولایت و حکومت امیرمؤمنان علی علیه السلام است مورد ستایش و اهمیت است، زیرا موجب توجه بیشتر مردم به این حقیقت تاریخی و اعتقاد مذهبی است که بعضی از گروهها آنرا به فراموشی سپرده اند، اما شایان ذکر است که حقیقت غدیر را باید در تاریخ پی گرفت و به زمان حال و معاصر رساند، غدیر چیست و اینهمه سوز و گداز در طول تاریخ برای چه بوده است؟ آیا جز تحقق حکومت اسلامی به دست شایستگان و وارثان راستین پیامبر و ادامه راه آن حضرت در ایجاد و ادامه جامعه اسلامی بر مبنای اهداف عالیه اسلام و قرآن بوده است؟ و آیا جز با عقب راندن نااهلان و غاصبان از مسند ولایت و حکومت بر مردم و تلاش برای به وجود آمدن قسط و عدل و رشد انسان و اوج او به سوی خدا که همه در پرتو حکومت صالحان و ادامه دهندگان راه ولایت است، میسر خواهد بود؟
غدیر مساله ی شخصی و ارث خانوادگی نبوده که لزوماً باید زمانی تحقق پذیرد.
اصلاً چنین نیست، بلکه غدیر برای این بود که حکومت اسلامی پیامبر ادامه یابد و راه آنحضرت در ادامه امور جامعه و تربیت انسانها دنبال شود و با اجرای احکام نورانی اسلام و دستورات قرآن مجید دست متجاوزان و زورگویان و غارتگران از سر مردم کوتاه گردد.
اگر علی همان روز اول به حکومت می رسید چه می کرد؟ آیا مال اندوزی می کرد و در راه جاه طلبی و مقام پرستی گام می زد و خویشان نااهل خود را سرکار می آورد و به مال و منال می رساند و مخالفین خود را سرکوب می کرد؟ یا تقوی و عدالت را گسترانید و قدرت دولت خود را صرف رفاه عامه می کرد و جلوی دزدان و غارتگران را می گرفت و به داد مظلومان می رسید؟!
آیا علی (ع) اگر روز اول زمام حکومت را به دست می گرفت به نام و نانی می رسید یا نان و نام خود را هم وقف مردم می کرد همانگونه که در خلافت ظاهری خود پس از 25 سال چنین کرد. امام (ع) در نامه 45 نهج البلاغه خطاب به عثمان بن حنیف کارگزار خود- که در میهمانی اشراف شرکت کرده بود- می فرماید:
«أأقنع من نفسی بِاَن یقال هذا امیرالمؤمنین و لا أشارکهم فی مکاره الدهر.» (1)
آیا به همین بسنده کنم که امیرمؤمنانم خوانند، ولی در سختی های روزگار شریکشان نباشم، یا در تنگنای زندگی الگویشان قرار نگیرم؟!
و در جای دیگر می فرماید:
«فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا…».
به خدا سوگند، از دنیایتان سیم و زری نیندوختم و از ثروتهای آن مالی ذخیره نکردم، و برای جامه ام شور و واشوری فراهم نساختم…
آری اگر می خواستم راهش را می دانستم که چگونه به عسل ناب، مغز گندم و بافته ای ابریشمین دست یابم، اما چه دور است که هوای نفس بر علی (ع) چیره شود و شکمبارگی او را بر سر سفره رنگین نشاند تا به انتخاب خورشها پردازد در حالی که شاید در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که خواب قرص نانی را هم نبیند و سیری را اصلاً نشناسد یا چگونه شب را سیر و سیراب بخوابم و حال آنکه اطراف شکمهایی گرسنه و جگرهایی سوخته باشد.
در هر صورت، مساله غدیر، مساله حکومت اسلامی و رهبری خط ولایت و امامت است که باید در طول تاریخ تحقق یابد و مسلمانان موظفند آن را دنبال کنند و سرنوشت خود را به دست کسانی دهند که پاسدار راستین خط اصیل امامت و ولایتند. نگاهی به خطبه پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر خم بیانگر این مدعاست:
الف: «… ان جبرئیل هبط الیّ مراراً .. ان اَقوم فی هذالمشهد فاعلم …انّ علی بن ابی طالب اخی و وصیّی و خلیفتی و الامام مَن بعدی… و هو ولیکم من بعد الله و رسوله و قد انزل… انَّما وَلِیَّکمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ و الَّذینَ آمَنُو الَّذینَ یُقیمُونَ الصلوه و یُوتُونَ الزکوهَ و هُمْ راکِعُونْ، و علی بن ابی طالب اقام الصلوه و آتی الزکاه و هو راکع، یرید الله عز وجل فی کل حال…». (2)
جبرئیل از سوی خداوند فرمان آورده که علی (ع) ولی و سرپرست شما پس از خدا و رسول اوست مساله ولایت یعنی رهبری و حاکمیت الهی بر مردم در همه شئون اجتماعی و سیاسی.
و نکته دیگر آنکه محور ولایت و حکومت اسلامی و علوی، اقامه نماز و پرداخت زکات است، و برپایی نماز و زکات راستین جز در پرتو ولایت علوی و خط او تحقق نخواهد یافت.
ب: «… لا حلال اِلا ما اَحله الله و لا حرام الا ما حرمه الله، عرفنی الحلال و الحرام و انا اقضیت لما علّمنی ربّی من کتابه و حلاله و حرامه الیه…». (3)
حلال و حرام همانست که خداوند معین فرموده است، او حلال و حرام را به من آموخت و من هم به علی (ع) آموختم.
صحبت از حلال و حرام است و آن کس که مبیّن آنهاست، او باید کسی باشد که جامعه را به سوی فرهنگ حلال و حرام رهنمون شود تا مردم را علماً و عملاً به آنها آشنا سازد و آنان در پرتو رهنمودهای او به حلال ها وفادار بوده و عمل کنند و از حرامها بگریزند یعنی حلال و حرام الهی باید در سایه رهبری الهی تحقق یابد. و اگر امامت عدل و خط علوی نباشد حلال و حرام از بین خواهد رفت و جامعه راه سقوط را پیش خواهد گرفت.
لذا در بخشی دیگر از همین خطبه فرمود:
«معاشر الناس انما اَکمل الله عز و جل دینکم بامامته» (4)
ای مردم! جز این نیست که خدای عزوجل دین شما را به امامت او کامل گردانید.
یعنی دین و تکمیل آن با وجود امامی که در خط پیامبر است شکل می گیرد، و امامت هم برای تحقق دین خدا است و اگر خط امامت در جامعه حاکم نباشد، دین شکل نمی گیرد و حقوق مردم استیفا نمی شود و عقلها به کمال نمی رسد و جان ها به پرواز در نمی آید و در واقع همه ی تلاشها برای این است که هدایت مردم در پرتو دین صحیح تحقق یابد و جامعه مطلوب و برتر انسانی پیاده شود و راه منحصر بفرد آن وجود رهبری و امامت و ادامه آن است.
ج: «الا و انّ الحلال و الحرام اَکثر من ان احصیها و اعدها فآمر بالحلال و انْهی عن الحرام فی مقام واحد و امرت فیه ان آخذ البیعه علیکم و الصفقه لکم بقبول ما جئت به من الله عز وجل فی علی (ع) امیرالمؤمنین و الاوصیاء من بعده…»(5)
حلال و حرام بیش از آن است که من بتوانم آنها را یکجا در این مجلس برای شما بیان کنم پس به حلال فرمان دهم و از حرام باز دارم، ولی از سوی خداوند متعال مامورم که از شما برای علی (ع) بیعت بگیرم تا او همه اوامر و نواهی را برای شما بیان کند.
یعنی این امام و رهبر است که باید در جامعه نظام حلال و حرام را به دست گیرد و خود نگاهبان آن باشد و اگر در جامعه چنین نگاهبان امینی وجود داشته باشد دین مردم به سامان می رسد وگرنه حقیقت دین از دست شود و نظام حلال و حرام از هم می پاشد.
د: «الا و اقیمو الصلاه و آتوا الزکاه و امروا بالمعروف و انهوا عن المنکر، الا و ان راس الامر بالمعروف ان تنتهوا الی قولی و من یحضر و تامروه بقبوله و تنهوه عن مخالفته فانّه امر من الله عزوجل و منّی و لا امر بمعروف و لا نهی عن منکر الّا مع امام معصوم». (6)
آگاه باشید که باید نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و امر به معروف و نهی از منکر کنید و نیز باید بدانید که اساس امر به معروف آنستکه سخن مرا بشنوید و دریابید و به کسانی که حاضر نیستند برسانید و به آنها تفهیم کنید که آنرا بپذیرند و از مخالفت آن باز دارید که این فرمان خدا و دستور من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نیست مگر در پرتو امام معصوم و در رکاب و تبعیت او.
در اینجا پیامبر اکرم (ص) صریح تر و شفاف تر از همیشه پابرجایی دین و زنده ماندن دستورات الهی و سعادت جامعه را تنها در پرتو رهبری الهی و نگاهبانی امام معرفی می کند. اگر امام و رهبر عادل در جامعه حاکم باشد حقیقت غدیر تحقق یافته است.
بخشهای خوانده شده از خطبه پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر خم گویای این حقیقت است که واقعه غدیر نماد حکومت اسلامی و ادامه آن به رهبری امام معصوم و خط امامت بوده است. تشکیلاتی که از سرچشمه وحی نشات می گیرد و بر اساس مدیریت انسان برتر و متعالی مبتنی است و در بحث امامت که از مهمترین ارکان فکری مکتب ماست با استدلالهای شفاف و روشن بیان شده است.
یعنی امامان شیعه یکی پس از دیگری برای تحقق غدیر پرچم امامت را بر دوش گرفتند و می خواستند حکومت اسلامی را که پیامبر اکرم (ص) بوجود آورده بودند در جامعه ادامه دهند، و خلفای بنی امیه و بنی عباس هم برای اینکه چنین اتفاقی نیفتد با آنان به مخالفت برخاستند، اگر ائمه ی شیعه (ع) می خواستند فقط به درس و بحث بپردازند و بعنوان یک نظریه پرداز مذهبی مطرح باشند و کاری به حکومت و سرنوشت مردم نداشته باشند که اینهمه مورد رنج و شکنج قرار نمی گرفتند.
در هر صورت، خط امامت همان خط غدیر بود که پیشوایان معصوم ما آنرا در سخت ترین شرایط اجتماعی و سیاسی حفظ کردند و ادامه دادند و هیچگاه بر سر این مساله معامله و سازش نکردند گرچه به قیمت جانشان تمام گردید؟
سرانجام نوبت به دوازدهمین امام معصوم رسید که سرآغاز دور جدید امامت بود و «عصر غیبت» بمنظور مصونیت حجت خدا شروع گردید. و ارتباط مردم با نواب و نمایندگان حضرتش برقرار شد. و خود آنحضرت مردم را در مرحله اول که حدود هفتاد سال بطول انجامید و دوران غیبت صغری نامیده می شود به چهار نایب خاص ارجاع دادند، و پس از گذشت هفتاد سال در مرحله ی دوم، نائبان عام خود یعنی فقها را، معرفی کردند تا نظام رهبری امت اسلام از طریق آنان سامان یابد و مردم نه تنها در مسایل فردی و عبادی بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی که اهم مسایل زندگی و سرنوشت ساز جامعه است بدانان رجوع کرده و در هر زمان به تناسب شرایط محیط از آنان دستور گرفته و در نتیجه عزت و سعادت خود را تامین کنند، و همان طور که قرآن کریم فرموده: «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً». (7)
خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان مسلط و حاکم قرار نداده است.
مهمترین رسالت نواب عام امام زمان علیه السلام صیانت جامعه اسلامی و حفظ و حراست مردم از حاکمیت طاغوت و ظالم و فاسق بوده است، اسلام هرگز اجازه نمی دهد که مسلمان تحت حاکمیت و سرپرستی ظالم و فاسق قرار گیرد. تن دادن به ظلم و رضایت به فسق از بزرگترین گناهان است.
قرآن کریم با صراحت می گوید:
«ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النار و مالکم من دون الله من اولیاء ثمّ لا تنصرون». (8)
به ستمگران تکیه نکنید و حکومت آنها را نپذیرید که به دوزخ درافتید و هرگز یاری نشوید و جز خدا برای شما دوستی نیست.
و دهها آیه و حدیث دیگر
لذا در طول تاریخ، فقهای بزرگ چون سدی پولادین در برابر قدرتهای طاغوتی ایستاده و تا آنجا که توانستند و مردم یاریشان کردند نگذاردند که عزت و شرف مسلمان پایمال قدرت طلبی و چپاولگری طاغوتها گردد و در این راه چون شهدای اول و ثانی و سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ فضل الله نوری و مدرس ها و … مرگ سرخ را بر سازش و تسلیم ترجیح دادند و تلاش کردند که خط امامت و ولایت فقیه همچنان برقرار بماند.
بنابراین «غدیر» یعنی حکومت اسلامی، بر پایه امامت و خط ولایت که در امتداد آن ولایت فقیه است، و فقیه جامع الشرایط ادامه دهنده این راه است.
اولین مسؤولیت و وظیفه «ولیّ فقیه» حفظ جامعه اسلامی و ایجاد حکومت و عدالت بر اساس تعالیم الهی است، زیرا در منطق اسلام، حکومت، تنها حکومت دینی است و حکومت غیردینی به هیچ وجه مشروعیت ندارد. البته بحث ولایت فقیه یک بحث عقلی و عقلائی است که بیان آن مجال دیگری می طلبد و ما در این اشاره تنها از منظر شرع مقدس و سیره پیامبر و امیرمؤمنان علی علیه السلام بدان می نگریم. یعنی از مطالعه مجموعه آیات و روایات و تاریخ صدر اسلام است که هر انسان منصف و خالی از غرض و مرض آنرا دریافت می کند و باید گفت که از مسائل ضروری بدیهی است که فقط دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین آگاهانه آنرا انکار می کنند و صاحبان زور و زر و تزویر علیه آن تبلیغ می نمایند، زیرا اگر این حکومت گسترش یابد و جهان اسلام را فراگیرد. جایی برای مستکبران و چپاولگران نخواهد ماند.
بنابراین، اگر غدیر- حکومت اسلامی- در زمانی محقق نشد و موانعی بر سر راه آن قرار نگرفت، تکلیف از عهده مسلمانان ساقط نمی شود و آنان موظفند در راه تحقق آن بعنوان مهمترین وظیفه شرعی قیام و اقدام کنند.
به هر روی و به هر دلیل پس از پیامبر اکرم (ص)، با امامت و رهبری امیرمؤمنان علی علیه السلام مخالفت شد و با تمام وجود در مقابل او ایستادند و خود بر مسند قدرت تکیه زدند و دنیا جز پنج سال شیرینی عدالت را نچشید و سیمای پرفروغ و الهی رهبر عادل و معصوم را در مسند حکومت اسلامی ندید.
آری در طول قرنها «غدیر» فراموش شد و مستکبران آنرا به طاق نسیان سپردند، و غدیر در محاق توطئه ها غروب کرد و حتی نام آن هم از بعضی کتابهای مربوطه محو گردید و قلم بمزد طاغوت ها به تحریف پرداخته و تاریخ را آنطور که خواستند ساختند و پرداختند.
براستی تنها مارکس و انگلس نبودند که تاریخ را به میل خود و موافق تئوری های خود ساختند و حوادثی که پدید نیامده بود نوشتند و رویدادهایی که اتفاق افتاده بود انکار کردند.
و چنین بود تا بهمن 1357 که به همت امام راحل رضوان الله علیه، «غدیر» زنده شد و «علی (ع)» دوباره بر مسند عدالت نشست و در مقابل چشمهای مات معاویه ها و یزیدها حقیقت به واقعیت پیوست و «ولایت فقیه» عملاً زمام امور را به دست گرفت، و اگر آن روز، غدیر را در عاشورا قربانی کردند و قرنها تلاش و توطئه نمودند که دیگر غدیر زنده نشود، اینک علی رغم خواسته های شیطانی آنها حکومت علوی به صحنه آمد.
22 بهمن 1357، غدیر ثانی و مولود آن غدیر بزرگ و اصیل است و «امام» و «خامنه ای» از خط و تباری هستند که آن روز پیامبر دست او را گرفت و به مردم بعنوان امام و رهبر معرفی کرد.
و تنها فرقی که وجود دارد مردمند، که بحمدالله در زمان غدیر ثانی وفاداری و شعور سیاسی و اجتماعی خود را نشان دادند و برخلاف مردم آن زمان، علی (ع)را تنها نگذارند و در راه امامت و ولایت هزاران هزار جوان خونشان را عاشقانه و با افتخار تقدیم داشتند و عظمتی به عظمت آسمانها آفریدند و آبروی انسان معاصر را خریدند.
غدیر، امروز
امروز اصل غدیر در عینیت جامعه ماست و ما در زیر سایه غدیر زندگی می کنیم، باید آن را با عمل پاس بداریم، دیگر نیازی به مراسم و تشریفات نیست بلکه باید همه نیروها و تلاش ها صرف تقویت نظام برخاسته از غدیر و پیاده کردن برنامه های آن گردد، باید دست به دست هم داد تا خلا هزار و چهارصد ساله گذشته را پر کرد و با همان دشمن خونخواری که قرنها به چپاول و تخریب مشغول بوده مبارزه کرد و اجازه نداد دوباره زنده شود.
امروزه آمریکا و انگلیس و اسرائیل به جای معاویه ها و یزیدها با علی زمان در جنگند و تیشه بر ریشه غدیر می زنند، امروزه مزدوران و فریب خوردگان آنها هستند که با توطئه های خود به زشت نشان دادن چهره حکومت علوی مشغولند. امروز طلحه و زبیرها و عمر و عاص ها در کمینند و خوارج و ناکثین و قاسطین شمشیرها را از رو بسته اند و در صدد محو اسلام و اساس دینند تا استقلال و شرف و عزت ملی ما را براندازند.
پس وظیفه ما ایجاب می کند که مراسم غدیر را در برپایی اصل حکومت اسلامی و حمایت و پیروی از رهبر تبلور بخشیم و نیرو و توان خود را در این راه صرف کنیم باید غدیر امروز و علی زمان را یاری کنیم و طوری نباشد که آیندگان درباره ما بگویند دوباره عینیت غدیر و تجسم ولایت علوی را تنها گذاردند و آنرا قدر ندانستند.
آری، با صراحت و قاطعیت باید گفت امروز روز غدیر است که حکومت علوی پس از چهارده قرن دوباره بدست مجدد اسلام راستین امام خمینی (ره) در جایگاهش قرار گرفت یعنی حقیقتی که به واقعیت پیوست.
گرچه امروز سیزده سال است که از ارتحال آن رهبر بزرگ و بی نظیر تاریخ اسلام می گذرد و دلها در فراق او می سوزد و جهان اسلام در فقدان او می گرید، اما یادگار گرانسنگ و تاریخساز آن بزرگوار یعنی حکومت اسلامی چون سروی بلند و بالنده بر جای مانده و هدف آن بزرگمرد از احیای اسلام و حکومت اسلامی به بار نشسته است و ایران اسلامی پایگاه فریاد و حرکت است و دفاع از ملتهای مظلوم گردیده و صدای رسای امام عارفان و عادلان پس از قرون و اعصار در فضای جهان طنین انداخته است. یاد آن امام بزرگوار را گرامی داشته و یادگار بزرگ حضرتش را پاس می داریم.
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه پارسی، نامه ی 45.
2- احتجاج، ج1، ص 59؛ روضه الواعظین، ج1، ص 92؛ التحصین، ابن طاووس، ص 580.
3- احتجاج، ج1، ص 60؛ روضه الواعظین، ج1، ص 93؛ التحصین، ابن طاووس، ص 582.
4- روضه الواعظین، ج1، ص 94؛ التحصین، ابن طاووس، ص 582.
5- احتجاج، ج1، ص 69؛ روضه الواعظین، ج1، ص 99؛ التحصین، ابن طاووس، ص 589.
6- احتجاج، ج1، ص 65.
7- قرآن کریم، نساء، 141.
8- قرآن کریم، هود، 113.
منبع: سالنمای النهج 1-5