سخنرانی حسن رحیم پور ازغدی در مدرسه علمیه نرجس(علیها السلام)
آقای رحیم پور ازغدی روز پنج شنبه 19/8/90 ساعت 9:00 صبح در مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام) حضور یافته و در جمع اساتید، طلاب و کارمندان این مدرسه به ایراد سخنرانی پرداخت.
گزیده ای از سخنرانی ایشان بدین شرح است:
ایشان در ابتدا ضمن تبریک عید غدیر بیان داشت: غدیر شروع تشیع نیست ولی شاید برجسته ترین نماد تشیع باشد
حتی اگر روز خاص غدیر نبود کسی اگر در طول 23 سال رفتار پیامبر(صلی الله علیه واله)را مشاهده می کرد به منزلت حضرت علی (علیه السلام) می رسید ، هیچ کس مانند علی (علیه السلام) نبود که از کودکی در دامن پیامبر (صلی الله علیه واله) بزرگ شده باشد ، اعلامیه غدیر تصریحی بود برای آنچه پیامبر(صلی الله علیه واله) طی 23 سال به آینده اسلام و امت فرموده بود. نمایش آگاهانه و معنوی غدیر جمع بندی این 23 سال تاریخ؛ نگاه پیامبر (صلی الله علیه واله) نسبت به حضرت علی (علیه السلام) بود تا اگر کسانی هنور متوجه نیستند در آنجا آشکارا اعلام شد. غدیر آغاز تشیع نیست، نماد تشیع است.
ایشان ضمن طلب مغفرت برای استاد طاهایی (ره) افزود: خانم طاهایی از زمان قبل از انقلاب و در زمان حیات خود تلاش های بسیاری نمودند و موجب شد، ده ها نفر از خواهران از سراسر ایران و جهان برای طلب علم به اینجا بیایند. امروزه خطرات بسیاری متوجه شیعه و حوزه های علمیه است .
وی گفت: مسئولیت امروز ما به عنوان شیعه و طلبه چیست؟ چندین جریان از صدر اسلام تاکنون مارا تهدید می کند جریاناتی که افرادی آن را به راه انداختند که همگی مسلمان بوده و اهل نماز و روزه و قرآن بودند، برخی اهل جهاد و حتی از یاران اسلام و شیعه و حتی از یاران خود علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیز بودند. این مسائل تنها مربوط به آن دوران نیست بلکه امروز نیز با چنین جریاناتی مواجهیم. به عنوان مثال سه جریان مرجئه ، خوارج و غلات از درون شیعه برخواسته که از یاران علی (علیه السلام) و مدعی حب آن حضرت بودند. این سه جریان شیعه با خود امام در افتادند و اما طرز فکر آنها هنوز هم هست.
یکی از وظایف طلبه شناخت این جریانات و برخورد هوشیارانه با آنهاست و باید خطوط را بشناسیم تا دچار چالش نشویم.
آقای رحیم پور ازغدی افزود: یکی از هویت های طلبگی مرابطه است . “واعدوا لهم ماا ستطعتم من قوّه و من رباط الخیل ” رباط ، فقط مرزبانی فیزیکی از سرزمین ها نیست بلکه مرز بندی فکری و شناختی نیز می باشد که این پیچیده تر، مشکل تر و مهم تر است. در مرزبانی فیزیکی هرکس که توان و سلاح و شمشیر و … داشته باشد می تواند شرکت کند. اما در مرزبانی فکری ، هوشیاری، شناخت، دانش، معرفت و آگاهی و … را می خواهد که همه نمی توانند . اینکه قرآن می فرماید با تمام قوا مراقب باشید شامل هجوم های فکری هم می شود و این مهم تراست . چون اگر کشوری اشغال شود ولی تفکرش ، هویت اسلامی اش حفظ شود ، امیدی هست اما بالعکس آن نه.
وی در ادامه بیان داشت : قرآن می فرماید: “یا أیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا ” ؛ “اصبروا” یک نوع مقاومت فردی است، “صابروا” مقاومت دسته جمعی است و “رابطوا” به معنی این است که مرزهای مادی و فکری و هویتی را بشناسید و حفظ کنید. “رباط الخیل” یعنی آمادگی همیشگی و به هم پیوسته برای نبرد که باید با همه تجهیزات و قوا و آگاهی و فکر و دانش در خط مقدم سرزمین فکری و اعتقادی و حتی قبل از هجوم دشمن آماده بود. کمین نشستن و کمین گرفتن و دفاع واجب است.
وی گفت: طلبه ای می تواند در این مرابطه موفق شود که اهل علم، مطالعه، فکر و عمل بوده و از هر لحاظ آماده باشد. که این رفتار و فکر فقط مختص مردان نیست. زنان مؤمن در صدر اسلام کم نبودند و انقلاب اسلامی با زنان آغاز شد. همانگونه که امام خمینی (ره) نیز گفت: جنگ بدون زنان ، به جایی نمیرسید.
از جمله این زنان أم الخیر، أم أیمن، أم حبیبه ، أم خَلف، سوده و … بودند.
“أم الخیر” زنی خطیب ، شاعر ، عابد، عالم، قرآن شناس، شجاع و از فرماندهان تبلیغاتی بود که در جبهه و در جنگ صفین ، رزمندگان اسلام را و به جهاد فرا می خواند و تشویق می کرد. او در کوفه سخنرانی قوی علیه معاویه داشت.
زمانی که حکومت امام علی و امام حسن (علیهم السلام) سقوط کرد ، معاویه با اینکه حکومت را در دست داشت به قدری عصبانی بود که برخی از همین خانمها را احضار کرد که به شام بیاورند و هنوز از آنها میترسید.
“سوده” نیز از کسانی است که علیه معاویه تبلیغ می کرد. زمانی که معاویه او را احضار کرد در جواب او گفت: من همان کسی هستم که علیه تو حرف میزدم و تا ابد با علی هستم.
“أم أیمن” زن داشمند، شجاع ، با اخلاص و مؤمنی بود که پیامبر(صلی الله علیه واله) گاهی ایشان را با عنوان مادر خطاب می کردند و او را جزئی از خانواده ی خود می دانست. این خانم در جبههها (7 نبرد و غزوه) حضور داشت و حتی در نبردی نیز جنگید.
“ام ایمن” وقتی در جنگ احد خبر کشته شدن پیامبر(صلی الله علیه واله) شایعه شد بر صورت افرادی که از نبرد فرار میکردند خاک می ریخت و در جلوگیری ازفرار مردان تلاش می کرد. وی در جنگ خیبر فعالترین زن بود. بعد از شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام) مدینه را ترک کرد و به مکه رفت و گفت من بدون پیامبر (صلی الله علیه واله) و فاطمه (علیها السلام) دیگر طاقت این شهر را ندارم. این خانم ها اهل قلم و علم و حدیث و اهل عمل بودند و در جریانات غلات و … کلاه سرشان نمیرفت، بی دین نبودند و در امورشان مقدس بازی در نمیآوردند و زنان بزرگی بودند.
آقای دکتر در ادامه مطالبی درباره شیعهشناسی بیان داشت : اوگفت: یک تعریف ما از شیعه این است که هر که علی(علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) را دوست دارد، و اذان و اقامهاش و نمازش به نحو خاص باشد شیعه است. ضمن اینکه این معیارها مهم است اما تعریف اهل بیت (علیهم السلام) از شیعه، با خیلی از رفتارهای ما سازگار نیست. وقتی گروهی به دیدن امام رضا (علیه السلام) آمدند چند روز بودند تا امام را ببینند اما امام وقت ملاقات نمیدادند. روز آخر گریه کرده و متأثر شدند حضرت فرمودند: راهتان ندادم چون گفتید ما شیعهایم. این طرز فکر و زندگی شما طرز فکر شیعه نیست. اگر از ابتدا میگفتید ما محب اهل بیتیم؛ شما را ملاقات می کردم.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: از ام سلمه در باره ی امام علی (علیه السلام) پرسیدم . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: همانا علی و شیعه اش رستگارانند و برای تشخیص راه و خط به علی (علیه السلام) نگاه کنید.گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جایی به علی (علیه السلام) فرمودند: نگران فشارها و حسادتها و مسائل شخصی نباش. اولین کسی که با من وارد بهشت میشود تو و فاطمه و حسن و حسین و دوستداران ما هستند. اما آنها که کنار ما و چپ و راست ما ایستادند آنها شیعیان ما هستند و با هم وارد بهشت میشویم.
ایشان در مورد خواندن زیارت عاشورا، برگزاری جشن عید غدیر و نیمه شعبان و … گفت : اینها فقط آرم شیعه است اما علامت شیعه بسیار است که در کتاب خصائص الشیعه بسیاری از این ضوابط آمده است که بخشی از آن عبارت است از: امام حسن عسگری(علیه السلام) فرمودند: شیعه علی برایش فرقی نمیکند در راه خدا مرگ به سراغش بیاید یا او به سراغ مرگ برود، اهل زندگی تجملی و مرفه و اشرافی گری نیستند. فقرا و محرومین را بر خودشان ترجیح می دهند نه اینکه سفره جداگانه بیندازند. حتی سفره آنها را بهتر از سفره خودشان میاندازند ، کسانی که دیگران را بر خود ترجیح می دهند سر سفره دنیا و خودشان ساده زیست هستند، موقع جهاد جلوی همه هستند و درمصرف درآخر صفند ، شیعه کسی است که در هر عرصه زندگی اگر خدا امر کرده آنجا پیدایش می کنید و هرکجا نهی کرده آنجا نیست، دروغ نمیگوید، ظلم نمیکند و ….
ایشان در ادامه روایاتی پیرامون شناخت شیعه بیان داشت: امام باقر(علیه السلام) فرمود: شیعه ما اهل ورع است. بر خود مسلط است و اهل مال دنیا و زیادهخواهی نیست، اهل اجتهاد به معنی سخت کوشی است، تنبل و سایه نشین نیست. هر کجا که کار و تلاش است می رود. بی تفاوت و خونسرد نیست. اهل وفاست، پیمانی اگر بسته پایش هست،به حق وفادار است و بیوفا نیست، اهل امانت است .
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: شیعه کسی است که حتی اگر در محله اهل کفار زندگیکند به امانتداری مشهور است. اهل زهد است و اهل تشریفات نیست. اهل عبادت است. شبها بیدار و روزها روزهداراست . اموالشان را پاک می کنند ، حق محرومان را بیرون می آورند. حج میگذارند و از هر حرامی اجتناب می کنند و توجه دارند.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شیعه اهل اقدام است و فقط حرف نمیزند و اهل عمل است. از هر چیزی که از نظر خدا زشت است امساک میکند. شیعه ما شیعتنا من اظهر الجمیل هرچه مردم از او ببینند زیباست و نماد زیبایی است .
شیعه ما کارهای بزرگ را هدف میگیرد و با شتاب انجام می دهد و تنبل و محافظه کار نیست و معطل نمیکند. هدفش هم فقط خداست. هدفش شهرت طلبی و ریاست طلبی نیست. همه کارها را با عشق به خدا و با اخلاص انجام میدهد. اینها کسانی هستند که از ما و با ما هستند و رو به سوی ما دارند هر کجا هستند.
آقای رحیم پور ازغدی گفت: در بازار و عالم سیاست و زندگی واقعی و صحنه عمل ببینند چه کسی شیعه است. شیعه کسی است که بر خود سخت می گیرد تا بر خلق خدا آسان بگیرد. شیعه علی کسی است که رفتارش و ادعاهایش او را تأیید کند. شیعه اهل مواسات است یعنی همه را با خود یکی می بیند و در غم مردم شریک است و شادی را با آنها تقسیم می کند.
وی در مورد خوارج، مرجئه و غلات گفت: این ها سه جریان شیعه نما بودند که از درون شیعه بلند شدند . غلات ادعای سوپر شیعه داشتند و خیلی افراطی بودند. بعضی از آنها را اهل بیت (علیهم السلام) به اسم نام بردند و تکفیر کردند. آن حرفی که اهل بیت (علیهم السلام) راجع به خود می گفتند که ما اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستیم اینها از آن هم بالاتر می گفتند.
وقتی به امام گفتند شما می گویید شیعه کسی است که عبد ما باشد تا بتواند عبد خدا باشد. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: خدایا این نخستین بار نیست که به ما دروغ نسبت می دهند.
ایشان درمورد بابیت و بهائیت گفت: این ها از درون حوزه علمیه شیعه به وجود آمدند ادعای باب المهدی که من رابط هستم با آقا ، بعد خودش ادعای مهدی بودن کرد بعد گفت من پیغمبرم و دین جدید آوردم در انتها هم گفت خدایم.
از عقاید غلات عبارتند از اینکه می گفتند: اسم اعظم خدا را می دانند ، خدا مثل انسان و یک مرد است و تاج بر سر دارد، رجعت مال همه مرده هاست، آیات قرآن را بسیار تأویل می کردند و می گفتند بعضی آیات نسخ شده است.
غلات نیز ادعای نبوت و رسالت و ادعای الوهیت در مورداهل بیت (علیهم السلام) داشتند و این که اهل بیت از پیامبر هم بالاترند . اهل بیت(علیهم السلام) آن ها را تکفیر کردند بعضی از این ها از شاگردان چندین ساله امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) و به عنوان عالم دینی و راوی بودند .
امام باقر (علیه السلام)فرمودند شیعه سه دسته اند: 1ـ آن هایی که به اسم فقط شیعه هستند. 2ـ شیعه های ابله که مثل شیشه اند، راحت کلاه سرشان می رود و هیچ پیچیدگی ندارند. 3ـ شیعه حقیقی ما که طلای سرخ هستند هر چه مشکلات و مصیبت بیشتر ببینند پاک تر و ناب تر می شوند.
ایشان با اشاره به وظایف یک طلبه به بیانات خود خاتمه داد: وی گفت: امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) هشدار می دادند و می فرمودند هر حدیثی که از ما نقل می کنند بر قرآن و احادیث قطعی ما تطبیق دهید اگر خلاف قرآن و اصول اخلاقی و سنت قطعی است اینها را رد کنید و به دیوار بزنید. شما نیز به عنوان یک طلبه باید با شناخت علوم و معارف الهی و با بصیرت کامل و قدرت تشخیص و شجاعت و با غلبه بر نفس و آشنایی با مکاتب الحادی و جدید ، قدرت مبارزه با این افکار باطل را داشته باشید.