نویسنده:سید احمد فقیهی
منبع:فصلنامه معرفت
الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکمالاسلام دینا»;(مائده:3)
امروز کافران از دین شما مایوس و ناامید شدند. پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز برای شما دینتان را کامل و نعمتخود را بر شما تمام کردم و برای شما اسلام را بهعنوان دین پسندیدم.
مقدمه
خدای تعالی در آیه سوم از سوره مبارکه مائده، پس از ذکر برخی از محرمات – مانند خون و گوشت تعدادی از حیوانات – بهصورت جملهای معترضه، از روزی با این ویژگیها یاد میکند:
1- روز ناامیدی کافران از دین شما مسلمانان;
2- روز برداشته شدن زمینه ترس مسلمانان از کافران;
3- روز کامل شدن دین;
4- روز اتمام نعمت الهی;
5- روزی که خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید.
با توجه به ویژگیهایی که در آیه کریمه برای این روز بیان شده، روشن میشود که در این روز، واقعه مهمی اتفاق افتاده که این ویژگیهارابه همراه داشته است. بنابراین، برای مشخص شدن این روز، باید روزهای مهم تاریخ اسلام را بررسی کنیم تا معلوم شود این ویژگیها و خصوصیات در کدام روز جمع شده است.
از سوی دیگر، باید جهات مقابل این خصوصیات نیز روشن گردد; مانند اینکه:
1- طمع و امید کافران در چه موضوعی بوده که به ناامیدی مبدل شده است؟
2- ترس مسلمانان از کافران در چه زمینهای بوده که زمینه آن برداشته شده است؟
3- نقصان دین در چه اصلی یا فرضی یا حکمی بوده که در این روز کامل گردیده است؟
4- نعمت الهی چه کمی و کاستی داشته که به اتمام رسیده است؟
5- عدم رضایت پروردگار چه دلیلی داشته که در این روز، رضایت الهی نسبتبه دین اسلام حاصل شده است؟
بهمنظور روشن شدن مصداق این روز مهم (الیوم) و واقعه مهمی که در این روز اتفاق افتاده و خداوند با این عظمت از آن یاد میکند، ابتدا اجزا و مفردات آیه کریمه و خصوصیاتی که آیه برای این روز بیان کردهاستبررسی میگردد تا مشخص شود که این روز کدامیک از روزهای تاریخ حیات پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله اسلام بوده است.
مفردات آیه
«الیوم»: از معانی متعددی که در کتب لغتبرای «یوم» بیان شده، سه معنا مشهورتر و رایجتر است:
1- مدت زمانی که از طلوع فجر تا غروب خورشید را دربر میگیرد، در مقابل شب;
2- برههای از زمان یا مطلق زمان (روز یا شب);
3- «حین» یا هنگام.
ابن فارس میگوید: «الیوم واحد من الایام»; یکی از روزها را یوم گویند.
– در لسانالعرب، ابن منظور چنین گفته است: «الیوم مقداره من طلوع الشمس الی غروبها… و قالوا اناالیوم افعل کذا لایریدون یوما بعینه و لکنهم یریدون الوقت الحاضر»; روز از طلوع خورشید تا غروب است و گاهی مراد زمان حاضر است.
فیومی در المصباح المنیر میگوید: «اوله من طلوع الفجر الثانی الی غروب الشمس»; ابتدای آن از طلوع فجر دوم تا غروب خورشید است. بهدنبال آن، میگوید: «الیوم مذکر و جمعه ایام و تایث الجمع اکثر، فیقال ایام مبارکه و شریفه والتذکیر علی معنیالحین والزمان. والعرف قد طلق الیوم و یرید الوقت والحین نهارا کان اولیلا…»;
کتاب التحقیق فی کلماتالقرآن برای هر کدام از این سه معنا آیاتی بهعنوان شاهد آورده است:
الف – یوم به معنای روز، در مقابل شب: «قال موعدکم یومالزینه و ان یحشرالناس ضحی»(طه:59); «فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر…»(بقره: 185)
ب – استعمال کلمه یوم در معنای مطلق زمان (روز یا شب) – برههای از زمان: «قالوا لا طاقه لناالیوم بجالوت و جنوده»(بقره:249)، «لقدنصرکمالله فیمواطنکثیره و یوم حنین…»(توبه: 25)
ج – یوم به معنای حین: «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه»(توبه: 108)، «و جعل لکم من جلودالانعام بیوتا تستخفونها یوم ظعنکم و یوم اقامتکم…» (نحل:80)
تمامی مفسران الف و لام در کلمه «الیوم» را برای عهد میدانند. عدهای به آن تصریح دارند و دیگران از معنا و تفسیری که بیان کردهاند، به نظر میرسد که الف و لام را برای عهد گرفتهاند. ابی السعود در تفسیر خود آورده است: «اللام للعهد والمراد به الزمان الحاضر و ما یتصل به من الازمنه الماضیه والآتیه و قیل: یوم نزولها…» (1) ابن حیان اندلسی میگوید: «الالف واللام للعهد… .» (2)
در نتیجه، معنای «الیوم» امروز یا آن روز است.
در اینکه الف و لام عهد اشاره به چه روزی دارد، دو نظر مطرح شده است:
1- روز معین – یعنی، روز نزول آیه: «قیل: ارید یوم نزولها…» (3)
2- زمان حاضر و زمانهای نزدیک به آن از گذشته و آینده: «المراد به الزمانالحاضر و ما یتصل به و یدانیه من الازمنه….» (4)
تقدیم «الیوم» و «لکم»
در تمام زبانها، قرار بر این است که در جمله، بخشی یا کلمهای را که بیشتر مورد نظر گوینده است و اهمیت دارد در ابتدای کلام ذکر میکنند. در آیه کریمه مزبور، کلمه «الیوم» با توجه به اینکه ظرف است، بر تمامی کلام سبقت گرفته و در ابتدای آیه ذکر شده و این به دلیل عظمتی میباشد که خداوند برای این روز قایل شده است. مرحوم علامه طباطبائی; چنین بیان کردهاند: «ان التقدیم للدلاله علی تفخیم امرالیوم و تعظیم شانه….» (5)
همچنین مقدم شدن کلمه «لکم» جار و مجرور برای اعلان این مطلب است که منفعت و مصالح شما مورد نظر بوده و نیز ایجاد علاقه است نسبتبه آنچه که بعدا ذکر خواهد شد; «تقدم الجار والمجرور للایذان من اول الامر بانالاکمال لمنفعتهم و مصلحتهم کما فی قوله تعالی: الم نشرح لک صدرک.» (6)
در کلمه «علیکم» نیز همین مطلب مورد نظر بوده است و نیز «علیکم» متعلق به «نعمتی» نیست; زیرا معمول مصدر بر آن مقدم نمیشود، هرچند گفتهاند: اگر ظرف باشد اشکالی ندارد. (7)
«یاس»: در مقابل رجا و امیدواری، به معنای قطع و بریده شدن آرزوها و امیدهاست. ابن فارس در مقائیس اللغه میگوید: «الیاس قطعالرجاء.»
ابن منظور در لسانالعرب، «یاس» را چنین معنا کرده است: «القنوط و قیل: نقیضالرجاء.»
در قاموسالمحیط چنین آمده است: «الیاس ضدالرجاء او قطع الامل.»
راغب اصفهانی نیز یاس را از بین رفتن آرزوها معنا کرده است.
«خشی»: این واژه به معنای «ترس» است، اما اهل لغت و تفسیر برای خوف و خشیت تفاوتهایی بیان کردهاند. راغب اصفهانی میگوید: «خشیت ترس آمیخته با تعظیم است و معمولا همراه با علم به چیزیکه از آن میترسد، میباشد و به همین دلیل علما بدان منحصر شدهاند:
اقربالموارد از کلیات ابوالبقاء نقل میکند که خشیت از خوف شدیدتر است.
جزایری در فروق اللغات از محقق طوسی نقل میکند که خوف حالتی است در نفس بر اثر انتظار عقاب یا عذاب، ولی خشیتحالتی است که در اثر شعور به عظمتخالق و هیبت آن حاصل میشود.
مرحوم علامه طباطبائیرحمه الله در المیزان از جمله تفاوتهایی که بین خوف و خشیتبیان میکند این است که «خشیت» تاثر قلب از رویآوردن شر است، ولی «خوف» تاثر عملی و اقدام به عمل در مقابل هراس درونی میباشد. بنابراین، خداوند در توصیف انبیاعلیهمالسلام میفرماید: «ولا یخشون احدا الاالله»، در صورتیکه خوف را در بسیاری از موارد برای انبیاعلیهمالسلام اثبات نموده است: «فاوجس فی نفسه خیفه موسی.» (8)
کتاب التحقیق فی کلماتالقرآن «خشیت» را چنین معنا کرده است:
«هوالمراقبه والوقایه معالخوف بان یراقب اعماله و یتقی نفسه معالخوف والملاحظه.»
آنچه از مجموع این اقوال و گفتارها استفاده میشود این است که «خشیت» نوع خاصی از ترس و خوف و همراه با ادراک و شعور عظمتخداوند و حالتی درونی است، ولی «خوف» اعم از آن میباشد. برخی «خوف» را به مرحله عمل و «خشیت» را به مرحله درون و برخی «خشیت» را خوف و عمل (مراقب) میدانند.
«اکمال» و «اتمام»:
راغب اصفهانی میگوید: «کمال هر چیزی به حاصل شدن آن غرضی است که در آن وجود دارد و تمام هر چیزی رسیدن آن به حدی است که احتیاج به چیز دیگری ندارد و در مقابل، ناقص موجودی است که به چیزی خارج از خود احتیاج دارد.»
صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن چنین آورده است: غالبا «تمام» در کمیات و «کمال» در کیفیات استعمال میشود. کمال پس از تمام شدن اجزا محقق میشود، به این صورت که خصوصیات دیگری به آن اضافه شود. در نتیجه، کمال پس از تمام است و کمال، در دین و تمام، در نعمتبهکار گرفته شده; چون دین پس از تمام شدنش به احکام و آداب و بیان معارف الهی، خداوند آنرا به ولایت و تعیین خلیفه و جانشین پس از پیامبرصلی الله علیه وآله کامل گردانید تا مرجع مردم در ادامه دین باشند.
در نهایت، باید بگوییم که معنای اکمال و اتمام بهیکدیگر نزدیک است و تفاوتی که برای این دو واژه میتوان بیان کرد این است که آثاری که برای اشیا وجود دارد بر دو گونه است:
یک قسم آثاری است که با جمع شدن تمام اجزای اثر حاصل میگردد، بهگونهای که اگر یک جزء نباشد ناقص است و اثر بر آن مترتب نمیگردد; مانند روزهای که اگر تمام روز را پرهیز کنند، صحیح است، ولی اگر به جزئی از آن اخلالی وارد شود باطل میباشد. بنابراین، در مورد روزه لفظ «تمام» استعمال شدهاست: «ثم اتموا الصیام الی اللیل.»(بقره:187)
نوع دوم آثاری است که بر اجزا مترتب است; یعنی، هر جزئی اثر خود را دارد و اگر همه اجزا جمع شوند، تمام اثر مطلوب حاصل میگردد. بنابراین، درباره 30 روز از ماه میفرماید: «و لتکملوا العده.»(بقره: 185) پس هر روز از روزه اثر خود را دارد، صرف نظر از روز دیگر; مثلا، ساختمان تا زمانیکه قابل سکونت نشود، تمام نیست و ناقص میباشد، ولی بچه در رحم و جنین در ابتدای تولد تمام است و نقصی ندارد، ولی هنوز کامل نشده است و قابل رشد میباشد.
«رضی»: به معنای رضایت، خشنودی، پسندیدن و موافق میل و طبع بودن است. البته در موقعی که همراه «لام» استعمال شود، معنای اختیارکردن دارد.
زبیدی در تاج العروس، «رضیتبه و ارتضاه لصحبته» را به معنای اختیارکردن آورده است.
در المصباح المنیر، فیومی میگوید: «رضیتالشیء و رضیتبه: اخترته.» مفسران نیز درباره کلمه «رضیت له» معنای اختیارکردن را آوردهاند.
آلوسی در روح المعانی گفته که در «رضی» معنای اختیار در نظر گرفته شده و به این دلیل، با «لام» متعدی شده است. (9)
معترضه بودن بخشی از آیه
در آیه3 سوره مبارکه مائده، پس از اینکه خداوند حرام بودن چیزهایی را بیان میکند و مواردی را استثنا مینماید، در وسط این کلام – یعنی، بیان موارد حرام و موارد استثنا – کلامی را میآورد که هیچگونه ارتباط ظاهری و معنایی با قبل و بعد ندارد: «حرمت علیکم … و ان تستقسموا با لازلام الیوم … فمن اضطر…» از ابتدای آیه تا کلمه «بالا زلام» کاملا مربوط به هم و نیز «فمن اضطر» مربوط به احکام صدر آیه است، ولی در بین اینها بخشهایی که با کلمه «الیوم» شروع شده هیچگونه ارتباطی با قبل و بعد آیه ندارد.
شواهد گویایی وجود دارد که این قسمتها ارتباطی با کل آیه و قبل و بعد آن ندارد و کلامی مستقل میباشد که مطلب مستقلی را بیان میکند:
1- از نظر معنای کل آیه، اگر این بخش برداشته شود نه تنها ضرری به معنای آیه نمیرسد و اخلالی در مفهوم پیدا نمیشود، بلکه ارتباط فقرات مربوط به هم بهتر نیز خواهد بود. همچنین اگر مجموعه آیاتی را که در این زمینه (حرام بودن گوشت تعدادی از حیوانها) نازل شده در کنار یکدیگر قرار دهیم، کاملا روشن خواهد شد که در سوره مائده این قسمت معترضه میباشد.
در سورههای بقره، نحل، انعام و مائده – بهترتیب – آیاتی چنین نازل شده است:
«انما حرم علیکم المیته والدم و لحمالخنزیر و مااهل بهلغیراللهفمن اضطر غیر باغ…»(بقره:173)
«انما حرم علیکم المیته والدم و لحمالخنزیر و ما اهللغیراللهبهفمناضطر غیرباغ…»(نحل: 115)
«… الا ان یکون میته او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیرالله به فمن اضطر…»(انعام: 145)
«حرمت علیکم المیته والدم و لحمالخنزیر و ما اهل لغیرالله به… فمن اضطر فی…» (مائده:3)
در تمام این آیات، که شباهت فراوانی از جهت لفظ و معنا و سیاق با یکدیگر دارند، بلافاصله پس از بیان چیزهایی که حرامند، موارد استثنا (فمن اضطر) آمده، ولی در سوره مائده، بین این دو بخش، قسمتهایی با کلمه «الیوم» آمده که از نظر معنا، هیچگونه ارتباطی به قبل و بعد ندارد. در نتیجه، معلوم میشود که این قسمت (الیوم) مستقل یا معترضه است.
2- روایات شان نزول و اسباب نزول آیه همگی این بخش از آیه (الیوم) را تنها ذکر کرده و هیچ شان نزولی این قسمت را همراه کل آیه نیاورده است. این نیز دلیل روشنی بر استقلال این قسمت از آیه میباشد.
طبری از سدی، وسیوطی و عبدبن حمید از شعبی نقل میکنند که آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» روز عرفه نازل شده است. (10)
همچنین اهل سنت روایات مشهوری نقل کردهاند که یهود به عمر گفتند: در کتاب شما آیهای هست که اگر بر ما یهودیان نازل شده بود، ما آن روز را عید قرار میدادیم و این آیه همان «الیوم اکملت لکم دینکم» میباشد. (11) روایاتی نیز گریه عمر را هنگام نزول این آیه نقل میکند. (12)
گذشته از اینها، روایات فراوانی که از طریق فریقین نقل شده، نزول این آیه را روز هیجدهم ماه ذیالحجه – روز غدیر خم و هنگام نصب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیهالسلام توسط پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله به جانشینی و خلافتخود – میداند. (13)
آنچه در این روایات شان نزول کاملا مشهود میباشد این است که تمامی آنها اشاره به نزول آیه اکمال به صورت آیهای مستقل دارند و در هیچ شان نزول یا روایتی، این قسمت از آیه همراه با فقرات قبل و بعد ذکر نشده است. اگر ارتباطی ظاهری یا از نظر معنا، بین فقرات قبل و بعد این آیه بود دستکم، تعدادی از روایات یا شان نزولها به آن اشاره میکردند. پس باید بپذیریم این قسمت از آیه خود بخشی مستقل میباشد، هرچند در خلال آیهای دیگر قرار گرفته است.
3- سومین شاهد بر استقلال این بخش از آیه آن است که مفسران در ابتدای سوره مائده نقل میکنند که این سوره مدنی است، مگر آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» که در مکه یا در بین راه مکه و مدینه نازل شده است. این خود شاهدی بر مستقل بودن این قسمت از آیه است; زیرا هیچکدام از مفسران و روات در مقام استثنا، کل آیه3 این سوره را از «حرمت علیکم» به عنوان غیر مدنی ذکرنکردهاند و تنهاآیه اکمال (الیوم اکملت) را غیر مدنی دانستهاند.
آلوسی در ابتدای سوره مائده چنین نقل میکند: «قال ابو جعفربن بشر والشعبی: انها مدینه الا قوله تعالی: «الیوم اکملت لکم دینکم» فانه نزل بمکه.» (14)
4- شاهد دیگر اینکه بسیاری از مفسران، به معترضه بودن این جمله تصریح کرده و جمله «فمناضطر» را از قسمت ابتدای آیه – یعنی «ذلکم فسق» – دانستهاند. در نتیجه، این قسمت از آیه بین این دو بخش معترضه و مستقل میباشد.
زمحشری در کشاف، در پاسخ این سؤال که جمله «فمن اضطر» به چه قسمتی ارتباط دارد و به کجا متصل میباشد، میگوید: به ذکر محرمات مرتبط است. (15)
آلوسی در روح المعانی میگوید: جمله «فمن اضطر» متصل بهذکر محرمات بوده و بین آن دو – که به گفته طیبی هفت جمله است – معترضیه میباشد. (17)
صاحب تفسیر مجمع البیان نیز میگوید: این قسمت از آیه معترضه میباشد. (17) سایر مفسران نیز نظیر تعابیر یادشده را در تفسیر خود آوردهاند.
ارتباط و هماهنگی بین دو بخش «الیوم» در آیه از بحثهای قبل روشن شد که در آیه3 سوره مبارکه مائده دو موضوع به صورت جداگانه و مستقل مطرح شده است:
1- شمارش تعدادی از محرمات که در این بخش از آیه، شباهت کاملی با آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل دیده میشود که حکایت از نوعی ارتباط و هماهنگی بین ابتدای آیه و انتهای آن میکند، ضمن آنکه معلوم میدارد بخشهایی که در وسط آیه قرار دارد همراه با کلمه «الیوم» ارتباطی با شمارش محرمات ندارد و آیه مبارکه سوره مائده در شمارش محرمات و شباهت آن به آیات دیگر، نیازی به قسمتهای وسط آیه ندارد.
2- با کلمه «الیوم» صحبت از روزی شده و خصوصیاتی برای این روز در چندین جمله بیان شده است که هماهنگی کاملی بین این قسمتها از حیث معنا و سیاق دیده میشود.
مرحوم علامه طباطبائیرحمه الله در مورد ارتباط و هماهنگی این قسمتها میفرماید:
«ثم ان هاتینالجملتین اعنی قوله “الیوم یئسالذین کفروا من دینکم” و قوله “الیوم اکملت لکم دینکم” متقاربتان مضمونا، مرتبطتان مفهوما بلا ریب لظهور ما بین یاسالکفار من دینالمسلمین و بین اکمالالدین منالارتباط القریب و قبولالمضمونین لان یمتزجا فیترکبا مضمونا واحدا مرتبطه الاجزاء متصل الاطراف بعضها ببعض، مضافا الی ما بینالجملتین منالاتحاد فیالسیاق و یؤید ذلک مانری انالسلف والخلف من مفسریالصحابه والتابعین والمتاخرین الی یومنا هذا اخذوا الجملتین متصلتین یتم بعضها بعضا و لیس ذلک الا لانهم فهموا من هاتین الجملتین ذلک و بنوا علی نزولهما معا و اجتماعهما من حیث الدلاله علی مدلول واحد.»
در نتیجه، معلوم میشود که در آیه3 سوره مائده از یک سو، دو موضوع کاملا جداگانه مطرح شده و از سوی دیگر، هر قسمت، از جملاتی تشکیل یافته که کاملا با یکدیگر هماهنگ است. دو جمله «الیوم یئس» و «الیوم اکملت» ضمن اینکه با یکدیگر هماهنگ و مرتبط هستند، در ضمن آیه، بهصورت معترضه قرار گرفتهاند، خواه همراه بقیه آیه یکجا نازل شده باشند و یا اینکه این دو بخش، آیه مستقلی بوده، ولی بعدا در بین این آیه قرار گرفته باشند، هر دو صورت شواهدی در آیات دیگر قرآن دارند.
آیات و جملات معترضه در قرآنمفسران در میان آیات و یا جملات بین آیات، بعضی را معترضه میدانند; مانند:
1- «انه من کیدکن ان کیدکن عظیم یوسف اعرض عن هذا و استغفری لذنبک»(یوسف:29)
2- «انالملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلها اذله و کذلک یفعلون»(نحل: 34)
آیاتی که در محل مخصوصی قرار داده شدهاند
– آیه «و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله» به امر جبرئیل، در سوره بقره (آیه 280) بین آیه ربا و دین قرار داده شده است. (18)
– سیوطی به سند خود نقل میکند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و دستور داد که این آیه را در این موضع از سوره قرار دهم: «ان الله یامرو بالعدل و الاحسان.» (19)
در پایان این بخش، نتیجه گرفته میشود که آیه اکمال (آیه3 سوره مائده) یا معترضه استیا آیه مستقلی که به دستور پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله در این موضع خاص قرار گرفته و یا در زمان جمعآوری قرآن توسط افراد دیگر در این محل قرار داده شده است.
در مورد این آیه، نقل شده که هرگاه آیاتی پیامبرصلی الله علیه وآله را به شگفت میآورد، آنها را در ابتدای سوره قرار میدادند. (20)
منظور از «الیوم» در آیه کریمه
اکنون بحث در این است که این روز با اهمیت، چه روزی بوده است. جهاتی که اهمیتاین روز را میرساند، عبارت است از:
1- کلمه «الیوم» در ابتدای کلام قرار گرفته و این اهمیت آن را میرساند.
2- این روز، روز ناامیدی کافران است.
3- روزی است که ترس مسلمانان از ناحیه کافران برداشته شد.
4- روز اکمال دین و اتمام نعمت است.
5- روزی است که خداوند دین اسلام را برای مسلمانان پسندید.
معنای کلمه «الیوم»
در خصوص لفظ «الیوم» – همراه با الف و لام – چند مطلب بیان شدهاست:
1- معنای لغوی یوم – یعنی، روز – در نظر نیست، بلکه معنای کنایی آن مورد نظر میباشد; یعنی دوران که مدت زمانی بیشتر از یک روز میباشد; مثلا، میگویند: «دیروز جوان بودم، ولی امروز پیر شدهام.» در اینجا، مراد از دیروز و امروز یک روز معین نیست، بلکه دورانی در نظر گرفته شده است.
2- اگر الف و لام را عهد بدانیم و معنای لغوی یوم را درنظر بگیریم، در نتیجه، یکی از این دو معنا از آن مستفاد است:
الف – آن روز;
ب – امروز.
نقد و بررسی
در مورد معنای اول، هرچند ممکن است کلمه «الیوم» در این معنا به کار گرفته شود، ولی این یک معنای مجازی و کنایی برای کلمه به حساب میآید و در به کارگیری معانی مجازی و کنایی، حتما باید در کلام شاهد و قرینهای باشد، وگرنه همان معنای حقیقی کلمه به ذهن میرسد. در آیه کریمه قرینه و شاهدی که دلیل بر اراده معنای مجازی باشد، وجود ندارد.
اما در مورد معنای دوم، اگر «آن روز» منظور باشد یعنی، یکی از روزهای گذشته تاریخ اسلام و زندگانی پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله از روز بعثت و ظهور اسلام تا رحلت آن بزرگوار منظور است. روزهای مهمی که احتمال داده شده کلمه «الیوم» به یکی از آنها اشاره داشته باشد از این قرار است:
1- روز ظهور اسلام و بعثت;
2- روز هجرت از مکه به مدینه;
3- روز تشکیل حکومت;
4- روز فتح مکه;
5- روز نزول و قرائت آیه برائت;
و اگر معنای «الیوم»، «امروز» باشد یعنی، روز نزول آیه. در مورد این روز دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
1- روز عرفه در حجهالوداع که بیشتر عامه نقل کردهاند.
2- روز غدیر خم (روز هیجدهم ماه ذیالحجه) در حجهالوداع که علمای شیعه بر این قول اتفاق دارند.
برای تعیین این روز از میان احتمالات دو راه در پیش داریم:
1- بررسی شواهد تاریخی و روایات و شان نزولهایی که ذیل آیه شریفه نقل شده که این بررسی در فصل روایات انجام خواهد شد.
2- بررسی شواهد و قراینی که از متن خود آیه کریمه این روز را معین میکند.
بررسی شواهد آیه
در بررسی شواهد و قراین موجود در آیه، خصوصیاتی مورد توجه قرار میگیرد که آیه شریفه برای این روز ذکر کرده است تا معلوم شود که این خصوصیات با چه روزی قابل تطبیق میباشد. خصوصیاتی که آیه کریمه برای این روز بیان کرده عبارت است از:
1- سد روزنه امید کافران: از ظاهر آیه چنین استفاده میشود که کافران نسبتبه دین اسلام و از میان برداشتن آن امید و طمعی داشتند که خداوند میفرماید: در این روز، طمع و امید کافران به یاس و ناامیدی مبدل شد. بنابراین، باید دید آنچه که مایه طمع و امید کافران بوده چه چیزی بوده که با تغییر آن، این امید به ناامیدی مبدل گردیده است.
2- بیان حکم: پساز بیان طمع و امید کافران در دین اسلام، باید روشن شود که در این روز، چه حکمی از طرف خداوند نازل شد که موجب ناامیدی و یاس کافران گردید.
3- برداشته شدن زمینه ترس: ابتدا باید روشن شود که علت ترس مسلمانان از کافران چه بوده که خداوند میفرماید: با حکمی که امروز نازل شد و اتفاقی که به وقوع پیوست، زمینه ترس شما از کافران برداشته شد و در نتیجه دیگر از آنها نترسید، ولی با اینهمه، از من بترسید. که خود ترس از خداوند نکته مهمی در بر دارد.
4- اکمال دین: با توجه به این نکته که احکام دین اسلام در زمانی نزدیک به بیستسال به تدریج، نازل و برای مردم بیان میشد و هر روز حکم جدیدی بیان میگردید و این جریان تا روزهای آخر عمر پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله ادامه داشت و حتی پس از نزول این آیه، آیات و احکامی نازل شد، حال باید معلوم شود که در این روز چه حکمی از احکام دین نازل شده که خداوند میفرماید: من امروز دین شما را برایتان کامل کردم.
5- اتمام نعمت: با توجه به اینکه تمام مردم در همه لحظات غرق در نعمتهای الهی هستند، در این روز، خداوند چه نعمتی به مردم و مسلمانان عنایت کرده که میفرماید: امروز نعمتخودم را بر شما تمام کردم و نیز در این خصوص، اصل معنا و واقعیت نعمت چیست؟
6- رضایتالهی: درنهایت، چه حکمی به احکام دین در این روز اضافه شد که موجب رضایتخداوند نسبتبه دین اسلام گردید و آیا تا آن روز دین مرضی خداوند نبود؟
اکنون به بررسی موارد یادشده میپردازیم تا درپرتو آن، مصداق آن روز مهم و باعظمت روشن شود.
روزنه امید کافران
کافران و مشرکان از ابتدای ظهور اسلام به نوعی، امیدوار بودند که شریعت اسلام استوار و پابرجا نگردد و مصمم بودند که از همان ابتدا، این حرکت را در نطفه خفه کنند، ولی با پیشرفت این حرکت و استقرار دین اسلام در قلوب مؤمنان، کافران احساس خطر زیادتری کردند و به مقابله جدی پرداختند. ابتدا تلاش میکردند در اراده شخص پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله سستی ایجاد کنند، ولی تلاش آنها بیاثر ماند. راه دیگری را در پیش گرفتند و آن اذیت و آزار مسلمانان بود; سعی میکردند با اذیت و شکنجه مسلمانان مانع از پیشرفت دین اسلام شوند.
ولی هر چه کافران به این حیلهها و دسیسهها روی آوردند، نتوانستند مانع این حرکتشوند و سرانجام، دین اسلام به صورت یک حکومت و دین رسمی در مدینه منوره استقرار کامل یافت و پس از جنگهای فراوان، روزنههای امید کافران – یکی پس از دیگری – بسته شد و امیدها به ناامیدی گرایید. اما با اینهمه، هنوز تمامی امید کافران از دست رفته نبود، آنها امیدوار بودند که روزی پشتیبان اصلی این حرکت و سرپرست و رهبر این دین از میان برود. با توجه به اینکه آن حضرت فرزند پسری هم نداشتند، پیشبینی میکردند که این حرکت و دین الهی بدون سرپرست و نگهبان باقی بماند و این همان روزی بود که کافران انتظار آن را میکشیدند و به عنوان روزنه امید، به آن دل بسته بودند. آنان گمان میکردند حکومت اسلامی مانند دیگر حکومتها و سلطنتها با از دنیا رفتن رهبر آن، رو به زوال و سستی میرود و این فرصت مناسبی برای کافران خواهد بود.آیاتی از قرآن – ازجمله سوره مبارکه کوثر – به همین امید کافران اشاره میکند.
ناامیدی کافران
خداوند در ابتدای آیه میفرماید: «امروز کافران ناامید شدند.» حال سؤال این است که علت ناامیدی کافران در این روز چه بود؟
عدهای علتیاس کافران را بیان احکامی میدانند که در قسمتهای نخستین آیه بیان شده است. اما جای این سؤال وجود دارد که آیا بیان تعداد محدودی از محرمات که در قسمتهای قبلی آیه ذکر شده، چنان اهمیتی دارد که میتواند موجب یاس و ناامیدی کافران از دین اسلام گردد؟ بهخصوص اینکه بیان این موارد خصوصیتی برای این روز به شمار نمیآید; زیرا بیان همین امور در آیاتی که قبلا نازل شده بود، آمده است; مانند: آیات173 بقره، 145 انعام و 115 نحل که همگی پیش از آیات سوره مائده نازل شده است. آیا کافران با نزول احکامی مانند نماز، روزه، حج، جهاد و امثال آن، که اهمیتبیشتری دارند، از دین اسلام ناامید نشدند، ولی با بیان حرمت استفاده از گوشت مردار و مانند آن از دین اسلام ناامید شدند؟
گروهی از مفسران اجتماع مسلمانان در روز عرفه در حجهالوداع سال دهم هجری و کامل شدن مراسم حج و پاک شدن خانه خدا از مشرکان را علت ناامیدی کافران میدانند. اما در پاسخ به این عده باید گفت: ابتدا باید روشن شود که منظور از کافران کدام گروه از آنها میباشد. اگر مراد ناامیدی کافران قریش باشد، آنها روز فتح مکه در سال هشتم هجری ناامید شدند و این جریان دو سال پیش از حجهالوداع میباشد و با روز عرفه ارتباطی ندارد. و اگر کافران و مشرکان عرب منظور باشد، آنها نیز روز نزول آیه برائت، در سال نهم هجری، از دین اسلام ناامید شدند و این جریان نیز یکسال پیش از حجهالوداع بوده و با روز عرفه ارتباطی ندارد. در نهایت، اگر مراد تمامی کافران و مشرکان باشد – که شامل یهود، نصاری، مجوس و غیر آنها بشود – ظاهر اطلاق «الذین کفروا» همین شمول را میرساند، با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز قدرت و شوکت اسلام به خارج از جزیرهالعرب نرسیده بود. در نتیجه، میتوان گفت: تمامی کافران هنوز از غلبه و سیطره بر مسلمانان یا محو دین ناامید نبودند.
پس چنین نتیجه میگیریم که روز عرفه جریان فوقالعادهای روی نداده که علتیاس و ناامیدی تمامی کافران شود و اگر تاریخ اسلام را تا روز عرفه مرور کنیم، میبینیم یکی از روزهایی که ممکن است روز ناامیدی کافران باشد، روز فتح مکه یا نزول آیه برائت است. اما اتفاق مهمی که در ماههای آخر عمر پربرکت پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله و در جریان حجهالوداع سال دهم هجری روی داد و روزنه امید و نقطه مرکزی آمال و آرزوهای کافران و مشرکان عالم را نسبتبه دین مقدس اسلام هدف گرفت و امیدها و آرزوهای چندین ساله آنها را به یاس و ناامیدی کشانید، ماجرای روز هیجدهم ماه ذیالحجه در غدیر خم – یعنی، نصب امیرالمؤمنین علیبن ابیطالبعلیهالسلام به جانشینی و خلافت پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله به امر الهی – بود که این حکم و رویداد تاریخی همان بود که روزنه آمال کافران را از میان برد. روزی را که انتظار میکشیدند آن حضرت از دنیا برود و دین اسلام و مسلمانان بدون سرپرستبمانند، برایشان پیشنیاورد; زیرا در این روز، سرپرستی و ولایت نوعی ائمه اطهارعلیهمالسلام به مردم عالم اعلان گردید و به کافران جهان اعلام شد که فکر روز رحلت پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله و دل بستن به آن روز را از سر خود بیرون کنند.
برداشته شدن زمینه ترس
بهدنبال این، خداوند میفرماید: «پس دیگر از کافران نترسید.» با این حکم، موضوع ترس شما از کافران از میان برداشته شد، ولی در عین حال، از من بترسید.
در باره این قسمت از آیه، به چند نکته اشاره میکنیم:
1- فاء در «فلاتخشوهم» تفریع و نتیجهگیری از کلام قبل است; یعنی، بهواسطه این حکم، امروز کافران ناامید شدند و در نتیجه، زمینه و موضوع ترس شما از آنها نیز برداشته شد. پس دیگر از آنها نترسید، بلکه از من بترسید. (21) همچنین از فاء تفریع معلوم میشود که مسلمانان تا آن روز از کافران دلهره و ترس داشتند.
2- امر به نترسیدن از کافران و ترس از خداوند در این آیه، امری ارشادی و بیان واقعیتخارجی است، در مقابل امر مولوی که وظیفه و تکلیف به وجود میآورد; زیرا نترسیدن از کافران و ترس از خداوند همیشه لازم و واجب است، ولی در این مورد، اتفاقی روی داده که در خارج و واقعیت، زمینه ترس از کافران برداشته شده و موردی برای ترس نمانده است، مگر ترس از خداوند. (22)
3- نکته دیگری که در این قسمتباید بررسی شود، علت ترس مسلمانان از کافران است که چرامسلمانان ازکافرانمیترسیدند، همانگونه که اشاره شد، از فاء تفریع چنین نتیجهگیری میشود که تا آنروز، زمینه ترس مسلمانان از کافران موجود بوده است.
در ابتدا، توجه بهاین نکته اهمیت دارد که نقش سرنوشتساز شخصنبیاکرمصلی الله علیه وآله،رهبری ایشان و ابهت و آثار معنوی آن وجود پربرکت و هول و هراسی که خداوند از وجود ایشان در دل دشمنان نهاده بود، آثار غیر قابل انکاری در قدرت و قوت اسلام و مسلمانان گذارده بود و این نکتهای بود که هم مسلمانان به آن توجه داشتند و هم کافران.
در نتیجه، آنچه علت دلهره و ترس مسلمانانبودازدستدادن چنین رهبری مقتدر با آن همه آثار وجودی بود; زیرا در قرآن آمدهاست که «انک میت و انهم میتون.» و ترس مسلمانان از چنین روزی بود که نمیدانستند چه خواهد شد و کافران نیز انتظار همین روز را میکشیدند و به آن امید بسته بودند.
4- از بحثهای پیشین، این مطلب روشن شد که چرا و چگونه زمینه ترس مسلمانان از کافران برداشته شد. اما باید در نظر داشت که این کار عظیم روز هیجدهم ماه ذیالحجه سال دهم هجری، در حجهالوداع، در غدیر خم انجام گرفت که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه.»
در این روز، امیرالمؤمنین، علیابن ابیطالبعلیهالسلام، توسط پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمدبن عبداللهصلی الله علیه وآله، و به امر الهی، به خلافت و ولایتبرمسلمانان نصب شدند و این نور امیدی در دل مؤمنان تابانید، زمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد.
5- این ماجرا مربوط به غدیر بود کهزمینه ترس را برداشت و امید کافران را ناامید کرد، ولی بهدنبال آن، خداوند میفرماید: «واخشون.» با وجود آنکه زمینه ترس از کافران برداشته شده، اما زمینه ترس دیگری هنوز باقی است: از کافران نهراسید، از جانب آنها خطری نیست، ولی از من بترسید و راه اتفاق در پیش گیرید، از ولی امر تعیین شده اطاعت و حمایت کنید، از منافقان بترسید که نگذارند این مقام ولایت در محل خود قرار گیرد. نکته بسیار دقیق و ظریفی در این کلام نهفته است.
اکمال دین
در این روز – عرفه یا غدیر – چه حکمی از احکام الهی یا فرایض دینی بر مسلمانان ابلاغ شد و چه روی داد مهم تاریخی بهوقوع پیوست که خداوند این روز را روز اکمال دین مینامد؟ تعدادی از مفسران عامه با توجه به قسمتهای قبلی آیه گفتهاند: علت اکمال دین در این روز بیان احکامی است که در ابتدای آیه ذکر شده; زیرا با نزول این آیه، بیان احکام کامل شد و حکمی دیگر باقی نماند که بعدا نازل شود و در این روز، باب تشریع احکام مسدود گردید و این اکمال دین است. (23)
در پاسخ به این نظریه، اولا، قبلا بیان شد که این قسمت از آیه در وسط آیه3 مائده از نظر معنا ارتباطی با قبل و بعد ندارد و کلامی مستقل یا معترضه میباشد.
ثانیا، در این نظریه گفته شد که روز عرفه یا روز نزول این آیه باب تشریع احکام مسدود گردید، در صورتیکه بیشتر اهل تحقیق بر این عقیدهاند که نزول احکام تا روزهای آخر عمر پیامبرصلی الله علیه وآله ادامه داشته است. طبری میگوید: در اینکه احکام در این روز کامل شده باشد اختلاف است، بلکه روزهای آخر عمر آن حضرت بیشتر وحی نازل میشد و آخرین آیاتی که نازل شد آیه کلاله و ربا میباشد که صحیح بخاری از عمر نقل میکند. (24)
با توجه به نزول تدریجی احکام و نزول مسائل مهمی مانند نماز، روزه، حج و جهاد، آیا ممکن است تحریم اموری مثل مردار و خون و گوشتخوک موجب اکمال دین گردد و علتیاس کافران باشد، در صورتیکه تحریم این موارد در آیاتی که نزولا مقدم بر این آیه بودهاند، بیان شده بوده است؟!
ادامه دارد.
پینوشتها
1- ابیالسعود، تفسیر ابی السعود، ج3، ص6
2-ابنحیان اندلسی، تفسیر بحرالمحیط، ج3، ص425
3-4- محمودبن عمر زمخشری، تفسیر کشاف، ج 1، ص 605; ص 604
5- سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ج 5، ص177
6-7- ابن السعود، همان، ج3، ص7 / محمودبن عبدالله آلوسی، روح المعانی، ج6، ص 60
8-سیدمحمدحسینطباطبائی،همان،ج5،ص343
9- محمود بن عبدالله، همان
10- محمدبن جریر طبری، تفسیر طبری، ج6، ص5 / جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3، ص17
11- محمدبن جریر طبری، همان، ص 52
12-13- جلالالدین سیوطی، همان، ص 18، ج3، ص19
14-محمودبنعمرعبداللهآلوسی،همان،ج6،ص1
15- محمود بن عمر زمخشری، همان، ج 1، ص 605
16- هفت جمله مزبور اشاره به ابتدای «الیوم یئس» تا «رضیت لکم الاسلام» میباشد. محمودبن عبدالله آلوسی، همان، ص 61
17- فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 2، (رحلی)، ص159
18- جلال الدین سیوطی، همان، ج 1، ص 190
19- البته به نظر میرسد که جمع قرآن به صورت کامل – آیهها و سورهها – همگی در زمان حیات پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله بوده و پس از ایشان کسی دستی در قرآن نبرده باشد.
20- جلالالدین سیوطی، همان، ج3، ص17
21- «و هو متفرع عن الیاس» محمودبن عبدالله آلوسی، همان، ج6، ص 60
22-«فالنهی ارشادی، لامولوی» سیدمحمد حسین طباطبائی، همان، ج 5، ص177
23- «اکملت لکم ما تحتاجون الیه فی تکلیفکم من تعلیم الحلال والحرام»(محمود زمخشری، همان، ج 1، ص 605); «عن ابن عباس والسدی: اکملت لکم حدودی و فرائضی و حلالی و حرامی» (محمودبن عبدالله آلوسی، همان، ج6، ص 61)
24- «فاما الفرائض و الاحکام فانه قد اختلف فیها هل کانت اکملت ذلک الیوم لا … ولا یدفع ذو علم ان الوحی لم ینقطع عن رسولالله صلی الله علیه وآله الی ان قبض بل کان الوحی قبل وفاته اکثر ما کان تتابعا… (فضلبن حسن طبرسی، همان، ج6، ص 52)