نهضت عاشورا ماندگارترین الگوی مبارزه حق علیه باطل (4)

نهضت عاشورا ماندگارترین الگوی مبارزه حق علیه باطل (4)

نویسنده: احمد ضابطی پور
پژوهشگر و مدرس مراکز تربیت معلم

ج- خلوص در عمل
خلوص و توکل بر خدا و فانی محض در اراده و رضای قادر متعال و واگذاری امور به او، جانمایه اصلی جهاد و شهادت در نهضت عاشورا و بن مایه انقلاب کربلاست.
سخنان و ره نمودهای آن حضرت(ع) در طول مدت نهضت و در مسیر حرکت به سوی کربلا، خود بهترین شاهد و گواه بر صدق این ادعاست. هنگامی که در مدینه ی منوره، در کنار مضجع شریف جد بزرگوارش رسول الله(ص) قرار می گیرد، دعا و ثنا و استغاثه او به ذات باری تعالی چیزی جز رضای حق نیست. «اسئلک یا ذالجلال و الاکرام؛ بحق هذا القبر و من فیه ما اخترت من امری هذات و ما هو لک رضی» (مجلسی، 1404هـ، 44، 328). این به عنوان یک باوری است که تمام وجود آن حضرت(ع) را فرا گرفته و لحظه ای از اندیشه و دل و جان او جدا نیست.
در پاسخ هایی که به افراد ناصح و دلسوز می دهد به خوبی می تواند این باور را نیز مشاهده کرد. به عنوان نمونه زمانی که عبدالله بن عباس از آن حضرت(ع) می خواهد که از رفتن به کوفه صرف نظر کند؛ حضرت (ع) با تأکید بر این که موضع او در این مسیر موضع و موقعیت ابراهیم خلیل است، زمانی که می خواستند او را در آتش بیاندازند، به این کلام تمسک می جوید:« حسبی الله و نعم الوکیل».
و هنگامی که مسلم بن عقیل را روانه ی کوفه می کند این جمله را بدرقه ی راه او می نماید: که خداوند آن گونه که دوست دارد مأموریت و کار تو را به سرانجام خواهد رساند (ابن عثم، 1406هـ، ج5، 36).
همچنین، در پاسخ به ابوبکر بن عبدالرحمن، که متقاضی انصراف آن حضرت(ع) از رفتن به کوفه است می فرماید: آن چه خداوند مقدر نموده انجام خواهد شد( ابن عساکر، 1417هـ، ج7، 140).
در آخرین لحظات حیات، عاشقانه ترینت و عارفانه ترین مناجات را برای همیشه ی تاریخ به یادگار می گذارد که گنجینه ای غنی است از عرفان اسلامی، آنجایی که آخرین صفحات زیبای زندگی این جهانی خودش را با این معارف بلند بست، ولی برای همیشه ی تاریخ صفحات پر فروغ دین را گشود که تا عاشورا هست هیچ گاه این صفحات بسته نخواهد شد، زیرا که او در آن لحظات دل در گرو معبودی داشت که:…. متعالی المکان عظیم الجبروت شدید المحال غنی عن الخلائق… بود.

ثمره ی خلوص

جهاد و شهادت برای احیای دین
بر مبنای چنین باور و اعتقادی است که وقتی برای اهل بصره نامه می فرستند، در فرازی از این نامه آشکارا هدف و غرض از قیام خود را فقط احیای دین خدا دانسته و این گونه بیان می کند: و قد بعث رسولی الیکم بهذا الکتاب و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه، فان السنه قد امیت و ان البدعه قد احییت (ابن سعد، 1410هـ، الطبقه الخامسه، 469، بلاذری، 1417هـ، ج2، 78).
همان گونه که به وضوح در این فراز از نامه دیده می شود، حضرت(ع) انگیزه ی خود را از قیام و نهضت اش دعوت به کتاب الهی و سنت رسول الله(ص)، که به جهت بروز و ظهور بدعت ها از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است، می داند.
آن جا که در بین راه قبل از رسیدن به کربلا با فرزدق شاعر به گفتگو می پردازد و با بیان ماهیت حزب حاکم، که چیزی جز سرسپردگی به شیطان نیست، می فرماید: ان هولاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکول طاعه الرحمن و اظهروا الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فی اموال الفقراء و المسکین و انا اولی من قام بنصره دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فی سبیله لتکون کلمه الله هی العلیا (مجلسی، 1404هـ، ج44، 381)؛ اینان گروهی هستند که پیروزی از رحمان را ترک نموده و فساد و تباهی را در زمین آشکار و حدود الهی را از بین برده اند. شراب می نوشند و در مال و اموال فقرا و مساکین بر اساس هوی و هوس خود تصرف می کنند و من شایسته ترین فرد برای یاری دین خدا و اعزاز شریعت او و جهاد در راه او هستم.
در تمامی این سخنان و نیز سخنان معروف و مشهور آن حضرت(ع) در وصیت نامه شان به برادرشان محمدبن حنیفه که (انی لم اخرج اشرا و لابطروا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب…» (ابن اعثم، 1406هـ، ج5، 21)، به خوبی بیان گر این حقیقت اند که هدفی جز احیای دین خدا و سنت رسول الله(ص) ندارند و این جز با اخلاص با چیز دیگری قابل جمع نیست.
در واقع این یکی از مهم ترین ابعاد درخشان و خیره کننده ی نهضت آن حضرت(ع) و بیان گر شخصیت الهی و ملکوتی او و یاران مخلص و صدیق و فداکارش می باشد که این قیام از نخستین لحظه ی شروع تا عصر روز عاشورا با رنگ الهی رنگ آمیزی گردیده است « صِبغَهَ اللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَهً» (بقره، 138). از جزء لاینفک سنت الهی است که «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدًّا» (مریم،96). به یقین، پشت کردن به پستی و روی آوردن به حقیقت هستی، که از مصادیق بارز ایمان و عمل صالح است و مصداق اتم و اکمل آن در انقلاب کربلا جلوه گر می شود، چیزی است که خداوند وعده ی دوام و ثبات آن را در دل و جان انسان ها داده است و گذر زمان گرد و غبار فراموشی را نمی تواند بر آن بریزد.

نقش پیام آوران کربلا در رساندن پیام جهاد و شهادت
با توجه به این باور، حقیقت نهفته در جهاد و شهادت است که امام زین العابدین(ع) وقتی در برابر مردمی که غافل از همه چیز به تماشای اسرای کربلا ایستاده اند قرار می گیرد، انگشت نشانه ی خود را بر مهم ترین و کارآمدترین اثر این نهضت، که جهاد و شهادت در راه خداست، گذاشته و از آن به عنوان مهم ترین سند افتخاری که برای احیای همیشه ی دین خدا نصیب این خانواده گردیده است، یاد می کند و می فرماید:… منم پسر همان کسی که او را در کنار رودخانه ی فرات سر بریدند، اما بدون آن که او خونی ریخته باشد یا حقی به گردن او باشد. منم پسر آن کس که او را به قتل صبر کشتند و پس از آن دیگر نیروی جهاد و مبارزه و مقاومت نداشت و ناتوان افتاده بود بر او ریختند و او را به شهادت رساندند و همین افتخار ما را بس است… (مجلسی، 1404هـ، ج45، 138-137).
زینب کبری(ع) هنگامی که در برابر ابن زیاد در دارالاماره کوفه قرار می گیرد و ابن زیاد از سر نخوت و غرور خطاب به آن بانوی بزرگوار می گوید: دیدی خدا با خانواده ی شما چه کرد؟ زینب کبری، با توجه به باور این حقیقت که رمز و راز ماندگاری دین در پی جهاد و شهادت برادرش حسین بن علی(ع) است و اگر این جهاد و شهادت اتفاق نمی افتاد، بساط دین از جامعه برچیده می شد، می فرماید: هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم (همان، 1404هـ، ج44، 115).
آری چه کسی جز اهل بیت عصمت و طهارت می توانستند پشت پرده ی این حوادث را آن طور که شایسته آن است ببینند و در نتیجه به بیان آثار و نتایجی که در حفظ و نگهداری دین بر آن قیام مترتب است و گذشت زمان نه تنها باعث بی فروغی او نخواهد شد، بلکه بر وسعت و عظمت و تأثیر روزافزون او افزوده خواهد شد بپردازد.
بی جهت نیست که پیام آوران کربلا، در هر فرصتی که به دست می آمد، به بیان جزئیات جریان عاشورا می پرداختند و در میان تمامی فضایلی که سالار شهیدان حسین بن علی(ع) داشتند، انگشت روی مهم ترین فضیلت، که شهادت آن حضرت است، می گذاشتند، زیرا بر این باور بودند که دین در سایه ی این فضیلت حسینی است که پایدار خواهد ماند. بر مبنای چنین باوری است که زینب کبری(ع) خطاب به یزیدبن معاویه می گوید: فکد کیدک، و اسع سعیک و ناصب جهدک، فو الله لا تمحون ذکرنا و لا تمیت وحینا (سید بن طاووس، 1348، 218)؛ هر حیله و مکری که داری به کار گیر، و تا می توانی تلاش و کوشش خود را افزون کن، به خدا قسم هرگز نخواهی توانست نام ما و سخن ما را، که وحی الهی است، از بین ببری.

بی اندازه شدن شقاوت و قساوت
در واقع آن چه که تأثیرگذاری شهادت را دو چندان نمود و پیام آوران کربلا نیز به خوبی از آن استفاده نمودند، همان گونه که در سخنانی امام سجاد(ع) به وضوح و روشنی دیده می شود، جریانی است که خود دشمن در شکل گیری آن نقش اصلی را به عهده داشت و آن این که دشمن بعد از شهادت سالار شهیدان حسین بن علی(ع) هرچه توانست از خود هرزگی، زشتی و پلیدی نشان داد و هنوز ساعاتی از خاتمه ی جنگ نگذشته بود که لشکریان عمربن سعد با آن اعمال ددمنشانه مهر تأیید به حقانیت سخنان حسین بن علی(ع) که در وصف آنها فرموده بود: هؤلاء قوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن… (همان، ج44، 381)، را زدند.
در حقیقت این فصل از اعمال و رفتار سپاهیان ابن زیاد توانست حتی وجدان شقی ترین افرادی که خود نقش فرماندهی در آن سپاه داشتند، مانند شبث بن ربعی، را به تأثر درآورده و وادار به پشیمانی و ندامت کند و حقانیت حسین بن علی (ع) و بطلان حزب اموی از زبان آنان جاری شود.
شبث بن ربعی پس از جریان عاشورا این گونه به تجزیه و تحلیل قیام کربلا می پردازد: انا نقاتلنا مع علی بن ابی طالب(ع) و مع ابنه من بعده آل ابی سفیان خمس سنین، ثم عدونا علی ابنه و هو خیر اهل الارض نقاتله مع آل معاویه و ابن سمیه الزانیه، ضلال یا لک ضلال (طبری، بی تا، ج4، 437)؛ ما پنج سال در رکاب علی (ع) و حسن بن علی(ع) با خاندان ابی سفیان جنگیدیم. پس از آن به فرمان پسر معاویه و ابن زیاد پسر آن زن نابکار با حسین بن علی(ع)، که بهترین مردم روی زمین بود جنگیدیم و او را کشتیم، آه چه گمراهی و چه پستی و ذلتی.

کارآمدی جهاد و شهادت در عصر حاضر
در حال حاضر اگر دین در ایران اسلامی توانسته تلألو و فروغی داشته باشد به برکت پیام جهاد و شهادتی است که ملت مسلمان ایران از عاشورا را فرا گرفته است. همچنان که ملت فلسطین توانسته تمامی توطئه هایی که برای به سازش کشاندن آنها طرح ریزی و به مرحله ی اجرا درمی آید با بهره گیری از پیام جهاد و شهادت خنثی و بی اثر سازد. امروز این راز و رمز پیروزی را مبارزان فلسطینی به خوبی شناخته و از آن در برابر دسیسه های دشمن استفاده می کنند. و به تعبیر هوش تحلیل گر مسائل جنگ اسرائیل با لبنان:
در سال های گذشته، آنها (اسرائیلی ها) بر این باور بودند که می توانند تمام مسائل خود را با خشونت حل کنند، اما اکنون با شهادت طلبی مسلمانان، همه چیز عوض شده است و آنها به پاسخ های تازه ای نیاز دارند. چگونه می توان کسانی را که عاشق شهادت هستند ترساند؟ (هرش، 1385، 17).

نتیجه گیری
دین مانند هر موجود صاحب حیاتی نیاز به دفاع از هستی و کیان خود دارد و این در قالب جهاد، ایثار و فداکاری و حتی گاهی گذشتن از جان مسیر است و با وجود این دو عنصر است که دین دوام و بقا می یابد.
بر مبنای چنین بینشی است که جهاد و شهادت و پیام برخاسته از جهاد و شهادت آن قدر عظمت می یابد که در پرتو آن دین خدا حاکمیت یافته و فطرت های پاک از بندگی غیر خدا آزاد شده و دل و جان و روح و روان انسان ها می تواند آزادانه در مسیر کمال خود به حرکت درآید زیرا که جهت گیری جهاد و شهادت الی الله و فی سبیل الله است، و سلاحی که در دست مجاهد است و خونی که از پیکر شهید بر زمین می ریزد، جز برای خدا و برای حفظ عزت و کرامت انسان به کار گرفته نمی شود.
با توجه به وجود چنین ویژگی و امتیازی در نهضت کربلا و انقلاب است که توانسته است راز و رمز مانایی و جاودانگی دین را حول محور خود به گردش درآورد و حیات و ممات دین، با حیات و ممات عاشورا را رقم بخورد.
وجود چنین علقه و پیوندی است که سبب می شود پیام آوران کربلا با همه ی سختی ها و مرارت هایی که کشیده بودند، لحظه ای از رساندن پیان عاشورا غافل نشده و از فرصت های به دست آمده به خوبی استفاده کنند.
منابع:
1) قرآن کریم.
2) ابن اعثم کوفی، احمد (1406)هـ، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمیه.
3) ابن عساکر، علی بن حسن(1417هـ)،؛ تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر.
4) ابن سعد، محمدبن سعد بن منیع الهاشمی البصری (1410هـ)، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبه الصدیق.
5) بلاذری، احمدبن یحیی (1417هـ)، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر.
6) جعفری، محمد تقی (1369)، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، بناید نهج البلاغه.
7) دشتی، محمد (1379)، ترجمه ی نهج البلاغه، قم، پرهیزکار.
8) امین، سید محسن (1373)، سیره ی معصومان، ترجمه ی حسین وجدانی، تهران، سروش.
9) شریعتی، علی(1367)، حسین وارث آدم، تهران، انتشارات قلم.
10) طباطبایی، سید محمد حسین (1376)، المیزان، ترجمه ی سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی، چاپ چهارم.
11) مطهری، مرتضی (1370)، جهاد، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم.
12)اقبال لاهوری، محمد (1343)، کلیات اشعار فارسی، به کوشش احمد سروش، تهران، بی جا.
13) جعفری، سید حسین محمد (1374)، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه ی دکتر سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
14) مبشری، اسدالله (1357)، حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
15) حر عاملی، محمد بن حسن (1391هـ)، وسائل الشیعه، بیروت، درا احیاء التراث العربی.
16) القمی، عباس بن محمد رضا (1359هـ)، سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی.
17) مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت (1383)، سیمای معصومین(ع)، تهران، انتشارات دارالهدی.
18) آمدی، عبدالواحد (1360)، غرر الحکم و دررالکلم، تهران، جامعه.
19) القمی (صدوق)، ابوجعفر، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (1400هـ)، الامالی، بیروت.
20) شمس الدین، محمد مهدی (1406)، شهیدان کربلا، ترجمه ی هوشنگ اجاقی، نشر آفاق.
21) هوش، سیمور ام (1385)، منافع واشنگتن در جنگ اسراییل، ترجمه ی لطف الله میثمی، ماهنامه چشم انداز، ش39.
22) طبری، محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار سویدان.
23) مجلسی، محمد باقر (1404هـ)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه ی الوفاء.
24) سید بن طاووس، علی بن موسی (1348)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، انتشارات جهان.
25) نوری، میرزا حسین (1408هـ)، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه ی آل البیت.
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید