نویسنده: احمد ضابطی پور
پژوهشگر و مدرس مراکز تربیت معلم
ج- توجه به امنیت اجتماعی
اسلام، برای دست یابی به اهداف خود، که همان کمال انسان هاست، خواهان محیطی است که از هر نوع هرج و مرج اخلاقی و اجتماعی به دور بوده، و امنیت عمومی در جامعه برقرار باشد. اسلام برای به وجود آوردن چنین محیطی از دو راه اقدام می کند:
1) از راه تعالیم اخلاقی
اسلام هر نوع عملی که موجب ضرر، اهانت، شماتت، لعن و طعن، تحقیر، اذیت، آزاد و ترسانیدن دیگران باشد و یا سبب آبروریزی و باعث سلب امنیت شخصی و اجتماعی افراد شود را تحریم کرده است.
هشام ابن حکم، گروهی از اهل ذمه را در شام دید که مورد اذیت و آزاد قرار گرفته اند، فوراً دستور دفع اذیت آنان را صادر نمود و گفت: از رسول خدا(ص) روایت شده است:« خداوند کسانی را که در دنیا مردم را مورد شکنجه و آزار قرار می دهند، عذاب و شکنجه خواهد کرد.»
آن چه که از آموزه های اسلام به دست می آید این است که سلب امنیت و لطمه زدن به حیثیت دیگران به طور کلی ممنوع و حرام است و هیچ گونه اختصاصی به مسلمانان هم ندارد.
همچنان که پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)، درباره ی حقوق پیروان ادیان دیگر بالصراحه فرمودند:«… من ظلم معاهداً کنت خصمه…؛ هر کس به معاهدی ستم کند من دشمن او خواهم بود…» (نوری، 1408هـ، ج11، ص168).
اسلام در واقع آن چه که همه گونه عوامل ضمانت اجرای قوانین موضوعه با شکست روبرو می شود، ضمانت اجرا را از درون جان و روان انسان ها شروع می کند و برای این کار مردم را به خدای نادیده ای که از هرگونه صفات نقص و زشت دور است و دارای جمیع صفات نیک و سرچشمه ی همه ی کمالات است، مومن می سازد، به او می فهماند که زندگی منحصر به این چند روزه ی دنیا نیست، و کتاب عمر انسان با مرگ بسته نمی شود. بنابراین، هرکس نیکوکار باشد، به سعادت جاودانی نائل و از ثمرات شیرین و کردار و رفتار بهره مند خواهد شد؛ « فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال، 8-7).
2) از راه قانونی
اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی و پیشگیری از هرگونه تجاوز به امنیت اجتماعی و سلب امنیت عمومی، فرمان می دهد چنان چه کسی علیه امنیت مردم با اسلحه و لو این که اسلحه عصا، چاقو، سنگ و چوب باشد، بپاخیزد و در جامعه ایجاد خوف کند، باید بر اساس شدت و ضعف گناهی که مرتکب شده است، کیفر قتل، به دار آویخته شدن، قطع دست راست و پای چپ و تبعید را تحمل نماید.
«اِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسعَونَ فِی الاَرضِ فَساداً أَن یُقتِلوُا أَو یُصَلِّبُوا أَو تَقَطِّعَ أَیدیهِم وَ اَرجُلُهُم مِن خِلافٍ اَو یَنفِقوُا مِنَ الاَرضِ ذَلِکَ لَهُم خِزیَ فِی الدُّنیا وَ لَهُم فِی الآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ» (مائده، 33)؛ کسانی که به خدا و رسولش سر ستیزه دارند، و در زمین ایجاد فساد می کنند، باید کشته یا دار آویخته یا دست و پایشان به طور خلاف بریده و یا تبعید شوند، این کیفر دنیایی آنهاست و برای آنها در آخرت عذاب بزرگی است.
حال بر اساس حداقل، همین سه اصل مبنایی است که می بینیم آن چه از آموزه های دینی و سیره ی معصومین(ع) به دست می آید، چیزی غیر از آن چه که در ادامه می آید نمی تواند باشد.
1) سلم و صلح
آن چه که از آیات و احادیث و روایات و سیره ی معصومین(ع) برمی آید، این است که اصل اولی در اسلام تحقق «سلم و آرامش» است(ر.ک. به: جعفری، 1369، 487).
موضوعی که نقطه ی مقابل سلم و آرامش است از منظر قرآن کریم «مفسده» نامیده می شود که در پی حاکمیت «مفسد» به وجود می آید. اثر چنین حاکمیتی از بین رفتن «حرث و نسل» خواهد بود. بدین جهت است که قرآن کریم به طور مکرر به اهمیت این مسأله پرداخته و نسبت به پیامدهای آن هشدار جدی داده است. از این رو، در منطق قرآن کریم حاکمیت هواهای نفسانی، نه تنها هلاک حرث و نسل را در پی خواهد داشت، بلکه کل نظام هستی را دچار اختلال خواهد کرد (ر.ک. به: مومنون، 71).
آن چه که از آموزه های دینی برمی آید، تنها «سلم و صلحی» می تواند تحقق واقعی یابد که برگرفته از فطرت پاک الهی و بر پایه ی ایمان به خدا پایه ریزی شده باشد. «قُل یا اَهلَ الکِتابَ تَعالُوا اِلی کَلِمَهٍ سِواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم نَعبُدَ اِلاَّ اللهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شَیئاَ وَلا یَتَّخِذَ بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ الله فَاِن تَوَلَّو فَقُولوا اشهَدُوا بِاَنّا مَسلِمُونَ» (آل عمران، 64)؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه ای که پذیرفته ی ما و شماست پیروی کنیم: آن چیزی که جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریک او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد. اگر آنان رویگردان شدند بگو شاهد باشید که ما مسلمان هستیم.
2) جهاد وسیله ی تحقق آرامش
همان گونه که گذشت، آیات قرآنی هر نوع فساد و افسادی را در روی زمین به هر شکل ممکن با اشکال مختلف و با شدیدترین وجه محکوم می کنند. تردیدی نیست که هیچ فساد و افسادی زشت تر و کشنده تر از جنگ و خونریزی بر اساس هوی و هوس نیست. از این رو، جهاد در اسلام نمی تواند دارای مفسده باشد، زیرا از یک سو، در این صورت نقض غرض و در نتیجه تناقض در راستای هدف الهی در نشر دین خواهد بود؛ از دیگر سو، تاریخ گواه خوبی بر آن است که تاکنون هرگز اتفاق نیفتاده است که از طریق جنگ و نبرد بتواند بر دل ها راه پیدا کرد، زیرا سلاح و ابزار جنگ و خشونت، قدرت گشودن قلعه ی دل و راه پیدا کردن به آن و گشودن آن را ندارد.
وجهه ی الهی داشتن
به طور کلی وجهه ی الهی داشتن جهاد در اسلام، خود مهم ترین عاملی است برای دفع هرگونه پیامدهای غیر انسانی و اهداف غیر الهی آن.
بدین جهت است که خداوند در آیات قرآن در یازده مورد جهاد را به کلمه ی «فی سبیل الله» مقید نموده است. در حقیقت این قید دخالت صریح دارد بر این که جهاد و نبرد و برداشتن اسلحه، فقط و فقط باید برای خدا باشد. روشن است که چنین هدف گیری محال است که با زورگویی و سلطه طلبی و خودکامگی سازگار باشد.
رابطه ی جهاد با عدالت
در نمودار کلی دین، اخلاق و رفتارگرایی دینی جایگاه ویژه ای دارد. پیرایش و پالایش جان از زشتی ها و پلیدی ها و آراستن روح و روان به خوبی ها و امور پسندیده، از اساسی ترین اهداف رسالت، به شمار آمده است، «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (القمی، 1359هـ، ج2، 676). در واقع، نظام اخلاقی هر جامعه، آینه ی تمام نمای افکار و باورهای آن جامعه است. بر مبنای این نگرش است که قرآن کریم پیام آور ارزش های دینی را به عنوان مجسمه ی ارزش ها و الگوی اخلاقی انسان ها معرفی کرده است، و از اسوه بودن آن حضرت(ع) در زمینه های اخلاقی و ارزشی به بزرگی یاد می کند؛ «إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم،4) و همین ویژگی را برای پیشبرد رسالت و گسترش دیانت و اجرای شریعت، سرمایه و ابزار اصلی و اساسی نبوت می شمرد؛ «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظاًّ غَلیظَ القَلبِ لاَنفَضُّوا مِن حَولِک» (آل عمران، 159).
این بینش متعالی و انسانی در سنت نبوی، به هنگام بسیج نیرو و اعزام آنها به جهاد، به این صورت از امام صادق(ع) بیان شده است که وقتی پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) سپاهی را به جهاد می فرستاد، آنها را می طلبید، سپس در برابر خود می نشاند و چنین می فرمود: حرکت کنید به نام خدا و با استعانت از او و در راه خدا و آیین پیامبرش، کینه ورزی و خیانت به دشمن نکنید و او را مثله ننمایید، حیله به خرج ندهید، پیر و بچه و زن را نکشید، درختی را قطع نکنید، مگر اینکه چاره ای نداشته باشید، اگر یکی از افرد سطح پایین با مقامات بالای لشکر اسلام، به یکی از سربازان دشمن امان داد، او در پناه اسلام قرار می گیرد، تا این که کلام خدا را بشنود؛ حال اگر به تبعیت دین اسلام درآمد، برادر دینی شما می شود و اگر خودداری کرد، او را به محل امن خود برسانید و فقط از خدا کمک بجویید (حرعاملی، 1395هـ، ج2، 424).
جهاد در بینش دینی، در بستر چنین باوری تشریع شده و به بار نشسته است. قرآن کریم هم بر این مطلب تصریح نموده و می فرماید:« وَ قاتِلوُا فِیِ سَبیلِ اللهِ الّذینَ یُقاتِلوُنَکُم وَ لا تَعتَدُوا إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ المُعتَدینَ» (بقره، 190)؛ با کسانی که با شما جنگ می کنند، در راه خدا بجنگید و تعدی مکنید، زیرا خدا تعدی کنندگان را دوست ندارد.
جهاد مهد تبلور ارزش ها
در نگرش دینی دگرگونی و تبدیل نظام ها و تمدن ها، بیش از آن که علل و اسباب مادی داشته باشد، علل و عوامل معنوی دارد. بحران معنویت و اخلاق، فرو افتادن از ارزش های انسانی و الهی، از علل مهم فروپاشی تمدن ها و نابودی قدرت ها به شمار می آید.
این واقعیتی است انکار ناپذیر که وحی الهی بر آن صحه می گذارد و با روشن ترین بیان، به نقش مثبت و سازنده ی تقوا، که حفظ کردن حریم ارزش های الهی و انسانی است، در پیشبرد هدف ها و پیشرفت ملت ها، و به نفش منفی و تباه کننده ی فساد و نبوت معنویت در نابودی و فروپاشی دولت ها و ملت ها اشاره می کند، آن جا که می فرماید:« وَلَو أَنَّ اَهلِ القُری آمِنُوا وَ اتَّقُوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الاَرضِ وَ لکِن کَذَّبُوا فَاَخَذناهُم بِما کانُوا یَکسِبونَ» (اعراف، 96).
در آیه ی دیگری، خداوند امنیت و آسایش را در گرو ایمان به معنویت و نیامیختن ان به شرک و ظلم دانسته و می فرماید:« اَلّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبِسُوا اِیمانَهُم بِظُلمٍ اُولَئِکَ لَهُم الاَمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ» (انعام، 82).
از منظر قرآن کریم آن ایمانی ایمنی بخش است که با عدالت اجتماعی همراه باشد وگرنه جامعه ی اسلامی، هرچند در ایمان و باور فردی پیش رود، ولی در عمل نسبت به دیگر جوامع گرفتار ستم و بی عدالتی و تجاوز به حقوق دیگران باشد، به ساحل امن و نجات راه نخواهد یافت.
بنابراین در بینش دینی، درختی را ماند که ریشه های آن در باورهای دینی استوار گردیده و شاخ و برگ های آن معنویت و اخلاق و بار و برش انسانیت و کرامت و عبودیت حق تعالی است. در این بینش و گرایش، همه چیز بر مدار حق و حقیقت و عدالت می چرخد و با این میزان ارزیابی می شود.
در واقع درباره ی جهاد با این ویژگی هاست که علی(ع) قسم یاد می کند:« و الله، ما صلحت دنیا و لا دین الا به»؛ به خدا قسم اصلاح نمی شود دین و دنیا جز با جهاد (حرعاملی، 1395هـ، ج11، 15). در سخنی دیگر، حضرت از آن به عنوان ستون دین و راه روشن نیک بختان یاد می کند (آمدی، 1360، 1346). چنین جهادی است که اگر واگذاشته شود و به فراموشی سپرده شود، به تعبیر چیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)، سبب امحاق و نابودی دین می گردد (.ک. به: القمی، 1400هـ، 462 و حرعاملی، 1395هـ، ج11، ح16).
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85