نویسنده: حامد توکلی دارستانی
می بایست بازگشت، گذری عمیق و دقیق و دوباره زد به درون مایه هایِ عاشورا، و به زوایایِ پنهانِ حماسه یِ حسین (ع) و رسالتش با دیدگانی متفاوت و متمایز و شوق انگیز و حیرت بار نگریست. حسین(ع) برای کام گرفتن از آب و سیراب نمودنِ قوم و بستگانش رو به سوی فرات نبرد، زیرا که او می دانست بازگشت از آنجا امری است بس دشوار و دهشتناک و در نهایت امری نا شدنی. او با این کردارِ خویش خواهانِ رساندن پیامی جهان شمول به جامعه ی بشریت بود. حضرت ابوافضل(ع) با تمامی رشادت و شجاعتی که از خویش ساطع و منعکس نمود، می دانست که نتیجه جز شهادت و معدوم شدنِ اجزای مبارکش، اتفاقِ دیگری نخواهد بود. 72 تن از یارانِ با وفای حسین(ع) می دانستند که رویارویی با سپاهِ مجهز و بی شمارِ یزید بن معاویه، کاری است که سرانجامش از آغازش هویداست. با تمامیِ این تواصیف کمرها را سفت بسته، عنان ها را به دست گرفتند و راهیِ نبردی گشتند که می دانستند روزی خواهد رسید که تمامی قبایل، امت ها و ملت ها از آن به عنوان “حماسه ی حسین و یارانش” یاد خواهند کرد.
حسین و یارانش خواستارِ به سخره گرفتنِ “مرگ” بودند و این به سخره گرفتن، نمادی گشت به عنوان شهادت، و “شهادت” با تمامِ بزرگی و حیمنه اش درسی می آموزد که “عمل به عدالت” و جنگ در راهِ “رسالت هایِ انسانی” یکی از بزرگ ترین دستاوردهای آن می باشد. حماسه ی عاشورا بیشتر از آنکه جنگی از برای “پیروزی” باشد جنگی بود در راهِ پوییدن و بوییدنِ شکست، تا پیروزی هایی آنچنانی را مذمت نموده و در شکستِ خویش، در اعماق و بطنِ بشریت مزه ی گوارای “پیروزیِ حقیقی و راستین” را بچشاند. حسین این بزرگ مردِ تاریخ، که همگان، چپ و راست، از او به عنوان اسطوره یاد می نمایند،( و این اسطوه بودن با توجه به بافتِ خرق عادت گونه ی عاشورا به راستی لقبی گزافه نمی باشد) انسان و مبارزی بود که “عمل به رسالت” را به معنی وسیعِ کلمه به همگان نشان داد، که با این منش و کردار و حمیتِ والای ایشان، اگر ژرف و ظریف و غیر سطحی بدان بنگریم حاصلش بسیار گوارا و شیرین و آموزنده است.
اگر بخواهیم بعد از پیامبرِ اسلام، بزرگانِ دیگری را در صفِ راستین و حقیقیِ اسلام، به جهان و به “گفتمانِ جهانی” معرفی و عرضه نماییم، می بایست از شخصیت هایی چون علی(ع)، عمار و ابوذر و حسین نام برد. اینان به معنی وسیع کلمه، بزرگ گشتند و در دل و جانِ ملت های محروم و ستم دیده ی جهان خوش نشستند و در نهایت آرمان هایی به یادگار نهادند که “عدالت” و “مبارزه در راه “انسانیت” بزرگ ترین و شگرف ترین رسالتِ آنان بود و اگر اسلام دارای گفتمانی می باشد و اگر این گفتمان می بایست سر لوحه ی دیگر امت ها و ملت ها قرار گیرد، ابتدا بایسته است سر لوحه ی پیروانِ حسین و شیعیانِ او قرار گیرد و بعد به جهانِ گفتمان ها راه یابد.
از علی (ع)، این اسطوره ی عدالت، کم تر از این نیز انتظار نمی رفت که فرزندی تربیت نماید و بپروراند و به جهان معرفی نماید، که سالها بعد پسر از برای تبعیت نمودنِ از بزرگی های پدر، گام در راهی عزیز و شریف گذارد. علی(ع) که در زمان خلافت و امامتِ خویش شمه ای از چشمه هایِ راستینِ عدالت و حقیقت را به جهانیان و مسلمانان چشاند و نشان داد و تعلیم داد و الگو شد، حال که حسین، زنده نمودنِ آن رسالت ها را در جایی جز “عمل” و “شکستِ ظاهری” نمی جُست، جانِ مبارک خویش و یارانِ با وفای خود را تقدیم به آرمان های عزیز و گران سنگِ خویش نمود و خواهانِ آن بود که بعد از شکستِ(ظاهریِ) او هر کس به پیروی از او و گفتمانِ او، بر مسندِ قدرت تکیه زد، به گفتار هایِ خویش، و به تمامی شعایر اسلامیِ راستین و فردیِ خویش عمل نماید، که به دنبالِ این عمل، شکوفایی و رشد و عدالت و آزادگی و انسانیت نهفته است. حسین آموخت که: شکستِ من، یعنی آنکه عمل نمودم در راه اهداف و شعار های خویش، یعنی آنکه ای انسانها چه باک در راه عمل به “عدالت” و عمل به “آرمان ها” تنِ ناچیزِ خویش را تقدیم نماییم؟ او آموخت که رسیدن به اهداف و آرمان ها، سخت و نفس گیر و لاجرم خطیر و دهشتناک است، اما چه باک که کمرِ همت را سفت نموده و در راه عمل به شعارها از خود گذشتگی نماییم، و خود باشیم و خدای خود و وجدانی بیدار؟
از حماسه ی بزرگ و حیرت بارِ عاشورا می توان این چنین برداشت نمود که اگر حاکمان و والیانِ حکومت هایِ جهانی به شعارهایِ خویش که مهمترینِ آن همان “عدالت” است(و این واژه با تمامِ “موجز” بودنِ خویش بسیار وسیع و عمیق و سرنوشت ساز و حیاتی و تاثیر گذار می باشد) اگر کمی جامه ی عمل بپوشانند، تمامی امت ها و ملت ها، زندگیِ تازه و پویا و برابری را خواهند تجربه نمود که به دور از تمامی تبعیض ها و حق به جانب گری ها، راه در مدینه ای خواهند گذارد که از دیر باز فیلسوفان و عارفان در تکاپوی آن بوده، و حسین این اسطوره و رهبرِ بی بدیلِ جهانی، در حماسه ی عاشورا، راه و مسیرِ آرمان شهرها را برای همگان هموار نمود و آن “عمل” بود در راه تمامی “شعارها” با تمامِ شکست های ظاهری اش.
حسین(ع) با تشنگیِ خویش هر چه بهتر و شفاف تر و ملموس تر چهره ی عدالت و تبعیض ها را آشکارنمود و به راستی که تشنگیِ او، درد و هم و غم ِ او دوری از شعار ها و عمل به آنچه می بایست صورت گیرد، بود.والسلام.
منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری. بیست گفتار شهید مطهری، از دیار حبیب، سید مهدی شجاعی، کشتی پهلو گرفته، سید مهدی شجاعی