درمورد سن آن حضرت در هنگام ظهور، دو دسته روایت وجود دارد:
الف. روایاتی که مطلق است و سنی را بیان نمیکند و فقط جوانبودن آن حضرت را متذکر میشود:
۱. «شابٌ بعد کبر السن؛[۱] جوان است با اینکه سنش زیاد است».
۲. «رجوعه من غیبته بشرخ الشباب؛[۲] در بهترین مرحله جوانی ظهور میکند».
۳. «فی سن الشیوخ و منظر الشباب؛[۳] در سن کهنسالان و سیمای جوانان».
ب. روایاتی که علاوهبر تأکید بر جوانی، سنوسال را هم مشخص میکند:
۱. «فی صوره فتیَ موفق این ثلاثین سنه؛[۴] با چهره جوانی کامل به سن سی سالگی».
۲. «فی صوره شاب دون اربعین سنه؛[۵] با چهره جوانی کمتر از چهل سالگی».
۳. سنش زیاد و چهرهاش جوان است بهگونهای که در نظر بیننده چهلساله یا کمتر مینماید و از نشانههای ایشان آن است که تا زمان وفات پیر نمیشود.[۶]
نکات:
۱. میدانیم که سن آن حضرت، بیش از هزار سال است و مقصود از روایاتی که سن ایشان را بین ۳۰ تا ۴۰ سال بیان کرده این است که در زمان ظهور چهره و سیمای نورانی ایشان، به شکل کسی است که در این مرحله سنی قرار دارد؛ یعنی مرحله کمال جوانی.
۲. آنچه مهم است، شناخت و معرفت امام است، تا جایی که در روایات، نشناختن امام برابر با بیدینی و جهالت شمرده شده.
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهً جاهلیه؛[۷] کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است».
این معرفت، شناخت ظاهری نیست بلکه فراتر از آن و درک جایگاه و حق واجب امام است.
پینوشتها
۱. کمالالدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۲۷.
۲. غیبت طوسی، ص۴۲۱.
۳. کمالالدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۷۶.
۴. غیبت طوسی، ص۴۲۰.
۵. کمالالدین، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۱۶.
۶. همان، ج۲، ص۶۵۲.
۷. الصوارم المهرقه فی رد الصواعق المحرقه، سید نورالله مرعشی، ص۲۶۳.