رویدادهاى ماه شوال
اتفاقاتى که پیش از این در جهان رخ داده بود، در این ماه هم ادامه مىیابد و به همراه حادثههاى دیگرى که از این پس خواهند آمد، همه ساکنان زمین را متوجه پیروزیهاى مکرر و سریع سفیانى مىکند. آنطور که از روایات برمىآید برخى از حوادثى که در این ماه اتفاق مىافتد از این قرار است:
1- جمعیتى در ماه شوال ظاهر مىشوند: سفیانى و پیروانش.1
2- در این ماه خیزشها آغاز مىشود (مردم از گرد یکدیگر متفرق مىشوند): انقلابیها، انقلاب مىکنند و شورشیان سر به شورش برمىدارند؛ بدبختیهاى مردم زیادترشده و از شرایط بهوجود آمده خشمگینتر مىشوند؛ در اجتماع اتحاد میان مردم از بین مىرود.2
3- در ماه شوال بلا مىآید: بلایى که مردم به جهت جنگها و فتنهها بدانها مبتلا مىشوند.3و4
4- در این ماه ویرانى و خالى شدن شهرها از سکنهشان دیده مىشود: به خاطر جنگها و فتنه در شهرها از مردها و جوانان خبرى نیست.5
5- آتش جنگ برافروخته مىگردد.
«سهل بن حوشب» از رسول اکرم(ص) نقل کرد که فرمودند:
«در ماه رمضان صداى (آسمانى) شنیده مىشود و در ماه شوال جنگ به پا مىگردد.6»
ابن مسعود هم از آن حضرت روایت کرد که فرمودند:
«وقتى صیحه (آسمانى) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته گشته و مردم براى تهیه غذا مهاجرت کرده و در ماه ذیقعده با هم مىجنگند.7»
بیشتر روایات شریف ما از پدید آمدن معمعهاى در ماه شوال خبر مىدهند که «معمعه» در لغت به معناى نواخته شدن کوس جنگ و صداى ابطال در جنگ و کنایه است از وقوع جنگى ناگوار و تلخ. تأکید بر این مطلب را در این عبارت از حدیث مىتوان یافت که قبایل غذاى مایحتاج خویش را از ترس مرگ و میر جنگها خریده و انبار مىکنند. این معمعه ماه شوال، علىالقاعده باید به معرکه «قرقیسیا» اشاره داشته باشد.
معرکه قرقیسیا
قرقیسیا شهرى در منطقه شمالى سوریه است که در میان فرات و سرچشمه نهرى که8 خابور در آن است قرار دارد. این شهر حدود 100 کیلومتر با مرزهاى عراق و 200 کیلومتر با مرزهاى ترکیه فاصله دارد و در نزدیکیهاى شهر «دیرالزور» است. در آینده نزدیک در آن گنجى از طلا، نقره یا مانند آنها (مثلاً نفت) کشف مىشود آنگونه که روایات بیان نمودهاند:« آب فرات کوهى از طلا و نقره را نمایان مىکند که بر سر آن از هر نه نفر، هفت کشته مىشوند.»9 در این جنگ اقوام مختلفى شرکت دارند:
1- ترکها: آنها که به جزیره10 نیرو پیاده کردهاند؛
2- رومیان: یهودیان و دولتهاى غربى که وارد فلسطین شدهاند؛
3-سفیانى: که در این هنگام بر دیار شام مسلط شده است؛
4- عبداللَّه: روایات به مطلب خاصى درباره او اشاره نمىکنند ظاهراً هم پیمان مغرب زمین است؛
5- قیس: مرکز فرماندهىاش مصر است؛
6- فرزند و نواده عباس: که از عراق مىآید.
به دنبال این جنگ، خونریزى و کشتار شدیدى پیش مىآید که تا قبل از به پایان رسیدن آن در مدت کوتاهى 100000 نفر (و بنا بر روایتى 400000 نفر)11 کشته مىشوند. این مطلب مىتواند اشارهاى به استفاده از سلاحهاى کشتار جمعى (اتمى، هستهاى، بمبهاى شیمیایى و میکروبى و الکترونى کشنده در این جنگ باشد که بر حیوانات و گیاهان خوراکى هم اثر مىگذارند). این جریان یکى از میدانهاى جنگ جهانى بىمانند آخرالزمان است که قبل و بعد از آن مانند نداشته و نخواهد داشت که در انتهاى آن همپیمانان سفیانى پیروز مىگردند.
روایات شریف ما صراحتاً به این واقعه اشاره کردهاند:
در روایتى، عمار یاسر اینگونه نقل مىکند:
«غربیان به سوى مصر حرکت مىکنند و ورود ایشان بدانجا نشانه (آمدن) سفیانى است. پیش از آن شخصى که دعوت مىکند، قیام کرده و ترکها وارد حیره و رومیان وارد فلسطین مىشوند. عبداللَّه هم بر آنها سبقت مىگیرد تا این که دو لشکر در سر نهر در مقابل هم مىایستند جنگ بزرگى درمىگیرد و صاحبالمغرب (هم پیمان غربیان) هم حرکت مىکند. مردان را کشته و زنان را اسیر مىکند، سپس به سوى قیس برمىگردد تا اینکه سفیانى وارد حیره مىشود. یمانى هم شتافته و سفیانى هر چه را جمع کرده بودند درهم مىشکند و به سوى کوفه حرکت مىکند.12»
جابر جعفى هم طى حدیثى طولانى از امام باقر(ع) چنین روایت کرده است:
«از دین برگشتگانى از جانب ترکها حمله کرده و سپاهى از روم آنها را دنبال مىکند. برادران ترکها، پیاده کردن نیروهایشان را در جزیره ادامه مىدهند. رومیان از دینبرگشته هم در رمله نیرو پیاده مىکنند. جابر! در آن سال در تمام زمین به واسطه غربیان اختلاف زیادى وجود دارد که اول مغرب زمین شام است. در این زمان سه پرچم (سپاه) در مقابل هم مىایستند: سپاه اصهب، ابقع، سفیانى. در ابتدا سفیانى با ابقع مىجنگد و او و همراهانش را کشته و به دنبال آن اصهب را هلاک مىکند. پس از آن تا عراق جنگ و کشتار به پا مىکند و سپاهیانش را به قرقیسیا مىرساند و در آنجا هم به جنگیدن مىپردازد. در این جنگ 100000 نفر از جباران و ستمگران کشته مىشوند. پس از آن سفیانى سپاهى را به سوى کوفه گسیل مىدارد.13»
عبداللَّه بن ابى یعفور مىگوید که امام باقر(ع) به ما فرمودند:
«براى بنىعباس و بنى مروان حتماً اتفاقى در قرقیسیا مىافتد که در آن جوان قوى و تنومند، پیر مىشود و خداوند از آنها پیروزى را برمىدارد و شکست مىخورند (پس از این جنگ) به پرندگان آسمان و درندگان زمین وحى مىکند که شکم خود را از گوشت تن جباران سیر کنید و پس از آن است که سفیانى شورش مىکند.14»
حذیفه بن منصور هم از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمودند:
«خداوند سفرهاى در قرقیسیا دارد که گاهى از آسمان ندا مىدهد و دیگران را آگاه مىکند که اى پرندگان آسمان و درندگان زمین براى سیر کردن خود از گوشت بدن جباران بشتابید.15»
محمدبن مسلم از امام باقر(ع) ضمن حدیثى بلند چنین نقل کرده است:
«آیا نمىبینید که دشمنان شما در معاصى خداوند کشته مىشوند، بدون آن که شما حضور داشته باشید در حالى که شما با آرامش و امنیت در گوشه خانههایتان نشستهاید، برخى از آنها برخى را بر روى زمین مىکشند؟ سفیانى عذاب مناسبى براى دشمنان شما و نشانهاى براى خودتان است. آن فاسق وقتى (در ماه رجب) سر به شورش برداشت شما اگر یک یا دو ماه (ماه رمضان) پس از شورش او از خود حرکتى نشان ندهید به مشکلى بر نخواهید خورد تا این که بسیارى از خلق منهاى شما (شیعیان) کشته شوند.16»
به هر حال پس از معرکه قرقیسیا و کشتار و تضعیف و شکست بسیارى از آن قواى سیاسى و نظامى که ممکن بود پس از ظهور حضرت مهدى(ع) در مقابل ایشان جبههگیرى کنند، تنها سفیانى است که پیروزمندانه باقى مانده و فخرفروشى مىکند.
حوادث ماه ذىالقعده
از جمله آثار و تبعات معرکه قرقیسیا کشتار تعداد زیادى است که حرث و نسل (کنایه از کار و زندگى) را بر باد مىدهد؛ چرا که از سویى حداقل 100000مرد کشته مىشوند و از سوى دیگر خوراک مردم اعم از گیاهى و حیوانى آلوده مىگردند که این امر به جهت استفاده از اسلحههاى کشندهاى است که در این معرکه و جنگ به کار گرفته شده است.17 به دنبال آن خشکسالى و حرص ولع ناشى از آن براى یافتن خوراک رخ مىدهد. از این روست که مردم در این ایام و براى انبار کردن غذا جهت اطرافیان خویش به این سو و آنسو مىروند و این حرص و ولع مردم باعث مىشود که با هم بجنگند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«وقتى صیحه در ماه رمضان شنیده شد، در ماه شوال جنگى برپا مىشود (معرکه قرقیسیا) قبایل به مسافرت کردن براى تهیه خوراکیها و جنگیدن (با همدیگر براى آن) در ماه ذیقعده مىپردازند. در ماه ذیحجه هم حجاج غارت مىشوند و خون به پا مىشود.18»
عبارت تمیرالقبائل که در حدیث آمده است بدین معنى است که غذا را از شهرى به شهر دیگر منتقل کنند و به آن غذایى که منتقل مىشود «میره» مىگویند. پس معنى این بخش از حدیث این مىشود که قبایل از شهرى به شهر دیگر مىروند تا از آن براى خود غذا خریده و آن را براى مدت یک سال مصرف خود انبار کنند و از ترس بخل و قحطى و گرانى و آلودگى غذاها به جهت جنگها و کشتارها و اسلحههاى کشتار جمعى، از آن محافظت مىکنند.
محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنیدم که مىفرمودند:
«پیش از (آمدن) قائم(ع) نشانههایى از ناحیه خداوند متعال براى (امتحان کردن) آنها خواهد بود.»
پرسیدم: «جانم به فدایتان آنها کدام نشانهها هستند؟» فرمودند:« این آیه شریفه:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ 19.
(حتماً شما را (یعنى مؤمنان قبل از قیام حضرت مهدى(ع)) با چیزهایى از ترس و گرسنگى و کمبود و کاستى در اموال و بدنها و محصولات امتحان مىکنیم و (در این راستا) به صبرپیشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود)).20»
قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن و در نتیجه نزاع و جنگ بر سر غذا مىپردازند و این جریان حتى تا ماههاى بعد ادامه مىیابد. چنانکه در حدیث تأکید مىشود در ماه ذیحجه حجاج غارت مىشوند و به عبارت دیگر وسایل و اموال آنها را مىدزدند و به غنیمت مىگیرند.
«فیروز دیلمى» از رسولاللَّه(ص) نقل مىکند که طى حدیثى طولانى فرمودند:
«صداى (آسمانى) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مىشود و قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن (غذاها) مىپردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش مىبرند و محرم، چه محرمى خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم مىآید و پایانش فرج و گشایش براى امتم حاصل مىشود. نجات یافتن مؤمن در آن بهتر از خزینهاى است که 100 هزار ظرفیت داشته باشد.21»
معناى آن چنین مىشود: رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدى(ع) بهتر است از جمع کردن غذایى که 100 هزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیرهسازى نفع و خیرى براى کسى ندارد و توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقیقت تمام خیر دنیا و آخرت است.
پیش از این دیدیم که ائمه معصومین(ع) به شیعیان و محبان و پیروان خویش مىآموختند که پس از شنیدن صیحه آسمانى در ماه رمضان تاآنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند؛ یعنى در واقع پیش از آن که معرکه قرقیسیا و جنگها و فتنههاى پس از آن پدید بیایند؛ شیعیان باید احتیاطاً طى این دو ماهى که وقت باقى است غذا ذخیره کنند که ممکن است پس از این جریان خوراکیها به واسطه جنگها و اسلحهها و بمبهایى که به کار برده مىشود علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن دسته از شیعیان و پیروان معصومین(ع) که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛ از این مصایب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و شکرگزار درگاه الهى خواهند بود.
کشتارگاه اول عراق: بغداد
پس از معرکه قرقیسیا، عدم ثبات سیاسى حکومت عراق، خودکامگى سفیانى را تشدید مىکند و او هم نیروها و تسلیحات نظامى خویش را وارد عراق کرده و از روز 21 یا 22 ذىالقعده، دست به کشتارهاى وحشیانه در بغداد و سپس در کوفه (که روز عید قربان به آنجا مىرسد) و دیگر شهرهاى عراق مىزند و این رفتار غیر انسانى او تا وقتى که نیروهاى سید خراسانى و ایرانیان در مقابلش قد علم کنند و طعم شکست را به او بچشانند؛ ادامه خواهد داشت.
امام صادق(ع) ضمن حدیثى طولانى فرمودند:
«تمام عراق را هراس جدى دربر مىگیرد و قرار از این دیار رخت برمىبندد. پس از آن که سپاه سفیانى وارد بغداد مىشود سه روز همه چیز و همه کس را مباح اعلام مىکند و به سرعت بسیارى مىمیرند. 60 هزار نفر (و بنا بر نقلى 70 هزار نفر) از اهالى آن شهر را مىکشند و اطراف آن (شهر) را خراب مىکند. 18 شب پس از این فعالیتها در آنجا مىماند و اموال (مردم) را (در میان خویش) تقسیم مىکند در آن روز سالمترین نقطه بغداد، کرخ است.22»
ابن وهب مىگوید حضرت این شعر ابن ابى عقیب را نقل کردند که:
«وینحر بالزوراء منهم لدى ثما نون ألفاً مثل ما تنحر البدن
80 هزار نفر از آنها همانند حیوان در بغداد سر بریده مىشوند.»
تا آنجا که فرمودند:
«در بغداد80000 نفر را مىکشد که 80 نفر از آنها از مردانى از تیره فلانى هستند که همگى براى فرمانروایى و خلافت شایستهاند.23»
امیرالمؤمنین على(ع) هم طى حدیثى طولانى فرمودند:
«والى شهر زوراء (بغداد) و فرمانروا به همراه 5 هزار جلاد خارج مىشود و 70 هزار نفر را بر روى پل بغداد مىکشند طورى که مردم تا سه روز از خون و بوى تعفن این همه لاشه و جنازه نمىتوانند به دجله نزدیک شوند.24»
امام ششم(ع) فرمودند:
«مردم بزرگوارى از پیروان بنىالعباس را بر روى پلى که از کرخ به بغداد مىآید مىسوزانند.25»
سیدالشهداء امام حسین(ع) هم طى حدیثى طولانى فرمودند:
«…..(سفیانى) سپاهیان 130 هزار نفرى خود را به بغداد گسیل مىدارد و در مدت سه روز روى پل بغداد 70 هزار نفر را کشته و به 12 هزار دختر جوان تجاوز مىکنند، طورى که از خون و لاشه متعفن اجساد آب دجله قرمزرنگ دیده مىشود.26»
زوراء که همان بغداد است و توسط منصور دوانیقى بناى آن نهاده شد و پلى که در روایات ما زیاد از آن یاد شده است همان پلى است که از جانب کرخ در محله جعیفر به بغداد متصل مىشود در مقابل «مدینه الطب» که در آن سوى دجله واقع شده است و همان طور که در احادیث پیشین دیدیم سپاهیان سفیانى اعمال شنیع و وحشیانه خویش را بر روى آن انجام مىدهند و 70 هزار سرباز و غیر آنها را مىکشند و خون کشتگان به رود دجله جارى مىشود و از شدت تعفن مردم تا سه روز نمىتوانند به آن نزدیک شوند و رنگ این رود هم به سرخى مىنماید.
امام صادق(ع) فرمودند:
«بیچاره بغداد از دست پرچمهاى زرد و مغرب و پرچم سفیانى.27»
مفضل بن عمر مىگوید« از آن حضرت پرسیدم: بغداد در آن زمان چه وضعیتى خواهد داشت؟ حضرت پاسخ فرمودند:»
«محل (نزول) عذاب و غضب الهى خواهد بود. (واى بر آنها) بیچاره آنها از دست پرچمهاى زرد و دیگر پرچمهایى که از دور و نزدیک به سوى آن مىآیند. واللَّه! انواع عذابهایى که بر اقوام سرکش از اول روزگار تا انتهایش نازل شده و عذابهایى که (تا آن زمان) هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده بر آنها فرود مىآید. توفانهایى ناشى از سیلهاى مختلفى آن را درمىنوردد و بیچاره است کسى که آنجا را منزل خود انتخاب کند. واللَّه گاهى بغداد چنان آباد مىشود که بیننده آن مىگوید دنیا فقط اینجاست و نه جاى دیگرى و دخترانش را حورالعین و فرزندانش را اولاد بهشتى تصور مىکند. گمان مىکند که خداوند تنها در آنجا رزق را تقسیم مىکند. دروغ بستن به خدا و صدور حکم ناحق و شهادت دروغ و نوشیدن شراب و زنا و حرامخوارى و خونریزى در آن پدیدار مىشود. پس از آن خداوند متعال با فتنهها و به دست این لشکریان آنها را خارج مىکند (آنجا را خالى از سکنه مىکند). به گونهاى که وقتى کسى از آنجا عبور مىکند جز دیوار (ویرانه) چیزى نمىبیند حتى مىگوید: این زمین، بغداد است. سپس جوانمردى خوشرو و از نسل امام حسن مجتبى(ع) از ناحیه دیلم (گیلان) و قزوین قیام مىکند. فریاد مىزند: اى خاندان پیامبر(ص) این مظلوم غمگین را اجابت کنید!28 گنجهاى طالقان به او پاسخ مىدهند. گنجهایى که از جنس طلا و نقره نیستند بلکه مردانى هستند به سختى آهن! گویا به آنها مىنگرم که بر یابوهاى ابلق29 سوارند و سلاحهاى کوتاهى در دست دارند. همانند گرگ (که بخواهد به گوسفندى حمله کند) مشتاق و تشنه جنگیدن هستند. فرماندهشان مردى از بنىتمیم است که به او شعیب بن صالح مىگویند. رو به سیدحسنى که الان با چهره درخشان چون ماهش در میان آنهاست کرده و پس از آن به ستمگران یورش مىبرند تا این که به کوفه مىرسند.30»
سپاه سفیانى پس از آن که این اعمال وحشیانه را انجام مىدهد؛ به سوى کوفه (نجف) حرکت مىکند و در آنجا همچنان حادثهاى رخ مىدهد که عقلها را حیران مىکند و این کشتارها تا وقتى که ایرانیان به فرماندهى سید خراسانى وارد عراق شوند همواره ادامه خواهد داشت. به خدا پناه مىبریم از شر چنین فتنههایى.
پىنوشتها :
1- منتخب الاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
2- بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارهالاسلام، ص142؛ یومالخلاص، ص705.
3- شاید همان طور که مؤلف محترم اشاره کردهاند، ناشى از جنگها و فتنههایى که مردم گرفتارش شدهاند باشد و شاید هم بلایى غیر از اینها باشد و عذابى تازه بر سر مردم نازل شود.م
4- منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
5- منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص557؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص345.
6- بشارهالاسلام، ص34؛ منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص532.
7- بیانالائمه(ع)، ج2، ص431؛ منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص280.
8- درخت به لسان سیاه.
9- السفیانى فقیه، ص31.
10- منطقه بینالنهرین.
11- یومالخلاص، ص698.
12- الغیبه، شیخ طوسى، ص279؛ بحارالانوار، ج52، ص208؛ بشارهالاسلام، ص177؛ السفیانى فقیه، ص128.
13- الغیبه، نعمانى، ص187؛ بشارهالاسلام، ص102؛ السفیانى، فقیه، ص108؛ یومالخلاص، ص698؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص112.
14- الغیبه، نعمانى، ص205؛ بحارالانوار، ج52، ص251؛ یومالخلاص، ص690؛ السفیانى فقیه، ص127.
15- الغیبه، نعمانى، ص186؛ یومالخلاص، ص699؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص113؛ السفیانى فقیه، ص127.
16- الغیبه، نعمانى، ص203.
17- احتمالاً از گازهاى کشنده و سلاحهاى اتمى و بمبهاى هستهاى استفاده شده باشد.
18- بشارهالاسلام، ص34؛ منتخبالدثر، ص451؛ بیان الائمه(ع)، ج1، ص431 و ج2، ص354؛ یومالخلاص، ص280.
19- سوره بقره(2)، آیه 155.
20- اعلام الورى، ص427.
21- بیان الائمه(ع)، ج1، ص432.
22- یومالخلاص، ص703؛ اعلام الورى، ص429.
23- بشارهالاسلام، ص153؛ یومالخلاص، ص657.
24- الزام الناصب، ج2، ص119؛ بشارهالاسلام، ص58.
25- الزام الناصب، ج2، ص149؛ یومالخلاص، ص657.
26- یومالخلاص، ص658؛ بیان الائمه(ع)، ج2، ص365.
27- بشارهالاسلام، ص143؛ یومالخلاص، ص701.
28- عبارت ملهوف را که در حدیث به مظلوم غمگین ترجمه شده است، هم مىتوان به خود سید حسنى مورد بحث در حدیث حمل کرد که منظور او این است که مردم دعوتش را اجابت کرده و او را که از این هم ظلم و فساد به ستوه آمده است، یارى کنند و هم مىتوان گفت که منظورش حضرت مهدى(ع) است و سیدحسنى مردم را به عنوان نیروهاى زمینهساز و آماده براى یارى حضرت، جمع کند؛ خصوصاً که با توجه به حوداث و وقایع ماههاى گذشته مطمئن شدهاند، ظهور امام(ع) نزدیک است و هر چه سریعتر باید به یارى ایشان شتافت و ظاهراً این نظر قابل قبولتر به نظر مىرسد. واللَّهعالم. م
29-«ابلق» در لغت به معناى سیاه و سفید است و ظاهراً عبارت یابوهاى ابلق عبارتى کنایى باشد راجع به وسایل نقلیهاى که این سپاه مورد استفاده قرار مىدهد. احتمالاً این جمعیت از رنگ و نقشهاى همسان براى طراحى بدنه، وسایل نقلیه ایشان استفاده کرده باشند همان طور که این روزها مىبینیم هر سپاهى، هم لباس مخصوص به خود را دارد و هم ماشینها و ادوات جنگى آنها با طرح و رنگ متحدالشکلى، منقش و رنگآمیزى شدهاند. م
30- بحارالانوار، ج53، ص14 و 15؛ بشارهالاسلام، ص143؛ یومالخلاص، ص701.
ماهنامه موعود شماره 38