نویسنده:سمانه تمیزی
چرا امام حسین در زمان معاویه قیام نکرد؟
در زمان معاویه، امام حسین (ع) هیچ گاه نمی توانست به طور علنی به مبارزه و مقاومت علیه حکومت بناحق معاویه بپردازد. زیرا اگر امام حسین(ع) به صورت علنی قیام کرده و حرفی می زدند، ایشان را به شهادت می رساندند و حداکثر نتیجه اش این بود که عده ای از مردم، تا زمان اندکی برای شهادت ایشان اظهار تأسف و ناراحتی کرده و بعد از مدتی هم این ماجرا را به دست فراموشی می سپردند. بنابراین حضرت در زمان معاویه قیام نکردند چون شرایط به گونه ای نبود که ایشان بتواند رسالتش را با مظلومیت وشهادت خود در تاریخ ثبت کند تا جاودانه بماند و درتاریخ گم نشود.
تنها کاری که حضرت می توانست در این شرایط انجام دهد. این بود که آرام آرام بستر جامعه را از لحاظ شرایط فرهنگی آماده سازد. از این رو در گوشه و کنار افراد معدودی را که احتمال می دادند سخن حضرت بر آن ها موثر باشد به صورت محرمانه و دور از چشم معاویه و مأمورانش جمع وبه راهنمایی آن ها می پرداختند . به خصوص در ایام حج، که مسلمانان از سرزمین های مختلف گرد هم می آمدند ، امام حسین (ع) نیز فرصت را غنیمت شمرد ودر مسجدالحرام ، منی یا عرفات با آن ها صحبت نموده وسفارش می کردند که حرف مرا بشنوید، اما رازدار باشید و سخن مرا افشا نکنید. حرف من این است که حکومت معاویه، حکومت اسلامی نیست ، بلکه اسلام حق است. من می ترسم که اصل حق گم شود و مردم نتوانند حق و باطل را تشخیص دهند و دیگر راهی برای تشخیص حق از باطل وجود نداشته باشد. ای مردم به شهرها وقبایل تان بازگردید وافرادی را بیابید که کاملا از رازداری آن ها اطمینان دارید و سخنان مرا به آن ها منتقل کنید. سیدالشهداء بیست سال خون دل خورد ونمی توانست به طور علنی بگوید که این حکومت ناحق است، مگر به افراد معدود، آن هم در خفا و به صورت سری.
پس از مرگ معاویه پسرش یزید به مسند خلافت رسید.یزید آشکارا شراب می خورد و فساد اخلاقی داشت و کسی به او اعتراض نمی کرد. در حالی که پیش تر به محض این که ثابت می شد کسی شرب خمر کرده او را تازیانه می زدند. در این زمان خلیفه مسلمین هر روز شراب می خورد.
در چنین وضعیتی اگر امام حسین (ع) تنها به این نصیحت اکتفا می کرد که ای مردم «گناه نکنید و کسی که مشروب بخورد به جهنم خواهد رفت». اما کسی به گفته های او توجهی نمی کرد و در صورت اصرار امکان داشت او را ترور کنند. چنان که امام حسین (ع) را به دست همسرش مسموم کردند.
در چنین وضعیتی که نه شرایط جهاد و فعالیت نظامی وجود داشت و نه درس و موعظه اثرگذار بود، فقط یک راه برای حضرت باقی مانده بود و آن استفاده از جایگاه معنوی و آبروی خویش برای نجات اسلام بود. زیرا هنوز در بین مردم کسانی بودند که امام حسین (ع) و امام حسن(ع) را بر دوش پیغمبر (ص) دیده و شاهد بودند که پیامبر چقدر به آن ها محبت داشتند ولب و دندان شان را بوسیده و به مردم درباره آن ها سفارش کرده می فرمودند: هر کس این دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس با آن ها دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است.
از این رو، مردم هنوز در اعماق وجود خود به خاندان پیامبر (ص) علاقمند بودند. اگر چه از ایشان اطاعت نمی کردند؛ ولی به طور فطری هنوز به اهل بیت (ع) محبت داشتند.این محبوبیت تا حدی بود که حتی در کاخ یزید، همسران و کنیزان او هنگامی که متوجه شدند اسرای کربلا از خاندان پیغمبر (ص) هستند، فریاد اعتراض آن ها بلند شد.
بنابراین سیدالشهداء با تدبیر و بهره برداری از شرایط موجود، این حرکت را به گونه ای تنظیم کرد که بتواند از قیام و شهادت خود بهره کامل ببرد.
از جمله شرایطی که برای بهره برداری حضرت فراهم شد، این بود که مردم کوفه که سال ها پای منبر حضرت علی (ع) نشسته بودند، هنگامی که متوجه شدند قرار است یزید بر مسند خلافت آن بزرگوار تکیه زند، تصمیم گرفتند که امام حسین (ع) را به کوفه دعوت کنند و او را به پذیرش حکومت وادارند.
اما امام حسین (ع) با این که مردم کوفه را به خوبی شناخته بود و می دانست که آن ها به عهد خود وفا نخواهند کرد، فرصت را مغتنم شمرد تا از این موقعیت برای مبارزه شهادت طلبانه علیه دستگاه ظلم و کفر و فساد بهره بگیرد.
امام حسین (ع) به علت مسدود بودن راه های دیگر ، تنها می توانست با فدا کردن آبرو، خون و اسارت خواهران و فرزندانش اسلام را زنده نگه دارد.
در نتیجه قیام امام حسین (ع) مردم متوجه شدند که بنی امیه ،خلیفه برحق رسول الله نیست.
ایشان به مردم فهماند که حاکم باید معصوم باشد یا به اذن معصوم منصوب شده و طبق احکام خدا رفتار کند. در غیر این صورت حاکم با مردم دیگر فرقی ندارد.
برگرفته از کتاب آذرخش کربلا؛ آیت الله علامه محمد تقی مصباح یزدی
منبع:دیدار آشنا 122