نویسنده:سیدغلامعباس طاهر زاده
مقدمه
شور انگیز ترین صفحات تاریخ، شرح حال رجال و پیشوایانی است که برای سعادت خانواده، جامعه و یا ملت خود قیام کرده و با وجود خطرات فراوان، جانفشانی ها کرده و حماسه آفریده اند و سعادت وآزادی را در کام مردم پس از خودشیرین ساخته و نام خود را در ردیف حماسه سازان و فداکاران تاریخ ثبت کرده اند.
تاریخ اسلام پر از حوادثی است که در گذر زمان اتفاق افتاده و بسیاری از آنها، به مرور زمان، کهنه و متروک گردیده و به فراموشی سپرده شده است، امّا در این میان، واقعه کربلا و نهضت مقدس امام حسین (ع) است که، نه تنها به مرور زمان و گذشت دوران فراموش نگردیده و از صفحه تاریخ محو نشده، بلکه هر چه زمان بر او گذشته بر عظمت آن حادثه و اهمیت آن افزوده گشته است.
مسلمانان و پیروان مکتب اهل بیت (ع) در هر سال یاد و خاطره آن حماسه خونبار را با گریه و اشک بر مظلومیت آن امام شهید و یاران فداکارش با هیجان و شکوه بیشتر و بهتر از سال های قبل برگزار می کنند و هر چه از زمان آن قضیه می گذرد عظمتش بیشتر، جایگاهش رفیع تر و بر خواری و ذلت دشمنانش افزوده می شود و این همان معجزه ی حضرت سیدالشهدا (ع) و کرامت جاوید عاشورا است.
بی شک، تاریخ خونین کربلا یکی از وقایعی است که قلب هر مؤمن و هر انسان آزاده را جریحه دار می کند. و به گواه تاریخ می توان ادعا کرد که عاشورا پدیده ای نیست که فقط متعلق به تاریخ گذشته باشد، بلکه عاشورا و قیام خونین اباعبدالله و یارانش جریانی است که گذر زمان آن را کهنه نمی سازد. زینب کبری در مجلس یزید خطاب به وی می فرماید:
ثم کد کیدک، واجهد جهدک فوالله الذی شرفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امدنا و لا تبلغ غایتنا و لا تمحوا ذکرنا.
مکر و حیله ات را به کار ببر، آنچه تلاش و سعی داری به کارگیر، سوگند به خداوندی که ما را بواسطه وحی، قرآن و پیامبر (ص) شرافت داد! یاد ما را از دل ها نمی توانی محو کنی و وحی نازل شده بر پیامبر را نمی توان ازبین ببری. (1)
سؤالی که مطرح است این که: راز ماندگاری نهضت عاشورا در چیست؟ و چگونه شهادت جمعی معدود، اینگونه با تأثیرگذاری و ایجاد تحول در عصر خود، از قالب زمان خارج شده و اکنون پس از چهارده قرن هنوز هم حقیقت جویان و دانش پژوهان را به شگفتی و تحیر واداشته است؟
تا به حال از زوایای مختلف به این پرسش پاسخ داده شده است؛ که هر کدام به جای خود مهم و ارزشمند است. اما به ا عتقاد نویسنده پاسخ را باید در انگیزه و اهداف الهی این انقلاب و حماسه خونبار جست وجو کرد.
به عبارت دیگر، هدفمندی و انجام وظیفه الهی مهمترین انگیزه امام حسین (ع) و یاران عاشورائی آن حضرت بود و این «راز بقای» حماسه کربلاست.
ارکانی که در زیر مورد توجه قرار گرفته، از مهم ترین اهداف عاشورا است. آزاداندیشان و حقیقت جویان عالم، با عنایت به این انگیزه ها و عوامل، «پیروزی خون بر شمشیر» را باور خواهند کرد و حلقه ی ارادت و محبتشان، به شورآفرینان عاشورا، روز به روز افزون خواهد گشت.
اهداف امام حسین (ع)
اهداف امام حسین (ع) را می توان اینگونه برشمرد:
1. انجام وظیفه و ادای تکلیف؛
2. عزت مداری و زندگی سعادتمندانه؛
3. تشکیل حکومت دینی؛
4. احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر؛
1. انجام وظیفه و ادای تکلیف
فرهنگ «عمل به تکلیف» زمانی که در یک جامعه حاکم باشد، احساس پیروزی همواره با آنهاست.
با داشتن چنین روحیه ای هر اتفاقی رخ دهد عین پیروزی است، در مبارزات هم چه کشته شوند و چه به پیروزی نظامی و سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان موفقیت است.
سیره پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)، در شرایط مختلف اجتماعی بیانگر این حقیقت است که آنان طبق تکلیف عمل می کردند. حادثه ی عاشورا نیز یکی از جلوه های عمل به تکلیف بود.
امام حسین (ع)، شخصیتی است که به مقام عبودیت و بندگی خدا رسیده است و افتخار خود را اطاعت از او می داند، پس جز انجام تکلیف و دستیابی به رضایت خداوند، به چیز دیگری نمی اندیشد وهمه ی برنامه های زندگی اش را بر این اساس سامان می بخشد. هم اینک به ذکر چند نمونه از سخنان آن حضرت می پردازیم:
1-1. خروج از مدینه
ام سلمه همسر پیامبر (ص) هنگام خروج امام حسین (ع) از مدینه خواهان ماندن امام (ع) در مدینه بوداز این رو هنگام خداحافظی به آن حضرت فرمود:
لا تحزنی بخروجک الی العراق، فانی سمعت جدک رسول الله (ص) یقول: یقتل ولدی الحسین بارض یقال لها کربلا.
مرا با خروج خود به سوی عراق، اندوهگین مساز، به راستی که از جدت رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: فرزندم حسین در زمینی که کربلا می گویند، کشته خواهد شد.
امام (ع) در پاسخ او فرمود:
یا أماه و أنا أعلم انی مقتول مذبوح ظلما و عدوانا و قد شاء عزّوجلّ أن یری حرمی ورهطی مشرّدین و اطفالی مذبوحین مأسویّ مقیّدین و هم یستغیثون فلا یجدون ناصرا.
مادر! من هم می دانم که از روی ظلم وستم کشته خواهم شد و فرزندانم اسیر و به غل و زنجیر کشیده خواهند شد و سرم از بدنم جدا می گردد من تسلیم امر خداوندم، پرودگار بزرگ چنین خواسته است که کودکانم کشته شوند و زنان و فرزندانم به اسارت دشمن درآیند و فریاد ناله های آنان طنین انداز شود، ولی کسی به فریاد آنان نرسد. (2)
2-1. ملاقات با جابربن عبدالله انصاری
امام حسین (ع) در ملاقات جابربن عبدالله که از امام تقاضای ماندن در مدینه همچون امام حسن (ع) کرده بود فرمود:
آنچه را برادرم (امام حسن) انجام داد به فرمان خدا و پیامبر (ص) بود و آنچه را هم من انجام می دهم، به دستور خدا و پیامبر (ص) است و اگر بخواهی، بر این مطلب، پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و برادرم را هم شاهد می آورم».
«جابر» می گوید: «اینجا حضرت نگاهی به آسمان کرد و درهای آسمان باز شد و پیامبر (ص)، امام علی (ع)، و امام حسن (ع)، حمزه و جعفر را دیدم که به زمین فرود آمدند من ترسان و هراسان برخاستم پیامبر (ص) فرمود: آیا به تو نگفتم که مؤمن نیستی مگر آنکه تسلیم امر همه امامان شوی و اعتراض نکنی؟ آیا می خواهی جایگاه معاویه و یزید را ببینی؟
عرض کردم: آری یا رسول الله (ص)، آنگاه پایش را به زمین زد و زمین شکافته شد و دریایی پدیدار گشت آن نیز شکافته شد، باز زمینی آشکار گردید تا هفت زمین و دریا و زیر همه اینها آتش بود که ولیدبن مغیره، و ابوجهل و معاویه طاغی و یزید را به یک زنجیر بسته بودند و شیاطین را هم به آنان ملحق کرده بودند.» (3)
در تمام طول راه، در سخنان امام (ع)، تنها چیزی که نمود برجسته ای داشت، تکلیف الهی و عمل به وظیفه دینی و کسب رضای الهی بود
2. عزت مداری و زندگی سعادتمندانه
یکی ا زمهمترین وظایف هر مسلمان این است که در برابر دین الهی و سرنوشت امت اسلامی، احساس مسؤولیت داشته باشد. و فقط به زندگی شخصی خود و وظایف فردی نیندیشد؛ بلکه در مقابل هر اقدامی که عزت و سعادت امت را به خطر می اندازد، واکنش مناسب از خود نشان دهد تا نااهلان زمینه ی نفوذ پیدا نکنند و در فکر آسیب رساندن به امت اسلامی نباشند.
این خصلت مهم بر رهبری دلسوز و وظیفه شناس چون امام حسین(ع) واجب تر از دیگران است. امام حسین (ع) در جریان کربلا، با اقدام شجاعانه ی خویش، درس بزرگ آزاداندیشی و عزت طلبی را به دیگران آموخت و ویژگیهای زندگی سعادتمندانه را هم در سخنان خود در طول مسیر بیان کرد و هم در عمل نشان داد. و این پیام افتخار آمیز را در جهان به نام خود ثبت کردکه «زندگی به فرو رفتن وفروآمدن نفس نیست. بسیاری از انسان ها مرده های متحرکی هستند که فقط خواص حیات حیوانی دارند».
در گیرودار مشکلات و فراز و نشیب های زندگی، گاهی صحنه هایی پیش می آید که انسان ها به خاطر رسیدن به منافع دنیا یا حفظ آن و یا تأمین تمنیّات و خواسته های ناچیز و مقام و مسؤولیت یا چند روز زندگی بیشتر، هر گونه حقارت و اسارت را می پذیرند. امّا مردان الهی و آزاداندیشان جوانمرد، گاهی با ایثار جان هم، بهای «آزادگی» را می پردازند و تن به ذلّت نمی دهند.
امام حسین (ع) فرمود:
موت فی عز خیر من حیاه فی ذل
مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است. (4)
امام شهیدان سرافراز در مسیر کربلا، پس از برخورد با سپاه حرّ، اشعاری را با مطلع ذیل زمزمه کرد:
سامضی و ما بالموت عار علی النقی
اذ مانوی حقا و جاهدا مسلما
در آخر آن نیز فرمود:
من از مرگ باکی ندارم. مرگ، راحت ترین راه برای رسیدن به عزّت است. مرگ در راه عزّت، زندگی جاودانه است و زندگانی ذلت بار، مرگ بی حیات است. مرا از مرگ می ترسانی؟ چه گمان باطلی! همّتم بالاتر از این است که از ترس مرگ، ظلم را تحمّل کنم. بیش از این نمی توانید که مرا بکشید. مرحبا به مرگ در راه خدا. ولی با کشتنم نمی توانید شکوه و عزّت و شرف مرا از بین ببرید. چه هراسی از مرگ؟ (5)
آن حضرت در خطابه ی پرشور دیگری در کربلا، خطاب به سپاه کوفه، در ردّ درخواست ابن زیاد، مبنی بر تسلیم شدن و بیعت با یزید فرمود:
الا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین، بین السله و الذله و هیهات منا الذله، یابی الله لنا ذلک، و رسوله و المؤمنون، و حجور طابت و طهرت، وانوف حمیه و نفوس ابیه من ان نؤثر طاعه اللئام علی مصارع الکرام.
ابن زیاد، مرا میان کشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من جانب ذلّت را بگیرم. این را خدا و رسول و دامان های پاک عترت و جان های غیرتمند و با عزّت نمی پذیرند. هرگز اطاعت از فرومایگان را بر سعادت و شهادت کریمانه ترجیح نخواهیم داد. (6)
3. تشکیل حکومت اسلامی
حکومتی که از ملاک های ارزشی و معیارهای اصیل دینی فاصله بگیرد. «فساد» در پیکره ی آن ریشه می دواند و راه مبارزه با فساد و زدودن لغزشها و انحرافات از امت اسلامی، تذکر به متولیان و مسؤولان نسبت به رفتار عادلانه و اجرای دقیق قانون و عمل به کتاب و سنّت الهی و حرکت اصلاحگرانه ای است که امام حسین (ع) از آن غافل نبودند و در حرکت و قیام خویش آن را دنبال می کردند. حضرت همیشه بر اوضاع نابسامان جامعه معترض بود و هرگز مهر سکوت بر لب نمی زد.
همچنین از وظایف رهبران الهی، تشکیل حکومتی است که بر پایه ی آیین آسمانی، شکل گیرد و هدفش شکوفایی استعدادهای انسانی و بالندگی دین و ارزش های آن باشد.
امام حسین (ع) درباره ی شایستگی خود به این امر به سپاه حر می فرماید:
ای مردم! اگر شما از خدا بترسید و حق را برای اهلش بشناسید، این کار بهتر موجب خشنودی خداوند خواهد بود و ما اهل بیت پیامبر، به ولایت و رهبری، از این مدعیان نالایق و عاملان جور و تجاوز، شایسته تریم. و اگر شما به این کار (بیعت و همراهی با ما) کراهت دارید و نسبت به حق ما آگاه نیستید و بر آنچه برای ما نامه نوشتید پایدار نیستید، ما برمی گردیم. (7)
امام حسین (ع) نیز پس از مرگ معاویه و استقبال مردم عراق از امامت و دولت آن حضرت، زمینه را برای تشکیل حکومت اسلامی، مساعد یافت. این حقیقت را برخی از سخنان سیدالشهداء (ع) آشکار می سازد. آن حضرت در سخنی به این هدف اصلاحی اشاره کرده و خروج خویش را با انگیزه ی «طلب اصلاح در امّت پیامبر» معرفی کرده و فرمود: «و انما خرجت لطلب الأصلاح فی امه جدی». (8)
در جای دیگر نیز حرکت و قیام خود را نه براساس نزاع قدرت با مستبد پلیدی چون یزید یا دنیا طلبانی چون آل ابوسفیان می داند، بلکه برای آشکار ساختن «معارف دین» و «اظهار اصلاح» در شهرها و امنیت یافتن مظلومان و عمل به فرایض دینی و سنن و احکام الهی دانسته است: «… و لکن لنری المعالم من دینک و تظهر الاصلاح فی بلادک… .» (9)
ترغیبی که امام حسین (ع) در یکی از خطبه هایش جهت فداکاری و جانبازی دارد، همراه با ترسیمی از اوضاع اسف بار جامعه آن روز است که فرمود:
ألا ترون أن الحق لا یعمل به و أن الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا، فانی لا أری الموت الا سعاده و لا الحیاه مع الظالمین الا برما.
آیا نمی بینیند که به حق عمل نمی شود و از باطل اجتناب نمی گردد؟ پس در چنین شرایطی باید مؤمن (با مبارزه اش) مشتاق دیدار خدا باشد، چرا که زندگی در چنین دوره ای مایه ی ننگ و عسرت است و مرگ، سعادت است. (10)
قیام اصلاحی اباعبدالله الحسین(ع) ریشه در نهضت های اصلاحی انبیاء داشت و او وارث خط صلاح و اصلاح پیامبران بود و در این راه جان داد تا مفاسد برچیده شود. حضرت امام خمینی (ره) در تائید این روش می فرماید:
تمام انبیاء برای اصلاح جامعه آمده اند، وهمه ی آنان این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود… سیدالشهداء (ع) روی همین میزان آمد و رفت و خودش را و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد، که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. (11)
امام امّت که قیام خویش را در همین راستا می دانست و با الهام ازنهضت عاشورا، برضد شاهان طاغوتی و مفاسد اجتماعی و نابسامانیهای اجتماعی قیام کرد، به پیوند این حرکت با قیام عاشورا چنین اشاره می کند:
سیدالشهداء (ع) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند، باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند، هر قدر که می تواند. با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود، لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا این که این ملّت را اصلاح کند، تا این که این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد… همه چیزهای خودش را داد برای اسلام. مگر مرگ ما، خون ما رنگین تر از خون سیدالشهداء (ع) است؟ چرا بترسیم از این که خون بدهیم یا این که جان بدهیم؟ (12)
پاسخ به تقاضای مردم کوفه
پس از مرگ معاویه مردم کوفه که از ستم امویان به تنگ آمده بودند. و از ورود امام حسین (ع) به مکه و مخالفت او با خلافت یزید و خودداری از بیعت با او خبردار شده بودند، نامه های گوناگونی برای آن حضرت نوشتند و آمادگی خودشان را برای پذیرفتن رهبری و امامت سیدالشهداء (ع) به روشنی بیان کردند و وعده ی پشتیبانی از دولت و حکومت دینی به رهبری امام حسین (ع) را اعلام کردند. وقتی نامه ها به دست امام (ع) رسید، در پاسخ آن ها چنین نگاشت.
به نام پروردگار بخشنده مهربان، از حسین بن علی به بزرگان و سرشناسان مومن و مسلمان، پس از حمد و ثنای الهی، آخرین نامه ی شما را توسط هانی و سعید دریافت کردم و به اهداف شما پی بردم درخواست شما در نامه هایتان این بود که ما امام و رهبری نداریم، به سوی ما بشتاب تا خداوند ما را به وسیله ی تو به حق هدایت و رهنمون سازد. اکنون برادر دینی و پسر عمویم (مسلم بن عقیل) و مطمئن ترین فرد خاندانم را به سوی شما می فرستم و به او فرمان داده ام که از نزدیک با آراء و افکار شما آشنا شود و گزارش آن را به اطلاع من برساند. اگر خواسته ی توده ی مردم و آگاهان و بزرگان شما همان باشد که در نامه ها به من نوشته اید و پیک های شما به من گفته اند، من نیز اگر خدا بخواهد، به زودی به سوی شما حرکت می کنم. به خدا سوگند! پیشوا و حاکم بر حق کسی است که به کتاب خدا و عدالت عمل کند، سر به حق سپرده و جانش را وقف خدمت به دین الهی نماید والسلام. (13)
امام خمینی (ره) در تأیید این مطلب می فرماید:
او (امام حسین (ع) مسلم (ابن عقیل) را فرستاده که مردم را دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد؛ این حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم سر جای خودش می نشست و در مدینه وقتی که مردک (یزید) می آمد می گفت که بیعت کن، می گفت بسیار خوب سلّمه الله تعالی! نعوذبالله اگر یک همچو چیزی می گفت، از خدا می خواستند؛ خیلی هم احترامش می کردند، دستش را هم می بوسیدند، روی سرشان هم می گذاشتند.(14)
4. احیای امر به معروف و نهی از منکر
حیات هر جامعه به رشد معنویات و ارزشهای والای انسانی آن بستگی دارد، و در جامعه ی اسلامی، علاوه بر اینها، به حساسیّت مردم نسبت به اجرای احکام دینی و نظارت عمومی بر شیوه اداره جامعه توسط متولیان حکومت و مسؤولان نیز بستگی دارد. به این مسئله مهم اجتماعی از بعد مکتب اسلام، «امر به معروف و نهی از منکر» گفته می شود که از واجبات دینی است و بر هر مسلمان تکلیف شده است.
آیات قرآن و روایات معصومین (ع) در اهمیّت این دو فریضه و نقش اصلاحی آن در جامعه و نیز آفات و آسیب های مفسده آمیز ترک آن، بسیار سخن گفته اند و آن را به عنوان «برترین فریضه» به شمار آورده اند که فرایض و احکام الهی دیگر، در سایه ی امر به معروف ونهی از منکر، قوام و استواری می یابد.
در بررسی و تحلیل عوامل و انگیزه های قیام کربلا به منظور دست یابی به مهمترین علت و انگیزه، به بنیادی ترین انگیزه و شاخص ترین آن یعنی «امر به معروف و نهی از منکر» بر می خوریم.
امام حسین (ع) در وصیت نامه خویش، بر این عامل تام و انگیزه والا تاکید می ورزد و هدف اصلی خود را از مخالفت با دستگاه خلافت مبتذل یزید، امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با ظلم و جور و فساد و خیانت و بدعت ها و انحراف هایی که از همه سو، جامعه اسلامی را به محاصره درآورده و مردم را از راه روشن و صائب دین به بیراهه های فسق و گمراهی رهنمون می کردند، معرفی می نماید.
امر به معروف و نهی از منکر علت العلل قیام مقدس کربلاست و این به دلیل جایگاه رفیع این عنصر در حرکت تاریخی امام حسین (ع) و نقش بنیادین آن در به ثمر نشستن آن جهاد مقدس است.
امام حسین (ع) به حسب جایگاه مسئولیتی و رهبری امت اسلام، در عصر خود از دانش بسیار بالایی در تشخیص انحراف و کج روی در حکومت و جامعه برخوردار بود.اگر به ابعاد (بیان) امام در مسائل جامعه شناسی و حکومتی و روحیات مردم آن زمان توجه نمائیم، متوجه تیزبینی و ژرف نگری آن حضرت می شویم. ایشان می فرماید:
و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی (ع) ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی وابی علی بن ابی طالب.
و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری، از مدینه خارج شدم بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف ونهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح امور مسلمین و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی ابن ابیطالب است. (15)
آن حضرت هنگام وداع مرقد مطهر رسول خدا (ص) اینگونه اظهار می کند:
اللهم ان هذا قبر نبیک محمد (ص) و انا ابن بنت نبیّک و قد حضرتی من الامر ما قد علمت؛ اللهم انّی احب المعروف وانکرالمنکر.
پروردگارا، این قبر فرستاده ات محمد مصطفی (ص) می باشد. و من پسر دختر پیامبرت هستم در این حرکت و قیام (استجابت دعوت کوفیان و مبارزه با ظلم) تو می دانی که من فریضه امر به معروف و نهی از منکر را دوست دارم.(16)
پی نوشتها:
1. الاحتجاج، ج 2، ص 37.
2. بحارالأنوار، ج 44، ص 336.
3. نفس المهموم، ص 35، فصل 3.
4. مناقب، شهر آشوب، ج 4، ص 68.
5. اعیان الشیعه، ج 1، ص 581.
6. معالم المدرستین، علامه مرتضی عسکری، ج 3، ص 101.
7. معالم المدرستین، سید مرتضی عسکری، ج 3، ص 71.
8. مناقب، شهر آشوب، ج 4، ص 89 .
9. بحارالانوار، ج 97، ص 81 .
10. تحف العقول، ص 245.
11. صحیفه ی نور، ج 15، ص 148.
12. همان، ج 2، ص 208.
13. ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 39.
14.صحیفه ی امام، ج 2، ص 373.
15. مقتل مقرم، ص 139.
16. بحارالانوار، ج 44.
منبع: فصلنامه ی مربیان شماره 26