نویسنده: محمود رفیعى
جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویم
کربلا، منتظر ماست؛ بیا تا برویم
ایستاده ست به تفسیر قیامت، زینب «س»
آن سوى واقعه پیداست؛ بیا تا برویم
خاک در خون خدا، مى شکفد، مى بالد
آسمان، غرق تماشاست؛ بیا تا برویم
تیغ در معرکه مى افتد و برمى خیزد
رقص شمشیر چه زیباست؛ بیا تا برویم
از سراشیبى تردید، اگر برگردیم
عرش زیر قدم ماست؛ بیا تا برویم
زره از موج بپوشیم و ردا از توفان
راه ما از دل دریاست؛ بیا تا برویم
کاش اى کاش که دنیاى عطش مى فهمید
آب، مهریه زهراست؛ بیا تا برویم
چیزى از راه نمانده ست، چرا برگردیم
آخر راه همین جاست؛ بیا تا برویم
فرصتى باشد اگر باز در این آمد و رفت
تا همین امشب و فرداست؛ بیا تا برویم
«ابوالقاسم حسینجانى»
مسافران الهى چهار دسته اند:
۱) عده اى فقط «سالک »اند و در ابتداى سلوک قرار دارند و هنوز از سرد و گرم عشق، زهر و شهدى نچشیده اند؛
۲) دسته اى دیگر از مسافران الهى، «مجذوب» نامیده مى شوند. اینان در همان ابتداى سفر آسمانى، در کمند جذبه نامرئى سلطان آسمان ها و زمین گرفتار مى آیند و رشته اى که دوست به گردن جانشان افکنده است، آنان را به هرجایى که اراده مى کند، مى کشاند؛
۳) جمعى دیگر از راهیان کوى دوست، «سالکان مجذوب» هستند. این جمع پرشور، ابتدا با کوشش بسیار قدم در جاده بى انتهاى عشق مى گذارند و در ادامه مسیر، برق عشق از منزل لیلى درخشیدن مى گیرد و سالکان مجذوب را با سرعت بیشتر، به سوى خیمه آسمانى محبوب ازلى راهنمایى و هدایت مى کند؛
این ۳دسته از مسافران الهى، با سختى هاى بسیار و با پشت سر نهادن وادى هاى صعب العبور سلوک و طى سالیان دراز، به قله بلند بندگى و توحید مى رسند و از آن جا به اسماى حسناى الهى نظر مى افکنند.
گاهى هفتاد، گاهى هشتاد سال و گاهى هم کمتر و بیشتر طول مى کشد تا سالکى همه وادى هاى سلوک را طى و به خانه دوست راه پیدا کند.
۴) اما دسته دیگرى از مسافران الهى که آنان را مجذوب سالک مى نامند، عاشقانى هستند که سلوکشان با جذبه حضرت معشوق آغاز مى شود و آنان بسرعت برق و باد همه منازل طریقت و شریعت و حقیقت را طى مى کنند و به قله بلند عبودیت و توحید شهودى دست مى یابند و از همان جا به دیدار لقاى حضرت پروردگار نائل مى شوند.
این مجذوبان، سلوکشان در اندک مدتى به نتیجه مى رسد و مسیر هفتاد ساله را آنها در چشم به هم زدنى طى مى کنند.
شهیدانى که بال و پرشان به خون سرخ آغشته است در زمره مجذوبان سالک هستند که به دیدار خداى سبحان نائل آمده اند.
حال سؤال این است که چه عامل و یا عواملى موجب مى شود مجذوبان سالک….
۱) هم زودتر به خانه دوست مى رسند؛
۲) هم به قله بلند عبودیت دست مى یابند؛
۳) هم به توحیدى شهودى مى رسند؛
۴) هم به دیدار لقاى پروردگار نائل مى آیند.
جواب این سؤال هم سخت است و هم آسان؛ سخت است در نحوه چگونگى تشریع و کیفیت این سلوک؛ آسان است چون این مسیر با راهنمایى و هدایت عشق حسینى صورت مى گیرد.
با امام حسین «علیه السلام» راه سلوک نزدیکتر مى شود:
کربلا کوته ترین راه است تا درگاه دوست
با که گویم این ره کوتاه را گم کرده ام
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابى یکى از هزاران مجذوب سالکى است که فاصله خودش و خداى خودش را در کمترین زمان طى کرد و به مقام نفس زکیه رسید. ایشان درباره سلوک اهل دل بویژه مجذوبان سالک مى فرماید: «راه خدا سخت است؛ اما با امام حسین «علیه السلام» خیلى آسان مى شود. از راه سایر ائمه معصومین «علیهم السلام» هم مى توان به مقصد رسید، ولى راه امام حسین «علیه السلام» خیلى سریع انسان را به نتیجه مى رساند. چون کشتى سیدالشهدا «صلوات الله و سلام علیه» در آسمان هاى غیب خیلى سریع راه مى رود. هرکس در سیر معنوى خود، حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلى زود به مقصد مى رسد.»(۱)
امتیازات منحصر به فرد امام حسین «علیه السلام»
پس از آن که جناب حسین بن على «سلام الله علیه» پیروز و سربلند از میدان عشق و شهادت بیرون آمد و همه هستى خویش را در پاى دلدارش ریخت، خداى سبحان به جناب ایشان امتیازاتى داد که به هیچ کدام از ائمه معصومین «علیهم السلام» چنین ویژگى هایى داده نشده است. یکى از چندین امتیاز ویژه امام حسین «علیه السلام» این است که همه کارهاى مربوط به مولایمان حضرت سیدالشهدا «علیه السلام» با سرعت صورت مى گیرد. سرعت منحصربه فرد حضرت امام حسین «علیه السلام» در چندین محور قابل توضیح و بررسى است:
۱) سرعت در عالم تکوین؛
۲)سرعت در عالم تشریع؛
۳) سرعت در آفرینش؛
۴) سرعت در آشتى دادن بندگان فرارى با خداى سبحان؛
۵) سرعت در پاک کردن دل گنهکاران از وجود گناه؛
۶) سرعت در پرواز دادن سالکان به سوى خداى سبحان؛
۷) سرعت در برطرف کردن تاریکى هاى جهان خلقت؛
۸) سرعت در رسانیدن منتظران حضرت مهدى به سوى آقا و مولایشان.
این ویژگى منحصر به فرد سیدالشهدا «علیه السلام» سبب شده است که عام و خاص، مسلمان و غیرمسلمان، عارف و غیرعارف، عاشق و غیرعاشق، روى بر حسین «علیه السلام» آورند و براى رسیدن به مقاصد دنیوى، اخروى و عرفانى از ایشان مدد بجویند.
اینک وقت آن رسیده است که سؤال کنیم: چرا امام حسین «علیه السلام» در رساندن بندگان خدا و سالکان کوى طریقت، سرعتش از همه انسان هاى کامل بیشتر است؟
امام حسین «علیه السلام» آتش عشق خدا و عشق آتشین خداست؛
براى پاسخ به پرسشى که مطرح شد، مى توانیم بگوییم که خاصیت آتش و ویژگى هاى مهم آتش سه چیز است:
۱) سوزانندگى؛
۲) حرارت؛
۳) نور
عشق همان آتش است و آتش همان عشق است. امام حسین هم آتش عشق خداست و هم عشق آتشین پروردگار است.
غیرمعشوق ار تماشایى بود
عشق نبود هرزه سودایى بود
عشق آن شعله ست کوچون برفروخت
هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت
تیغ لا در قتل غیرحق براند
درنگر زان پس که بعد لا چه ماند؟
ماند الاالله باقى جمله رفت
شادباش اى عشق شرکت سوز رفت
«مولانا»
عشق آتش است؛ وقتى شعله بکشد همه کس و همه چیز، جز معشوق را مى سوزاند و حتى خاکسترشان را هم بر باد مى دهد و از هیچ چیز و هیچ کس، اثرى باقى نمى گذارد.
پیامبر اعظم (صلى الله علیه وآله و سلم) امام حسین «علیه السلام» را «آتش» خوانده است. آتش الهى که در همه انسان ها افکنده شده و همه به نوعى سوز حسینى و عشقى حسینى در دلشان شعله مى کشد. این آتش، شعله هایش ابدى است و تا لیل و نهار باقى است، عشق حسینى نیز در دل ها پرفروغ روشنى بخش زندگى هاست.
«ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً»
این آتش هم:
۱) نور دارد
۲) سرعت دارد
۳)حرارت دارد
هر چه قدر این آتش در جانى بیشتر شعله بکشد در رسیدن سالک به خدا و به امام زمان بیشتر مدد مى رساند.
اگر جناب حر راه از تاریکى تا تنور را در یک چشم به هم زدن طى مى کند، عاملش وجود آتش عشق حسینى بود که در دلش زبانه مى کشید و به یکباره او را از زمین به آسمان برد.
وهب یک مسیحى تازه داماد است که گویا چند روزى از ازدواج او نمى گذرد. وقتى با امام حسین(ع) آشنا مى شود، غرق در آتش حسینى مى گردد و به مقامى مى رسد که تمامى عارفان و عالمان ربانى به درجه و رتبه او غبطه مى خورند.
اگر امام خمینى «ره» توانست در عین ناباورى همه تحلیلگران سیاسى و دینى عالم، انقلاب اسلامى ایران را پایه گذارى کند و با همه قدرت هاى مادى عالم پنجه در پنجه افکند و راه ظهور امام عصر «عج» را هموار و آسان کند، دلیلش داشتن تفکر و روح حسینى و آتش عشق عاشورا در جان حضرت امام «ره» بود.
در هشت سال دفاع مقدس، آتش عشق حسینى، جلوه اى دیگر داشت و جوانان و نوجوانان این سرزمین با همین عشق بزرگ، حماسه عارفانه اى را در تاریخ جنگ هاى عالم رقم زدند که نمونه اش در هیچ دفتر و کتابى دیده نشده است.
ما تاکنون عارفانى را دیده بودیم که حماسى نبوده اند و حماسه آفرینانى را مى شناسیم که اهل عرفان نبوده اند اما تربیت یافتگان مکتب حسینى عارفانى هستند سلاح بر دوش که هم اهل حماسه اند و هم اهل عرفان. علت این کار هم وجود عشق حسینى در دل و جان آنهاست. روح حسینى وقتى در جان مردم و ملتى دمیده شود، آن ملت عرفان و حماسه را توأمان با هم خواهند داشت و پیروزى و بهروزى سرنوشت حتمى و ابدى آنان خواهد بود.
در باور شب شهاب بودن عشق است
هم صحبت آفتاب بودن عشق است
در کرب و بلا، به روى لب هاى حسین (ع)
یک جرعه زلال آب بودن، عشق است. (2)
پىنوشتها:
۱- مصباح الهدى، مهدى طیب، ص ۱۳
2- شاعر : سیدحسین حسینى
منبع: روزنامه ایران