عاشوراى تاریخى و عاشوراى سنتى

عاشوراى تاریخى و عاشوراى سنتى

نام گفت و گو شونده: سید جعفر شهیدی

اشاره:
سیدجعفر شهیدى در سال 1297ش. در بروجرد متولد شد. پس از طى دوره‌هاى مقدماتى دروس حوزه در زادگاهش، به نجف اشرف سفر کرد و پس از سال‌ها تحصیل در حوزه علمیه نجف و شرکت در دروس دوره خارج فقه و اصول، تا مرحله اجتهاد پیش رفت. در سال 1327 ش. به ایران مراجعت نمود و پس از اقامت کوتاهى در قم، به تهران سفر کرد و در دانشگاه تهران به فراگیرى علوم دانشگاهى در رشته معقول و منقول مشغول شد. در سال 1340 ش. دکتراى خود را از آن دانشگاه دریافت کرد و از آن پس به تدریس در آن دانشگاه مشغول شد. استاد هیچ گاه کار را مانعى براى تحصیل خود نمى‌دانست و در کودکى در کنار درس، مشغول کار بود. بعد از چهل سالگى نیز با توجه به فعالیت‌هاى فراوان کارى، تدریسى و… فراگیرى زبان انگلیسى را آغاز کرد
استاد شهیدى از سال 1328ش. همکارى با مرحوم دهخدا را آغاز کرد و پس از فوت دکتر معین، ریاست مؤسسه لغات‌نامه دهخدا را بر عهده گرفت و در حال حاضر بیش از 35 سال است که در این سمت به فرهنگ غنى فارسى خدمت مى‌کند. خلوص و تواضع علمى ایشان باعث شده است که به اتمام کارهاى ناتمام علمى اساتید بزرگ ادبیات فارسى همت گمارد؛ براى مثال مى‌توان به ا دامه کار مرحوم فروزان‌فر در شرح مثنوى اشاره کرد که استاد سالیان درازى را صرف آن کرده است.
جناب آقاى دکتر شهیدى! در ابتداى گفت‌وگو مى‌خواستم با توجه به مطالعاتى که شما در زمینه تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ قیام امام حسین‌علیه‌السلام داشته‌اید، اگر امکان دارد، بفرمایید که افراد مختلف با چه روى‌کردهایى این مقطع از تاریخى را تحلیل کرده‌اند و این که نگاه خاص شما در تألیف کتاب قیام امام حسین‌علیه‌السلام چه بوده است؟
به نظر من برخى از شیعیان دل‌باخته، بر این اساس به قیام امام‌حسین‌علیه‌السلام مى‌نگرند که گویا امام حسین‌علیه‌السلام خود را به کشتن داد تا نزد پروردگار میانجى گناهان شیعیان شود. برخى از مورخان غربى یا شرقیان شیفته تاریخ نویسان اروپایى، قیام امام حسین‌علیه‌السلام را در قالب قیام یک ماجراجوى عصیان‌گر علیه رژیم عربى دمشق قلمداد کرده‌اند برخى هم صرفاً براى نوشتن تاریخ به این قیام نگاه کرده‌اند. کسى که از این دریچه به حادثه عاشورا نگاه کند، اول فکر مى‌کند که یک عده‌اى جمع شدند و از امام حسین‌علیه‌السلام دعوت کردند. ایشان هم آمدند و مى‌خواستند حکومت را در دست بگیرند و یزید هم در مقابل امام حسین‌علیه‌السلام ایستاد و… . بعضى هم هدفشان از پرداختن به قیام امام حسین‌علیه‌السلام مقتل نویسى و تبلیغ مذهبى بوده است.
اما سؤالات من از قیام امام حسین‌علیه‌السلام چیزهاى دیگرى بود. سؤال من این بود که چرا حوادث و وقایع خاصى در این مقطع از زمان به وجود آمده است. سؤال من این بود که چرا عده خاصى در مقابل امام حسین‌علیه‌السلام ایستادند. مقابله با امام حسین‌علیه‌السلام در حوزه مسلمانان رخ مى‌دهد و نه در حوزه کفر. سؤال من این بود که چطور یک کسى که تا دیشب همه مى‌گفتند او مسلمان است و پشت سرش هم نماز مى‌خواندند، به فاصله چند ساعت به جنگ با او برمى‌خیزند؟ طبق احکام اسلامى آن زمان، مردهاى مشرک بالغ را مى‌کشتند و زن‌ها و بچه‌هاى آنها را به اسارت مى‌بردند. چطور شد که در فاصله چند ساعت، امام حسین‌علیه‌السلام و خانواده‌اش به زعم عده‌اى مشرک شدند؟ من در این کتاب درصدد بوده‌ام که علت این وقایع را پیدا کنم.
همان طور که در صحبتهاى بخود اشاره داشتید، بعضى از مورخان با نگاه خاص خود طورى شواهد تاریخى را گرد هم مى‌آوردند که گویا قیام امام براى در دست گرفتن حکومت بوده است. چه شواهد نقضى را مى‌توان براى طرد این دیدگاه مطرح کرد؟
مى‌دانید که فرق امام با پیغمبر چیست؟ پیغمبر در هر شرایطى موظف بود که مردم را به اسلام دعوت کند؛ حتى اگر براى او خطرات جانى و مالى نیز وجود داشته باشد؛ ولى امام وقتى قیام مى‌کند که مردم دورش جمع شوند و بگویند: ماجز تو کسى را نداریم. اگر جواب ما را ندهى، پیش خدا مسئولى و… . براى حضرت على‌علیه‌السلام نیز چنین چیزى رخ داد. وقتى مردم به حضرت على‌علیه‌السلام روى آوردند، ایشان اول فرمودند که اگر من وزیر شما باشم، براى شما بهتر از این است که امیرتان باشم؛ اما وقتى شدت دعوت مردم را مشاهده کردند، با قید شروطى حکومت برآنها را پذیرفتند. امام حسین‌علیه‌السلام نیز همین طورى بلند نشدند تا حکومت را در دست بگیرند. اول نامه‌هاى دعوت زیادى آمد. که در نامه‌هاى آخر، کوفیان حجت را برایشان تمام کمردند و گفتند: اگر نیایى، روز قیامت در پیشگاه پروردگار مسئول هستى ؛ اما حضرت باز هم قیام نکردند. حضرت مسلم را به کوفه فرستادند تا بدانند در آن جا چه خبر است. ایشان هم بر حسب ظاهر، از اشتیاق شدید مردم براى پذیرش امام حسین‌علیه‌السلام خبرداد و این جا بود که حجت بر امام تمام شد و به همین جهت حضرت مى‌فرمایند: من براى هواى نفس بیرون نیامدم. پس امام حسین‌علیه‌السلام را ملزم کرده بودند که باید بیایید و سنت جدتان را احیا کنید و ایشان هم تنها به همین دلیل رفتند. بر همین اساس، وقتى لشکریان ابن زیاد مانع رفتن ایشان به کوفه شدند، حضرت فرمودند: من براى جنگ نیامده‌ام و اگر اجازه دهید، به وطن خود یا کشور دیگرى بر مى‌گردم. از این‌رو نمى‌توان گفت قیام امام حسین‌علیه‌السلام، یک قیام نظامى و تنها براى در دست گرفتن حکومت بوده است.
چه نقایصى را در کتاب نگاشته شده در مورد قیام امام حسین مشاهده کردید که شما را واداشت تا این کتاب را بنویسید؟
بین روایت‌گرى و گزارش‌گرى با تاریخ تحلیلى تفاوت زیادى وجود دارد. من از سن ده سالگى سروکارم با تاریخ بوده است. آن وقت کتاب‌هاى تاریخى در دست‌رس ما، کتاب‌هاى مرحوم سپهر (ناسخ التواریخ) بودند. وى تاریخ ابتداى خلقت آدم تا زمان امام باقرعلیه‌السلام را نوشته بود. نوشتن یک چنین کتاب تاریخى‌اى نمى‌تواند کار یک نفر باشد و پرداختن به آن، مستلزم این است که ما خیلى سطحى از مسائل تاریخى عبور کنیم. منبع دیگر ما در زمینه تاریخ، مطالبى بود که مرحوم علامه مجلسى به آن اشاره کرده بود و بعد با دیدن کتاب‌هاى تاریخ تشیع، خیلى به این بخش از تاریخ علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم این رشته را ادامه دهم. در سالهاى 50تا51 ش. سؤالاتى را در مورد قیام امام حسین‌علیه‌السلام مطرح کردم که پاسخ آنها در ستونى در روزنامه اطلاعات منتشر شد. سؤالاتى از این قبیل که چرا امام حسین‌علیه‌السلام را کشتند و بعد پاسخ تحلیلى آن را از زبان امام حسین‌علیه‌السلام مى‌دادم. اعتقاد من در آن موقع این بود که به این کتاب‌هاى مقتل نمى‌شود زیاد اعتماد کرد و همان طور که قبلاً هم اشاره کردم، به تاریخ با دو دیدگاه مختلف مى‌توان نگریست: یک وقت آدم مى‌خواهد حادثه‌اى را بداند و یک وقت مى‌خواهد بفهمد که چرا این حادثه به این شکل خاص و در این زمان خاص و… اتفاق افتاده است. هدف من از ورود به عرصه تاریخ‌نگارى، پیدا کردن علت وقوع حادثه بوده است و نه گزارش خود حادثه. خیلى‌ها واقعه کربلا را در قالب کتاب نوشته‌اند؛ ولى اینها همه گزارش حوادث است و در مورد این که چرا براى امام حسین‌علیه‌السلام این اتفاقات افتاد، چرا سیاست‌مداران کوفه، مکه و مدینه نرفتند تا یزید را از این کارها باز دارند؟ و چرا آنها تلاش نکردند تا بین امام حسین‌علیه‌السلام و یزید، صلح برقرار کنند، مطلبى نیامده است. به نظر من مردم عصر امام حسین‌علیه‌السلام مردم صدر اسلام نبودند. مردم پس از فوت پیامبر به خصوص پس از دوره عثمان که سخت‌گیرى‌هاى عمر تمام شد، به کلى تغییر موضع دادند و اصلاً وضع اجتماع به طور کامل تغییر کرد.
این کار را چگونه به انجام رساندید؟
من با در نظر گرفتن گذشته بحث، از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه وآله و ایمان آوردن ضعیفان و مخالفت اغنیا و مخصوصاً خانواده ابوسفیان، کار را شروع کردم. ابوسفیان و بنى امیه که تمام بلاها از طریق آنها بر سر مسلمان‌ها وارد شد، به نظر من از همان ابتدا، اسلام آوردنشان برمبناى دروغ و نفاق بود. این عده تا وقتى که مکه سقوط نکرد، مسلمان نشدند و پس از آن که دیدند دیگر راهى ندارند و باید تسلیم بشوند، اسلام را به ظاهر قبول کردند؛ ولى این طیف تا آخر عمر هم ایمان نیاوردند و حوادث اجتماعى را به گونه‌اى پیش بردند که حادثه عاشورا اتفاق افتاد. عده‌اى هم بودند که واقعاً مسلمان و معتقد بودند و اینها همان‌هایى بودند که رفتند و شهید شدند. یک عده‌اى هم ایمان داشتند؛ ولى به دلایل مختلف در زمان دعوت امام حسین‌علیه‌السلام ایشان را همراهى نکردند و پس از این که متوجه کار زشت خود شدند، بر علیه رژیم یزید قیام کردند. در این کتاب من به طور تحلیلى با استناد به شرایط اجتماعى اعراب – در آن مقطع زمانى – سعى کرده‌ام چراهایى را که در مورد قیام امام‌حسین‌علیه‌السلام و نحوه برخورد گروه‌هاى مختلف با ایشان وجود دارد، براى خودم جواب دهم و پس از این که پاسخ‌ها براى خودم قانع کننده شد، کتاب را منتشر کردم.
براى این که مطالعات ما درباره تاریخ عاشورا و قیا م امام حسین‌علیه‌السلام مطالعه صرف تاریخى نباشد و بتوانیم آن را مصداقى براى علم نافع برشماریم، چه روى‌کردى را باید نسبت به این امر دنبال کنیم و قیام امام حسین‌علیه‌السلام و تاریخ عاشورا براى ما چه راهنمایى مى‌تواند داشته باشد؟
اکنون که حکومتى مقابل حکومت اسلامى نیست و شرایط به گونه‌اى نمى‌باشد که بخواهیم یک تطابق کامل با واقعه عاشورا را برقرار سازیم.
نه بحث من چیزدیگرى است؛ بحث گسست نسلى، بحثى است که شما در کتابتان به آن اشاره کرده‌اید. به هر حال پس از گذشت یک نسل، مردمى که از جان و مال خود در راه اسلام گذشته بودن، به اسم اسلام، نوه پیامبر خودشان را به آن طرز فجیع به شهادت مى‌رسانند. این امر نشان مى‌دهد که در آن مقطع زمانى یک گسست نسلى اتفاق افتاده است. شاید جمع کثیرى از کسانى که در آن زمان در مقابل امام حسین‌علیه‌السلام ایستاده بودند، با بینش‌هاى صدر اسلام آشنا نبودند و نمى‌دانستند که هدف حکومت اسلامى چه بوده است؛ اگر بخواهیم در زمان خود با یک گسست نسلى مواجه نشویم، از تاریخ عاشورا چه درس‌هایى مى‌توانیم بگیریم؟
براى این که چنین اتفاقى نیفتد، همه ما باید سعى کنیم که مردم را با عمل راست و درست خودمان به دین و معارف دینى معتقد کنیم. اگر شما بتوانید با علمتان یک نفر را راهنما باشید، ثواب آن صد برابر یک شعر و یک کتاب تاریخ و هزار چیز دیگر است. اگر ما به گفته‌هایمان عمل نکنیم، باید مطمئن باشیم که تأثیر ندارد. من نمى‌توانم بگویم آقا به مال مردم تعرض نکن؛ ولى خودم تعرض کنم.
اگر در مورد این نسل که عده‌اى روى آن انگشت مى‌گذارند و مى‌گویند که اینها از اسلام برگشته‌اند تحقیق کنیم، مى‌فهمیم که علت اصلى آن، عدم معرفى درست اسلام به آنها بوده است.
درس دیگرى که از قیام امام حسین‌علیه‌السلام و واقعه عاشورا مى‌توان گرفت، آن است که هر وقت بدعتى در دین به وجود آمد، باید به طریق مناسبى مقابل آن ایستاد.
یکى از بحث‌هاى کتاب قیام امام حسین‌علیه‌السلام، این است که نسلى که در زمان امام حسین‌علیه‌السلام با مقوله تصمیم‌گیرى در مورد چگونگى برخورد با دعوت امام‌حسین‌علیه‌السلام مواجه شدند، نسلى بودند که شناخت دقیقى از اسلام نداشتند. چه مسائلى باعث شد که گروه‌هاى مختلف در برخورد با قیام امام‌حسین‌علیه‌السلام تصمیم‌هاى متفاوتى بگیرند؟
دعوت اسلام در بین قوم خاصى پیدا شد. طبیعت عرب این بود که در مقابل هر چیز جدید مخالفت کند؛ ولى وقتى تسلیم آن شد، دیگر از همه چیز خود در راه آن مى‌گذرد. اعراب با پیغمبر همین کار را کردند. اول با ایشان مخالفت کردند و بعد از آن که ایشان را پذیرفتند، دیگر هر چه ایشان مى‌گفتند، قبول مى‌کردند. خصلت آنها به گونه‌اى بود که حتى اجازه فکر کردن به خود را در برابر پیغمبر نمى‌دادند. نقل مى‌کنند که روزى کسى نزد پیغمبر آمد و گفت: مرا دریاب که دارم هلاک مى‌شوم. پیغمبر در پاسخ او گفتند: مى‌دانم چه بر سر تو آمده است؛ شیطان نزد تو آمد و گفت: تو را چه کسى آفرید؟ گفتى: خدا. گفت: خدا را که آفرید؟ تو در پاسخ او درماندى. وقتى کسى در مقابل شخصى که او را پذیرفته، دیگر اجازه فکر کردن را به خود ندهد، همواره چشم به دهان او مى‌دوزد تا او را راهنمایى کند. چنین انسان هایى در موقع تصمیم‌گیرى نمى‌توانند مستقل بیندیشند و عمل کنند و همواره گوش به فرمان کسى دارند که از او تبعیت مى‌کنند.
بحث دیگر این است که در زمان پیغمبر و حتى تا زمان عمر، مال و ثروت و جاه و مقام، به طور جدى وارد حوزه مسلمانان نشده بود؛ ولى در زمان عثمان هر دوى اینها آمد. آدم باید خیلى قوى و خود ساخته باشد تا بتواند در مقابل وسوسه‌هاى این دو بایستد. پسر سعدابى‌وقاص شمشیر زن بزرگ عصر پیغمبر، وقتى در قبل جنگ با پسر رسول خداصلى‌اللَّه علیه‌وآله فرماندارى رى به او پیشنهاد شد، با خود گفت: مى‌گویند قیامت حق است؛ اما آرزوى من حکومت رى است و این پیشناهد نقدى است. اگر قیامت هم حق باشد، پس از چندى توبه مى‌کنم و… . با مطالعه این مطالب تاریخى به این نتیجه مى‌رسیم که واقعاً خیلى قدرت مى‌خواهد که کسى اسیر این وسوسه‌ها نشود. پس باید علاوه بر این که به خودسازى مى‌پردازیم، دعا کنیم که خدا ما را در این قبیل امتحانات سخت قرار ندهد.
مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى‌هاى خود به عبرت‌هاى عاشورا اشاره کرده‌اند. به نظر شما از قیام عاشورا چه درس‌ها و عبرت‌هایى مى‌توان گرفت؟
سراسر قیام امام‌حسین‌علیه‌السلام عبرت است. مهمترین عبرت آن است که گروهى با آن شور و شعف، دخترزاده رسول خدا را دعوت کنند و بعد هم بیایند و در معرکه‌اى که دشمن آن حضرت به راه انداخته، در مقابل حضرت بایستند. نکته مهم‌تر این است که خیلى از کسانى که در این معرکه حاضر بودند، همان‌هایى بودند که براى حضرت نامه نوشته بودند. امام در هنگام مقابله با این دسته مى‌فرمودند: مگر شما همان‌هایى نبودید که نوشتید میوه‌هاى ما رسیده است و سرزمین ما سبز است و آب‌هاى ما جارى است و وقت آن فرا رسیده است که شما بیایید؟ یکى از عبرت‌هایى که از این وقایع مى‌توان گرفت، این است که آدم نباید به صرف حرف اشخاص اعتماد کند. وقتى پاى عمل پیش آمد، باید دید که افراد چگونه‌اند و چه میزان ایستادگى دارند.
به نظر شما کدام بعد محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است؟
نکته‌اى که باید در پاسخ به این سؤال به آن اشاره کنم، آن است که منظور از اسلام در این بحث، شیعه است و گرنه در بسیارى از کشورهاى اسلامى اصلاً از محرم و صفر خبرى نیست. نکته دیگر آن که این معارف و شعائرى که در ماه‌هاى محرم و صفر بیان مى‌شود، واقعاً در زنده نگاه داشتن آرمان‌هاى شیعى نقش اساسى داشته است. من وقتى به عراق رفته بودم، روز اربعین هیئت انصارالحسین‌علیه‌السلام به کربلا مى‌آمدند. سال اول که رفتم، سه چهار تا از این دسته‌هاى عزادارى حضور داشتند؛ ولى این آخرى‌ها مى‌توان گفت که تقریباً قسمت عمده عراق براى عزادارى به کربلا مى‌آمدند. حتى از اهل سنت هم مى‌آمدند و این نشان مى‌دهد که این شعارهاى سینه‌زنى و مطالبى که در این روزها عنوان مى‌گردد، اینها را تحت تأثیر قرار داده است. به همین جهت این عاشوراى سنتى را باید نگه داشت؛ ولى باید سعى کرد که عزادارى‌ها از حد طبیعى خودشان خارج نشوند.
چگونه مى‌توان روى‌کرد معرفتى و تحلیلى به تاریخ عاشورا را با روى‌کرد عاطفى و پرشور و علاقه عجین کرد؟ این سؤال را از آن جهت مطرح مى‌کنم که بعضى وقت‌ها مطالعات تحقیقى و تحلیلى درباره عاشورا، ما را از آن عشق و علاقه دوران کودکى و نوجوانى دور کرده است.
نظر شما یک مقدارى درست است. فرض کنید برخى از افراد به شدت علاقه‌مند به عزادارى براى امام حسین‌علیه‌السلام هستند؛ اما نسبت به نمازشان کوتاهى مى‌کنند. وظیفه من محقق، شماى فرهنگى و روحانیت این است که سعى کنیم از این عده بکاهیم و به آنهایى که مى‌فهمند قیام عاشورا براى چه بوده است، بیفزاییم. منظور من این نیست که به دانشجویان و طلبه‌ها بگویم که سینه نزنند. حرف من این است که از شیر، حمله خوش است و از غزال، رم. هر کسى باید در نظر داشته باشد که وظیفه‌اش در قبال دین چیست. اگر شما این قدرت را دارید که مردم را با امام حسین‌علیه‌السلام آشنا کنید، باید به وظیفه خود به درستى عمل کنید. شما که برخى از حقایق مربوط به قیام امام‌حسین‌علیه‌السلام را درک مى‌کنید، باید مردم را راهنمایى کنید؛ البته شما نمى‌توانید همه مردم را به راه راست هدایت کنید؛ همان طور که پیامبر و هم نتوانستند؛ اما همین که یک نفر را به راه راست هدایت کنید، براى شما کافى است.
به نظر شما چه ابعادى از حادثه عاشورا، نیاز به تحقیق و بررسى دارد؟
شما ابتدا باید سؤال داشته باشید و بعد کتابهایى را که در این زمینه نوشته شده است، بخوانید و بدون این که تحت تأثیر آنها قرار بگیرید، واقعیت امر را از میان آنها در بیاورید و سعى کنید به طور معقول نسبت به پاسخ خود قانع شوید. اگر پاسخ‌هاى موجود نتوانست شما را قانع کند، تحلیل جدید ارائه دهید. کتاب‌هاى تاریخى موجود پر از مطالب درست و غلط است که باید آنها را از هم جدا کرد. مرحوم آقاى دربندى انسان بسیار مقدس و متدینى بود؛ ولى درباره حادثه روز عاشورا مى‌گوید: اگر هر یک از افراد حاضر در جنگ بخواهند این قدر که در کتاب‌هاى مقاتل نوشته شده افراد را کشته باشندو این خطبه‌هایى را که به آنها منسوب است، خوانده باشند، زمان زیادى را به خود اختصاص خواهد داد و براى انجام تمام این کارها، باید روز عاشورا 72 ساعت بوده باشد. یکى هم مى‌گوید از وقتى که حمله کردیم، به قدرى که یک آدم بخواهد خواب قیلوله بکند، جنگ ادامه داشت. این گزارش‌ها باید تحلیل شود. کسى که مى‌خواهد در زمینه عاشورا تحقیق کند، نمى‌تواند این چنین گزارش‌هایى را قبول کند. وقتى مى‌خواهید براى مردم از عاشورا صحبت کنید، شما نمى‌توانید به صورت کاملاً تحلیلى براى مردم مطالب را بگویید؛ زیرا هم براى خودتان بد مى‌شود و هم این که آنها را از آن ذهنیتى که دارند، برمى‌گردانید. من این را در تلویزیون هم گفته‌ام که ما دو تا عاشورا داریم؛ یک عاشوراى تاریخى و یک عاشوراى سنتى. عاشوراى سنتى براى توده مردم است و عاشوراى تاریخى براى یک عده خاصى است.
طبق بیان شما، این دو تاریخ قابل جمع هم نیستند؟
نه، به نظر من قابل جمع نیستند.
با تشکر از این که با صبر و حوصله به سؤالات ما پاسخ دادید. به عنوان آخرین سؤال مى‌خواستم بپرسم که در حال حاضر در زمینه تاریخ اسلام چه کارهایى را در دست انجام دارید؟
قسمت دوم تاریخ تحلیلى اسلام اوایل دوره غیبت کبرى و رحلت آخرین نایب امام زمان‌علیه‌السلام را نوشته‌ام که در حال چاپ است.
در زمینه ادبیات چطور؟
در این زمینه هم براى عده‌اى از دانشجویان یک درس نظم و نثر عربى و یک نظم فارسى تدریس مى‌کنم.
سید جعفر شهیدى، نزدیک به 85 سال پیش بود که در بروجرد پاى به عرصه خاکى گذاشت. پس از سپرى کردن دوره‌هاى مقدماتى درسهاى حوزه در زادگاهش، راهى نجف مى‌شود تا از محضر استادان پرآوازه آن روز کسب دانش کند. در سال 1327 با پیشرفت تا مرحله اجتهاد در فقه و اصول، به ایران باز مى‌گردد و در دانشگاه تهران به فراگیرى علوم دانشگاهى در رشته معقول و منقول مى‌پردازد و از سال 1320 پس از دریافت مدرک دکترى، در همان جا مشغول تدریس مى‌شود.
دکتر سید جعفر شهیدى، هیچ گاه از فراگیرى دانش باز نمى‌ماند؛ او زبان انگلیسى را پس از چهل سالگى و با وجود مشغله‌هاى فراوان فرا گرفته است. همکارى دکتر با استاد على اکبر دهخدا، از سال 1328 براى تدوین لغت‌نامه دهخدا آغاز مى‌شود. با درگذشت مرحوم دکتر معین، جانشین مرحوم دهخدا، ریاست مؤسسه لغت‌نامه دهخدا را برعهده مى‌گیرد و اکنون 35 سال است که در این سِمَت پاسدار فرهنگ غنى پارسى است. خلوص و تواضع دکتر سبب شده است به پایان بخشى کارهاى ناتمام علمى استادان بزرگ ادبیات فارسى همت گمارد. ادامه کار مرحوم فروزانفر در شرح مثنوى، از گونه کارهاست که استاد عمر فراوان در آن را صرف کرده‌اند. ترجمه نهج البلاغه، قیام امام حسین(ع)، زندگانى فاطمه زهرا(س)، زندگانى على بن حسین(ع) و تاریخ تحلیلى اسلام، گوشه‌اى از آثار گرانبهاى دکتر سید جعفر شهیدى است.
بیش از نیم ساعت از قرارمان با دکتر در ساختمان مؤسسه دهخدا گذشته است. اما استاد پشت میز کارش در اتاق ساده‌اى که بر پیشانى آن نقش «ریاست مؤسسه» خورده است، انتظارمان را مى‌کشد. با رویى گشاده عذرمان را مى‌پذیرد و چایى تعارفمان مى‌کند. اتاق بسیار ساده رئیس، و اشیاى ساده‌تر آن، توجهمان را به خود جلب کرده است. امروزه شاید یکى از کمیاب‌ترین عناصر زندگى، همین سادگى است ؛ آن هم در سطح مدیریت!
پرسش نخست را استاد مطرح مى‌کند: چطور شد پس از بیست سال، یاد کتاب «قیام حسین» افتادید؟ از استاد مى‌خواهیم پیش از ورود به این بحث، از خود بگوید؛ از زندگى‌اش و سیر و تحول مطالعاتى‌اش. کلاممان را قطع مى‌کند و از این که در باره خود قصیده‌سرایى کند، پرهیز مى‌کند.
منبع: ماهنامه پرسمان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید