نویسنده:دکتر محمد منصورنژاد
نوشتار حاضر مشتمل بر بحث در عناوین زیر است:
الف) مقدمه؛
ب) مقاطع زندگانى امام حسین (علیه السلام)؛
ج) امام حسین و عزت و کرامت نفس؛
د) عوامل قیام؛
هـ) نتایج قیام.
الف) مقدمه:
نکات چندى به عنوان مقدمه به صورت موجز مى آید:
۱) ویژگى هاى نوشتار: اصل در این نوشتار بر اختصار، عمق و در عین حال روان بودن بحث بر روى آن قسمت از مباحث مربوط به آن حضرت است که کمتر از آن سخن به میان مى آید. به همین جهت به مطالبى که عموما در باب نهضت کربلا و نقش آفرینان آن مورد اطلاع همگانى مى باشد تاکید نگردیده است. از سوى دیگر مى توان این نوشتار را اساسا قالبى پیشنهادى براى مطالعات بعدى و گسترده تر فرض نمود؛
۲) تصویر جامعه اسلامى در زمان نهضت کربلا: قبل از ورود در بحث به فضاى حاکم بر جامعه اسلامى آن عصر اشاره بسیار کوتاه مى شود. اولا: اکثریت قریب به اتفاق نسل مسلمان آن روزها در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بودند. یعنى مثلا پنجاه ساله هاى این نسل، پیغمبر را ندیده و شصت ساله ها هنگام رحلت ایشان ده ساله بودند. و افراد قلیلى از کسانى که پیغمبر را دیده بودند در شهرها حضور داشتند که ترجیح مى دادند پیش از آن که به فکر پرداختن به کارهاى زندگى باشند آماده بستن بار سفر آخرت باشند. لذا آنچه نسل جوان از جامعه اسلامى دیده بود، حکومت مغیره ها، سعید بن عاصها، ولیدها، و دیگر فساق و زراندوزان و مستبدان بوده و آنچه که روح شریعت اسلامى است یعنى عدالت و تقوا از جامعه رخت بسته بود؛
ثانیا: آشنایى مردم با طرز تفکر همسایه ها و راه یافتن بحث هاى فلسفى در حلقه هاى مساجد، راه را براى گریز این دسته از مسوولیت هاى دینى فراختر مى کرد؛
نتیجه آن که هر اندازه مسلمانان از عصر پیامبر دور مى شدند، خصایص دینى بیشتر فراموش شده و سیره هاى جاهلى چون برترى فروشى نژادى، درگیرى قبیله ها و تعصب هاى قومى حاکم مى شد. از نظر عده اى جنگ هایى چون «جمل و صفین» نیز تجدید خاطره جنگهاى «ایام عرب» بود. در چنین فضایى یزید به حکومت رسید و امام حسین (ع) براى احیاى دین برخاست. در پاسخ به امام، مکه و مدینه عکس العمل قابل توجه نشان نداد. شام که دربست طرفدار خاندان امیه بود، تنها عراق، آن هم کوفه ابتدا به پا خاستند ولى وقتى عکس العمل جدى شامیان را دیدند، سر جایشان نشسته و اطاعت یزید را بر اطاعت پسر پیغمبر مقدم شمردند. اینجا بود که آن حادثه جانسوز و باور نکردنى کربلا در تاریخ اسلامى رخ داد.*
ب) مقاطع زندگانى امام حسین (ع):
زندگى آن حضرت در چهار مقطع زیر قابل مطالعه است:
۱) امام حسین (ع) در عصر پیامبر (ص): میلاد امام حسین در سوم شعبان سال سوم یا چهارم هجرى نقل شده است. در این صورت در زمان رحلت آن حضرت سنین کودکى را سپرى مى نمودند و مردم در زمان طفولیت شاهد محبت هاى پیامبر به ایشان بوده اند؛
۲) امام حسین (ع) در عصر امامت حضرت على (ع): امام حسین حدود ۳۰ سال را در عصر حضرت امیر (ع) سپرى کردند (۲۵ سال سکوت و ۵ سال حکومت و خلافت حضرت على (ع))، حوادث جانگدازى چون ماجراى سقیفه، شهادت مادرش فاطمه (س)، مظلومیت حضرت امیر (ع)، تحمیل حکمیت ها و… امام حسین از نزدیک شاهد بوده و در کنار باب شریفش تجربه نموده است و نهایتا در این مقطع فرق شکافته على (ع) را نیز دید؛
۳) امام حسین (ع) در عصر امامت حضرت امام حسن (ع): امام حسن (ع) در سال چهلم هجرى جانشین پدر گردید و در این وقت سن شریف امام حسین ۳۶ یا ۳۷ ساله بود. در این مقطع که حدود یک دهه طول کشید نیز امام حسین (ع) شاهد آنچه که دوستان ظاهرى و دشمنان با برادرش نموده اند و صلح تحمیلى و بى احترامى ها و نامردمى ها در حق ایشان بود و همراه برادر بزرگش برحسب تکلیف، یک دهه در مقابل خلافت جور و ظالمانه معاویه صبر کردند؛
۴) عصر امامت امام حسین (ع): امامت آن حضرت در سال پنجاهم هجرى با شهادت برادر بزرگوارش آغاز مى شود. یک دهه اول معاصر با حکومت جائرانه معاویه است. امام حسین (ع) نیز همانند برادرش همان سیاست صبر و انتظار و گاه اعتراض را در عصر معاویه در پیش گرفته و مترصد فرصت بودند. با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجرى که یزید فرزند فاسد و فاسقش به حکومت رسیده و در همان روزهاى اول سعى بر بیعت گرفتن از امام حسین (ع) به هر قیمت داشت و از اینجاست که نهضت کربلا آرام آرام شکل مى گیرد.
پس حماسه کربلا در مقطع چهارم زندگانى امام حسین (ع) و پس از مرگ معاویه در عصر خلافت ظالمانه یزد واقع شده است. این قیام از آخرین روزهاى ماه رجب سال ۶۰ از مدینه آغاز و پس از حدود پنج ماه در کربلا (محرم سال ۶۱) به شهادت آن حضرت منتهى شد. در این بین توقف عمده را در مکه داشتند (روز ورود به مکه سوم شعبان سال ۶۰ و خروج از مکه در هشتم ذى الحجه همین سال بوده است، یعنى حدود پنج ماه).
ج) امام حسین (ع) و عزت و کرامت نفس:
گرچه در بحث از ویژگى هاى اخلاقى و روحى آن حضرت مى توان به فضایل و مناقبى چون بخشش، فروتنى، بردبارى، ظلم ستیزى، شجاعت و… پرداخت، ولى از سویى جهت رعایت اختصار و از سوى دیگر از آنجا که «عزت نفس» نقش محورى در اخلاق اسلامى داشته و همه مسایل اخلاقى به دور آن مى گردند و امام حسین (ع) نیز بیش از سایر ائمه (ع) بر روى کرامت و عزت نفس تکیه فرموده اند، لذا به صورت مختصر به بعضى از بیانات آن حضرت در این باب اشاره مى گردد.
از جمله کلمات قصار آن حضرت «موت فى عز خیر من حیوه فى ذل» مردن با عزت از زندگى در ذلت بهتر است و بر آن ترجیح دارد. جمله معروف ایشان یعنى «هیهات من الذله» از آن جمله هایى است که تا دامنه قیامت از آن حرارت و نور مى تابد. حماسه و کرامت و عزت و شرافت مى بارد. خدا براى ما ذلت را نمى پسندد، پیامبر (ص) نمى پسندد. آن دامن هایى که ما در آن پرورش یافته ایم، دامان على (ع) و زهرا (س) به ما اجازه نمى دهند.
از سخنان امام در روز عاشورا است: «لا و الله لا اعطیهم بیدى اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید»؛ نه به خدا قسم مانند یک انسان ذلیل با آنها بیعت نمى کنم و نیز مانند یک برده فرار نمى کنم. همچنین از سخنان آن حضرت است: «الصدق عز و الکذب عجز»، راستى عزت است و دروغ از ناتوانى است. به این دلیل باید دنبال راستى بود که راستى عزت است و به این دلیل باید از دروغ پرهیز کرد که دروغ عجز و ناتوانى است. آدم دروغگو به دلیل عجز و ناتوانى و زبونى که در روح خودش احساس مى کند دروغ مى گوید. یعنى محال است یک انسان در روح خودش احساس عزت و نیرو و شرف بکند و حاضر باشد یک کلمه دروغ به زبان بیاورد.
غیرت، عزت و حریت در بحرانى ترین حالات کربلا نیز از آن حضرت مشاهده مى شود. وقتى که امام (س) از اسب به زمین افتاد، در حالى که خون از بدنش زیاد رفته و لحظات آخر عمر شریفشان است؛ دشمن براى این که توان و نیروى امام را بیازماید دست به تحریک غیرت حسینى زد، لذا لشکر به خیام حرم هجوم آورد. حضرت متوجه شد. با زحمت روى کنده هاى زانو بپا ایستاد، ظاهرا با تکیه دادن به شمشیر خویش فریاد مردانه اش در آن وادى بلند شد: «ویلکم، یا شیعه آل ابى سفیان، ان لم یکن دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم»؛ واى بر شما اى پیروان آل ابى سفیان، اگر دین ندارید و از عالم آخرت نمى هراسید، لااقل در این دنیاى خود آزاده باشید. یعنى امام (ع) در لحظات پایان عمر شریفشان همچنان سخن از حریت، عزت و کرامت انسانى دارند.
حاصل آن که اگر در فردى و یا جامعه اى روح این پیام حسینى، یعنى عزت و کرامت نفس دمیده شود، از سویى از گناهان و تن دادن به پستى ها و دنائت ها بیمه مى شود و این مهمترین نسخه براى تضمین جامعه و خصوصا جوانان در برابر هجمه هاى فرهنگى و غیرفرهنگى بیگانگان است. و از سوى دیگر روحیه حماسى، آزادگى و به تعبیر انقلابى ما، بسیجى گرى را در افراد زنده مى کند که در این صورت نعره هاى مستانه قدرت ها و گردن کلفت هاى خارجى و داخلى آنها را نمى لرزاند، بلکه حسین وار مى خروشند. چنانچه چنین مساله اى در دفاع مقدس ما تجربه شد.
د) عوامل قیام:
پرسش اساسى که در رابطه با این قیام ماندگار در تاریخ، قابل طرح است این که عوامل موثر بر نهضت و حرکت و قیام امام حسین (ع) چه بوده اند؟ در پاسخ گرچه به نکات فراوانى مى توان اشاره نمود، اما به سه عامل به صورت مشخص در کلمات آن حضرت مى توان استشهاد نمود: ۱) عامل بیعت؛ ۲) عامل دعوت؛ ۳) عامل امر به معروف و نهى از منکر.
۱) عامل بیعت: با کشته شدن معاویه و روى کار آمدن یزید، طى نامه اى از والى مدینه خواسته شد که از چند نفر و از جمله امام حسین (ع) به هر قیمت ممکن بیعت بگیرد و امام نیز که مى دید بیعت با یزید یعنى امضا نمودن خلافت موروثى از سویى و مهر تایید و مشروعیت بر چهره افراد فاسدى مثل یزید از سوى دیگر زدن است، زیر بار نرفته و در نتیجه به سوى قیام کشانده شد.
در این صورت دشمن شروع کننده است و امام در مقابل دعوت نامشروع آنها امتناع کرده و به مبارزه کشانده مى شود و معنى اش این است که اگر چنین تقاضایى از امام نمى کردند، امام در برابر آنها قرار نمى گرفت.
۲) عامل دعوت: پس از آن که امام (ع) به مکه هجرت فرمودند، نامه هاى قابل توجهى (هزاران نامه) از سوى کوفیان در اعتراض به حکومت بنى امیه و پذیرش رهبرى امام رسید. از نظر این عامل نیز امام در مقابل دعوت دیگران احساس تکلیف نموده و به صحنه آمدند. یعنى اگر عامل کلیدى نهضت کربلا دعوت کوفیان باشد در صورتى که از آن حضرت دعوت به عمل نمى آمد، قیام منتفى بود.
۳) عامل امر به معروف و نهى از منکر: در صورتى که عامل اصلى نهضت امر به معروف و نهى از منکر فرض شود (یعنى نه نفى دو عامل قبلى، بلکه از جهت شأن و درجه نقش محورى به عامل سوم داده شود)، در این صورت امام با دیدن ساختار حکومتى فاسد، انحراف جامعه از مسیر اسلامى و… وظیفه اش را در حرکت و قیام مى دیدند.
در این صورت اگر یزید به سراغ آن حضرت نمى آمد و مساله دعوت به شکل واقع شده هم نبود، امام حسین (ع) فردى معترض است. امام حکومت یزید را نمى پذیرد و به صورت فعال، به هر شکل ممکن در صدد معارضه با آن است. پس از نظر عامل سوم چون امام دست به حرکت فعالانه زده، ارزش نهضت حسینى بالاتر مى رود تا آنکه حرکتى منفعلانه فرض شود.
عامل سوم مشخصا در وصیت نامه امام تصریح شده که من براى شرارت و فساد و ظلم از مدینه خارج نمى شوم، «و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى، ارید ان آمر بالمعروف وانهى عن المنکر»، جز این نیست که براى ایجاد اصلاح در امت جدم خارج شده ام اراده کرده ام که امر به معروف و نهى از منکر کنم.
نکته قابل تایید بر این بخش آن است که اصل امر به معروف و نهى از منکر در اسلام چیست؟ و چقدر اصالت و اهمیت دارد که فردى مانند حسین بن على (ع) را وادار مى کند در این راه جان خودش را بگذارد و خون عزیزانش ریخته شود، تا این که این اصل را احیا کند و ما بعد از چند قرن در زیارت هایمان شهادت بدهیم که : اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر». با توجه به اهمیت این اصل پیروان امام حسین باید در مسیر عملى نمودن معروف ها و نهى منکرها حرکت کنند و مهمتر و شرط قبل از عمل، فهم و درک و بصیرت این اصل، شرایط و مراحل و… آن مى باشد؛ و شهادت در این زیارتنامه ها نیز صرفا اعلام خبرى که واقع شده نیست (که امام حسین آمر به معروف بود، بلکه به قول علماى معانى و بیان، گاه طرح مطلب براى اعلام آن است که من این مطلب را مى فهمم؛ اقرار به آن است که ما مى دانیم و فهمیده ایم که مسیر حسین، در طریق معروف ها حرکت کردن و جلوگیرى از منکرات است. گرچه براى آن بهایى هم پرداخته شود.
هـ) نتایج قیام:
با توجه به ظاهر حادثه کربلا که به شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش ختم شد، ممکن است این سوال مطرح باشد که از این اقدام چه سودى حاصل و چه نتایجى مترتب است؟ در این بخش از نوشتار به چند نتیجه حاصله از نهضت کربلا اشاره مى شود.
۱) تقرب و ارتقاى درجه: در شهادت امام حسین (ع) از جهت فردى قرب به خداوند و از جهت اجتماعى و از بعد معنوى براى محبان و پیروان راهش نیز ریسمان محکم، سفینه النجاه براى دنیا و آخرت فراهم شده است. در احادیث آمده که براى امام حسین (ع) مقام و مرتبه اى منظور شده که کسى به آن نمى رسد الا به شهادت. اگر امام حسین ملجا بى پناهان، مرجع دردمندان، معشوق عاشقان و محبوب عارفان است و شفاعت او در صحراى محشر کارساز بوده و تربت او شفاست و… همه اینها به برکت خون هاى مقدس او و یارانش مى باشد که در پاى نهال اسلام ریخته شد.
۲) نجات اسلام و افشاى بنى امیه: بنى امیه که در صدر اسلام تا مى توانستند در مقابل پیامبر مقاومت کردند و وقتى ناچار شدند، اسلام ظاهرى آوردند، از ابوسفیان و معاویه سعى در صدمه زدن به اسلام داشتند. ولى عملکرد منافقانه خصوصا معاویه، چهره آنان را بدان صورت که واقعیت داشت نشان نمى داد. ولى با حکومت یزید و قیام امام حسین، چهره واقعى آنها افشا شد و حساب آنها از حساب دین و قرآن جدا شد و یزید به عنوان عنصر شرارت و خیانت و آلوده به فحشا و … معروف شد. و پس از نهضت کربلا دیگر بنى امیه نتوانستند از پشت به اسلام خنجر بزنند. از این رو امام حسین محیى دین اسلام و مجدد بناى توحیدند.
۳) محبوبیت اهل بیت (ع) و عزت بازماندگان شهیدان: علیرغم تلاش هاى یزید و سربازانش براى تحقیر امام و یارانش (اسب بر بدن شهدا تاختن، اسارت اهل بیت و…) محبت اهل بیت در جهان اسلام حتى در شام فزونى گرفت. براى رعایت اختصار به داستان حضور حضرت سجاد در خانه کعبه در حین طواف در عصر هشام بن عبدالملک اشاره مى شود که مردم در ازدحام طواف، راه را براى حضرتشان مى گشودند و هشام که خودش را به تجاهل زده بود، با معرفى بلیغ فرزدق مواجه شد که:
هذا الذى تعرف البطحاء و طاته
ولابیت یعرفه و الحل و الحرام…
۴) جرات یافتن جامعه اسلامى علیه امویها: از آنجا که در این نوشتار بسیار مختصر، نمى توان به قیام هاى متاثر از نهضت کربلا پرداخت، فقط به عناوین چند حرکت اشاره مى شود؛ «قیام مدینه» (سال ۶۲ که پس از تحقیق در مورد حکومت شام مردم قیام کردند و به شدت سرکوب شدند). «قیام توابین» (مصادف با حکومت عبدالملک مروان)، «قیام مختار ابى عبیده ثقفى» (که تمام قاتلین امام حسین و یارانش را کشت و…) و قیام هاى دیگر چون «قیام زید»، «قیام یحیى بن زید» و «قیام ابومسلم» که نهایتا سبب فروپاشى امویین شد.
۵) تاسیس مکتب عالى و همگانى تعلیم و تربیت: اگر براى تربیت جامعه اسلامى ابتدا باید انگیزه هایى در افراد زنده شود که خودشان با علاقه به محافل تربیتى روى آورند، جاذبه امام حسین (ع) آنچنان قوى است که نه یک روز و دو روز، بلکه حتى اربعین مردم به عشق حسین به محافل و تکایا مى آیند و این وظیفه مبلغین است که از این فرصت هاى طلایى براى تهذیب جامعه بهره ببرند. اگر در تعلیم و تربیت بحث «الگوپذیرى» بسیار با اهمیت است، حادثه کربلا براى پیر و جوان و کودک، زن و مردم، عالم و عامى و… الگوهاى عالى و سازنده و قابل معرفى دارد. اگر عزت نفس کلید تعلیم و تربیت است، این درس را به بهترین شیوه مى توان در مکتب حسین (ع) و از شعارها و کلمات حضرتشان بهره برد و…
۶) عکس العمل جاودان و پایدار: با حکومت یزیدها و فساق و فجار، کم کم روحیه اى در بین انسان ها دمیده مى شود که معنویت، حق، عدالت، تقوا و… شعارى بیش نیستند و آماده مى شوند که خود را با عافیت طلبى، دنیاگرایى و ظاهربینى و مادیت زدگى هماهنگ کنند. اما حرکت امام حسین و حرکت هاى متاثر از آن حضرت در طول تاریخ به همه نشان مى دهد که انسانیت یک معانى عالى تر غیر از آنچه که معمولا متعارف است هم دارد. در دنیا حق، عدالت، زیبایى، عشق و دفاع از مظلوم هم واقعیت دارد و ممکن و عملى است.
این عکس العمل مستمر و جاودان است و هر چه بیشتر عزادارى و ذکر مصیبات و یاد خاطره آن شهادت جانسوز مى شود، روحیه حق طلبى و… در جامعه اسلامى تقویت مى شود و این یکى از دلایل تاکید حضرت امام خمینى (ره) و مقام معظم رهبرى بر زنده نگاه داشتن یاد محرم و خاطره عاشوراست.
البته در خاتمه قابل ذکر است که آنچه حیاتبخش، حماسه زا و روح آفرین است، پیام واقعى نهضت کربلاست که باید از تحریفات، اعمال فروتر از عقل بنام امام حسین و… مصون بماند و جوهره قیام و نهضت در رگ هاى جامعه اسلامى به صورت مداوم جریان داشته باشد و رمز بقا و حیات انقلاب اسلامى نیز در ادامه دادن به مسیر حیاتبخش حسینى است.
چنانچه در صدر کلام اشاره شد، مطالب این مقاله در حد طرح موجز بحث است و هر قسمت از مباحث مطروحه در جاى خود، قابلیت شرح و بسط و تفصیل دارد.
پی نوشتها:
*طرح این قسمت از مقدمه به جهت کاربرد عملى آن براى عصر ماست که انقلاب اسلامى اندیشه هایى را با خود همراه داشته است. نسل هاى جدیدى که امام (ره) و جنگ و… را ندیده اند، ممکن است حساسیت نسل انقلاب و جنگ را نداشته باشند. چه باید کرد که از سویى عدول از ارزش هایى استراتژیک نشود و از سویى نسل حاضر را با آن فداکارى ها و حماسه ها آشنا کرده و در صحنه نگه داشت.
* عضو هیات علمى دانشگاه تهران
منبع:روزنامه جوان