نویسنده:غلامرضا گلی زواره
بعد از حادثه عاشورا، کاروان اسیران کربلا در کوفه، شام و سپس مدینه، با خواندن خطبه، سرودن شعر، پاسخگویی به مخالفان و سوگواری، پیام حماسه حسینی را به مردمان این نواحی انتقال دادند و بزرگترین تاثیر را برجای نهادند . اثری که سخنان فرزندان و خواهران امام حسین علیه السلام در اجتماع کوفه و شام برجای گذاشت، از اثر کشته شدن شهیدان کربلا کمتر نبود .
محور تبلیغات کاروان اسیران، معرفی ارزشهای دینی، وصف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و انتساب اهل بیت او، نکوهش مردمی که عکس العملی درباره جنایات و ستمهای امویان از خود بروز ندادند، افشای جنایات بنیامیه، حمایت از قیام حسینی و جلوگیری از تحریف حادثه عاشورا بود . در واقع بازماندگان این قیام از فرصت تماس گرفتن با مردم در بلاد گوناگون به بهترین وجه بهرهبرداری کردند و این دشمنان نادان آنان بودند که با اسارت این عزیزان و انتقال آنان به شام، زمینه تبلیغاتی خوبی برای روشن شدن حقایق و افشای مفاسد امویان فراهم آوردند .
ندبه و سوگواری در کربلا
در خود کربلا زینب کبری علیها السلام از راه گریه، تبلیغات خود را آغاز نمود . چون حضرت زینب علیها السلام بر بالین پیکر پاک حضرت امام حسین علیه السلام رسید، سخنی بر زبان جاری نمود که با شنیدن آن دوست و دشمن به گریه و زاری پرداخت و چنان ماتم سرایی در صحرای کربلا برای شهیدان نینوا صورت گرفت که چشمه اشک را در آن کویر غم جاری ساخت . «قروه بن قیس حنظلی» نقل میکند: به خدا سوگند زینب را هرگز فراموش نمیکنم که برای برادرش ندبه میکرد و با صوت حزین و قلب داغدار میگفت: «وا محمداه! صلی علیک ملیک السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء وبناتک سبایا الی الله المشتکی والی محمد المصطفی والی علی المرتضی; (1) ای محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، این حسین علیه السلام است که به خون آغشته و اعضایش قطع شده است . و دخترانت اسیرند . به خدا و محمد مصطفی و علی مرتضی شکایت میبرم .»
این نوحه و ماتمداری، خود حرکتی تبلیغی بود .
همچنین وقتی امام سجاد علیه السلام بدن مطهر امام حسین علیه السلام را در میان قبر نهاد، خطاب به پدرش گفت: «طوبی لارض تضمنت جسدک الشریف اما الدنیا فبعد مظلمه والاخره فبنورک مشرقه . اما الحزن فسرمد واللیل فمسهد حتی یختار الله الی دارک التی انت مقیم بها فعلیک منی السلام یابن رسول الله ورحمه الله» (2) ; خوشا به حال زمینی که بدن شریف تو را در برگیرد . دنیا بعد از این تاریک و آخرت به نور تو روشن است . اما اندوه، همیشگی و شب [من]، بیخواب است، تا خداوند به سوی خانه تو که در آن جای گرفتهای اختیار کند [و مرا به آنجا بیاورد] . پس ای فرزند رسول خدا! سلام من و رحمتخداوند بر توباد .»
این عبارات نیز کاملا بار تبلیغی دارند .
در کوچههای کوفه
کوفه به منزله قلب عراق بود و در مدت پنجسال مرکز حکومت علی علیه السلام به شمار میرفت و همواره کانون شیعیان و پایگاه دوستان آن بزرگوار به حساب میآمده است . اهل بیت نیز چند سال قبل در این شهر با احترام فراوان زندگی میکردند، اما اکنون زینب کبری علیها السلام و فرزندان علی وارد این دیار میشوند، در حالی که اسیرند .
ابن زیاد با آنکه با ایجاد اختناق و فشار سیاسی بر اوضاع کوفه مسلط شده است اما از این واقعیت هراس دارد که مبادا مردم از خواب مرگبار خویش بیدار شوند و حرکتی عمومی ریشههای حیات ننگین او را قطع کند; به همین دلیل دستور حکومت نظامی داد . آنگاه به فرمان وی خاندان فضیلت در حالی که سرهای شهیدان بر بالای نیزه در پیشاپیش آنان بود وارد کوفه شدند .
زینب کبری گرچه در شرایط نگرانکنندهای قرار داشت، ولی از فرصت پیش آمده استفاده و شروع به سخنرانی کرد . در آغاز نسب خویش را معرفی کرد تا نگاههای تحقیرآمیز کوفیان را به دیده احترام مبدل سازد . سپس تماشاگران را که در حال گریستن بودند مذمت نمود و گفت: «یا اهل الکوفه یا اهل الختل والغدر اتبکون فلا رقات الدمعه ولا هدات الرنه; ای مردم کوفه! ای اهل فریب و خدعه! آیا میگریید؟ هنوز اشک [های ما] خشک نشده و ناله ها [یمان] خاموش نگردیده است .» و بعد جنایات و اعمال زشت آنان را در خصوص حوادث کربلا افشانمود . (3)
دختر بزرگوار علی علیه السلام این خطبه آتشین را چنان عالی و کوبنده بیان کرد که راوی میگوید: به خدا سوگند من زنی را در نهایت عفت ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید، آنگونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده میشود . (4)
عکس العمل این خطبه در میان مردم چنان بود که راوی میگوید: سوگند به خداوند در آن روز مردم کوفه را دیدم که بهتزده اشک میریزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشتهای خود را گاز میگیرند . (5) سخنان زینب کبری چون صیحهای آسمانی بود که محیط کوفه را فرا گرفت و در آن اثر عمیق و جانسوزی گذارد .
حزیم بن شریک اسدی میگوید: امام سجاد علیه السلام به سوی مردم بیرون آمد و اشاره کرد که سکوت کنند، چون همه خاموش شدند، حضرت خطبهای برای آنان خواند . در این خطبه محورهای ذیل بیان گردید:
1 . معرفی خود و خاندان عصمت و طهارت و جد و پدرش;
2 . گزارش جنایات کربلا و فجایع عاشورا;
3 . تذکر به مردم کوفه در مورد نامهنگاری و دعوت از امام حسین علیه السلام و بیوفایی آنان نسبتبه امام .
پس از خاتمه خطبه امام سجاد علیه السلام صدای گریه از هر سو بلند شد و مردم به یکدیگر میگفتند: هلاک شدید در حالی که نمیدانید . و چون امام علیه السلام فرمود: «رحم الله امرا قبل نصیحتی وحفظ وصیتی فی الله وفی رسوله وفی اهل بیته فان لنا فی رسول الله اسوه حسنه; خدا رحمت کند کسی را که پند مرا بپذیرد و سفارشم را در راه خدا و رسولش و اهلبیت او مراعات کند; زیرا برای ما در [پیروی] از رسول خدا سرمشقی نیکوست» ، جمعیتیکپارچه گفتند: ای فرزند رسول خدا! همه گوش به فرمانت هستیم . حرمت و حقتان را پاس میداریم و از تو روی نمیگردانیم، ما را به فرمان خود مامور کن … آمادهایم که خونخواهی و انتقام شما و خود را از آنان که به ما و شما ستم کردند بگیریم . اما امام علیه السلام به حیلهگری آنان و رفتارشان با امام حسین علیه السلام اشاره نمودند و از کوفیان خواستند: «لاتکونوا لنا ولا علینا; نه با ما باشید و نه بر ضد ما .» (6)
خطبهها و سخنان اهل بیت علیهم السلام و گفتار آن گویندگان شجاع، فصیح و بلیغ در سینههای مردم جای گرفت و دلهایشان را تکان داد و پردههای گمراهکننده را بالا زد و تشخیص مردم را به کلی تغییر داد و آنان را به ارزش این قیام مقدس متوجه ساخت و مجال تحریف و تفسیر چهره این واقعه تاریخی را از دشمن گرفت (7) و این نتایج را در برداشت:
1 . اعتراض و نارضایتی مردم کوفه آن چنان اوج گرفت که مرجانه مادر عبیدالله به فرزندش گفت: ای خبیث! پسر پیامبر را کشتی، به خدا سوگند هرگز بهشت را نخواهی دید . (8)
خولی جنایتکار که سر امام حسین علیه السلام را به خانه آورد، خواست در زیر یکی از وسایل نانپزی پنهان کند . همسرش به وی گفت: از سفر چه آوردهای؟ گفت: سر حسین علیه السلام را، زنش او را مذمت کرد و گفت: وای بر تو، مردم با طلا و نقره به خانه باز میگردند و تو سر پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را به منزل آوردهای . به خدا قسم هیچ گاه در کنارت نخواهم بود، پس برخاست و از او دور شد . (9)
همچنین عبیدالله ابن زیاد از سوی عبدالله عفیف و زید بن ارقم مورد مؤاخذهای تند و خشن قرار گرفت .
2 . در اولین سال شهادت امام حسین علیه السلام، گروهی از کوفیان به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله ازدی، عبدالله تمیمی، و رفاعه بن شداد، هسته مرکزی قیام توابین را به عنوان خونخواهی امام حسین علیه السلام تشکیل دادند . در بصره نیز چنان آشوبی بر علیه ابن زیاد صورت گرفت که با لباس مبدل از آنجا به سوی شام گریخت . (10)
3 . دومین حرکت تند مسلحانه علیه امویان توسط مختار ابن ابو عبید ثقفی صورت گرفت که در ظرف هیجده ماه حدود 18000 نفر از دشمنان اهلبیت علیهم السلام را به هلاکت رسانید . (11)
در مرکز قدرت (شام)
شام در سال 14 هجری جزو قلمرو مسلمانان به شمار آمد . مردم این سامان به دلیل حکومت طولانی امیرانی چون خالد بن ولید و معاویه در آن منطقه، شناخت چندانی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان او نداشتند و از اسلام راستین چیزی نمیدانستند . (12) معاویه آن چنان علیه حضرت علی علیه السلام در شام تبلیغ کرده بود که مردم سب و لعن آن امام را به عنوان سنت و ارزشی اجتماعی تلقی میکردند و کودکان بر این اساس تربیت میشدند . (13)
تبلیغات گسترده بنیامیه آنچنان بر افکار شامیان تاثیر منفی نهاده بود که به هنگام ورود کاروان اسیران کربلا به این سرزمین، لباس نو پوشیدند و شهر را به بهترین صورت آذین نمودند و به آوازخوانی و شادی پرداختند . (14) با چنین وضعی تبلیغات اهلبیت در شام با عراق تفاوت دارد; زیرا خاندان امام حسین علیه السلام، زنان و کودکان داغدیده، به سوی مرکز ثقل قدرت آلامیه قدم میگذارند; شهری که بغض و عداوت خاندان علی علیه السلام چون ابری تیره بر آن سایه افکنده است و قدرت امویان در آن ریشهدار و عمیق است .
ارتشی با ساز و برگ نظامی کافی نمیتوانستبر آن دیار استیلا یابد، اما اهلبیت امام حسین علیه السلام میروند تا با سلاحی معنوی و زبان گویایی که دارند بساط این شهر را متزلزل سازند .
در مجلسی که با حضور یزید، سران حکومت، مردم و اهلبیت علیهم السلام در مسجد شام برقرار شد، فرزند معاویه در حالی که نسبتبه سر مقدس امام حسین علیه السلام اسائه ادب مینمود، به خطیبی دستور داد بر منبر پانهد و خاندان عصمت و طهارت را مورد ناسزا قرار دهد . او چنین کرد و در این حال امام سجاد علیه السلام فریاد زد: «ویلک ایها الخاطب، اشتریت مرضاه المخلوق بسخط الخالق فتبوا مقعدک من النار; وای بر تو ای سخنگو! خشنودی مخلوق را با سخط و خشم خداوند به دست آوردی; پس جایگاهت از آتش پر باد .»
سپس رو به یزید کرد و فرمود: «یا یزید! ائذن لی حتی اصعد هذه الاعواد فاتکلم بکلمات لله فیهن رضی ولهؤلاء الجلساء فیهن اجر وثواب; ای یزید! به من اجازه بده بالای این چوبها بروم و سخنانی بگویم که رضایتخدا در آن باشد و برای حاضران، در آن اجر و ثوابی باشد .»
یزید که بر حالات معنوی و مقام علمی امام واقف بود امتناع کرد، ولی با اصرار مردم قبول کرد که امام بر منبر رود . امام در سخنان خویش محورهای ذیل را مطرح فرمود:
1 . فضایل و ویژگیهای خاندان عترت;
2 . ایثار و فداکاری این خاندان در راه خدا، عزت اسلام و تثبیت ارزشهای الهی;
3 . معرفی خویش و پیوستگی آن امام با خوبان و نیکان و حامیان مسلمین و قاتلان منافقین و ناکثین;
4 . چگونگی کشته شدن امام حسین علیه السلام و جنایات دشمنان در کربلا;
5 . ماجرای اسارت زنان و کودکان امام سوم از عراق تا شام . (15)
این خطبه تاثیر فراوانی بر مردم گذاشت . امام چهارم پا بر منبر گذاشت و چنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها فرو ریخت و شیون از میان مردم برخاست . فرزند امام حسین علیه السلام ضمن خطابه خویش، مقام اهلبیت را در حوزه اسلامی نشان داد و پرده از روی چهره تابناک و فضایل آنان برداشت . (16)
زینب کبری علیها السلام نیز که تعقیب کننده راه امام حسین علیه السلام و فرمانده جنگ تبلیغاتی علیه امویان بود، باوجود گرفتاریهای فرساینده، نهضت عاشورا را با تمامی ابعادش برای همگان به صورت مهیج و انقلاب آفرین بیان کرد و با سخنان مستدل و کوبنده، سلطه یزید را به تمسخر گرفت و او را مذمت کرد . (17)
اثرات تبلیغ در شام
1 . نفرت و انزجار عمومی در شام به نحوی بود که در بین مردم کسی نبود مگر آنکه به خاطر کشتن امام حسین علیه السلام، به یزید ناسزا میگفت، او را توبیخ میکرد و از دستگاه اموی فاصله میگرفت . (18)
سفیر دولت روم – که در بارگاه یزید حاضر بود – از رفتار یزید نسبتبه امام حسین علیه السلام و سر مقدس او، برافروختبه حدی که خشم وی یزید را در هالهای از ناراحتی فرو برد و برای اینکه فریاد اعتراض او را خاموش کند، به جلاد دستور داد او را بکشد . (19)
یزید نتوانست موج اعتراضات مردم شام را علیه سیاستشیطانی خویش مهار کند، از این جهت در حضور همگان در دمشق خطبهای خواند و گفت: به خدا سوگند! من حسین علیه السلام را نکشتهام، قاتل او ابن زیاد است، من کشنده او را مجازات میکنم . (20)
2 . حتی خیانتکاران اموی در شام تحت تاثیر تبلیغات اهلبیت علیهم السلام قرار گرفتند و به طور روز افزونی با حکومت اموی از در مخالفت در آمدند:
الف) یحیی بن حکم اموی که در دستگاه یزید پست مهمی داشت، وقتی کاروان اسیران و سر شهیدان را مشاهده کرد، با لحن تندی امویان را سرزنش نمود و گفت: میان شما و رسول اکرم صلی الله علیه و آله جدایی افتاد و از این پس در هیچ کاری با شما موافقت نمیکنم . او حتی شخص یزید را نکوهش نمود، که یزید دستور داد با تهدید وی را ساکت نمایند . (21)
ب) حتی معاویه دوم، فرزند یزید، از پدرش به خاطر جنایتهایش تبری جست تا حدی که بعدا از مقام خلافت استعفا نمود . (22)
ج) هنگامی که زنان اسیر پس از سخنرانی امام سجاد علیه السلام وارد منزل شدند، زنان آل ابیسفیان با چشمانی پر از اشک از آنان استقبال کردند، دستهای آنان را بوسیدند و سه روز همراه با آنان به سوگواری پرداختند . (23) طبری مینویسد: هیچ زنی از آل ابوسفیان باقی نماند مگر اینکه نزد اسیران آمد و با آنان به ماتمسرایی مبادرت نمود . (24) این عزاداری در خانه یزید و دارالاماره آن چنان اثر کرد که مردم تصمیم گرفتند به خانه یزید بریزند و او را به هلاکتبرسانند . (25)
3 . تغییر روش یزید و رویآوردن به حرکت انفعالی و قیافه تزویر گونه به خود گرفتن، یکی دیگر از آثار تبلیغات اهلبیت علیهم السلام بود . به نمونههای زیر توجه کنید:
الف) یزید، ابن زیاد را مورد لعن و نفرین قرار داد و در پاسخ به سخن عبدالرحمن بن حکم گفت: خدا ابن مرجانه را لعنت کند . اگر من در کربلا بودم تا آنجا که در توانم بود خواستههای حسین علیه السلام را برآورده میکردم; گر چه به کشته شدن فرزندانم منتهی میگردید؟! (26) عبیدالله مرا با این حرکت مورد خشم و غضب مردم قرار داد و نزد آنان منفور ساخت .
ب) یزید برای تثبیت موقعیت متزلزل خویش و نجات از آن وضع انفجارآمیز، به اهلبیت امام حسین علیه السلام متوسل شد و امام سجاد علیه السلام را مورد نوازش قرار داد و همواره میکوشید در برابر مردم با آن حضرت ظاهر شود و کنار ایشان باشد . ابن اثیر مینویسد: هیچ شب و روزی بر یزید نمیگذشت جز آنکه علی بن حسین علیه السلام را نزد خود میخواند و مایل بود با آن حضرت بسر ببرد . (27)
ج) یزید از امام سجاد علیه السلام خواست هر حاجتی دارد مشخص کند، امام سه حاجت را مطرح فرمود:
نخست: مشاهده سر پدرش، دوم: بازگردانیدن اموال غارت شده آنان، سوم: در صورتی که یزید میخواهد او را به قتل برساند، شخص امینی را برگزیند تا اهلبیت را به مدینه برگرداند . یزید با تقاضای اول موافقت نکرد و در مورد دومین حاجت گفت: عوض آن را پرداخت میکنم و در خصوص سومین حاجت، گفت: تو را نخواهم کشت . (28)
د) بعد از شهادت حسین بن علی علیه السلام یزید برای رجال دیگر نواحی اسلامی و نیز برخی خواص مسلمانان نامه نوشت و در مکتوبات خود خطاب به این افراد خود را در موضوع فاجعه کربلا بیگناه دانست . از محمد حنفیه خواستبه مقر خلافت او بیاید . در هنگام ملاقات با وی کشته شدن برادرش را تسلیت گفت و افزود: دلم همچون تو میسوزد! عبیدالله از نظر من آگاه نبود و اقدام به این جنایت نمود .
ه) یزید در صدد آن گردید تا برای برآوردن خواسته امام سجاد علیه السلام، قاتلان شهیدان کربلا را معرفی کند; اما هر کدام را حاضر نمودند، قتل امام و یارانش را به دوش دیگری انداخت . چون شمر را حاضر کردند، گفت: قاتل حسین علیه السلام کسی است که در خزینهها را به روی سپاهیان گشود و آنان را به کربلا فرستاد . یزید با شرمندگی گفت: برخیزید و بروید، خدا شما را لعنت کند، شما قبلا افتخار میکردید که حسین علیه السلام را کشتهاید ولی اکنون همه انکار میکنید . (29)
و) یزید برای اینکه از هیجانات عمومی بکاهد، به اموری به ظاهر دینی روی آورد و دستور داد قرآنها را به سی بخش تقسیم کنند تا مردم در مساجد قرآن بخوانند . همچنین دستور داد در شهرهای گوناگون عبادتگاههایی ساخته شود . بر این اساس بود که ابن زیاد چهار مسجد در کوفه بنا کرد و سایر کارگزاران یزید نیز به این امور روی آوردند . (30)
به سوی مدینه
خاندان پیامبر پس از سه روز مجلس سوگواری در شام، این شهر را ترک نمودند و به سوی مدینه حرکت کردند . مدینه مشخصاتی غیر از کوفه و شام داشت:
1 . مرکز وحی و حکومت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، محل تبلیغ رسالت و کانون نشو و نمای اهلبیت علیهم السلام و تلاشهای فرهنگی و اجتماعی آنان بود .
2 . این شهر در میان مسلمین جایگاه ویژهای داشت و مسلمانان پس از برگزاری مراسم حجبه منظور زیارت مرقد مطهر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و بزرگانی از خاندان او از تمامی شهرهای جهان به این دیار میآمدند و بدین جهتبهترین مکان برای پیامرسانی اهلبیت علیهم السلام بود .
3 . مسلمانهای مدینه غالبا از صحابه پیامبر و فرزندان آنان بودند، از این جهتبه ذریه پیامبر به خصوص امام حسین علیه السلام علاقه عمیقی داشتند .
زنان و کودکان اسیر – که اکنون با پیروزی معنوی و افتخاری بزرگ به وطن خود بازمیگردند – میتوانند از موقعیتخاص مدینه در راه رسیدن به هدف عالی امام حسین علیه السلام بهرهبرداری کنند . امام سجاد علیه السلام در ورودی شهر مدینه برای آنکه شهر را برای یک تحرک عمومی و جنبش فراگیر مهیا سازد، بشیر بن جذلم را – که در رکاب آن حضرت بود – به حضور طلبید و فرمود: ای بشیر! به مدینه برو و مردم را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه ساز . او متابعت کرد و با چشم گریان اشعاری خواند که دو بیت آن چنین است:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها
قتل الحسین فادمعی مدرارا
الجسم منه بکربلا مضرج
والراس منه علی القناه یدارا (31)
«ای مردم یثرب (مدینه) دیگر در شهر نمانید، زیرا حسین علیه السلام کشته شد و به دلیل شهادتش من چنین میگریم . بدن مقدسش در کربلا به خون آغشته شد و سر او بر بالای نیزه در شهرها گردانده شد .»
در این هنگام زنان و مردان مدینه گریه کنان از شهر بیرون آمدند و پیرامون خیمه امام سجاد علیه السلام اجتماع کردند . حضرت با استفاده از فرصت پیش آمده، حقایق و فجایع قیام عاشورا و جنایات امویان را برای مردم مدینه بازگفت و ماجرای اسارت خود و عدهای از بازماندگان شهیدان کربلا را برایشان شرح داد . پس از آن مدینه به طور جدی چهرهای ماتم زده به خود گرفت و سوگواری و اشک و ناله مردم، به عنوان تبلیغات وسیع و موثری علیه امویان و تثبیت موقعیت اهلبیت علیهم السلام قلمداد گردید و نفرت و انزجار شدیدی در دلهای آحاد جامعه نسبتبه آل ابیسفیان ایجاد نمود .
نتایج تبلیغ در مدینه
1 . برانگیخته شدن موجی از خشم علیه رژیم اموی که در قیام حره تبلور یافت و طی آن، مردم مدینه در سال 63 هجری یزید را از خلافتخلع کردند و امور شهر خود را به عبدالله انصاری سپردند و همه امویان و بنیمروان را از شهر بیرون کردند . (32)
2 . خواص مدینه با یزید مکاتبه کردند و برخورد با اهلبیت علیهم السلام را مصیبتی بزرگ و حادثهای دردناک در جهان اسلام تلقی کردند .
گروهی نیز علیه دستگاه جور بسیجشدند و به عنوان اعتراض راهی شام شدند . یزید پس از احساس خطر انقلاب مردم مدینه برای جلب توجه، پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و مبالغی هنگفتبه میهمانان عطا نمود; ولی این ملاطفتها نه تنها از خشم مقدس آنان نکاستبلکه پس از آنکه خباثت و جنایتیزید را از نزدیک دیدند، به مدینه برگشتند و بر حجم تبلیغات ضداموی خود افزودند و مردم را برای مبارزه تشجیع نمودند و با صراحتبه مسلمانان مدینه گفتند: ما از پیش مردی میآییم که هیچ دینی ندارد، می گساری و سگبازی میکند، مجالس رقص و قمار تشکیل میدهد، حتی با محارم زنا میکند، شبها را با مستان و روزها را با هرزگان به سر میبرد . (33)
پی نوشت :
1) بحارالانوار، ج45، ص59 – 58 .
2) ذریه النجاه، گرمرودی، ص169 .
3) ناسخ التواریخ، مرحوم سپهر، حالات سیدالشهداء، ج32، ص35 .
4) نک: لهوف، ص69 .
5) همان، ص71 .
6) اللهوف، ص68; الاحتجاج، طبرسی، ص305; بحارالانوار، ج45، صص112 و 113 .
7) بررسی تاریخ عاشورا، دکتر آیتی، ص161 .
8) تذکره الخواص، سبط ابن جوزی، ص295 .
9) الکامل، ابن اثیر، ج4، صص 81 – 80 .
10) تتمه المنتهی، محدث قمی، ص50 .
11) مقتل الحسین، ص330 .
12) قیام امام حسین، دکتر شهیدی، صص 186 – 185 .
13) نک: مروج الذهب، ج2، ص72; شرح نهجالبلاغه، ج1، ص17 .
14) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج3، ص119 .
15) مقتل خوارزمی، ص78 – 76، مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص168; بحارالانوار، ج45، ص174 .
16) بررسی تاریخ عاشورا، ص232 .
17) نک: لهوف، ص79 .
18) تذکره الخواص، صص149 – 148 .
19) مقتل عوالم، ص443 .
20) معالی السبطین، ج2، ص110 .
21) تاریخ طبری، ج4، ص356; تاریخ الکامل، ابن اثیر، ج3، ص301 .
22) الغدیر، ج10، ص174; النجوم الزاهره، ج اول، ص164 .
23) نفس المهموم، ص218 .
24) تاریخ طبری، ج6، ص265 .
25) کامل شیخ بهایی، ج2، ص302 .
26) مقتل عوالم، ص431 .
27) الکامل، ج4، ص45; مقتل عوالم، ص444; مقتل خوارزمی، ج2، ص73 .
28) نفس المهموم، ص265 .
29) ناسخ التواریخ، حالات سیدالشهداء، ج3، ص175 .
30) سفینه البحار، ج1، ص602 .
31) اللهوف، ص119 .
32) الصواعق المحرقه، ص132; مروج الذهب، ج2، ص71; الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج1، ص247 و نیز ص222 تا 239 .
33) الکامل، ج3، ص307; تاریخ طبری، ج4، ص368 .
منبع: ماهنامه مبلغان