نویسنده: آیت الله جوادی آملی
خداوند سبحان، عظمت قرآن را با تمثیلی چنین بیان میفرماید: « لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »[1] یعنی، اگر ما این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، کوه با همه استحکامش، توان تحمّل آن را نمیداشت و از ترس و هراس خداوندی که گویندهی این کلام آسمانی است، متلاشی میشد. اینکه کوهِ استوار، توان تحمّل قرآن را ندارد، برای آن است که قرآن کریم، «تجلّی» ذات اقدس اله است.
در ماجرای میقات حضرت موسی و تکلم خدای سبحان با او، آنگاه که موسی ـ علیه السّلام ـ دیدن خدا را از او تقاضا نمود، و خدای سبحان در جواب او فرمود: تو هرگز مرا نمیبینی ولیکن به کوه بنگر که اگر بر جای خود برقرار ماند، تو نیز مرا خواهی دید. آنگاه که خداوند بر کوه «تجلّی» نمود، کوه را متلاشی ساخت: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»[2]؛ کوه اگر چه میتواند در نهان خود معدن بپروراند، و اگرچه میتواند در سینهی ژرفش، سرمای سنگین یخها و برفها و تگرگها را تحمّل کند، اگر چه میتواند در دامن خود، سیل خروشان را تحمّل نماید، و اگر چه کوهها، میخهای زمین هستند: «وَ الْجِبالَ أَوْتاداً »[3]، ولی تحمّل «تجلّی» و وحی ویژهی خداوند را ندارند و ثقیل و سنگین بودن قرآن نیز که فرمود: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً»[4]، برای همین جهت است. در این زمینه امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ در نهج البلاغه میفرماید: «فتجلّی لهم سُبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه»[5]؛ یعنی خداوند متعال در کتابش برای مردم «تجلّی» کرده، بدون آنکه بتوانند او را ببینند.
روایتی نیز از امام ششم ـ علیه السّلام ـ به همین مضمون آمده است که: «لقد تجلّی الله لخَلْقه فی کلامه ولکنّهم لا یُبصرون»[6] که این بیان نورانی، تعبیر دیگری است از مضمون سخن علوی ـ علیه السّلام ـ . بنابراین، اگر کوه توان دریافت و تحمل قرآن را ندارد، برای آن است که قرآن کریم «تجلّی» ذات پاک الهی است. و این تمثیل که در عظمت قرآن آمده، بیان حدّ متوسّط قرآن است؛ زیرا قرآن، مقام پوشیده و پنهانی دارد که نه تنها کوه تحمّل آن را ندارد، بلکه تمام سلسلهی افراشتهی کوهها و مجموعهی آسمانها و زمین، از حمل آن ناتوانند که فرمود: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[7]. امانت قرآن را کسی جز انسان نمیتواند حمل کند، لذا روزی که حقیقت قرآن ظهور کند: « یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ »[8]، بساط گستردهی آسمانها برچیده میشود و مجموعهی نظام موجود، به نظام دیگری تبدیل میگردد: « یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ »[9]؛ البته برای امانت الهی، مصادیق گوناگونی یاد شد، لیکن کاملترین آنها حقیقت قرآن کریم میباشد. لازم است توجه شود که حفظ امانت و ادای متاع امانی به امانتگذار و پرهیز از خیانت در آن، کاری است بس دشوار و حضرت علی ـ علیه السّلام ـ ، تحمّل امانت حقوقی و مالی و ادای آن را مصداق آیهی مزبور دانست و محتوای آیهی یاد شده را بر آن تطبیق فرموده است.[10]
پی نوشت:
[1] ـ سوره حشر، آیه 21.[2] ـ سوره اعراف، آیه 143.
[3] ـ سوره نبأ، آیه 7.
[4] ـ سوره مزمّل، آیه 5؛ چرا که ما به زودی سخن سنگین به تو القا خواهیم کرد.
[5] ـ نهج البلاغه، خطبه 147.
[6] ـ بحار، ج 89، ص 107؛ خداوند تجلّی کرد برای خلقش در قرآن ولی مردم نمیبینند.
[7] ـ سوره احزاب، آیه 72؛ ما امانت (تعهد، تکلیف و ولایت الهی) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سربرتافتند، و از آن هراسیدند، امّا انسان آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد).
[8] ـ سوره اعراف، آیه 53؛ آن روز که تأویل آنها فرا رسد.
[9] ـ سوره ابراهیم، آیه 48؛ در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهای دیگر) مبدل میشود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر میگردند.
[10] ـ نهج البلاغه، خطبه 199، بند 10.
منبع: قرآن در قرآن