نویسنده:محمد حسین حق شناس
چکیده:
راه سعادت تا به حال بدون رهبر و امام پیموده نشده است و قدم گذاشتن در این راه پر پیچ و خم بدون طرح و نقشه، یا شخص به بیراهه کشیده شده است و یا به سر منزل اصلی نرسیده است. بنابراین برای چنین امر مهمی باید به ائمه اطهار علیهم السلام متوسل شد و از آنان کمک گرفت که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یک نقشه عظیم و کاربردی و دقیق برای مسافران راه سعادت طراحی فرموده اند اینگونه که هر مومنی به چهار ابزار محتاج است و آنان عبارتند از: عقل، صبر، حیا و علم می باشد که هدف از این چهار وسیله کسب بصیرت دینی و سعادت حقیقی و واقعی می باشد اینکه چگونه می توان با این چهار ابزار به بصیرت واقعی رسید مورد بحث اصلی است و اینکه چه چیزهایی بین کسب بصیرت و استفاده از ابزارها ارتباط مستقیم و نزدیکی دارد بیان شده است. تا اینکه شخص به مطلوبی که باید برسد، نتیجه بگیرد و اینها یافته هایی است که در پیشبرد هدف از خلقت انسان کاربرد بسیاری دارد.
اما دلیل اینکه شخص نیاز به بصیرت دینی دارد این است که بدون آن انسان نمی تواند زندگی سالمی داشته باشد و ممکن است مرتکب یک سلسله جریان های غیر دینی و غیر شرعی شود. که او را از سعادت حقیقی دور و به خاطر بد اندیشی و نداشتن بصیرت دینی دچار دام شیاطین انسی شود با این حال چیزی که ما را در خطر می اندازد و دچار مشکل کرده نداشتن ابزار و عدم اطلاعات مکفی از آن در کسب بصیرت و عدم شناخت سعادت باطنی از ظاهری است. از اینرو در این مجموعه کوچک به تمام این مسائل پرداخته شده است.
مقدمه:
هر انسانی اعم از شیعیان و غیر آن به دنبال کمال و بلند مرتبگی است که این کمال را خداوند متعال در ضمیر افراد نهاده و نهفته است. اما این میل افراد است که قله کمال خود را معین و مشخص می کنند از این رو کمال هر کسی به خود شخص برمی گردد و حول اعتقادات و تفکرات خویش را رقم می زنند. که یکی به سعادت روانه می شود و دیگری به تباهی ختم می گردد.
اما افرادی که متقی هستند و در زندگی خویش سیر صعودی دارند محور اصلی اندیشه ها و تفکرات آنان طبق رفتار و کردارهای امامان و ائمه علیهم السلام است. و رهبر اعتقادات خود را اولیاء الهی قرار داده اند.
از این قرار چیزی که مورد اهمیت است اکتساب بصیرت دینی و سعادت واقعی است چیزی که نیاز افرادی که به دنبال سعادت حقیقی بوده، می باشد. و اینکه آیا چنین افرادی نیاز به بصیرت دینی دارند یا نه؟ گفتنی است در جستجو کردن مسیر سعادت باطنی باید رمز عبور را در دست داشته باشد و آن چیزی نیست جز داشتن بصیرت. چراکه اگر کسی فاقد این عضو اصلی باشد قطعاً مطلوب را دریافت نخواهد کرد. بنابراین همین مسئله انگیزه ای شد که چگونه می توانیم بصیرت را کسب کنیم و آیا می توان به فردی که از بصیرت والایی برخوردار است او را رهبر خود قرار دهیم و فقط به آن اکتفا کنیم؟ مسلماً این مقدار تمام راه اصلی نیست بلکه فرد باید با انجام یک سلسله افعال و کسب بینش خاص، بصیرت خویش را بالا ببرد. تا از دام احتمالیِ هر روزه در زندگی در امان باشد و دچار آن نشود لذا در پیِ آن هستیم که یک ساختار کامل و دستور العملی جذاب و مفید و استوار در طریق سعادت و کسب بینش و بصیرت دینی سهم به سزایی داشته باشد.
بنابراین اگر هر کسی از بصیرت دینی برخوردار باشد ملت، یکپارچه از فتنه های احتمالی و از شایعه پراکنی جلوگیری خواهند کرد.
ضرورت این مطلب از اینجا دانسته می شود که اگر یک جامعه به دنبال بصیرت نباشند با اتفاقات ناگواری مواجه خواهد شد که ممکن است هیچگاه جبران ناپذیر باشد پس تلاش برای قوت و استحکام ملت یک مصلحت نوعی است و بر همه افراد یک جامعه واجب و ضروری است و ایجاب می کند که دغدقه ی هر فردی باشد و از این مرتبه پائین تر اینکه غیر از مصلحت نوعی، مصلحت دیگری وجود دارد که مصلحت شخصی است و این مصلحت هم منوط به کسب بصیرت است از اینرو حداقل، هر کسی باید به فکر نجات خویش از منجلاب روزگار باشد لذا اگر هر فردی به مصلحت شخصی خود بنگرد و عمل نماید به مصلحت نوعی منتهی خواهد شد.
کسب سعادت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله سعادت هر شخص مومن را در چهار چیز حصر نمودند که این چنین می فرمایند: لابد لکل مومن من اربعه اشیاء:
1 – دابه فارهه
2 – و دار واسعه
3 – و ثیاب جمیله
4 – و سراج منیر
فَاما دابه فارهه: فَعَقْلُهُ
فَاما دار واسعه: فَصَبْرُه
فَاما ثیاب جمیله: فحیائه
فَاما سراج منیر: فَعِلْمُهُ
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: چاره ای نیست هر مومنی چهار چیز داشته باشد:
یک: مرکب قوی
دو: خانه ی وسیع
سه: لباس زیبا و قیمتی
چهار: چراغ پور نور
و اما مرکب قویِ مومن پس عقل مومن است.
و اما خانه ی وسیع او پس صبر او است.
و اما لباس زیبا و قیمتی او پس حیای او است.
و اما چراغ پور نور او پس علم او است.
در رسیدن به سعادت که خود انواعی دارد و ملاک هر یک از سعادتها متفاوت از همدیگر است و هر نوع از آن، برای مومنین لازم می باشد و آن، دو نوع سعادت است:
1- سعادت باطنی، واقعی و حقیقی
2- سعادت ظاهری
از این رو هر مومنی نیاز به هر دو سعادت دارد. چرا که آرامشی را که در پی آن است در هر دو سعادت است علی الخصوص در سعادت باطنی و این نوع سعادت واقعی و حقیقی است.
از این رو پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سعادت باطنی را در چهار چیز بیان فرمودند اما حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم این چهار چیز را (عقل، صبر، حیا، علم) در ابتدای روایت به صراحت بیان نفرمودند. بلکه هر یک را بنابر تعبیراتی زیبا و سلیس و روان با وسایل و ابزارهای دنیوی تمثیل زدند تا قابل فهم برای تمامی افراد باشد.
اینکه چرا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همان ابتدای روایت به آنها نپرداخته است می تواند مورد سؤال برای هر کسی باشد لذا با تفکر و تأمل در آن ممکن است از چند جهت باشد از قبیل:
1- بیان تعبیر آسان و روان می تواند در حفظ و ثبت آن در اذهان مردم کمک به سزایی داشته باشد. لذا احتمال می رود حضرت از بیان اینگونه تعبیرات قصد داشتند افراد معمولی، اینها را در ذهن خود بسپارند تا با نفس و قلب خود مأنوس دهند و به کار گیرند و در لحظه لحظه زندگی آنها را دغدقه خود قرار دهند. چراکه مهمترین مسئله از هدف خلقت هر یک از انسانها رسیدن به سعادت حقیقی و والا بوده و هست.
2- اینکه موارد سعادت را به صورت تعبیر آورده اند، احتمال است به عنوان تمثیل و یک نوع تشبیه باشند تا با شنیدن و خواندن این روایت به راحتی بتوانند لمس کنند و به آنها شناخت پیدا کنند. و اهمیّت آن را در نظر بگیرند.
3- یا احتمال دارد آوردن این گونه تعبیرات بنابر دو قصد باشد یکی به عنوان تشبیه و تمثیل بنابر همان علتی که در موردهای قبل ذکر شد و دیگری اینکه از آوردن تعبیرات، سعادت ظاهری را اشاره کنند که امروزه می بینیم در دنیا بیشتر به این چیزها اهمیت داده و تلاش در کسب این چهار چیز (مرکب، خانه، لباس، چراغ) دارند در حالی که اینها سعادت حقیقی نیستند و از چهار مشبهی که (عقل، صبر، حیا، علم) ذکر شد به سعادت باطنی اشعار داشته باشند. بنابر این احتمال، روایت به هر دو نوع سعادت سوق داده شده است.
البته این سه احتمال از ذهن چنان حقیری برآمده است و در این سه، هیچ حصری برخوردار نیست و امکان احتمالات دیگری هم وجود دارد.
در این نوشته بیشتر به چگونگی کسب سعادت باطنی خواهیم پرداخت سعادتی که در اکثر افراد مورد غفلت و به دست فراموشی سپرده شده است و تلاشی در اکتساب آنها به بصر قلبی دیده نمی شود بنابراین برای نائل شدن و اکتساب آنها ناچاراً محتاج وسائل و ابزار مورد نظر خودشان می باشیم دستگیری که بتوان به آن تکیه کرد و اگر به زانو افتاده است با یاری از آن، از زمین بلند شود.
اولین عامل سعادت باطنی: عقل
همانطور که فرستاده خداوند متعال رسول اکرم صلی الله علیه و آله عقلِ مومن را به مرکب قوی تعبیر فرمودند (فَاما دابه فارهه: فَعَقْلُهُ). خداوند متعال در وجود انسانها چهار قوه را قرار داده است که آنها عبارتند از:
1 – قوه عقل
2 – قوه غضب
3 – قوه شهوت
4 – قوه وهم
که اگر عقل بر آن سه قوه دیگر غالب و پیروز شود انسان مومن سعادت واقعی را کسب کرده است و اما اگر هر یک از این سه قوه یعنی غضب، شهوت و وهم حکمران و بر قوه عقل سلطه داشته باشند هیچگاه شخص به آن سعادت حقیقی نخواهد رسید.
پدیده ی عقل:
گروهی از دوستان امام جعفر صادق علیه السلام در خدمت ایشان بودند که امام علیه السلام به نکته ای بسیار ارزنده و کارساز در هر رده از مشکلات اخلاقی و روحی پرداختند که اگر هر کس اعضاء و جوارح خود را با این منش الهی وفق دهد از بسیاری از ناملایمتها به صورت خودکار به دور خواهد ماند و حضرت به این مسئله توجه داشتند که عقل و جهل را به همراه لشکرشان بشناسید تا به راه مطلوب برسید .
و آنان درخواست شناخت آنها را از حضرت خواستند و آن حضرت فرمود: خداوند متعال عقل را خلق کرد، و آن اول آفریدهاى است از روحانیان که از طرف راستِ عرش از نور خویش آفرید و آنها جسمهاى لطیفاند که به چشم دیده نمی شود.
سپس خداوند به عقل فرمود: پشت کن، عقل پشت کرد، و بعد از آن فرمود: رو کن، رو کرد.
خداى تبارک و تعالى فرمود: تو را آفریده بزرگ آفریدم و تو را بر همه آفریدگان خود تکریم دادم.
حضرت فرمود: بعد از آن، جهل را از دریاى تلخ آفرید که تاریک بود. سپس به جهل فرمود: از عالم ملکوت و نور پشت کن، و جهل قبول کرد و پشت نمود. بعد از آن فرمود: رو کن، و جهل قبول نکرد و رو نیاورد.
خداى تعالى فرمود: سر پیچی کردى و او را لعنت فرمود. (1)
سپس خداوند متعال به جهت گرامی نمودن عقل هفتاد و پنج لشکر برای او قرار داد و جهل هم به تکریمی که خداوند به او عطا فرمود دشمنی عقل را در دل نگهداشت و گفت: همانطور که عقل را آفریدی و بزرگش داشتی و او را تقویت نمودی من هم ضّد او هستم و کمال دشمنی و مخالفت با او را دارم و من هیچ قوتی در برابر او ندارم پس همانند آن من را به لشکری مجهز و آماده کن .
خداوند متعال فرمود: چنین مىکنم. پس اگر سرپیچی از تو به عمل آمد تو و سپاه و همراهانت را از رحمت خود خارج می کنم و جهل هم از این شرط راضی و خشنود گشت و خداوند نیز هفتاد و پنج لشکر به او عطا فرمود .
از این قرار لازم است در کسب عقل و سپاه او کوشا بود و خداوند منّان هم برای برخورداری از هر یک، ابزارهایی را قرار داده است و حجت را بر تمامی افراد به صورت اتم و اکمل بدون هیچ نقائصی تمام کرده است و جای هیچ بهانه ای باقی نخواهد ماند.
قرائت و تلاوت سوره محمد صلی الله علیه و آله، افزایش عقل:
خواندن سورهی محمد صلی الله علیه و آله و سلَّم موجب کسب بصیرت و شناخت دشمن و نداشتن حیرت در دین می شود. در زندگی همواره حق و باطل و پستی، بلندی و هموار و پلیدی و پاکی دوستی و دشمنی به هم پیوستهاند و کسی را از آن گریزی نیست. انسان تا زنده است با بد و خوب امور درگیر است و باید بهترین را انتخاب کند. از این رو نیاز به قدرت بصیرت و تشخیص قوی دارد. از همه مهمتر برای شناخت و بصیرت در جریان شناسی کشور بسیار مؤثر و مفید خواهد بود چه بسا در این زمانه ی مملو از فتنه های گوناگونی که وجود دارد هر مومنی ناچار است از خداوند متعال و قرآن کریم استمداد جوید. چنانچه امام صادق علیه السلام می فرمایند: لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَهٍ وَ لَا مَعْرِفَهَ إِلَّا بِعَمَلٍ فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ الْمَعْرِفَهُ عَلَى الْعَمَلِ وَ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ فَلَا مَعْرِفَهَ لَهُ إِنَّ الْإِیمَانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْض
خداى عز و جل عملى را نپذیرد جز به معرفت و معرفت هم نباشد جز با عمل. هر که معرفت پیدا کند، او را به عمل راهنمایی میکند و هر که عملى ندارد، معرفتى ندارد. ایمان هر قسمتى از قسمت دیگر پدید آید. (2)
لازم است همهی مردم، به ویژه مسؤولان ممکلت برای تحصیل بصیرت و بینش دینی و سیاسی، سورهی شریفهی محمد صلی الله علیه و آله را بخوانند و به محتوای آن سوره عمل کنند.
اما اینکه سوره شریفه را هم قرائت کنیم و هم تلاوت کنیم چه تفاوتی در آن نهفته است لازم به ذکر است که به معنای لغوی آن پرداخته شود.
قرائت از قرء گرفته شده است و معنای لغوی آن جمع کردن است و خواندن را از آن جهت قرائت می گویند که در خواندن حروف و کلمات کنار هم جمع می شوند اما به هر جمعی قرائت گفته نمی شود مثلا وقتی گروهی را جمع می کنند ماده قرء در آنجا به کار نمی رود. (3)
ولی تلاوت از تَلو گرفته شده است و معنای لغوی آن تبعیّت و از پى رفتن و عمل کردن است. بنابر این، خواندن آیات خدا و تدبّر در آن را از آن جهت تلاوت می گویند که متابعت از آنهاست. (4)
بنابراین در کسب بصیرت دینی تنها قرائت کافی نیست بلکه با عمل و پیروی کردن به آن خواهد رسید لذا در ابتدا با ذکر یک روایت به آثار قرائت سورهی محمد صلی الله علیه و آله می پردازیم و بعد به دستوراتی که در این سوره آمده است و باید به آن عمل کرد پرداخته می شود.
و اما آثار آن:
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرموند: هر کس سوره «الّذین کفروا» را بخواند:
1 – هرگز شک و تردید در دلش راه نمىیابد.
2 – و هیچ گاه در دینش مردّد و دودل نخواهد شد.
3 – و خداوند هیچ گاه او را به تنگدستى مبتلا نمىکند.
4 – و هیچ وقت او را به ترس از سلطان (ستمگر زمان) مبتلا نمىکند.
5 – و تا هنگام مرگ از شک و کفر در امان خواهد ماند.
6 – پس چون از دنیا برود، خداوند هزار فرشته را بر قبر او مىگمارد تا براى او نماز به جاى آورند و ثواب نمازشان براى او باشد.
7 – و فرشتگان (هنگامى که در صور دمیده میشود) با او همراه مىشوند تا او را در پیشگاه خداوند متعال در جایگاه ایمنان (از آتش دوزخ) جاى دهند.
8 – و (از آن پس) در امان خداوند و امان رسول خدا محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خواهد بود. (5)
و اما دستورات سورهى محمد صلى الله علیه و آله در به دست آوردن بصیرت دینى:
اگر دستورات دهگانهی زیر را با دقت بخوانید، درمییابید که این دستورات ارتباط بسیار نزدیکی با زیاد شدن بصیرت انسان دارد؛ یعنی در واقع این ده دستور راهکارهای پیدا کردن بصیرت است. شرح کامل نکات آیات و عناوین به خاطر اختصار ارائه نمیشود، ولی لازم است مبلغان دینی مطالب مهم و جذاب عناوین و آیات را ذکر کنند.
1 – ایمان و عمل صالح همراه با اخلاص:
خداوند در آیه ی 2 می فرماید: وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ
و کسانى که (به آنچه بر انبیا نازل شده) ایمان آورده و کارهایى شایسته کردند و به آنچه بر محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) نزول یافته (از وحى و قرآن و شریعت) در حالى که همه از جانب پروردگارشان حق است ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را بزدود و حالشان را (در دنیا و آخرت) اصلاح نمود.
در این آیه کلمه آمَنُوا دوبار ذکر شده است که اولین آن به صورت مطلق آمده است و دومین آن به ایمانِ به آنچه بر پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده، اشاره دارد و این از قبیل ذکر خاص بعد از عام است پس دانسته می شود که ایمان به خدا به تنهایى کافى نیست بلکه باید ایمان به چیزهای دیگری که نازل شده است داشته باشند یعنی ایمان به قرآن، ایمان به جهاد، ایمان به نماز و روزه، ایمان به ارزشهاى اخلاقى. و تمام آنچه بر او نازل شده است از طرف پروردگار عالم است و حق است و چنین ایمانی از روی عبث و بیهوده نبوده است. (6)
2 – یارى کردن دین و پیامبر الهى:
در آیه ی 7 خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر خدا را (پیامبر و دین و کتاب او را) یارى نمایید خدا هم شما را (در رسیدن به اهدافتان) یارى مىکند و قدمهاى شما را استوار مىدارد.
مراد از اینکه خداوند فرمود: َنْصُرْکُمْ ” خدا هم شما را یارى مىکند” این نبوده است که پیکار کنند تا بر روی زمین بزرگی و سروری نمایند و با جنگ با کفار غنیمت به دست آورند و یا اینکه قدرت خود را به نمایش بگذارند. بلکه مراد این است که خداوند اسبابی که سبب غالب شدن بر دشمنان می شود را محیا و فراهم مىسازد، مثلا ایجاد رعب و ترس و وحشت در وجود کفار و ایجاد ایمان راسخ و استواری بر اعتقاد در دلهاى مومنین و تقویت دلها بارزترین مصداق از مصادیق نصرت است. (7)
3 – مسافرت در زمین و عبرت گرفتن از عاقبت پیشینیان:
ارتباط بین سفر و بالا رفتن درک و فهم در این است که چون در سفر مشاهدات انسان بیشتر میشود و با افزایش مشاهدات، بصیرت نیز زیادتر مىشود. و با بسیاری از مسائل از قبیل متفاوت بودن فرهنگ ها و اختلاف داشتن در نوع ارتباط اجتماعی و …. دست و پنجه نرم می کند. این سبب رشد عقل و منش و رفتار خواهد شد و حتی برای انتخاب دوست این روش را گزینش می کنند اینکه با طرف مقابل مسافرت برود چراکه روحیات شخص در سفر بر ملا و شناخته می شود. و در آیه ی 10 خداوند می فرماید: أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لِلْکافِرینَ أَمْثالُها
پس آیا آنان در روى زمین سیر نکردند تا بنگرند که عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟! خداوند آنچه را داشتند (از نفوس و عائله و اموال) هلاک نمود و (البته) براى این کافران نیز امثال این عاقبتها و عقوبتها خواهد بود.
4 – کار کردن بر اساس برهان الهى و متکى بر عقل و شرع:
مومنین باید به دنبال حجت محکم و قطعی باشند حجتی که خارج از مسیر مستقیم نباشد اما افرادی که قوه عقل را سرباز سه قوه دیگر (غضب، شهوت، وهم) نموده در حقیقت شیطان آن اعمال را در نظرشان جلوه داده و دل را که حریم خداوند است به دست دشمن خداوند متعال سپرده است و این فرق بزرگی است بین فردی که با بصیرت باشد و بین کسی که بوئی از بصیرت نبرده است. چنانچه خداوند در آیه ی 14 می فرماید: أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ
پس آیا کسانى که (کارهایشان) بر (پایه) حجت و برهانى از پروردگار خویش است (مانند مؤمنان متّکى بر عقل و شرع) همانند کسانى هستند که عملهاى بدشان براى آنان آراسته شده و از هواهاى خود پیروى کردهاند؟!
5 – فرمانپذیرى و سخنى نیک:
در آیه ی 21 خداوند می فرماید: طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ
فرمانپذیرى و سخنى نیک براى آنها بهتر است، و چون کار (جنگ) جدّى شد، پس اگر با خدا از سر صدق درآیند (و به رغبت به جهاد روند) البته براى آنها بهتر خواهد بود.
6 – دوری از قطع رحم و صلهى ارحام و همنشینى با آنها:
اینکه قطع رحم مذمت می شود در واقع ممدوح بودن صلهى رحم ثابت و معین می گردد و هر انسانى که همنشینى او با اقوام و خویشان بیشتر شود و از فرصتهاى آن استفاده کند، بصیرت دینى او بیشتر خواهد شد. حتی زیارت ائمه اطهار رفتن یک نوع صله رحم به حساب می آید که با همنشینی با آنان و درخواست از آنان در بالا رفتن بصیرت بسیار مؤثر خواهد بود. اما اگر مسیر منحرف را انتخاب کند و از دستورات الهی و عمل به قرآن سرباز زند عاقبت آن چیزی نخواهد بود جز فساد کردن بر روی زمین و قطع رحم نمودن و اینها نشانه های شخص بی بصیرت است. و خداوند در آیه ی 22 می فرماید: فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ
پس آیا از شما (منافقان و ضعیف الایمانها) جز این متوقع است که اگر از اسلام روى گرداندید (یا در اسلام به ولایت و حکومت رسیدید) در روى زمین فساد کنید و خویشاوندىهاى خود را به کلّى قطع نمایید؟!
7 – تدبر و اندیشه در قرآن کریم:
یکی از عوامل بدبختی و بیچارگى از دو چیز مهم می باشد یکی اینکه در قرآن و در برنامه هدایت الهى اینکه لوح درمان هر درد است، تدبر و تفکر نمىکنند، و دیگری اینکه اگر تدبر مىکنند به خاطر اثرات گناهان کبیره و هواپرستى است که به صورت قفل سنگینی در آمده است و بر دل خورده است و مانع نفوذ حقیقت در دل می گردد. بنابراین اندیشه و تفکر در آیات الهی است که بصیرت را بالا می برد چنانچه خداوند در آیه ی 24 می فرماید: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها
پس آیا در این قرآن تدبر و اندیشه نمىکنند یا بر دلهایى قفلهاى (عناد و قساوت و شقاوت) آن نهاده شده است؟!
8 – سستی نشان ندادن و دشمن خود را به صلح دعوت نکردن:
اشخاصی که از نظر ایمان ضعیف و سست هستند برای اینکه از بعضی مشکلات و سختی ها و تحریم ها فرار کنند و از جنگ با دشمنان دست بکشند مسئله صلح را به جریان می کشند گرچه صلح فی نفسه خوب است و این زمانی است که اهداف نفیس اسلام را تامین کند و عظمت و آبروی مسلمانان با صلح با دشمنان به خطر نیافتد و سبب ذلت و خواری گردد. و این مسئله الآن مورد بحث و در فراز و نشیب کشور قرار دارد. و خداوند در آیه ی 35 می فرماید: فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ
پس ضعف و سستى نورزید و (دشمن را) به آشتى دعوت نکنید، در حالى که شما برترید و خدا با شماست و هیچ گاه عملهاى شما را بىپاداش نمىگذارد.
9 – ایمان و تقوا و دوری از لغو و سرگرمیهای حرام:
انسان باتقوا چشم بصیرتش باز میشود و نیروی تشخیص او قوی میشود؛ اثبات این سخن با سوره ی أنفال آیهی 29 روشن می گردد خداوند می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ
اى کسانى که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا کنید براى شما نیرویى جدا کننده (تشخیصدهنده حق از باطل) قرار مىدهد و گناهان (صغیره) شما را مىزداید و (گناهان کبیره) شما را مىآمرزد و خدا داراى فضل و احسان بزرگ است.
بنابراین در طریق افزایش بصیرت لازم است انسان از بازی ها و سرگرمی ها به دور باشد چراکه به حقیقت زندگی چند روزه دنیوی وابسته به ایندو است که نه از آن کیفیتی صادر می شود و نه بقا و دوامی دارد و باید گفت که دنیا حتی زمان نیست بلکه لحظه است لحظه ای زودگذر و لذاتی ناپایدار و همراه با مشکلات و دردسرهای زیاد. چنانچه خداوند در آیه ی 36 می فرماید: إِنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ
جز این نیست که زندگى این دنیا بازیچه و سرگرمىاست، و اگر ایمان بیاورید و پرهیزکارى کنید پاداشهاى (دنیوى و اخروى) شما را مىدهد و (در برابر آن همه) اموالتان را هم نمىخواهد (بلکه از برخى از شما و از برخى از اموالتان یک پنجم یا یک دهم یا یک چهلم و مانند اینها را مطالبه مىکند).
10 – انفاق در راه خداوند و دوری از بخل:
در پیشبرد بصیرت انفاق کردن لازم و ضروری است انفاق در آیه 38 ناظر به انفاق در جهاد است پس امروزه هم برای بالا بردن بصیرت جوانان و نجات دادن آنان از فتنه های روزگار مستلزم انفاق است چه از طریق اموال باشد چه از روی علم و چه از راه کمک رسانی انسانی و نیروئی باشد و خداوند در آیه ی 38 می فرماید: ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ
به هوش باشید، شما همانها هستید که دعوت مىشوید تا در راه خدا انفاق کنید پس برخى از شما بخل مىورزند، و هر که بخل ورزد جز این نیست که نسبت به خود بخل مىورزد، و خداست که بىنیاز است و شمایید که نیازمندید، و اگر (از دین او) روى برتابید به جاى شما گروه دیگرى را مىآورد، آن گاه آنها مانند شما نخواهند بود.
با انجام این ده عمل کاربردی فهم و درک بصیرت افزایش و سبب حلول آرامش در قلب و روح می گردد چراکه خداوند او را در ناملایمتهای اجتماعی و سیاسی عاقبت به خیر کرده و از آزمایشات سخت الهی سرفراز و پیروز نائل گشته است.
لازم به ذکر است هر فردی خود را مطیع و گوش به فرمان فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدّ ظلّه العالی باشد تا عاقبت به خیر و نجات یابد چراکه ایشان از بصیرت والایی برخوردارند و قطعاً پیروی از ایشان ما را از بیراهه ها و فتنه های روزگار کشور خارج و در مسیر مطلوب قرار می دهد ان شاء الله گوش به دستورات و سخنان گوهربار ایشان بدهیم.
دومین عامل سعادت باطنی: صبر
اصل ماده صبر در حقیقت خود را از اضطراب و جزع حفظ کردن و طمأنینه بودن را می گویند و صبر به اعتبار متعلقاتش اقسامی دارد که به سه قسم تقسیم می شود که عبارتند از:
1 – صبر بر اطاعت: یعنی صبر داشتن در قبال عمل به وظایف و انجام دادن هر چیزی که برای شخص نهاده شده است و استواری و استقامت ورزیدن در اطاعت بدون اضطراب.
2 – صبر بر معصیت: یعنی ثابت قدم بودن در ترک آن چیزی که ترک کردن آن لازم است و از انجام دادن آن نهی شده است از قبیل معاصی و منکرات و محرمات.
3 – صبر در بلا: یعنی مواجه شدن با مصیبت بدون هر گونه اضطراب و هر آنچه که خلاف طبع آدمی باشد. (8)
هر مومنی با داشتن این سه نوع صبر به دو قوه نیازمند و محتاج است که آنها از قبیل: قوه جاذبه و قوه دافعه
همانطور که گفته شد در اینکه صفت صبر، بر شخصی صادق باشد باید از اضطراب تهی باشد و اینگونه صبر سبب رأفت و رحمت شخص می شود رأفت و رحمت هر دو به معنای مهربانی است اما با این تفاوت که رحمت، مهربانی در جذب خوبیها است (قوه جاذبه) و رأفت، مهربانی در دفع بدیها است (قوه دافعه).
از اینرو هر مومنی باید دو بال رأفت و رحمت را داشته باشد که با یک بال بدیها را دفع و با بال دیگر خوبیها را جذب کند. که خداوند در مورد چنین رحمتی در سوره مبارکه فتح آیه شریفه 29 می فرماید: أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم در برابر کفّار نیرومند و سرسخت و در میان خودشان مهربانند.
نکته قابل توجهی که وجود دارد با بررسی کردن دقیق خواهید دانست که بیشترین والدین و مربیان از طرف بال رأفت مجروح هستند چراکه در برابر بدیهای دیگران به خشونت رفتار و با عکس العمل غضبناک، درگیر هستند. حال اینکه باید با مهربانی، بدی گونه های افراد را با هر ترفندی که با مقتضای حال مناسب است، دفع کنند به عبارت دیگر اکثر افراد در قوه دافعه ضعیف به چشم می خورد.
لذا لازم است در کسب چنین صبری از خداوند متعال طلب یاری جوئیم که با گفتن دو ذکر، خداوند ما را در این امر کمک خواهد کرد که در اثر زیاد شدن صبر تاثیر به سزایی دارد:
1 – یا رَؤُفٌ یا رَحِیم
که با ذکر یا رَؤُفٌ رأفت را به انسان تزریق خواهد کرد و قوه دافعه شخص تقویت خواهد شد و با ذکر یا رَحِیم رحمت را به انسان القاء و قوه جاذبه را در درون فرد شکل خواهد داد.
2 – لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم
سومین عامل سعادت باطنی: حیاء
خداوند در سوره نور در مورد حیا خطاب به مردان و زنان دستور داده است که در آیه 30 به مردان مومن می فرماید:
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِم
به مردان با ایمان بگو که چشمان خود را (از آنچه دیدنش حرام است مانند عورت دیگران و بدن زن اجنبى) فرو بندند.
و در آیه 31 به زنان مومن می فرماید:
وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ
و به زنان با ایمان بگو که چشمان خود را (از نگاه به عورت غیر و بدن مرد اجنبى) فرو بندند.
در شأن نزول این آیه آمده است که: جوانى در بین راه، زنى را دید و به او چشم دوخت و دنبال او راه افتاد. طورى غَرقِ نگاه بود که صورتش به دیوار برخورد کرد و مجروح شد، و نزد پیامبر صلوات اللَّه علیه آمد و ماجراى خود را نقل کرد. و این آیه نازل شد. (9)
معنای لغوی غضّ کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است و اصل غضّ به معناى نقصان می باشد. (10)
بنابراین مقصود از غضّ بصر به معناى بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است. به این معنا که چشمها را نچرخاند.
هر چیزی لازمه ای دارد که لازمه ایمان کوتاه کردن و حفظ چشم از نگاه حرام است و جاذبه های غریزی را کنترل و گناه را از ریشه جلوگیری کنیم و پرهیزگاری و تقوا را از موضع و ناحیه چشم شروع کنیم به این خاطر که مقدمه ی پاکدامنی چشم پاکی است و چشمچرانى و بىعفّتى مانع رشد معنوى انسان است. زیرا چشمچرانى، در محضر خدا صورت میگیرد. (11)
و امیر المومنین علیه السلام در نهج البلاغه در رابطه نگاه کردن تعبیر بسیار زیبایی دارند که می فرمایند: الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر
آنچه را که چشم می بیند در دل و قلبمان ثبت می شود. (12)
و مانند این است که بر روی سنگی چیزی، حکاکی شود و این به منظور بایگانی شدن در دل است. و اینکه قلب به مصحف تشبیه شده است به این بیان است که صُحُف جمع صحیفه است و از خانواده مصحف است و صحیفه چیزی است گسترده که در آن می نویسند و از گسترده بودن آن فهمیده می شود که چشم عضوی گسترده است که نگاه کردن آن و یادداشت شدن نگاه ها توسط چشم و حک شدن بر روی قلب، تمام نشدنی و بسیار وسیع است.
کلمه بصر را به دو معنا معرفی می کنند یکی به چشم و دیگری به قوه بینائى و کلمه بصر در کلام امیر المومنین علیه السلام ظاهرا بصر در قوه بینائى به گونه ای که چشم هم منظور باشد بکار رفته است و نکته مهمتری که غالبا نسبت به آن بی توجه هستیم مسئله بصیرت و معرفت است و کلمه ابصار (جمع بصر) به معنای بصیرت ها و بینائى دل است، و بصیرت همان درک و معرفت قلب است. (13)
از اینرو با نگاه های باطل و حرام این بینائی دل و بصیرت رفته رفته کم خواهد شد به طوری که اصلا شخص بوئی از عفت و حیا نبرده است که کاملا خلاف فطرت پاک است بنابراین بین بصر و قلب رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد که با انجام عمل ناپاک سبب از بین رفتن بصر می شود در مقابل قلب هم از پاکی اش کم می شود پس وقتی شخص با چشم پاکی که خداوند از ابتدا به او عطا کرده است نه تنها چشمش را نابود ساخته است بلکه به همراهش پاکیِ قلبش را هم خراب و نابود ساخته است.
لذا اگر با این عضو ظریف نگاه های حرام صورت بگیرد مانعی است در برابر پیشرفت معنوی و جلوگیری از هر نوع نزدیک شدن به خداوند متعال است و سبب می شود که انسان، زبانش و فکرش و رفتارش به خاطر آن نگاهی که از طرف پرودگار ممنوع شده بود، درگیر و گرفتار شود بنابراین با این بیان یک انسان چگونه می تواند با این گرفتاریِ شیطانی با امام زمانش که حاضر و حضور دارد ارتباط برقرار کند. علاوه بر این با هر نگاه شیطانی، تیری که به زهرآلود از طرف شیطان ملعون طراحی و آغشته شده است به سوی قلبش روانه خواهد شد و این زهر در تمام روح و روان منتشر به طوری که همه روح را فرا می گیرد و با تکرار شدن این مسئله و جلوگیری نکردن از آن در طول عمر این امر را برای خود یک عمل عادی فرض می کند و هیچ زشتی را در خودش حس نمی کند و پادزهر آن چیزی نیست جز با توبه نصوح در برابر پروردگار و عزم داشتن بر ترک آن.
مسئله چشم پاکی و عدم چشم چرانی فقط برای مردان نمی باشد بلکه این موضوع عمومیت داشته و خطابش به زنان مومن هم می-باشد
طبق تفسیرى که براى آیه 30 آمده است خطاب به مومنین است پس براى حفظ ایمان، حفظ کردن چشم و نگاه از حرام لازم و ضرورى است به طورى که با ارتکاب چشم چرانى ایمان هم محو میشود لذا باید اثم را از منشا جلوگیرى و پرهیزکارى را از غض بصر شروع کرد چراکه پاکدامنى اشخاص به پاک بودن بصر و چشم است و از اینجاست که رشد معنوى انسانها شروع و بىتوجه بودن به آن مانع از هدف خلقت انسان که رشد معنوى است میشود مانع بودنش به این خاطر است که چشم چرانى در محضر خدا صورت میگیرد همانا اللَّه خَبِیرٌ.
خوب است بدانیم که چشم چرانى از نگاه دوم به بعد شروع میشود نه از نگاه اول و این لطفی است که خداوند متعال برای ما انسانها قرار داده است و الا اگر قرار بود با همان نگاه اول که از روی ناخواسته چشم شخص به نامحرم می افتد گناه محسوب شود زندگی چنان سخت می شد که کمتر کسی پیدا می شد که این امر را رعایت مینمود پس نگاه حرام نگاه دوم به بعد است لذا ادامه نگاه سبب فتنه میشود. که روایتی از حضرت على علیه السلام وجود دارد که این امر را ثابت می نماید و اینچنین می فرمایند: لَکُمْ أَوَّلُ نَظْرَهٍ إِلَى الْمَرْأَهِ فَلَا تُتْبِعُوهَا بِنَظْرَهٍ أُخْرَى وَ احْذَرُوا الْفِتْنَه نگاه اوّل مانعى ندارد ولى ادامهى نگاه اشکال دارد، زیرا سبب فتنه مىشود. (14)
نه تنها سبب فتنه بلکه ادامه نگاه سبب گریان شدن چشم در روز قیامت میشود.
ادامه نگاه سبب پر شدن چشم از آتش در روز قیامت میشود.
ادامه نگاه سبب اداء نشدن حق چشم میشود.
ادامه نگاه سبب نشاندن بذر شهوت در دل میشود.
ادامه نگاه سبب به دنبال کشیدن دل میشود.
ادامه نگاه سبب چشیدن و برخورد با تیر مسموم شیطان میشود.
تمام اینها به این خاطر است که چشم قلّاب شیطان است بنابراین بهترین امر براى دورى از تمامى آنها چیزى نیست جز چشمپوشى که بهترین راه براى دورى از شهوات است.
چهارمین عامل سعادت باطنی: علم
به روایت امام موسى کاظم علیه السلام: پیامبر داخل مسجد شد، در آنجا مردمان را دید که در پیرامون مردى گرد آمدهاند. گفت: این چیست؟
گفتند: علّامه است. گفت: علّامه چیست؟ گفتند: داناترین مردم به نسبهاى اعراب و رویدادهاى ایشان و جنگهاى جاهلیّت و اشعار عرب.
پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: این دانشى است که اگر کسى آن را نداند زیانى به او نمىرساند و چون کسى آن را بداند سودى برایش ندارد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: سه چیز علم است: آیتى استوار، یا فریضهاى عادلانه، یا سنتى برقرار، و آنچه جز اینها است فضل است. (15)
که آیتی استوار همان علم کلام و فریضهاى عادلانه همان علم احکام و سنتى برقرار همان علم اخلاق می باشد.
اما سؤالی پیش می آید اینکه با عمر کوتاه و مشکلات زیاد در تحصیل علم چگونه می توان به این سه علم عظیم دست یافت حتی اگر کسی بخواهد در یکی از این علوم تخصص پیدا کند احتیاج به زمان زیادی دارد برای حل این مشکل باید گفت اگر برای کسی شبهه یا مشکلی در ذهنش ایجاد شد می تواند آن را با متخصصش در جریان بگذارد و به حل آن موضوع بپردازد. از اینرو دفتر تبلیغات اسلامی شعبه اصفهان مجموعه ای برای حل مشکلات علمی با عنوان پاسخگوئی مسائل دینی در شش رشته ی قرآن و حدیث، کلام، احکام، اخلاق، تاریخ و مشاوره تشکیل داده اند که پاسخگوی سراسر کشور می باشند لذا می توانند برای رفع مشکل خود با شماره 09640 تماس حاصل فرمایند و برای ارائه سؤال خود با قسمت مربوطه ارتباط برقرار نماید.
نتیجه گیری:
برای کسب بینش و بصیرت دینی و سعادت واقعی باید چهار چیز را قوت ببخشیم که عبارتند از:
– عقل: قوت این بخش با قرائت و تلاوت سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم کسب خواهد شد البته فقط با خواندن آن سوره حاصل نمی شود بلکه باید تلاوت کرد یعنی به دستوراتی که در این سوره آمده باید پیروی و عمل کنیم که به طور مختصر به 10 دستور آن می پردازیم:
1 – ایمان و عمل صالح همراه با اخلاص
2 – یارى کردن دین و پیامبر الهى
3 – مسافرت در زمین و عبرت گرفتن از عاقبت پیشینیان
4 – کار کردن بر اساس برهان الهى و متکى بر عقل و شرع
5 – فرمانپذیرى و سخنى نیک
6 – دوری از قطع رحم و صلهى ارحام و همنشینى با آنها
7 – تدبر و اندیشه در قرآن کریم
8 – سستی نشان ندادن و دشمن خود را به صلح دعوت نکردن
9 – ایمان و تقوا و دوری از لغو و سرگرمیهای حرام
10 – انفاق در راه خداوند و دوری از بخل
– صبر: با چنین عاملِ سعادت باطنی، شخص باید دارای قوه های جاذبه و دافعه باشد که خوبیها را جذب و بدیهای دیگران را دفع خواهد کرد و دو ذکر است که می تواند تاثیر به سزایی در تزریق این دو قوه داشته باشد.
1 – یا رَؤُفٌ یا رَحِیم
که با ذکر یا رَؤُفٌ رأفت و قوه دافعه و با ذکر یا رَحِیم رحمت و قوه جاذبه را در درون فرد شکل خواهد داد.
2 – لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم
– دو عامل دیگر در سعادت باطنی مد نظر است یکی حیا که در سوره نور آیه 30 و 31 خطاب به مردان و زنان مومن به فرو بستن چشم های خود از آنچه حرام است دستور داده شده است که در حقیقت مانع بی بصیرتی خواهد شد و به سهم خودش در پیشبرد آن یاری می رساند. و دیگری کسب علم است و تمام علم ها فضل هستند مگر سه علم از قبیل علم کلام، علم احکام و علم اخلاق که در تعلیم هر یک باید کوشش کرد تا به آن هدفی که مهم است برسیم.
پی نوشت ها:
منبع:راسخون
1 – محمد بن یعقوب، ، تحفه الأولیاء (ترجمه أصول کافى)، ج1، ص: 115
2 – شیخ صدوق، أمالی الصدوق، ص:422
3 – سید على اکبر، قرشى، قاموس قرآن، ج5، ص: 260 با تغییرات
4 – سید على اکبر، قرشى، قاموس قرآن، ج1، ص: 278 با تغییرات
5 – محمد بن على، ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص: 115
6 – ناصر، مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج21، ص: 394 با تغییرات
7 – سید محمد باقر، موسوى همدانى، ترجمه المیزان، ج18، ص: 347 با تغییرات
8 – حسن، مصطفوى، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص: 183 با تغییرات
9 – محسن، قرائتى، تفسیر نور، ج8، ص: 173
10 – سید على اکبر، قرشى، قاموس قرآن، ج5، ص: 104
11 – محسن، قرائتى، تفسیر نور، ج8، ص: 175 با تغییرات
12 – محمد بن حسین، شریف الرضى، نهج البلاغه، ترجمه شهیدى، ص: 434
13 – سید على اکبر، قرشى، قاموس قرآن، ج1، ص: 195
14 – محمد بن على، ابن بابویه، الخصال، ج 2، ص: 632
15 – محمدرضا، حکیمى؛ محمد، حکیمى؛ على حکیمى، الحیاه / ترجمه احمد آرام، ج1، ص: 117
کتابنامه
1 – قرآن کریم
2 – ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، اول، قم، جامعه مدرسین،1362 ه ش.
3 – ابن بابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، دوم، قم، دار الشریف الرضی للنشر، 1406 ه ق.
4 – حکیمى، محمدرضا؛ حکیمى، محمد؛ حکیمى، على، الحیاه، ترجمه احمد آرام، اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1380 ه ش.
5 – شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، چهاردهم، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى،1378 ه ش.
6 – شیخ صدوق، أمالی الصدوق، پنجم، بیروت، اعلمى،1400 ق
7 – قرائتى، محسن، تفسیر نور، یازدهم، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن،1383 ه ش.
8 – قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ششم، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1371 ه ش.
9 – کلینى، محمد بن یعقوب،تحفه الأولیاء (ترجمه أصول کافى)، ترجمه محمد على اردکانى، اول، قم، دار الحدیث، 1388 ه ش.
10 – مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بی چا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ه ش.
11 – مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الإسلامیه،1374 ه ش.
12 – موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم،1374 ه ش.