نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
دفاعیات و تلاش های پی گیر سلمان در پشتیبانی از رهبری امام علی علیه السلام در فرصت ها و زمان های مختلف ، بسیار است، باز برای تکمیل این بحث به شش روایت بسنده می شود:
1- تبلیغ سلمان از مقام امام علی علیه السلام
روزی امیرمؤمنان، علی علیه السلام سوار بر استر از کنار سلمان و جمعیتی عبور کرد، سلمان به جمعیت رو کرد و گفت :«چرا بر نمی خیزید تا دامن آن حضرت را گرفته و مسایلی را از او بپرسید. سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، جز او کسی شما را به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله آگاه نمی سازد. او یگانه عالم و ربانی روی زمین و مرجع آرامش بخش می باشد و اگر شما او را رها کنید، علم و دانش را گم می کنید، آنگاه گمراهی ها و فساد در میان شما آشکار خواهد گشت.»
سلمان در یکی از سخنان خود می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود:
«ان اخی و وزیری و خیر من اخلفه بعدی، علی بن ابیطالب؛ همانا برادرم و وزیرم، و بهترین جانشینم بعد از من علی علیه السلام پسر ابوطالب است.»(1)
و در یکی دیگر از بیاناتش می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که فاطمه (س) را دوست بدارد، برای او در صد نوع گرفتاری سودمند خواهد بود که آسان ترین آن گرفتاری ها، هنگام مرگ، هنگام روبرو شدن با میزان اعمال، در حشر و در صراط و محاسبه می باشد و کسی که فاطمه (س) از او خشنود باشد، من از او خشنودم و کسی که من از او خشنود باشم، خدا از او خشنود است. وای بر کسی که به فاطمه (س) و شوهرش ستم کند و وای بر کسی که فرزندان و شیعه ی او را بیازارد.»(2)
2-وجوب پیوند دوستی با سلمان و رهروان راه سلمان
امام رضا علیه السلام طبق درخواست مأمون (هفتمین خلیفه ی عباسی) آیین نامه ای مشتمل بر عقاید و اصول برنامه های اسلام نوشت. در فرازی از آن آمده است:
«و الولایه لامیرالمؤمنین و الذین علی منهاج نبیهم صلی الله علیه و آله و لم یغیروا و لم بیدلوا مثل سلمان الفارسی … ؛ واجب است برقراری دوستی با علی علیه السلام و آنان که در راه پیامبرشان گام بر می دارند و هیچگونه تغییر عقیده ای نمی دهند. مانند سلمان، ابوذر، عمار، حذیفه، ابوالهیثم، سهل بن حنیف، عباده بن صامت، ابوایوب انصاری، خزیمه بن ثابت و ابوسعید خدری و امثال آنها و همچنین دوستی با پیروان راه آنها واجب است…»(3)
3-حدیثی عجیب در مقام سلمان در نزد علی علیه السلام
حمران بن اعین می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم :« فدایت شوم، چه اندازه تعداد ما شیعیان اندک است که اگر در خوردن گوسفندی شرکت کنیم نمی توانیم آن را تمام نماییم؟!»
امام باقر علیه السلام فرمود: «آیا داستانی عجیب تر را به تو خبر ندهم ؟! ای حمران! بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، مهاجر و انصار از حقیقت ایمان بیرون رفتند مگر (با انگشت اشاره کرد) سه نفر(سلمان ابوذر و مقداد).
حمران می گوید: «پرسیدم: عمار یاسر چگونه بود؟»
در پاسخ فرمود: «خدا عمار را رحمت کند که بیعت کرد و (در جنگ صفین ) به شهادت رسید.»
عرض کردم: «چیزی بهتر از شهادت نیست» (پس چرا مقام عمار مانند مقام آن سه نفر بیان نشده؟)
امام باقر علیه السلام فرمود: «مقل اینکه تو فکر می کنی مقام عمار هم مانند مقام آن سه نفر (سلمان، ابوذر و مقداد ) است، او هرز مثل آنها نیست.» (4)
این حدیث عجیب، بیانگر آن است که مقام عمار یاسر حتی با افزودن مقام شهادتش به مقام سلمان، ابوذر و مقداد نمی رسد!!
4-مقاقات ابن عباس با سلمان در عالم خواب
عبدالله بن هباس می گوید: پس از گذشت مدتی از فوت سلمان، او را در عالم خواب دیدم که در مکان بسار خوش و خرمی بود. گفتم: «آیا تو سلمان هستی؟»
گفت:« آری، آیا تو ابن عباس هستی؟»
گفتم:« آری.» دیدم تاجی زیبا و باشکوه که از یاقوت بود، بر سر دارد و لباس های بهشتی پوشیده و در جایگاه بسیار پرشکوه و جالب است. گفتم: «به به ، چه مقام و منزلت خوبی دارد!»
گفت:« آری»
گفتم: «در بهشت بعد از ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله، بهترین امور را چه دیده ای ؟»
گفت:
«لیس فی الجنه بعد الایمان بالله و رسوله شیء هو افضل من حب علی بن ابیطالب و الاقتداء به؛ در بهشت بعد از ایمان به خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ چیزی بهتر از دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروی او نیست.»(5)
5-پیوند مکتی سلمان با علی علیه السلام
حضرت علی علیه السلام فرمود: «خداوند زمین را (یعنی نعمت های زمین را در این عصر) به خاطر وجود هفت نفر آفرید که انسان ها در پرتو وجود آنها روزی می خورند و باران بر آنها می بارد و یاری می شوند، آنها عبارتند از سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، عبدالله بن مسعود و من که امام آنها هستم و اینها افرادی بودند که در نماز بر جنازه ی مطهر حضرت زهرا (س) (که شبانه به طور محرمانه انجام شد) شرکت نمودند.»(6)
6- سلمان محمدی
منصور بزرج می گوید: به محضر امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم: «نام سلمان فارسی را بسیار در حضور شما یاد می کنند.»
فرمود:«نگو سلمان فارسی، او سلمان محمدی است. آیا می دانی که چرا آن قدر از او یاد می کنم؟ به چند جهت:
1- او خواسته ی امیرمؤمنان علی علیه السلام را برخواسته ی خود مقدم می داشت.
2- مستمندان را دوست داشت و آنها را بر ثروتمندان مقدم می نمود.
3- به دانش و دانشمندان علاقه مند بود.
4- بنده ی صالح، مطیع و تسلیم خدا بود و از مشرکان نبود.»(7)
سلمان، استوار در خط حضرت علی علیه السلام
گرچه بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله، سلمان و یارانش مظلوم واقع شدند و از نظر سیاسی و اجتماعی نتوانستند به اهداف اسلام رسیده و حضرت علی علیه السلام را در مسند رهبری بنگرند، ولی آنها از هر فرصتی به نفع امام علی علیه السلاماستفاده می کردند و پیوند مقدس خود را با علی علیه السلام آشکار می نمودند.
موارد بسیاری در زمان خلفا رخ داد که خلفا در برابر سؤالات بیگانگان درمی ماندند، سلمان مردم را به حضرت امام علی علیه السلام می برد تا امام با پاسخ به سؤال ها، آبروی اسلام را حفظ کند و سلمان از این طریق به آگاهی بخشی می پرداخت و مقام علمی علی علیه السلام را به مردم نشان می داد.
اعتقاد به دوازده امام و رجعت از زبان سلمان
سلمان می گوید: در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که فرمود: «ای سلمان! خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، جز اینکه دوازده جانشین برای او قرار داد».
عرض کردم: « این مطلب را از یهود و نصاری نیز شنیده ام».
فرمود: «ای سلمان! آیا می دانی آن دوازده تن که خداوند آنها را بعد از من به عنوان امام مردم برگزیده چه کسانی هستند؟»
عرض کردم: «خدا و پیامبرش بهتر می دانند.»
فرمود: «ای سلمان! خداوند مرا از نور پاک آفرید و به بندگی خواند، اطاعت کردم، از نور من، علی علیه السلام را آفرید. او را نیز خواند و اطاعت کرد، سپس از نور من و علی علیه السلام، فاطمه (س) را آفرید. او را نیز خواند و اطاعت کرد، سپس از نور من و علی و فاطمه علیه السلام، حسن و حسین علیه السلام را آفرید و آنها را نیز به بندگی خواند و اطاعت کردند.
خداوند، ما پنج نفر را از پنج اسم خود نامگذاری کرد:
خدا، محمود است و من محمدصلی الله علیه و آله.
خدا، علی (بزرگ ) است و این [وصی من] هم، علی می باشد.
خدا، «فاطر السموات و الارض» است و این [دخترم] نیز فاطمه است.
خدا، صاحب احسان است، این [نوه ام] هم حسن می باشد.
خدا، محسن است، این [نوه ی دیگرم] نیز حسین می باشد.
سپس از نور ما و نور حسین علیه السلام بقیه ی امامان علیهم السلام نه گانه را آفرید. آنها را نیز قبل از خلقت موجودات به اطاعت دعوت کرد، همه ی آنها دعوت حق را پذیرفتند. ما در پرتو علم خداوند نورهایی بودیم که خدا را پاک و منزه می دانستیم و از او اطاعت می نمودیم.»
سلمان: «ای رسول خدا! اگر کسی حق آنان را بشناسد، چه پاداشی دارد؟»
پیامبر :« اگر کسی آنها را از روی معرفت بشناسد و از آنها پیروی کند و دوستانشان را دوست و دشمنانشان را دشمن بدارد، سوگند به خدا با ما خواهد بود و هر جا ما باشیم، آنها نیز با ما هستند.»
سلمان: «آیا می شود بدون آنکه نام آنها را بدانم به آنها ایمان بیاورم؟»
پیامبر :«نه، اکنون نام بقیه را بشنو. بعد از حسین علیه السلام، فرزندش علی بن الحسین علیه السلام و بعد از او، فرزندش محمد بن علی باقر و بعد از او ، فرزندش جعفر بن محمد صادق و بعد از او، فرزندش موسی بن جعفر کاظم و بعد از او، فرزندش علی بن موسی الرضا، راضی به امر خداوند و بعد از او، محمد بن علی برگزیده ی خلق خدا و بعد از او، علی بن محمد هادی و بعد از او، حسن بن علی، امین دین و بعد از او، فرزندش مهدی ناطق و قائم بر حق است.»
سلمان سخت تحت تأثیر قرار گرفته و گریه کرد و به پیامبرصلی الله علیه و آله عرض کرد: «آیا من آنها را خواهم دید؟»
پیامبر :«آری تو و امثال تو که از روی معرفت آنها را دوست بدارند، آنها را مشاهده خواهند کرد.»
سلمان شکر خدا را بجای آورد و از پیامبرصلی الله علیه و آله پرسید: «آیا من تا زمان آنها خواهم بود؟»
پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: «ای سلمان! این آیات (5 و 6 سوره ی اسراء) را بخوان:
«فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا- ثم رردنا لکم الکره علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا؛ هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، مردانی پیکارجو را بر شما می فرستیم (تا سخت شما را بکوبند، حتی برای پیدا کردن مجرمان) خانه ها را جستجو می کنند و این وعده ی قطعی است – سپس شما را بر آنها چیره می کنیم و بر اموال و فرزندانتان می افزاییم و نفرات شما را بیشتر ( از دشمن) قرار می دهیم.»
سلمان با شنیدن این آیات منقلب شد. گریه ی شوق کرد( و فهمید که آیات فوق اشاره ای به رجعت دارد) پیامبر ٌصلی الله علیه و آله به او فرمود: «همه ی ما (چهارده معصوم) در یک جا جمع خواهیم شد، آنگاه ابلیس و سپاهیانش، مؤمنان حقیقی و کافران حقیقی حاضر شوند تا از همدیگر قصاص نماید و به هیچکس ظلم نشود. ماییم تأویل(معنی باطنی) این آیه :
«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین- و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون؛(7) و ما اراده کرده ایم بر آن طایفه ی به استضعاف کشیده شده در زمین، منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث فرعونیان گردانیم و در زمین به آنها قدرت و تمکن بخشیم و به فرعون و هامان و لشگریانشان آنچه را که از آن ترسان بودند، نشان دهیم.»(8)
پی نوشت
1. امالی شیخ صدوق، ص327.
2. نفس الرحمان، ص 105.
3. عیون اخبار الرضا، ج2، ص 126.
4. اصول کافی، ج2، ص 244.
5. بحار، ج22، ص 341.
6. همان، ص 326؛ خصال شیخ صدوق، ج2، ص 12.
7. بحار، ج22، ص 327.
8. قصص/ 5و6.
9. اقتباس از بحار، ج53، ص 142 و 143.
منبع: کتاب رابطه ی ایران با اسلام و تشیع