نویسنده:حجت الاسلام جواد محدثی
غارت خیمهها
پس از شهادت حسین بن على«ع»،سپاه عمر سعد به خیمههاى اهل بیتحمله کردندو به غارت پرداختند.زنان و کودکان در صحرا پراکنده شدند،گریان و داغدار و صیحه زنانو استغاثه کنان.پس از آن خیمهها را آتش زدند.مقنعه از سر زنان کشیدند،انگشتر ازانگشتها بیرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها. [1]حتى فاطمه دختر امامحسین«ع»نقل کرده که به خیمه ما ریختند و من دخترى کوچک بودم،با گریه خلخال ازپایم در مىآوردند. گفتم:اى دشمن خدا چرا گریه مىکنى؟گفت:براى اینکه دختر پیامبررا غارت مىکنم.گفتم: غارت مکن.گفت:مىترسم دیگرى بیاید و اینها را درآورد! [2]
*********
غل و زنجیر
غل،طوق آهنى و بند است،که در فارسى غل(مخفف)گویند،بند گردن و بند دست،طوقى آهنى یا دوالى است که در گردن یا دست قرار دهند.«غل جامعه»نوعى غل کهدستها را به گردن بندد،بندى که دستها را به گردن جمع مىکند،(هو القید الذى یجمع الیمینو العنق). [3] غل جامعه،طوقى آهنین و سنگین که در دوران ساسانى به کار مىرفت و توسطپدر عمر سعد در نبرد با ایرانیان به غنیمت گرفته شده بود.در دوران اسارت اهل بیت«ع» دستهاى امام سجاد«ع»با زنجیر به گردنش بسته شده بود.از جمله کسانى که اسراىاهل بیت را در کوفه در محله کناسه دیده و امام سجاد«ع»را سوار بر شتر بىروپوشمشاهده کرده که از گردن او در اثر غل جامعه خون مىآمده،«مسلم جصاص»بوده که درآن ایام به تعمیر و سفید کارى قصر دار الاماره مشغول بوده است.
*********
فتح
پیروزى و گشایش،در قاموس عاشورا،«فتح»،تنها پیروزى نظامى نیست،بلکهبیدارگرى امت و احیاء ارزشها و ماندگارى نام و بالاتر از همه«عمل به تکلیف»پیروزىاست،هر چند بصورت ظاهر،شکست نظامى پیش آید. هدف سید الشهدا«ع»،نجات دین از نابودى و رسواگرى ستم و باطل بود و این هدفتحقق یافت،پس آن حضرت پیروز شد،هر چند به قیمتشهادت خود و یارانش واسارت اهل بیت. پس از عاشورا،آرمان حسینى زنده ماند و پیروانى یافت و حادثه کربلا،تاثیر خود را در نسلها و قرنهاى بعد،باقى گذاشت و منشا حرکتها و نهضتها شد.این خودیک پیروزى بزرگ است.امام سجاد«ع»نیز در پاسخ به«ابراهیم بن طلحه»که در مدینه ازآن حضرت پرسید:چه کسى غالب شد؟فرمود:هنگام اذان،معلوم مىشود که چه کسىپیروز شد. [4] این اشاره به همان بقاء مکتب و دین رسول الله در سایه نهضتحسینى است. خود ابا عبد الله الحسین«ع»نیز فرموده است:«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا،قتلنا امظفرنا [5] امیدوارم آنچه خداوند براى ما اراده کرده است،نیکو باشد،چه کشته شویم، چهظفر یابیم. با این دیدگاه،انسان حقجو و فدا شده در راه دین و خدا،همیشه پیروز است و به«احدى الحسنیین»دست مىیابد و هر که از مسیر یارى حق کنار بود،هر چند جان سالمهم به در برده باشد،کامیاب و پیروز نیست.این نیز تعلیمى است که سید الشهدا«ع»درنامهاى که به«بنى هاشم»نوشت،به آن اشاره فرمود:«من لحق بنا استشهد و من تخلف لمیبلغ الفتح». [6] هر کس به ما بپیوندد،شهید مىشود،و هر که از پیوستن به ما باز ماند،به«فتح»نمىرسد. پیروزى نظامى معمولا با غلبه نظامى دیگرى از بین مىرود،ولى پیروزىآرمانى،بخصوص وقتى همراه با فداکاریهاى عظیم و مظلومیت باشد،در وجدان بشرىاثر ماندگارترى باقى مىگذارد و همیشه از میان نسلها،حامیانى براى ایده خود پیدا مىکند. این دیدگاه و برداشت نسبت به«فتح»،انسان مبارز را همواره امیدوار،با انگیزه و با نشاطقرار مىدهد.امام خمینى«قدس سره»فرمود:«ملتى که شهادت براى او سعادت استپیروز است… ما،در کشته شدن و کشتن پیروزیم…» [7] و مگر پیروزى خون بر شمشیر،چیزى جز این است؟ «محرم»،مصداق روشن این نوع پیروزى است.امام خمینى«ره»دراین باره نیز مىفرماید: «ماهى که خون بر شمشیر پیروز شد،ماهى که قدرت حق،باطل راتا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومتهاى شیطانى زد،ماهى که به نسلهادر طول تاریخ،راه پیروزى بر سرنیزه را آموخت…ماهى که باید مشت گره کردهآزادیخواهان و استقلال طلبان و حقگویان بر تانکها و مسلسلها و جنود ابلیس غلبه کند وکلمه حق،باطل را محو نماید.» [8]
*********
فتوت
جوانمردى،رادى،آزادگى،پایبندى به اصول انسانى و حقوق بشرى.از شاخصههاىبارز و اخلاقى روحى امام حسین«ع»و یارانش که در حماسه عاشورا آشکار شد،جوانمردى بود.این روحیه که انسان با جباران نسازد،زیر بار ستم نرود،حریت و آزادگىداشته باشد،از نامردى در برخورد و عهد شکنى در میثاق و تعدى به ضعیفان بپرهیزد،حامى ضعیفان باشد،به بیگناهان تعرض نکند،معذرت خواهى را بپذیرد،حق انسانىدیگران را(حتى اگر نامسلمان باشند)به رسمیت بشناسد،غیرت داشته باشد،هجومبیگانه به نوامیس خود و دیگران را تحمل نکند،و…همه از نشانههاى فتوت است که درنهضت کربلا به وضوح متجلى شد. سید الشهدا«ع»ننگ بیعت با یزید را نپذیرفت،وقتى با سپاه حر در راه کربلا مواجه شد، پیشنهاد زهیر بن قین را که گفت با این گروه بجنگیم،چرا که آسانتر از نبرد با گروههایىاست که بعدا مىآیند،حضرت فرمود:«ما کنت لابد اهم بالقتال» [9] من آغاز به جنگنمىکنم.این نمونهاى از فتوت حسین«ع»است.وقتى سپاه تشنه حر به کاروان حسینىرسید،با آنکه براى مقابله با او و راه بستن بر امام آمده بودند،اما آن حضرت با دیدنتشنگى شدید آنان،دستور داد همه را،حتى اسبهایشان را سیراب کردند.یکى از همینسپاه(على بن طعان محاربى)که از فرط عطش،توان آب خوردن از مشک نداشت،سید الشهدا«ع»خودش در مشک را گشود و او و اسبش را سیراب کرد. [10] این هم نمونهدیگرى از مردانگى.همین حر،چون روز عاشورا تصمیم گرفت از سپاه عمر سعد جداشده به امام حسین«ع»بپیوندد،سرافکنده و توبه کنان نزد سید الشهدا«ع»آمد و اعلامآمادگى براى جانبازى نمود و گفت:آیا توبه من پذیرفته است؟ امام فرمود:آرى،فرود آى،«نعم،یتوب الله علیک،فانزل.» [11] این هم نمونه دیگر جوانمردى. سید الشهدا«ع»در هنگام نبرد،شعارش برترى شهادت بر ننگ بود:«القتل اولى منرکوب العار» [12] روز عاشورا در گرما گرم نبرد با دشمن،چون دید سپاه دشمن به طرفخیمهها هجوم مىبرند،فریاد کشید:اى پیروان ابو سفیان،اگر دین ندارید و از معادنمىترسید،در دنیایتان آزاده باشید و اگر عرب هستید،به تبار خویش متعهد بمانید.شمرگفت:اى پسر فاطمه،چه مىگویى؟فرمود:من و شما با هم مىجنگیم،زنان چه کردهاند؟ طغیانگرانتان را،تا من زنده هستم،از متعرض شدن به حرم من باز دارید. [13] این نیز شاهددیگرى بر فتوت و مردانگىاش بود که تا زنده است،نمىتواند شاهد هجوم به زن وبچهاش باشد و تا زنده بود،نگذاشت متعرض حرم اهل بیتشوند.اینگونه غیرت وحمیت و فتوت،در صحنه صحنه عاشورا از امام حسین«ع»و یارانش دیده شد و این الهامگرفته از پدرش امیر المؤمنین بود که پس از چیره شدن بر فرات و باز پس گرفتن رودخانهاز دست دشمن، فرمود که مثل دشمن رفتار نکنند و آب را براى استفاده سپاه معاویه همآزاد بگذارند و از شیوه ناجوانمردانه آب بستن به روى حریف،در به زانو درآوردن اواستفاده نکنند[14]«خلوا بینهم و ولى از ناجوانمردى معاویه،بستن آب به روىسپاه على«ع»در جنگ صفین بود [15] و آب بستن یزید بر سپاه حسین بن على«ع»هم ازنامردى او و ابن زیاد بود.حسین«ع»فتوت را از على«ع»ارث برده بود،یزید همناجوانمردى را از معاویه.
*********
فرات
نام نهرى در سرزمین کربلا،که حادثه عاشورا نزدیک آن اتفاق افتاد و امام حسین«ع»ویارانش لب تشنه در کنار آب،شهید شدند.فرات،نهر مقدس و با فضیلتى است که طبقروایات،دو ناودان از بهشت بر آن مىریزد و نهرى پر برکت است و کودکى که کامش را باآب فرات بردارند، دوستدار اهل بیت«ع»مىشود. [16] در حدیث است که فرات،مهریهزهراست. [17] مستحب است براى زیارت امام حسین از آب فرات غسل زیارت کنند کهموجب آمرزش گناهان است. [18] نوشیدن از آب فرات نیز مطلوب است.امام صادق«ع»بهسلیمان بن هارون فرمود:«ما اظن احدا یحنک بماء الفرات الا احبنا اهل البیت». [19] و نیز فرمود:«من شرب من ماء الفرات و حنک به فانه یحبنا اهل البیت»، [20] هر کس از آبفرات بنوشد و کام را با آن بردارد،او دوستدار ما خاندان خواهد بود.در حدیث،از فراتبعنوان نهر مؤمن و نیز نهر بهشتى یاد شده است: «نهران مؤمنان و نهران کافران،فالمؤمنان: الفرات و نیل مصر…» [21] «اربعه انهار من الجنه:الفرات…». [22] «فرات»یادآور عظیمترین حماسه خونین و ماندگارترین صحنه وفا و صبر است. شیر مردان عاشورایى در کربلا،در محرم سال 61 هجرى توسط نیروهاى«ابن زیاد»درمحاصره قرار گرفتند و آب به روى اردوگاه امام حسین«ع»و اطفال و خیمهها بسته شد. سپاه دشمن مىخواست با قرار دادن حسین«ع»در مضیقه بى آبى،او را به تسلیم وا دارد،اما آن حضرت مرگ شرافتمندانه و تشنه کامانه را برگزید.عباس«ع»که براى آب آوردن ازفرات، براى کودکان تشنه رفته بود.در کنار همین نهر علقمه دستانش قطع شد و بهشهادت رسید. «آب فرات»همچون«خاک کربلا»،هر دو آموزگار شجاعت و الهام بخششهادتند.از این رو برداشتن کام نوزاد با آب فرات یا تربتحسینى،چشاندن طعمشجاعت و انتقال فرهنگ شهادت در دل و جان شیعه است. اما موقعیت جغرافیایى فرات:«شطى است در مغرب کشور عراق و متشکل است ازدو شعبه«قره سو»و«مراد چاى»که سرچشمه آنها نزدیک رود«ارس»در ارمنستان ترکیهاست. موقعى که دو شعبه قره سو و مراد چاى به هم مىرسند،فرات به دجله نزدیکمىشود،ولى مجددا دجله متوجه جنوب شرقى شده و فرات به سمت مغرب مایلمىشود و سپس در نزدیکى خلیج فارس به رود دجله مىپیوندد و از آن پس مجموع ایندو رود به نام«شط العرب»خوانده مىشود و به خلیج فارس مىریزد.سرزمینى را که بیندو رود دجله و فرات واقع است«الجزیره»مىگویند.طول رودخانه فرات تقریبا2900 کیلومتر است.جریان فرات در جلگه بین النهرین بسیار ملایم است و داراىبسترى عریض مىباشد.یگانه عامل حاصلخیزى خاک عراق و جلب جمعیت در جلگهخشک و گرم بین النهرین،دو رود فرات و دجله مىباشد. بابل،پایتخت قدیم کشور بابلدر ساحل فرات بنا شده بود.» [23]
*********
فرشتگان نوحهگر
در ماتم سالار شهیدان،همه کائنات گریان و نالان شدند،چه بصورت تکوینى چهزبانى و آشکارا.
گریست در غمت زمان،به خون نشست آسان
شب و سیاهپوشىاش،شد آیت غراى تو [24]
از جمله نوحهگران بر آن حضرت،فرشتگانند.حضرت رسول«ص»فرمود:«ان حولقبر ولدى الحسین«ع»اربعه آلاف ملک شعثا غبرا یبکون علیه الى یوم القیامه…» [25] پیرامون قبر فرزندم حسین،چهار هزار فرشتهاند،ژولیده و غبار آلود،که تا روز رستاخیز براو گریه مىکنند. جن و ملک بر آدمیان نوحه مىکنند گویا عزاى اشرف اولاد آدم است [26] و نیز:«تبکى الملائکه و السبع الشداد لموته و یبکیه کل شىء حتى الطیر فى جو السماءو الحیتان فى جوف الماء…». [37] فرشتگان و آسمانهاى هفتگانه،حتى پرندگان در آسمان و ماهیها در آب،براى مرگحسین«ع»گریه مىکنند.به روایت امام صادق«ع»،چهار هزار فرشته براى یارى آنحضرت هبوط کردند،اما چون اذن جهاد نیافتند،بازگشتند و دوباره فرود آمدند تا روزقیامت بر آن حضرت سوگوارى کنند و رئیس آنان به نام«منصور»است. [28]
*********
فرهنگ عاشورا
مقصود،مجموعه مفاهیم،سخنان،اهداف و انگیزهها،شیوههاى عمل،روحیات واخلاقیات والایى است که در نهضت کربلا گفته شده یا به آنها عمل شده یا در حوادث آننهضت،تجسم یافته است.این ارزشها و باورها هم در کلمات سید الشهدا«ع»و اصحاب وفرزند متجلى است، هم در رفتارشان در جریان آن قیام.فرهنگ عاشورا را باید از کسانىآموخت که دست و دلشان و فکر و عملشان در کار عاشورا بوده است.پیش از آنکهدیگران و نسلهاى بعدى و تحلیلگران پس از واقعه بخواهند فرهنگ عاشورا را معرفىکنند،در حرفها و هدفهاى خود نقش آفرینان حماسه کربلا،این فرهنگ،بوضوح مطرحشده است و بیواسطه آن را نشان مىدهد.این فرهنگ را از خلال زیارتنامهها،مقتلها،رجزها،خطبهها و نیز بررسى حوادث و رخدادهاى عاشورا مىتوان استخراج کرد وهمین فرهنگ است که در هر جا و در میان هر قومى باشد، کربلا آفرین مىگردد و انسانهارا مبارزانى با ستم و مدافعانى نسبت به حق تربیت مىکند. فرهنگ عاشورا همان زیر بناى عقیدتى و فکرى است که در امام حسین«ع»و شهداىکربلا و اسراى اهل بیت«ع»بود و سبب پیدایش آن حماسه و ماندگارى آن قیام شد. مجموعه آن باورها و ارزشها و مفاهیم را مىتوان در عنوانهاى زیر خلاصه کرد:مقابله باتحریف دین،مبارزه با ستم طاغوتها و جور حکومتها،عزت و شرافت انسان،ترجیح مرگسرخ بر زندگى ذلت بار،پیروزى خون بر شمشیر و شهادت بر فاجعه،شهادت طلبى وآمادگى براى مرگ،احیاء فریضه امر به معروف و نهى از منکر و سنتهاى اسلامى،فتوت وجوانمردى حتى در برخورد با دشمن،نفى سازش با جور یا رضایت به ستم،اصلاح طلبىدر جامعه،عمل به تکلیف به خاطر رضاى خدا،تکلیف گرایى چه به صورت فتح یا کشتهشدن،جهاد و فداکارى همه جانبه،قربانى کردن خود در راه احیاء دین،آمیختن عرفان باحماسه و جهاد با گریه،قیام خالصانه براى خدا،نماز اول وقت،شجاعت و شهامت دربرابر دشمن،صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان،ایثار،وفا،پیروزى گروه اندک ولىحق بر انبوه گروه باطل،هوادارى از امام حق و برائت و بیزارى از حکام جور،حفظکرامت امت اسلامى،لبیک گویى به فریاد استغاثه مظلومان،فدا شدن انسانها در راه ارزشهاو…. براى تک تک محورهاى یاد شده،مىتوان از سخنان امام حسین«ع»و اصحابش،یا نحوه عمل و موضعگیرى و جهاد و شهادتشان سند آورد و این فرهنگنامه را مستندترساخت.این فرهنگ غنى و متعالى هم در حماسه سازان عاشورا بود،هم باید در پیروانامام حسین«ع»و مدعیان همخطى با جریان عاشورا و تداوم آن راه باشد و عاشورائیان،همهوادار حرکتهاى در راستاى قیام کربلا باشند و هم بیزارى از ادامه دهندگان راه دشمنانسید الشهدا«ع»را نشان دهند، چرا که راضیان به آن جنایتها نیز ملعونند.در زیارتعاشوراست:«فلعن الله امه سمعت بذلک فرضیت به…»فرهنگ عاشورا،خط«ولایت وبرائت»است.
*********
فساد بنى امیه
یکى از علل قیام سید الشهدا«ع»،فساد دودمان بنى امیه(شجره ملعونه)بود کهحکومت اسلامى را در دست گرفته،کینههاى دیرین خود را بر ضد اسلام و پیامبر،اعمالمىکردند. فساد گسترده امویان را که از اسباب عمده نهضتحسینى و امتناع آن امام شهیداز بیعت با یزید بود،مىتوان چنین شمرد:
1-اسلام زدایى و تحریف معارف دین و بدعت گذارى.
2-ترویج فرهنگ جبر و سکوت و تسلیم.
3-غارت بیت المال و صرف آن در راه منافع و امیال شخصى.
4-فساد اخلاق و ترویجشراب و شهوت و قمار.
5-احیاء تعصبهاى قومى و ارزشهاى دوران جاهلى.
6-به کار گماردن عناصر نالایق و فاسد،تنها به دلیل«اموى»بودن.
7-حیلهگرى و تزویر و تبلیغات دروغین.
8-کینه و عداوت آنان با آل على«ع».
9-محروم کردن شیعیان ائمه از مناصب سیاسى و حقوق اجتماعى و اقتصادى.
10-کشتارهاى دسته جمعى مسلمانان و سرکوب آنان در شهرها.
11-دستگیرى،حبس و کشتن چهرههاى درخشان و انقلابى و آگاه مسلمان کههوادار اهل بیت بودند.
12-بیعت گرفتن اجبارى از مردم و سران قبایل به نفع یزید.
فسادهاى فوق،از دوره روى کار آمدن معاویه آغاز شد و روز به روز گستردهتر و شدیدتر گردید و با مرگ معاویه و خلافتیزید،به اوج خود رسید و اسلام را در آستانهکامل نابودى قرار داد.در کتبى که به تشریح فلسفه قیام حسینى پرداخته،اینگونه فسادهابطور مشروحتر بیان شده است. [29] امام حسین«ع»در سخنان متعددى فساد بنى امیه را مطرح فرموده است.از جمله درنطقى که پس از فرود آمدن در«بیضه»ایراد کرد و روى اطاعت از شیطان،ترک اطاعتخدا،فساد آشکار،تعطیل حدود الهى،حلال کردن حرامهاى خدا و تحریم حلال الهى وبیت المال را ملک خود دانستن تاکید نمود:«…الا و ان هؤلاء قد لزموا طاعه الشیطانو ترکوا طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالفیىء و احلوا حرام اللهو حرموا حلاله…». [30] و در سخن معروف خویش پس از فرود آمدن در سرزمین کربلا،روى دگرگونى اوضاع و عمل نشدن به حق و نکوهیده ندانستن باطل تاکید کرده فرمود: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه…». [31]
اکنون که دیده هیچ نبیند به غیر ظلم
باید زجان گذشت کزین زندگى چه سود؟
*********
فطرس
فرشته بال شکسته و افتاده به جزیرهاى،که هنگام تولد امام حسین«ع»همراه جبرئیلنزد پیامبر«ص»آمد و خود را بر گهواره حسین مالید و دوباره خداوند به او بال داد و بهآسمان رفت. او که شفا یافته حسین«ع»بود،عهد کرد که سلام زائران را به حسین«ع» [32] برساند:«…و له على مکافاه لا یزوره زائر الا ابلغته سلامه و لا یصلى علیه مصل الا ابلغتهصلاته… » [33] بر عهده من است که شفا دهى او را جبران کنم.هیچ زائرى نیست که او رازیارت کند،مگر آنکه سلامش را به آن حضرت مىرسانم و هیچ کس بر او درودنمىفرستد،مگر آنکه درودش را به او ابلاغ کنم.به گفته ابن عباس،این فرشته در بهشت،به نام غلام حسین بن على شناخته مىشود. [39] فطرس اگر بال و پر گرفت،عجب نیست نامه آزادیش به نام حسین است [34]
*********
فوز
رستگارى و کامیابى،رسیدن به خواسته دل.در فرهنگ دینى و روایات، «فوز»و«فوزعظیم»براى کسانى داشته شده که به بهشت دستیابند.مطیع خدا و رسول خدا باشند،متمسک به اهل بیت بوده ولایت آنان را داشته باشند،از سیئات نجات یابند،اهل خلوصدر عبادت،معرفت و اهل عبادت باشند و…کامیابى عمده براى اولیاء خدا دستیابى بهرضاى الهى و سعادت آخرت است(الآخره فوز السعداء) [35] و این در سایه جهاد و شهادتاست.وقتى امیر المؤمنین«ع»ضربتخورد،«فزت و رب الکعبه»سر داد،چرا کهشهادتش، بار یافتن به قرب الهى بود و پایانى افتخار آمیز براى یک زندگى سراسر ایمان،جهاد و حق طلبى. در زیارتنامهها،خطاب به ابا عبد الله«ع»و شهداى کربلا و یاران امام،مکرر تعبیر«فزتمفوزا عظیما»به کار رفته است.زائر نیز آرزو مىکند کاش همراه آنان بود تا چون آنان بهفوز و کامیابى عظیم مىرسید«فزتم فوزا عظیما فیا لیتنى کنت معکم فافوز معکم-زیارتوارث»و در زیارت اول رجب خطاب به شهداى کربلا مىخوانیم:«فزتم و الله فوزاعظیما یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما…اشهد انکم الشهداء و السعداء و انکم الفائزونفى درجات العلى». [36] شهداى کربلا از آن رو کامیاب و رستگارند که جان خویش را با خدا معامله کردند وبهشت الهى رسیدند.مطیع امر مولاى خود بودند،جهادشان خالصانه و در راه ولایت ورهبرى بود.گر چه جان دادند،اما به سعادت ابدى رسیدند و چه کامیابى از این برتر؟ عاشورا از این جهت نیز آموزگار فائزان و رستگاران است.
*********
قاسم بن حسن«علیهما السلام»
نوجوان شهید عاشورا در رکاب سید الشهدا«ع»،فرزند گرامى امام حسن مجتبى«ع».
وى صاحب همان سخن معروف«احلى من العسل»در شب عاشوراست که مرگ راشیرینتر از عسل مىدانست.روز عاشورا سن او به بلوغ نرسیده بود.براى میدان رفتن ازامام خویش اجازه خواست.ابا عبد الله«ع»چون نگاه به او افکند،وى را به آغوش کشید وگریست،آنگاه اجازه داد.[37] قاسم،خوش سیما بود.سوار بر اسب شد و عازم میدان گشت.
رجزى که مىخواند،در معرفى خود و مظلومیتحسین«ع»بود:
ان تنکرونى فانا ابن الحسن
سبط النبى المصطفى و المؤتمن
هذا حسین کالاسیر المرتهن
بین اناس لا سقوا صوب المزن
در جنگى دلاورانه به شهادت رسید.هنگامى که بر زمین مىافتاد،عمویش اباعبد الله«ع»خود را به بالین او رساند ولى او در حال جان دادن بود.پیکر او را آورد و کنارشهداى اهل بیت قرار داد.[38] در زیارت ناحیه مقدسه که از زبان امام زمان«ع»است،نام اوهمراه با سلام حضرت مهدى بر او بیان شده و اشاره به کیفیت رفتن سید الشهدا«ع»بهبالین او و نفرین قاتلان قاسم شده است:«السلام على القاسم بن الحسن بن على،المضروبهامته المسلوب لامته،حین نادى الحسین عمه فجلى علیه عمه کالصقر و هو یفحص برجلیهالتراب،و الحسین یقول:بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامه جدک و ابوک،ثم قال:
عز و الله على عمک ان تدعوه فلا یجیبک،او ان یجیبک و انت قتیل جدیل فلا ینفعک،هذاو الله یوم کثر واتره و قل ناصره.»[8] برادر دیگر حضرت قاسم،به نام ابو بکر بن حسن نیز کههر دو از یک مادر بودند،در کربلا به شهادت رسید.
*********
قافله حسینى
کاروانى که از مبدا عزت و آزادگى حرکت کرد و در مقصد شهادت بار افکند.قافلهحسینى روز 28 رجب از مدینه بیرون آمد و سوم شعبان به مکه رسید.افراد کاروان عبارتبودند از سید الشهدا«ع»،فرزندان،برادران،برادر زادگان و عمو زادگانش و نیز خانوادهخود و برخى از بستگان دیگر.این کاروان روز 8 ذیحجه از مکه به سوى عراق حرکتکرد.با همان نفرات قبلى، اما با جمعى از پیروان او از مردم حجاز،کوفه و بصره که در ایاماقامت وى در مکه به او پیوسته بودند.حضرت مقدار ده دینار و یک شتر در اختیارهمراهان قرار داده بود که وسایل خود را بر آن حمل کنند.[39] این کاروان،دوم محرم درکربلا فرود آمد.پس از عاشورا،این قافله تبدیل به جمعى داغدار و دلسوخته و شهید دادهشد که بصورت اسیر،به کوفه وارد شدند.مردانشان همه شهید شده بودند و امام سجاد«ع»
هم بیمار بود و قافله سالار،حضرت زینب«ع»بود.در کوفه برخى از زنان،به بستگانخود که ساکن کوفه بودند پیوستند.
ما کاروان رفته به تاراجیم
مردانمان شناگر رود خون
ما رهروان قافله صبریم
رسواگر فسانه هر افسون
فریاد و خشم و رنج و اسیرىمان
ما را سلاح کارى پیکار است
بانوى قهرمان عرب،زینب
ما را بزرگ و قافله سالار است[40]
این قافله،پس از پیمودن راه طولانى و دشوار کوفه تا شام و شام تا مدینه،با بارى از غمو اندوه به مدینه برگشت و بشیر،خبر بازگشت قافله اهل بیت«ع»را به مردم خبر داد ومدینه یکپارچه غرق شیون و عزا شد.
*********
قبر امام حسین«علیه السلام»
اولین بار بنى اسد پس از دفن اجساد شهدا و پیکر سید الشهدا،علامتى بر قبر نهادند.ازاینکه توابین در سالهاى 63 یا 64 بر سر قبر امام حسین مىآمدند،مىفهمیم که آن هنگام،آشنا و شناخته شده بوده است.بنا به تشویق اولیاء دین،مدفن آن حضرت از همان آغاز،مورد زیارت شیعه قرار گرفت،چه پنهانى و چه آشکار.
در زمان بنى امیه،قبهاى بر قبر شریف ساخته شد و تا زمان هارون الرشید باقى بود.وىقبر را خراب و محل آن را صاف کرد و درختسدرى را که(به نشانه قبر)در آنجا بود.
قطع کرد.بار دیگر در زمان مامون ساخته شد.سپس در سال 236 و 237 هجرى به دستورمتوکل عباسى،قبر و خانههاى اطراف آن خراب شد و به جاى آن زراعت کردند و مانعرفت و آمد مردم شدند.باز هم در سال 247 به دستور متوکل قبر را خراب کردند وچندین نوبت دیگر این تخریب انجام گرفت.بناى فعلى مرقد و حرم سید الشهدا به قرنهشتم هجرى برمىگردد.البته بارها مرمتها و اضافاتى انجام گرفته است.در سال1216 هجرى وهابیها با سپاهى از منطقه نجد حمله کرده و حرم حسینى را غارت وتخریب کردند و اسبها را در صحن مطهر بستند.[41]
*********
قبر شش گوشه
مرقد و حرم ابا عبد الله الحسین«ع».به لحاظ آنکه على اکبر«ع»پایین پاى آن حضرتدفن شده است،در آن قسمت هم دو گوشه براى ضریح اضافه شده و شش گوشه دارد.
شوق زیارت قبر شش گوشه آن امام،همواره در دل شیعیان بوده است.
رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که مرقد شهدا مشگ و عنبر است
هر یک مزار مرقدشان چهار گوشه داشت
شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است
پرسیدم از کسى سببش را،به گریه گفت:
پایین پاى قبر حسین،قبر اکبر است[42]
*********
قتل صبر
قتل صبر آن است که انسانى یا حیوانى را بسته نگهدارند و بکشند.در حدیث است کهپیامبر«ص»کسى را اینگونه نکشت و از این گونه کشتن چهار پایان نهى شده است، یعنىاینکه جاندارى را زنده نگهدارند و آن قدر به او ضربه بزنند تا بمیرد.[43] به شهدا و اسیرانىکه کشته مىشوند نیز«مصبور»گفته مىشود.در مورد حیواناتى که زجرکش مىشوند نیزبه کار مىرود.[44] از مظلومیتسید الشهدا«ع»و قساوت کوفیان یکى هم آن بود که حسین بنعلى«ع»را در حالى که هنوز رمق در بدن داشت،مورد ضربههاى شمشیر و نیزه قراردادند. امام سجاد«ع»بعنوان افشاگرى از ستم یزیدیان،در خطبهاى که در کوفه در حالاسارت خواند و خود را به مردم فریب خورده و به خواب سیاسى رفته معرفى کرد،ازجمله فرمود:«انا ابن من قتل صبرا و کفى بذلک فخرا»[45] من پسر کسى هستم که به«قتلصبر»کشته شد و همین افتخار مرا بس!در مورد مسلم بن عقیل نیز در تاریخ آمده است کهابن زیاد او را به«قتل صبر»کشت.[46]
*********
قتیل العبرات
کشته اشکها.از لقبهاى سید الشهدا«ع»است.شهیدى که هم یادش گریه آور است وهم اشک ریختن در سوک او ثواب دارد و موجب احیاى عاشوراست.امامان نیز توصیهفراوان بر عزادارى و گریستن بر مصائب آن حضرت داشتهاند.روایت از امام حسین«ع»
است که:«انا قتیل العبرات»[47] من کشته اشکهایم.در حدیث دیگرى فرموده است:«اناقتیل العبره،لا یذکرنى مؤمن الا استعبر»[48] من کشته اشکم.هیچ مؤمنى مرا یاد نمىکند،مگرآنکه اشک در چشمانش مىآید.این صفت،در زیارتنامهها هم براى آن شهید کربلا آمدهاست،از جمله:«و صل على الحسین المظلوم،الشهید الرشید،قتیل العبرات واسیر الکربات…».[49]
*********
قربانى
درسى که ز عاشورا آموختهایم این بود قربانى راه دین،فرزند و پدر کردیم[50]
قربانى یعنى آنچه براى رسیدن به قرب محبوب و معبود،فدا مىکنند.آنگونه کهفرزندان آدم، قربانى و فدا به درگاه خدا بردند.یکى گوسفند،دیگرى دستهاى از گندم(اذ قربا قربانا…)[51] حضرت ابراهیم نیز که به فرمان خدا مامور شد جوانش اسماعیل را ذبحو قربانى کند،خداوند گوسفندى نازل کرد و به جاى اسماعیل قربانى شد.[52] از آن پس دراحیاى آن فداکارى از سوى پسر و پدر،حاجیان روز عید قربان در منا قربانى مىکنند.
صحنه کربلا نیز قربانى شدن هفتاد و دو شهید،در آستان قرب و رضاى الهى بود.امامحسین، خود و یارانش را فداى دین خدا نمود.حسین بن على«ع»قربانى اهل بیت بود.
آنگونه که حضرت زینب نیز پس از شهادت برادر،وقتى در میدان جنگ به پیکر برادرشرسید،نگاهى به آسمان کرد و گفت:«اللهم تقبل منا هذا القربان».[53] در تعابیر ائمه، درزیارتنامهها و نیز خطابههاى اسیران اهل بیت،از آن شهید مظلوم،بعنوان«ذبیح»یاد شدهاست.او اسماعیلى بود که در مناى حق فدا شد و حیات دین را تضمین نمود و شرف را بهانسانها الهام داد.
قربانى شدن و قربانى دادن،رمز پیروزى و عزت است.ملتهایى که در راه«آزادى»گامبرداشته و برمىدارند،همواره قربانیان بسیارى را تقدیم آستان آزادى کردهاند و اگرگروهى آماده فداکارى نباشند،به اهداف خود نمىرسند.حقیقت و دین و حیاتکرامتمندانه،آنقدر ارزشمند و متعالى است که باید قربانیانى چون حسین«ع»فداى آنشوند.از عظمت قربانى، مىتوان به عظمت چیزى پى برد که کسى مانند سید الشهدا«ع»درآن راه قربان مىشود و هفتاد و دو عزیز را قربان مىکند.
اى کرده به کوى دوست هفتاد و دو قربانى
قربان شومت این رسم،ماند از تو به دورانها
قربانى هر کس شد با حرمت و نشنیدیم
دست و تن قربانى،افتد به بیابانها[54]
*********
قسم دادن به قرآن
روز عاشورا،چون امام حسین«ع»اصرار کوفیان را بر کشتن او دید،قرآن را گرفت وباز کرد و بر سر نهاد و صدا زد:میان من و شما،قرآن و جدم رسول خدا«ص»داور باد!اىگروه!چرا ریختن خونم را روا مىشمارید؟مگر من فرزند پیامبر شما نیستم؟…آنگاهکودک شیر خوار خود را که از تشنگى مىگریست بر سر دست گرفت و فرمود:اگر بر منرحم نمىکنید،بر این کودک رحم کنید«ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل».این اقتدا بهپدرش على«ع»بود که قرآن بر سر نهاد و یاران سست عنصر خویش را نفرین کرد.[55]
*********
قمه زنى
از مراسمى است که در بعضى شهرستانها و بلاد شیعى و توسط برخى از عزاداران امامحسین«ع»اجرا مىشود و در تاسى به مجروح و شهید شدن سید الشهدا«ع»و شهیدانکربلا و بعنوان اظهار آمادگى براى خون دادن و سر باختن در راه امام حسین«ع»انجاممىدهند.صبح زود عاشورا،با پوشیدن لباس سفید و بلندى همچون کفن، بصورت دستهجمعى قمه بر سر مىزنند و خون از سر بر صورت و لباس سفید جارى مىشود. بعضىهم براى قمه زنى نذر مىکنند،برخى هم چنین نذرى را در باره کودکان خردسال انجاممىدهند و بر سر آنان تیغ مىزنند،در حدى که از محل آن خون جارى گردد.
قمه زنى نیز،مثل زنجیر زنى و شبیه خوانى و…از دیر باز مورد اختلاف نظر علما وپیروان و مقلدین آنان بوده و به استفتا و افتاء مبنى بر جواز یا عدم جواز آن مىپرداختهاند.
این مراسم،از نظر شرعى پایه و مبناى دینى ندارد و صرفا روى علاقه شیعیان به ابا عبد اللهالحسین«ع»انجام مىگیرد.فقها نیز آن را در صورتى که ضررى نداشته باشد،مجازمىدانند. برخى از فقها نیز به خاطر تاثیر نامطلوب آن بر افکار دیگران و موجب وهنمذهب بودن،آن را ممنوع دانستهاند.البته شرایط زمانى در این مساله بىتاثیر نیست.امامخمینى«ره»در پاسخ به استفتایى که در سالهاى اول پیروزى انقلاب اسلامى در این زمینهاز ایشان شده بود،فرمودند: «در وضع موجود،قمه نزنند…»آیه الله خامنهاى نیز در دیداربا روحانیون،در آستانه ایام عاشورا(سال 1373 شمسى)در ضمن بیانات مبسوطى درخرافه زدایى از عزادارى سید الشهدا«ع»فرمودند:«قمه زدن هم از آن کارهاى خلافاست…این یک کار غلطى است که عدهاى قمهها را بگیرند و بر سر خود بزنند و خونبریزند…کجاى این کار،حرکت عزادارى است؟این جعلى است.اینها چیزهایى است کهاز دین نیست…».آن را بدعت،خلاف و خرافه دانستند.و در پاسخ به نامه امام جمعهاردبیل،نوشتند:امروز این ضرر بسیار بزرگ و شکننده است و لذا قمه زدن علنى و همراهبا تظاهر،حرام و ممنوع.[56] علماى دیگر نیز در تایید موضع و سخن رهبر انقلاب،آن راموجب وهن مذهب و نامشروع دانستند.[57]البته این احساس مذهبى و عواطف دینى که سبب مىشود به عشق حسین«ع»چنینکارهایى کنند،باید در مسیر صحیح هدایتشود و مورد بهرهبردارى قرار گیرد تا شور وانگیزه جهاد و شهادت بیافریند.بعلاوه،آنان که به خاطر حسین«ع»حاضرند خون بدهند،چه بهتر که خون خویش را به درمانگاهها و مراکز انتقال خون اهدا کنند یا با تاسیس بانکخون،از فداکاران و ایثارگران داوطلب،در روز عاشورا خون گرفته شود و نگهدارىگردد،تا از این طریق،جان انسانهاى بسیارى که نیازمند خونند،نجات یابد.گر چه اینکار،شاید مثل قمه زنى،تامین کننده احساس عاطفى فرد نباشد،ولى قطعا رضایتخداوندو پسند سید الشهدا«ع»را بیشتر در پى دارد.کاش روزى صدقه دادن خون نیز،مثل صدقهو کمک مالى و لباس و غذا و…مرسوم گردد و با قصد قربت انجام گیرد.
کى گفتحسین،بر سر خویش بزن؟
با تیغ،به فرق خویشتن نیش بزن
تیغى که زنى بر سر خود،اى غافل
بر فرق ستمگران بد کیش بزن
پی نوشتها:
1- مقتل الحسین،مقرم،ص 385.
2- عبرات المصطفین،ج 2،ص 139.
3- لغت نامه،دهخدا.
4- امالى،شیخ طوسى،ص 66،الامام زین العابدین،مقرم،ص 370،(اذا دخل وقت الصلاه فاذن و اقم،تعرف منالغالب).
5- اعیان الشیعه،ج 1،ص 597.
6- کامل الزیارات،ص 75.
7- صحیفه نور،ج 13،ص 65.
8- همان،ج 3،ص 225.
9- ارشاد،شیخ مفید،ج 2،ص 84(چاپ کنگره شیخ مفید).
10- حیاه الامام الحسین،ج 3،ص 74،تاریخ طبرى،ج 4،ص 302.
11- اعیان الشیعه،ج 1،ص 603.
12- حیاه الامام الحسین،ج 3،ص 277.
13- بحار الانوار،ج 45،ص 51.
14- شرح ابن ابى الحدید،ج 3،ص 319.
15- نهج البلاغه،خطبه 51(صبحى صالح).
16- سفینه البحار،ج 2،ص 352،المزار،شیخ مفید،ص 18.
17- همان،ص 563.
18- همان،ج 1،ص 565.
19- وسائل الشیعه،ج 10،ص 314،بحار الانوار،ج 101،ص 114.
20- همان.
21- همان،ج 17،ص 215.
22- همان.
23- فرهنگ فارسى،معین.
24- از مؤلف.
25- احقاق الحق،قاضى نور الله شوشترى،ج 11،ص 287.
26- محتشم.
27- بحار الانوار،ج 44،ص 148.
28- مرآه العقول،علامه مجلسى،ج 5،ص 368.
29- از جمله مىتوان به کتابهاى:حیاه الامام الحسین(ج 2)،معاویه سر دسته تبهکاران،درسى که حسین به انسانهاآموخت،شیعه و زمامداران خود سر،اوراق سیاه،معاویه و تاریخ،ارزیابى انقلاب امام حسین«ع»،پرتوى از عظمتحسین«ع»و تاریخ مفصل اسلام(عمار زاده)،ص 308 و. ..مراجعه کرد. 35- تاریخ طبرى،ج 6،ص 229.
30- لهوف،سید بن طاووس،ص 34.
31- بحار الانوار،ج 44،ص 34.
32- اثبات الهداه،ج 5،ص 191.
33- مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 74.
34- قاسم رسا.
35- غرر الحکم.
36- مفاتیح الجنان،ص 440.
37- مقتل الحسین،مقرم،ص 331.
38- بحار الانوار،ج 45،ص 34.
39- مقتل الحسین،مقرم،ص 194.
40- از مؤلف،«قبله این قبیله»،ص 93.
41- اعیان الشیعه،ج 1،ص 629.
42- ناصر الدین شاه قاجار.
43- مجمع البحرین،کلمه«صبر».
44- دائره المعارف الاسلامیه،ج 14،ص 137.
45- اعیان الشیعه،ج 1،ص 614،مقتل الحسین،مقرم،ص 411،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 115.
46- تاریخ الاسلام،ذهبى،ج 5،ص 21.
47- منتهى الامال،محدث قمى(چاپ هجرت)،ج 1،ص 538،اثبات الهداه،ج 5،ص 198، (عبارت آن قتیل العبرهاست).
48- امالى،صدوق،ص 118،مناقب،ابن شهرآشوب،ج 4،ص 87.
49- مفاتیح الجنان،ص 460(زیارت مخصوص اول).
50- از نویسنده.
51- مائده،آیه 27.
52- و فدیناه بذبح عظیم(صافات/آیه 107).
53- حیاه الامام الحسین،ج 2،ص 301،سیره الائمه الاثنى عشر،هاشم معروف الحسنى،ج 2، ص 87.
54- جودى خراسانى.
55- سفینه البحار،ج 2،ص 16.
56- مجموعه سخنان ایشان و استفتاها و جوابها در جزوهاى به نام«پیرامون عزادارى عاشورا»در 71 صفحه در محرم1415 از سوى دفتر تبلیغات اسلامى چاپ شد.
57- عبرات المصطفین،ج 2،ص 129.
منبع: فرهنگ عاشورا