نویسنده: دکتر قاسمعلی کوچنانی
کنیه، نام، نسب، تاریخ تولد، لقب، وفات و…
ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان بن عبدالسلام بن جابربن النعمان فرزند تابعی(1) جلیل القدر، شهید سعید بن جُبَیر(2) نسبش به یعرب بن قحطان می رسد(3) . او در یازدهم ماه ذیقعده در سال 336 یا 338ه. ق، در عُکبَرا، شهری بر کرانه ی شرقی دجله در نیمه ی راه میان بغداد و موصل به دنیا آمد.
پدر او در شهر واسط معلم بود، به همین جهت به او لقب «ابن المعلّم» داده شد؛ و به جهت محلّ تولدش او را «عُکبَری» می گفتند و به لحاظ سکونتش در بغداد، به «بغدادی» ملقّب شد. مشهورترین لقب او«مفید»است.
وجه تسمیه ی «مفید»
مفید بسیار زود همراه پدرش به بغداد رفت و به تحصیل پرداخت. برای تحصیل علم او را نخست نزد ابوعبدالله بصری و سپس نزد شخصی به نام ابویاسر فرستادند که در محلّه ی باب خراسان زندگی می کرد. ابویاسر که نمی توانست به پرسش های شاگردش پاسخ دهد، او را همراه با راهنمایی نزد علی بن عیسی الرُمّانی، مفسّر معروف قرآن روانه کرد.
در آنجا شیخ مفید روزی شنید که یک مرد بصری از رُمّانی نظر وی را درباره ی دو حدیث، یکی مربوط به غدیرخم که در آن به علی علیه السلام وعده ی جانشینی پیغمبر داده شده بود، و دیگری مربوط به غاری که ابوبکر در آن با پیغمبر صلی الله علیه و آله درنگ کرده بود پرسش کرد. رمّانی در پاسخ گفت: «حدیث غار درایت است و حدیث غدیر روایت. روایت به اندازه ی درایت الزام آور نیست». هنگامی که آن مرد بصری بیرون رفت، مفید از رمّانی درباره ی وضع و سرنوشت مردی که امام عادلی را بکشد سؤال کرد. رمّانی در پاسخ گفت که قاتل مرتکب گناه کبیره شده است. و آن گاه مفید پرسید که: آیا علی علیه السلام امام بر حق بوده است؟ و رُمّانی به او جواب مثبت داد. سپس مفید پرسید: «درباره ی جنگ جَمَل و طلحه و زبیر چه می گویید؟» و رمّانی گفت که آنان توبه کردند، و چون چنین شد مفید گفت: مسئله جَمَل درایت است و مسئله توبه کردن روایت. رمّانی پس از آن وی را نزد ابوعبدالله فرستاد و یادداشتی همراه وی کرد که در آن به وی لقب «مفید» داده بود(4). شوشتری به نقل از کتاب مصابیح القلوب وقوع این حادثه و گفتگو را میان ابن المعلم و قاضی عبدالجبّار در محفل درس او دانسته که پس از آن قاضی دست ابن المعلم را گرفت و او را به صدر مجلس برد و در آنجا نشاند و گفت که وی حقّاً مفید است(5).
ابن شهرآشوب گزارش دیگری درباره ی منشأ عنوان مفید آورده است. به گفته ی وی این لقب از جانب امام غایب به شیخ عطا شده بود(6) . طبرسی دو یا سه نامه ای را که معروف است که امام غایب در میان سالهای 410 تا 413 به شیخ نوشته بوده، در کتاب خود نقل کرده است. عنوان نخستین نامه چنین است: «به برادر حقیقی و دوست راه یافته ی به راه راست الشیخ المفید ابوعبدالله،… (7) گذشته از کیفیت انتساب این نامه ها باید گفت که کاملاً امکان دارد که آن نامه ها در زمان حیات مفید نوشته شده باشد. و این مطلب منشأ این عنوان را معلوم می کند، و نشان می دهد که مقصود از کلمه ی مفید «سودمند» بودن برای امام غایب و نیز «آموزنده و فایده رسان» بودن برای شاگردانش بوده است(8) .
ابن ندیم که یکی از اصحاب حدیث سنّی است در مورد شیخ مفید چنین نوشته است: «ابن المعلم، ابوعبدالله، در زمان ما رهبری متکلّمان شیعه با او است. وی در ترکیب کلام بنابر اعتقاد همکاران خود برجسته است و عقل نکته سنج و قدرت نفوذ فراوان دارد. من با او ملاقات کرده و او را بسیار روشن دیده ام. »(9)
در یک داوری، ترکیبی از دیدگاههای شیعه و سنّی توسط ذهبی صورت گرفته است او چنین گفته است: «شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نُعمان بغدادی کَرخی؛ وی به عنوان ابن المعلّم نیز شناخته می شد، و دانشمند شیعه و امام رافضیان و مؤلّف چندین کتاب بود. ابن اَبی طیّ در تاریخ الامامیه چنین نوشته است: وی شیخ برجسته ی فرقه و فقیه و جدلی بود. در زمان سلطنت آل بویه با برجستگی فراوان بر ضدّ طرفداران همه ی عقاید به مجادله و مناظره برمی خاست. وی گفته است: او صدقه فراوان می داد، و فروتنی شگفت انگیز داشت، و بسیار نماز می خواند و روزه می گرفت و لباسهای خشن می پوشید، دیگری گفته است: عضدالدوله غالباً به دیدار شیخ مفید می رفت. هفتاد و شش سال عمر کرد و بیش از 200 اثر از خود برجای گذاشت. مردمان در جنازه ی او حضور یافتند و گفته اند که 80/000 نفر از رافضیان و شیعیان و خوارج در تشییع او شرکت جستند. و خدا مردمان را از او خلاص کرد. مرگ وی در رمضان اتفاق افتاد. رحمت خدای بر او باد!»(10)
مرگ شیخ مفید در شب جمعه دوم یا سوم رمضان مبارک سال 413 هـ. ق. مطابق با سیزدهم آذرماه 401 شمسی بود(11) . حادثه ی مرگ مفید بغداد را تکان داد. هشتاد هزار تشییع کننده ی سوگوار در میدان بزرگ اُشنان با سوز و گداز بر جنازه ی وی به امامت سیّدمرتضی نماز گزاردند. کثرت جمعیت به حدّی بود که میدان اُشنان با آن همه فراخی تنگ می نمود. در روز مرگ مفید موافق و مخالف بر وی گریستند و بغداد روزی بسان آن به خود ندیده بود(12) . پیکر پاک وی را پس از سالها که در خانه اش در زیر خاک بود به کاظمین در پایین پای امام جواد علیه السلام در کنار قبر استادش ابن قولویه انتقال دادند(13). در این میان تاریک دلانی هم بودند که در مرگ وی شادی کردند و تعصّب کور خویش را آشکار ساختند(14) .
ابیاتی در رثاء شیخ مفید
بنابر نقل قاضی نورالله شوشتری، بر سنگ قبر شیخ مفید ابیاتی نوشته شده که از ناحیه ی مقدّسه ی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده است، و آن ابیات عبارتند از:
لا صوّت الناعی بفقدک إنّه… یومٌ علی آل الرسول عظیم
إنْ کانَ قد غُیِّبتَ فی جَدَث الثّری… فالعدل و التوحید فیک مقیم
و القائم المهدی یفرح کلّما… تُلِیتْ علیک من الدروس علوم(15)
-خبردهنده ی مرگ، به از دست رفتن تو ناله و ندبه نکند زیرا که فقدان تو روزی است که بر خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله تحمّل آن سخت است.
-اگرچه در خاک پنهان شدی امّا عدل و توحید در [روح] تو جا گرفته است.
– و امام قائم مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاد می گردد، هرگاه که بر تو، درس هایی از علوم خوانده شود [و از تو درس های علمی فراگرفته شود].
پی نوشت ها :
1. کسی را گویند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و زمان او را درک نکرده ولی اصحاب او را درک کرده است.
2. حجاج بن یوسف او را در سال 95 هـ. ق در شهر واسط عراق به قتل رسانید. او شاگرد ابن عباس و ابن عمر بود. در علم مشهور بود. احمد بن حنبل در حق وی گفته: حجّاج سعید را کشت در حالی که در روی زمین نبود کسی مگر اینکه او به علم سعید نیازمند است. (روضات الجنّات، ص 301، و اعلام زرکلی، ج1، ص 369) .
3. رجال النجاشی، ط 1، ص 283 و در ط2، ص 311. برخی در اینکه نیای پنجم شیخ مفید، سعید بن جبیر تابعی باشد تردید کرده و آن را نادرست می دانند. (رجوع شود به مقاله ی «گذری بر حیات شیخ مفید» از سید محمّدجواد شبیری، در مقالات فارسی، ج55، صفحات 46-47) .
4. اندیشه های کلامی شیخ مفید، صفحات 12-13، به نقل از شوشتری، مجالس المؤمنین، ج اول، ص 464، روضات الجنات چاپ دوم، تهران، چاپ سنگی، 1367ه. ق، ص 538 و شیخ مفید، الفصول المختاره، ط 2، نجف، صفحات 274-269.
5. همان، به نقل از شوشتری، اول، صفحات 465-464.
6. معالم العلماء، چاپ نجف، 1961، ص 113.
7. الاحتجاج، نجف، 1966، دوم، ص 322.
8. اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 14.
9. ابن الندیم، الفهرست، بیروت، 1964، صفحات 178 و 197.
10. الذهبی، العبر فی خبر من غبر، چاپ صلاح الدین المنجد، کویت، 1960، سوم، صفحات 114-115.
11. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، سوم، ص 231؛ و زنجانی، فضل الله، مقدمه اوائل المقالات، ص27.
12. رجال نجاشی، رقم 1067.
13. همان.
14. شبیری سیّد محمّدجواد، مقاله، «گذری بر حیات شیخ مفید»، در مقالات فارسی، ج55، صفحات 39-40.
15. مجالس المؤمنین، طبع اسلامیه، تهران، ج1، ص 477.
منبع مقاله :
کوچنانی، قاسمعلی(1388)، مدافع حریم تشیّع(مروری بر زندگی و آثار شیخ مفید)، تهران: همشهری، چاپ اول