در سیره پیامبر گرامی اسلام (ص)، جنگ به عنوان آخرین راه حل و ابزاری که فقط در موارد خاص به کار می آید، مطرح بوده است. سیره نبوی، گواه این امر است که چون پیامبر به انسان به عنوان موجودی که ذاتاً از حقوقی برخوردار می باشد می نگریسته است، به دشمن خود نیز به دیده رحمت نگریسته و او را نیز همچون انسان های دیگر از چنین حقوقی بهره مند می داند. عملکرد ایشان با چنین فلسفه ای، منشأ پیدایش مجموعه ای از مقررات در حقوق اسلام شد که امروزه بدان مقررات بشر دوستانه از «جنگ» می گویند.
در سیره پیامبر، قربانیان جنگی (زخمیان، بیماران و اسرا) مورد حمایت قرار می گرفتند به گونه ای که اسرا از حقوقی به مراتب بیشتر از کنوانسیون 12 اوت 1949 ژنو راجع به اسرا، برخوردار بودند.
همچنین به کارگیری روش های وحشیانه وسلاح های غیرمتعارف جنگی، تخریب اماکن مسکونی، قطع درختان، کشتن حیوانات و ایجاد هر نوع تغییر زیست محیطی، مورد نهی پیامبر اسلامی (ص) قرار گرفته است.
مقدمه
در زندگی بشر، پدیده هایی وجود دارد که با وجود منفوربودنشان، به عنوان واقعیتی تلخ باید مورد توجه نظام های سیاسی و اجتماعی قرار گیرد. فقر، طلاق، جنگ و مانند آنها خواسته یا ناخواسته، آثار سوء خود را بر روابط اجتماعی گذاشته و می گذارند. به همین دلیل، نظام حقوقی ای را می توان واقع گرا تلقی کرد که از یک سو برای کاهش آمار آنها تدبیری اندیشید و از سوی دیگر در صورت وقوع، آثار سوء این پدیده ها را به حداقل برساند. درهمین راستا برای زمان جنگ، «مقررات بشردوستانه» به عنوان مقرراتی وضع شده است که بتوان با اجرای آن بخشی از آلام و خسارات جنگ- به ویژه بر مردم عادی و کسانی که نقشی در جنگ ندارند- را از بین برد.
نظام حقوقی اسلام نیز با در این واقعیت، اولاً: نه مانند مسیحیت، چشم خود را بر روی جنگ بسته است و نه همچون یهود یکباره آن را بر کل روابط بین المللی خود حاکم نموده است؛ بلکه قرآن کریم، با تأکید بر کراهت داشتن طبیعت انسان از جنگ، آن را، تنها نسخه درمان برخی از دردهای اجتماع بشری می داند «کتب علیکم القتال و هوه کره لکم..» (بقره (2): 216).
ثانیاً: جنگ را مگر در حد ضرورت، جایز نمی داند.
ثالثاً: برای کاهش آثار مخرب و تلفات ناشی از جنگ، مقررات مبسوطی وضع کرده است که اگر از مقرراتی که امروزه، تحت عنوان «مقررات بشردوستانه درجنگ» معروف هستند، مترقیانه تر نباشد از آنها کمتر نیست.
با این وصف- به دلایل مختلف- قضاوت های متفاوتی درباره اسلام، صورت می گیرد. برخی با اتکا به عملکرد سلاطین و خلفایی که به نام اسلام، جنگ هایی را به راه انداخته و احیاناً در خلال آنها اصول انسانی و مقررات بشر دوستانه اسلام را زیر پا گذارده اند، جاهلانه، دین اسلام را دین جنگ و خشونت نامیده اند. برخی نیز با تحریف بسیاری از وقایع تاریخی و نسبت دادن برخی اعمال ناشایست در جنگ ها به پیامبر عظیم الشأن اسلام، بر ایشان خرده می گرفتند که باید به طور دقیق، مورد بررسی و تأمل قرار گیرد. همچنین
اسرائیلیاتی که در دین اسلام وارد شده و تحریفات متعددی که به عنوان مستندات تاریخ اسلام معرفی شده اند نیز این موضوع را تشدید کرده است.
براین اساس، موضع گیری های متفاوتی، صورت گرفته است؛ مثلاً عده ای با تکیه بر نقل هایی که در پاره ای از موارد، صحت ندارد، اقدام به فضاسازی های گسترده ای علیه شخص پیامبر و دین مبین اسلام کرده اند. عملکرد رسانه های غربی که نمی توان نقش صهیونیسم جهانی را در حمایت از آنها نادیده گرفت، گویای این ادعاست. آنها به ویژه یهود با استناد به وقایعی همچون جنگ بنی قریظه، پیامبر رحمت (ص) را متهم به نسل کشی می نمایند.
برخی از مسلمین افراطی و جاهل نیز با استناد به همان حوادث بیان شده در بعضی از کتب تاریخی مجعول، خشونت هایی را که از خود بروز می دهند را عملاً به اسلام منتسب می کنند و خواسته یا ناخواسته به جوسازی های بعضی از دشمنان اسلام دامن می زنند.
در مقابل، برخی نیز که بعضاً از علاقه مندان به پیامبر اسلام هستند از روی دلسوزی به نفی خشونت در اسلام می پردازند و از زاویه ای دیگر به تحریف دین اسلام اقدام می کنند. سؤال این است که پیامبر اسلام در برخورد با کفار و دشمنان اسلام و به عبارتی در جنگ ها چگونه رفتار می کردند؟ آیا جنگ را به عنوان اولین انتخاب خود بر می گزیدند یا جنگ در نزد آن حضرت راه چاره بوده است؟ آیا در جنگ، برای دشمنان خود نیز حقوقی قائل بودند یا مانند آنچه که در آن زمان مرسوم بود، همه را از دم تیغ می گذارندند و به صغیر و کبیر آنها رحم نمی کردند و در این زمینه، برای خود حد و حدودی قائل نبودند؟
واقعیت این است که رفتار و گفتار نبی مکرم اسلام، گویای این است که اولاً: ایشان، زمانی به جنگ متوسل می شدند که هیچ راه دیگری باقی نمی ماند. حضرت، سیزده سال در مکه و دو سال نیز در مدینه، در برابر تمام فشارهای دشمنان تحمل نمود و دست به شمشیر نبرد و تنها زمانی که جز دفاع راه دیگری پیش رو نداشت به جنگ متوسل گردید.
ثانیاً: چون اولین هدف خود را از جنگ، نجات بشریت اعلام نموده بودند، با انسانی ترین روش با دشمن برخورد می کردند، به گونه ای که روش و سیره ایشان در حال حاضر به عنوان مبنای اصلی مقررات بشردوستانه در حقوق اسلام مطرح است. تاریخ،
گواهی صادق بر این موضوع است که پیامبر اکرم (ص) هیچ یک از روش های غیرانسانی مرسوم در آن زمان را به کار نرفت. به همین دلیل، براساس عملکرد ایشان مجموعه ای جامع از قواعد بشردوستانه در کتب تاریخی و متون روایی و فقهی مضبوط است که ارائه آنها به جهانیان، هم سنگ بنایی برای تأسیس نهادهای حقوقی نوین در این زمینه است و هم غبارهای تحریف را از چهره منور و مظلوم پیابر اکرم (ص)خواهد زدود.
ضرورت و اهمیت این تحقیق از آن رو است که در این فضای غبارآلود، باید با یک بررسی دقیق تاریخی و همه جانبه، واقعیات را درباره وجود گرامی پیامبر اسلام، نمایان ساخت تا با تبیین منش و روش ایشان، نشان داد که آنچه مبنای عمل افراطیون است، با سیره پیامبر اسلام به طور کامل در تضاد است.
در این تحقیق از سه روش تحلیل تاریخ، فقهی و حقوقی برای بیان مقررات بشردوستانه در تبیین سیره نبوی استفاده شده است.
مفهوم قوانین و مقررات بشردوستانه
هنگامی که از «حقوق بشر» (1) سخن به میان می آید، منظور، تنها بیان مجموعه ای از «حقوق طبیعی» (2) و ذاتی انسان مانند، حیات، آزادی، حق تعیین سرنوشت و امثال آنها که برای زندگی متناسب با شؤون انسانی، ضرورت دارد، نیست؛ بلکه در مقابل این حقوق، تکالیف و وظایفی را نیز که هر انسان به دلیل انسان بودن در رابطه خود با سایر انسانها برعهده دارد، بیان می دارد. مجموعه این حقوق و تکالیف است که یک زندگی اجتماعی شرافتمندانه و مبتنی بر فطرت را برای انسان رقم می زند. چنین حقوق و تکالیفی است که می تواند هم بر روابط افراد در یک جامعه و هم بر روابط جوامع انسانی در سطح بین المللی- چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ- حاکم باشد.
مقررات بشردوستانه، به مجموعه حقوق و تکالیف لازم الاجرا در جنگ اطلاق می شود که نتیجه آن، کاهش خسارات و آلام و مصیبت های وارده برانسانهاست. هدف از این مقررات، حمایت از قربانیان جنگ و محدود کردن به کارگیری تسلیحات و روش های جنگی است. (3)
تاریخچه قوانین و مقررات بشردوستانه
«بارون. ی. توپ» طی یک سخنرانی در آکادمی حقوق بین الملل لاهه در سال 1926 میلادی عنوان نمود که منشأ حقوق بین الملل در زمینه جنگ، اصول اسلام بوده است که در زمان جنگ های صلیبی، توسط کلیسائیان به عنوان قوانین شوالیه گری معرفی شدند و به مرور زمان تبدیل به مقررات بشردوستانه در جنگ گردیدند. «کریستوفر ویرامانتری»نیز یکی دیگر از اندیشمندان غربی است که توانست شواهدی ارائه دهد که بیانگر تأثیر مقررات بشر دوستانه اسلام بر «هوگو گروسیوس» است (فانر، 1386: 43). از بین محققین اسلامی نیز باید از کسانی مانند «احمد رشید» مصری نام برد که در کتاب «اسلام و حقوق بین الملل» به طور گذرا به مقررات بشر دوستانه در اسلام اشاره کرده است. «وهبه الزحیلی» نیز در کتاب معروف «آثار الحرب فی الفقه الاسلامی» به مقایسه فقهی و مقارنه ای مقررات بشر دوستانه اسلام با حقوق بین الملل پرداخت. «مجید خدوری» از دیگر نویسندگانی است که در کتاب «جنگ و صلح در اسلام» به این موضوع پرداخته است. «عباسعلی عمید زنجانی» نیز در مجموعه با ارزش فقه سیاسی- به ویژه در جلد پنجم آن- مقررات بشر دوستانه در اسلام را بررسی کرده است. همچنین نگارنده این مقاله نیز در کتاب «حقوق بین الملل اسلام» این دسته از مقررات را به طور کلی بیان داشته است. اما در هیچ یک از این آثار، اختصاصاً سیره پیامبر اسلام در این زمینه مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته است. از این رو، با توجه به تهاجم همه جانبه دشمنان اسلام به پیامبر مکرم (ص) جای خالی چنین امری احساس می شود.
نگاه تطبیقی به مبانی مقررات بشر دوستانه در اسلام و سایر مکاتب
1- ادیان و مکاتب دیگر
حقوق و تکالیفی که هر نظام حقوقی مقرر می کند بر نوع نگرش بنیادین آن به انسان و جهان استوار است. مکتبی که در آن، گروه خاصی انسان تلقی شوند، دلیلی برای اعطای حقوق به سایرین نمی بیند (تورات، باب چهاردهم: 297). چنان که اصولاً از دیدگاه دین یهود، غیر یهودیان انسان نیستند؛ پس باید با آنها پیمانی بسته نشود (همان، باب هفتم: 284) و مالکیت آنها احترامی ندارد (همان، باب یازدهم: 292). همچنین آنها در جنگ حقی برای غیریهودیان قائل نیستند: «زنان، اطفال، چهارپایان و هرچه در شهر وجود
دارد، همه غنیمت تو خواهند بود. از درخت زیتون دشمنانت که خداوند روزی تو قرار داده است، بخور و چنین کن در مورد همه شهرهای بسیار دور که از شهرهای این امم نیست و در شهرهای این مردم که خداوند به تو عطا کرده است،حتی یک نفر از آنها را باقی مگذار» (همان، باب بیستم: 305). «هرگاه به سوی شهری روان شدی و قصد جنگ با آن را داشتی، پس صلح را بر آنان عرضه کن. اگر صلح را پذیرا شدند و راه را بر تو گشودند، پس می توانی همه مردم موجود در آن را به بردگی و بندگی خویش گیری و اگر با تو از در صلح در نیامده، به جنگ برخاستد، پس آنها را محاصره کن و اگر خداوند آنها را به دست تو از میان برداشت، همه مردان را از دم تیغ بگذران» (همان).
تعالیم مسیحیت برخلاف یهود، بر محبت استقرار یافته است. یوحنای مقدس، انسان را حلقه ارتباط بین این جهان و جهان دیگر می دانست (مولند، 1368: 32). پس کشتن او را به هر دلیلی رد می کرد. در انجیل از عیسی (ع) نقل شده است که خطاب به پیروانش اعلام می دارد: «خوشا به حال صلح دهندگان؛ زیرا ایشان، فرزندان خدا خوانده خواهند شد. خوشا به حال کسانی که در نیکی، جفا می بینند؛ زیرا ایشان، فرزندان خدا خوانده خواهند شد. خوشا به حال کسانی که در نیکی، جفا می بینند؛ زیرا پادشاهی آسمان ها از آن ایشان است» (انجیل عیسی مسیح، 2005 ، 12). «شنیده اید که می گویند: چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان. اما من به شما می گویم به کسی که به تو بدی می کند، بدی نکن و اگر کسی بر گونه راست تو سیلی زد، گونه چپ خود را به طرف او برگردان» (همان: 14-15).
از نظر تئوری، چنین نگاهی، امکان هر نوع درگیری با متجاوزان را از بین برده، صبر و شکیبایی در مقابل همگان، حتی جباران و گردن کشان و کفار را توصیه می کند. تاریخ، نشان می دهد که مسیحیان هرگز علیه امپراتوری رم قیام نکردند و شکنجه ها و آزارهای آنان را به جان خریدند و صبر کردند و یا تقیه را پیشه خود ساختند تا اینکه دریک معامله بزرگ سیاسی در کنار امپراتور قرار گرفتند. از آن پس، اربابان کلیسا، روش دیگری را در پیش گرفتند که بسیاری به مشی یهودیان شباهت داشت. «اگوستین قدیس»، اعمال زور را از جانب خداوند، امکان پذیر دانست و آن را بلایی برای بندگان تعریف می کرد و بردگی و غلامی را نیز کیفری می دانست برای گناه کاران (رضی، بی تا: 1432).
«ریمون داجبیل» کاهن کلیسای بزرگ «پوی» (4) درباره تسخیر بیت المقدس در جنگ های صلیبی می نویسد:
«مناظر تحسین برانگیزی به چشم می خورد.. در کوچه ها، در حاشیه میادین شهر، توده های دست و سر و پا دیده می شود. مردم و سواران از هر طرف از میان اجساد در معبد و رواق، سواران پیش می تاختند؛ در حالی که خون تا زانوان اسبها و لگامشان موج می زد حکم خداوند، عادلانه و تحسین برانگیز است؛ زیرا که خواست در همین مکان، خون کسانی را که در کفرشان، مدتها آستان او را ملوث کرده بودند، مجازات کند. از این مناظر الهی… در کلیسا و در تمام شهر، مردم احدیت را سپاس گفتند» (بوتول، 1355: 12).
هنگامی که وحشی گری؛ تجاوز و کشتار، حکم خداوند تلقی گردد، مقدس و واجب نیز شمرده می شود و برای تقرب و کسب ثواب، باید بدان متوسل شد! مسیحیان روزی را که در آن، مسلمانان به دست صلیبیون، قتل عام شدند، «روز داوری خدا» نامیدند (فوگل، 1380، ج1: 442). در چنین شرایطی از نگاه تئوریک، ضرورتی برای وضع مقررات بشردوستانه باقی نمی ماند.
در میان فلاسفه و سیاستمداران نیز تفاوت آرای زیادی در این زمینه به چشم می خورد. «نیچه»، «ترایچکه» و «ماکیاولی» به راحتی جنگ و کشتار را جزئی از طبیعت وحشی انسان، تلقی نموده و از لوازم سیاست دانسته اند (پازارگاد، 1359، ج2: 446). ارسطو چون نژاد هلنی را نژاد برتر می دانست، حق فطری آنان را در به بردگی گرفتن بربرها قطعی تلقی کرده، بربرها را طبیعتاً بنده محسوب کرد (باقری کبورق، 1370» 28). «بینکر شوک» هلندی به طور رسمی، اعتقاد خود را مبنی بر قانونی که اجازه انهدام دشمن را به هر وسیله ای می دهد، اعلام کرد (نوس بام، 1337: 226).
اما بسیاری از دانایان بشر، از شرق و غرب عالم، چنین اعمالی را مغایر حقوق فطری بشر می دانستند؛ مانند: «کنفوسیوس» و «گاندی» از چین و هند. «مزدک» از ایران باستان (رضایی: بی تا: 397). مشرب فلسفی «جینیسم» در هند (کریشنان، 1367: ج1: 149). «تولستوی»، «ولتر»، «روسو»، «جان لاک» و برخی دیگر از فلاسفه اروپا نیز از این جمله اند. نفوذ آرای آنان بود که زمینه را برای شکل گیری و تدوین مقررات بشردوستانه در حقوق بین الملل فراهم ساخت.
پینوشتها:
نویسنده:عباسعلی عظیمی شوشتری (*)
*عضو هیأت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
1- Human Rights.
2- Nuthral rights.
3- Anna Segall, Punishing Violations for International Humanitarian Law at the National Level, ICRC, p29.
4- «Puy» یکی از اسقف نشین های پارس در گذشته بود.
منبع:نشریه حکومت اسلامی، شماره 52.
ادامه دارد…