حقوق زن و عقلانیت

حقوق زن و عقلانیت

نویسنده: محمد غفرانی

زن به عنوان نیمی از انبوه جامعه بشری با سه رویکرد طبیعت، حقوق و وظایف در استمرار حرکت تکاملی، جایگاهی رفیع داشته و در ادیان الهی خصوصاً اسلام مورد توجه بوده است و سیمای آن در قرآن در هر سه مورد کاملاً شفاف تبیین شده است. از آنجا که کلام وحی در بردارنده عقلانیّت متصل به ذات احدیت است، به همین خاطر در تضاد یا تقابل با فطرت انسان نیست بلکه آنچه با این عقلانیت در مبارزه است روزگاری بر سر نزول، و بعد از آن تا به امروز بر سر تأویل است.[1]در واقع آنچه امروزه به عنوان دفاع از حقوق مطرح است و یا آنکه تحت نام مدرنیته جایگزین سنتی، در جراید خودنمایی می‎کند، ترس از اجرا صحیح احکام نورانی اسلام است. والا کدام عقل را سراغ دارید که از عقل محض، خالق عقلانیت و اندیشه و گفتمان والاتر باشد. و کدام ناحیه عبث و یله و بی‌ضابطه است که دومی آن حقوق زنان باشد. با وجود این، در نقد کلام آقای کدیور که گفته‌اند:
« عقلانیت امروز با عقلانیت دیروز زمین تا آسمان فرق کرده » « اما در واقع در ادبیّات دینی ما دو سیما از زن به چشم می‌خورد، یک سیما که بیشتر قرآنی است، سیمای دومی هم البته هست و اتفاقاً همه‎ مشکلات متوجه این سیمای دوم است نه سیمای اول، این سیمای دوم بیشتر سیمای شرعی و فقهی است» « این سیما اگر نخواهیم آن را روشن می‌کنیم و بخواهیم بدون مجامله مطرحش بکنیم از زن یک چهره‎ی انسان فرودست و آسیب‌پذیر و نیازمند پاسداری دائمی مرد را ارائه می‌کند» « طرح مسأله حقوق زنان در جامعه دلالت بر آن می‌کند که بانوان در چنین جامعه‌ای مشکل حقوقی دارند »[2] تأملی در قرآن می‌کنیم و آیات مربوط به زن و حقوق او را بررسی می‌کنیم. خود قضاوت کنید که آیا عقلانیت قرآن و آنچه که امروز ادعای « عقلانیت » می‌شود تا چه اندازه قابل هضم است.
رویکرد اول؛ از لحاظ طبیعت و عالم تکوین زن و مرد یکسان نیست. زنان دارای ویژگی‌ها و خصوصیاتی هستند که مردان، طبیعتی غیر آن دارند. زن در کنار لطافت و جاذبه ظاهری از لطافت روحی و رقّت قلب بیشتر برخوردار است. زودتر از مرد هیجانی شده، اسیر احساسات می‌گردد، هیجان که حالت روانی پیچیده است… علائم روانی آن به شکل آشفتگی و اضطراب پدیدار می‌شود…. روی فعالیّت ذهنی تأثیر دارد، فرد هیجانی، دقت عادی و تمرکز را از دست می‌دهد و چه بسا بدون تأمل در عواقب رفتار، به هر عملی دست می‌زند. روانشناسی به نام خانم « کلیود السون » اظهار می‌دارد: « خانم‌ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیاری دیده شده که خانم‌ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می‌کنند، بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانم‌ها احساسات شدید آنهاست به همین دلیل باید قبول کنند که به نظارت آقایان نیاز دارند.»[3] شهید مطهری می‌گوید: « زن می‌خواهد قلب مرد را در اختیار داشته باشد و مرد حامی و مدافع او باشد.»[4] در جایی دیگر می‌گوید: « علاقه زن به مرد، معلول علاقه مرد به زن است….»[5] ویل دورانت در این رابطه اظهار می‌دارد: « زن فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه به او مایه حیات اوست.» [6] علاقه‌مندی به آرایش، زیبایی و تجمل نیز، فضیلت موهبتی زن است. تجمل‌گرایی که به صورت طبیعی مورد علاقه زن است مرز معینی ندارد همین امر امکان دارد زن را گرفتار افراط کند و خردش را ابزاری برای رسیدن به اینها قرار دهد. شوپنهاور می‌گوید:« زن همه چیز را از نظر خود می‌نگرد، همه چیز در نظر او شخصی است و وسیله‎ای برای غایات و اهداف خصوصی »[7]خانم لامبر در جایی دیگر می‎گوید:« ما زنان افکارمان در مسایل اجتماعی ارتباط و پیوستگی ندارد.»[8] با این مطالب سری به دکترین قرآن می‌زنیم؛ « و لیس الذَکَر ُ کالانثی ».[9] مرد و زن مثل یکدیگر نیستند. این نفی مُماثله در خلقت، احکام و حقوق است. جمله تام و بدون قید. 2) « و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها.»[10] 3) « لایبدین زینتهن الا ما ظهر»[11] « و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن».[12] 4) «او من ینَشّؤ فی و هو فی الخصام غیر مبین».[13] آیا کسی {شریک خدا قرار می‌‌دهند} که در زر و زیور پرورش یافته و هنگام خصومت بیان روشنی ندارد. 5) « و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن»[14] زنان به قصد آگاهی دادن نسبت به زینت ناپیدای خود پای‌کوبی نکنند. قرآن کریم به منظور حفظ محیط اسلامی سفارش می‌کند که 6) « یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدینن علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین»[15] ای پیامبر به همسران، دخترانت و زنان مؤمنان بگو که روپوش‌هایشان را بر خود بگیرند، این نزدیک‌تر است به این که آنان اهل صلاح شناخته شده و از آزار به دور بمانند. در جایی دیگر از همین سوره، رفتار دیگری در خصوص زنان مطرح است. این خواسته قرآن اختصاص به زنان دارد و معلوم است که خواسته قرآن کریم هم به نفع زنان و هم برای سالم ماندن محیط از انحرافات است. و نیست مگر به خاطر همان طبیعت زنان، 7) « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض »[16]پس زنهار، نازک و نرم با مردان سخن نگویید تا مایه طمع هواپرستان شود. آیا این فرهنگ با آنچه در قالب روایات آمده است مغایر است؟ آیا آسیب پذیر بودن زن در جامعه از این آیات فهمیده نمی‌شود؟ آیا این آیات حساس بودن ساختار خلقت را نشان نمی‌دهد؟ اگر چنین نیست پس چرا در قرآن کریم تصریح کرده‌اند: « و اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ»[17]و هرگاه از زنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید این سبب پاکی بیشتر دلهای شما و‌آنان است. مجموع آیات قرآن درصدد این نکته است که فلسفه خلقت زن را به تصویر بکشد. « هن لباس لکم »[18]«حرث لکم»[19] « عاشروهن بالمعروف »[20] « الرجال قوامون علی النساء »[21] و …
بنابراین آنچه بدست می‌آید اینکه تمام خواسته‌های قرآن همگی در مسیر تکامل است. و اگر جایی قرآن کریم تند برخورد کرده است به خاطر همان اهداف عالیه نظام هستی است. « فعظوهنّ و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهنّ »[22]؛ یکی از اماراتی است که برای قرار گرفتن در مسیر تکامل، گاهی اوقات نیاز به برخورد شدید است. و اگر عالم تکوین به گونه دیگری بود قطعاً در شکل تشریع نیز تفاوتی را حس می‌کردیم و آیات به گونه دیگری نازل می‌شد. این عقلانیت قرآن است. اگر در جایی از روایات عباراتی مشاهده می‌کنیم که ناخوشایند است چیزی فراتر قرآن کریم نیست بلکه ترجمان وحی است. قالب روایات و نوع چینش کلمات به گونه‌ای است که با کلام وحی کاملاً متفاوت است اما از حیث محتوایی خلاف نیست و از آنجا که خود امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ فرموده‌اند: هر جا حدیثی مغایر بود آن را کنار بگذارید، کنایه از آن است که گفتار ما مغایر با اندیشه قرآن کریم نیست. بنابراین آن دسته از منتقدین به شریعت که می‌گویند: « روایات ما در جو حاکم صدر اسلام صادر شده »[23] افترائی بر امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ است. اضافه بر آن اینکه شخصی از امام رضا ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد که این آیه راجع به کیست؟ « بل هو آیاتٌ بینات فی صدور الذین اوتوا العلم» فرمود: ایشان فقط ائمه ـ علیه السّلام ـ است. اما امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی فرمود: آیا گمان می‌کنید کسی که خدا او را برای بندگانش حجت قرار داده، چیزی از کارهایشان بر او پنهان می‌ماند؟ امام باقر ـ علیه السّلام ـ سوگند یاد می‌کنند که والله همانا ما خزانه داران خداوند در زمین و آسمان هستیم، نه خزانه دار طلا و نقره، بلکه خزانه داران علم خداوند. و به جابر فرمود: ما خاندانی هستیم که از علم خدا به ما آموخته‌اند.[24] این احادیث در خصوص امامان معصوم ـ علیه السّلام ـ فراوان است و همین بس که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در توصیف علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: « و علیُ بابها »، یعنی حضرت باب العلم، و چه بسیار نوابغی که از علوم معصومین در حیرت بودند و… تا چه رسد به کسانی که… چه خوش گفت سعدی شیرین سخن که:
زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم معلوم است زبان در دهان گرفتن و اظهار نظر در غیر حیطه علم و تخصص خود نعمتی است بزرگ و فاصله انداختن بین روایات اهل بیت و قرآن گناهی خطیر.
رویکرد دوم به قرآن، مباحث حقوقی است. قرآن در چندین مورد حقوق زن را مطرح کرده است. یکی در باب مهریه است. «و اتوا انساء صدقاتهن نحله»[25] صدق کنایه از صدق و راستی است و نحله هم کنایه از طیب خاطر و در نهایت صفا و پاکی. یعنی مهر زنان را در کمال صفا و پاکی با طیب خاطر بپردازید . (نحله یعنی بخشش) چرا مرد باید مهر بدهد؟ اگر آقای محترم ایراد می‌گیرند و چراهای متعددی مطرح می‌کنند چرا در اینجا چیزی نمی‌گویند. پرداخت مهریه از طرف مرد به خاطر پاسخ به محبت زن است. نه اینکه در مقابل تمکین. بدلیل آنکه اگر طلاق بعد از عقد و قبل از مراسم عروسی باشد باز هم نصف مهر بر عهده مرد است.[26] به همین دلیل لفظ صدق آمده است. زن می‌توانست قبول ازدواج نکند. اما حال که قبول زوجیت کرده است مرد نیز جبران محبت می‌کند.
دیگر از حقوق مطرح شده در قرآن کریم مسأله ارث است. ارث زن گاهی هم وزن ارث مرد است و گاه کمتر و گاه هم بیشتر است، اینکه شهرت دارد که میراث زن همواره از میراث مرد کمتر است کاملاً اشتباه است، زیرا اگر زنی بمیرد و از او دختر و شوهری به جای مانده باشد دختر نیمی از ثروت را به ارث می‌برد و پدرش یک چهارم ارث می‌برد. در این صورت زن نسبت به پدرش که مرد است بیشتر ارث برده است.
دیگر از حقوقی که مطرح می‌شود مناصب است که چرا زنان از آن محروم‌اند. اولاً مناصبی چون مرجعیت، زعامت و قضاوت در داشتن حق طلاق و… از دائره حق بیرون است. بکله حکمی از احکام شرعی است. و خداوند این را به عهده پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گزارده است و دیگران در آن دخالتی ندارند. چون درباره‌ مفهوم و جوهر حق می‌توان گفت: «حق سلطه و اختیاری است که حقوق هر کشور به منظور حفظ منافع اشخاص به آنها می‌دهد.»[27] در دو مرحله حق، یکی اعتبار و اهلیت و دیگری اجرا، پاره‌ای موارد از دائره حق خارج است. مثل نفقه، که از احکام شرعی است. نفقه بر مرد واجب است. و باید این را انجام دهد و در غیر این صورت مرتکب حرام شده است. بنابراین همانگونه که نفقه بر مرد واجب است، تمکین نیز بر زن واجب است. گر چه از این دو حکم شرعی دو حق جداگانه متولد می‌شود.
دیگر از حقوقی که مطرح است، قیومیت و سرپرستی است. آیا زن بدون مدیریت مرد مجاز است هر اقدامی کند؟
زنان در بسیاری از موارد (چون صله رحم، انجام واجباتی که نیاز به سفر دارد مثل حج، مداوا کردن بیماری، یا تعهداتی که در ضمن عقد شرط کرده» مقدمه آنها خروج از منزل است) می‌توانند از منزل خارج شوند و شوهر حق ممانعت ندارد. و نیز درباره نحوه زندگی، استراحت، نوع پوشش در منزل، داشتن خادم، داشتن لوازم در حدّ شأن، آزاد است و می‌تواند در قبال خدمات حتی شیر دادن فرزندان مطالبه دستمزد کند. اما در پاره‌ای موارد که با حق زوج در تعارض است باید اذن بگیرد. اذن زوجه نیز در راستای همان وضعیت عالم تکوین است. اگر این قانون به خوبی رعایت می‌شد و هر مرد غیرتمندی اجازه نمی‌داد همسرش، دخترش و یا خواهرش بدون هدف و صرفاً برای خوش‌گذرانی وارد خیابان و کوچه شود امروز شاهد این عبارتها از یک نویسنده آمریکایی نبودید؛ وی می‌گوید:«آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب تنها زیستن، تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز…، عشق آزاد و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورده، ولی در ازای آن چیزی را به غارت برد که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو اوست و آن هم وجود همسر و خانواده است.»[28] اسلام درباره قیومیت زن منصفانه حکم کرده است. الرجال قوامون علی النساء، این حکم در خلقت موجودات زوجی جاری و ساری است و حکمی مطابق نظام تکوین است. نه مثل جاهلیت، که زن اسیر بود و نه ادعای بعضی که از مرد فراتر است. نه فرودست و نه فرادست بلکه عدالت. در حیطه نظام خانواده عضوی فعّال و مدیری مربّی و در پاره‌ای موار مطیع، «فان اطعنکم فلا تبغوا علیهنّ»[29] رویکرد سوم به قرآن کریم ‌، شرح وظایف زنان است، تعاون و همکاری در جامعه کوچک خانواده، شرط بقای آن است اگر همکاری را از قاموس زندگی حذف کنیم از هم فرو می‌پاشد. حقیقت همکاری، احقاق حقوق طرفین است.
آقای کدیور با نادیده گرفتن مبانی قرآن کریم ، سنتی در نظر گرفتن احکام شرعی ضیف و جلوه دادن بسیاری احکام فقهی درباره زنان در واقع بر حقایق اسلام چشم بسته است. آیه کریمه«لهن مثل الذی علیهنّ بالمعروف»[30] از چه حکایت می‌کند؟ همانگونه که مهر زنان ولو عروسی نباشد لازم است، هم چنین وظائف محوله هم باید بدرستی اجراء شود.«والوالدات یرضعن اولادهن»[31] زنان باید فرزندان را شیر دهند، در مقابل هم «علی المولود له رزقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف»[32] یعنی باید حقوق زنان در مقابل خدمات پرداخت گردد. از سؤالات مطرح شده درباره‌ تفاوت حکم همسری زنان و مردان است اگر اساس ازدواج بر اساس نظام خلقت است پس ملزومات آن هم نیز لازم است بر اساس همان نظام باشد در عالم تکوین مزاج مردان بر آمیزش به مراتب بیشتر از زنان است. زنان در خیلی از ایّام انگیزه و علاقه‌ای برای آمیزش ندارند و به همین خاطر در احکام می‌خوانیم که برای زنان هر چهار ماه و برای مردان هر چهار شب در نظر گرفته شده است. دوران حاملگی، شیر دادن، ایام عادت را جمع کنید طبیعاً با این 4 ماه یکبار هماهنگ است. از طرف دیگر مردان این مسائل را ندارند و وضعیت فیزیولوژی آنها نیز شاهد دیگری است. پس آیه«و اللاتی تخافون نشوزهنّ» زنانی که از نافرمانی آنها (رای آمیزش) بیمناکید… با توجه و عنایت به مسائل زیستی این آیات نازل شده است. و اگر قرار است که یکی مرد و یکی هم زن باشد، خداوند چاره کار را بهتر می‌داند نیازی به دلسوزی دیگران نیست. از دیگر وظایف زنان حجاب است اولین حرفها پیرامون حجاب را قرآن کریم زده است. وقتی قرآن کریم مسأله غضّ بصر را طرح می‌کند به هر دو طایفه زن و مرد خطاب می‌کند. نه اینکه مردان چشم بپوشانند ولی زنان حکمی ندارند بلکه زنان نیز باید پوشش را مراعات کنند.. اگر «نبی گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ هنگام خروج از مسجد قدری مکث می‌کردند تا زنان خارج شوند و دستور می‌دادند زنان به هنگام ورود به مسجد از عطر و طیب استفاده نکنند» آیا مغایر سیمای قرآنی است؟ خیر بلکه تمام کلمات معصومین ـ علیه السّلام ـ تفسیر کلام الله است. و بدون سنت، فهم قرآن ممکن نیست. (صحیح بخاری، ج 2، ص 467، کتاب ابواب صفه الصلوه و صحیح مسلم ج 8.) آقای کدیور به شیوه مراسم خواستگاری و عقد و عروسی ایراد می‌گیرند در پاسخ باید گفت: از دیگر احکام شریعت، خواندن ایجاب از ناحیه زن و قبول از ناحیه مرد است. با توجه به اینکه مرد خواستار زن است و این در جای خودش بحث شده است با وجود این، اسلام به زن از باب کرامت و ارج نهادن به شخصیت زن، حکم کرده است که ایجاب را زن بخواند. من خودم را به ازدواج تو درآوردم. زمانی این خطبه خوانده می‌شود که مرد خواستار زن است. و زن از این خواستگاری با خواندن صیغه اظهار آمادگی می‌کند. و این سبک بیراهه هم نیست بلکه بسیار زیبا است. اشباع جنسی مرد به عنوان یک اولویت استثنایی به زنان توصیه شده است و بدین وسیله از بحرانهای خانوادگی ناشی از محرومیت جنسی مرد پیشگیری نماید«و لا یبدین زینتهّن الّا لبعولتهن» مرد در مقایسه با زن غیرتمندتر است «غیرت همان غریزه تملک است که بار رقابت، سخت‌تر گشته است،… مرد نگران و مضطرب است که مبادا کسی پیش از او زنش را تصرف کرده باشد، ولی این نگرانی و اضطراب در زن کمتر است» وقتی که غریزه غیرت با آگاهی مرد از روان‌شناسی و خصلت شهوت پرستی مردان، همراه می‌گردد نگرانی او افزایش می‌یابد و به همین دلیل خارج شدن زن از خانه به ویژه در سالهای جوانی برای شوهر تشویش عمیقی را به دنبال دارد می‌توان تک همسری برای زن و تعدد ازدواج مرد را در ارتباط با غیرت شدید مرد و نبود همانند آن در زن مرتبط دانست. مرد رضایت نمی‌دهد که زن شوهردار همسر او باشد، ولی زن به آسانی به عقد مرد متأهل درمی‌آید.[33] در خاتمه توجه شما را به یک نکته جلب می‌کنم؛ اولاً بین حکم شرع و استنباط عقل این تفاوت است که در عقل مقید است و به اصطلاح تعلیقی و لولائی است و حکم شریعت تنجیزی است در دوران بین تعلیق و تنجیز، مسلماً تنجیز مقدم است ثانیاً عقلانیت دیروز و امروز بر سر مسائل زیستی و غریزی تغییر نکرده است اما پایبندی و تدین وحی نسبت به بایدها و نبایدهای شریعت تغییر کرده است. در واقع باید گفت کلام وحی و الهام، (قرآن و سنت) با عقل سلیم تباین ندارد بلکه خواسته‌های قشری ، فرار از مسؤلیت، اجتهاد در مقابل نص، مرعوب دیگران شدن،… نقابی به نام «عقلانیت جایگزین سنت» ساخته تا در زیر این نقاب ، شکل دیگری از مقابله با اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ به نمایش گذاشته شود.

پی نوشت :

[1] . اشاره به حدیث نبوی: ای علی همانگونه که بر سر نزول قرآن با من جنگ کردند بر سرتأویل قرآن با تو جنگ خواهند کرد و جمله«و یقاتل ـ علی التأویل» در دعای ندبه که از پیامبر نقل می‌کند اشاره به همین مطلب است.
[2] . کدیور، محسن، روزنامه نسیم صبا روزنامه نسیم شماره 218، چهار شنبه 26/ آذر/1382.
[3] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 171.
[4] . همان ص 229.
[5] . همان ص 249.
[6] . ویل دورانت، لذات فلسفه ص 135.
[7] . همان ص 229 ـ تاریخ فلسفه ـ ترجمه عباس زریاب ـ شرکت انتشارات.
[8] . فصلنامه کتاب نقد، سال 5، شماره 17، ص 300.
[9] . قرآن کریم ـ آل عمران ص 36.
[10] . قرآن کریم ـ روم آیه 21.
[11] . قرآن کریم ـ نور آیه 31.
[12] . قرآن کریم ـ نور، 31.
[13] . قرآن کریم ـ زخرف،18.
[14] . قرآن کریم ـ نور31.
[15] . قرآن کریم ـ احزاب آیه 59.
[16] . همان 32.
[17] . همان، 53.
[18] . بقره، 187.
[19] . نساء، 19.
[20] . بقره، 223.
[21] . نساء، 34.
[22] . نساء،34.
[23] . کدیور، روزنامه نسیم صبا، ص 218.
[24] . بصائر الدرجات، ص 206، بحار، ج 26، ص 138، بصائر، 514 و 104، الحکم الزهراه، 116.
[25] . نساء، 4.
[26] . رساله‌های عملیه، باب نکاح.
[27] . کاتوزیان، مقدمه علم حقوق، ص 161.
[28] . مؤسسه فرهنگی دانش، اندیشه معاصر، فصلنامه کتاب نقد، شماره 12، ص 65.
[29] . سوره نساء، آیه 34.
[30] . بقره، آیه 2218.
[31] . بقره، آیه 233.
[32] . بقره، آیه 232.
[33] . ویل دورانت لذات فلسفه، و با استفاده از مقاله سید ابراهیم سجادی در فصلنامه پژوهشی قرآنی چژ، چاپ دفتر تبلیغات، شماره 25.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید