نویسنده:رضی موسوی
در این مقاله می خواهیم میان زن عصر جدید ، که شخصیت او بیشتر تحت تاثیر عناصر مدرنیسم و دوران پس از رنسانس است ، و زن مسلمان مقایسه کنیم و خصوصیات هریک از آن دو را بر شماریم.
بسیاری از فرهنگ شناسان معتقدند که اگر می خواهید وضعیت فرهنگی یک جامعه را بررسی کنید ، وضعیت زنان را در آن جامعه مورد بررسی قرار دهید که در آن جامعه به زن چگونه نگریسته می شودو زنان از چه موقعیتی بر خوردار هستند. در این راستا پیامبر اسلام ص می فرماید: «انسان کریم و بزرگوار به زنان احترام می گذارد و انسان پست و بی ارزش به زنان بی حرمتی می کند» در واقع پیامبر زن را ملاک کرامت و ارزش فرد و جامعه تلقی می کند
.جامعه شناسان معتقدند اواخرقرن بیستم جهان مواجه با دو تفکرو نهضت بزرگ اجتماعی بوده که یکی تفکر پست مدرنیسم و دیگری جنبش زنان یا فمنیسم است . منظور وهدف از جنبش زنان یا فمنیسم استیفای حقوق زنان و ایجاد تساوی میان دو جنس زن ومرد می باشد. که در دوره جدید بر اساس همین جنبش ، بسیاری از اندیشمندان و اهل فرهنگ به خاطر احقاق حق زنان و ایجاد تساوی حقوقی میان زن ومرد ، به تکاپو افتاده اند و در بسیاری از زمینه های فرهنگ به تولید محصولاتی پرداخته اند که دارای ریشه های فمنیستی است از جمله تولید فیلم با مضمون و محوریت زن ، رمان، نمایشنامه ، عکس و نقاشی ، اعطای جوایز جهانی به زن در بسیاری از زمینه های علمی ، هنری و صنعتی ، اعطای منصب ها و پست های مدیریتی و کلیدی در سطوح بالای دولت و وزارت ، به وجود آوردن فرصت های تحصیلی در تمامی سطوح از جمله دانشگاه ، تاسیس موسسات و سازمان های فرهنگی با اسم و مدیریت زنان و پرداختن به حقوق زنان ، تغییر قوانین حقوقی و جزایی در دادگاه ها و نظام حقوقی کشورها به نفع زنان ، دادن اختیارات بیشتر به زنان در زندگی مشترک با مردان ، اعطای فرصت های شغلی ، حق رای و انتخاب در مسایل اجتماعی و سیاسی، حق شرکت در انتخابات و احراز کرسی های مجلس و دولت و بسیاری از موارد دیگر که در همه این امور، به خلاقیت ها و کوشش های زنان پرداخته شده و به شخصیت آنان احترام گذارده شده است .
باید گفت در یک جمع بندی کلی تمامی موارد برشمرده شده که از مصادیق ایجاد تساوی حقوقی میان زن ومرد است ، قابل تقدیر و احترام است و ما در اینجا بدون آنکه به تحلیل حقوقی آن امور بپردازیم ، به دیده حرمت و ارزش به آنها می نگریم ، اما پرسشی جدی در اینجا مطرح است که آیا مقصود از جنبش زنان این بوده که تنها به تساوی حقوقی میان زن و مرد بپردازد و با نادیده گرفتن تفاوت های موجود میان زن و مرد تساوی میان زن و مرد را اعلام کند ؟ و پرسش دوم اینکه آیا تساوی حقوقی میان زن و مرد لزوماً تامین کننده تساوی انسانی میان زن ومرد هم می باشد ؟ یعنی اگر ما توانستیم با نادیده گرفتن تفاوت های خلقتی ، جسمی و روحی میان زن و مرد ، به تساوی حقوقی میان آن دو حکم کنیم ، در این صورت توانسته ایم به تساوی انسانی هم حکم دهیم ؟
به نظر می رسد زنان در دهه های اخیر هر چند توانسته اند به مقداری از حقوق از دست رفته خویش دست یابند ، اما به نظر می رسد که کوشش جنبش زنان یا فمنیسم بیش از آنکه در مسیر ایجاد تساوی انسانی میان زن و مرد و احترام به فضیلت های زنان باشد ، در مسیر تحقق این فکر بوده که زن و مرد در همه امور مساوی هستند و هیچ تفاوتی میان آنان وجود ندارد . در واقع مثل این می ماند که در یک اداره اعلام بکنیم که از جنبه حقوق و مزایا از این به بعد هیچ فرقی میان اعضای این اداره نیست و تمامی افراد چه آنان که تحصیل کرده اند و دارای تخصص و اهمیت بیشتری برای اداره هستند و چه آنها که در پایین ترین سطح اداره هستند همه باید از حقوق یکسان برخوردار باشند و رئیس اداره و مستخدم آن باید همه از حقوق یکسان برخوردار باشند و استدلال هم این باشد که به این دلیل میان همه افراد اداره به تساوی حقوقی حکم کرده ایم چون تساوی انسانی میان آنها باید رعایت شود . در واقع این کار مبتنی بر این فکر است که اگر معتقد به تفاوت حقوقی شویم ، به منزله این است که زن و مرد از جهت انسانی با یکدیگر یکسان نیستند و ما برای تحقق تساوی انسانی میان زن و مرد ، باید تمام فرق ها را برداریم
از قضا فمنیسم به ویژه در کشورهای کمونیستی و بلوک شرق همین نتیجه را داد و در دل معدن ، صد مترداخل زمین زنان با تمام آسیب پذیری و ضعف جسمانی نسبت به مردان ، در کنار مردان مشغول به کار هستند و این عمل را عدالت می دانند و تصور می کنند که عدالت به معنای تساوی تمامی فرصت ها میان زن ومرد است .
اما باید گفت که عدالت به معنای تساوی نیست ، بلکه به معنای قرار گرفتن هر چیز در جایگاه خویش است یعنی اگر رئیس اداره با مستخدم اداره یکسان حقوق گرفتند این تساوی است ، اما عدالت نیست زیرا عدالت این است که هر کس به میزان استحقاق و شایستگی خود حقوق بگیرد نه آنکه تفاوت ها را نادیده بگیریم و همه را یکسان بدانیم ، همچنین در جنبش زنان هم اینچنین است و بعضی تصور کرده اند که اگر زن و مرد هر دو یکسان به یک کار بپردازند و حقوق مساوی بگیرند ، به تساوی میان آن دو حکم کرده ایم ، در حالی که عدالت اقتضا می کند که هر یک به میزان شایستگی و توانمندی خویش کار کند و حقوق بگیرد نه آنکه هر دو به یک کار یکسان بپردازند در واقع زن ومرد باید در زندگی و اجتماع نسبت به هم مکمل باشند و اگر هر یک به وظایف و توانایی خود عمل کرد ، عادلانه می باشد.
متاسفانه باید گفت زن عصر جدید که محصول فکر او جنبش زنان یا فمنیسم است شاید به تساوی با مردان رسیده باشد که البته ممکن است هنوز در بسیاری از جوامع هم تحقق نیافته باشد اما در آن جوامعی هم که زن و مرد به تساوی حقوقی رسیده اند هنوز ، به تساوی انسانی نائل نشده اند و همچنان زن عصر جدید بازیچه دست انسانهای هوس ورز است . آن روز که زن در خانه تحقیر شد و به بیرون از خانه کشیده شد ، بیسوادی برای او زجرآور بود و به تحصیل پرداخت و نیمی از دانشجویان دانشگاه ها را تشکیل داد ، عنوان خانه داری را نمی پسندید و به این خاطر به دنبال کار در بیرون خانه رفت ، در آن روز او تصور می کرد که اگر این و ضعیت را تغییر دهد و مانند مردان لباس بپوشد ، تفریح کند، دوشادوش او در ادارات کار کند ، در این صورت می تواند به عدالت میان زن و مرد نزدیک شود و حق خود را از مردان بستاند اما او گمان نمی کرد که تنها با این کار توانسته به تساوی حقوقی برسد اما تساوی انسانی و احترام به کرامت و فضیلت زن هنوز متحقق نشده است .
هنوز در تمامی جوامع مدرن که سخن از تساوی زن و مرد بیان می گردد، استفاده از جنسیت زن برای آنان مد نظر است و زنان با تمامی آزادی ها مورد تحقیر جنسی واقع می شوند. اگر از همه زنان عالم پرسیده شود که آیا دوست دارند که تنها به خاطر زن بودن و به جهت جنسیت، به آنان توجه شود ، قطعاً همه آنها جواب منفی خواهند داد و این را ناپسند می دانند و همه آنها دوست دارند تا به خاطر فضیلت ها و کرامت هایشان مورد احترام مردان باشند نه به خاطر زن بودنشان . اما یک نگاه به دنیای امروز بیانگر این است که مدرنیته در این زمینه دوگانه عمل می کند و استفاده از زنان در عرصه تکنولوژی به خاطر زور بازو و دانش علمی آنان نیست بلکه بیش از این می خواهد از زن استفاده های دیگری هم بکند . امروزه ما می بینیم که قرار دادن عکس یک زن هنرپیشه یا خواننده خوش سیما در ابتدای مجله ، یا استخدام یک دختر جوان و آرایش کرده در شرکت ها و یا تولید لباس ها و وسایل تزیین و آرایش زنانه ، به خاطر کرامت و احترام به زنان نیست بلکه این محصولات عصر مدرن به دنبال سود، لذت جویی، هوس ورزی و تحقق یک دنیای مبتنی بر لذایذ و شهوات است و انسان مدرن که فکر او محصول رنسانس و تکنولوژی است ، اگر هم جنبش زنان یا فمنیسم را مطرح می سازد انگیزه او غیر ازانگیزه پاک و بی الایش زنانی است که می خواهند مورد تحقیر واقع نشوند .
سزاوار بود که زنان در جنبش خود تنها به احقاق حقوق خویش نمی اندیشیدند و به این امر هم توجه می کردند که مردان در عین حال که باید حقوق از دست رفته آنان را بدهند ، همچنین باید نگاهی انسانی به آنان داشته باشند و همچنین خوب بود خود زنان به کاستی های جسمانی خود اعتراف می کردند و میدانستند که مجبور نیستند تا در مشاغل سخت کار کنند ، بلکه مردان موظف به حمایت مالی از آنان می باشند و در عین حال که در کار سختی همچون معدن کار نمی کند ، همچنین دارای حقوق مالی می باشد و این عین عدالت است . اما ما می بینیم هم زن در کارهای سخت شرکت کرد و با این راه از زحمت مردان کاست و هم مانند گذشته مورد سوء استفاده مردان قرار گرفت .
زن در دوره گذشته به جهت روحیه مرد سالاری مورد ستم قرار می گرفت و با بچه أی که به پشت خود گره بسته بود در زمین های کشاورزی کار می کرد اما مردان در قهوه خانه ها چای می خوردند و سیگار می کشیدند . اما امروزه که زنان به مقداری از حقوق خویش رسیده است ، باز مورد سوء استفاده قرار می گیرد و در عین حال که از بار مالی و زحمت مردان می کاهد ، اما همچنان در نگاه اجتماعی به خاطر جنسیتش و زن بودن مورد توجه قرار می گیرد . سزاوار بود که در جنبش زنان به این امر توجه می شد که باید برای زنان زمینه رشد و کمال را فراهم نمود ، نه آنکه به بهانه آزادی زنان از سنت های دینی و بومی آن مقدار احترامی را هم که زنان به واسطه مذهب و آداب و رسوم عرفی دارا بودند ، از دست دهند ، به نظر می رسد مقداری از آن ستم که امروز زنان به خود می بینند ، به خاطر کوتاهی خودشان است ، اگر زنان خود در برابر سوء استفاده های موجود از آنان در عرصه تجارت، تبلیغات ، زمینه های فرهنگی ، اینترنت ، ماهواره ها و دنیای انفورماتیک از خود عکس العمل نشان می دادند، به مراتب برای آنان بهتر بود و باید گفت مهمترین ویژگی زن که درعصر مدرن ، مورد توجه قرار می گیرد، جنیسیت و زن بودن او است و این خصوصیت بیش از همه دیگر عناصر ، حتی در ایجاد جنبش زنان یا فمنیسم هم دخالت دارد.
اما مهمترین ویژگی زن در ادیان روح لطیف و پاک اوست و زن در نگاه ادیان مظهر صفت زیبایی ، لطف و رحمت خداوند است . اگر زن مسلمان مورد توجه متون دینی قرار می گیرد به خاطر جنسیت او نیست و هیچگاه در سخن ادیان زن به خاطر زن بودن ، مورد توجه قرار نگرفته است ، حتی اگر زن با صفات و وظایفی همچون تربیت فرزند ، مادر بودن ، شوهر داری و یا صفاتی از این دست مورد خطاب قرار می گیرد این امور در حوزه وظایفی است که هم بر دوش مردان نهاده شده است و هم بر دوش زنان .همانطور که در دین برای مردان یک سری وظایفی بر شمرده شده است برای زنان هم اینچنین است . اما هر گاه مردی یا زنی در دین مورد توجه و تجلیل قرار گرفته است و از او به نیکی یاد می شود به خاط ارزش های انسانی او است که این امر در واقع همان بها دادن به کرامت و فضیلت های انسانی است . و همانطور که بیان شد فضیلت ها و ارزش های انسانی امری فرا جنسیت است و هیچ ربطی به جنس زن و یا مرد ندارد ، هرگاه زنی یا مردی به تکالیف انسانی و بر آمده از آفرینش خویش عمل کند ، مورد تجلیل قرار می گیرد و به عظمت یاد می شود .
در ادیان زنان بزرگی پا به عرصه وجود گذاشته اند که اگر دقت شود ، عظمت آنان به خاطر صفاتی است که دارا هستند ، زنانی همچون فاطمه زهرا سلام الله علیها، مریم مقدس ، آسیه ، زینب کبری، ترزا ، برنادت سوبیرو، عدویه رابعه و بسیاری از زنان دیگر که اگر بخواهیم به صفات مشترک در همه آنها اشاره کنیم باید به پاکی ، پارسایی، بندگی، و صفای باطن آنها اشاره کنیم ، که همه این ویژگی ها ، جدای از جنسیت و زن بودن است .
زن در ادیان دارای کرامت و ارزش وجودی است ، نگاهی به تاریخ اسلام ، بیانگر این است که زمانی پیامبر اسلام برانگیخته شد که زن در فرهنگ عرب به صورت مال التجاره و بی ارزش تلقی می شد ، وقتی به یک مردی خبر می دادند که همسر تو دختر زائیده است، به تعبیر قرآن صورت او از ناراحتی سیاه می شد و از شدت عصبانیت او را زنده به گور می کرد . در واقع دختر و جنس زن فقط برای مردان آن دوران دارای ارزش مالی وکالا تلقی می شد و هیچگونه ارزش انسانی و حقوقی نداشت .
در این جامعه ، پیامبر ص تساوی انسانی زن و مرد را اعلام نمود و قرآن فرمود که بهترین فرد از زن ومرد نزد خداوند ، کسی است که تقوی پیشه کند . درزمانی پیامبرص دست دختر خویش را بوسید که داشتن دختر حقارت تلقی می شد و درزمانی پیامبرص فرمود که نسل من از دخترم ادامه می یابد که دختران درنظام حقوقی آن دوران از هیچگونه استقلال مالی برخوردار نبودند . بنابراین اگر می خواهیم نظر دین و پیشوایان دین را به جنس زن مورد توجه قرار دهیم ، باید انسان شناسی و افکار مردم آن دوران را مورد توجه قرار دهیم تا بفهمیم که پیامبر ص چه سنت هایی را تغییر داده است .
پیامبرص نه تنها حقوق زنان را به رسمیت شناخت و آنها را بهره مند از ارث، دیه ، نفقه، مهریه نمود و با این امور به زنان استقلال مالی بخشید ، بلکه برای آنها جایگاهی انسانی قائل شد و از جهت انسانی آنها را مساوی با مردان دانست . در سخنی پیامبر ص فرمود که زنان به مانند گل شکننده و آسیب پذیر هستند و نباید به آنان فشار روحی و جسمی وارد ساخت « زنان ریحانه هستند ».
اسلام علاوه برآنکه برای آنان کرامت معنوی و انسانی قائل شد و به آنان استقلال مالی داد بلکه به مردان توصیه نمود که در کارهای سخت جسمی و بدنی نباید به آنان فشار آورند و این امر خود نقدی است بر آنان که در جنبش زنان خواستند سختی های کار جسمانی را بر دوش زنان بگذارند و با این وجود از تساوی مرد و زن سخن راندند ، اما اسلام علاوه برآنکه برای زنان نظام حقوقی قائل شد، آنان را از کارهای سخت و تامین معیشت معاف نمود و این کار را از وظایف مردان دانست. پیامبرص در سخنی به مردان می گوید ، زنان اسیران دست شما هستند پس با آنان مدارا نمایید که این سخن حاکی از عظمت و شرافتی است که زنان مومن ومسلمان در دین دارا هستند
بنابراین زن مسلمان ، زنی است که هم به جنبه انسانی او توجه می شود و هم به جنبه حقوقی او و در این عین حال خداوند او را از سختی های کار جسمانی معاف نموده و سختی های کار را از دوش آنان برداشته است . از اینرو به نظر می رسد که زن معاصر ومتاثر از مدرنیته به مراتب نقد پذیرتر از زن مسلمانی است که در قرآن و سنت توصیف شده است و زن عصر مدرن بیش از هر چیز شخصیت او تحت الشعاع جنسیت و زن بودن قرار گرفته است.