نویسنده : علی شریفی
چکیده:
قرآن کریم معجزه ی جاویدان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) است. دانشمندان از دیرباز وجوه گوناگونی را برای اعجاز قرآن بیان کرده اند.
همزمان با کشفیات علمی در دو قرن اخیر،اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شد. حتی عده ای از صاحب نظران ومفسران کوشیده اند تا با انطباق پاره ای از آیات قرآن بر کشفیات جدید علوم تجربی، این ادعا را به اثبات برسانند 0
پیشگفتار:
قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که، بی هیچ نقصان وزیادتی ،درزمین باقی مانده است و آیاتش، چونان ستارگان آسمان ،اهل زمین را به راه های صلح وصفاو امنیت وسعادت راهنمایی می کند0
این گوهر شب چراغ الهی ،به حق،بیشترین نگاه ها را به خود جلب کرده ،روشنی بخش ذهن و روان اهل حقیقت شده است0
قرآن کریم نردبام آسمان است که انسان می تواند با تعلم ،تلاوت ،تدبر وعمل به آن ،به بام بلند ملکوت درآید واز آن جا به تماشای جلوه های اسماءو صفات خدا بنشیند 0
معارف قرآن کریم چون چشمه ساران آب حیات ،از آسمان پاک خدا بر زمین جاری شده است 0اگر
در کنار چشمه ی آسمانی هستیم وباز هم تشنه ی آب حیاتیم باید درخود تجدید نظر کنیم ،چرا که قرآن ،
آیه آیه اش اکسیر حیات ونور زیبایی است 0
مقدمه:
خداوند همیشه زمان برای اثبات یگانگی و احدیت خویش اعمالی فراتر از توان و قدرت بشر به وسیله ی پیام آورانش به انسان ها نمایان می کند به این عمل فوق اراده بشر معجزه می گویند. اما در طول زمانها ودوران ها این معجزات با توجه به درک بشر و موقعیت رشد عقلی و فکری او متفاوت بوده است.
برای مثال در دوران جاهلیت انسانها مخصوصا درعربستان درزمینه ی فصاحت و بلاغت و شعر سرودن اشعار طولانی مهارت بالایی پیدا کرده بودند خداوند متعال توسط آخرین پیامبرش معجزه ای با بالاترین فصاحت و بلاغت با نام قرآن برای آنان ابلاغ نمود…
قرآن کلامی که هیچ کلامی با ان قابل مقایسه نیست و با وجود دعوت به تحدی طی 14 قرن گذر زمان هنوز هیچ کس قدرت آوردن چنین آیاتی نبوده است.پیامبری که بیست و سه سال در دروغ و محنت را متحمل کردتا ثابت کند که این کتاب جاودانه ترین کلام تاریخ است0
امید است کرامتی نیکو باشیم برایشان.
فصل کلیات:
1- تعریف مساله : معجزه امری است که دیگران از آوردن مانند آن عاجزندو قرآن که معجزه ای برای پیامبر گرامی ما محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله) است تا به حال کسی نتوانسته ونخواهد توانست مانند آن را بیاورد.
2-اهمیت و ضرورت پژوهش :اینجانب با توجه به علاقه ی شخصی و نیاز جامعه این موضوع را انتخاب کردم و تا حدی پژوهشی انجام داده ام انشاءالله مورد لطف حضرت حق قرار گیرد.
3-پیشینه پژوهش:من در این تحقیق از کتابهای استادان گرامی از جمله استاد محمد تقی مصباح یزدی .محمد رضا آشتیانی و…. بهره گرفتم و همچنین از خود قرآن استفاده کردم و این پژوهش زمینه ی آشنایی مرا با قرآن بیشتر کرد.
4-قلمرو و دامنه پژوهش:بنده این تحقیق را در سه فصل ،فصل اول فصل کلیات و فصل دوم تعریف اعجاز درقرآن و فصل سوم موارد اعجاز و اثبات آن قرار دادم. در فصل دوم سعی کردم معجزه را از نظر لغوی و اصطلاحی توضیح داده و تعریف معجزه را درآن بگنجانم و فصل سوم :اقسام اعجاز ، فلسفه تنوع اعجاز و اثبات اعجاز را شامل می شود.
5-روش پژوهش:بنده ابتدا به کتابخانه مراجعه کردم و کتابهایی را در باب موضوع جمع آوری و مطالب مورد نیاز را استخراج نمودم،مطالب را نوشته و نزد استاد گرامی آقای ترابی بردم .ایشان با راهنمای هایشان مرا بسیار کمک نمودند و در آخر مطالب را تایپ کرده و امیدوارم مورد عنایت خداوند قرار بگیرد.
فصل دوم :
تعریف معجزه
• -اعجاز در لغت
• -اعجاز در اصطلاح
• تعریف معجزه
اعجازدر لغت
علامه ابن منظور در کتاب « لسان العرب» ذیل ماده ی «عجز» چنین نوشته است : «عجز» نقیض و ضد «حزم»(1) است و گفته می شود: « عاجز کردن فلانی را » هنگامی که اورا عاجز بیابی.ومعجَزه ومعجزه یعنی عجز « یعنی این دو کلمه نیز همانند عجز،مصدر و به معنای آن می باشد» و عجز یعنی ضعیف شدن…و «معجزه» به فتح جیم و کسر آن (یعنی معجزه و معجزه بر وزن) «مِفعله» از عجز به معنای عدم قدرت است.ابن منظور پس از توضیح بیشتر راجع به عجز چنین نوشته است:
«تعجیز» یعنی به تاخیر انداختن و معطل کردن و همچنین تعجیز در هنگامی (گفته شده) است که نسبت دهی آن شخص را به عجز (یعنی اورا عاجز بخوانی)و (عجَّز) و(عاجز) یعنی رفت (به سویش) پس به آن دست نیافت… .و گفته می شود «عجز یعجر عن الامر» هنگامی که دستش از آن کوتاه گردد…و«معجزه» صیغه مفرد از معجزات انبیاءعلیهم السلام است و «اعجاز امور» یعنی آخر امور.(2)
و عده ای در مورد معنای لغوی«اعجاز» چنین گفته اند که عبارتند از :
1-فوت. چنانچه گفته می شود: «اعجزه الشمی» یعنی فلان چیز از او فوت شد.(3)
2-ایجاد عجز چنانکه می گویند:«اعجز فلان فلانا» یعنی او را عاجز نمود.(4)
3-عاجز یافتن چنانکه می گویند:«اعجرفلان فلانا»یعنی او را عاجز یافت(5).
استاد آیت الله معرفت (رحمته الله علیه)درباره معنای لغوی « اعجاز»نوشته است:
«اعجاز» مصدر مزید فیه از ماده «عجز» است و «عجز» ، هنگامی به کار می رود که شخصی قدرت بر کاری نداشته باشد(ضد قدر ت است) که لفظ قدرت به هنگام تمکن از انجام کاری استفاده می شود
«اَعجَزتُ فُلانَا» :(عاجز کردم فلانی را)هنگامی گفته می شود که فلانی را عاجز بیابی یا او را عاجز کنی(6). « اَعجَزالامر» هنگامی گفته می شود که بخواهد آن امر را به پا دارد ولی قدرت آن را نداشته باشد .
راغب اصفهانی درباره ی معنای لغوی « اعجاز»چنین نوشته است:
عجز انسان قسمتی موخر او است.موخر غیر انسان نیز به او تشبیه شده است (یعنی به قسمت اخیر چیزهایی غیر از انسان نیز«عجز آن چیز» مثل آیه ی(کَاَنهُم اِعجَاز نحلٍ مُنقعِر)(7)
(اعجاز جمع عجز است) و جایی دیگر از قرآن آمده (کَانَهُم اِعجَا ز نَخلٍ خاوِیَه)(8). اصل «عجز» تاخیر از شی و حصول در آخر آن است لکن در تعاریف ،اسم شده برای قصور از چیزی و آن ضد قدرت است.
«عجوز» وصف خاص پیرزن است .جمع آن عجزو عجائز است .زیرا پیر زن از کارهای بسیاری عاجز است.
« معاجز» به معنای عاجز کردن است وبه « مسابقه» نیز که طرفین در صدد عاجز کردن یکدیگرند ، معنا شده است.
مثل(وَالذینَ سَمِعوا فِی آیاتِنا معَاجزینَ .اولئِک اصحاب الجَحیمِ )(9) و آنان که در رد و انکار آیات ما سعی و کوشش کردند. آنها اهل آتش دوزخند)(10)
کتاب شریف قاموس قرآن درباره ی معنای لغوی «اعجاز» آورده است :
« عجز» بر وزن « فلس» ناتوانی (اسم ثلاثی مجرد)
« عَجز عَنهُ عَجزا: ضَعُف عَنه اَی لَم یَقتَدِر عَلیه» وقتی که گفته می شود «عاجز شد» یعنی ناتوان گشت.
مثل آیه ی (یَا وَیلتَی اَعجَزتُ اَن اَکُونَ مِِثلَ هَذا القُرابِ)(11)
از بررسی مطالب یاد شده می فهمیم که در « عجز» در تعاریف به معنای ناتوانی ودر اعجاز به معنای « ناتوان کردن» و معجزه صیغه ی اسم فاعل از اعجاز ، به معنای نا توان کننده می باشد.فرهنگ لغت (المنجد )نیز مطلب مذکور را چنین تایید کرده است.
« عَجَز عَن کَذا اَی : لَم یَقتدِر عَلیه » عاجز شد از فلان کار یعنی قدرت برآن نیافت.
« اَعجَز فِی الکَلامِِ اَی : اَدَّی مَعَانِیه بِاَ بلغِ الاَسَالِیب»
(در سخن گفتن ، معجزه کردن یعنی معانی را با بلیغ ترین و رسا ترین روش ها ادا کرده)(12)
اعجاز در اصطلاح
در صفحات قبل معنای لغوی «اعجاز» بیان گر دید حال به معنای اصطلاحی «اعجاز» می پردازیم و اعجاز در اصطلاح علم کلام را برای شما خوانندگان محترم بیان می کنیم.
محقق طوسی در تجریدالاعتقاد درباره ی معنای اصطلاحی « اعجاز» آورده است « ثبوتُ مَا لَیسَ بمُعتادٍ اَونفیٍ مَا هُوَ مُعتاد مَعَ خرقِ العَادَه و مُطابقِهِ الدَّعوی»(13) یعنی وجود یافتن چیزی که مورد عادت نباشد یا نفی(موجود نشدن و از بین بردن) چیزی که وجودش موردعادت باشد با این صفت که عادت را بشکند و مطابق با ادعای سخن صاحب معجزه (پیامبر )باشد.
فاضل شعرانی در شرح عبارت فوق (کلام محقق طوسی )نوشته است:
مقصود محقق طوسی از « خرق العاده » (شکستن عادت ) خارج ساختن نوادر طبیعت (کمیابها ) از تعریف معجزه بوده است: چرا که نوادر طبیعت (مثل بچه ای که سه پا دارد)گر چه خلاف عادتند، لکن فی الجمله موافق عادت می باشند.زیرا بالا خره نوادر ، گاهی اتفاق می افتند ( اما معجزه .هیچ گاه اتفاق نمی افتد مگر به دست پیامبرو با اراده ی خدا) و همانا خداوند آن را ایجاد کرده تا نبی را تصدیق کند.
پس معجزه وجود چیزی است که مورد عادت نباشد به طوری که عادت را خرق کند و بشکند واز بین ببرد و موجود نشدن چیزی است که عادتا به وجود می آید. به طوری که عادت را بشکند مثل عصای موسی که اژدها شد (مثال رای معجزه ی ثبوتی ) و مثل نا توان شدن شجاع، در حالت شجاعت و سلامت از بلند کردن شمشیر (مثال معجزه ی سلبی یا نفی)(14)
آیت الله خوئی( رحمت الله علیه) می نویسد : معجزه آ ن است که مدعی منصبی از مناس الهی آن را بیاورد که خرق عادت باشد و دیگران از آوردن آن عاجز باشند که که گواه باشد بر مدعای او(15).
سیوطی می نوسید : معجزه امری خارق عادت است که درمقام محابه آورده می شود که دیگران ازآوردن آن عاجزباشند.(16)
علامه طباطبایی می نویسد: معجزه عبارت ازامری است خارج عادت که دلالت کند ، ماوراء طبیعی در طبیعت و امورمادی ، تصرف کرده است و این به آن معنا نیست که معجزه مبطل امرعقلی و ضروری است .(17)
بعید نیست همه این تعریف ها به یک چیز اشاره باشد و آن این است که گفته شود:
معجزه امری خارق عادت است ، نه منافی حکم عقل. پس جمع بین نقیضین ممکن نیست و لو به اعجاز اما خلاف عادت ممکن است مثلا درختی که بایستی به حسب عادت چند ماه دیگر میوه دهد ممکن است با اعجاز ، فعلا میوه دهد به اینکه آن شرایطی که پس از چند ماه حاصل می شود با اعجاز فورا حاصل شود و این همان خارق عادت است0و نیز در معجزه شرط است که موافق با ادعا باشد 0پس آنچه از مسیلمه نقل شده که او به چاهی آب دهان انداخت به ادعاء اینکه آب آن زیاد گردد ولی در اثر آب دهان، آب چاه به کلی خشک شد معجزه نیست و نیز شرط است که شخص دیگری با او معارضه نکند بطوری که در نظیر اعجاز قرآن با اینکه خود به معارضه دعوت کرده و آوردن یک سوره از مردم خواسته تا حال احدی نتوانسته نظیر آن را بیاورد0با توجه به مطالبی که تا اینجا در مورد معنای اعجاز (لغوی و اصطلاحی) بیان گردید می توان گفت: که اعجاز در لغت یعنی ناتوانی و در اصطلاح به کاری گفته می شود که هرکسی توانایی انجام آن را ندارد و دلیل این که قرآن را یک معجزه می دانند آن است که احدی توانایی آوردن همانند آن را ندارد.
تعریف معجزه
استاد سبحانی در تعریف معجزه در کتاب « الالهیات» نوشته است که:
(اَمرُ خارقٌ لِلعَادَه،مَقرُونٌ بِالتحَدِّی،مَعَ عَدَمِ المُعَارضَه) یعنی : امری که خارق(ضدوشکننده) عادت و همراه با تحدی (مبارزه طلبی) است و نمی شود با آن مبارزه و البته نویسنده ی محترم کتاب« الالهیات» بعد از ذکر تعریف بالا و ارائه توضیح مختصری پیرامون آن نوشته اند: بهتر بود که مشهور بعد از ذکر تعریف یاد شده ، قید (مَعَ دَعوی النُبُوَه) (یعنی : همراه بودن معجزه با ادعای پیامبری) را در دنبال آن تعریف می گفتند: چرا که عمل خارق العاده انجام شود ولی مقرون با ادعای پیامبری و نبوت نباشد، معجزه نیست بلکه « کرامت» است، همانند افعال و احوالی که بعضی اولیاء الهی، مشاهده گردیده مثل حاضر شدن غذا برای حضرت مریم ( فتقبَّلهَا رَبُّهَا بقبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنبَتهَا نبََاتًا حَسَناً وَ کَفلَّهَا زَکَرِیَّا کُلَّمَا دَخَلَ عَلیهَا زَکَرِیَّا المِحرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رَزقاً قَالَ یَا مَریَمُ اَنَّی لکِ هَذَا قالَت هُوَمِن عِندِ الله اِنَّ اللهَ یَرزُقُِ مَن یَشاءُ بغیرِ حِسَاب)(18) ترجمه: پس خداوند اورا به نیکویی پذیرفت و او را به تربیت نیکو پرورش داد وذکریا را برای کفالت و نگهبانی او بر گماشت هر وقت ذکریا به صومعه ی عبادت مریم می آمد روزی می یافت،می گفت که ای مریم این روزی از کجا برای تو می رسد پاسخ می داد: که این از جانب خدا است که همانا خدا به هر که خواهد روزی بی حساب دهد(19) بدون اینکه آن حضرت سعی طبیعی نماید.(20)
(وسایل مادی و متعارف حضور غذا را فراهم نماید)0
فصل سوم: موارد اعجاز و اثبات آن
اقسام اعجاز
• فلسفه تنوع اعجاز
• اثبات اعجاز قرآن
تنوع اعجاز
الف)اقسام اعجاز :
معجزه، دارای انواع فراوانی است که جوینده با مطالعه ی تاریخ انبیاء و نیز قصص پیامبران که در قرآن ذکر شده است، بر آن دست می یابد. امّا اگر بخواهیم اعجاز را از یک دید گاه کلّی تقسم کنیم ،شاید بهترین تقسیم ،همان باشد که مرحوم راغب اصفهانی(21) برای اعجاز در نظر گرفته اند و آن عبارت است از این که :معجزاتی که انبیاء آورده اند دو قسم است: حسّی و عقلی.
معجزه حسّی :آن چیزی است که به وسیله بصر(چشم) درک می شود مثل شتر صالح و طوفان نوح و آتش ابراهیم و عصای موسی علیه السلام
معجزه عقلی : آن چیزی است که به وسیله بصیرت (بینش وآگاهی ) قابل درک است مثل خبر دادن پیامبر از غیب ( تعریضا(22) و تصریحا) و مثل آوردن حقائق علومی که بدون تعلم و یادگیری حاصل شده است0
اما معجزات حسّی، پس عامّه (عموم مردم ) و خاصّه (خواصّّ یعنی اهل دانش، بینش و آگاهی) آن را درک می کنند ، با این تفاوت که این دسته از معجزات برای عموم مردم ، قابل فهم تر و در قلب آنها بهتر جا می گیرد و سریع تر آن را درک می کنند0
البته معجزه ی حقیقی با کهانت ،شعبده ، جادو و یا سبب اتفاقی (یعنی اعمالی که به صورت اتفاقی (که با تبانی قبلی به وجود آمده )یا حیله هندسی یا تمویه(تزویر و تلبیس یعنی پوشیده ساختن واقع و نمایاندن خلاف واقع) را فقط کسی می فهمد که دارای علوم مربوط باشد یعنی دارای علومی باشد که به وسیله آن می توان این چیز ها را شناسایی کرد0
وامّا معجزات عقلی، فقط کاملان از خواص، آن ها درک می کنند، کسانی که داری عقل های برتر و فهم های حاذق و نافذ و روش های بهتر هستند (ودر یک کلام ) کسانی این معجزات را می فهمند که ادراک عقلی، ایشان را بی نیاز کرده است (پس این طور نیست که هر کسی معجزات عقلی را بفهمد بلکه فقط صاحبان بینش و درک ،آنها را می فهمند)
و خداوند متعال، اکثر معجزات بنی اسرائیل را از معجزات حسّی قرار داد و این به خاطر کند ذهنی و قلت بینش آنان بوده است 0 لکن معجزات این امت را ( به دو دلیل) معجزه ی عقل قرار داد0
(دلیل اول این که ) به خاطر ذکاوت و تیز هوشی و کمال فهم این امّت ، تا جایی که به همین سبب ، آنان مانند انبیاء شدند و لذا حضرت محمّد صلی الله علیه وآله فرمودند: (کَادَت اُمَّتِی تکُون اَنبیَاء) (نزدیک بود که امت من انبیاء باشند)
(دلیل دوم این که) چون شریعت محمّدی، نسخ شدنی نیست و جاودانه باقی خواهد ماند و از طرفی عقلیّات نیز باقی ماندنی و غیر قابل تبدیل می باشند، لذا خداوند متعال بیشترین معجزات این شریعت را مثل خود آن جاودانه و باقی ماندنی قرار داد0
البته پیامبر صلی الله علیه وآله معجزات حسیه ای هم داشته است که اصحاب حدیث آنها را شمرده اند: همانند تسبیح گفتن شن ها در دست پیامبر و سخن گفتن گرگ با ایشان و آمدن درخت به سوی آن حضرت0
مرحوم راغب در ادامه می فرماید:
قرآن معجزه ای است عقلی و حسی، هم ناطق است هم صامت و در روی زمین باقی خواهد ماند(23).
تقسیمی که مرحوم راغب اصفهانی برای اعجاز ذکر کرده ، تقسیمی است از یک دید کلی، که از جهاتی ستودنی است : لکن اگر بخواهیم معجزات را از یک نظر دقیق تر تقسیم کنیم، می بینیم که معجزه انواع فراوانی دارد که طبق فرموده بعضی از اعاظم ، این تنوع اعجاز بر حسب تنوع امت ها است0برای روشن تر شدن این مطلب ،توجه شما را به بحث بعدی جلب می کنیم.
ب)فلسفه تنوع اعجاز:
مرحوم آیت الله مظفر، صاحب کتاب شریف « عقائدالامیّه» در باره حکمت تنوع اعجاز انبیاء فرموده است:
…معجزه هر پیامبری ، با علوم و فنون مشهور در زمانش تناسب دارد معجزه ی موسی علیه السلام همان عصایی بود که سحر ساحران را بلعید و از بین برد چرا که در زمان حضرت موسی علیه السلام سحر، فن شایعی بود پس هنگامی که عصای او آمد آنچه ساحرین انجام دادند ، باطل شد و مردم دانستند که معجزه ی حضرت موسی علیه السلام فوق قدرت سحر جادو گران و بالاتر از فن ایشان می باشد0
و دریافتند که بشر از آوردن مثل آن عا جز،وفن و علم بشری در پیشگاه آن ضعیف و حقیر است 0همچنین معجزات حضرت عیسی علیه السلام (همانند شفا دادن به انسانها ابرص(24) و اکمه(25) و زنده ساختن مردگان) در زمانی پدیدار شدند، که طب علوم پزشکی در بین مردم رایج بود و پزشکان ، مکنت زیادی داشتند0لکن با این حال علم و دانش آنان از همراهی و مقابله با آورده های عیسی علیه السلام عاجز ماند0
معجزه ی جاویدان پیامبر ما ، قرآن کریم نیز به سبب بلاغت و فصاحتش در زمانی که فن بلاغت بین مردم شایع و معروف بود، نازل گردید انسانها را از مقابله و مبارزه عاجز و ناتوان ساخت و… قرآن همچون صاعقه ای آنان را ذلیل ومدهوش کردو…نشان ناتوانی ایشان از همراهی ومجازات با این کتاب الهی، همان است که قرآن به مبارزه خواندشان و خواست تا اگر می توانند ده سوره مثل قرآن بیاورند، لکن نتوانستند(مجددا) با آنان تحدی (مبارزه طلبی)کرد که اگر می توانند یک سوره همانند قرآن بیاورند، باز هم عاجز ماندند و سر به زیر شرمنده گشتند0
بنا براین با توجه به عجزایشان از هم آوردی و همانند آوری با قرآن و نتیجتا پناهنده شدن آنان به سرنیزه درمی یابیم که قرآن معجزه ی الهی می باشد که حضرت محمد صلی الله علیه وآله آن را همراه ادعای رسالت و نبوتش (و برای اثبات مدعایش) آورد، پس او فرستاده خدا است و راست گفت.(26) لکن سیدنا الاستاد خرازی، شارح کتاب«عقاید الامامیه» در ذیل کلام منقول از مرحوم مظفر و در راستای نقد نظریه ی یاد شده ، چنین نوشته است: نظریه ی مصنف (مرحوم مظفر) درباره ی تناسب اعجاز انبیاء با علوم و فنون زمان معاصرش، ایراداتی دارد:
اوّلا:ما علم نداریم که هر پیامبری دارای معجزه بوده است، چون که احتمال دارد شناساندن پیامبر، از راه معجزه آوردن نبوده بلکه از راه تصریح و مژده دادن پیامبر قبلی به آمدن اوبوده است و….
گفته نشود که مقتضای آیه ی (وَلقَد اَرسَلنا رُسُلنَا بالبَینَّات)(27) همانا ما پیامبران خود را به همراه بینات فرستادیم0این است که هر رسولی دارای معجزه است.
چون ما در پاسخ می گوییم :کلمه ی «بینات»اعم است از معجزه و اینکه فرمود: پیامران را به همراه «بینات» فرستادیم ، دلیل نمی شود بر اینکه «بامعجزه فرستادیم»0
ثانیا :اگر ما تسلیم شویم که هر پیامبری دارای معجزه بوده است ولی لزوم تناسب معجزه با آن چه در زمانش مشهور است، معلوم نیست0آنچه در مورد معجزه لازم است«آشکار بودن و ظهوراعجازش برای مردم» می باشد(28).
علامه قطب الدین راوندی درباره حکمت و علت تنوع معجزات انبیاء فرموده است:
می گویند: خداوند متعال، معجزه ی هر پیامبری را از جنس چیزی که قومش در آن پیشرفت کرده اند قرار می دهد0چنان که در زمان حضرت موسی علیه السلام سحر بر مردم غالب آمده بود و خداوند هم معجزه ی او را از این قبیل قرار داد و در دست آن حضرت،«عصا» را به مار تبدیل نمود و برای او «ید بیضاء»و معجزات دیگری قرار داد 0 پس آن اقوام فهمیدند که این سحر نیست و به او ایمان آوردند0
وهمین طور در زمان حضرت عیسی علیه السلام طب (فن) غالب بود و معجزه ی او نیز از این قبیل بود و خداوند به دست او مرده را زنده نمود و مبتلا به پیسی را شفا داد0از این رو مردم آن زمان فهمیدند که با طب نمی شود به این کارها دست یافت0لذا به حضرت عیسی علیه السلام ایمان آوردند.
و در زمان حضرت محمد صلی الله علیه وآله فصاحت و بلاغت غالب گردیده بود تا اینکه فقط با آن به یکدیگر تفاخر می کردند0خداوند متعال هم معجزه ی پیامبر را در فصاحت قرار داد و قرآنی بر او فرستاد که فصیحان فهمیدند این (قرآن)از جنس کلام بشر نیست و به او ایمان آوردند.
از این رو فصیحان و شاعرانی مانند«قیس بن زهیر»و«کعب بن زهیر»آمدند و ایمان آوردند و«اغشی» هم آمد و ….خواست ایمان بیاورد ولی قریش نگذاشتند.(29)
استاد معرفت:
معجزات بر حسب تنوع امت ها در برخورداری از مواهب و عطایا ، متنوع هستند، پس معجزات ، متناسبند با سطح بالا رفتن امت ها از پله های کمال.
بعضی از معجزات ، نزدیک و قابل دیدن وبعضی دیگر دقیق و در افقهای دور قرار دارد و…معجزه ی جاوید اسلام (قرآن)دقیق ترین و بالا ترین آنها می باشد که تا ابد به تمام بشریت عرضه شده است(30).
اثبات اعجاز در قرآن
خداوند متعال در هر زمانی بسته به شرایط زمانی .عرفی وعلمی جوامع بشری معجزاتی را توسط انبیاء الهی ظاهر کردبه عنوان مثال:چون زمان حضرت موسی علیه السلام سحر و جادو در جامعه مطرح بود معجزات حضرت موسی علیه السلام در مقابله ی با این قدرت ظاهر می شود .و در زمان حضرت عیسی علیه السلام چون علم پزشکی جایگاه مهمی داشت معجزات آن حضرت هم در همین راستا ظاهر شد.
تاریخ حجاز هم چنین نشان می دهد که عرب در زمان جاهلیت به اوج فصاحت و بلاغت خود رسیده بود و به همین خاطر معجزه در نشان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله علم در همین زمینه و به صورت کلام فصیح و در مجموعه ای به نام قرآن ظا هر گردید.
از جمله مباحثی که از گذشته تا کنون در ارتباط با اسلام و قرآن مجید مطرح بوده مساله اعجاز قرآن و ابعاد گوناگون این اعجاز است که با توجه به مطالبی که بیان گردید در ادامه این بحث با اهمیت می پردازیم:
برای اثبات اعجاز قرآن ، دست کم باید سه امر به اثبات برسد:
اموری که درهرمعجزه ی دیگری نیز ضرورت دارد:
نخست آن که پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را به عنوان یک امر خارق العاده که فقط با امداد و پزه ی الهی تحقق می یابد و دلیل صحت ادعای پیامبری او است، مطرح کرده باشد0دوم آن که مخاطبان پیامبر مساله را جدی گرفته،در صدد بررسی قرآن و همانند آوری آن برآمده و تلاش جدی از ناحیه آنان در این خصوص به عمل آمده باشد0سوم آنکه در عین تلاش جدی صورت گرفته برای بررسی یا همانند آوری ، موفق به این کار نشده باشند یا به روشنی در یافته باشند که نمی توانند همانند قرآن بیاورند0
اصل اول، افزون بر آن که از نظر تاریخی و روایی مسلم است، در آیات قرآن نیز به روشنی مطرح شده است0آیات تحدی،مساله را با رساترین بیان به میان کشیده و همه ی انسان ها را از هر فرقه وگروه و در هر زمان و مکان به همانند آوری دعوت کرده ، به گونه ای که برای هیچ انسان منصفی که با قرآن برخوردی داشته است،جای تردید و شکی باقی نمی گذارد0(31)
اصل دوم ، نیز از مسلمات تاریخی و روایی است و آیات قران به خوبی برآن دلالت دارد ،موضع گیری ها و قضاوت های مخالفان قرآن که در آیات شریف و کتابه های روایی و تاریخی آمده ،همه بر این اصل گواهی می دهد.
مخالفان قرآن، بیش ترین انگیزه را برای آوردن همانند قرآن داشتند0آنان فصاحت و بلاغت و فخر فروشی با آن، متعصب نسبت به آداب و رسوم خویش و به ویژه فرهنگ بت پرستی(32) و قمی لجوج ،سرسخت و دارای تکبر بودند0(33)
و قرآن را الگوی مخالفت با بت پرستی می دانستند. قرآن ،آداب و رسوم آنان را نادرست وبت و پت پرستی را امری خرافی قلمداد می کردند.(34)
وفخر فروشی وتکبر انان را نکوهش میکرد.(35)
اعمال آنان را تباهی و شقاوت ابدی می دانست(36).و آنان را قومی به منطق ، غافل و نادان (37) و مخالفتشان را برخواسته از از لجاجت ،نادانی،نفهمی ،استکبار،پیروی از شیطان و هوای نفس نیاکان معرفی می کرد.(38) در عین حال در آیات تحدی ،از هر نکته و دقیقه ای که می توانست آنان را به همانند آوری ترغیب ،تشویق و تحریک کند استفاده کرد.برخی از این نکات عبارتند از :
تحدی از دشوارتر به ساده تر که موجب بسیج همگانی نیرو ها در سه نوبت برای همانند آوری قرآن می شد.پیوند دادن پذیرش و عدم پذیرش قرآن با سعادت و شقاوت جاودانه(39) ، تشویق به کمک گرفتن از تمامی نیروهایی که می توانند در آوردن همانند قرآن، نقش ایفا کنند(40) ، پیش گویی ناتوانی ابدی انسانها از آوردن همانند حتی یک سوره ی قرآن(41) ،دروغ گو دانستن آنان در ادعای معجزه نبودن قرآن در صورت نیاوردن همانند قرآن (42) ،مطرح کردن روشن بودن اعجاز قران به گونه ای که حتی برای یاوه گویان جای تردید باقی نمی گذارد(43) .شتاب زده دانستن و برخاسته از عدم تدبر و تعقل قضاوت مخالفان سبت به قرآن(44) ،و نتیجه گیری بطلان آیین پرستی از نیاوردن همانند قرآن(45) 0
امور یاد شده زمینه های لازم و انگیزه های کافی برای همانند آوری مخاطبان را فراهم می آورد؛ به گونه ای که اگر کوشش صورت نگیرد، کاملا بر خلاف جریان طبیعی است و باید موانع و علل خنثی کننده این انگیزه ها را جستحو کرد.
مخالفان علاوه بر این ، بیش ترین و متنوع ترین تلاشها را برای شکست دادن قرآن به عمل آوردند. به راه انداختن جنگهای طاقت فرسا ، دعوت به مسامحه و سازش کاری(46) ،اعلام امادگی رشوه دادن به پیامبر برای دست برداشتن از دعوتش(47) ، انکار نزول وحی بشر(48) ، ایجاد تردید در صلاحیت پیامبر برای نبوت(49) ، بهانه گیری نسبت به کیفیت نزول قرآن (50) ، ایجاد شبهه هنگام تغییر یا نسخ برخی از احکام (51) ،ادعای این که اگر بخواهند، همانند قرآن را می آورند(52) ،در خواست آوردن قرآن دیگر با تبدیل آن(53) ،اتهام فرا گرفتن قرآن از دیگران(54) ،جنون(55) ،شاعر بودن(56) ، افترا به خدا بستن(57) ،و سحر و جادو گری به پیامبر(58) ، توصیه ی گوش فرا ندادن قرآن و سخن یاوه و بی ربط گفتن هنگام تلاوت آیات به منظورغلبه بر قرآن(59) و حتی سحر دانستن بیان مطالب حتی نظیر بر پا شدن معاد(60) ،همه و همه از تلاشهای متعدد و متنوع مخالفان قرآن است که در آیات به آن ها اشاره شده و در کتاب های تاریخی و روایی آمده است.
اصل سوم نیزامری تردید نا پذیر است. کتاب های تاریخ و علوم قرآن ، افراد متعددی را ذکر می کنند که در صدد همانند آوری قرآن بر آمده و خود با بررسی قرآن ، به عجز خویش پی برده اند یا به آوردن چیزی شبیه قرآن دست یا زیده ،ولی نمونه هایی را ارائه داده اند که موجبات رسوایی خویش را فراهم آورده و عدم توانایی بشر از همانند آوری را به اثبات رسانده اند(61) و اگر نمونه های دیگری وجود می داشت،به دلیل اهمیت مساله و با وجود دشمنان قسم خورده و سر سخت اسلام و قرآن ،حتما آن نمونه به صورت برجسته در تاریخ ثبت می شد و هم اکنون در دسترس ما قرار می گرفت.
با توجه به آنچه در خصوص سه اصل یاد شده گذشت ،مبانی اعجاز قرآن مجید به اثبات می رسد و ناتوانی بشر از همانند آوری آن به کرسی می نشیند.
این نکته شایان ذکر است که با توجه به آنچه تا به حال گذشت روشن می شود که اعجاز قرآن برای پیامبر، اهل فن و توده مردم از راه های متفاوتی اثبات می شود. پیامبر که قرآن را با علم حضوری می یابد،اعجاز آن را نیز از طریق علم حضوری و همراه با دریافت و قرآن می یابد.
اهل فن با بررسی و تامل در قرآن و ویژگیهای آن ، پیش از پرداختن به همانند آوری ،می توانند اعجاز قرآن را درک کنند و از طریق همانند آوری نیز می توانند به یک اعجاز و نیز تایید شناخت پیشین خود در این خصوص ، نایل شوند و تنوع دهی مردم و به عبارت دیگر نیاوردن یا ناتوانی بشر از آوردن همانند قرآن وبه اعجاز قرآن دست می یابند و لزومی ندارد اعجاز قرآن برای همگان به طریقی اثبات شود و یا برای هر کس مستقیما به اثبات رسد.
پی نوشت ها :
منبع : راسخون
1- جزم یعنی استوار کردن و سامان بخشیدن به کار(الرائد.ج2.ص672 ذیل ماده حزم).
2- ابن منظور:لسان العرب.انتشارات داراحیا التراثالعربی.ج9.ص58.ذیل ماده عجز.
3و4و5- اقرب الموارد.ج2.ماده عجز.ص 747.
6- تلخیص التمهید.ج 2.ص 12.
7- قمر.20.معنا:گویی ایشان خرما بنان ریشه شده است
8- حاقه.7.معنا:گویی ایشان خرما بنان ریشه کن شده اند.
9- حج.51.معنا:آنان که در رد و انکار آیات ما سعی و کوشش کردندوآنها اهل آتش دوزخند.اصفهانی .راغب)المفردات(.ذیل ماده ی (عجز)
10- راغب ،اصفهانی:«المفردات»،ذیل ماده ی«عجز»
11- سوره ی مائده .31 ترجمه:قابیل با خود گفت ای وای بر من آیا من از آن عاجز ترم که مانند کلاغ با شم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان سازم.
12- فرهنگ لغت(المنجمد)ذیل لغـت(عجز)
13- سید محسن خرازی (بدایته المعارف الالهیه).ج ا.ص0239
14- طوسی :تجرید الاعتقاد .ص 350(طبق نقل کتاب بدایته المعارف الالهیه.ص239.)
15- شعرانی: شرح جدید العتقاد.448(طبق نقل کتاب بدایته المعارف الالهیه .239).3تفسیر البیان . ص 20
16- تفسیر البیان ،ص20
17- الا تقان،ج2،نوع64،ص 116
18- تفسیر المیزان.ج ا.ص72
19- آل عمران.37.
20- ترجمه ی الهی قمشه ای
21- جعفر سبحانی (تلخیص الا لهیات) موسسه نشر اسلامی.قم .ص375
22- (ابوالقاسم )حسین بن محمد بن (فضل)معروف به (راغب اصفهانی)متوفای سال 502 ه.ق
23- تعریضا یعنی با کنایه
24- مقدمه راغب اصفهانی بر تفسیر قرآن .ص104-102(طبق نقل کتاب تلخیص التمهید.ج2.ص14-12
25- ابرص:یعنی انسان دارای بیماری پوستی برص(لکه سفید بر روی پوست)
26- اکمه یعنی انسان فاقد بینایی (کور)
27- محمد رضا مظفر : (عقائد الامامیه)(طبق نقل کتاب بدایـته المعارف الالهینه فی شرح عقائد الامامیه.ج ا.ص238
28- حدید.25.
29- بدایته المعارف الالهیه .ج ا.ص 245
30- قطب الدین راوندی :(الخرائج و الجرائح)تنرجمه ی غلامحسن محرمی.ص 682.
31- تلخیص التمهید.ج2.ص 12.
32- باید توجه داشت که موضوع از سوی خدا بودن قرآن که در آیات فراوان آمده .موضوعی غیر از بیان معجزه بودن قرآن است که در آیات تحدی مورد تاکیدقرار گرفته است:بنا بر این در اثبات این اصل نمی توان به آیاتی که صرفا قرآن را سخن خدا و نازل شده از سوی خدا می داند استناد کرد.
33- (اجعل الا لهته الها واحدا ان هذا الشی ء عجاب و انطق الا منهمان امشوا و اصبرو اعلی الهتکم ان هذا الشیء یراد:آیا معبود ها (ی متعدد)را معبود یگانه قرار داده؟راستی که این چیزی سخت شگفت است.ومهمترانشان (سران قریش )به راه افتادند (و به یک دیگر گفتند )که بروید و بر خدایان خویش شکیبا باشید.راستی که این چیزی خواسته شده (و مقصود ماست)
34- (بل الذین کفرو انی فی عزه و شقاق:بلکه کسانی که کافر شدند در سر کشی و ستیزند)فانما یسر ناه بلسانک لتیشر به المتقین و تنذر به قوما لدا:همانا (خواندن )(آن قرآن)را به زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزکاران را بدان مژده و مردم سرسخت را با آن هشدار دهی(مریم.97)
35- (ان هی الا اسماء سمیتو ها انتم و آباوءکمو این بت ها(که خدایشان می پندارید)جز نام هایی بیش نیستندکه با آن شما و پدرانتان (این سنگ و چوب ها را )نام گذاری کرده اید(نجم23)
36- (حج.9)( جن.23)
37- (جن.23)
38- (زمر.64)(حج.8)
39- (ملک.21).(انعام.37).(احقاف.10)(حج.3)(زحرف22)
40- (بقره.23)
41- (اسراء88)(هود .13)(یونس39)
42- (بقره.24)
43- (بقره.23)(هود13)(یونس39)(طور34)
44- (عنکبوت48)
45- (نساء81)(یونس16)
46- (هود 140)
47- (قلم.9)
48- غونه های از رشوه دادن به پیامبر و رد پیامبر مطرح شده است
49- (انعام.91).(ق.1و2)
50- (زحرف.31)
51- (فرقان.32)
53- (انفال.31)
54- (یونس.15)
55- (نحل.103) -(فرقان.5)
56- (حجر.6)(قلم.51
57- انبیاء.5 ( طور.30)
58- فرقان.4
59- مدثر.18-25
60- فصلت.26
61- (هود.7)
62- برای اطلاع از این نمونه هار.ک.کتب تاریخ و علوم قرآن از جمله معرف.محمد هاثی.التمیذ فی علوم آلقرآن چاپ اول.موسسه النشر الاسلامی.قم.1416.ج4.ص227.صفحه 16
منابع و ماخذ
1- قرآن کریم
2- اعجاز نور.آشتیانی .محمد رضا. چاپ اول.مرکز فرهنگی انصار المهدی.قم. 1378
3- قرآن در آینه اعجاز . شاکر.محمد کاظم . چاپ اول.سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تهران.1379
4- قرآن شناسی. مصباح یزدی. محمد تقی.چاپ اول.سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگی وارشاد اسلامی .تهران . 1379
5- تلخیص الالهیات. شیخ جعفر سبحانی . انتشارات الدارالاسلامیه بیروت 1410ه ق
6- تاریخ و علوم قرآن. میر محمد زرندی. ابوالفضل. دفتر انتشارات اسلامی .قم
7- مقدمه راغب اصفهانی به تفسیرقرآن. حسین بن محمد راغب اصفهانی . المکتبه المرتضویه . بی تاریخ
8- شرح جدید الاعتقادات . موسی علی توشجی .انتشارات شریف رضی قم . بی تاریخ
9- تفسیر البیان . سید ابولقاسم خویی . انوار المهدی قم . 1401 ه ق
10- الخرایج والجرایج . ابوالحسین سعید بن هبه ا… (قطب راوندی ) مؤسسه امام مهدی (ع) قم 0 1409ه ق
11- تفسیر المیزان . علامه سید محمد حسین طباطبای . مؤسسه اعلمی بیروت .1393 ه ق
12- الاتقان .فی علوم القرآن سیوطی (جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر )چا پ منشورات رضی قم بی تاریخ
13- تلخیص التمهید . قاضی ابو بکر محمد بن طیّب باقلانی مؤسسه الکتب الثقافیه بیروت .1414ه ق
14- اقرب الموارد . سعید الخوریّ الشرتوئیّ البنانی . کتابخانه آیه ا… مرعشی نجفی بی تاریخ
15- لسان عرب . ابن منظور . احیاء التراث العربی بیروت 1405ه ق
16- بدایه المعارف الالهیه . سید محسن خرّازی .موسسه نشر اسلامی .1416ه ق