نویسنده: فاطمه شیخلو وند
درباره حسن ختام ابن ابی الاصبع گوید:
«لازم است که متکلم سخن خود را با لطافت کامل پایان بخشد زیرا این آخرین جملاتی است که اثر آن در ذهن شنونده باقی می ماند. لذا باید سعی کند تا با شیواترین و پخته ترین عبارت سخن خود را خاتمه دهد» (ابن ابی الاصبع 1368: 343)
و هر کس که در ظرافت آیات تأمل کند و بدایعی را که در آنها رعایت شده مورد توجه قرار دهد، خواهد یافت که قرآن همان گونه که از لحاظ فصاحت الفاظ و شرف و بلندای معانی معجز است بر حسب تربیت و نظم آیات آن نیز معجز است.
ذکر چند نمونه از آیات، که در انتهای آنها صفات الهی بیان شده است:
ابتدا دو مورد از آیاتی را که با اسماء الهی پایان می یابد مورد بررسی قرار می دهیم تا تناسب معنی آن اسماء را با معنای کلمه یا کلمات اولیه آیات بیان کنیم:
«هُوَالَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْاَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوی اِلَی السَّماءِ فَسَوَّا هُنَّ سَبْعَ سَمواتِ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمَ؛ او خدایی است که همه موجودات زمین را برای شما خلق کرد پس از آن به خلقت آسمان نظر گماشت و هفت آسمان را برفراز یکدیگر برافراشت و او بر همه چیز داناست.» (بقره / 29)
در این آیه که با نام «علیمٌ» ختم شده است علیمٌ با فعل «خَلَقَ» که در ابتدای آیه شریفه است تناسب مستقیم دارد و بدین معنی که می خواهد بفرماید: آفریدگار زمین و آسمان های هفتگانه و بدون احاطه علمی بر آنها، نمی شود پابرجا و مدبّرانه در سیر و حرکت باشند.
به طور خلاصه: خالق موجودات کاملاً آگاه و عالم به تمام موجودات است بلکه به یک یک مخلوقات خود در زمین و آسمان احاطه علمی دارد.
و از طرفی بیانگر این است که جهان در نظر قرآن نشانه و آینه اسماء و صفات خداوندی است یعنی صفت علیم بودن خدای متعال در جهان هستی و زمین و آسمان ها متجلّی است و در آنها ظهور می یابد. و اگر علیم نمی بود آفریدگار و خالق زمین و آسمان ها نمی شد.
«وَ لِکُلِّ وِجْهَهٌ هٌوَ مُوَلّیها فَسْتَبِقٌوا الْخَیْرابِ اَیْنَما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللهُ جَمیعاً اِنَّ اللهَ عَلی کُلِ شَیْءٍ قَدیرٌ؛ هر کسی را راهی است به سوی حق (یا قبله ایست که دین خود) که بدان راه یابد و به آن قبله روی آورد پس بشتابید به خیرات و عبادات که هر کجا باشید همه شما را خداوند به عرصه محشر خواهد آورد محققاً خدا بر همه چیز تواناست.» (بقره / 148)
در مورد شأن نزول آیه آمده است که: این آیه پاسخ قاطعی است به یهود که درباره تغییر قبله سر و صدایی زیاد راه انداخته بودند. ” و نیز گفته شده که این آیه رد است بر قدریان.” (میبدی، 1361، ج 2: 125)
ابراهیم و اسماعیل (علیهم السلام) به جانب کعبه نماز می خواندند و یهود به سوی بیت المقدّس و مسیحیان به طرف زادگاه عیسی (علیه السلام) و آیه اضافه می کند که به جای این سرو صدا به جانب اعمال نیک بروید.
در پایان آیه برای آنکه کسی تعجب نکند که چگونه ممکن است تمام مردم را خدای توانا و حکیم یکجا جمع و حاضر نماید با آنکه در نقاط مختلف و پراکنده از دنیا می روند می فرماید: «اِنَّ اللهَ علَی کُلُ شَیْءٍ قَدیرٌ»، و تناسب این معنا با ابتدای آیه که دعوت به خیرات می کند و اعمال خیر لامحاله پاداش دارد، چنانچه اعمال شر نیز کیفر خواهد داشت. و خداوند به تمام کارها قادر است.
نمونه هایی از آیاتی که در آن صفت انسان ها بیان شده است:
«وَ اِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما اَنْزَلَ اللهُ قالُوُا أنُؤمِنُ بِما اُنْزِلَ عَلَیْنا… قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ اَنْبِیاءَاللهِ مِنْ قَبْلُ اِنْ کُنْتُمْ مُوْمِنینَ»
وَ لَقَدْ جائَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ… و َ اَنْتُم ظالِمُونَ و اِذْ اِخَذْنا میثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما اتَیْناکُمْ… اِنْ کُنْتُمْ مُوْمِنینَ؛ و چون به طایفه یهود گفته شد به قرآن که خدا برای (هدایت بشر) فرستاده ایمان آورید پاسخ دادند که تنها به تورات – که به ما نازل شده – ایمان آوردیم و… بگو ای پیغمبر اگر شما در دعوی ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات از این پیش هر پیغمبری را می کشتید.
– و با آن همه آیات و معجزات روشن که موسی برای شما آشکار نمود باز گوساله پرستی اختیار کردید که مردمی سخت ظالم و ستمکارید.
– و به یاد آرید وقتی را که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما برافراشتیم که باید آن چه را فرستادیم با ایمان محکم بپذیرید… اگر ایمان داشته باشید.» (بقره / 3-91)
در صدر آیه 91 به این اشاره دارد که وقتی آنان به هدایت ها و احکام قرآن دعوت شدند گفتند ما به همان تورات خودمان ایمان داریم آنان به پیامبر خدا و به کتاب او کافر شدند. آنها در حقیقت نه به تورات و نه به انجیل ایمان داشتند و گرنه به تمام آنچه از جانب خدای خالق فرستاده شده بود احترام می گذاشتند و از خاتم پیامبران هم اطاعت می نمودند.
قرآن دروغ و خدعه دیگر یهود را بازگو می کند و می گوید: موسی با معجزات برای هدایت شما آمد ولی شما به خدا و نعمت هدایت او ستم کردید و گوساله سامری را به جای خدای آفریدگار مورد پرستش قرار دادید. قرآن در آیه بعد یهود را متوجه مسأله دیگری می کند و پیمان کوه طور را مطرح می نماید و آن سرپیچی از دستورات پیامبرشان بود.
اما تناسب ابتدا و انتهای کلمات آیات: دعوت یهود به ایمان نسبت به پیامبر خاتم و امتناع آنها، پرستش مجدد گوساله پس از دیدن آن همه معجزات از موسی (علیه السلام) و میثاقی که هنگام نزدیکی سقوط کوه طور بر سرشان با موسی (علیه السلام) بستند مبنی بر اطاعت از موسی (علیه السلام) و عمل نکردن به احکام تورات و شکستن همه پیمان ها با ایمان دروغین و ظلم آنها ارتباط مستقیم دارد.
لذا در پایان دو آیه به صورت «اِنْ» شرطیه آمده است که معنی آن نفی ایمان حقیقی یهود بوده است همراه با کذب و ظلم و نقض عهد و سرباز زدن از پرستش خدای یکتا…
در این جا آیاتی از سوره مورد بحث قرار می گیرد که نه به اسمی از اسماء الهی پایان می یابد و نه به صفتی از اوصاف انسان ها، بلکه توجه بیشتر به موضوع ها و معناهایی است گوناگون که آیات با آنها خاتمه می یابد و تناسبی از لحاظ مطالب مورد تدبّر با صدر آن آیات دارد.
«وَاحْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَبِّ اَرْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا رَبَّکُمْ اَعْلَمُ بِما فی نُفُوسِکُمْ اَنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَاِنَّهُ کانَ لِلْاَوَابینَ غَفُوراً؛ بال های تواضع خویش را در برابر پدر و مادر، از محبت و لطف فرود آور و بگو پروردگار همانگونه که آن دو مرا در کودکی پرورش دادند آنها را مشمول رحمت خود قرار ده.» (الاسرا / 5-24)
پروردگار شما از درون و باطن شما کاملاً آگاه است، اگر واقعاً صالح باشید (لغزش شما را جبران می کند و مورد عفو قرار خواهد داد) زیرا خدا نسبت به توبه کنندگان بسیار بخشنده و عفو کننده است).
پس از آنکه آیه قبل احترام و احسان نسبت به پدر و مادر را تأکید و سفارش می کند، خداوند در پی آن می فرماید: نهایت فروتنی را باید درباره پدر و مادر داشته باشی، آنهم با محبت و لطف و برای آن دو دعا کرده بگویی که پروردگارا هما گونه که آنان مرا با محبت خالصانه پرورش دادند تو هم آن دو را مورد لطف و رحمت خود قرار ده.
قرآن کریم و روایات پیشوایان صریحاً توصیه می کند که: حتی اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است.
در سوره های متعدد قرآن کریم نیکی به پدر و مادر را بدون فاصله پس از موضوع توحید قرار می دهد همردیف این دو موضع بیانگر آن است که اسلام تا چه حدی برای پدر و مادر ارزش و احترام قائل است.
در عبارت: «وَاحْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ» استعاره مکنیّه و تخیلیّه است ذلّ [تواضع و فروتنی] به پرنده ای تشبیه شده است که از بالا و فراز تپه ای یا مکان بلندی فرود آمده است که تشبیهی است مضمر و برای حالت تواضع و فروتنی بال اثبات شده است [به صورت تخیل] تناسبی که بین موضوع و واژه پایانی است این است که هر کس در برابر پدر و مادر فروتنی و تواضع کند خداوند بخشنده و عفو کننده می باشد.
«وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولهً اِلی غُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبّسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماَ مَحْسُوراً. اِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الْرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ و َیَقْدِرُ اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً؛ (هرگز دست خود را بر گردنت زنجیر مکن (انفاق و بخشش را ترک مکن) و بیش از حد هم گشاده منما تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار و فعالیت فرومانی، بدان که پروردگارت روزی و رزق را برای هر کس که بخواهد وسیع می کند و یا تنگ می دارد. اوست که نسبت به بندگانش دقیق و کاملاً آگاه است.) (اسری/ 29-30)
تعبیر «بسته بودن دست برگردن» کنایه از «بخل» و «گشودن دستها به طور کامل» کنایه از بذل و بخشش بی حساب است. کلمه «تقعد» از مصدر «قعود» به معنای نشستن است کنایه از باز ایستادن و از کار افتادن می باشد.
تعبیر «ملوم» اشاره به این است که بذل و بخشش زیاد از حد نه تنها انسان را از کار و ضروریّات زندگی باز می دارد بلکه زبان ملامت مردم را بر انسان می گشاید.
در آیه دوم اشاره به این مطلب مهم است که: خداوند در بابت رزق ها و روزی ها از یک سو انسان ها را می آزماید و روح سخاوت را در میان افراد پرورش می دهد و از سوی دیگر در تنگ شدن روزی روح صبر و حفظ عزت را در افراد پرورش می دهد.
و به طور کلی افراد و اجتماعات را در مسیر اقتصاد به میانه روی دعوت و از اسراف و تبذیر نهی می فرماید.
تناسب معنی در دو آیه فوق که یکی با کلمه «ملوماً محسوراً» و دیگری با «خبیراً بصیراً» پایان یافته است با معنای صدر آیه این است که:
«آیه اول با نهی از بخل شروع شده است و در پایان نتیجه بخل و خسّت را بیان می دارد و آیه دوم با بسط و توسعه روزی آغاز شده است.»
و در پایان آگاهی کامل خداوند را در انفاق کردن افراد و دوری از افراط و تفریط بیان می فرماید و این تناسبی است معقول و منطقی که هر تلاوت کننده ای را متوجه جهت بلاغی دو آیه شریفه می نماید.
در عبارت «وَ لاتَجْعَلْ یَدَکَ مَعْلُولَهً اِلی عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطُها کُلَّ الْبَسْطِ» استعاره تمثیلیّه است. بدین بیان که، بخیل به کسی مثل زده شده است که دست خود را از دادن و عطا کردن بسته و به سختی به گردن خویش زنجیر نموده است طوری که نمی توان دو دست خود را باز و کشیده نماید. و اسراف به دست گشاده ای تشبیه شده است که هیچ چیزی را نمی تواند گرفته و نگهداری نماید.
در عبارت «فتقعد ملوماً محسوراً» لف و نشر مرتّب است؛ «ملوما» به بخل برمی گردد و «محسوراً» به اسراف.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل*
منبع:نشریه پایگاه نور شماره 11