حضرت فاطمه علیها السلام در نگاه آفتاب

حضرت فاطمه علیها السلام در نگاه آفتاب

نویسنده: سید علی رضا سیدکباری

سیره فاطمى از ابعاد مختلفى قابل بررسى و دقت نظر است. و مشارکت اجتماعى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از نگاه امام على (علیه السلام) در این نوشتار خواهد آمد.
امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه (انا انزلناه فى لیله القدر) فرمودند:
مقصود از ((لیله)) فاطمه و مقصود از ((قدر)) خداوند است. هرکس ((فاطمه)) را بدان گونه که سزاوار و شایان معرفت است، بشناسد ((لیله القدر)) را درک کرده است. از آن جهت فاطمه، ((فاطمه)) نامیده شده است که مردم از شناخت او بریده و دور نگه داشته شده اند.(1)
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شخصیتى است که تنها ائمه اطهار (علیهم السلام) ایشان را شناختند و دیگران زوایایى از شخصیت بانوى بزرگ اسلام را خواهند شناخت. لذا شایسته است ابعاد شخصیتى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در کلام پیشوایان دین جستجو کرد.

1ـ فضایل اخلاقى
حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) است. ایشان یکى از معصومانى است که ملائکه و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به عصمت او گواهى داده اند. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برترین زن جهان هستى است، چنانکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
ان فاطمه ابنتى خیراهل الارض عنصرا و شرفا و کرما ؛ دخترم، فاطمه (سلام الله علیها) از جهت ذات خانواده و شرافت و قدر و قیمت بهترین انسان روى زمین است.(2)
همچنین فرمودند: انها سیده نسإ العالمین؛ فاطمه (سلام الله علیها) سرور زنان دو جهان است.(3)
در ادامه مطلب، نمونه اى از فضایل فاطمى را به نقل از حضرت على (علیه السلام)، ذکر مى کنیم:

خواستگارى و ازدواج
بنیان خانواده یکى از مهمترین نهادهاى اجتماعى است که اسلام برآن تإکید فراوان دارد. حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) مى فرمایند:
کسى که مى خواهد با روان پاک رو به رو شود، باید ازدواج کند.(4)
حضرت على (علیه السلام) درخانه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بزرگ شد و روح بزرگ او توسط معلم وحى تربیت شد و تعالى یافت. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ایشان را به نیکى مى شناسد اما نادارى على (علیه السلام) مانع خواستگارى او شده است. خود ایسان این چنین مى گویند: روزى خدمتکارم از من پرسید: آیا از خواستگارى فاطمه خبر دارى؟
گفتم: نه.
گفت: کسانى وى را از پدرش خواستگارى کرده اند. اما از تو تعجب است که پا پیش نمى گذارى و فاطمه را از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) خواستگارى نمى کنى؟
گفتم: من چیزى ندارم تا با آن تشکیل خانواده دهم.
گفت: اگر خواستگارى کنى، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فاطمه (علیها السلام) را به تو تزویج خواهد کرد.
به خدا سوگند! آن کنیز چندان در گوش من خواند تا جرإت اقدام را در من پدید آورد و مرا وادار ساخت که نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بروم.(5)
حضرت على (علیه السلام) به خواستگارى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مى رود و زرهى که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به او داده بود، را مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار مى دهد و پس از یک ماه، همسرش را به خانه خود مى برد.
حضرت على (علیه السلام) فرمودند: ام سلمه نزد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفت و از ایشانپرسید: آیا از عطریات و بوى خوش چیزى اندوخته دارىد؟
فرمودند: آرى. سپس حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برخاست و رفت و با خود شیشه اى همراه آورد و قدرى از محتواى آن را درکف دست ام سلمه ریخت.
ام سلمه گفت: بوى خوشى از آن استشمام کردم که هرگز مانند آن نبوییده بودم.
از فاطمه پرسیدم: این بوى خوش را از کجا تهیه کردى؟
فرمودند: هنگامى که ((دحیه کلبى)) به دیدار پدرم مى آمد، پدرم مى فرمودند: زیراندازى براى عموى خود بگسترم، ((دحیه)) برآن مى نشست و چون برمى خاست از لباسهایش چیزى فرو مى ریخت و من به امر پدرم آن ها را جمع مى کردم و درون این شیشه نگهدارى مى نمودم. بعدها این ماجرا را از رسول خدا پرسیدم: آن حضرت فرمودند: او دحیه کلبى نبود، بلکه جبرئیل که شبیه او بود، به دیدارم مىآمد و آنچه از بال هاى او فرو مى ریخت، عنبر بود.(6)
پس از تهیه غذا توسط رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) میهمانانى که على (علیه السلام) دعوت کرده بود گروه گروه آمدند و غذا خوردند. در پایان، رسول گرامى (صلّی الله علیه و آله) کاسه اى را پر از غذا کرد و فرمودند: این ظرف غذا مال فاطمه و شوهرش است.
حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: چون آفتاب غروب کرد، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به ((ام سلمه)) فرمودند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را نزد او بیاورد. ام سلمه، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آورد. حجب و حیاى او از پدر به حدى بود که سراپا خس عرق گشته بود و دانه هاى درشت عرق ازچهره او برزمین مى چکید. چون نزدیک پدر رسید، پاى وى لغزید و برزمین آمد. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: دخترم! خداوند تو را در دنیا و آخرت از لغزش حفظ کند. همین که در برابر پدر ایستاد، حضرت پرده از رخسار منورش برگرفت و دست او را در دست شوهرش گذارد و گفت: خداوند پیوند تو را با دختر پیامبر مبارک گرداند. على! فاطمه نیکو همسرى است. فاطمه! على هم نیکو شوهرى است. سپس فرمودند: به اتاق خود بروید و منتظر من بمانید.
من دست فاطمه را گرفتم و به اتاق خود آوردم و در گوشه به انتظار رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نشستم.
چشمان فاطمه از شرم بر زمین دوخته شده بود و من نیز از خجالت سربه زیر داشتم. دیرى نپایید که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) تشریف آورد و فاطمه را درکنار خود نشانید. سپس فرمودند:
فاطمه ظرف آبى بیاور. فاطمه برخاست و ظرف آب آورد و به دست پدر داد. رسول گرامى (صلّی الله علیه و آله) قدرى از آن آب را در دهان کرد و پس از مزمزه کردن آب را درون ظرف ریخت. سپس از دخترش خواست تا نزدیک تر رود. فاطمه چنین کرد و پیامبر اندکى از آب میان سینه او پاشید. سپس مقدارى از همان آب بر دست و شانه او پاشید. آن گاه گفت:
پروردگارا! این، دختر من است، عزیزترین کسى در دیده من. پروردگارا! این، هم برادر من و محبوب ترین خلق تو نزد من است. خداوندا! او را ولى و فرمانبر خود گردان و اهل او را بر وى مبارک گردان.(7)
حضرت على (علیه السلام) فرمودند: پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) به من فرمودند: قریش بر من خرده مى گیرند و راجع به ازدواج فاطمه گلایه مى کنند و مى گویند: او را از ما دریغ داشتى به همسرى على در آوردى.
به آنهاگفتم: …این من نبودم که او را از شما بازداشتم و به همسرى على درآوردم، امر فاطمه به اراده و خواست خداست. جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمد! خداى متعال فرمود:
اگر على را نیافریده بودم، روى زمین کفو و هم شإن براى فاطمه یافت نمى شد. نه فقط امروز، که از زمان آدم تا انقراض عالم، فاطمه کفوى نداشته است و نخواهد داشت.(8)
در دیوان منسوب به حضرت على (علیه السلام) اشعار زیر از آن حضرت در افتخار به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حسنین علیهما السلام است:
انا للفخر الیها و بنفسى اتقیها
نعمه من سامک السبع بماقد خصنیها
لن ترى فى حومه الهیجإلى فیها شبیها
ولى السبقه فى الاسلام طفلا و وجیها
ولى القربه ان قام شریف ینتمیها
زقنى بالعلم زقا فیه قد صرت فقیها
ولى الفخر على الناس بعرسى و بنیها
ثم فخرى برسول الله اذ زوجنیها(9)
ـ من به نعمتى که فرازنده هفت آسمان براى من فرستاد و مرا به آن اختصاص داد، افتخار مى کنم.
ـ در اطراف میدان جنگ کسى را همانند من نمى یابى. من در اسلام آوردن از دیگران سبقت گرفتم، آنگاه که طفلى زیبا بودم، به اسلام گرویدم.
ـ من به محمد (صلّی الله علیه و آله) نزدیک تر از دیگران هستم. اگر کسى هست بیاید و بررسى کند. مرا ازعلم آن قدر سرشار ساخت تا فقیه گردیدم.
ـ افتخار من نسبت به تمام مردم براثر خویشاوندى با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بیشتر است، زیرا آن حضرت پدر زن من و پدر فرزندانش مى باشد. سپس افتخار مى کنم که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مرا داماد کرد و فاطمه را به من داد.
حضرت على (علیه السلام) فرمودند: روزى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیمار شد و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به عیادت او آمد. کنار بالین وى نشست. درهمین حال که با دخترش گفت گو مى کرد و از حال وى جویا مى شد، فاطمه گفت: دلم هواى خوراکى مطبوع و گوارا کرده است. تاقچه اى در اتاق بود که اشیایى در آن مى نهادند. رسول گرامى (صلّی الله علیه و آله) برخاست و به جانب آن تاقچه رفت و سپس با ظرفى پرپوشیده بازگشت. مقدارى مویز، کشک، کعک(10) و چند خوشه انگور در ظرف بود. آن ظرف خوراکى را در برابر دخترش گذارد و درحالى که خود دستى بر آن نهاده بود، نام خدا را بر زبان جارى ساخت و فرمودند: به نام خدا بخورید.
اهل بیت (علیهم السلام) سرگرم خوردن خوراکى ها شدند. در این بین سائلى بردرخانه ظاهر شد و با آواز بلند سلام کرد و گفت: اى اهل خانه! از آن چه خدا روزى شما کرده است به ما نیز بدهید.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در پاسخ او فرمودند: دور شو! اى پلید!
فاطمه از گفته پدر شگفت زده شد و گفت: اى فرستاده خدا! ندیده بودم که با مسکین چنین رفتار کنید؟!
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: دخترم این خوراکى است که جبرئیل براى شما آورده و سائل هم شیطان مطرود است. او در خوارکى شما طمع کرده و مى خواهد با شما در خوردن آن شرکت جوید، در حالى که بر او روا نیست.(11)

2 ـ مشارکت اجتماعى
از خصوصیات بارز حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشارکت ایشان در برپایى نظام اسلامى توسط نبى اکرم (صلّی الله علیه و آله) است. او استاد معارف، همراه و همراز شخصیت هاى درجه اول جهان اسلام؛ پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) و حضرت على (علیه السلام) بود. و در حمایت نیروهاى نظامى و پرستارى از مجروحان جنگى و تدارکات جهاد فى سبیل الله با على ابن ابى طالب (علیه السلام) است و زنان سپاه اسلام را براى کمکهاى امدادى به جبهه مقدم دعوت مى کرد. لذا وقتى معاویه به امام على (علیه السلام) مى نویسد که در راه دین جانبازىها کرده است و فضایل هاشمیان را مى شمارد و کاستى هاى معاویه و پدرش، ابوسفیان و هم پیمانانشان را بیان مى دارد، از حضرت زهرا (سلام الله علیها) به عنوان افتخار خود یاد مى کند:
… ومنا خیر نسإ العالمین، ومنکم حماله الحطب، وفى کثیر مما لنا و علیکم ؛ … بهترین زنان جهان افتخار ما و آن هیزم کش ننگ شماست. و بسیارى از این قبیل افتخارها و ننگ ها که مرز میان هاشمیان و امویان است.(12)
در این فراز از سخنان علوى دو شخص از دو حزب رو در روى هم معرفى شده است، که هردو از نظر جنسیت در شمار بانوان هستند. از حزب الله حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و از حزب شیطان ((ام جمیل)) عمه معاویه و همسر ابولهب.
اگر از نظر خصوصیت هاى فردى به موضوع نگاه کنیم، کفر ام جمیل و ایمان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر ما روشن مى شود. اگر در جنبه هاى اجتماعى آن تعمق کنیم، آن ها در دو جبهه مخالف؛ یکى براى نابودى اسلام و رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) مى کوشد و دیگرى براى سرفرازى اسلام و آیین احمدى تلاش مى کند. لذا درباره یکى سوره تبت فرود مى آید و درباره دیگرى سوره کوثر نازل مى شود.
در دیوان منسوب به حضرت على (علیه السلام) اشعارى از آن حضرت آمده که مشارکت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) درامور احتماعى را بیان کرده است.
قربى ذالفقار فاطم منى
فاخى السیف کل یوم هیاج
اى فاطمه! ذوالفقار را براى من بیاور، که شمشیر در روز جنگ برادر من است.
و چون از جهاد درراه خدا بر مى گردند، گزارش جنگ را به دختر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) باز مى گویند:(13)
حبیب لیس یعدله حبیب
و مالسواه فى قلبى نصیب(14)
محبوبى که حبیب دیگرى نمى تواند جاى او را بگیرد و براى غیر او در قلب من جایى نیست.
آیا امام على (علیه السلام) نباید به چنین همسرى مباهات کند؟!
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با امام علی (علیه السلام) مهاجرت کرد، با او ازدواج نمود و در جنگ هاى چون احد و خندق پرستار و امداد رسان پدر و شوهر بود. در فتح مکه به هنگام بیعت زنان مکه در پیشگاه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) حاضر بود و در حجه الوداع حدیث غدیر را از رسول الله (صلّی الله علیه و آله) شنید و در ابلاغ آن تا پاى جان کوشید. لذا وقتى حضرت زهرا (سلام الله علیها) به شهادت مى رسد، امام على (علیه السلام) مصیبت او را سنگین و کمرشکن مى داند و در سوگ او خطاب به رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) عرض می کند:
السلام علیک یا رسول الله عنى، و عن ابنتک النازله فى جوارک، و السریعه اللحاق بک، قل یا رسول الله عن صفیتک صبرى، و رق عنها تجلدى…؛ اى رسول خدا! سلام من و دخترت که اینک در جوار تو فرود آمده، شتابان به تو پیوسته است، برتوباد! اى رسول خدا! از فراق برگزیده تو شکیباییم کاستى گرفته و در غم فقدانش تاب و توانم نمانده است… .(15)

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 65.
2 ـ فرائد سعطین، ج 2، ص 68.
3 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 9، ص 193.
4 ـ من لایحضره الفقیه، ص 410.
5 ـ کشف الغمه، ج 1، ص 357.
6 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 95.
7 ـ همان، ص 96.
8 ـ همان، ص 92.
9 ـ دیوان امیرالمومنین على ابن ابى طالب(علیه السلام)، ص 491.
10 ـ بحارالانوار، ج 43، ص 77.
11 ـ نهج البلاغه، نامه 28.
12 ـ دیوان امیرالمومنین على بن ابى طالب(علیه السلام)، ص 129.
13 ـ همان، ص 418.
14 ـ همان، ص 89.
15 ـ نهج البلاغه، خطبه 202.
منبع:: فصلنامه فرهنگ کوثر، ش 42.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید