نویسنده:دکتر محمد باقر محسنی*
2-عظمت حضرت زهرا (س)از دیدگاه شعر فارسی
در شأن و عظمت بزرگ بانوی جهان آفرینش که خالق منان در آیات شریفه او را کوثرمی نامد و پیامبر گرامی او را ام ابیها می داند چه می توان گفت که در خور او باشد با این وجود شعرای دوستدار اهل بیت نیز هرجا که توانستند ابراز عشق و اظهار ارادت کرده اند .
الهی قمشه ای ،پیامبر گرامی را تاج او و مولای متقیان را تاجدار او دانسته اند و حسنین(علیهم السلام )را گوشواره او می نامد :
مصطفی تاج است و حیدر تاجدار فاطمه
گوهر سبطین احمد گوشواره فاطمه
ایزد یکتا بسه ساق عرش اعلی برنگاشت
نام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه
ام سبطین است و جفت مرتضی سلطان دین
زهره ی برج رسالت مه عذار فاطمه
پیش سرو قامتش شرمنده طوبای بهشت
عرشیان تکبیرگویان بر شمار فاطمه
آسمان را دامن از در و گهر پر کرده اند
تا شبی از شوق گرداند نثار فاطمه (1)
آیت اصفهانی نیز آن بزرگوار را افتخار عالم انسانی و زیب دامان پیامبرمی داند :
آنکه در توصیف و شأنش سوره ی کوثر بود
حضرت زهرای اطهر دخت پیامبر بود
افتخار عالم انسانی و فخر بشر
زیب دامان پیمبر شافع محشر بود
آنکه باشد درهمه کون و مکان فخر زمان
همسر مولای مردان ،حیدر صفدر بود
ازبرای حضرت مولا،به حق دخت رسول
در طریق زندگی لایق ترین همسر بود
مادر پاک امامان ،فاطمه خیرالنسا
شافع روز جزا صدیقه اطهر بود
نیست درخلقت زنی زیبنده تر از فاطمه
آنکه بحرقدس و تقوی را مهین گوهر بود
دکتر ناظرزاده ی کرمانی در سروده ای تحت عنوان «بانوی خاندان فضیلت »او را
افتخار عالم هستی می داند و سرافرازی اسلام به ایمان آن بزرگوار می داند :
ای افتخار عالم هستی لقای تو
پاینده چون بقای حقیقت ،بقای تو
اسلام سرفراز به ایمانت از نخست
خورشید پرتوی زفرزند ،رای تو
فرزند مصطفائی و زهرای پاکدل
ای مصطفای تو همه محو صفای تو
شوی تو مرتضی و رضایت رضای او
زن رو زمانه خیره بماند از وفای تو
فرزند ،چون حسین و حسن خود که آورد ؟
آورده ای تو ،جان دو عالم فدای تو
3-مهر و محبت فاطمه
عشق و محبت حضرت حورای انسیه زینت بخش اوراق دیوان های فارسی است و کمتر شاعری است که سخن از خاندان عصمت و طهارت به میان آورد ولی دم از مهر و محبت بانوی آب و آئینه نزند .از جمله سید رضا مؤید خراسانی می گوید :
بی یاد دوست عقده ی دل وا نمی شود
وین کار جز به خلوت شب ها نمی شود
در شرع ماست گر چه تولا فروع دین
تفسیر دین به غیر تولا نمی شود
ما را گل از محبت زهرا سرشته اند
مهرش دگر جدا از دل ما نمی شود
در جمع اولیا و رسولان ،خطیب عشق
جز در ثنای فاطمه گویا نمی شود
گر مادر زمانه بسی دختر آورد
یک از هزار مریم عذرا نمی شود
وزصد هزار مریم عذرا به مرتبت
دیگر یکی چو حضرت زهرا نمی شود (2)
و در شعری دیگر مهر آن بزرگوار را سرمایه ایمان خویش می داند :
فاطمه ای گوهر دریای راز
ما همه را سوی تو روی نیاز
یباد فدایت پدر و مادرم
خاک ره فضه تو افسرم
مهر تو سرمایه ایمان من
یاد تو باغ گل و ریحان من
ای پدرت رحمه للعالمین
مرحمتی کن به من دل غمین
خانه تو گلشن مهر و وفا
مکتب تو مکتب صدق و صفا
نیست عجب گر به چنین مکتبی
تربیت آموخته چون زینبی (3)
عاشق اصفهانی در شعری به نام «قرعه ی دولت »می نویسد :
کعبه کویت کجا و کعبه بیت الحرام
نقش پایت را شرفها هست بر رکن و مقام
رحمت حق بر دو عالم بسته بر مهر شماست
وانکه او را احتیاجی نیست بر رحمت ،کدام ؟
گرنه با مهرت بر آرد صبحدم از دل نفس
کی تواند کرد هرگز چاره ظلم و ظلام
چون خرامی سوی جنت ،بس که شوق خدمتت
بهر استقبال ،نخل طوبی آید درخرام
دست در آغوش با مهرت چو خسبم زیر خاک
با ولایت سر برآرم از لحد روز قیام (4)
4-ام ابیها
سپیده کاشانی در این باره می گوید :
ریشه سبز امامت پا گرفت
گل به دامان خدیجه جا گرفت
تا شود همراه و همراز پدر
تا شود یار علی در هر گذر
تا خدا بر ما سوی بنشاندش
تا پدر ام ابیها خواندش (5)
مؤید خراسانی می نویسد :
ای حرم خاص خداوند گار
دست خداوند ترا پرده دار
ام رب و بضعه خیرالانام
مادر دو رهبر صلح و قیام
خوانده خدا عصمت کبری ترا
گفته نبی ام ابیها ترا(6)
عباس مشفق خراسانی (کاشانی)
دیشب به سوگ ام ابیها گریستم
با خویشتن نشستم و تنها گریستم
بعد از نبی که دیده و دل غرقه شد به خون
با درد و داغ حضرت زهرا گریستم (7)
صفی علیشاه :
دلا دیدی که در درماندگی ها
نبودت ملجایی جز آل طاها
کشیدم پرده گر اسرار دانی
زسر فاطمه ام ابیها
نبود از جذبخ او آمدی کی
دل آدم بجوش از مهر حرا (8)
منصوره صدقی زاده (شقایق )
فاطمه دخت نبی ،فخر بشر
آنکه خواند ام ابیهاش پدر
آسمان شرف و بحر سخا
روشنی بخش دل پیغمبر (9)
سید محمد علی ریاضی یزدی :
آن زهره ای که مهر به نورش منور است
دردانه پیمبر و زهرای اطهر است
او را پدر رسول خدا صدر کاینات
او را علی ،ولی خدا همسر است
خواندش پدر به ام ابیها که نور او
فیض نخست و صادر اول ز مصدر است
حبیب چایچیان (حسان )
دنیاست چو قطره ای و دریا،زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا،زهرا
طاها و علی دو بیکران دریایند
و ان برزخ ما بین دو دریا زهرا
تنها نه همین مادر سبطین است او
فرمود نبی ام ابیها زهرا
غلامرضا قدسی خراسانی :
مهی زچرخ نبوت چو مهر ،جلوه نمود
که پیش طلعت او مهر و ماه برد سجود
به رتبه اش بود این بس که خواجه لولاک
همواره ام ابیها به شأن او فرمود
لا ادری ازکتاب چهارده معصوم تالیف عمادزاده
ای دخت نبی زوج علی گوهریکتا
ای بدر دجی شمس هدی ام ابیها
روی تو ضحی باشد و گیسوی تو واللیل
کوثر لب تو ،قامت تو شاخه طوبی
تو جان جهانی و جهانی به تو بسته است
تو راز نهانی و نهان در تو هویدا
5-شهادت حضرت فاطمه «س»:
یکی از مسائل جانگدازی که اکثر شعرای شیعه با یاد کرد آن نالیده اند زندگی دردناک حضرت فاطمه «س»بعد از رحلت پیامبر اکرم «ص»و شهادت مظلومانه آن بانو است ،از دست دادن پدر بزرگوارش از یک سو و مظلوم شدن شوهر ارجمندش از سوی دیگر ،رمقی برای آن بانوی داغدیده نگذاشته بود و به جای اینکه امت به ظاهر وفادار رسول خدا تسلای خاطر آن بانوی جوان دل شکسته را فراهم آورند فدک را که حق مسلم او بود با کینه غصب کردندو مولای متقیان را که حامی راستین اسلام و مسلمانان بود خانه نشین کردند و با فاصله ای اندک پس از رحلت جانسوز رسول گرامی «ص»دگرگونی های چشمگیری در سنت مسلمانی پدید آوردند همه این خلافکاریهای مدعیان خلافت و مدعیان جانشینی پیامبراسلام نمکی بود که بر زخم های کهنه آن بانوی داغدیده پاشیده می شد تا به دستور وقیحانه خلیفه دوم شقی ترین مردم بنام قنفذ با ضربه ته شمشیر و تازیانه پیکر گلفام آن نور دیده رسول خدا را مجروح ساخته و فرزندش را شهید کرد و همین بیماری شدید روز به روز آن بانو را مریض تر ساخته و بالاخره با فاصله کوتاهی پس از پدر بزرگوارش داغ جدایی اش را به دل مولای متقیان نهاد ،انعکاس این مظلومیت ها در شعر شعرای شیعه بسیار جانسوز ازدیگر موضوعات است ،از جمله مرحوم شهریار درقسمتی از ترکیب بند پرشورش چنین می نالد :
ماه آن شب خموش و سرگردان
روی صحرا و دشت می تابید
نور غمرنگ و خون پرور ماه
مه جا را نموده بود سپید
دانه دانه ستاره بر رخ چرخ
همچو اشک یتیم می لرزید
خواب گسترده بود خاموشی
بر جهان پرده فراموشی
مرغ شب آرمیده بود آرام
چشم ایام رفته بود به خواب
سایه نخلها به چهره نور
از سیاهی کشیده بود حجاب
باد در جستجوی گمشده ای
چرخ می زد چو عاشقی بی تاب
غرق ،شهر مدینه سرتاسر
درسکوتی عمیق و رعب آور
می کشید انتظار ،خاک آن شب
مقدم تازه میهمانی را
می ربود از کف گران مردی
آسمان همسرجوانی را
آتش مرگ مادری می سوخت
دل اطفال خسته جانی را
مردی آرام لیک آهسته
نوحه گر چند طفل دل خسته
بر سردوش جسم بی جان
حمل می شد به نقطه ای مرموز
همه خواهان به دل ،درازی شب
گرچه شب بود تلخ و طاقت سوز
تا مگر راز شب نگردد فاش
نبرد پی به راز شب ،دل روز
راز شب بود پیکر زهرا
که شب آوش خاک گشتش جا….(10)
آیت ا… غروی اصفهانی (مفتقر )
گوید :
نور حق در ظلمت شب رفت در خاک ای دریغ
با دلی از خون لبالب رفت در خاک ای دریغ
طلعت بیت الشرف را زهره تابنده بود
آه کان تابنده کوکب رفت در خاک ای دریغ
آفتاب چرخ عصمت با دلی غم کباب
با تنی بی تاب و پرتب رفت در خاک ای دریغ
پیکری آزرده از آزار افعی سیرتان
چون قمر در برج عقرب در خاک ای دریغ
حامل انوار و اسرار رسالت آن که بود
جبرئیلش طفل مکتب رفت در خاک ای دریغ (11)
محمد علی مجاهدی (پروانه )می نویسد :
گذشته نیمه ای از شب دریغا
رسیده جان شب بر لب دریغا
چراغ خانه مولاست خاموش
که شمع انجمن آراست خاموش
فغان تا عالم لاهوت می رفت
به روی شانه ها ثابت میرفت
علی زین غم چنان ماتست و مبهوت
که دستش را گرفته دست تابوت
شگفتا !از علی با آن دلیری
کند تابوت زهرا دستگیری ؟!
به مژگان ترش یاقوت می سفت
سرشک از دیده می بارید و می گفت
که دیده در دل شب بلبلی را
که زیر گل نهان سازد گلی را ؟
زبیتابی گریبان چاک می کرد
جهانی را به زیر خاک می کرد
علی در خاک زهرا را نهان کرد
نهان در قطره بحر بیکران کرد !
گل خود را به زیر گل نهان دید
بهار زندگانی را خزان دید(12)
عباس مشفق کاشانی در غم آن بانو چنین می نالد :
دیشب به سوگ ام ابیها گریستم
با خویشتن نشستم و تنها گریستم
بعد از نبی که دیده و دل غرقه شد به خون
با درد و داغ حضرت زهرا گریستم
از آتشی که بر جگر مصطفی نشست
توفان ز دل برآمد و دریا گریستم
بر پهلوی شکسته او آسمان گریست
آن سان ،کز ابر دیده سراپا گریستم (13)
6-مجهول بودن قبر آن حضرت «س»
اختر طوسی درباره ی مزار بی نشانه آن بانو گوید :
ای خاک در تو تاج سرها زهرا
وی قبر تو مخفی زنظرها ،زهرا
تاباب شفاعت تو بازاست چه غم ؟
گربسته شود تمام درها زهرا ؟(14)
فاطمه راکعی می نویسد :
ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای
هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای
با یاد روی خوب تو می خندد آفتاب
برخاک خسته رویش گل را بهانه ای
ای نا تمام قصه شیرین زندگی
تفسیر سرخ زندگی جاودانه ای
زهرای پاک ای غم زیبای دلنشین
تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای (15)
فصیح الزمان نیز آن بانو را گنجی می داند که در خاک سیاه نهان شده است :
چو گنج از چه به خاک سیه نهان شده ای
گل همیشه بهارم چرا خزان شده ای
تو زهره فلکی زیر خاک جای تو نیست
بر آر سر زلحد ،خشت متکای تو نیست
گرفته از چه تو را خاک تیره در آغوش
تو ای چراغ نبوت چرا شدی خاموش ؟(16)
سید فضل ال..قدسی می نویسد :
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع
شکست و دیده زدل اشک دانه دانه گرفت
زپشت پنجره ها دیدگان پراشکم
سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت (17)
محمد فکور صفا(فکور )می گوید :
معدن اسرار بود آن نور پاک
گنج را باید نهفتن زیر خاک
چشم سر را نیست تاب دید نور
نور او مخفی است تا بوم النشور
شد علی گنجور و گنجی نغز یافت
شمس ایمان بود و بر آن ماه تافت
مدفنش را کرد مخفی زیر خاک
تا نبیند مدفنش جز چشم پاک
گر چه قبرش از خان مجهول ماند
یاد او در قلب هر مقتول ماند .(18)
الهم صل علی الصدیقه الزکیه حبیبه حبیبک و ام احبائک و اصفیائک
پی نوشت ها :
*عضوهیات علمی واحد خوی
1-الهی قمشه ای ،ص420.
2-آئینه عصمت ،ص53.
3-آئینه عصمت ،ص57.
4-عاشق اصفهانی ،ص240.
5-آئینه عصمت ،ص126.
6-آئینه عصمت ،ص53.
7-آئینه عصمت ،ص299.
8-آئینه عصمت ،ص369.
9-آئینه عصمت ،ص395.
10-دیوان شهریار ،ص121.
11-دیوان آیت الله غروری ،ص336.
12-آئینه عصمت ،ص324.
13-آئینه عصمت ،ص333.
14-آئینه عصمت ،ص550.
15-آئینه عصمت ،ص555.
16-آئینه عصمت ،ص116.
17-آئینه عصمت ،ص127.
18-آئینه عصمت ،ص140.
فهرست منابع و مآخذ
1-آئینه عصمت ،محمود شاهرخی ،مشفق کاشانی ،انتشارات اسوه ،چاپ اول .
2-دیوان شهریار،انتشارات ستوده ،چاپ دوم ،1372.
3-ریحانه النبی (ص)،علی اصغر یونسیان ،چاپ صدر ،چاپ اول .
4-سیمای حضرت علی (ع)،و حضرت فاطمه (س)،زهرا خلفی ،چاپ سلمان فارسی ،1377.
5-شرح زندگانی ام الائمه صدیقه کبری ،سازمان چاپ .
6-زندگینامه انبیاء و چهارده معصوم ،صادق ظاهر خوئی ،نشر عقیل ،چاپ اول ،تهران 1383.
7-فاطمه الزهرا ،گفتار علامه امینی ،به کوشش حبیب چایچیان ،انتشارات امیر کبیر ،چاپ دوم ،1363.
8-جلوه های ولایت در شعر فارسی ،زیر نظر احمد احمدی بیرجندی ،مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی ،چاپ اول ،مشهد 1380.
نشره پایگاه نور،شماره 11.