علاّمه معقول و منقول و استاد عشق و شهود، آیت الله حسن زاده آملی در درس خویش می فرمود که عشق از واژه عشقه گرفته شده است که به معنای پیچک است. پیچک گیاهی است که به دور اصل خود می چسبد و آن را تکیه گاه خود قرار می دهد و رشد و نمو می کند و غذای خود را نیز با ریشه های بسیاری که در درخت اصلی فرو می کند به دست می آورد.
وی هم چنین می گفت که خشم و غضب برخاسته از آتش دوزخ است که هفتاد بار آن را فرو کاسته اند تا به شکل خشم در آدمی خود را نشان دهد. از این رو هنگامی که انسان خشمگین می شود خونش به جوش می آید و می سوزد و تباه می گردد. به این معنا که روح در جسم و جسم در روح اثر می گذارد و آثار آن، هر یک در دیگری به چشم می آید. امر روحی و روانی موجب می شود تا جسم تحلیل رود و امری جسمی می تواند روح و روان را افسرده و حتی به جنون و دیوانگی بکشاند.
درباره استاد عرفان انصاری همدانی که از شاگردان استاد قاضی طباطبایی استاد کل بسیاری از انسان های وارسته ای چون علاّمه طباطبایی، هاشم زاده آملی و بهجت و کشمیری و ده ها شخصیت برجسته دیگر بوده و در گلزار علی بن جعفرعلیه السّلام قم دفن است می نویسند:
وی را در اواخر عمر به خاطر دردی به بیمارستانی می برند. پزشک درمان گر و حاذقی را به بالین وی می برند. پزشک لازم می بیند که قلب را جراحی کند و بشکافد. پس از آن که درمان و معالجه انجام می شود. پزشک نزد پسر علاّمه انصاری همدانی می آید و می پرسد که ایشان در جوانی عاشق کسی شده که به وصال وی نرسیده است؟
پسر می پرسد: چه شده که چنین پرسشی می کنی؟
پاسخ می شنود: چون هنگامی که قلبش را درآوردم تا درمان کنم دیدم همانند دلی بود که در اثر آتش، کباب و سوخته شده باشد. به نظرم گرفتار عشقی شده و به دلیل عدم وصالش چنین دل سوخته داشته است.
پسر علاّمه موضوع را با پدر در میان می گذارد و علاّمه انصاری همدانی می فرماید: پزشک حاذق و ماهری بوده ولی نفهمید که این دل سوختگی من از کجاست؟