فدک چیست؟
الف) موقعیت جغرافیایی فدک
فدک دهکدهای در شمال مدینه بود که تا آن شهر دو یا سه روز راه فاصله داشت.1این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی2 آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده میشدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود 120 یا 160 کیلومتر ذکر میکنند.3
ب) فدک و رسول خدا(صلی الله علیه واله)
در سال هفتم هجرت، پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) برای سرکوبی یهودیان خیبر که علاوه بر پناه دادن به یهودیان توطئهگر رانده شده، از مدینه به توطئه و تحریک قبایل مختلف علیه اسلام مشغول بودند، سپاهی به آن سمت گسیل داشت و پس از چند روز محاصره دژهای آن راتصرف کرد.
پس از پیروزی کامل سپاه اسلام ـ با آن که اختیار اموال و جانهای شکست خوردگان همگی در دست پیامبر(صلی الله علیه واله) قرار داشت ـ رسول خدا(صلی الله علیه واله) با بزرگواری تمام، پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آنها اجازه داد نصف خیبر را در اختیار داشته باشند و نصف دیگر از آن مسلمانان باشد. بدین ترتیب، یهودیان در سرزمین خود باقی ماندند تا هر ساله نصف درآمد خیبر را به مدینه ارسال دارند.
با شنیدن خبر پیروزی سپاه اسلام، فدکیان که خود را همدست خیبریان میدیدند، به هراس افتادند؛ اما وقتی خبر برخورد بزرگوارانه پیامبر(صلی الله علیه واله) با خیبریان را شنیدند، شادمان شدند و از رسول خدا(ص) خواستند با آنان همانند خیبریان رفتار کند. پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) این درخواست را پذیرفت.4
ج) تفاوت فقهی حکم خیبر و فدک
رفتار رسول خدا درباره فدک و خیبر یکسان مینماید؛ ولی این دو سرزمین حکم همسان ندارند. مناطقی که به دست مسلمانان تسخیر میشود، دو گونه است:
1. مکانهای که با جنگ و نیروی نظامی گشوده میشود. این سرزمینها که در اصطلاح «مفتوح العنوه» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده میشود، به منظور تقدیر از تلاش جنگجویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار میگیرد و رهبر جامعه اسلامی چگونگی تقسیم یا بهرهبرداری از آن را مشخص میسازد.5 منطقه خیبر، جز دو دژ آن به نامههای «وطیح» و «سلالم»،6 این گونه بود.
2. مکان هایی که با صلح گشوده میشود؛ یعنی مردم منطقهای با پیمان صلح خود را تسلیم میکنند و دروازههای خود را به روی مسلمانان میگشایند. قرآن کریم اختیار این نوع سرزمینها را تنها به رسول خدا(صلی الله علیه واله) سپرده است7 و مسلمانان در آن هیچ حقی ندارند.
فدک و دو دژ پیش گفته خیبر این گونه فتح شد. بنابراین، ملک رسول خدا(صلی الله علیه واله) گشت. طبری مورخ بزرگ میگوید: «و کانت فدک خالصه لرسول الله(صلی الله علیه واله) لانهم لم یجلبوا علیها بِخِیْلٍ و لا رکاب؛8فدک ملک خالص پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) بود. زیرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پیاده نظام نگشودند.»
د) ارزش اقتصادی فدک
درباره ارزش اقتصادی فدک بسیار سخن گفتهاند. برخی از منابع شیعی درآمد سالیانه آن را بین بیست و چهار هزار تا هفتاد هزار دینار نوشتهاند9 و برخی دیگر، نصف در آمد سالیانه آن را 24هزار دینار نگاشتهاند. ابن ابی الحدید معتزلی10از یکی از متکلمان امامی مذهب چنان نقل میکند که ارزش درختان خرمای این ناحیه با ارزش درختان خرمای شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود.11
به نظر میرسد میتوان تا حدودی ارزش واقعی اقتصادی آن را از یک گزارش تاریخی زمان خلافت عمربن خطاب دریافت. وقتی خلیفه دوم تصمیم گرفت فدکیان یهودی را از شبه جزیره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمین و درختان و میوهها قیمت گذاری کنند. کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعیین کردند و عمر با پرداخت این مبلغ به یهودیان فدک، آنها را از عربستان بیرون راند.12
بنابراین، میتوان ارزش اقتصادی فدک در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله) و ابوبکر را چیزی نزدیک به این مقدار دانست.
اختلاف حضرت زهرا(سلام الله علیها) با حکومت بر سر فدک چگونه بود؟
گزارشهای منابع شیعی و سنی نشان میدهد حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حکومت هر یک دو ادعا درباره فدک داشتند.
الف) ادعاهای حضرت زهرا(سلام الله علیها)
چنان که نزد شیعیان مشهور است، حضرت زهرا(سلام الله علیها) فدک را ملک خود میدانست و برای اثبات مالکیت خود دو راه را به صورت طولی پیمود؛ یعنی وقتی از راه اول نتیجه نگرفت سراغ راه دوم رفت.13 این دو راه عبارت است از بخشش و ارث.
1. بخشش (نحله)
عمده منابع شیعی و نیز منابع متعدد اهل سنت این نکته را بیان میکنند که نیمی از فدک در سال هفتم هجری به ملکیّت شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) درآمد و پیامبر(صلی الله علیه واله) ـ طبق آیه «و آتِ ذالقربی حقَّه؛14 حق خویشان خود را بپرداز» ـ آن را به حضرت فاطمه زهرا(س) بخشید.15
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) برای اثبات این ادعا حضرت علی(علیه السلام) و امّ ایمن را گواه قرار داد. حکومت سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را نپذیرفت و بااین بهانه که اولاً حضرت علی(علیه السلام) در این گواهی صاحب نفع است و ثانیاً ـ حتی اگر شهادت علی(علیه السلام) پذیرفته شود ـ در اثبات امور مالی گواهی دو مرد یا یک مرد و دو زن لازم است، گواهی امام علی(علیه السلام) و ام ایمن را رد کرد.16
نقد رأی دستگاه خلافت
«حلبى»،در سیره خود مطلب را به گونهاى دیگر نقل کرده و مىگوید:خلیفه مالکیت فاطمه را تصدیق نمود،ناگهان دوست وى«عمر»وارد شد،و گفت نامه چیست؟!وى گفت: مالکیت فاطمه را در این ورقه تصدیق نمودهام.وى گفت:تو به درآمد فدک نیازمند هستى،زیرا اگر فردا مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کردند،از کجا هزینه جنگى آنها را تامین خواهى نمود!و بعدا نامه را گرفت و پاره نمود. (سیره حلبى»،ج 3/400)
کردار حکومت از نظر قوانین و سنت اسلامی مردود است؛ زیرا:
1. در آن زمان فدک در دست حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بود. در آیین دادرسی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) ـ البینه علی المدعی و الیمین علی من انکرـ شاهد آوردن وظیفه مدعی و سوگند خوردن وظیفه منکر است. پس حضرت منکر به شمار میآمد و باید سوگند میخورد دیگری در این ملک حقی ندارد.
2. با توجه به آیه تطهیر17 که مفسران شیعه و سنی شأن نزول آن را درباره اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) میدانند،18اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) از هر گونه رجس و پلیدی دورند؛ و بدیهی است که مصداق این آیه نمیتواند ادعای نادرست مطرح کند.
3. محدثان شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) درباره حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمود: «ان الله یغضب لغضبها و یرضی لرضاها؛19 خداوند برای خشم فاطمه خشمگین و برای خشنودیاش خشنود میشود.» این جمله که حکومتگران نیز آن را شنیده بودند، نشان میدهد فاطمه(سلام الله علیها) در همه شؤون زندگانیاش جز در مسیر خداوند گام بر نمیدارد و بیتردید چنین فردی هرگز ادعای دروغ بر زبان نمیراند.
4. شاهد ادعاهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) شخصیتی مانند علی(علیه السلام) است که با آیاتی چون «آیه ولایت»20 و آیه تطهیر تأیید گردیده و در آیه مباهله به منزله نفس پیامبر(صلی الله علیه واله) مطرح شده است.21 افزون بر این، با بیشترین تأییدات از سوی پیامبر(صلی الله علیه واله) روبهرو است. تنها حدیث «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیث مادار؛22 علی با حق است و حق با علی است و حق بر محور علی میگردد.» برای اثبات درستی گفتار و کردارش کافی است.
این روایات در جامعه آن روز شایع بود و مسلماً حکومتگران با آنها آشنا بودند. بیتردید رد کردن شهادت چنین گواهی نشان دهنده بیاعتنایی به آیات و روایات و یا دستکم نا آگاهی از آنها است. راستی آیا روا است تصور کنیم شخصیتی که از آغاز اسلام همه هستیاش را خالصانه در طبق اخلاق گذاشته و به درگاه خداوند پیشکش کرده است، بخواهد به سود همسرش گواهی دهد.
آیا میتوان کسی را که در طول زندگانیاش از دنیا به حداقل اکتفا و اموال خود را عمدتاً وقف کرده است، به دنیاطلبی و گواهی دروغین متهم کرد؟
5. در میان اصحاب پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) به نام خزیمه بن ثابت میخوریم که به جهت شدت ایمانش پیامبر(صلی الله علیه و اله) او را به لقب «ذوالشهادتین» مفتخر کرد و گواهیاش را با گواهی دو شاهد برابر شمرد.23
اگر پیامبر(صلی الله علیه واله) شهادت چنین شخصی را در همه موارد با گواهی دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمیتواند گواهی حضرت علی(علیه السلام) را که به مراتب از «خزیمه» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟
6. به گواهی حکومتگران، پیامبر خدا(صلی الله علیه واله) «ام ایمن» را زن بهشتی معرفی کرد24واضح است چنین شخصیتی هیچگاه گواهی دروغ نمیدهد.
در این جا از نظر تاریخی پرسشی اساسی رخ مینماید: به راستی اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) فدک را به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بخشیده بود، چرا آن حضرت(سلام الله علیها) نتوانست شاهدان بیشتر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7ـ11ه••) فدک در اختیار وی قرار داشت؟
در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:
1. گزارشهای این واقعه نشان میدهد این بخشش درون خانوادگی بوده و پیامبر(صلی الله علیه واله) صلاح ندید آن را آشکارا برای مردم اعلام کند. حضرت(صلی الله علیه واله) تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتی مصلحت ندید افرادی مانند عباس(عموی رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخش قرار دهد.
مصالح این امر را میتوان اموری چون متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادتهای درون خانوادگی یا بالا رفتن سطح توقع بعضی از همسران دانست.
2. ممکن است جمعی از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم برای گواهی دادن بیبهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز نصّ غدیر خم خودداری میکردند.
3. گزارشهای این واقعه نشان میدهد حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیه واله) در زمان حیات پدر بزرگوارش ـ با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادی آن سامان ـ اختیار آن را کلاً به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح میداند مازاد درآمد آن را مصرف کند. با این واگذاری بسیاری چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر(صلی الله علیه واله ) در فدک تصرفاتی حاکمانه رهبر جامعه مسلمانان است، در حالی که در واقع آن حضرت (صلی الله علیه واله) همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام میداد.25
2. ارث
پس از آن که حکومت شهادت گواهان حضرت(سلام الله علیها) را نپذیرفت، حضرت زهرا(سلام الله علیها) از راه دیگر وارد شد و از حکومت خواست میراث پدرش را که فدک نیز بخشی از آن است،26 به او واگذار کند و در این مورد به نص آیه قرآن درباره ارث متمسک شد: «یوصیکم الله فی الولادکم للذکر مثل حظ الانثیین…؛27 خداوند به شمار درباره [ارث] فرزندانتان سفارش میکند که سهم پسر دو برابر دختر است… .»
ظاهر این آیه عام است و انبیا و غیر انبیا را شامل میشود. ابوبکر در برابر این آیه چنان استدلال کرد که انبیا از خود ارث باقی نمیگذارند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتی فرزندانت از تو ارث میبرند؛اما ما از رسول خدا(صلی الله علیه واله) ارث نمیبریم؟!28 آن گاه به آیات دیگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پیامبران گذشته سخن به میان آورده است، تمسک جست؛ مانند آیه ششم سوره مریم و آیه شانزدهم سوره نمل. در آیه ششم سوره مریم، حضرت زکریا بیان میدارد که «خداوندا، من از خویشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بیمناکم… پس فرزندی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد.»29 در آیه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سلیمان پیامبر، از پدرش داوود پیامبر سخن به میان آمده است.30سؤالی که در این جا به ذهن میرسد، آن است که اگر حضرت زهرا(س) میتوانست فدک را از طریق ارث به دست بیاورد، باید میدانست پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) وارثان شرعی دیگری به عنوان همسران دارد و فدک تنها از آن حضرت(سلام الله علیها) نمیگشت. پس چرا از ابوبکر میخواهد تمام فدک را از طریق ارث به او واگذار کند؟
در پاسخ باید گفت:
1. حضرت(س) تمام فدک را شرعاً از آن خود میدانست و چون ادعای بخشش او را نپذیرفتند، به ادعای ارث متوسل شد.
2. اگر آن را از راه ارث به او میدادند، در این هنگام طبق قانون ارث اسلام تنها 81 آن میان تمام همسران پیامبر(صلی الله علیه واله) تقسیم میشد31 و 87 آن به حضرت(س) میرسید. بنابراین، طبیعی مینمود که حضرت(س) به جهت فراوانی سهمش ادعای خود را در ظاهر به صورت کلی بیان دارد.
ب) ادعاهای حکومت!
حکومت در مقابل حضرت(س) عمدتاً دو ادعا مطرح کرد:
1. صدقه بودن فدک
معنای این عبارت آن است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) فدک را به کسی نبخشید و با آن به گونه صدقه جاریه برخورد کرد؛ یعنی رسول خدا(صلی الله علیه واله) از درآمد فدک زندگانی شخصی حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگر بنیهاشم را تأمین میکرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف میرساند.32
از آن جا که ابوبکر خود را جانشین مشروع پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) میدانست، میخواست با در اختیار گرفتن فدک، این مشروعیت ادعایی را برای همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشی از این زمین نوعی خلل در مشروعیت حکومتش پدید میآورد.
این ادعا با چالشهای زیر روبهرو است:
1. ظاهر آیه هفتم سوره حشر که قبلاً به آن اشاره شد، آن است که این سرزمین از سوی خداوند ملک پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) قرار گرفت.
2. روایات شیعه و سنی بر این نکته تصریح دارند که بانزول آیه «و آت ذالقربی حقه» پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) این زمین را به صورت بخشش به فاطمه زهرا(س) واگذار کرد. جالب آن است در آیه از حق ذالقربی (خویشان نزدیک) سخن به میان آمده و آن را حق ایشان دانسته است.33
3. حتی اگر ظاهر رفتار پیامبر(صلی الله علیه واله) چیزی غیر از ملکیت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتی شخصیتی مانند حضرت فاطمه(س) به همراه شاهدانی چون حضرت علی(علیه السلام) و ام ایمن ادعای بخشش میکنند باید ادعای آنها بر ظاهر رفتار پیامبر مقدم شود.
4. حتی اگر بپذیریم این ملک در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) صدقه بود، لزوماً معنای آن این نیست که حکومت جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) سرپرست این صدقه خواهد بود؛زیرا ممکن است آن را صدقهای خانوادگی و در اصطلاح نوعی وقف خاص بدانیم که متولی آن افرادی از خود آن خاندانند.
چنان که طبق بعضی از گزارشهای اهل سنت، عمر در زمان حکومت خود فدک را به حضرت علی(ع) و عباس واگذار کرد تا خود در میان خود همانند پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) با این سرزمین رفتار کنند.34
5. حتی اگر تصرفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) راتصرفاتی حاکمانه بدانیم و معتقد باشیم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستی این ملک را به عهده گرفت، باید توجه داشت در آن زمان مهمترین چالش میان حکومت و اهل بیت(ع) مشروعیت حکومت بود که اهل بیت(ع) آن را طبق نصوص پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) نمیپذیرفتند. در این موقعیت، بدیهی بود زیر بار لوازم این مشروعیت نیز نروند و به عهده گرفتن سرپرستی فدک از سوی حکومت را نپذیرند.
2. حدیث نفی ارث پیامبران
منظور از این حدیث، روایتی است که ابوبکر آن را از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل کرد: «انا معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقه؛35 ما جماعت پیامبران از خود ارث باقی نمیگذاریم. هر چه از ما ماند، صدقه است».
درباره این حدیث باید یادآور شد:
1. تا آن زمان این حدیث را جز ابوبکر هیچ کس نشنیده بود. بسیاری از محدثان نیز بر این نکته اتفاق نظر دارند که راوی این حدیث تنها ابوبکر بود. البته بعدها پشتیبانانی چون مالک بن اوس یافت و در دهههای بعد عمر، زبیر، طلحه و عایشه نیز در شمار مؤیدان آن جای گرفتند.36
2. ابوبکر با نقل این حدیث ناقل سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حضرت علی(علیه السلام) و ام ایمن ناقل سخن و کردار پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مبنی بر بخشش فدک بودند. بدیهی است باتوجه به فزونی شمار ناقلان در این سمت و نیز شخصیت آنها که بیشترین تأییدات را از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) دارایند، باید قول آنها بر قول ابوبکر مقدم شود.
3. این حدیث با آیات متعددی از قرآن که در آن میراث انبیا مطرح شده است، منافات دارد و بدیهی است نمیتوان تنها با یک حدیث در مقابل این آیات صریح ایستادگی کرد.
4. اگر طبق این حدیث معتقد شویم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) هیچ گونه مالی به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل سنت بعضی از اموال آن حضرت(صلی الله علیه واله) مانند وسایل شخصی و نیز حجرههای آن حضرت(صلی الله علیه واله) به ارث میرسید.37
چرا علی علیه السلام فدک را پس نگرفت ؟
امام علی علیه السلام در نامهای به عثمان بن حنیف چنین نوشت : «… از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده ، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن، چشم طمع دوختند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند ، و بهترین داور و حکم خداست . مرا با فدک و غیر فدک چه کار ، در حالی که آرامگاه فردای آدمی قبری است که در تاریکی آن آثار وی محو میشود و اخبارش ناپدید گردد … » (نهج البلاغه ، نامه 45) ابن ابی الحدید (دانشمند سنی معتزلی) در شرح این نامه مینویسد : «علی و خاندانش فدک را رها نکردند مگر به اجبار و از روی غصب ، لذا حضرت بعد از جملات اولیه میگوید : “بهترین حکم و داور خداست” ، و این ، سخنِ کسی است که شکایت دارد و تظلم میکند». (شرح نهج البلاغه ، ج 16 ، ص 208)
درباره اینکه چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دوران حکومتش اقدام به پس گرفتن فدک نکرد ، روایاتی از امامان معصوم (علیه السلام) نیز رسیده است ؛ از جمله : «ابراهیم کرخی از امام صادق (علیه السلام) پرسید : چرا امیر مؤمنان هنگامی که به خلافت رسید فدک را رها کرد؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد : « او به پیامبر اقتدا کرد. عقیل ، پس از هجرت پیامبر به مدینه ، خانه آن حضرت را بدون رضایتش فروخت . هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه واله) مکه را فتح کرد از ایشان پرسیدند : یا رسول الله آیا به خانه خود باز نمی گردید ؟ حضرت فرمود : “مگر عقیل برای ما خانهای گذاشته است؟! ما خاندانی هستیم که اگر به ظلم از ما چیزی را بگیرند آنرا بازپس نخواهیم گرفت.” از اینرو ، امیر مؤمنان پس از تصدی خلافت، فدک را پس نگرفت». (علل الشرایع ـ ج1 ـ ص 154)
البته عدم اقدام علی (علیه السلام) ، نشانه رضایت وی بر بقای غصب نیست ؛ بلکه همانطور که خود حضرت، داوری را به خداوند واگذار نموده است، فرزندان آن حضرت نیز پس از شهادت وی ، هرگاه فرصتی مییافتند ، یاد فدک را زنده میکردند.
برای اطلاع بیشتر می توان به کتاب فروغ ابدیت، ج 2، ص 271 وکتاب فـدک ؛ نوشته آیه الله رضا استادی مراجعه کنید .
پی نوشت :
1. معجمالبلدان، یاقوت حمومی، ج5و6، ص417.
2. دانشنامه امام علی(ع)، ج8، ص355(مقاله فدک).
3. همان، ص351.
4. تاریخ الطبری، محمدبن جریر طبری، ج2، ص302و303؛ فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذری، ص42؛ السقیفه و فدک، ابوبکر احمدبن عبدالعزیز جوهری، ص97.
5. الاحکام السلطانیه، ابوالحسن ماوردی، ص139.
6. تاریخ الطبری، ج2، ص302.
7. حشر(59):6.
8. تاریخ الطبری، ج2، ص302.
9. بحارالانوار، مجلسی، ج29، ص123.
10. همان، ص116.
11. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16، ص236.
12. السقیفه و فدک، ص98.
13. النص و الاجتهاد، سید عبدالحسین شرف الدین، ص61.
14. اسرا(17)26.
15. شرح نهج البلاغه، ج16، ص268و275.
16. همان، ص214و220؛ فتوح البلدان. ص44.
17. احزاب(33):33.
18. فدک فی التاریخ، شهید سیدمحمدباقر صدر، ص189.
19. برای اطلاع از مصادر این حدیث در کتب اهل سنت مراجعه شود به: فدک فی التاریخ، ص118.
20. مائده(5):55.
21. آل عمران(3):61.
22. موسوعه الامام علیبنابیطالب(ع)، ج2، ص237ـ243.
23. شرح نهج البلاغه، ج16، ص273.
26. شرح نهج البلاغه، ج16، ص217.
27. نساء(4):11.
28. شرح نهج البلاغه، ج16، ص218و251.
25. شهید صدر احتمالاتی چون دوری فدک از مدینه و امکان عدم اطلاع مدنیان و نیز احتمال کشته شدن شاهدان ا حتمالی را ابراز میدارد. (فدک فیالتاریخ، ص187).
24. الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص121.
29. واضح است، با توجه به بیمناکی حضرت زکریا از وارثان فعلی خود، مراد او از ارث در این جا ارث در امور مالی است نه ارث نبوت و حکمت که این دو قابل ارث نیستند و خدا به هر کس بخواهد عطا میکند.
30. الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص144.
31. نساء(4):12.
32. شرح نهجالبلاغه، ج16، ص216و219و225.
33. همان، ص268و275.
34. همان، ص221ـ223.
35. همان، ص218
36. همان، ص221ـ227.
37. فدک فی التاریخ، ص149. 5/940