از حالات عُرفا این است که سخن موجودات را فهم کنند و این چنین مقامی را بسیاری از عرفا در وسط طریقت خود دست یابند. هم چنان که جناب مُحیی الدّین ابن عربی از شیخ ابوالعبّاس حریری نقل کرده است . ملاّی جامی در “نَفَحَاتُ الاُنس” متن “فُتوحات مَکّیّه” را ترجمه کرد:
شیخ ابوالعبّاس حریری در سنه ثلاث و ستمائه (در سال ۶۰۳ هجری) در مصر با من گفت که : با شیخ ابو عبدالله قربانی در بازار می رفتم . وی قصریه ای گرفته بود از برای فرزند صغیر خود – و قصریه ظرفی را گویند از شیشه که در آنجا بول کنند – و جماعتی مردم صالح با من پیوستند. جایی بنشستیم که چیزی خوریم. خاطر بر آن قرار گرفت که به جهت نان خورش قدری شیره ی نیشکر بگیریم . ظرفی حاضر نبود .گفتم : آن قصریه نو است و هیچ ناپاکی در آنجا نرسیده است , شیره شکر را در در آنجا کردند. چون بخوردیم و مردمان پراکنده شدند , با ابو عبدالله می رفتیم و قصریه در دست وی , ناگاه از آواز درآمد که:
“بعد از آن که اولیاء الله در من چیزی خورده باشند, من جایگاه بول و ناپاکی شوم ؟سوگند به خدا که همچنین نخواهند بود.”
از دست وی بجست و بر زمین افتاد و خرد بشکست و از آن صورت حالتی عجب در ما تصرّف کرد. شیخ-رضی الله عنه-می گوید که : با شیخ ابوالعبّاس گفتم که : شما از موعظه آن قصریه غافل شده اید. مقصود نه آن است که شما توهّم کرده اید, بسیار ظرف ها که در آنجا کسانی بهتر از شما خورده اند و جایگاه ناپاکی نشد , بلکه مقصود تنبیه شما بوده است که بعد از آن که دل های شما موضع معرفت خدای -تعالی- شده است, نمی باید که آن (را) موضع اغیار گردانید و در آنجا چیزهایی را که خدای -تعالی-از آن نهی کرده است جای دهید.
و آن که بشکست به آن است که می باید که پیش حق -سبحانه-همچنین شکسته باشید. پس ابوالعبّاس انصاف داد که ما متنبّه نشده بودیم به آنچه تو فرمودی.
کتاب ریاضت سالکین(آداب مرید پیش از یافتن شیخ)-ترجمه وشرح میزان باب پنجاه وسوم فتوحات مکّیّه محیی الدّین ابن عربی