نویسنده:محمد صالحی
مقدمه :
انسان در نگاه خداوند ، خلیفه او روی زمین 1 بوده که می تواند و باید به تمامی صفات خداوند متخلق شده 2 و جایگاه رفیع قرب الهی پیدا نماید 3 . به همین دلیل است که رسولان مکرم (ع) را بارها و بارها 4 بسوی انسان فرستاد تا جایگاه واقعی او را در جهان هستی به او گوشزد کرده 5 و از افتادن در بیراهه های سنگلاخی امیال و خواهش های نفسانی و اسفل السافلین 6 دنیایی 7 بره اند .
در حقیقت ، هر انسان از آنچنان کرامتی در نزد خداوند برخوردار است 8 که حتی رسولانش را ، با تمام ویژگی های بشری 9 ، از بین آنها 10 و نه از عالم بالا برگزیده ، تا گنج های پنهان عقول انسانی را آشکار 11 و ضمن مشارکت دادن خرد جمعی آنها در تصمیمات خود 12 ، راه بسوی معنویت نهایی جهانی را هموارتر کنند 13 .
و همین نگاه انسانی و بشری خداوند به پیامبر است که او را بهترین الگوی اخلاقی جامعه معرفی می نماید 14 . و الا چهره قدسی و فرا انسانی دادن به او ، نه تنها او را هزاران بار از دسترس مردم در ” الگو برداری “دور می نماید که ارزش افزوده ای نیز به ساحت او نخواهد افزود .
چرا که ، همین بشر با امکان ” خطا و توبه ” ، است که منظور از خلقت خداوندی 15 و مورد مباهات حضرت ربوبی 16بوده است . و هموست که در آخر راه می تواند به چنان مقام رفیعی در بارگاه حضرتش بیابد و در جوار او سکنا گزیند 17 که حتی جبرئیل امین که بالاترین مقام مخلوقات خداوندی را دارا بوده است ، جرات نزدیک شدن به آن جایگاه را به خود نمی دهد 18 .
در همین راستا ست که رسول مکرم اسلام (ص) ، برای آن که چهره قدسی و اسطوره ای فرا انسانی که خیل ناکسان برای او ترسیم کرده بودند را از ذهن مردمان بزداید و راه را برای ارتباط همگان با خود باز نماید ، ندا در می دهد که :
” قل انما انا بشر مثلکم یوحى الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا 19 .”
که من در فضای ابلاغ وحی و پیام معنویت و اخلاق 20 و در یک کلام نگاه توحیدی به کل جهان هستی 21 ، در چنان جایگاه رفیع روحانی و حفاظت الهی قرار دارم 22 که به هیچ روی تخلفی از آن نخواهم داشت ، ولی در حوزه های مربوط به امور سیاسی ، اجتماعی ، فردی و … ، یک از هزاران مجموعه بشری با همان ویژگی های بشری هستم 23 که خداوند برای رشد فکری و تصمیم صحیح تر ، امر به مشارکت دادن خرد جمعی در تصمیمات من فرموده است ، آنجا که می فرماید :
و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل على الله 24 .
یکی از مصادیق بارز این نگاه زیبای پیامبر به جایگاه مردم در رهبری رو به جلوی جامعه ، در جریان جنگ بدر ، آن هم در همان ابتدای تشکیل جامعه مبتنی بر فرهنگ اسلامی ، اتفاق افتاد ، آن جا که ، محل استقرار و آرایش نیروهای نظامی خود را به مشورت آنها ، از محلی که خود در نظر گرفته بود تغییر داد و به صراحت ، به همگان ( در همه اعصار و قرون ) اعلام کرد که تصمیمات سیاسی و اجتماعی من ، لزوما پیام وحی نبوده و بخاطر همین امر ، جهت غنای بیشتر تصمیماتم به مشارکت عقول و خرد جمعی جامعه 25 نیاز دارم .
جنگ بدر و تغییر نظر پیامبر (ص) بخاطر نظر حباب ابن منذر
روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت26 نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود . در این روز یکی از مهمترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نو پای پیامبر (ص) به همراه داشت . مشاهده امدادهای غیبی ، ذلّت سران کفر ، نتیجه توکل بر خداوند متعال ، دفاع از کیان اسلام در پرتو ایمان ، جلوه حقیقی پایداری در راه اندیشه ، آشکار شدن برخی از فضائل و مناقب پیامبر (ص) ، نمایش مشارکت پیامبر در خرد جمعی ، مشخص شدن جایگاه وحی در افعال و افکار پیامبر (ص) ، تبلور وحدت و همدلی در میان مسلمانان ، و به نمایش درآمدن شکوه و عظمت اسلام ، بخشی از آثار مفید این مبارزه بین حق و باطل میباشد .
از آنجا که حرکت زیبای پیامبر (ص) در رابطه با مشاوره عمومی و خصوصا صرف نظر از نظر خود و پذیرش نظر حباب ابن منذر ، موضوع این مقال است ، به اختصار آن را در ادامه خواهیم آورد :
لشکر حضرت رسول (ص) به دستور حضرتش در نقطهای پست و سرازیری از ناحیه بدر موضع گرفته بود و لشکر قریش در نقطه مرتفعی فرود آمده بودند .
قرآن کریم به این موضعگیری متقابل اشاره میکند و میفرماید: « اذْ اَنْتُمْ بِالْعُدْوَهِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَهِ الْقُصْوی »27 ؛ « به یاد آرید آن هنگامی را که شما در طرف پایین ( بدر ) و آنها در جای بلندی موضع گرفته بودند . »
حباب بن منذر ، نزد پیامبر (ص) آمد و عرضه داشت :
یا رسول الله ! آیا به فرمان خداوند این نقطه را انتخاب کردهای ؟ و وحی بوده است ؟ – که ما بدون چون و چرا از آن اطاعت کنیم – یا اینکه طبق تشخیص شخصی خود این ناحیه را برای نبرد ، مناسب تشخیص دادهای ؟
&& رسول خدا (ص) پاسخ داد :
از طرف خداوند دستور خاصی به من نرسیده است .
حباب گفت :
به نظر من ما باید لشکر را به کنار آبی ببریم که در نزدیکی دشمن است ، سپس در کنار آن حوضی بسازیم که برای خود و چهارپایانمان همیشه به آب دست رسی داشته باشیم .
&& پیامبر اکرم (ص) فرمود :
نظر خوبی است .
سپس به لشکر دستور حرکت داد . آنان در نزدیکی دشمن و در کنار آب فرود آمدند و در آنجا حوضی ساختند و آن را پر از آب کردند .
این طرح حباب بن منذر که مورد پسند پیامبر (ص) بود سرکردگان کفار را خوش نیامد و آنان نقشه ویرانی حوض را در سر پروراندند . اسود مخزومی یکی از جنگجویان قریش که مردی خشن ، تندخو و لجباز بود با مشاهده حوض آبی که لشکر اسلام ساخته بود ، با خود عهد کرد که : یا حوض را ویران کند یا از آن بنوشد و یا کشته شود . با همین اندیشه به سوی حوض حمله بر د. سردار رشید اسلام ، حضرت حمزه که پاسداری از حوض را به عهده داشت از نزدیک شدن اسود مخزومی به آب جلوگیری کرد و در یک مبارزه قهرمانانه فرد مهاجم را هلاک نمود .
البته ، پیامبر (ص) و یاران آن حضرت کسی را از نزدیک شدن به آب برای رفع تشنگی مانع نمیشدند ، اما اسود مخزومی که به قصد ضربه به لشکر اسلام و تخریب حوض به آن نزدیک شده بود ، قربانی هوسرانی و جهالت خود شد . او قصد آب خوردن نداشت ، بلکه میخواست ضرب شستی به مسلمانان نشان دهد . این حادثه به آغاز جنگ سرعت بخشید و در تحریک لشکر قریش نقش فوق العادهای داشت.28
مطلب تکمیلی :
رسول خدا ( ص ) در موضوعاتى که به وسیله وحى و نصِّ قرآن ، حکم آن معیّن شده بود ، نه براى خود و نه دیگران ، حقِّ مداخله قائل نبود و این دسته از احکام را بدون چون و چرا به اجرا در می آورد ; زیرا تخلّف از آن احکام ، کفر به خداست 29 .
امّا در موضوعات مربوط به کار و زندگى ، اگر جنبه فردى داشت و در عین حال یک امر مباح و مشروع بود ، افراد ، استقلال رأى و آزادى عمل داشتند و کسى حقّ مداخله در کارهاى خصوصى دیگرى را نداشت .
و هر گاه مربوط به جامعه بود حقّ اظهار رأى را براى همه محفوظ می دانست و با این که فکر سیّال و هوش سرشاری در تشخیص مصالح امور داشت ، هرگز به تحکّم و استبدادِ رأى رفتار نمی کرد و به افکار مردم بى اعتنایى نمی نمود.
نظر مشورتى دیگران رامورد مطالعه و توجّه قرار می داد و دستور قرآن مجید را عملا تأیید نموده و می خواست مسلمین این سنّت را نصب العین خود قرار دهند .
پیامبر (ص) در جنگ بدر در سه مرحله ، اصحاب خود را به مشاوره دعوت نموده و نظر آنها را جویا شد :
اوّل : درباره این که اصحاب با قریش بجنگند و یا آنها را به حال خود ترک کرده و به مدینه مراجعت کنند .
همگى جنگ را ترجیح دادند و آن حضرت تصویب فرمود 30 .
دوم : محّل اردوگاه را به معرض مشورت گذارد که نظر حباب بن منذر مورد تأیید واقع شد .
سوم : در خصوص این که با امراى جنگ چه رفتارى شود به شور پرداخت 31 .
بعضى کشتن آنها را ترجیح دادند و برخى تصویب نمودند آنها را در مقابل فدیه آزاد نمایند و رسول اکرم ( ص )با گروه دوم موافقت کرد .
نتیجه :
رسول خدا (ص) برای آموزش دادن مردم بر مبنای شورا ، آنان را تشویق می کرد که در استدلال ها و اظهار نظرهای خود ، در مسائل مختلف اجتماعی اعم از جنگ و صلح ، بین تکلیف الهی و شرعی ، و تدبیر بشری پیامبر(ص) تفاوت قائل شوند و در جاهایی که نظر خاص پیامبر(ص) است به آن حضرت مشورت دهند .
این که پیامبر (ص) پیرامون کاری ، از یاران خود نظر خواهی می کند و آنان را به مناقشه فرا می خواند که به طرحی جایگزین فکر کنند ، آنان را به اندیشه ورزی تمرین می دهد و رهبران پس از خود را رهنمون می شود که پیرامون تصمیم های خود به نظرات مردم گوش دهند .
و این باعث می شود که ” نظر ” از استحکام لازم برخوردار شود و ارتباط بین رهبری و مردم عمیق تر گردد . چرا که در عین حفظ جایگاه رهبری ، مسئولیت مشترکی در تصمیم سازی و اجرا به وجود می آید .
پی نوشت ها :
1- انی جاعل فی الارض خلیفه . سوره بقره – آیه 30
2- تخلقوا باخلاق الله- بحارالانوار- ج 58- ص 129- ماه رمضان از زبان آیت الله جوادی آملی
3- فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر – قمر – آیه 55
4- فبعث فیهم رسله ، و واتر الیهم انبیاءه – نهج البلاغه – خطبه 1
5- و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهم ا لست بربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین – سوره اعراف – آیه 172
” و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ، ذریه آنها را برگرفت ؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت ؛ (و فرمود : ) « آیا من پروردگار شما نیستم؟ » گفتند: « آرى ، گواهى مىدهیم! » ( چنین کرد مبادا ) روز رستاخیز بگویید: « ما از این ، غافل بودیم ؛ ( و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم) » ! ”
• واصطفی سبحانه من ولده انبیاء …. لیستادوهم میثاق فطرته – نهج البلاغه – خطبه 1
” خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید …. تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند .”
6- سوره تین – آیه 5
7- آنجا که خداوند هشدار می دهد : این تذهبون – سوره تکویر – آیه 26
8- و لقد کرمنا بنی ادم – سوره اسرا – آیه 70
9- قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلکم – سوره ابراهیم – آیه 11
10- ان الله اصطفی ادم و نوحا و… علی العالمین . سوره ال عمران – آیه 33
11- و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء ….. یثیروا لهم دفائن العقول – نهج البلاغه – خطبه 1
” خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانى برگزید ….تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگیزند .”
12- من شاور الرجال شارکها فى عقولهم – نهج البلاغه – حکمت 161
13- انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق – سفینه البحار، (ماده خلق). رسول اکرم (ص)
14- لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه – سوره احزاب – آیه 21
15- و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا ا تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون – سوره بقره – آیه 30
16- فتبارک الله احسن الخالقین – سوره مومنون ، آیه 14
17- فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر – سوره قمر – آیه 55
18- در سفر معراج ، در آخرین مرحله صعود ، جبرئیل از همراهی پیامبر (ص) باز ایستاد و در جواب پیامبر که علت را پرسیده بود گفت : لو دنوت انمله لاحترقت – اگر به اندازه بند انگشتی جلوتر آیم ، هستی ام خواهد سوخت – بحارالانوار ج 18، ص 382 ، باب اثبات المعراج ، ح 85
19- سوره کهف – آیه 110 – بگو : « من فقط بشرى هستم مثل شما ؛ (امتیازم این است که) به من وحى مىشود که تنها معبودتان معبود یگانه است ؛ پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد ، باید کارى شایسته انجام دهد ، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند !
20- انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق – سفینه البحار، (ماده خلق). رسول اکرم (ص)
21- استاد محمد مجتهد شبستری : … خلاصه همه مطالب گذشته این است که در قرائت نبوی قرآن از جهان ، تمامی پدیدههای طبیعی و چگونگی رقم خوردن سرنوشت و سرانجام انسان و تاریخ اقوام ، افعال یک فاعل (خدا) دیده میشوند که آن فاعل ، خود از میانه غایب است ولی افعال او به مثابه آیات ، او را نشان میدهند – مقاله ” قرائت نبوی از جهان – 1 ”
22- و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنى القى الشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله ایاته و الله علیم حکیم – لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض و القاسیه قلوبهم و ان الظالمین لفی شقاق بعید – سوره حج – آیه های 52 و 53
” هیچ پیامبرى را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو مىکرد (و طرحى براى پیشبرد اهداف الهى خود مىریخت) ، شیطان القائاتى در آن مىکرد ؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان مىبرد ، سپس آیات خود را استحکام مىبخشید ؛ و خداوند علیم و حکیم است . – هدف این بود که خداوند القاى شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارى است ، و آنها که سنگدلند ؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفتهاند ! ”
23- قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک ان اتبع الا ما یوحى الی قل هل یستوی الاعمى و البصیر ا فلا تتفکرون – سوره انعام – آیه 50
” ( ای پیامبر ) بگو : « من نمىگویم خزاین خدا نزد من است ؛ و من، از غیب آگاه نیستم ! و به شما نمىگویم من فرشتهام؛ تنها از آنچه به من وحى مىشود پیروى مىکنم. » بگو: « آیا نابینا و بینا مساویند ؟! پس چرا نمىاندیشید ؟ !» ”
24- سوره آل عمران – آیه 159
25- کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته – بحارالانوار ، ج 72 ، ص 38 ؛
26- سیره ابن هشام ، ج 2 ، ص 278 .
27- سوره انفال – آیه 42
28- سیره ابن هشام ، ج 2 ، ص 272 و 276.
29- و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون – سوره مائده – آیه 44 ( و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمىکنند ، کافرند . )
30- تاریخ طبری ج1 ص 140 و 189 ( اشیروا على ایها الناس – نظر و رای خود را به من بگوئید . )
31- سیوطی، جلال الدین؛ در المنثور، قم، مکتبه مرعشی نجفی، 1404ق، ج3، ص 202..