نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی
نقد افکار ابن تیمیّه (6)
احادیث دروغین
ابن تیمیّه برای اثبات حقانیت خوارج و ناصبی ها؛ کسانی که جنگ های امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نادرست می دانند احادیث صحیح را تکذیب می کند و به نقل علمای مذهب خود هیچ اعتنایی نمی نماید. او احادیث صحیح را نمی پذیرد و به راحتی احادیث دروغین را نقل می کند و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت های ناروایی می دهد. در موردی چنین می گوید:
علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) از برخی کارهایش، چون جنگ هایی که به راه انداخته بود پشیمان شد… شب های جنگ صفین مرتب می گفت: به خدا! عبدالله بن عمر و سعد بن مالک چه خوب کردند، اگر کار نیکی انجام دادند پاداش زیادی برده اند و اگر هم کار بدی انجام داده اند خطرش کم است. (1)
در حالی که عبدالله بن عمر و سعد بن مالک- همان سعد بن ابی وَقّاص- هر دو از بیعت نکردن با امیرالمؤمنین (علیه السلام) و شرکت نکردن در جنگ هایش پشیمان شدند و حکایت پشیمانی آن ها در منابع تاریخی موجود است.
ابن تیمیّه می افزاید:
علی در شب های صفین به پسرش حسن می گفت: ای حسن! ای حسن! پدرت گمان نمی کرد کار به این جا بکشد، کاش پدرت 20 سال قبل از این مرده بود (!!) (2).
به راستی چگونه ابن تیمیّه احادیث صحیح و متقن را که در کتاب های معتبر اهل سنت آمده، تکذیب می کند و با اطمینان می گوید: دروغ است و چنین مطلبی را به طور قاطع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت می دهد؟ گویی این یکی از مسلمات تاریخ و ضروریات مذهب است؛ حتی یک سند یا یک منبع از کتاب های اهل سنت را هم برای آن نقل نمی کند.
ابن تیمیّه گاهی در مورد برخی از سخنان خویش ادعای تواتر می کند و می گوید:
هنگامی که علی از جنگ صفین برگشت سخنش عوض شد… و خبرهای متواتری آمده که او در آخر کار از اوضاع ناراحت بود (3). گاهی علی از جنگ هایی که کرده بود اظهار پشیمانی و ناراحتی می کرد. این ها همه نشانگر آن است که او بر این نبردها دلیل شرعی نداشته است (!!) (4).
روایت متواتر به روایتی می گویند که آن قدر راویان مختلف به سندهای گوناگون آن را نقل کرده باشند که جای هیچ شک و شبهه ای در صحت و راستی آن نباشد و انسان به صدور آن یقین پیدا کند.
این اخبار متواتری که ابن تیمیّه ادعا می کند کجا هستند؟
چند سند دارند؟
چند نفر آن ها را نقل کرده اند؟
در چند کتاب وارد شده اند؟
این ها مطالبی است که هر عالمی باید آن ها را بررسی کند، آن گاه ادّعای تواتر و نصّ صحیح بنماید و به نویسندگان نسبت دهد، اما ابن تیمیّه این گونه نمی اندیشد، بلکه او می خواهد بنویسد و قلبش را آرام کند.
جایگاه حضرت علی مرتضی در پیشگاه پیامبر خدا
مگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بارها در مورد امیرالمؤمنین، همسر و فرزندانش (علیهم السلام) نفرموده بود:
انا حرب لمن حاربکم (5)؛
من در جنگم با هرکه به جنگ شما آید.
مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر دست علی (علیه السلام) را بالا نگرفت و فرمود:
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ (6)
خدایا! دوست بدار هرکه او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه او را دشمن بدارد.
مگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نفرموده بود:
من أطاع علیّاً فقد أطاعنی و من عصی علیّاً فقد عصانی (7)؛
هرکه از علی فرمان ببرد از من فرمان برده و هرکه از فرمان او سرباز زند از فرمان من سرباز زده است.
مگر آن حضرت نفرموده بود:
عادی الله من عادی علیّاً (8)؛
خدا دشمن است با هرکه با علی دشمن باشد.
مگر آن بزرگوار نفرموده بود:
إنّ الشقی کلّ الشقی من أبغض علیّاً فی حیاته ( حیاتی ) و بعد وفاته ( وفاتی ) (9)؛
تمام شقاوت و بدبختی در کسی است که علی را دشمن بدارد؛ در دوران زندگی و بعد از وفات او ( در دوران زندگی و بعد از وفات من ).
مگر حب و بغض امیرمؤمنان علی (علیه السلام) علامت ایمان و نفاق نبود؟ (10) مگر نمی گفتند که ما، منافقان را با بغض علی می شناختیم؟ (11)
ابن تیمیّه تمام این حدیث ها و موارد دیگر را که در کتاب های معتبر اهل سنت فراوان آمده است، فراموش کرده، حتی مبانی سقیفه و مکتب خلفا را نیز نادیده گرفته که می گفتند: هرگاه با کسی بیعت شد هرکس بعد از او حرفی بزند باید کشته شود. (12)
او حتی تاریخ پرافتخار زندگانی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فراموش کرده که چه کسانی ابتدا به شورش دست زدند و پیمان شکستند و چه کسانی مرتب لشکر می فرستادند و شهرهای مسلمانان را غارت می کردند، زنان و کودکان را می کشتند و به نوامیس مسلمانان تجاوز می کردند.
در تاریخ آمده است: معاویه مرتب به شهرهای مرزی لشکر می فرستاد و به قتل و غارت می پرداختند. یکی از فرماندهان آن لشکرها، بُسر بن ارطاه بود که آن قدر خونریزی و چپاولگری نمود تا بر اثر دعای امیرمؤمنان علی (علیه السلام) عقلش را از دست داد. او دو فرزند کوچک ابن عباس را در مقابل چشم مادرشان سر برید.
آیا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نباید پاسخ این شورش ها و ناآرامی ها را بدهد؟
آیا نباید با پیمان شکنانی که در بصره جمع شدند، والی حضرت را کشته و مردم را قتل عام کردند و بیت المال را به تاراج بردند جهاد کند؟ آیا نباید با خوارجی که از دین بیرون رفته و آن حضرت را کافر دانستند و لشکری برای از بین بردن اسلام فراهم کردند، پیکار نماید؟ آیا او باید این آشوب گران داخلی را رها کرده و به ادامه ی فتوحات (!!) چنگیزی بپردازد؟
آری، ابن تیمیّه به راحتی تمام احادیث و مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را انکار کرده و مرتب می گوید: « دروغ است »، « به اتفاق علما دروغ است » و « بی خردان آن ها را نقل می کنند ».
اما از آن طرف نسبت های ناروا و تهمت های دروغین را به طور قاطع و بدون کوچک ترین تردیدی به آن حضرت نسبت می دهد و می گوید:
کار به جایی رسید که علی گفت: اگر بدانم کسی مرا بر ابوبکر و عمر برتری داده به او تازیانه می زنم؛ همان طور که دروغ گو را تازیانه می زنند (13).
این مطلبی است که ابن تیمیّه در جاهای متعددی از کتابش آورده، ولی حتی یک منبع و مصدر برای آن معرفی نکرده است.
آیا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) مانند عمر است که همیشه تازیانه اش در دست باشد و هرگاه ناخوش شد بر سر مردم بکوبد؟! آیا او کسی را به خاطر این اعتقاد کتک زده است؟
مگر نبودند در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیاری از صحابه که در حضورش، آن حضرت را از ابوبکر و عمر برتر می دانستند، آیا آن حضرت بر سرشان تازیانه کوفته است؟!
ابن حزم و هم چنین ابن عبدالبر-که از بزرگان علمای اهل سنت هستند- هرکدام جداگانه در کتاب های خود اسامی تعداد زیادی از صحابه را آورده اند که آن ها به افضلیت آن حضرت بر شیخین قائل بوده اند (14).
جالب این که همین حدیثی را که ابن تیمیّه به طور مسلم و قاطعانه و بدون تردید به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت می دهد، محقق منهاج السنّه دکتر محمد رشاد سالم در چاپ جدید، تضعیف کرده و در پاورقی آن نوشته که این حدیث ضعیف است (!!)
ابن تیمیّه در جای دیگر کتابش به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) دروغ بسته، می گوید:
در حدیث صحیح وارد شده که علی (رضی الله عنه) گفت: نیمه شب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر سر بالین من و فاطمه آمد و گفت: چرا برنمی خیزید نماز بخوانید.
من گفتم: ای رسول خدا! جان های ما در دست خداست، اگر بخواهد ما را بیدار کند، بیدار می کند.
پس پیامبر پشت کرده و این آیه را می خواند: « ولی انسان بیش از هر چیز، به مجادله می پردازد » (15) (16).
پی نوشت ها :
1. منهاج السنّه:209/6.
2. همان:209/6.
3. همان:209/6.
4. همان:526/8.
5. المعجم الاوسط:179/3 و 182/5، المعجم الصغیر:3/2، المعجم الکبیر:40/3، البدایه و النهایه:223/8.
6. مناقب الامام امیرالمؤمنین:884/404/2، تاریخ مدینه دمشق:8707/217/42، تاریخ الاسلام (عهد الخلفاء) :632، المعجم الکبیر:4053/173/4، مجمع الزوائد:103. 9 و 104، مسند احمد:23051/583/6 و 23052، جواهرالمطالب:83/1، المصنف ابن ابی شِیبه: 369/6شماره 32046، ینابیع الموده:37 باب 2994، تذکره الخواص:36 باب2، البدایه و النهایه:187/5، کنزالعمّال:157/13 حدیث 36486، الامامه و السیاسه:129/1.
7. مناقب الامام امیرالمؤمنین (علیه السلام):1108/609/2، تاریخ مدینه دمشق:306/42 و 307 حدیث 8847 و 8848، مختصر تاریخ مدینه دمشق:376/17 حدیث 174، جواهرالمطالب:66/1، نزل الابرار:56. حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین:121/3 پس از نقل این حدیث به صحت آن حکم کرده است.
8. جامع الاحادیث:14026/155/5، کنوزالحقایق:4598/371/1، أُسدالغابه:1589/164/2.
9. الفصول المهمه:125، المناقب خوارزمی:62/78، کنزالعمال:36458/145/13، مجمع الزوائد:132/9، ینابیع الموده:11/147، زین الفتی:428/197/2.
10. صحیح مسلم:ح240 و…
11. جواهرالعقدین:250، الریاض النضره:284/2، تاریخ مدینه دمشق:286/42 و 287…
12. صحیح مسلم: کتاب الاماره باب15 ح 4820.
13. منهاج السنّه:511/7.
14. الفصل فی المحلل و النحل:181/4 و الإستیعاب فی معرفه الاصحاب:1090/3.
15. سوره کهف:آیه 54.
16. منهاج السنّه:85/3.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، علی، (1390)، افکار ابن تیمیّه در بوته نقد، قم: الحقایق، چاپ سوم