نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی
ویژگی های پذیرفته شده برای امام
اهل سنّت کتاب هایی را در علم عقاید و کلام نوشته اند؛ کتاب هایی هم چون: المواقف فی علم الکلام تألیف قاضی ایجی، شرح المواقف نگارش شریف جرحانی، شرح قوشچی بر التجرید، شرح المقاصد تألیف سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیّه و دیگر کتاب های مهمّ اعتقادی.
آنان در این کتاب ها بحث هایی را درباره امام مطرح و فصل هایی را بیان کرده اند. از فصل های مطرح شده در این کتاب ها انتخاب امام است که انتخاب امام به اختیار مردم است و خداوند متعال در این امر نقشی ندارد. این دیدگاه با اعتقاد شیعه امامیّه مخالفت دارد.
آنان در فصل دیگر، شروطی را در امام لازم می دانند و می گویند: کسی را که مردم برای رهبری جامعه انتخاب می کنند باید دارای تمام این شروط باشد تا برای این امر مهم از سوی مردم برگزیده شود، آن گاه شروط و اوصافی را برای امام بیان کرده اند و آن ها را به دو بخش تقسیم نموده اند:
1. شروطی که تمام علما آن ها را قبول دارند؛
2. شروطی که مورد اختلاف میان علما است.
در این نوشتار شرط هایی را که اهل سنّت در تعیین امام بیان کرده اند بررسی می کنیم تا ببینیم آن ویژگی های لازم برای جانشینی پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله در چه کسی وجود داشته است.
البته ما در این بررسی از روش شیعیان در تعیین امام چشم پوشی می نماییم و بنا بر همان روش اهل سنّت درباره این ویژگی ها گفت و گو کرده و با دقّت آن ها را بررسی می نماییم.
1. علم و دانش
نخستین شرطی که اهل سنّت در امام لازم می دانند علم و دانش اوست؛ یعنی باید امام به اصول و فروع دین آگاهی کامل داشته باشد، به گونه ای که بتواند برای حقانیّت این دین، دلیل و برهان بیاورد. اگر شبهه ای وارد کردند قدرت فکری او باید به اندازه ای باشد که بتواند در برابر شبهه ها و اشکال هایی که از ناحیه ی مخالفان مطرح می شود، ایستادگی کرده و آن ها را برطرف کند.
2. شجاعت و دلیری
دومین شرطی که اهل سنّت در امام لازم می دانند، شجاعت و دلیری است.
امام بایدبه گونه ای شجاع باشد که بتواند در تمام جنگ ها حاضر شود و لشکر اسلام را برای نبرد با دشمن آماده کند و در صورت حمله ی دشمن، نه تنها جبهه ی جنگ را ترک نکند؛ بلکه با تمام قدرت در برابر حمله ی آن ها بایستد و از حریم دین و جماعت مسلمانان دفاع کند.
3. عدالت و دادگری
سومین شرط در امام، عدالت است؛ یعنی امام باید در راه و روش و زندگی کردن با مردم، عدالت داشته باشد. در جایی که می خواهد بین مسلمانان داوری کند، به عدالت قضاوت کند، بیت المال را میان مسلمانان عادلانه تقسیم نماید و در تمام کارهای شخصی و اموری که مربوط به همه ی مسلمانان می شود عدالت را رعایت کند.
تمام دانشمندان اهل سنّت در کتاب های خود این سه شرط را برای امام آورده اند و بنا بر دیدگاه آن ها کسی که به انتخاب مردم به مقام امامت می رسد بایستی آن ها را دارا باشد.
نمونه ای از دیدگاه دانشمندان اهل سنّت
برای آگاهی از دیدگاه دانشمندان اهل سنّت به نمونه ای اشاره می نماییم. در کتاب المواقف فی علم الکلام و شرح المواقف که مهم ترین کتاب در علم کلام در میان اهل سنّت است، چنین آمده است:
مقصد دوم: شروط امامت.
تمام عالمان بر این اعتقادند که فردی برای امامت و رهبری مردم شایستگی دارد که در اصول و فروع دین به مقام اجتهاد رسیده و در دین مجتهد باشد تا مسائل و امور دین را بیان کند و در برابر شبهاتی که در دین وارد می شود بایستد و با دلیل و برهان آن ها را پاسخ داده و از دین خود دفاع کند.
امام بایستی در امور و مسائل اختلافی که به او رجوع می شود چنان قدرتی داشته باشد که با یک فتوا و یا حکم، اختلاف میان مسلمانان را برطرف کرده و نظام جامعه را در اختیار خود بگیرد؛ چرا که از مهم ترین اهداف امامت همین مسأله است که در مرحله ی نخست اعتقادات دینی را با قدرت علمی خود حفظ کند و برای حل شبهه ها، دلیل و برهان کافی در اختیار داشته باشد و در مرحله ی دوم اختلافات و دشمنی های میان مسلمانان را با درایت کامل از میان بردارد و در قضاوت کردن بین آن ها عدالت را رعایت کند. این شرطی است که هرگز امامت بدون آن کامل نمی شود».(1)
بنابراین با توجه به این بیان، امام بایستی دارای دو شرط باشد:
1. علم؛
2. شجاعت.
البتّه در جای دیگر در کتاب المواقف و شرح المواقف چنین آمده است:
«در مقابل گفته مشهور، عدهّ ای گفته اند: این اوصاف لازم نیست در امام جمع باشد؛ زیرا که هم اکنون کسی نیست که صاحب همه ی این ویژگی ها باشد».
گفتنی است که این کتاب در قرن هفتم یا هشتم هجری نوشته شده است. در میان کسانی که در آن زمان حکومت می کردند این صفات جمع نبوده است. از این رو اهل سنّت باید این شرط ها را در امام لازم ندانند و به امامت نادانان و ترسو حتّی گناه کار و آلوده عقیده داشته باشند. همان گونه که پیش تر اشاره شد، آنان سومین شرط امامت را عدالت و دادگری برشمرده اند. صاحب المواقف درباره ی این شرط می نویسد:
آری، لازم است امام عادل باشد تا به مردم ستم نکند؛ چرا که همانا شخص فاسق، گاهی اموال مسلمانان را در اهداف شخصی خود خرج می کند و با این عمل، حقّ دیگران از بین می رود. پس این ویژگی ها در امام معتبر و مورد اتفاق است.
آن گاه چنین می گوید:
در این جا ویژگی های دیگری نیز مطرح شده است؛ اما در این که از شروط امامت هستند یا نه در میان علما اختلاف شده است.(2)
بررسی عقلی این دیدگاه
ما با اهل سنّت با این دیدگاه بحث می کنیم که از نظر عقلی این سه شرط را در امام لازم بدانیم. از طرفی فرض می کنیم که انتخاب امام، با رأی و اختیار مردم صورت می گیرد؛ از این رو تنها اختلاف ما درباره ی امام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله است؛ چرا که ما می گوییم امام پس از پیامبر، علی بن ابی طالب علیهما السلام است و آنان به امامت ابوبکر عقیده دارند.
اکنون سخن در این است که ویژگی هایی را که همه ی اهل سنّت در امام لازم می دانند و می گویند مردم باید کسی را انتخاب کنند که هر سه شرط را دارا باشد؛ آیا این ویژگی ها در علی بن ابی طالب نیز بوده است، یا به ابوبکر اختصاص دارد؟
البته ما در این جا با چشم پوشی از کتاب و سنّت بحث می کنیم؛ زیرا قرآن، سنّت پیامبر و دلیل های دیگر، بیان گر امامت علی بن ابی طالب علیهما السلام بوده و آن را به اثبات می رسانند.
عقل می گوید: سرپرست و راهنمای یک جمعیّت و جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله باید همه ی این ویژگی ها را دارا باشد، ما نیز هماند اهل سنّت همه ی این اوصاف را در امام لازم می دانیم، گرچه عصمت امام نیز که مرتبه ای بالاتر از عدالت است در نزد ما معتبر است؛ ولی در همان ویژگی هایی که آنان قبول دارند بحث کرده و از روش خود چشم پوشی می کنیم.
اکنون می گوییم: اگر این ویژگی هایی که در نزد اهل سنّت معتبر است در علی بن ابی طالب جمع باشد، او امام و پیشوا خواهد بود و اگر در فرد دیگری باشد او چنین شایستگی را دارد و اگر این ویژگی ها در هر دو فرد جمع باشد، بررسی می کنیم که کدام یک این ویژگی ها را در بالاترین مرتبه اش داراست تا او را به عنوان امام برگزیده و بر دیگری مقدّم کنیم. در غیر این صورت اگر شخصی را که بهتر است، کنار زده و دیگری را بر او مقدّم کنیم از نظر عقلی کار قبیحی خواهد بود، با این که قرآن در این باره می فرماید:
«أَفَمَن یَهدی إِلَی الحَقِّ أَحقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّ لا یَهدِی»؛(3)
آیا کسی که به حق هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟
به راستی آیا شخص عالم و آگاه، برای راهنمایی مردم سزاوارتر است یا کسی که نادان و بی خرد است؟
بر فرض این که هر دو رهبر عالِم باشند، آیا کسی که آگاه تر است مقدم است یا نه؟
آیا کسی که عادل است شایستگی رهبری مردم را دارد یا کسی که به مردم ظلم روا می دارد؟
آری، ما برای پاسخ این پرسش ها باید به عقل و عقلا رجوع کنیم که سخن ما نیز در همین زمینه است.
اهل سنّت می گویند که این ویژگی ها مورد اتفاق دانشمندان است؛ اما در این که امام، هاشمی و یا قریشی باشد، معصوم و یا آزاد باشد، اختلاف وجود دارد. گرچه آنان حدیثی را به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت می دهند که آن حضرت به پیروی از کسی که بر مسلمانان ولایت دارد امر کرده است هر چند آن حاکم، برده باشد.
ویژگی عصمت را نیز شیعیان معتقدند؛ ولی دیگران لازم نمی دانند و در دیگر صفات نیز اختلاف شده است، همان گونه که گفتیم اهل سنّت فقط درباره سه ویژگی اتفاق نظر دارند: علم، شجاعت و عدالت که محور پژوهش ما بر این ویژگی ها می چرخد.
ویژگی های امیرمؤمنان علی علیه السلام:
یکم. علم و دانش
پیش تر گفتیم که نخستین شرطی که همه ی دانشمندان اهل سنّت در امام لازم می دانند علم و دانش اوست.
ما در این بخش سیره و زندگی امیرمؤمنان علی علیه لاسلام و ابوبکر و آن چه را که درباره ی حضرت علی علیه السلام و ابوبکر گفته شده است بررسی می کنیم تا روشن شود جایگاه علمی علی علیه السلام و ابوبکر کجاست و رسول خدا صلی الله علیه و آله، اصحاب پیامبر و دیگر اندیشمندان اسلامی درباره ی علی بن ابی طالب علیهماالسلام و ابوبکر چه گفته اند.
البته ما هرگز به گفته های آن دو درباره ی خودشان نظر نداریم که امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند:
علّمنی رسول الله صلی الله علیه و اله ألف باب من العلم یفتح لی من کلّ باب ألف؛(4)
رسول خدا صلی الله علیه و آله هزار نکته ی علمی را برای من روشن ساختند که از هر نکته و حقیقت آن هزار حقیقت دیگر گشوده می شود.
چرا که فرض ما این است که این حدیث از شخص علی علیه السلام نقل شده است. در روایت دیگری آمده که حضرت علی علیه السلام بارها می فرمود:
سلونی قبل أن تفقدونی؛(5)
پیش از این که از میان شما بروم از من بپرسید.
و حال ان که هرگز ابوبکر در طول زندگی خویش چنین جمله ای را به زبان نیاورده است.
ما گرچه در جای خود درباره ی این روایات که اهل سنّت نیز نقل کرده اند بحث خواهیم کرد؛ ولی هم اکنون سخنان دیگران را درباره حضرت علی علیه السلام و ابوبکر بررسی می کنیم تا پس از آن بتوانیم هر کدام را که شایسته تر است برای امر امامت و رهبری مردم انتخاب کنیم.
ویژگی های علمی علی علیه السلام از دیدگاه پیامبرخدا صلی الله علیه و آله
1. دروازه دانش نبوی
اکنون درباره نخستین شرطی که در امام لازم است بحث می کنیم که همان علم و قدرت کافی برای استدلال کردن و دلیل و برهان آوردن است.
حال باید دید این شرط مهم و اساسی برای امامت، در چه کسی وجود داشته است و اخبار و احادیثی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده، این فضیلت را برای کدام یک از اصحاب خود ثابت کرده است.
تمام دانشمندان اهل سنّت در کتاب های خود این حدیث شریف را از رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده اند که ایشان فرمودند:
أنا مدینه العلم و علیّ بابها؛
من شهر علم و دانش هستم و علی دروازه ی آن است.
ما نام تمامی کسانی که این حدیث را در کتاب هایشان آورده اند ذکر می کنیم:
1. عبدالرزاق بن همّام صنعانی؛
2. یحیی بن مَعین. کسی که پیشوا در علم رجال و خدشه نمودن در اسناد حدیث است؛ ولی با این وجود، این حدیث را رد نکرده و آن را صحیح دانسته است؛
3. احمد بن حنبل؛
4. تِرمذی؛
5. ابوبکر بزّار؛
6. محمّد بن جریر طبری؛
7. طبرانی؛
8. ابوالشیخ؛
9. ابن سقّا واسطی؛
10. ابن شاهین؛
11. حاکم نیشابوری؛
12. ابن مردویه؛
13. ابونعیم اصفهانی؛
14. ماوردی؛
15. خطیب بغدادی؛
16. ابن عبدالبر؛
17. سمعانی؛
18. ابن عساکر؛
19. ابن اثیر جزری؛
20. ابن نجّار؛
21. جلال الدین سیوطی؛
22. قسطلانی؛
23. ابن حجر مکی؛
24. متقی هندی؛
25. ملا علی قاری؛
26. مَنّاوی؛
27. زرقانی؛
28. شاه ولی الله دهلوی.
همه ی اینان و عالمانی دیگر در کتاب هایشان روایت کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شأن و منزلت علی علیه السلام چنین فرمود:
أنا مدینه العلم و علی بابها؛(6)
من شهر علم و دانش هستم و علی دروازه ی آن است.
حال که این فضیلت برای حضرت علی علیه السلام ثابت شد، این سؤال مطرح می شود که آیا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای غیرامیرمؤمنان نیز چنین سخنی فرموده است یا نه؟
2. درِ خانه ی حکمت
یکی دیگر از سخنانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حقّ علی بن ابی طالب علیهماالسلام فرمودند این است که:
أنا دارالحکمه و علی بابها؛
من خانه ی حکمت هستم و علی در آن خانه است.
این حدیث را نیز بیشتر دانشمندان عامّه نقل کرده اند؛ از جمله:
1. احمدبن حنبل؛
2. تِرمذی؛
3. محمّد بن جریر طبری؛
4. حاکم نیشابوری؛
5. ابن مردویه؛
6. ابونعیم اصفهانی؛
7. خطیب تبریزی؛
8. علائی؛
9. فیروزآبادی؛
10. ابن جَزَری؛
11. ابن حجر عسقلانی؛
12. جلال الدین سیوطی؛
13. قسطلانی؛
14. صالحی دمشقی؛
15. ابن حجر مکّی؛
16. متّقی هندی؛
17. مَنّاوی؛
18. زرقانی؛
19. ولی الله دهلوی و دیگران
همه ی اینان روایت کرده اند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در حق امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند:
أنا دارالحکمه و علی بابها؛(7)
من خانه ی حکمت هستم و علی در در آن خانه است.
پس از نقل این دو حدیث شریف از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و اتّفاق نظر تمام عالمان اهل سنّت بر صحّت آن، می گوییم:
اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در حقّ علی بن ابی طالب علیه السلام چنین سخنی فرموده است؛ پس چه کسی شایسته ی مقام امامت است؟
آیا امیرمؤمنان علی علیه السلام توانایی دارد که برای حقّانیت دین اسلام و دفع شبهات دلیل و برهان بیاورد یا کسی که در حق او چنین فضیلتی بیان نشده است؟
3. بیان موارد اختلافی
یکی دیگر از احادیثی که بر توان علمی امیرمؤمنان علی علیه السلام دلالت بیشتری دارد فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن حضرت است که فرمود:
أنت تبیّن لأمّتی ما اختلفوا فیه من بعدی؛
تو پس از من هر آن چه امّت در آن اختلاف دارند واضح و آشکار می سازی.
با توجّه به این حدیث، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را حاکم و قاضی در هر اختلافی بین امّت قرار داده است؛ خواه آن اختلاف مربوط به امور دنیایی باشد و یا اختلاف هایی که در حوزه ی دین مطرح می شود. در تمامی این اختلاف ها، حاکم و برطرف کننده آن ها از میان امّت، علی علیه السلام است.
این حدیث را نیز عده ی بسیاری از اهل سنّت نقل کرده اند؛ از جمله:
1. حاکم نیشابوری که این حدیث را صحیح دانسته است؛
2. ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق؛
3. دیلمی؛
4. جلال الدین سیوطی؛
5. متّقی هندی؛
6. مَنّاوی.
گروه دیگری نیز این حدیث را روایت کرده اند(8) که چنین حدیثی در حقّ هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان نشده است.
4. گوش شنوا
در روایتی آمده است: زمانی که آیه «وَتَعِیَها أُذُنٌ واعِیَهٌ»؛(9)«و گوش های شنوا آن را دریابد و بفهمد» نازل شد، دیدیم که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
أنّ علیّاً هوالاُذن الواعیه؛
به راستی که علی همان گوش شنوایی است که آن را به خاطر می سپارد.
پس قلب مقدّس امیرمؤمنان علی علیه السلام ظرف است برای آن چه از طرف خداوند متعال نازل می شود و ایشان، همان کسی است که تمام حقایق جهان هستی را به خاطر می سپارد و حامل علم رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهد بود. این حدیث را می توان در کتاب های ذیل جست و جو کرد:
1. تفسیر طبری؛
2. تفسیر الکشّاف؛
3. تفسیر رازی؛
4. تفسیر الدرّ المنثور.
جلال الدین سیوطی در همین کتاب، این حدیث را از سعیدبن منصور، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتِم، ابن مردویه، ابن عساکر، واحدی و ابن نجّار روایت کرده است.
5. حلیه الأولیاء؛
6. مجمع الزوائد و کتاب های دیگر.(10)
5. بهترین داور
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی دیگر فرمودند:
أقضاکم علی؛
بهترین شما در امر قضاوت و داوری علی است.
همان طور که صاحب شرح المواقف گفت علّت نیاز ما به امام این است که در همه ی اختلافات، درگیری ها و مشکلات باید به کسی رجوع کنیم که اختلاف را از بین مردم بردارد و با عدالت در میان آنان داوری کند. در این حدیث پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
أقضاکم علی؛
بهترین شما در امر قضاوت و داوری علی است.
چنین سخنی جز برای امیرمؤمنان علی علیه السلام، در حق هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته نشده است.
این حدیث در این کتاب ها آمده است:
1. صحیح بخاری؛
2. مسند احمد بن حنبل؛
3. المستدرک علی الصحیحین؛
4. سنن ابن ماجه؛
5. الطبقات الکبری؛
6. الإستیعاب؛
7. السنن الکبری؛
8. مجمع الزوائد؛
9. حلیه الأولیاء؛
10. أُسد الغابه؛
11. الریاض النضره و کتاب های دیگر.
حال گناه ما چیست اگر بگوییم تنها کسی که برای امامت و رهبری مردم صلاحیّت دارد علی بن ابی طالب علیهماالسلام است؛ حتی اگر این امر به مردم هم واگذار شود و آن ها بخواهند کسی را برای امامت و پیشوایی انتخاب کنند باید امیرالمؤمنین علیه السلام را برگزینند؛ چرا که ضابطه هایی که اهل سنّت در علم کلام مطرح کرده اند و آن ها را در امام لازم و واجب می دانند در هیچ انسانی جز فرزند ابی طالب پیدا نمی شود.
آن چه تاکنون به اختصار بیان شد سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی جایگاه و مقام علمی امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. از این سخنان استفاده می شود که آن کسی که می تواند در دفاع از آیین نورانی اسلام دلیل و برهان بیاورد و شبهه های مطرح شده را دفاع کند علی بن ابی طالب علیهماالسلام است و اوست که از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در همه ی اختلاف ها و درگیری ها مرجع قرار داده شده و تنها کسی است که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله با علم و دانش سرشارش اختلاف ها را از میان برمی دارد.
پی نوشت ها :
1. شرح المواقف: 349/8.
2. همان
3. سوره ی یونس: آیه ی 35.
4. کنزالعمّال: 114/13، حدیث 36372 و ص 165، حدیث 36500.
5. این حدیث را احمد بن حنبل در کتاب فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام و ابن سعد، ابن عبدالبرّ و دیگران نقل کرده اند:ر.ک: الاستیعاب: 1103/3، الریاض النضره: 166/2 و 167، الصواعق المحرقه: 196.
6. تهذیب الآثار، مسند الإمام علی علیه السلام: 105، حدیث 173، سنن ترمذی. آن سان که در جامع الأُصول: 657/8 و تاریخ الخلفاء سیوطی: 135 و دیگر منابع آمده است. المعجم الکبیر: 65/11، حدیث 11061، تاریخ بغداد: 348/4، 172/7، 204/11، الاستیعاب، 1102/3، فردوس الأخبار: 76/1، أُسد الغابه: 22/4، الریاض النضره: 159/2، تهذیب الکمال: 485/20، تاریخ جرجان، 65، تذکره الحفاظ: 1231/4، البدایه والنهایه: 358/7، مجمع الزوائد: 114/9، اتحاف الساده المتقین: 224/6، المستدرک علی الصحیحین: 126/3 و 127، ترجمه الامام علی علیه السلام من تاریخ مدینه دمشق: 464/2، حدیث 984، الجامع الصغیر: 415/1، حدیث 2705، الصواعق المحرقه: 189، کنز العمّال: 614/11 حدیث 32978 و 32979، فیض القدیر: 46/3.
7. فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام: 138 حدیث 203، سنن ترمذی: 85/6، تهذیب الآثار «مسند علی علیه السلام»:104 حدیث 8، حلیه الأولیاء: 64/1، مشکاه المصابیح: 504/2 حدیث 6096، أسنی المطالب: 70، الریاض النضره: 159/2، شرح المواهب اللدنیه: 129/3، الجامع الصغیر: 415/1 حدیث 2704، الصواعق المحرقه: 189، کنزالعمال: 600/11 حدیث 32889 و 147/13 حدیث 36462، فیض القدیر: 46/3.
8. المستدرک علی الصحیحین: 122/3، ترجمه الامام علی علیه السلام من تاریخ مدینه دمشق: 487/2 و 488، حدیث 1007، 1008 و 1009، کنزالعمّال: 615/1، حدیث 32983، حلیه الاولیاء: 64/1.
9. سوره حاقه: آیه 12.
10. تفسیر طبری: 35/29 و 36، تفسیر الکشاف: 151/4، تفسیر فخر رازی: 107/30، تفسیر الدرّ المنثور: 267/8، مجمع الزوائد: 131/1، حلیه الاولیاء: 67/1، نظم دررالسمطین: 92، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 220/7، کنزالعمال: 135/12، حدیث 364269.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، آیت الله سیّدعلی؛ (1390)، امامت امیرالمؤمنین علیه السلام در سنجش خرد، تهران: انتشارات الحقایق، چاپ چهارم