نویسنده: دکتر سیّد محمد طیّبی
چکیده
امام علی(ع)، در زمره نادر شخصیّت هایی است که زندگانی، سیره، سخن و عمل او در عرصه های گوناگون و در تمامی عصرها، برای بشریّت به عنوان الگو پایدار مانده است و خواهد ماند. سیاست نظامی آن حضرت و مباحث مرتبط و زیرمجموعه آن، در دوران قریب به پنج سال فرمانروایی و حاکمیّت بر جهان اسلام، در منظر مسلمانان و نامسلمانان، تا روزگار ما، بحث های فراوانی را به خود اختصاص داده است. از میان مطالب و موضوعات زیر مجموعه سیاست نظامی یادشده، کیفیت بسیج جنگجویان و ایجاد مقاومت و پایداری در آنان، یکی از مهم ترین مباحث قلمداد می شود. در این نوشتار، سعی شده است تا روش ها و شیوه های تهییج و بسیج سپاهیان و ایجاد پایداری و مقاومت در آنان، قبل از نبرد و در جریان آن، از سوی امام علی(ع) و نیز اصحاب و فرماندهان ایشان مورد بررسی، توصیف و تحلیل قرار گیرد. یافته ها دلالت بر آن دارد که آن حضرت در سیاست و برنامه ریزی های نظامی شان در رویارویی با مخالفان، به این موضوع اهتمام ویژه و حتمی نشان داده و به روش های مختلف و متنوّع و معطوف به اعتقاد راسخ دینی و با رویکردی الهی و معنوی و مبتنی بر معیارهای قرآنی و سنّت نبوی، سپاهیانش را به تهییج و مقاومت در برابر مخالفان واداشته اند.
واژگان کلیدی
امام علی(ع)، سیاست نظامی، تهییج و پایداری، سپاهیان، جنگ ها.
مقدّمه
چنانچه با نگرشی عالمانه و منصفانه، زندگی و مشی نخبگان و نوابغ تاریخ بشری را مطالعه و سیر نماییم، بدون تردید یکی از افراد شاخص و الگوهای مقبول مجموعه اهل انصاف و معرفت، امام علی(ع) خواهد بود. در جوامع اسلامی و در میان پیروان فرقه های مختلف اسلامی-به استثنای عدّه ای قلیل-آن حضرت همواره به عنوان اسوه و الگویی حسنه قلمداد شده است.
مرحله و دوره حیات معنوی، سیاسی و مبارزاتی امام علی (ع) در عصر رسالت پیامبر اعظم(ص) (13هـ.ق-11 هـ.ق)، مواضع و دیدگاه های ایشان در عصر خلفای سه گانه بعد از نبی اکرم(ص) و نیز دوران قریب به پنج سال تصدّی و حاکمیّت ایشان به عنوان امام و خلیفه مسلمین بر دنیای اسلام (40-35 هـ.ق) و کارنامه حکومتی ایشان در ابعاد مالی، حقوقی، اداری، سیاسی، و نظامی، به عنوان فرازهای مهم و عبرت آموز تاریخ اسلام، موجبات بحث های فراوانی را از سوی پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان فراهم ساخته است.
یکی از مسائل و موضوعاتی که در کارنامه امام علی(ع) کمتر بدان عنایت شده است، سیره، سیاست و کارنامه نظامی آن حضرت در عصر رسول الله (ص)، در دوران خلافت و فرمانروایی ایشان بر جهان اسلام و چگونگی اقدام های ایشان در شرایط حادث شده نظامی، و جنگی با مخالفان است؛ به عبارت واضح تر، سیاست نظامی امام علی(ع) و بحث های متعدّد مرتبط با آن، از مقولات و نکات مهمّی است که همچنان در بوته ابهام تاریخی قرار دارد و خلأ پژوهشی آن به خوبی نمایان و هویدا است.
یکی از موضوعات مهم و قابل بررسی در سیره و سیاست نظامی آن حضرت، چگونگی تهییج و بسیج رزمندگان و سپاهیان، قبل از نبرد و در جریان نبرد است. موضوعی که هم اکنون نیز نظریه پردازان، فرماندهان و مسئولان نظامی کشورها، در راستای ایجاد انگیزه و پایداری قوی در جنگجویان و آمادگی هرچه بهتر آنان برای بذل عاشقانه و داوطلبانه جان در تنور جنگ و در مصاف با دشمنان، آن را از نکات مهم قلمداد می کنند و تأثیراتش را در پیروزی بر دشمن، غیرقابل انکار می دانند.
ابن خلدون از مورّخان و متفکّران صاحب نام دنیای اسلام، در بررسی تاریخ جنگ ها، شیوه ها و رموز نظامی حاکمان و فرماندهان تاریخ اسلام، نخستین شاهد مثال و الگوی موفّق در تهییج و بسیج جنگجویان، امام علی(ع) و دومین فرد را مالک اشتر، یکی از صحابه ها و فرماندهان آن حضرت، معرفی می نماید. (ابن خلدون، 1369: 528) او می نویسد: «اگر به اندرزهای علی (رض) بنگریم که چگونه یاران خویش را در جنگ صفّین برمی انگیخت، بسیاری از رموز و فنون دانش جنگ را از آنها خواهیم آموخت و درخواهیم یافت که هیچ کس از وی در آن دانش، آگاه تر و بیناتر نبوده است».(همان)
در ارتباط با پیشینه تحقیق و موضوع مورد بحث، طیّ مطالعات و بررسی های به عمل آمده و غور همه جانبه در آثار انتشار یافته متعدّد و متنوّع پیرامون شخصیّت و سیره امام علی(ع) توسط پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان، اثر و پژوهشی مستقل و در بردارنده ابعاد موضوع، تاکنون نگارش نیافته است.
در این نوشتار، در حد اقتضای مقاله درصدد پاسخ به این پرسش اصلی هستیم که امام علی(ع) به عنوان یک فرمانده نظامی، چه مبانی، اصول، برنامه ها و اقدام هایی را برای ایجاد پایداری و مقاومت در سپاهیانش و در راستای غلبه و پیروزی بر دشمن به کار می بسته اند؟ در ارتباط با فرضیه اصلی مرتبط با ویژگی های موضوع و سؤال ذکر شده، بر این باوریم که سیاست نظامی آن حضرت، این موضوع از اهمیّتی ویژه برخوردار بوده و آن حضرت از روش های متعدّد و مبتنی بر معیارهای عقیدتی و معنوی در ایجاد انگیزه و پایداری در جنگجویان استفاده می کرده اند. روش تحقیق با توجه به ماهیّت موضوع تاریخی و در مقام گردآوری اطّلاعات، به کارگیری روش های کتابخانه ای و اسنادی و در ارائه و طرح یافته ها، توصیفی-تحلیلی خواهد بود.
1- عنوان بحث
1-1-اتمام حجّت با دشمن و پیشگام نبودن در نبرد
اتمام حجّت با دشمن، توصیه به بازداشتن آنان از جنگ و پیشگام نبودن در نبرد، از جمله امور مهمّی بود که امام علی(ع) در سیاست نظامی خود به آن عنایت داشتند و این اقدام را در ترغیب و تهییج سپاهیان به پایداری، اثربخش می پنداشتند. آن حضرت با این شیوه به جنگجویان خود یادآوری، تفهیم و در عمل اثبات می کردند که دشمنان، خواهان جنگ و خونریزی و کشتار هستند؛ از این روی، چاره و راه دیگری جز هماورد شدن با متجاوزان جنگ طلب و فاقد منطق، پیش روی نیست.
قبل از جنگ جمل، طلحه و زبیر را به وفاداری به بیعت و پیمان منعقده، تأمّل و درنگ و پرهیز از جنگ فراخواندند و تا آن جا پیش رفتند که قرآن کریم را به عنوان حَکَم، در دست های جوانی داوطلب از افراد سپاه گذاردند و او را به مقابل صف سپاه مزبور، اعزام کردند و خطاب به او گفتند: «این [قرآن] را به آنها عرضه کن و بگو این قرآن، میان شما و ما باشد؛ در مورد خون های ما و خودتان خدا را به یاد داشته باشید…»(طبری، 2435: 1362) امّا آنان بی اعتنا به قرآن کریم و پیام علی(ع)، به جوان مزبور هجوم آوردند و او را به قتل رساندند.(همان)
قبل از نبرد صفّین، به افرادی شاخص از سپاه خود دستور دادند تا با معاویه اتمام حجّت کرده، رأی و دیدگاه او را جویا شوند. یکی از آنان به نام “بشربن عمر” با مراجعه به معاویه، از ناپایداری دنیا، مرگ و دریافت پاداش عمل در آن دنیا سخن گفت و افزود: «تو را به خدا سوگند، بین امّت اختلاف مینداز و باعث خونریزی مشو». معاویه با قطع سخنان او گفت: چرا این جملات و نصایح را به فرمانده ات علی (ع) یادآور نشدی؟ بشر پاسخ داد: خود را برابر و همانند علی قرار مده؛ او در فضیلت، سابقه در اسلام و قرابت به رسول خدا(ص)، از همه کس به خلافت شایسته تر است و آنگاه پیغام علی(ع) را به معاویه چنین یادآور شد: «از خدای عزّ و جلّ بترس، دعوت حق را بپذیر که به صلاح دنیا و آخرت توست. معاویه گفت: «هرگز خون خواهی عثمان را کنار نمی گذارم و آماده نبرد هستم.» (همان: 2514-2513) به روایت دیگر، در همین نبرد، امام به فرد دیگری از افراد سپاهیانش به نام «مرثد بن حارث جشمی»، مأموریت دادند تا با معاویّه و سپاهیانش چنین اتمام حجّت نماید: «… مهلتتان دادم که به سوی حق بازآیید و از کتاب خدای عزّ و جلّ برای شما حجّت آوردم و به سوی آن دعوتتان کردم اما از طغیان باز نیامدید و حق را نپذیرفتید؛ اینک منصفانه به شما اعلام جنگ می کنم که خدا خیانتکاران را دوست ندارد.»(همان)
پیش از نبرد نهروان، خطاب به خوارج چنین اتمام حجت کردند: هشدار می دهم، چنانچه از حق گریزان باشید و دست از طغیان، ترور و قتل مردم برندارید، به قتل خواهید رسید. در این صورت، هرگز دلیل و حجّت مقبول در پیشگاه پروردگار نخواهید داشت و در هلاکت دنیوی و در دام قضا و قدر الهی، گرفتار خواهید شد. مگر نه این است که شما را از پذیرش حکمیّت در صفّین به شدت نهی کردم؟ لیکن رأی و نظر مرا نادیده انگاشتید و ناچار به رأی و نظرتان تن دادم. چرا سَبُک سری، سفاهت و عجله پیشه می کنید؟ من موجبات شرّ برای شما فراهم نساخته و مورد مذمّت و نفرین قرار نداده ام.(سید رضی، 1373: 36)
1-2-بیان حقّانیت خویش
امام علی(ع) به منظور بسیج، تهییج، آگاهی بخشی عمیق به سپاهیان و مقاومت آگاهانه آنان و نیز بیدارسازی دشمنان، حقانیّت خویش را با ذکر مصادیق اظهار می داشتند.
یادآوری پیشگامی و سابقه گرایش به اسلام، به عنوان نخستین پاسخ دهنده به دعوت الهی، اوّلین نمازگزار مرد با رسول خدا (ص) و دانا به حقایق قرآن کریم از نکاتی است که پیوسته مورد تأکید آن حضرت در جمع یاران و خطاب به مخالفان بود.(منقری، 1366: 674-673-428) برخورداری از افتخار پیوند برادری (مؤاخاه) با رسول خدا(ص)، وارث علم رسول الله، مأموریت یافته برای مبارزه با ستمگران، پیمان شکنان، مطیع محض، پیشگام از جان گذشته، وفادار و رهرو در سیره و سنّت نبوی، از نکات مورد یادآوری دیگر است.(همان: 430-429-428) در نبرد صفّین با اشاره به این ویژگی ها، افزودند: «آنچه را پیامبر(ص) با من پیمان بست، از یاد نبردم. به راستی مرا دلیلی آشکار از پروردگار است. من بی گمان در راه و روش او رهسپارم و سخن پیامبرم را حرف به حرف باز گفتم.»(همان) در نبرد جمل، خطاب به طلحه اظهار داشتند: «مگر نشنیدی که پیغمبر خدا(ص) گفت: خدایا با هرکس که با او [علی] دوستی می کند، دوستی کن و با هر که با او دشمنی می کند، دشمنی کن.»(مسعودی، 1370: 722)
بیان حدیث منزلت، منقول از رسول خدا(ص) و اشاره به ندای آسمانی «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» از دیگر مستنداتی بود که امام علی(ع) در بیان حقانیت خود به آنها اشاره می کردند. در نبرد صفّین، با اشاره به احادیث یاد شده چنین بیان داشتند: «سوگند به آنکه جانم در دست اوست، پیامبر(ص) وقتی دید، من در برابر وی بدین شمشیر برای خدا ضربه های کاری می زنم، گفت: شمشیری جز دوالفقار و جوانمردی جز علی نباشد و گفت: ای علی، تو نسبت به من چون هارونی نسبت به موسی، جز آنکه پس از من پیامبر نباشد و مرگ و زندگی تو ای علی با من است.»(همان)
بیان قرابت با رسول خدا(ص) (پسرعمو و داماد)، نسبت برادرزادگی با حمزه سیّدالشهدا، نسبت برادری با شهید جعفر طیّار، تعلّق و وابستگی به اهل بیت و خاندان موصوف به کرامت، رحمت و عدالت که خداوند دوستی با آنها را موجب کسب اجر و ثواب دانسته است، از دیگر نکات مطرح شده امام در بیان حقانیت خود بود.(طبری، 1363: 2521-2520 و شیخ مفید، 1364: 239 و سپهر، 1354: 164-163)
برخورداری از قُرب الهی، یاور حق، دین شناس و آشنا به معارف دینی، وحدت آفرین، یاور مظلومان و دشمن ظالمان، مجاهد و رزمنده برای احیای حق و رستگاری خلق، اهل بهشت و دارای پیروان بهشتی، پرستار و حامی یتیمان و بیوه زنان، برخوردار از صدق و یقین، پرهیزگار، آمر به معروف و ناهی از منکر، رهرو هدایت، مبرّا از تملّق و رشوه دهی، تلاشگر در جهت کسب رضای پروردگار و نترسیدن از ملامت ملامتگران در این راستا، احیاگر دین، کوشا و امین برای هدایت و سعادت و رستگاری خلق، از دیگر ویژگی ها و مشخّصه هایی است که علی(ع)، در بیان حقّانیت خود، بارها به آنها اشاره کرده است.(منقری، 1366: 163، ابن اعثم کوفی، 1372: 224، طبری، 1362: 2406، مسعودی، 1370: 764، ابن اثیر، 1344: 96 و سیّد رضی، 1373: 37-34-28)
1-3-بیان ماهیّت دشمن
یکی از اقدام های مهمّ امام علی(ع) در تهییج و بسیج نیروها، بیان و روشنگری ماهیّت، تحلیل محتوای اهداف، دیدگاه ها و انگیزه های مبارزه جویانه و جنگ طلبانه دشمن بود. در مجموعه سخنان آن حضرت، در طرح و شرح ماهیّت ناکثین و برپا دارندگان نبرد جمل(اعم از طلحه و زبیر، همراهان و پیروانشان)، آنان را افرادی پیمان شکن، فریبکار، حسود، شورشی، فتنه گر، تأویل گر ناآگاه و نادرست آیات الهی، کج فهم، معارض حق، بی توجه به حقایق، برهم زننده وحدت در امّت اسلامی، قاتل، شکنجه گر و مُثله کننده مردان صالح و اسیران گرفتار، واردکننده اتهامات ناروا، بداندیش و گمراه، مدّعیان فاقد منطق و استدلال و واردکننده همسررسول خدا(ص) به جنگ معرفی کرد.(طبری، 1362: 2368، شیخ مفید، 1364: 240-239، برازش، 1361: 108 و سیّد رضی، 1373: 34-13)
با اعلام مخالفت طلحه و زبیر، پیرامون عملکرد ناشیانه و جنگ طلبانه آن دو، چنین گفتند: «آنان بیعت مرا شکستند و فرماندار من، عثمان بن حُنیف، را پس از کتک و رنج بسیار از بصره بیرون راندند. مسئول بیت المال را کشتند. حکیم بن جَبَله را مثله کرده و مردان صالح دیگر را کشتند و سپس، آنان را که فراری و پنهان شده بودند، گردن زدند». (شیخ مفید، 1364: 240) در فرازی دیگر در جریان بسیج نیروها به ماهیّت فکری و کارکرد طلحه و زبیر این گونه اشاره کردند: «… خدایتان رحمت کند، کوچ کنید به دنبال این دو پیمان شکن، کج روش و ستمکار، پیش از آن که فرصت از دست برود…»(همان)
امام علی(ع) درباره ماهیّت قاسطین و برپا دارندگان نبرد صفّین(اعم از معاویه، لشکریان و هواداران او)، طی سخنرانی ها و افشاگری های متعدّد، آنان از کینه جو، دشمنان دین مبین اسلام، دشمنان قرآن و سنّت نبوی، بقایای دشمنان اسلام در جنگ های بدر، اُحد و خندق، احیاگران بدعت، قاتلان مهاجر و انصار، گروندگان به اسلام با اکراه و بیم از جان، منافق، غوطه ور در ضلالت و گمراهی، فریب کار و مکّار، منکران سخن حق، دارای سوء سابقه، نژادپرست و دارای عصبیه جاهلی، ستم پیشه، دوستدار بدکاران و دشمن نیکوکاران، دنیاطلب، رشوه خوار، پیروان شیطان، حلال کنندگان محرمات الهی، بدترین مردان، بدوی و جاهل، استمراردهندگان روش کسراها و قیصرها، ناچیز و برده شمارندگان بندگان خدا، علاقه مندان به فتنه و فساد و مقلّدان ناآگاه معرفی کردند و برشمردند. (دینوری، 1380: 261، ابن اعثم کوفی، 1372: 662، منقری، 1366: 674-673، مسعودی، 1370: 764، یعقوبی، 1362: 90-89 و سیّدرضی، 1373: 126-125-159-158، 535-534)
آن حضرت، در یکی از خطابه های مهیّج، از ماهیت قاسطین چنین یاد می کنند: «[هان! ای مردم] با دشمن خدا که می خواهد نور خدا را خاموش کند، بجنگید. با خطاکاران گمراه، ستمگر و بدکار که قرآن نخوانند و فقه و دین ندانند و علم و تأویل ندارند و چندان سابقه در اسلام ندارند که شایسته این کار باشند، بجنگید. به خدا اگر خلیفه شما شوند، با شما چون خسرو و هرقل عمل کنند…» (طبری، 1373: 2601)
در کشاکش و جریان نبرد صفّین، با اشاره به نام برخی از سران و فرماندهان جبهه قاسطین، ماهیّت آنان را این گونه برای سپاه خود تشریح کردند: «بندگان خدا، جنگ با دشمن خویش را ادامه دهید. معاویه و عمرو بن عاص و [عُقبه] ابن ابی معیط، حبیب بن مسلمه، [عبدالله] ابن ابی سرح و ضحّاک بن قیس، اهل دین و قرآن نیستند. من آنها را بهتر می شناسم و از کودکی آنها را دیده ام و در بزرگی نیز با آنها بوده ام، بدترین کودکان بوده اند و بدترین مردان…»(همانجا: 3- 2602)
امام علی(ع) در ترسیم ماهیّت مارقین (خوارج و برپا دارندگان نبرد جمل) برای یاران، آنان را جدا شده از جمع مسلمانان، بیرون روندگان از دین و راه هدایت، فریب خوردگان شیطان، بی خرد و نادان، سبک سر، ناکس، اهل هوی و هوس (پیروان هوای نفس) و سرکش در گمراهی معرفی کردند؛ (سیّدرضی، 1373: 37-36-189-188) به عنوان مثال، در خطبه 181، چنین آنان را مورد خطاب و افشاگری قرار دادند: «نابود شوید، چنانکه مردم ثمود. بدانید که چون نیزه ها به سوی آنان راست شود و شمشیرها بر کاسه سرهایشان فرود آید، از آنچه کردند پشیمان گردند. همانا شیطان، امروز، آنان را به گریختن و از جمع مسلمانان بریدن، خواند و فردا از ایشان بیزار باشید و از آنان به کنار. آنان را همین بس که از راه راست برون شدند و در کوری و گمراهی سرنگون، از حق رویگردان، و سرکش و در گمراهی روان.»(همان: 189-188)
1-4-بیان ارزش جهاد، توجّه و تأسّی به آیات قرآن کریم
امام علی(ع) با تکیه بر آیات قرآنی، سنّت نبوی و تبیین و تحلیل آنها در راستای ترغیب یاران به پایداری در برابر دشمنان، همواره از جایگاه ارزشمند جهاد و مجاهده در راه خدا سخن به میان می آوردند. آن حضرت، در تهییج سپاهیان با تعابیر متنوّع، جهاد را فروش جان و تجارت نیکو با پروردگار، موجبات تقربّ و اتّصال به منابع فیض، دری از درهای بهشت، لباس و سپر محکم تقوا، از امور واجب، موجب یاری دین، باعث کسب محبّت و خشنودی خداوند، موجب نظم و اصلاح امور دنیوی و اخروی، عامل وصول به نیکی، باعث آمرزش گناهان، عامل بازشدن درهای رحمت الهی، باعث نیل به منزلگاه های پاکیزه در بهشت و پرداخت زکات شجاعت، قلمداد می کردند.(منقری، 1366: 123-122-121، طبری، 1362: 2593-2592، ابن اعثم کوفی، 1372: 230، شیخ مفید، 1364: 256-255-241 و برازش، 1361: 105-101-99)
در نبرد صفّین، بارها با تلاوت و تبیین آیات جهاد، جنگ جویان را در مقابله با دشمن بسیج و تهییج کردند. از جمله در یکی از سخنرانی ها، آنان را چنین مورد خطاب قرار داد: «خدای عزّ و جلّ، تجارتی را به شما نموده که از عذاب رنج آور نجاتتان می دهد و شما را به نیکی می رساند؛ یعنی ایمان به خدای عزّ و جلّ و پیغمبری وی و جهاد در راه خدای تعالی، که ثواب آن را بخشش گناهان کرده و مسکن های پاکیزه در بهشت های عدن….»(طبری، 1362: 2530-2529 و منقری، 1366: 132-131)
در رویارویی با خوارج در نبرد نهروان، با توجّه به آیات جهاد، سپاهیانشان را این گونه مورد خطاب قرار دادند: «هرکس جهاد در راه خدا را واگذارد و در این کار نفاق ورزد، موجبات هلاکت خود را فراهم خواهد ساخت. از خدا بترسید و با دشمنان او که در صدد خاموش کردن انوار الهی هستند، شجاعانه نبرد کنید.»(طبری، 1362: 2601)
امام علی(ع) در برخی از خطابه های ایراد شده، به پی آمدهای منفی و جبران ناپذیر بی میلی، سستی و فرار از جهاد در راه خدا نیز اشاره کرده اند. آن حضرت، روی گردانی از جهاد را موجب خفّت، حقارت، تسلّط بی خردان بر سرنوشت و حاکمیّت، به نکبت افتادن، دور شدن از رحمت الهی و محروم ماندن از عدالت و انصاف قلمداد می نمایند.(طبری، 1362: 2601، برازش، 1361: 148 و سیّدرضی، 1373: 27)
آن حضرت در سخنانی کوتاه پیرامون فراریان از جهاد، چنین یادآور می شوند: «همانا فرار کردن و گریختن از جهاد، موجب خشم خدای سبحان، همراهی ذلّت و خواری و ننگ دائمی است و همانا فرار کننده، با فرار بر عمر خود نمی افزاید و روز مرگ او به تأخیر نمی افتد.»(برازش، 1361: 149)
امام علی(ع) در مواردی نیز به منظور تشویق و تهییج یاران به مقاومت، به مصادیق و نمونه هایی از مقاومت کم نظیر و عاشقانه مجاهدان عصر نبوی و شوق کم نظیر آنان به جهاد با مشرکان و لقای پروردگار اشاره می نمودند و از نبود و کمبود چنان افرادی در زمانه خود، با افسوس، این گونه یاد می کردند: «… کجایند گروهی که به اسلام خوانده شده، آن را پذیرفتند. قرآن را خوانده، آن را محکم و استوار ساختند و به جهاد انگیخته شدند، پس شیفته گردیدند؛ مانند شیفتگی شترها به اولادشان [بچّه هایشان]. شمشیرها را از غلاف بیرون کشیده، اطراف زمین را دسته دسته و صف صف فرا گرفتند. بعضی هلاک گشتند و بعضی به سلامت ماندند؛ از بقای زنده ها شاد نمی شدند و از مرگ کشته ها تسلیت نمی خواستند…؛ پس سزاوار است تشنه ایشان بوده، از فراق و دوریشان دست ها بگزیم….»(سیّد رضی، 1373: 119)
امام علی(ع) در نبردها، به ویژه در آغاز آنها، به منظور بیان حقانیت خویش و بیان ماهیّت دشمن، تهییج نیروها به نبرد، شرح ثواب الهی جهاد و نصیحت رزمندگان، متناسب با موقعیت و موضوع، به تلاوت و بیان آیاتی از قرآن کریم مبادرت می کردند.
برخی آیات تلاوت شده از سوی آن حضرت در نبردها، بیانگر دستورات و فرمان های رزمی از منظر دینی، بشارت بهشت برای مجاهدان، ارزش های جهاد و پی آمدهای زیانبار فرار از نبرد بود، به عنوان مثال، در این باره می توان به آیه مکرّر مورد استفاده آن حضرت (آیه 194 سوره بقره)، آیه 31 سوره محمّد، آیه 39 سوره حج، آیه 10 سوره صف، آیه 33 سوره احزاب، آیه 213 سوره بقره و آیه 45 سوره یونس اشاره کرد.(منقری، 1366: 253-252، ابن اعثم کوفی، 1372: 23-664 و شیخ مفید، 1367: 253-252)
امام علی (ع) در قرائت و تلاوت برخی آیات، آن هم در جریان نبرد، از پروردگار، غلبه و پیروزی بر دشمن را خواستار می شدند؛ از باب نمونه، می توان از استناد آن حضرت به آیه 5 سوره صف و آیه 89 سوره اعراب یاد کرد.(منقری، 1366: 656-432)
گاه در شرایط جنگی با استناد به قرآن کریم و تلاوت برخی آیات، به سؤالات پیش آمده و شبهه های ذکر شده پیرامون ماهیّت جنگ، مخالفان و حقّانیت خود و سپاهشان، پاسخ می دادند. در نبرد صفّین، یکی از افراد سپاه سؤال کرد که: چگونه جنگ با شامیان را که در اصول و فروع دین با ما هم اعتقاد هستند، روا می دانید؟ اما با استناد به بخشی از آیه 253 سوره بقره، سؤال او را پاسخ گفتند: (همان: 442-441)
در مواردی نیز در جریان سخنرانی و خطاب به سپاهیان با استناد و تلاوت آیات الهی، آنان را مورد پند و موعظه قرار می دادند؛ به عنوان نمونه، در این باره می توان به تلاوت آیه 264 سوره بقره و آیه 79 سوره مائده اشاره نمود.(شیخ مفید، 1364: 253-252)
1-5-استفاده از وسایل شخصی و رزمی رسول خدا(ص) در صحنه ی نبرد
امام علی(ع) کمابیش از اشیای شخصی و رزمی به یادگار مانده از رسول اکرم(ص)، به منظور تهییج و پایداری جنگجویان در برابر دشمن استفاده می کردند. از جمله اشیا و یادگارهای شخصی مورد استفاده، می توان به پرچم، زره، عمامه، تازیانه و استر رسول خدا(ص) اشاره کرد.
قبل از آغاز و فرمان حمله در نبرد جمل، زره رسول خدا(ص) را برتن کردند، استر ایشان را سوار شدند و مقابل صف دشمن ایستادند. ابن اعثم کوفی در این ارتباط می نویسد: «چون لشکرها در برابر یکدیگر ایستادند و مبارزان روی به روی شدند، علی(ع) بیرون آمد و در میان هر دو صف ایستاد. پیراهن حضرت رسول(ص) پوشیده و ردای آن حضرت بر دوش انداخته و دستاری سیاه بر سر بسته و بر استر رسول خدا(ص) برنشسته و آن استر جنگ بود که او را دلدل گفتند….»(ابن اعثم کوفی، 1372: 427)
در نبرد صفّین نیز، در حالی که دستار و عمامه رسول خدا(ص) بر سر گذاشته و بر استر آن حضرت سوار بودند، یاران و سپاهیان را به تهییج و مقاومت در برابر دشمن فرا خواندند.(منقری، 1366: 551) در شرایط پایانی نبرد یادشده، هنگامی که آثار ضعف، سستی و تردید را در سپاهیان مشاهده نمودند، در حالی که عمامه رسول خدا(ص) به سر بسته بودند و تازیانه آن حضرت را در دست داشتند، خطاب به مالک اشتر گفتند: پرچمی از رسول اکرم(ص) در اختیار دارم که تاکنون آن را مخفی نگه داشته ام؛ این پرچمی است که در جنگ های اوایل ظهور اسلام، در میادین نبرد با مشرکان، به اهتزاز درمی آمد و امروز در سایه این پرچم با دشمنان خواهم جنگید. سپس فرمان دادند تا ندا کردند: «هرکه داعیه دارد نفس خود را در راه خدای عزّ و علا ایثار کند، باید که مستعد کارزار شود. این ندا به گوش سپاه نصرت انتساب رسید، خلقی کثیر جمع آمدند و امیرالمؤمنین، لواء رسول خدا(ص) را بیرون آورد و آن رایت، کهنه شده بود و دست تفرّق به دامن تار و پود او راه یافته بود. چون چشم اصحاب عظام بر آن لوا افتاد، خود را از گریه نتوانست داشت. هرکه را زیارت آن علم دست داد، بر چشم و روی خود نهاد. بعد از آن، امیرالمؤمنین فرمان حمله داد.» (خواند میر، 1333: 866-865)
“خالد انصاری”، از یاران آن حضرت، با اشاره به پرچم یادشده، در سخنانی کوتاه خطاب به لشکریان معاویّه، چنین اظهار داشت: «این است علی(ع) که راه رستگاری را در پیش دارد و این پرچم پیامبر ماست که پیشاپیش اوست و همان راه را ادامه می دهد.»(ابن اعثم کوفی، 1372: 665)
1-6-توسل، دعا و نفرین
طلب و درخواست پیروزی، استغاثه و توسّل به پروردگار و نیز نفرین دشمن ستیزه جو، از لحظه آغازین تا پایان نبرد آن هم در جمع سپاهیان، در سیره نظامی امام علی(ع) به خوبی مشهود است.
آن حضرت، در پاره ای از این دعاها، با ذکر و بیان عهدشکنی و ماهیّت ناجوانمردانه، ستمگرانه، مبارزه جویانه و خلاف حق و حقیقت دشمنان، شکست و رسوایی آنان را از خداوند طلب می کردند. در حرکت به سمت بصره، در مقابله با جنگ طلبی و مبارزه جویی طلحه و زبیر، در محلّی موسوم به زاویه، پس از به جای آوردن چهار رکعت نماز، پیشانی را بر خاک گذاشتند و تا آنجا گریستند که قطرات اشکشان بر خاک افتاد. آنگاه دست به دعا برداشتند و چنین گفتند: «… پروردگار آسمان ها و آنچه بر آن سایه می افکند، زمین و آنچه برمی دارد، پروردگار عرش عظیم! نیکی بصره از تو می خواهم [خیر و خوبی شهر و مردم بصره را از تو خواهانم] و از بدی آن به تو پناه می برم. خدایا! ما را به منزلتی فرود آور که تو بهترین فرود آوردگانی. خدایا! این قوم از اطاعت من به در رفتند و بر ضدّ من یاغی شدند و بیعت مرا شکستند. خدایا! خون مسلمانان را حفظ کن.» (مسعودی، 1370: 718) پیش از آغاز نبرد جمل، نظر بر آسمان افکندند و با اشاره صریح به فرماندهان سپاه دشمن (طلحه و زبیر)، این گونه با پروردگار راز و نیاز کردند: «پروردگارا! این دو از من بریدند، به من ستم کردند و پیمان مرا شکستند و مردم را علیه من شوراندند. اکنون گروهی که به دست ظلم خود بسته اند، بگشای و امرشان استوار مساز و سرانجام بدکاری آنها را نمودار کن.»(شیخ مفید، 1364: 240) در جریان نبرد یادشده، فرزند آن حضرت، محمّد حنفیه، گزارش داد که دشمن با سردادن شعار”یا لثارات عثمان”(ای خون خواهان عثمان)، جنگ جویان خود را به حمله و مقاومت تحریک می کند. امام پس از اتمام گزارش فرزند، از آنجا که می دانستند، فرماندهان سپاه دشمن در زمره قاتلان و افراد محرک مردم در قتل عثمان بوده اند، دست به دعا برداشتند و گفتند: «خدایا! تو امروز کشندگان عثمان را بر خاک مذلّت بیفکن و آنان را منکوب کن.»(عسکری، 1360: 47)
قبل از آغاز نبرد در صفّین، در حال مناجات، خدای را این گونه می خواندند: خداوندا! اگر دشمنان از حق روی گردان و بر دشمنی خود اصرار دارند، قصد و منظورشان را بی اثر و بی سرانجام کن و برگناهان و اعمال خلافشان هلاک فرما. آنان را جای خود چنان میخکوب کن تا پی در پی زخم نیزه خورند؛ زخمی که تنشان سوراخ نماید؛ که نسیم از این سو بدان سو به در شود، و ضربت هایی کارآ بر آنان وارد شود که استخوان ها از این سو بدان سو به درشود، و ضربت هایی کارآ بر آنان وارد شود که استخوان ها را خرد و بازوها و پاها را قطع نماید؛ تا جایی که صف هایشان در هم شکسته و سرزمینشان فتح گردد.(سید رضی، 1373: 123-122 و طبری، 1373: 2398) در جریان و کشاکش نبرد یادشده، بارها دست ها را به سوی آسمان برافراشتند و چنین عرضه داشتند: بارالها! آنان حق را مردود شمرده اند؛ پس اختلاف و تفرقه در میانشان پدید آور، به نافرمانی خود گرفتار ساز و به وسیله گناهانشان کیفر ده. هرکه دوستدار تو باشد و در سایه عظمت تو قرار گیرد، زبون نشود و هرکس با تو دشمنی ورزد، عزّت و ارجمندی نبیند. (منقری، 1366: 535-534؛ شیخ مفید، 1364: 255 و طبری، 1362: 3559)
درخواست و طلب پیروزی و صبر از پروردگار در مقابله با دشمنان ستیزه جو و طلب پاداش و اجر بزرگ برای یاران حاضر در صحنه نبرد، از نکات مورد توجّه امام در زمینه مورد بحث بود. قبل از آغاز نبرد جمل، در حال مناجات دست ها را به سوی آسمان برافراشتند و عرضه داشتند: «پروردگارا! چشم ها به سوی تو کشیده می شود و دست ها به پیشگاه تو گشوده می شود و دل ها به سوی تو کشش پیدا می کند، با اعمال به تو تقرّب جسته می شود. پروردگارا! در آنچه میان ما و قوم ماست، ما را به حق پیروزی عطا کن و تو بهترین پیروزی دهندگانی.»(شیخ مفید، 1364: 204) پیش از شعله ور شدن نبرد صفّین و به هنگام قرار گرفتن در مقابل سپاه دشمن، در حالت تضرّع و دعا، پروردگار را چنین مورد خطاب قرار دادند: «… خدایا! اگر ما را بر دشمنان غلبه دادی، ستمگری را از ما دور گردان و به حق و درستکاری، استوار فرما و اگر دشمنان را بر ما تسلّط دادی، شهادت را روزی ما گردان و از تباهکاری نگاهمان دار.»(طبری، 1362: 2528 و منقری، 1366: 553).
در کشاکش نبرد یادشده، با فراهم شدن اندک آرامش، خدا را این گونه می خواندند: «هیچ نیرو و قوّتی جز خداوند نیست و از خداوند یاری باید خواست. خدایا! خودت میان ما و قوم ما به حق، کار را بگشای که تو بهترین گشایندگانی.» آن گاه دگر بار حمله می کرد. (منقری، 1366: 50-534) در شب غوغایی لیله الهریر، شب بحرانی و پر هیجان نبرد صفّین، رو به جانب قبله کردند و با صدا و بانگی رسا، با پروردگار چنین راز و نیاز کردند: «ای خداوند مهربان، ای بخشاینده، ای یکتا، ای یگانه، ای بی نیاز، ای خدای محمّد، بارالها! گام ها به سوی تو رهسپار است و دل ها برای تو در سینه ها می تپد و دست ها به درگاه تو برآید و گردن ها به سوی تو کشیده شود و دیدگان به سوی تو دوخته آید و نیازها همه از تو درخواست شود…. پروردگارا! تو در نزاع بین ما و قوم ما، به حق داوری کن و ما را فاتح گردان که بهترین فیروز دهنده ای.»(همان: 656)
1-7-تمجید و تشویق
امام علی(ع)، طیّ بیانات هیجانی و شورانگیز و برگرفته از حقایق دینی، همواره تمجید و تشویق سپاهیانشان را، در مراحل مختلف نبرد، در دستور کار نظامی قرار می دادند. گاه خود این اقدام را انجام می دادند و گاه آن را به یاران و رزمندگان آگاه، دانا، سخنور و خطیب، همانند مالک اشتر، عبدالله بن عبّاس، هاشم بن عتبه، یزید بن قیس، معقل بن قیس و… واگذار می کردند.(برازش، 1361: 131، ابن اثیر، 1344: 96 و سیّدرضی، 1373: 24)
در کشاکش نبرد صفّین، سپاهیانشان را این گونه مورد خطاب قرار دادند: از دشمنان خدا، اندک رمق و نفسی بیش باقی نمانده، آنان فاقد انگیزه دینی و الهی و طالبان دنیا و مطامع دنیوی هستند. با یورش های قاطع و راسخ بر آنان، خود را مشمول رحمت خداوند قرار دهید.(دینوری، 1380: 231 و منقری، 1366: 655-654) در همین نبرد، ضمن توصیه سپاهیان به یاد خدا، قرائت قرآن، دقّت در امور، پاکدلی و طلب صبر و نصر از پروردگار، یادآور شدند که: در برابر دردها و ضربات ناشی از شمشیرهای دشمن، بردباری پیشه سازید تا به سرافرازی نایل آیید. گریز و فرار از میدان نبرد، موجب سلب عزّت، چیرگی دشمن، مانع دست یابی به غنیمت، مایه خوار زیستن، ذلیل مردن و ننگ دنیا و آخرت است.(همان: 349-237)
در جنگ مورد بحث، در فرازی دیگر، ضمن یادآوری پی آمدهای زیانبار دنیوی و اُخروی فرار از میدان نبرد، جنگ جویانشان را با بیان ویژگی ها و شاخصه های مثبت و شایسته در صحنه نبرد، چنین مورد خطاب قرار دادند: «[هان!] در برابر یاغیان ستمگر، عقب نشینی نکنید. شما برجستگان و معتبران قوم عربید. شب زنده داران، قرآن خوانان و دعوتگران به حق [هستید.] با حمله خود از گناه فرار دوری کنید. غمم را سبک و دلم را خنک کردید. مخالفان شما، همانند شتران به هم ریختند. پایمردی کنید چون یقین دارید [که] خداوند به شما ثبات بخشد. افراد فراری از جنگ، خدا را خشمگین و خود را به گناه می اندازند. فرار، مایه آزردگی خدا، ذلّت دایم و ننگ ابدی و از کف دادن غنیمت و معاش است. اگر انسان در راه حق بمیرد، بهتر از آن است که به این رذایل مبتلا شود، با آنها خو بگیرد و بر آنها دل نهد.»(طبری، 1362: 2539)
هنگامی که در نبرد صفّین مقاومت جدّی سپاه دشمن و علائم سستی را در سپاهیان خود مشاهده کردند، در سخنانی مهیّج و شورآفرین به سپاهیانشان، این چنین آنان را به مقاومت واداشتند: دشمن مقابل شما، جز با فرود آمدن پیاپی نیزه ها، شمشیرها و گرزهای تارک شکاف، استخوان شکن، پیشانی شکاف، مچ و دست افکن و فرو ریزنده ابروان بر سینه ها و چانه ها عقب نمی نشیند. با شکیبایی، پایداری و طلب خیر آخرت بر آنان یورش برید که خداوند مشتری جان شماست. (منقری، 1366: 536) در روایتی دیگر، با مشاهده ایستادگی دشمن یادشده، خطاب به یاران فرمودند: هرکس خدا و آخرت را می جوید، نزد من آید. از پایداری آنها هراسی به دل راه ندهید زیرا مقاومت آنان، ناشی از تعصّب نژادی و عربی است، نه اعتقاد الهی و دینی.(ابن اثیر، 1344: 99-98)
هنگامی که علی(ع) فرماندهانی را به مقابله دشمنان اعزام می کرد و یا خبر فتح و پیروزی آنها را می شنید، فرماندهان و سپاهیانشان را با بیان اوصاف و ویژگی هایی چون جوانمردان، شایستگان، خیرخواهان، نفوس مطمئن، عاملان به تکالیف الهی، ایثارگر وظیفه شناس، مورد تشویق و تقدیر قرار می داد، و از پروردگار برای آنان پاداش نیکو طلب می کرد.(طبری، 1362: 2660-2539 و یعقوبی، 1362: 104)
همان گونه که در آغاز این بحث اشاره شد، گاه علی(ع) قبل از شروع جنگ و یا در میدان نبرد، تهییج و تشویق جنگجویان را به یکی از فرماندهان و یا افراد سخنور و خطیب وا می گذاشت؛ به عنوان مثال، مالک اشتر در نبرد صفّین، قبیله مذحج را این چنین مورد تشویق و تمجید قرار داد:
«… شما زادگان جنگ و خداوند حمله و غارت هجوم بوده و هستید. شما اهل جنگ، مهاجمین بامداد و سواران تاخت و تاز، مایه مرگ حریفان و نیزه داران زود طعن زن هستید. مذحج طعن و ضرب، هرگز مغلوب نشده و خون دلیران به هدر نرفته است. هرچه امروز می کنند، فردا جاویدان خواهد ماند و نام نیک شما در تاریخ خواهد بود. اکنون بیایید و با صمیمیّت و اخلاص، نبرد کنید و با دشمنان خود روبرو شوید که خداوند یار مجاهدین و راستگویان بردبار می باشد. به خداوندی که جان من در دست اوست، اینها [اشاره به سپاه معاویّه] و هر یک مردم آنها، نزد من مانند بال پشّه است. روسیاهی مرا زایل کنید، تا خون من بر وی برگردد. هان! این گروه انبوه [سپاه معاویّه] را قصد کنید که خداوند آنها را پراکنده کرد…»(ابن اثیر، 1364: 76-75)
ابن اثیر می افزاید متعاقب این خطابه و سخنان، هیجان کم نظیری در قبیله مذحج به وجود آمد و بی درنگ با یورش به دشمن فریاد می زدند: بدان گونه که می پسندی خواهیم بود.(همان)
منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.