نویسنده: جویا جهانبخش
چکیده
هرگونه مواجهه ی فنی با متون کهن و از جمله ترجمه آنها، پاره ای لوازم کتاب شناختی و نسخه شناختی دارد. از ان میان، یکی از شئون مواجهه و مراجعه به متون قدیم و به ویژه ترجمه ی آنها، گزینش نقل و روایتی امین و قابل اعتماد از متن است. مترجمان بزرگ همواره چنین دغدغه ای داشته اند و دارند؛ مثلاً حنین به اسحاق، از مترجمان نامدار علوم یونانی به زبان عربی، در گزارش روشنی درباره ی آثار جالینوس و ترجمه ی آن ها، بارها این دغدغه را نشان داده است. افزون براین، هرگاه متن مورد نظر، از متون دینی و کتب مقدس باشد، این دغدغه و دقت نیز افزونی می گیرد، از همین رو، بخش عظیمی از تدقیقات نظری مترجمان نصوص و متون مقدس، گزینش متن و لوازم نسخه شناختی و کتاب شناختی آن است.
در فرهنگ اسلامی، وقتی سخن از متن مقدس به میان می آید، مراد قرآن و حدیث است. در مورد قرآن کریم، چیزی به نام نسخ مختلف و اختلاف نسخ وجود ندارد. اما در مورد حدیث و حدیث نامه ها، سخن از این اختلاف روا و بسیار گسترده است. در عرضه ی منابع حدیثی، پیش و پس از صنعت چاپ کنونی، نسخه ای گوناگون از مآخذ روایی در دست بوده است و اکنون نیز با توجه به تصحیحهای علمی و انتقادی و لزوم آن وجود دارد. از باب مثال، نهج البلاغه که از نخستین و ارجمندترین مکتوبات و گردآورده های حدیثی است، همواره استکتاب استنساخ می شده و نسخه های مختلفی از آن در دست است. از این رو، مترجم این اثر بزرگ را نیز باید متن و نسخه ی مورد استناد خود را با دقت و ظرافت متن شناسانه اختیار و به خواننده بشناساند.
در میان مترجمان معاصر، دکتر جعفر شهیدی بر نهج البلاغه ی مصحح شیخ محمد عبده اعتماد کرده است؛ در حالی که مثلاً نسخه ی صبحی صالح به مراتب بهتر و سالم تر از آن و به نسخ خطی نزدیک تر است. برخی ترجمه های نهج البلاغه، همچون ترجمه ی شادروان فیض الاسلام، نیز بر پایه ی متن و ضبط ابن ابی الحدید یا ابن میثم فراهم آمده است که البته کار صحیحی است؛ زیر این دو تن به نسخه ی اصلی سید رضی دسترسی داشته اند. خوشبختانه، اندک اندک، نشانه های رونق گرفتن توجه به این گونه دقت ها نسخه شناختی در میان مترجمان متون مقدس دیده می شود، اما در عین حال، هنوز گروهی از مترجمان حتی دغدغه ی اعلام نام و نشان نسخه یا چاپ مورد استفاده خود را در کار ترجمه ی یک متن حدیثی ندارند. هدف همه ی هشدارهای صاحب نظران در این عرصه، پاسداشت میراث دین و فرهنگ شیعی است.
هرگونه مواجهه ی فنی با متون مدرسی (classic)، و از جمله:ترجمه ی آنها، پاره ای لوازم کتابشناختی و نسخه شناختی داشته و دارد.
نصوص و نگارشهای دیرین، بر دوش دستنوشتها و روایات کتبی و شفاهی متوالی از معبر زمانه گذشته و به دست ما رسیده اند. در این گذر تاریخی و درازآهنگ، عوارض چندی از زمانه و اهل زمانه بر این متون طاری شده و رنگی و نشانی از این دهلیز طولانی بر پیکره ی آنها بر جای مانده است. همین خصیصه «تاریخ دیدگی»ی متون کهنسال است که بهره جویان از این متون را ناگزیر می کند، به اقتضائات تاریخی و پیشینه ی سیر متن _ از پیدایی تا امروز -، توجه کنند؛ و درست از همین رهگذر ست که بهره وری از متون کهن بدون ملحوظ ساختن آگاهیهای کتابشناختی و نسخه شناختی مربوط به آن متون، تمام نخواهد بود.
یکی از شؤون مواجهه و مراجعه به متون قدیم، اقدام به ترجمه ی آنهاست، و باز یکی از مقدمات لازم و گریزناپذیر ترجمه ی این متون، گزینش نصی (/نقلی /روایتی) امین و قابل اعتماد و خورند ترجمه از متن است.
هرگاه اخبار ترجمانان دیرین را تتبع کنیم، درخواهیم یافت که ایشان نیز در ترجمه ی متنهای کهن و نگارشهای مدرس دغدغه گزینش نص قابل اعتماد را داشته اند.
نمونه را، ابو زید حنین به اسحاق عبادی (194-260یا 264هـ.ق) که از ترجمانان نامدار ناقل علوم اوائل به جهان اسلام به شمار می رود، در گزارش نسبتاً مبسوط و روشنی که درباره ی آثار جالینوس و ترجمه ی آنها به عربی و سریانی به قلم آورده و موجود است، بارها از این دغدغه نشانی داده:
«فی الفرق… این کتاب… را من در جوانی… از نسخه های یونانی که افتادگی بسیار داشت ترجمه کردم و… . در هنگامی که من به حدود سن چهل سالگی رسیده بودم… نسخه های متعددی از یونانی گرد آورده بودم که با یکدیگر مقابله کردم تا اینکه نسخه ای [درست و معتمد] فراهم گردید و سپس نسخه ی سریانی را با این نسخه ی درست مقابله و تصحیح نمودم – و چنین است عادت من در هر چه ترجمه می کنم- و…».(1)
«فی حیله البرء… من کتاب را از اول… ترجمه کردم. از هشت مقاله ی آخر نسخه هایی به یونانی نزد من بود. با آنها مقابله کردم و نسخه ای صحیح از آن آماده ساختم و آن را تا حد امکان به غایت استقصا و بلاغت ترجمه کردم. از شش مقاله ی اول فقط بر یک نسخه از آن دسترس پیدا کردم. و چون آن نسخه غلط بسیار داشت تصحیح آن مقالات آنچنان که باید برای من میسر نگردید. پس از آن نسخه ای دیگر یافتم و با آن و با آن امر مقابله و اصلاح به حد امکان انجام گردید و کنار گذاشته شد تا اینکه با نسخه ی سومی اگر یافت شود مقابله گردد؛ زیرا نسخه های یونانی این کتاب کم است…».(2)
«کتابه فی الحیله لحفظ الصحه… هنگامی که ترجمه می کردم جز یک نسخه برای من آماده نگردید، سپس نسخه ای یونانی از آن یافتم و با آن مقابله و تصحیح کردم،…».(3)
«کتابه فی العروق الضوارب هل یجری فیها الدم بالطبع ام لا… آن را به سریانی… ترجمه کردم، ولی اطمینان به درستی آن نداشتم؛ زیرا نسخه آن یکی بود و خطا در آن بسیار وجود داشت…».(4)
«کتابه فی جوهر النفس ما هو علی رأی اسقلیبیاذس… من این مقاله را به سریانی… ترجمه کردم… و بدرستی آن ترجمه اطمینان ندارم؛ زیرا آن را از روی یک نسخه که آن هم نادرست بود ترجمه کردم…»(5).
«فی القوی الطبیعیه… این کتاب را… ترجمه کردم، در حالی که… حدود هفده بهار از زندگی من گذشته بود… ترجمه این کتاب از نسخه های یونانی که افتادگیهایی داشت صورت پذیرفت. سپس من نیک به تصفح آن پرداختم تا آنکه افتادگیها را اصلاح کردم و پس از آنکه پا به سن نهادم دوباره تصفح نمودم و افتادگیهای دیگر را یافتم که اصلاح کردم…»(6).
«کتاب فی قوی الاغذیه.. نسخه هایی چند از آن به یونانی نزد من فراهم گشته بود و من کتاب را با آنها مقابله و اصلاح کردم و خلاصه ی آن را به سریانی بیرون آوردم…»(7).
«کتاب فی التریاق الی بمفولیاس… آن را نادرست یافتم و نمی دانم وراقان آن را فاسد ساخته اند یا کسی خواسته آن را اصلاح کند و افساد کرده است…»(8).
سطوری که آمد؛ پاره ای از گفتار مردی بود که در حدود هزار و دویست سال پیش از این، در پی به دست دادن ترجمه ای مفهوم و صحیح(9) از متنهای کهن و نگارشهای مدرسی بوده است.
این خارخار همچنان در دل و جان ترجمانان متون قدیم برجاست، و اگر متن مورد نظر، از متون دینی و به ویژه نصوص مقدس باشد؛ طبیعی است که با توجه به خطورت موضوع، دقت و دغدغه نیز فزونی بگیرد.
عیارسنجان ترجمه در فرهنگ اسلامی، از دیرباز، به ظرافت و اهمیت بی مانند ترجمه نصوص مقدس تفطن داشته اند(10)، و حتی گاه ژرفنای این تفطن، ایشان را به احتیاطهای افراطی و احیاناً مرعوبانه کشانیده است(که گرایش فراوان به ترجمه ی تحت اللفظی نیز از آن اثر پذیرفته). طبیعی است امروز که روند ترجمه ی متون افقهای تازه ای را به نظاره نشسته و قلمروهای گسترده تری را تجربه می کند، بخشی عظیم از تدقیقات نظری و میناگریهای عملی مترجمان نصوص مقدس متوجه پرسمان گزینش متن و لوازم نسخه شناختی و کتابشناختی آن باشد.
در حوزه ی اسلامیات وقتی از متن مقدس سخن می گوییم، مرادمان قرآن و حدیث است و لاغیر.
در مورد قرآن کریم چیزی به عنوان نسخ مختلف و اختلاف نسخ وجود ندارد؛ دگرخوانی های جزئی ناشی از «اختلاف قرائات» نیز همانهاست که دانشوران مسلمان از دیرباز به ثبت و ضبط و تحدید آن همت گماشته اند. امروز حدود و ثغور قرائات مختلف برای ما روشن است و از این رو مترجم قرآن کریم از آغاز معین می دارد که قرآن را بنابر کدام قرائت (مثلاً از قرائتهای هفتگانه مشهور) ترجمه می کند. متداول ترین قرائت – و اگر این تعبیر صحیح باشد: «قرائت مصحف رسمی» هم که قرائت حفص از عاصم است، و لذا از این لحاظ تقریباً هیچ اختلافی در میان نیست.
آنچه احیاناً در این زمینه اختلاف آفرین می گردد، کم دقتی برخی طابعان ترجمه های کهن قرآن کریم است که به قرائت مورد توجه مترجم دیرینه روز عنایت نمی کنند و ترجمه کهن را با قرائت متداول (/حفص از عاصم) همراه و منتشر می سازند. ازاین رهگذر ناسازگاریهایی میان نص و ترجمه پدید می آید که سببی جز کم دقتی یا برخورد غیر فنی طابع (محقق) با موضوعی ندارد.
نمونه را، اخیراً ترجمه ی شیخ ابوالفتوح رازی – قدس الله روحه العزیز – از قرآن، به همراه مصحف شریف( به کتاب عثمان طه، و (طبعاً: به قرائت حفص از عاصم)، انتشار داده شده (11)که همین ناسازگاری مع الاسف در آن به چشم می آید.
به عنوان مثال، در ترجمه ی «و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته» (اعراف: آیه 57)، در ترجمه (ص157) می خوانیم «و او آن خدایی است که بفرستد بادهای پراکنده پیش بارانش.» پیداست که «پراکنده» در ترجمه ی «بشراً» نمی تواند آمد. چون به تفاسیر – و از جمله تفسیر خود شیخ ابوالفتوح رازی – رجوع می کنیم(12)، در می یابیم قرائتهای دیگر در میان هست:«نُشراً»، «نَشراً»، «نُشراً». باز پیداست «پراکنده» از «نشر» مأخوذ می تواند بود، نه «بشر». پس تردیدی نمی ماند که ترجمه ی شیخ ابوالفتوح مستند به قرائت عاصم نبوده است.
متأسفانه نه تنها طابع ترجمه ی همراه با مصحف، بدینگونه باریکیها کم التفاتی کرده است. طابعان خود تفسیر شیخ ابوالفتوح نیز در این بی دقتیها و کم التفاتیها با وی هنباز، بل پیشگام بوده اند. چه، در این چاپ جدید تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، مصححان، ضبط و قرائت آیات قرآنی را از صورت اصلی گردانیده و بر قرائت حفص از عاصم انطباق داده اند که ناگزیر تفاوتهایی را بین معانی (ترجمه ی) آیات و نص پیش آورده است.(13)
در مورد حدیث و حدیثنامه ها، بر خلاف قرآن کریم، سخن از نسخ مختلف و اختلاف نسخ و نسخه ی موثق و غیر موثق هست. نمونه را، نهج البلاغه ی شریف که سید رضی – رضی الله عنه و ارضاه – در آغاز سده ی پنجم هجری گرد آورد و بحق در صف نخست نگارشهای جاودانه ی اسلامی جای گرفته است. در درازنای این ده سده بکرات و مرات استکتاب و استنساخ گردیده و از همان اوایل ورود صناعت طباعت به جهان اسلام نیز چاپهای مختلفی از آن صورت بسته است که در ضبط پاره ای از کلمات و جمله ها اختلاف دارند. از همین روی مانند هر متن کهن و تاریخمند دیگر از تصحیح علمی و انتقادی آن گریزی نبوده و نیست. مترجم نهج البلاغه هم باید متن (نسخه) مورد استناد خود را با دقت و ظرافت متن شناسانه اختیار کند و ثانیاً به خواننده بشناساند.
این اختیار، حتی در باب متنی بدین اندازه مشهور و متداول نیز، به هیچ روی آسان نیست و ملاحظات انتقادی در نسخ مختار و متون مطبوع نهج البلاغه بخوبی خطورت و اهمیت موضوع را فرا نی نمایاند.
ترجمه ی نهج البلاغه ی استاد دکتر سید جعفر شیهدی – دام ظله – (که اگر بهترین ترجمه ی نهج البلاغه نباشد، بی گمان یکی از بهترینهاست)، نمونه ای است که به طبع می بایست بر بنیاد و به همراه نسخه ای عربی از این کتاب جلیل ارائه می گردید. استاد شهیدی خود در این باره نوشته اند:«متنی… که این خدمتگزار اساس ترجمه قرار داده، مصحح مرحوم شیخ محمد عبده مفتی دیار مصر است، جز در مواردی که خطا و یا نقصان آن متن مسلم بود که در آن صورت به شرح ابن ابی الحدید و یا نسخه ی صبحی صالح مراجعت افتاد»(14).
هر چند به تعبیر خود استاد شهیدی «آنان که در نیم قرن أخیر به ترجمه ی نهج البلاغه پرداخته اند. هریک متنی را اساس کار خود ساخته اند» و «هریک از این متنها را مزیتی است و نقصانی»(15) و هنوز مع الأسف تصحیح فعلاً نهایی نهج البلاغه فراهم نیامده است، اختیار متن مطبوع شیخ محمد عبده برای طبع و ترجمه ی نهج البلاغه مطلقاً صواب به نظر نمی رسد.
بنابر مقابله ای که علامه آیه الله سید محمد علی روضاتی – آدام الله ظله العالی – میان چاپ عبده و برخی نسخ خطی کهن و نیز سه چاپ سنگی قدیم انجام داده اند، متن عبده سخت ناظرست به چاپ سنگی قدیم تبریز. احتمالاً نسخه ای از همین چاپ بوده است که به دست این دانشمند و آزادیخواه مصری افتاده و او را به طبع و شرح نهج البلاغه تحریض کرده است. هرچند نسخه ی دکتر صبحی صالح- که هشتاد سال پس از از نخستین طبع نهج البلاغه عبده منتشر شده – نیز مانند چاپ عبده به پاره ای تحریفها و نادرستیها و لغزشها دچارست، ولی -دست کم در حدود ثلث نخست نهج البلاغه که نگارنده ی این سطور در این ثلث تفاوتهای میان چاپهای صبحی صالح و عبده و نسخه های خطی مورد استناد استاد روضاتی را بدقت مطالعه کرده است(16)-، نسخه صبحی صالح به مراتب از چاپ عبده بهتر و سالم تر و به نسخ خطی نزدیک تر است (الا در عناوین که چاپ صبحی صالح افزونه های فراوان دارد).
بنابراین اقبال بیشتر ترجمانانی چیره دست چون استاد شهیدی به چاپ عبده، ناخواسته ایشان را از روایتهای مخلوط و کهن کتاب دورتر ساخته است(هر چند – چنان که پیشتر نیز اشارت رفت – نه نسخه ی صبحی صالح و نه نسخه ی عبده، متن محقق و کاملاً موثق کتاب را عرضه نمی کنند و از تحریفات سهوی ساهیان و دستکاریهای عمدی معاندان تراث شیعه بر کنار نیستند).
در نهج البلاغه شادروان فیض الاسلام – که یک نسل پیشتر و شاید با دقتهای آخوند مآبانه و محدثانه ی بیشتر ساماندهی شده -، اختیار متن و ضبط نص بیشتر بر پایه ی متن فراهم آورده ی ابن ابی الحدید(17) بوده است.
اعتماد بر نسخه ی نهج البلاغه مندرج در شرح ابن ابی الحدید و همچنین شرح ابن میثم بحرانی – نور الله مرقده – کار صحیحی است؛ زیرا این هر دو تن به نسخه اصلی سید رضی – رضی الله عنه و ارضاه – دسترس داشته اند(18)؛ ولیک کسانی که متن مطبوع حروفی این شروح را ملاک قرار می دهند، باید آگاه باشند که متأسفانه یکی از آنها یا هر دو شرح در چاپ حروفی به تحریف و تبدیل دچار گردیده است و متن مندرج در چاپهای متداول شروح ابن میثم و ابن أبی الحدید را لزوماً نمی توان مورد اعتماد قرار داد.
نمونه را، در خطبه ی 122(بنابر ترقیم صبحی صالحی)، عبارات «وقد کانت هذه الفعله، وقدر رایتکم اعطیتموها…»تا «… ما فارقته مذ صحبته» به قول شارح خوئی – رضوان الله علیه – در بیشترینه نسخ کتاب نیست. در شرح ابن ابی الحدید طبع قدیم طهران نیز نشانی از این عبارات نبوده و در توضیحاتش هم توضیحی ناظر به آن نیامده است، ولی در چاپ مصر این عبارتها را – احتمالاً با استفاده از چاپ عبده یا… – افزوده اند(19)!
به همین ترتیب در نسخه ی نسبتاً معتبری که در شرح ابن ابی الحدید گزارش گردیده بوده، باز هم تصرف شده و همین تصرفات نسخه ی طبع حروفی متداول محمد ابوالفضل ابراهیم را از اعتبار محدث پسند ساقط می کند.
مطبوع شرح ابن میثم نیز شاید فرا نماینده نسخه ی اصلی موجود نزد وی نباشد؛ چه، نمونه را، در خطبه ی 35(بنابر ترقیم شرح) در نص پیش از توضیحات می خوانیم:«ولم آت – لا ابالکم- بجراً، ولا اردت لکم ضراً»(20) و سپس در روند توضیحات آمده است: «وقوله: ولم آت- لاابالکم – نکراً و لا اردت بکم ضراً»(21). آیا در اینجا ابن میثم – طاب ثراه -در تفاوت «بجرا!» و «نکرا» سهو کرده یا متن تحریف شده است؟
اشارتی که رفت، ناظر به نهج البلاغه و نصوص آن بود که تازه به سبب اهمیت ادبی اش معمولاً به صحت ضبط و نقل و شکل و اعراب آن اعتنای دو چندان شده است و این خصیصه در چاپهای آن نیز ملحوظ بوده است. در پاره ای حدیثنامه ها که چنین رویکردی به آنها نبوده و چاپهای متنوع قابل رجوع هم ندارند، کار مترجم باریک تر و دشوارتر است؛ چنان که گاه از دخالت مستقیم در امر تصحیح و «ضبط پژوهی»(22)ی کتاب ناگزیر می شود.
آقای منصور پهلوان که اخیراً ترجمه ای در خور اعتنا از کمال الدین و تمام النعمه (23)ی شیخ صدوق – روح الله روحه العزیز – منتشر ساخته اند، هر چند شالوده ی کار خویش را بر نسخه ی مصحح استاد علی اکبر غفاری – اطال الله بقاءه- نهاده اند، از باز ویرایی متن – و به تعبیر خودشان:«تصحیح کتاب» – ناگزیر بوده و از همین روی به چاپهای سنوات 1301 ق و 1378ق. و… نیز رجوع کرده اند.(24).
پیش از آقای پهلوان نیز، مرحوم آیه الله شیخ محمد باقر کمره ای که به ترجمه ی کمال الدین دست یازیده بود، چون چاپ سنگی مغلوطی از آن در اختیار داشت، ناگزیر شده بود به چند دستنوشت قدیم کمال الدین مراجعه کند و برای ترجمه، نخست متن را براساس آن نسخ تصحیح نماید.(25)
یکی از مترجمان حدیث، مراجعه به بحارالأنوار را از برای استوارسازی ضبط حدیثنامه ها (نمونه را، به آهنگ ترجمه) توصیه کرده و گفته:«مرحوم مجلسی – رحمه الله – نسخ متعدد و مصححی از کتب پیشینیان در اختیار داشته و صحیح ترین نسخه را در بحارالأنوار گزارش کرده است»(26).
این سخن و سفارش، هر چند بیش و کم صحیح است، شادی بی نیاز از بر شکافتن و تبیین نباشد؛ چه:
اولا، علی الظاهر در جمیع موارد نمی توان گفت که علامه ی مجلسی – نورالله مضجعه – نسخ متعدد و مصحح از متون حدیثی در اختیار داشته است.
آن بزرگوار خود در مواردی چند به نادردستی ضبط یا نسخه ای که در اختیار داشته است تصریح فرموده است. هرچند دأب وی آن بوده است که حتی المقدور صحیح ترین نسخه ها را گرد آورد و در این کار توفیق فراوان یافته و تجربه نیز نشان می دهد که در بسیاری موارد نسخه مروی در بحارالأنوار از آنچه در حدیثنامه های مطبوع دیده می شود صحیح تر است، با این همه، مواردی هم هست که نسخه صحیح و مضبوط به دست نیاورده است و خود به صراحت از این امر یاد کرده است.(27)
ثانیاً، در این که نسخه ی گزارش شده در بحارالأنوار همواره صحیح ترین نسخه حدیثنامه ی مورد نظر باشد، جای تأمل هست.
توضیح دادیم که علامه ی مجلسی – اعلی الله مقامه الشریف – در مواردی چند – هر چند اندک – توفیق دستیابی به نسخه ی مصحح نیافته است؛ افزون بر این، طی سالهای اخیر دست نوشتهایی دیرینه و معتبر از برخی حدیث نامه ها و نگارشهای کهن به دست آمده و شناسایی گردیده است که احتمالاً بعضی از آنها به نظر علامه ی مجلسی – رضوان الله علیه – نرسیده بوده است. شاید، فی المثل، امکان کنار هم نهادن بسیاری از نسخه های کهن نهج البلاغه که امروزه از طریق تصاویر مأخوذ از کتابخانه های عمومی و خصوصی برای ما فراهم شده است. به هیچ روی در عصر علامه ی مجلسی فراهم نمی بوده است و…
ثالثاً، باید در مراجعه به نسخه ی روایت شده در بحارالأنوار همواره احتمال اشتراک تبار با نسخه موجود نزد خویش را ملحوظ داشت. این احتمال، در متن پژوهی، لوازم و اقتضائاتی در پی می آورد که در «روش پژوهش و کار» متن پروژه تأثیر فراوان دارند.
«استقلال» (استقلال تبار)، یکی از ملاکهای ارزیابی کارآمدی نسخه است که در دانش متن پژوهی به تفصیل بحث و اعتنا قرار گرفته است(28) و ما در اینجا بدان نمی پردازیم.
اهمیت توجه به تبار نسخ و چگونگی نسبت نسخه ی بحارالأنوار؛ با نسخ وجود و متداول نزد ما، آنگاه بیشتر می شود که بدانیم اساساً بخش متنابهی از مخطوطات پر شمار موجود در کتابخانه ها ما همانهاست که از روی نسخه های موجود در طبقه ی علامه ی مجلسی و به ویژه کتابخانه ی شخص او نوشته و نویسانده شده است؛ چه، هم علامه مجلسی – رفع الله درجته – به استنساخ و تکثیر نسخ حدیث اهتمام فراوان داشته است و حلقه ی قرائت و کتابت حدیث در اصفهان آن روزگار رونقمند بوده؛ و هم علما و فقها و محدثان پس از وی به تحصیل و نگاهداری نسخه هایی که زیر نظر علامه ی مجلسی کتابت شده و مورد تأیید وی قرار گرفته است، عنایت فراوان داشته اند.(29)
بنا بر آنچه آمد بازسنجی ضبط برخی مخطوطات با نسخه روایت شده در بحارالأنوار، در حقیقت باز سنجی و بازخوانی یک نسخه و مکرر ساختن نسخه واحده است(30). لذا باید متوجه بود که آیا نسخه ای با بحارالأنوار می سنجیم، هم تبار و هم ریشه با همان نسخه مروی در بحارالأنوار است، یا استقلال دارد.
فی الجمله، تطبیق نقلهای متون روایی با بحارالأنوار و دیگر منابع بی گمان از راههای مؤثر در اصلاح اغلاط چاپی و افتادگیها و سهو القلم هایی است که نوع ثراثیات مطبوع ما مع الأسف از آنها خالی نیست(31)؛ همچنین از برای کسب اطمینان نسبی درباره صحت یا سقم ضبط موجود(32)، نیز، شناخت وجوه مختلف قرائت متنی که به چند شیوه می توانش خواند و مترجم آن در ترجیح و اختیار میان قرائتها در می ماند.(33)
البته در مورد خوانش (قرائت) های گوناگون یک واژه یا عبارت باید لزوماً توجه داشت که:
وقتی ترجمان می خواهد ترجمه حدیثنامه فلان محدث یا مأثورات بهمان راوی را به دست دهد، باید در مورد واژگان و تعابیری که چند خوانش (قرائت) را بر می تابند و بالتبع به صور مختلف ترجمه می شوند، خوانش همان محدث یا راوی را ملاک قرار دهد.
شک نیست که بازیافت همه ی این خوانش ها و دگرخوانی ها محدثان و روایان، شدنی نیست، حجاب زمان بسیاری از این آگاهیها و جزئیات انظار قدما را فرو پوشانیده و فراموشانیده است. ولی بخشی از این خوانش ها – به ویژه در مورد واژگان کلیدی و بحث برانگیز – در تضاعیف میراث مکتوب پیشینیان به ثبت رسیده و دست یافتنی است. همچنین پایبندی محدثان به «آداب تحمل حدیث»(34) و طرق معهود آن، نسخه های «مقروء» و «مجاز» نام و نشان دارای برای ما به یادگار نهاده است که از طریق آنها می توانیم احیاناً تشخیص بدهیم فلان شیخ حدیث و محدث، بهمان فعل را مجرد می خوانده یا مزید، یا فلان واژه را مجرور می خوانده یا مرفوع.
متأسفانه کم اعتنایی بسیاری از مصححان به این مختصات مخطوطات قدیم، سبب می گردد خواننده ی متن محقق مطبوع، کمترک از این ظرائف و دقایق با خبر شود. امین تر بوده اند، و احیاناً چندان دور از دسترس نیز نیستند – با گشاده دستی بیشتری خوانش برخی از مشایخ را به دست می دهند.
نمونه را، دستنوشتی معرب از الارشاد شیخ مفید – طیب الله ثراه – در کتابخانه مرحوم آیه الله العظمی مرعشی نجفی هست که فراغ از کتابت آن به روز آدینه چهارده روز باقی از شوال به سال 565 ق واقع گردیده است و در هامش آن نوشته شده:«قابلیت نسختی هذه بنسخه مولانا الامام الاجل الکبیر العالم العابد السید ضیاء الدین تاج الاسلام ذی الجلالتین علم ابی الرضا فضل الله بن علی بن عبیدالله الحسنی الراوندی آدام الله ظله، و تمت المقابله لیله الاحد سلخ ربیع الاول سنه 566 هجریه.» دست نوشت معرب دیگری از همین کتاب که استنساخش به روز آدینه چهاردهم محرم سال 575ق. به فرجام رسیده است، در کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی محفوظ است که در هامش آن کتابت گردیده: «قوبل و صحح بنسخه مولانا الامام ضیاءالدین قدس الله روحه»(35)
هر چند مع الاسف، تحقیق جدید ارشاد، اعراب این دو نسخه را – چنان که باید – وا نمی نمایاند، می دانیم این اعراب از حیث قرائت مأثور ارشاد اهمیت و قابلیت اعتنای فراوان دارد؛ چه سید ابوالرضا الله راوندی (ح483-ح571ق). از روات تراث شیخ مفید است(البته مع الواسطه).
گاه کاتب یک نسخه، در نقل جرئیات خوانش محدث، دقتی حیرت انگیز به خرج می دهد و سخاوتمندانه ما ر ا به زیرو بم خوانده ها و اعراب گذاری و شکل و اعجام شیخ /محدث / نویسنده ی اصلی رهنمون می شود؛ چنان که گویی مکتوب / مقروء/ ملفوظ او را در برابر ما به تصویر می کشد.
نمونه این نسخه ها، دستنوشتنی نفیس از منهاج الصلاح علامه حلی – احله الله دارالسلام – است که هم اکنون در کتابخانه ی آستان قدس رضوی- علی ساکنه آلاف التحیه و الثناء – نگاهداری می شود و کاتب آن کوشیده واژگان حرکت گذاری شده یا فاقد شکل و اعراب یا واجد شکل اعراب خاص و احیاناً شاذ را عیناً از روی دست خط مبارک علامه حلی – قدس سره – تصویر کند و در این کار دقت و تنبه خود را به خواننده گوشزد نماید.(36)
چنین نسخه های طبعاً متن پروژه را – اعم از مصحح و مترجم و… – در دستیابی به خوانش محدث مورد نظر بسیار یاری می کنند؛ اگر چه متأسفانه فروان نیستند.
بجاست در تتمیم آنچه تا اینجا گفته شد اشارت کنیم، برخی از مترجمان از دیر باز کوشیده اند با ترجمه ی نقلها و روایتهای مخلتف یک متن، خواننده را از محتوای جمیع آنها آگاه کنند. چنین ترجمه هایی که سودمندیهای فراوان دارند، البته گاه به خلط نقلهای مختلف کتاب نیز انجامیده است که امروزه بجد باید – و می توان – از این خلط پرهیز کرد.
مترجمی که در عصر قاجار طرائف ابن طاووس – رضوان الله علیه – را به پارسی در آورده، پنج شش نسخه از کتاب در دست داشته و بنابر آنها ترجمه ای جامع گونه فراهم آورده است که احیاناً بر طبع قدیم متن عربی کتاب نیز زیادتهایی دارد. مترجم مزبور بدین نکته توجه و اهتمام داشته است که نسخ طرائف اختلاف و کم و زیاد دارند و لذا کوشیده ضمن توجه دادن به این نکته، ترجمه ی خویش را حتی المقدور جامع جمیع نقلها قرار دهد.(37)
شاید علامه ی مجلسی – قدس سره – نیزآنجا که در ترجمه ی فرحه الغری نقلی را که در متن فرحه نیست، از گزیده فرحه الغری، موسوم به الدلائل البرهانیه (احتمالاً از ابن عقائقی) اضافه می کند(38)، در پی ساختن یک روایت جامع بوده و می پنداشته این نقل از نسخه (ها) ی فرحه که در اختیار اوست ساقط شده است.
در میان مترجمان قدیم متون مقدس، بدیع الزمان قهپائی از کسانی است که به نقلهای مختلف نص عنایت دارد و نقلهای دیگر (نسخه بدلها) را نیز به طور مجزا ترجمه می کند. نمونه را، در نیایش چهارم صحیفه ی سجادیه(علیه السلام)، پس از شرح و ترجمه ی فقره ی «ومن کثرت فی اعزاز دینک من مظلومهم»، می نویسد: «و در بعضی نسخ به جای این فقره چنین روایت شده«و من کثرت فی اعزاز دینک کلومهم»، یعنی: آنان که در عزیز کردن دین تو ایشان را جراحتهای بسیار رسید»(39).
از متأخران نیز برای توجه جدی به نقل و ترجمه اختلاف نسخ مبذول داشته اند. استاد پرویز اتابکی در ترجمه ی تحف العقول – که بنابر تصحیح استاد غفاری به قلم آورده و زیرنام رهاورد خرد(40) انتشار داده اند – نسخه بدلهای مذکور در هوامش صفحات طبح استاد غفاری را نه تنها حذف کرده اند، بلکه آنها را هم به فارسی ترجمه کرده اند، تا بدین ترتیب خواننده ترجمه ی روایتهای دیگر نص را نیز در اختیار داشته باشد.
خوشبختانه اندک اندک نشانه های رونق گرفتن توجه به اینگونه جنبه ها و دقتها و استیعابها در ترجمه ی متون مقدس بیشتر و بیشتر به چشم می خورد و امید می رود به مرور ما را به ترجمه های کاملاً فنی از این گونه متنها برساند.
علی رغم این نقطه های امید بخش، متأسفانه هنوز گروهی از مترجمان حتی دغدغه اعلام نام و نشان نسخه یا چاپ مورد استفاده خویشتن را در کار ترجمه ی یک متن حدیثی، ندارند. ترجمه های فراوانی از متون حدیثی در سالهای اخیر منتشر گردیده است، بی آنکه در پیشگفتار (/مقدمه) یا پیشگفتار (/موخره ی ) مترجم بیان شده باشد کدام نسخه یا چاپ این متن حدیثی مورد استناد و استفاده مترجم بوده است.(41)
جمیع هشدارهای بیدار باشانه که صاحبنظران طی این سالها درباره قواعد و هنجارهای ترجمه ی کتابهای مذهبی به قلم آورده و بارها و بارها گوشزد کرده اند، یک هدف بیشتر نداشته است و ندارد:«نگاهداری از دین و میراث دین و فرهنگ تشیع و کلام ائمه (علیهم السلام)(42). توجه به لوازم نسخه شناختی و کتابشناختی گزینش نص در کار ترجمه ی متون مقدس نیز، دقیقاً در همین راستا و برای رسیدن به همین هدف بلند و ارجمند است. از همین روی آسانگیری و سهل انگاری در باب آن روانیست.
آنچه علی العجاله در این مقال تحریر شد، شاید فراتر از «بیان مسأله» نباشد، و به هر روی مجال کند و کاو در موضوع مورد بحث همچنان باقی است. عمده، بهانه ای بود برای عریض ارادت به خاطره ارجمند یکی از خادمان راستین متون دینی در ایران که از رهگذر ترجمه های خویش حقی بزرگ بر گردن دین ورزان و دین آموزان پارسی زبان دارد، یعنی مرحوم سید علی نقی فیض الاسلام – طیب الله ثراه و جعل الجنه مثواه -؛ و دیگر، امثال امر کسانی که مخلصانه در گرامی داشت یاد آن بزرگوار و رونق بخشیدن به صناعت ترجمانی متون مقدس می کوشند.
پینوشتها:
1. بیست گفتار، دکتر مهدی محقق، چ 2، تهران: شرکت انتشار، 1363، ص 371.
2. همان، ص 381- 382.
3. همان، ص 402- 403.
4. همان، ص 389.
5. همان، ص 409.
6. همان، ص 376.
7. همان، ص 399.
8. همان، ص 402.
9. از برای داوری در باره شیوه ترجمانی حنین بن اسحاق و مقایسه ای که صفدی میان شیوه او و امثال یوحنا بطریق به عمل آورده است، نگر: فن ترجمه: اصول نظری و عملی ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی، یحیی معروف، تهران: سمت، کرمانشاه: دانشگاه رازی، 1380، ص 12- 13.
10- نمونه را، نگر: همان ص 38- 39.
11- با این مشخصات کتابشناختی: قرآن کریم، خطاط: عثمان طه، مترجم: ابوالفتوح رازی، به کوشش محمد مهیار، چ: 1، قم: مطبوعات دینی، 1380.
12. نگر: روض الجنان و روح الجنان، به کوشش و تصحیح دکتر محمد جعفر یا حقی و دکتر محمد مهدی ناصح، چ: 2، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی (ع)، 1378، ج8، ص 225- 229؛ و: الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، علی بن الحسین بن ابی جامع العاملی، حققه: الشیخ مالک المحمودی، ط: 1، قم: دارالقرآن الکریم، 1413، ج1، ص 469.
13- نگر: راهنمای تصحیح متون، جویا جهانبخش، چ1، تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، 1378، ص 50.
14.نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص ک.
15. همان.
16. در اینجا باید مراتب امتنان خود را به سیدنا الاستاذ آیه الله روضاتی – دام مجده- ابراز کنم که امکان بهره یابی از این یادداشتهای خویش را برایم فراهم ساختند.
17. نگر: نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، ص ک.
18. نگر: مجله کتاب هفته، شماره 46 ( ویژه نامه عید سعید غدیر)، شنبه 11 اسفند 1380، ص 12.
19. نقل به تلخیص از یادداشتهای استاد روضاتی – مدظله.
20. شرح نهج البلاغه، کمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی، ط. مؤسسه النصر، قم: 1362، ج 2، ص 89.
21. همان، ج 2، ص 92.
22. مرادم از «ضبط پژوهی»، پژوهش و ارزیابی و بررسی ضبط نص مفردات و اجزاء متن و داوری میان ضبطهای مختلف نسخ از یک کلمه یا…است.
23. ضبط صحیح نام این کتاب را، برخی از محدثان – از جمله سیدنا الاستاذ علامه سید محمد رضا حسینی جلالی (ادام الله اجلاله)- اکمال الدین و اتمام النعمه می دانند.
24. نگر: کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، چ: 1، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380، ج 1، ص دوازده و سیزده.
25. نگر: کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه آیه الله کمره ای، چ: 3، تهران: انتشارات اسلامیه، 1377، ج 2، ص ب – هـ.
26. کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج1، ص سیزده؛ نیز سنج: آشنائی با بحار الانوار، احمد عابدی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378، ص 97- 98.
27. نگر: آشنائی با بحارالانوار، ص 98- 100و 146- 147.
28. نمونه را، نگر: راهنمای تصحیح متون، جویا جهانبخش، ص 19- 20.
29. نمونه این فقیهان، شیخ اعظم انصاری- قدس الله روحه -، است. نگر: آشنایی با بحار الانوار، ص 100.
30. این نکته مهم و ثمربخش را استاد دانشورم، علامه سید محمد رضا حسینی جلالی- دام اجلاله-، یاد آوری فرمودند.
31. نمونه را، نگر: اندوخته خداوند، هادی نجفی، ترجمه و توضیح: جویا جهانبخش، چ: 1؛ تهران: انتشارات حروفیه، 1382، ص 339، پی نوشتهای 2و 3؛ و: ص 243، پی نوشت 13؛ و: ص 244، پی نوشت 14؛ و ص 327، پی نوشت 3؛ و: ص 195، پی نوشت 1؛ و: ص 287، پی نوشت 25.
32. نمونه را، نگر: اندوخته خداوند، ص 272، پی نوشت 12.
33. نمونه را، نگر: اندوخته خداوند، ص 319، پی نوشت 16.
34. در عموم کتب درایه و اصول حدیث از آداب تحمل حدیث سخن رفته است.
35. نگر: الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد (ع)، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت (ع)، ط: 1، بیروت: 1416 ق/ 1995 م، ج 1، ص 11- 12.
36. توصیف تفصیلی این دست نوشت را به پیشگفتار تحقیق منهاج الصلاح که به یاری خدای متعال در دست آماده سازی است، وا می نهیم.
37. نگر: ترجمه طرائف و کشف المحجه، طبع سنگی، ص 384و: الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، قم: مطبعه الخیام، 1400 ق، ص 11.
38. نگر: ترجمه فرحه الغری، علامه محمد باقر مجلسی(رحمه الله)، پژوهش جویا جهانبخش، چ: 1، تهران: میراث مکتوب، 1379، ص 38.
39. ریاض العابدین فی شرح صحیفه مولانا و مولی المومنین علی بن الحسین زین العابدین سلام الله علیه و علی آبائه الطاهرین؛ بدیع الزمان قهپائی، به کوشش حسین درگاهی، چ: 1، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374، ص 152.
40. چ: 1، نشر و پژوهش فرزان روز، 1376.
41. برخی از این ترجمه ها که به طور کاملاً اتفاقی در دسترس نگارنده بوده و در آنها به مشخصات کتابشناختی مأخذ (یا مآخذ) مورد استناد ترجمان اشارتی نرفته است – و بعضاً، از بن، فاقد یادداشت مترجم هستند-، مربوط به متون مهمی چون صحیفه سجادیه (ع) و تحف العقول و روضه کافی و…اند.
42. نگر: ادبیات و تعهد در اسلام، محمد رضا حکیمی، چ8، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، ص 73.
کتابنامه
1- بیست گفتار، دکتر مهدی محقق، تهران:شرکت انتشار، 1363.
2- قرآن کریم، خطاط:عثمان طه، مترجم: ابوالفتوح رازی، به کوشش محمد مهیار، قم: مطبوعات دینی، 1380.
3- روض الجنان و روح الجنان، به کوشش و تصیح دکتر محمد جعفر یاحقی و دکتر محمد مهدی ناصح، مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی(علیه السلام)، 1378.
4- الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، علی بن الحسین بن ابی جامع العاملی، حققه: الشیخ مالک المحمودی، قم: دارالقرآن الکریم، 1413.
5- راهنمای تصحیح متون، جویا جهانبخش، تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، 1378.
6- نهج البلاغه، ترجمه ی سید جعفر شهیدی، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372.
7- شرح نهج البلاغه، کمال الدین میثم بن علی بن میثم البحرانی، مؤسسه النصر، قم.
8- کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه ی منصور پهلوان، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380.
9- آشنایی با بحارالأنوار، احمد عابدی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1387.
10- اندوخته ی خداوند، هادی نجفی، ترجمه ی و توضیح: جویا جهانبخش، تهران: انتشارات حروفیه، 1382.
11- الارشاد فی معرفه حجج الله علی العیاد(علیه السلام)تحقیق و نشر:مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، بیروت: 1416ق/1995م.
12- ترجمه ی طرائف و کشف المحجه، طبع سنگی.
13- الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، قم:مطبعه الخیام، 1400ق.
14- ترجمه ی فرحه الغری، علامه محمد باقر مجلسی(رحمه الله)، پژوهش جویا جهانبخش، تهران: میراث مکتوب، 1379.
15- ریاض العابدین فی شرح صحیفه مولانا و مولی المؤمنین علی بن الحسین زین العابدین سلام الله علیه و علی آبائه الطاهرین؛ بدیع الزمان قهپائی، به کوشش حسین درگاهی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
16- أدبیات و تعهد در اسلام، محمد رضا حکیمی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373.
17- فن ترجمه: اصول نظری و علمی ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی، یحیی معروف، تهران و کرمانشاه: سمت و دانشگاه رازی، 1380.
18- کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه ی کمره ای، تهران: انتشارات اسلامیه، 1377.
منبع: جهانبخش، جویا؛ (1383)، یادگارنامه فیض الاسلام: جستارهای علمی و پژوهشی در باب ترجمانی متون مقدس، خمینی شهر، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر، چاپ اول 1383.