نویسنده: دکتر غلامحسین اعرابی
آیا تقدیم مفضول بر فاضل جایز است؟!
اعتراف خلفا به اعلمیت حضرت علی (ع):
هر سه خلیفه در معضلات علمی به حضرت علی (ع) متوسل می شدند و در منابع فریقین مواردی نقل شده است از جمله: ابومحمد عاصمی بخشی از کتاب خود، زین الفتی را به مراجعات خلفا در مشاکل علمی به حضرت علی (ع) اختصاص داده و مواردی از رجوع ابوبکر، عمرو عثمان را به آن حضرت نقل کرده است. (1) مراجعات مکرر عمر به حضرت علی (ع) و اعترافات مکررش نسبت به اعلمیت آن حضرت در منابع فریقین آمده است: «لولا قول علی لهک عمر) (2) و اللهم لا ترانی شده الا و ابوالحسن الی جنبی» (3) و بعضی نقل کرده اند که عمر همواره می گفت: «اللهم لا تبقنی لمعضله لیس لها ابوالحسن» (4) «و لولا علی لضل عمر) (5) همچنین عثمان که در یک معضله دچار گشت، از حضرت علی (ع) درخواست حل آن را کرد. و داستان آن را که جمجمه مرده ای را آورده و از عثمان سؤال کرد که مگر شما نمی گویید که کفار در قبر خود معذب و در آتش اند پس چرا در این جمجمه آثار حرارت آتش حس نمی شود… این داستان را عاصمی در کتاب خود زین الفتی نقل کرده و آورده است که پس از آنکه جواب این شخص را حضرت علی (ع) داد و وی مبهوت گردید، عثمان گفت: لولا علی لهلک عثمان. (6)
این که خلفا در مشکلات علمی و معضلات فقهی و قرآنی به حضرت علی (ع) مراجعه می کردند نشان می دهد که به علم و فضل او اعتقاد داشتند و معترف بودند که شخص دیگری غیر از علی (ع) نمی تواند پاسخگو باشد.
اعتراف سایر اصحاب و تابعین به اعلمیت حضرت علی (ع):
از عبدالله نقل شده است که: علمای جهان (در زمینه دین اسلام) سه نفرند عالم اهل شام که ابو درداء است، عالم عراق که عبدالله بن مسعود است و عالم حجاز که علی بن ابی طالب است؛ عالم شام و عراق محتاج به عالم حجازاند و عالم حجاز محتاج به آن دو نیست: «عن عبدالله قال: علماء الارض ثلاثه: عالم بالشام و عالم بالحجاز و عالم بالعراق فاما عالم اهل الشام فهو ابوا الدرداء و اما عالم اهل الحجاز فعلی بن ابی طالب و اما عالم اهل العراق فأخ لکم. و عالم اهل الشام و عالم اهل العراق یحتاجان الی عالم أهل الحجاز، و عالم اهل حجاز لا یحتاج الیهما. » (7)
ابن عساکر از مسروق همین مطلب را نقل کرده است (8) و ابن دمشقی همین مطلب را از عبدالله بن عباس نقل کرده است. (9)
اعلمیت حضرت علی (ع) به کتاب خدا از بسیاری نقل شده است از جمله: شعبی گفته است: «ما احد اعلم بکتاب الله بعد نبی الله من علی بن ابی طالب » (10)
ابو عبدالرحمن سلمی گفته است: «ما رایت احد اقرا من علی بن ابی طالب (ع) للقرآن» (11)
زیدبن صوحان در خطبه اش به مردم کوفه گفته است: «الا و انه لیس احد افقه فی دین الله و لا اعلم بکتاب الله و لا اقرب من رسول الله (ص) من امیر المومنین علی بن ابی طالب… » (12)
عبدالملک بن ابی سلیمان گوید: به عطا گفتم: اکان فی اصحاب رسول الله اعلم بکتاب الله من علی ؟آیا در میان پیامبر (ص) کسی داناتر از علی (ع) به قرآن هست؟
عطا گفت: «لا و الله» نه به خدا سوگند. (13)
و-اعتراف برخی از علمای اهل سنت به اعلمیت و افضلیت حضرت علی (ع):
أیجی نوشته است: افضل امت در نزد شیعه و متأخرین از معتزله، حضرت علی (ع) است. (14)
از نووی نقل شده است: «و سؤال کبار الصحابه و رجوعهم الی فتاواه و اقواله فی المواطن الکثیره و المسائل المعضلات مشهور. » (15)
یعنی: پرسش کردن اصحاب و رجوع آنان به فتواها و اقوال (علی (ع)) در موارد زیاد و در مساله های مشکل مشهور است.
میرحامد حسین از علی قاری هندی نقل کرده است: «و المعضلات التی ساله کبار الصاحبه و رجعوا الی فتواه فیها فضائل کثیره شهیره، تحقق قوله (ص): انا مدینه العلم و علی بابها و قوله (ص) اقضاکم علی». (16)
به نظر می رسد برخی از علمای اهل سنت با توجه به مطالب گذشته، در مورد حکم به افضلیت شیخین نتوانستند به دلایل محکمی دست یابند و لذا معتقد شده اند که ملاک افضلیت، اکثریت ثواب و مکرم بودن عندالله است و نه اعلمیت و بازگشت چنین افضلیتی به اکتساب طاعات و اخلاص در آنها و سعی در پیروزی اسلام و تقویت دین است و پر واضح است که ابوبکر در این راه پیشگام بوده است. (17)
باید گفت: آیا سهم علی (ع) در اکتساب طاعات، اخلاص در عمل، پیشگامی برای نصرت دین کمتر از دیگران بوده است؟ و آیا چنین قضاوتی جز تحت تاثیر تعصبات مذهبی می تواند صورت گرفته باشد، باید شرح این مباحث را به مجالی دیگر واگذاریم و قضاوت آن را به منصفان.
نکته دیگری که برخی از علمای کلامی تسنن مطرح کرده و به نظر می رسد از سر ناچاری بدان ملتزم شده اند مساله جواز تقدیم مفضول بر فاضل است. گفته اند اگر چه امامیه (شیعه) تقدیم مفضول بر فاضل را قبیح دانسته اند لیکن از نظر دیگران جایز است زیرا ممکن است مفضول برای امامت، اصلح باشد؛ از آن رو که آنچه در تصدی هر کاری معتبر است، معرفت به مصالح، مفاسد و توانایی بر انجام آن کار است و چه بسا شخص از حیثیت علم و عمل مفضول باشد اما نسبت به تصدی ولایت و زعامت امت شایستگی بیشتری داشته باشد: «… و رب مفضول فی علمه و عمله هو بالزعامه و الریاسه اعرف و بشر ائطها اقوم. » (18) نسفی در این مورد نوشته است: ترتیب افضلیت را بدینگونه (که اول ابوبکر دوم عمر سوم عثمان چهارم علی (ع) از سلف (گذشتگان) فرا گرفته ایم وظاهراً آنان اگر دلیلی بر این امر نمی دانستند این گونه حجم نمی کردند.
آن گاه نسفی ادامه می دهد که: من دلایل تسنن و تشیع را در باب افضلیت متعارض می دانم و این مسأله نتیجه ای هم ندارد زیرا اثبات یا عدم اثبات و یا توقف در آن ثمره ای در اعمال نداشته و اخلالی به واجبات وارد نمی سازد؛ «و اما نحن وجدنا دلائل الجانین متعارضه و لم نجد هذه المسئله مما یتعلق به شیئی من الاعمال او یکون التوقف فیه مخلا بشیئی من الواجبات» (19)
جای بسی تأسف است که برخی از علما علی رغم نقل روایات متواتره و عدیده که حاکی از جایگاه و منزلت خاص اهل بیت (ع) در علم و عمل می باشد باز در مقام قضاوت و اظهار نظر تحت تاثیر باورهای مذهبی غیر مستدل قرار گرفته و مطالبی اظهار کرده اند که برای هیچ عاقل منصفی قابل قبول نیست.
خلاصه علی رغم نقل مرجعیت فکری و علمی اهل بیت (ع) در منابع زیاد که شمه ای از آنها نقل گردید، اما به علل مختلف در سطح رسمی اعتراف به این امر صورت نگرفت و در طول تاریخ سعی شد که برای عموم جایگاه اهل بیت (ع) مخفی بماند و در قبال آنان مراجع دیگری را علم کردند.
پی نوشت ها :
1-زین الفتی فی شرح سوره هل اتی ، ص299-338؛ و محمودی در العسل المصفی من تهذیب زین الفتی، ج1، ص286-320.
2-ابن قیتبه، تأویل مختلف الحدیث، ص152؛ ابن حدید ، شرح نهج البلاغه، ج1، ص18.
3-زرندی حنفی، نظم درالسمطین، ص130؛ به نقل از الریاض النضره، ج2، ص50.
4-زرندی حنفی، پیشین، ص132.
5-علامه امینی ، الغدیر، ج6، ص327به نقل از الریاض النضره ج2 ، ص50.
6-محمودی، پیشین ، ص320.
7-میلانی، درسات فی العبقات ، ج1، ص106به نقل از محب الدین طبری در الریاض النضره: شیخ صدوق، الخصال، ص173.
8-تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص410.
9-جواهر المطالب، ج1، ص259.
10-ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب ، ج1، ص321؛ ابن جبر، نهج الایمان، ص274.
11-بحارالانوار، ج9، ص111.
12-اسکافی، المعیار و الموازنه، ص120.
13-یحیی، محمد بن علی طبری، بشاره المصطفی، ص401.
14-ایجی، پیشین، ص366.
15-ایجی، پیشین، ص372.
16-میلانی ، پیشین، ج4، ص299به نقل از علی قاری هندی در کتابش، شرح الفقه الاکبر.
17-ایجی، پیشین، ص373.
18-همان، ص373.
19-شرح العقائه النسفیه، ص108.
منبع: اعرابی؛ غلاحسین، (1329)، تفسیر قرآن و بررسی جریان دوری گزینی و بازدارندگی از آن، قم، نشر آثار نفیس، چاپ اول، 1389