نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی
اصل سعه ی صدر
لازمه ی اداره ی درست امور، داشتن ظرفیت وسیع و تحمل و حوصله ی فراوان است. کسی که فاقد سعه ی صدر و گشادگی سینه در اداره ی امور است نمی تواند خدمت گزار مردم باشد و حق را پاس دارد و به عدالت عمل نماید. ضیق صدر موجب کم ظرفیتی و تحیر در تصمیم گیری و درماندگی در کار و رفتار نادرست و ناخوشایند با مردم می شود. امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید:
«مَن ضَاقَ صَدرُه لَم یَصبِر عَلَی اداءِ الحَقِ. »(1)
کسی که سینه اش تنگ باشد بر ادای حق تاب نیاورد.
سعه ی صدر شخص را بردبار، مقاوم، پرحوصله و توانا می سازد و چنین شخصی می تواند سختیها و مشکلات را به خوبی تحمل کند و در جهت اهداف «دولت حق» عمل نماید.
در اندیشه ی سیاسی علی (ع) بهترین وسیله ی اداره ی امور داشتن گشادگی سینه و پر ظرفیتی و بری بودن از تنگ نظری و کم ظرفیتی است، چنان که از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
«اَلهُ الرِیاسهِ سَعَهُ الصَّدرِ. »(2)
وسیله و ابزار ریاست و مدیریت، گشادگی سینه است.
انسانی که سعه ی صدر ندارد، در رفتار و برخورد و تصمیم گیری، تنگ نظرانه و نابردبارانه عمل می کند، و تنگ نظری و کم ظرفیتی خود را به همه ی امور سرایت می دهد، و بدین گونه شخصیت خود را زیر پا می گذارد، مردم را ناراضی می سازد و کار را تباه می نماید. امیرمؤمنان علی (ع) کارگزاران خود را به سعه ی صدر و پرظرفیتی توصیه می کرد و از آنان می خواست که نسبت به حوائج و خواسته ها و نیازهای حق مردم پرحوصله باشند و به هیچ وجه خود را طلبکار مردم ندانند، بلکه خدمتگزار آنان بشمارند. آن حضرت در نامه ای به کارگزاران بیت المال نوشته است:
«فَانِصفُوا الناسَ مِن أنفُسِکُم، وَ اصِبرُوا لحِوائِجهِم، فَانِکُم خُزانُ الرَّعیَهِ وَ وُکَلاءُ الاُمَّهِ وَ سُفرَاءُ الائِمهِ. و لا تَحسِمُوا احداً عَن حاجَتهِ، وَ لا تَحبِسوُهُ عَن طلِبَتِه. »(3)
پس، داد مردم را از خود بدهید و در برآوردن حاجت های آنان شکیبایی ورزید، که شما خزانه داران مردم، و وکیلان امت، و سفیران پیشوایانید. حاجت کسی را روا ناکرده مگذارید، و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید.
سعه ی صدر لازمه ی صلاحیت اداره ی امور
تا انسان سعه ی صدر نداشته باشد نمی تواند انصاف روا دارد و خدمتگزاری کند، و آن که در عمل قوی و درست عمل می کند کسی است که از تنگ نظری و کم حوصلگی پاک شده و بر خواهش های نفسانی خود چیره گشته باشد. امیرمؤمنان علی (ع) کسی را شایسته ی اداره ی امور مردمان می داند که به سبب سعه ی صدر و قوت ناشی از آن به بردباری و حلمی دست یابد که مالک خود و قوای خود باشد. آن حضرت می فرماید:
«أَقوَی الناسِ مَن قَوِیَ عَلَی غَضَبهِ بِحِلمِه. »(4)
نیرومند ترین مردم کسی است که به نیروی حلم و بردباری اش بر خشم و غضبش چیره شود.
هر چه وجود آدمی گشاده تر و بینشش وسیع تر باشد، در اداره ی امور قوی تر و موفق تر خواهد بود.
حقیقت سعه ی صدر
گشادگی سینه از اتصاف آدمی به اسما و صفات الهی حاصل می شود؛ و هر چه میزان مظهریت اسما و صفات خدا در انسان بیشتر باشد، سعه ی وجودی او بیشتر خواهد بود. آن کس که در مظهریت اسما و صفات الهی به دایره ای وسیع دست می یابد در میدان عمل و اداره ی امور با وسعت نظر و گشادگی سینه رفتار می کند. چنین کسی هر چه از کمال و جمال واجد شود، از خود نمی بیند و ضیق وجودی پیدا نمی کند؛ ناملایمات و سختیها، و خوشیها و ملایمات را با نظر تنگ نمی بیند و در عرصه ی امتحان خود را گم نمی کند و گرفتار خودبینی نمی شود. معرفت به حق سعه ی صدر می آورد، یاد حق دل آدمی را گشاده می سازد و انس به حق همه چیز را از نظر او می اندازد و جانش را باز می کند. دوستی حق همت آدمی را والا می کند و او را در مرتبه ای قرار می دهد که مشکلات و سختیها در برابر او ناچیز و حقیر خواهد بود. آن کس که خلق را با نظر حق می بیند، سعه ی وجودی می یابد و این سبب عزت نفس و بزرگواری و گشادگی سینه می شود؛ از خودبینی و خودخواهی و تنگ نظری رها می گردد. روح تملق دوستی و تکلف پسندی و نفع طلبی و بدبینی از او زدوده می شود. خداخواهی سعه ی وجودی می آورد و به سبب آن، زمامدار و مدیر در شداید و مشکلات آرامش خود را از دست نمی دهد و در برابر راحتیها و نعمات شکر را فراموش نمی کند. امیرمؤمنان علی (ع) در توصیف این حقیقت چنین فرموده است:
«عَظُمَ الخَالقُ فی انفُسهِم فَصَغُرَ ما دونَهُ فی اعیُنهِم… فی الزَلازِل وقُورُ، و فِی المَکارِه صَبُورُ، و فَی الرَّخاءِ شَکُورُ. لا یَحیِفُ عَلی مَن یُبغضُ، و لا یَاثُمُ فِیمَن یُحِبُ. »(5)
خالق و آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده [به همین سبب] غیر خدا در نظرشان کوچک است… در شداید و مشکلات خونسرد و آرام و در برابر ناگواریها شکیبا و بردبار، و در موقع نعمت و راحتی شکرگزار است. نسبت به کسی که با او دشمنی دارد ستم نمی کند و به خاطر دوستی با کسی مرتکب گناه نمی شود.
جلوه های سعه ی صدر
کسی که به چنین سعه ی صدری دست می یابد با مردم از سر گشاده رویی و انبساط رفتار می کند و هرگز در خدمتگزاری از این حدود فراتر نمی رود. امیر مؤمنان علی (ع) هنگامی که عبدالله بن عباس را به فرمانداری «بصره» منصوب نمود، به وی چنین فرمود:
«سَعِ الناسَ بوَجهکَ و مَجلسِکَ و حُکمِکَ. »(6)
در دیدار خویش و مجلس خویش و حکم خویش با مردم گشاده روی باش.
ضیق وجودی، در رفتار آدمی به صورت قبض و تنگ نظری و خشونت و تندی جلوه می کند؛ و سعه ی وجودی، در رفتار آدمی به صورت بسط و روشن بینی و ملایمت و مهربانی جلوه می کند.
گشاده رویی و ملایمت و مهربانی نشانه های وجود سعه ی صدر است در سیره ی سیاسی امیرمؤمنان علی (ع) بر آنها بسیار تأکید شده است. آن حضرت در نامه های خود به کارگزارانش، پیوسته آنان را بدین امور توصیه می کرد و از آنان می خواست که با مردم با گشاده رویی رفتار کنند و پر و بال مهر و رحمت بر ایشان بگشایند و هرگز به خشونت و تندی و تنگ نظری میل نکنند.
امیرمؤمنان علی (ع) هنگامی که اداره ی مصر را به محمد بن ابی بکر واگذاشت، در عهدنامه ی خویش به او چنین نوشت:
«فَاخفِض لهُم جَناحَک،َ و الِن لهُم جانِبَک،َ و ابسُط لهُم وَجهَک،َ و آسِ َبینهُم فی اللحَظهِ و النَظرهِ، حَتی لا یَطمَعَ العُظماءُ فی حَیفِکَ لهُم، و لا یَیاسَ الضُعفاءُ من عَدلکَ بهِم، فان الله تعالی یُسائلُکُم مَعشَر عبادهِ عَن الصَغیرِ مِن اعمالکُم و الکبیرَه و الظاهِره و المَستُورهِ فان یُعذِب فانتُم اظلَمُ، ان یعفُ فَهُوَ اَکرَمُ. »(7)
پرو بال عطوفت بر آنان بگستر و نرمخویی پیشه کن و با آنان گشاده رو باش و در نگاه و اشاره همگان را به یک چشم بنگر تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نگردند، که خدای متعال از شما بندگان درباره ی اعمال خرد و کلان و آشکار و پنهان بازخواست خواهد کرد؛ اگر کیفرتان کند، شما سزاوار بیش از آنید، و اگر عفوتان نماید، او بزرگوارتر است.
به میزانی که حیطه ی مدیریت کسی افزون می شود، باید گشاده نظری و لطف و عطوفتش افزون شود؛ و خاصیت گشادگی دل آن است که این ویژگی را به همراه دارد. اگر کسی وجودش گشاده نشده باشد و سعه ی صدر نیافته باشد و در مقامی قرار گیرد که ظرفیت آن را نداشته باشد، دچار دگرگونی احوال و بدی رفتار می شود. امیرمؤمنان علی (ع) در نامه ای به سران سپاه خویش نوشت:
«اما بَعد، فانَّ حقَّا علَی الوالیِ الا یغُیَرهُ عَلَی رَعیِتهِ فَضلُ نالهُ، ولا طولُ خُصَّ به، و أَن یزیدَهُ ما قَسمَ اللُه لهُ مِن نعمهِ دنُوُاً مِن عبادهِ، و عطفاً علی اخوانهِ. »(8)
اما بعد، بر سرپرست و زمامدار است که به سبب فضل و برتری که به او رسیده و مقام خاصی که به او داده شده است، نسبت به مردم دگرگون نشود؛ و بر اوست که به پاس نعمتهایی که خدا نصیب او فرموده است به بندگان خدا بیشتر نزدیک شود و نسبت به برادران خویش بر عطوفت بیفزاید.
آن که وجودش بسط می یابد، غلظتهایش برطرف و رفتارش سراسر ملایمت و رحمت می شود و می تواند پرو بال عطوفت خود را بر همگان بگستراند؛ و چنین کسی شایسته زمام داری و مدیریت مردمان است، چنانکه علی (ع) به مالک اشتر یادآور شده است:
«و أشِعر قَلبَک الرَحمهَ للرَعیهِ، و المَحبَه لهُم، و اللُطفَ بِهم. »(9)
قلب خود را نسبت به مردم مملو از رحمت و محبت و لطف کن.
انسانی که سعه ی صدر داشته باشد، هرگز پرده دری نمی کند، کسی را رسوا نمی نماید، عیوب و زشتیهای مردمان را آشکار نمی سازد، و تا آن جا که جا داشته باشد عذر مردمان را می پذیرد و رفتار آنان را حمل بر صحت می کند؛ و البته زمامداران و مدیران بیش از هر کس به چنین سعه ی صدری نیاز دارند و بدون آن بی گمان به تنگ نظری و ستم و پرده دری و کینه توزی کشیده می شوند. امیرمؤمنان علی (ع) آن گاه که مالک اشتر را زمامدار مصر قرار داد، در عهدنامه ی خویش به او این امر را یادآور شد و چنین نوشت:
«وَلیَکُن ابعدَ رعَیتِکَ مِنکَ و اشناَهم عندکَ اطلبُهُم لمَعائبُ الناسِ، فان فی الناسِ عیوباً، الوالی احقُّ من سَترَها، فلا تَکشفَنَّ عما غاَبَ عنکَ منها، فانما علیکَ تطیهرُ ما َظهَر لکَ. و اللُه یحکُمُ علَی ما غابَ عنکَ، فاستُرِ العَورهَ ما استَطعتَ یستُرِ اللهُ منکَ ما تحُبَ ستُره مِن رعَیتکَ. »(10)
باید آنان که نسبت به مردم عیبجوترند از تو دورتر باشند، زیرا مردم عیوبی دارند که والی در استتار و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است. در صدد مباش که عیب پنهانی آنان را به دست آوری، بلکه وظیفه ی تو آن است که آن چه برایت آشکار گشته اصلاح کنی. و آن چه از تو پنهان است، خدا درباره ی آن حکم می کند. بنابراین تا آن جا که توانایی داری عیوب مردم را پنهان ساز تا خداوند عیوبی را که دوست داری برای مردم فاش نشود مستور دارد.
بنابراین زمامداران باید توان عیب پوشی داشته باشند، بتوانند کینه ها و بدبینی ها و تنگ نظری هایی را که محیط را ناسالم و فضای کار و زندگی و رشد را تنگ می سازد با سعه ی صدر خود برطرف کنند.
امیرمؤمنان علی (ع) خود بیش از هر کس سعه ی صدر داشت و اهل بردباری و شکیبایی بود و آن زمان که بر مسند حکومت و اداره ی جامعه ی اسلامی قرار گرفت، حتی با مخالفان خود با سعه ی صدری شگفت برخورد می کرد و هر چه آنان بر سفاهت و شرارت خود می افزودند، آن حضرت بر بزرگواری و بردباری خود می افزود. در دیوان منسوب به آن حضرت آمده است:
و ذیِ سفهٍ یُواجهُنی بجَهلٍ
و اکَرَُه ان اکُونَ لُه مُجیبا
یَزیدُ سفاههً و ازیدُ حلماً
کعودٍ زادَ بالاحراقِ طیِبا(11)
انسانی که کوته فکر و سفیه است از سر جهالت و نادانی با من رو به رو می شود [و برخوردی جاهلانه می کند و بد می گوید] اما من کراهت دارم که پاسخ او را بگویم.
او بر سفاهت و جهالت [و برخوردهای بد] خود می افزاید و من بر خویشتن داری و بردباری خود می افزایم. مثل من مثل آن عودی است که آن را در آتش می اندازند و هرچه آتش بیشتر می سوزد، بوی خوش آن بیشتر می شود.
پی نوشت ها :
1. کنزالفوائد، ج1، ص 278.
2. نهج البلاغه، حکمت 176.
3. همان، نامه ی 51[در برخی نسخه ها «و لا تحشموا احداً عن حاجته» (کسی را از درخواستش به خشم نیاورید) آمده است].
4. غررالحکم، ج1، ص 198.
5. نهج البلاغه، خطبه ی 193.
6. همان، نامه ی 76.
7. همان، نامه ی 27.
8. همان، نامه ی 50.
9. همان، نامه ی 53.
10. همان.
11. دیوان الامام علی بن ابی طالب، جمع و ترتیب عبدالعزیز الکرم، انتشارات کتابخانه ی ارومیه، قم، ص 20.
منبع مقاله: دلشاد تهرانی، مصطفی، (1379)، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی (ع)، چاپ چهارم: 1387.