مادر امام رضا(ع) میفرماید: بعد از این که فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان میداد. گویی با خدای خویش سخنی داشت.
هشتمین خورشید فروزان آسمان امامت، حضرت امام «علی بن موسی الرضا» طبق قول مشهور در یازدهم ذی القعده سال 148 هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. (1)
مادر بزرگوار ایشان به اسامی متعددی خوانده میشد از جمله تکتم، خیزران (2) نجمه خاتون، طاهره و ام البنین. (3)
دوران پیش از امامت ایشان نیز چون سایر ائمه ـ علیهمالسلام ـ به واسطه اختناق و فشار حکومت خیلی روشن نیست.
دوره ولادت، کودکی، نوجوانی و جوانی امام رضا ـ علیهالسّلام ـ در شهر مدینه سپری شد. در خصوص ولادت این امام بزرگوار روایتی از نجمه مادر آن حضرت در کتب تاریخی بیان شده است.
ایشان میفرماید: «بعد از این که فرزندم علی متولد شد، دو دست خویش را به زمین گذارده بود و در حالی که سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود لبهای مبارکش را تکان میداد. گویی با خدای خویش سخنی داشت. پدرش امام موسی کاظم ـ علیهالسّلام ـ نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: ای نجمه این کرامت الهی بر تو مبارک باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات کام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند. (4)
امام علی بن موسی الرضا ـ علیهالسّلام ـ همانند سایر ائمه طاهرین از همان دوران کودکی رشد و کمال عقلی و اخلاقی فوقالعادهای داشت. پدرش از خود علاقه و اشتیاق فراوانی نسبت به او نشان میداد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وی تعلیم میداد و در تربیت فرزند خویش میکوشید.
امام موسی کاظم ـ علیهالسّلام ـ برای آنکه شیعیان پس از شهادتش سرگردان و حیران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علی را به اصحاب نزدیک و شیعیان خاص و مورد اعتماد گوشزد میفرمود.
مفضل بن عمر میگوید: «خدمت امام موسی بن جعفر ـ علیهالسّلام ـ مشرف شدم در حالی که فرزندش علی بن موسی الرضا ـ علیهالسّلام ـ را در دامنش نشانده بود و میبوسید.
عرض کردم: فدایت گردم با مشاهده سیمای این کودک علاقه و ارادتی برایش در قلبم ریشه دوانید، که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است.
حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم است. عرض کردم: آیا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است؟ فرمود: آری هر کسی از او پیروی کند رستگار گردد و هر کسی از فرمانش سرپیچی نماید کافر میگردد.» (5)
حضرت امام رضا ـ علیهالسّلام ـ در پرتو تعالیم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود و علوم و فضائل و مکارمی که آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دریافت نمود و به همین جهت شایستگی مقام امامت را به دست آورد.
دوران کودکی و نوجوانی و جوانی امام رضا ـ علیهالسّلام ـ مصادف بود با خلافت تعدادی از خلفای عباسی.
هنگام ولادت امام رضا ـ علیهالسّلام ـ منصور دوانیقی، خلیفه ظالم عباسی، در اوج قدرت و سلطه بود. منصور برای تثبیت پایههای حکومت خویش عده زیادی را به قتل رساند.
پس از حکومت ظالمانه منصور، پسرش مهدی عباسی روی کار آمد. هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شکنجه دست نزد، اما پس از مدتی برنامههای ضد اسلامی خویش را همانند پدرش آغاز کرد. (6)
حضرت امام رضا ـ علیهالسّلام ـ در این زمان دوران نوجوانی خویش را سپری میکرد. حاکم عباسی به فرماندار خویش در مدینه دستور داد امام موسی کاظم ـ علیهالسّلام ـ را به بغداد (مرکز حکومت) اعزام نماید. (7)
این مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا ـ علیهالسّلام ـ شد. امام موسی کاظم ـ علیهالسّلام ـ به فرزندش اطمینان داد که در این سفر هیچ گونه خطری ایشان را تهدید نمیکند و به زودی به مدینه باز خواهند گشت. (8)
مهدی عباسی پس از مدتی امام را به مدینه بازگرداند. طولی نکشید که مهدی عباسی به هلاکت رسید. (9)
سپس هادی عباسی به حکومت رسید (سال 169 هـ) در همین زمان بود که حسین بن علی صاحب فخ قیام کرد.
در این قیام که در حوالی مدینه اتفاق افتاد رهبر قیام به شهادت رسید و عده کثیری از علویان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسیدند. (10)
با مرگ هادی عباسی برادرش هارون به حکومت رسید. هارون پس از مدتی امام هفتم را به مرکز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندین سال که زندانی کرد به شهادت رساند. (11)
حضرت رضا ـ علیهالسّلام ـ با اندوه و تالم این رویدادهای دردناک را که بسیاری از افراد خانواده و بنی اعمام او را به کام خود کشیده بود، مشاهده کرد. تا اینکه در 25 رجب سال 183 هـ پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید. (12)
در این زمان امام رضا ـ علیهالسّلام ـ 35 ساله بود و امامت آن حضرت از همین زمان آغاز گشت.
مسعودی مینویسد: وقتی امام کاظم ـ علیهالسّلام ـ را از مدینه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی من زندهام باید در دهلیز خانه بخوابی خادم حضرت میگوید: هر شب بستر امام رضا ـ علیهالسّلام ـ را در دهلیز خانه میگستردم. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا صبح فردا فرا رسید. (گویی آنحضرت خبردار شدند که پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسیدهاند) از این زمان امامت امام رضا ـ علیه السّلام ـ آغاز شد.» (13)
————————————————————-
پاورقی:
1. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تهران، دارالمفید، بی تا، ج 2، ص 247.
2. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، بی جا، مجمع العالمی لاهل البیت ـ علیهم السّلام ـ 1426 هـ ق. ج 3، ص 336.
3. فضل الله کمپانی، حضرت رضا(ع)، تهران نشر مفید، چاپ پنجم، 1372، ص 11.
4. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1404ق، ج1، ص 30 ـ 29.
5. محمد بن حسن حر عاملی اثبات الهداه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 6، ص 21.
6. باقر شریف القرشی، حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، بیروت، دارالبلاغه، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 443.
7. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، مؤسسه انصاریان، 1417ق، ص196.
8. همان.
9. همان، ص 197.
10. رضوی اردکانی، سید ابوالفضل، ماهیت قیام شهید فخ، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، 1370، ص 169.
11. علی بن حسین مسعودی، همان، ص200.
12. علی بن عیسی اربلی، همان، ج 3، ص 262.
13. علی بن حسین مسعودی، همان، ص 200 ـ 199.