این نوشتار به بررسی فلسفه عدالت از نگاه امام علی (ع) اختصاص دارد. نویسنده پس از طرح مباحث ابتدایی خود مبنی بر اهمیت بحث از عدالت در تاریخ بشر، جایگاه عدالت در زمانه ما و لزوم رجوع به شخصیت شاخص و بی بدیل حضرت علی (ع) جهت شناسایی فلسفه عدالت علوی، به طرح مباحث خود ذیل چند حوزه اصلی می پردازد:
چیستی عدالت، اهمیت عدالت از نگاه حضرت علی (ع)، مراحل تحقق عدالت علوی، آثار عدالت علوی و نسبت آن با توسعه و پیشرفت.
در پایان، ذیل بخشی با عنوان خاتمه، نویسنده بیان می دارد که عدالت در منظومه اعتقادی امام علی (ع) نه تنها یک اصل اعتقادی، حکومتی، اخلاقی و … بلکه بیانگر حوزه ای فراتر و عام تر از همه مواردی از این دست است؛ چه آنکه مجرای عدالت مدنظر علی (ع) تمام عالم وجود است. به این ترتیب عدالت، در اندیشه و نگاه امام علی (ع)، همه حوزه های فردی و اجتماعی را شامل می شود و در شئون مختلف زندگی جریان و سریان می یابد.
بحث از عدالت قدمتی به درازای تاریخ بشر دارد و همواره در عداد نخستین خواسته های انسان در حوزه عمل و جزو اولین تاملات فکری آدمی در حوزه نظر به شمار آمده است؛ با سیری در تاریخ بشر ردپای آن را در تمام آرمان های طلایی می توان یافت؛ به گونه ای که احساس می شود توجه به عدالت و تامل در آن، همواره به مثابه یکی از اساسی ترین دغدغه های انسان مطرح بوده است.
بحث های متعدد و مکرر طی قرون متمادی، هرگز از شیرینی و حلاوت آن نکاسته و انبوه نظریه پردازی ها، کام تشنه آدمیان را سیراب نکرده است. اصولا واژگانی چون عدالت عنصر محرک و انگیزه بسیاری از نهضت ها، جنبش ها، قیام ها و مجاهدت ها بوده است که انسان ها در طول تاریخ جهت رهایی از حاکمیت های ظالمانه ایجاد کرده اند، رسیدن به عدالت همواره دل مشغولی اصلی مصلحان و نقطه امید مبارزان به حساب می آمده و همواره یک مفهوم آرمانی برای آدمی محسوب می شده و در ظرف زمان و مکان خاص قرار نداشته بلکه جهان شمول و نامحدود بوده است .
امروزه نیز عدالت از بنیادی ترین مفاهیم در علوم انسانی است، عدالت اساسی ترین مفهوم در فلسفه اخلاق، حقوق و سیاست است و امروزه در بسیاری از علوم انسانی مورد توجه و عنایت است.
علاوه بر اینها عدالت از جمله مباحث مهم کلامی و فلسفی است که از دیرباز مورد توجه حکما و متکلمان بوده است. عدالت از جمله مفاهیم بسیار مطرح در اندیشه ادیان نیز بوده است و همواره در کتب آسمانی مورد تاکید و تایید قرار داشته است. دین مبین اسلام به عنوان کامل ترین دین، توجه ویژه ای به مبحث عدالت دارد و در آیات متعدد قرآن کریم به این موضوع و یا اصطلاحات مرتبط با آن توجه شده؛ به گونه ای که بحث عدل از مباحث گسترده و پردامنه در فرهنگ اسلام به شمار آمده و همواره در بیان و عمل متولیان آن برجسته بوده است و یکی از شروط مهم بلکه اصلی ترین شرط ولایت والیان امر و رهبران آن به شمار آمده است. در فرهنگ علمی و عملی جوامع اسلامی نیز بدان توجه ویژه شده؛ به طوری که گستره آن از فقه، کلام، فلسفه، اخلاق، سیاست، حقوق تجاوز کرده و در عرصه روابط اجتماعی، اخلاقی، خانوادگی و … مورد توجه و بحث و تاکید بوده است. به یقین شاخص ترین فرد در نظر و عمل در دین مبین اسلام و بلکه در طول تاریخ دوران بشر در مبحث عدالت، علی بن ابیطالب (ع) است.
اهتمام حضرت به عدالت چنان قوی و بی بدیل است که بسیاری از متفکران، عالمان، شاعران و معاصران حضرت، ایشان را به عدل توصیف کرده اند، چنانچه بزرگان ادبیات عرب گفته اند به کار بردن اسم به جای اسم فاعل نشانگر آن است که فرد چنان در عدالت غرق و غوطه ور بوده که کانه خود عدل شده و تعریف عدل و میزان و ملاک آن به حساب می آید.
علی بن ابی طالب (ع) عدالت را در عمل تجسم بخشید و در بیان به زیباترین وجه توصیف کرد. او در اندیشه و گفتار و کردار ذره ای از میزان عدالت فاصله نگرفت. عدالت علی بن ابیطالب (ع) عام و فراگیر بود. همه طبقات حتی دشمنانش را هم شامل می شد، او حتی با قاتل خویش به عدالت رفتار کرد و شاه بیت فلسفه حکومت خویش را این چنین بیان کرد:
« باید که دوست داشتنی ترین کارها در نزد تو میانه ترینش در حق و همگانی ترینش در عدالت و جامع ترینش در خشنودی رعیت باشد ». (1)
فلسفه، تعقل عقلانی در چیستی، چرایی و چگونگی یک موضوع را شامل می شود. از این رو فلسفه عدالت علوی به سوالات ذیل پاسخ می دهد:
1- عدالت چیست؟ 2- اقسام عدالت در نظر حضرت علی (ع) و مراحل آن کدامند؟ 3- عدالت علوی چه آثار و پیامدهایی دارد 4- امتیازات نظریه امام علی (ع) نسبت به سایر نظریه ها کدام است؟
چیستی عدالت
عدالت گرچه از جمله مفاهیمی است که از گذشته های دور درباره آن صحبت شده ولی با این حال تعریف جامع و مانعی از آن ارائه نشده و با وجود اینکه بدیهی و روشن به نظر می رسد ولی همواره محل منازعه و کشمکش بوده است.
حضرت در بیان و رفتار خویش چنان مفهوم عدالت را توسعه داد و آن را توصیف کرد که اکثر مردم زمانه خویش آن را شناختند و با جان و دل آن را دریافتند.
اگرچه به دلیل سه دوره خلافت مبتنی بر ظلم و ایجاد رویه های ظالمانه و تبعیض آمیز بسیاری از مردمانی که چرب و شیرین دنیا شکمشان را پر کرده بود نتوانستند خود را با چنان عدالت مبارکی، وفق دهند و بر میزان الهی شوریدند ولی چنان که حضرت تصریح می کند آنان عدالت علوی را شناختند و درک کردند ولی تمکین نکردند حضرت خطاب به سهل بن حنیف انصاری که حاکم مدینه از جانب امام (ع) بود نوشت:
اما بعد به من خبر رسید که برخی از مردمانی که در فرمان تو بودند، پنهانی به نزد معاویه می گریزند. غمگین مباش! اگر از شمار سپاهیانت کاسته می شود یا یاری شماری از ایشان را از دست می دهی. کیفر ایشان همین بس که به گمراهی افتاده اند و تو از زحمتشان رهایی یافته ای. آنان از هدایت و حق گریخته اند و به نابینایی و نادانی پیوسته اند. اینان یاران دنیا بودند که به دنیا روی آوردند و به سوی آن شتافتند. حکومت عدل ما را دیدند و شناختند و آوازه آن را شنیدند و به گوش سپردند. دریافته بودند که در اینجا مردم در برابر حق و عدالت یکسانند. پس گریختند تا مگر خود به نوایی برسند. خدا ایشان را از رحمت خود دور گرداند. اینان از ستم نگریخته اند و به داد نیز نخواهند رسید.»
حضرت، یک تعریف اساسی و کلی از عدالت ارائه فرمودند و در بیانات متعدد دیگر مصادیق و مفاهیم جزئی عدالت را ترسیم کردند. وی در جواب کسی که پرسید عدالت بهتر است یا جود؟ فرمودند: « عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد و بخشش آن را از جای خویش بیرون می نهد، عدل مصلحت عام است و بخشندگی تنها شخص خاصی را در بر می گیرد پس عدالت شریف تر و برتر است. (1) »
به نظر نگارنده بقیه توصیفات یا عملکردهای حضرت به این تعریف قابل بازگشت است. از آنجا که در نظر حضرت عدالت قرار دادن هر امری در موضعش است، بنابراین احقاق حقوق، اصلاح امور، اجرای حدود، انصاف، تقوا، میزان، رسیدگی به مردم، مبارزه با ستم، مساوات و برابری را در همه حوزه ها شامل می شود.
چنانچه در مواردی عدل را به انصاف (2) تعریف می کند و انصاف نیز از نظر آن حضرت، ادا کرن حق هر چیز است. (3)
در جای دیگر عدل را به میزان (4) تعریف می کند و در حدیث دیگری در توضیح آن می فرماید: « عدالت میزان خدایی است که در کار مردمان نهاد، برای برپاداری حق، با میزان خدا مخالفت نکنید و با او نستیزید.» (5)
عدالت به معنای ادای حقوق مردم و رعایت حال مردم خصوصا ضعیفان جامعه و رسیدگی به امور دنیوی و اخروی آنان، نگاه مساوی، عمل برابر (6) نیز آمده که همه این امور اشاره به مصادیق عدالت و یا ساحات آن است.
به نظر نگارنده اگر جمله حضرت در تعریف عدالت به خوبی تبیین شود و ملاک عمل قرار گیرد همه مصادیق و ساحات عدل را شامل خواهد شد از جمله آنها عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی و ادای حقوق مردم است. (7)
اهمیت عدالت از نگاه علی (ع)
عدالت در نگاه علی (ع) چنان استوار و فربه است که انسان با نظر به کلمات حضرت و رفتار ایشان تصور می کند تمام هدف و غایت خلقت، عدالت است و تمام همّ و غم علی (ع) برای اقامه عدل است و البته این ویژگی قطب الاولیاء و الاوصیاء حضرت علی (ع) است که قله همه فضایل، نیکی ها و پاکی ها را چنان در نور دیده که به هر صفت کمالیه در آرا آن حضرت می نگری کأنّه تمام همّ حضرت برای اقامه آن صفت کمالی صرف شده و در اوج گفتار و رفتار وی جای گرفته و این چنین است که انسان در معرفت علی بن ابی طالب (ع) در می ماند و قلم از یافتن کلمات در خور مقام وی باز می ایستد.
با این همه، نگاه حضرت به عدالت در مقایسه با سایر امور برجسته می نماید و این امری است که در طول تاریخ اکثر نویسندگان، ادیبان، اسلام شناسان و عالمان به آن اشاره کرده اند.
حضرت عدل را جوهره ایمان (8) و قوی ترین اساس و بنیان هستی و زندگی (9) می داند. عدل را بهترین سیستم برای حاکمیت و فرمانروایی (10) و مفید به حال عموم مردم (11) معرفی می کند و بالاترین موهبت و بهترین فضایل می نامد. (12)
حضرت در میانه نارضایتی مردم خطاب به عثمان فرمود:
« بدان که بهترین مردم در نزد خداوند پیشوای دادگری است که خود هدایت یافته و مردم را هدایت کند. سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند. سنت ها روشن است و نشانه هایش مشخص و بدعت ها آشکار است و علائمش معلوم، بدترین مردم در نزد خدا حاکم ستمگری است که خود گمراه است و مایه گمراهی دیگران می شود. سنتی را که مردم فرا گرفته اند بمیراند و بدعتی را که متروک افتاده زنده کند من از رسول خدا (ص) شنیدم که می گفت: «در روز رستاخیز حاکم ستمگر را می آورند، هیچ یاوری ندارد و کسی پوزش خواه او نیست، در دوزخش افکنند و او چون سنگ آسیابی که می چرخد در آن می چرخد، سپس در قعر جهنم به زنجیرش می کشند». (13)
امام (ع) در جای دیگر ضمن توصیه به امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و اعمال نیکو می فرماید: « از همه اینها برتر رو در روی حاکمی ستمکار، سخن از عدل گفتن است». (14)
بنابراین بهترین مردم و بهترین عمل نزد باری تعالی عدالت و اقامه حق است و از همین روی حضرت عدل را از ارکان دین اسلام می شمارد. (15)
و در عمل و رفتار نیز سخت بدان پایبند است و برای اقامه عدل همواره با ستمگران، اقتدارگرایان، زیاده خواهان از خویشان و بزرگان قوم مبارزه می کند تا آنجا که حتی جان عزیز خویش را فدا می کند.
آن حضرت می فرماید: « به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جویی را از مورچه ای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد». (16)
و از آنجا که عدل را به نقیضش نیز تعریف می کنند (17)، می توان از مذمت ستم و ستمگران در کلام امام (ع) به اهمیت عدالت نزد آن حضرت بیشتر پی برد. اولین وظیفه حاکم اسلامی برقراری عدالت در جامعه و جلوگیری از ظلم و ستم است امری که حضرت آن را به یک تکلیف الهی به حساب می آورد و با وجود کراهتی که از قبول خلافت داشت اصرار و تقاضای مردم را برای اقامه حق و برقراری عدالت و دفع ظلم پذیرا شد؛ در حالی که مطابق بیانات مکرر، حضرت بر سختی امر و بر مشکلات پیش رو آگاه بود. (18)
همان طور که بهترین روشنی چشم حاکم را اجرای عدالت و برقراری حکومت عدل می داند (19) بدترین و زشت ترین امر را هم ستم زمامداران می داند. (20)
مراحل تحقق عدالت علوی (ع)
1- تقوا و پرهیزگاری
عدالت در فقه اسلامی به معنای دوری از گناه کبیره و صغیره است و در بیان امام المتقین (ع) نیز گام نخست در تحقق عدالت، پرهیز از حاکمیت هوای نفس است (21) چون اگر عدالت اقامه حق و برقراری عدل و داد و انصاف و دوری از ظلم، تعبیض و تعدی است بدون پاکی درون امکان عملی شدن ندارد و از همین روی اولین شرط حاکم اسلامی تقوا و عدالت است.
2- مسوولیت پذیری
احساسات تعهد و مسوولیت در برابر حقوق مردم، دفع ظلم و ستم و برقراری حکومت عدل از جمله مهم ترین مراحل و شروط تحقق عدالت است، چنانچه حضرت مهم ترین دلیل قبول خلافت را تعهدی می داند که خداوند از عالمان گرفته است. سخن امام (ع) هنگامی که شنید ـ خلخالی از پای زن یهودیه ای کشیده اید ـ نشان از عمق تعهد و مسوولیت پذیری حاکم اسلامی در مقابل ستمگران و تعهد برای برقراری عدالت در سطح جامعه است تا آنجا که فرمود:
« اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی از اندوه بمیرد، سزاوار است» (22)
3- آگاهی و دانایی
حضرت فهم و جزم را از مبانی عدل می شمارد (23)، چه آنکه بدون فهم صحیح و برهان قاطع نمی توان حق را تشخیص داد. بدیهی است چنانچه حق به درستی شناخته نشود در موضع خویش جای نخواهد گرفت بلکه چه بسا ظلم و تعدی جای اقامه حق را بر اثر تشخیص نادرست بگیرد.
علم مقدمه عمل، درک مقدمه حرکت، جزم مقدمه اقامه حق و برپاداشتن عدالت است. و بدون علم و جزم برقراری عدالت ممکن نیست.
4- نیت خیر و خوشبینی نسبت به مردم
آنچه امروزه حقوق بشر نام گرفته، دغدغه اصلی عدالت علوی است، از این رو از مقدمات حصول عدالت از نظرگاه علی (ع) حسن توجه به مردم و خوش بینی نسبت به آنان است. (24) حاکم اسلامی باید همواره دغدغه مردم را داشته باشد و در رسیدن آنان به کمال مادی و معنوی بکوشد.
حضرت خطاب به یکی از کارگزاران خویش فرمود: « با رعیت فروتن و گشاده رو و نرم خوی باش و در نظر انداختن به آنان با گوشه چشم و رویارویی نظر کردن و به اشارت و تهیت با همگان یکسان باش تا زورمداران به تو طمع ستم کردن نبندند و ناتوانان از دادگری تو نومید نمانند» (25).
اغلب سخنان علی (ع) سفارش به رعایت حقوق مردم، محبت و عطوفت نسبت به آنان و پرهیز از تعدی و تجاوز نسبت حقوق انسان هاست تنها در نامه به مالک اشتر ده ها بار این سفارش را تکرار کرده است:
« مهربانی به رقیب و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را در دل خود جای ده» (26).
5- دوری از حرص و آز
طمع، دنیازدگی و حرص از موانع تحقق عدالت هستند و کاستن از آنها از مراحل تحقق عدالت علوی است؛ بنابراین حاکم اسلامی باید نسبت به دنیا بی اعتنا و کم طمع باشد (27) تا عدالت محقق شود.
حضرت می فرماید:
« وقتی خواسته های والی گوناگون و زیاد باشند، او را از بسیاری عدالت ( عدالت کامل) باز می دارد» (28).
(ع)ـ تلاش و همت عالی
اقامه حق جز به جد و تلاش و همت عالی میسر نیست و دفع ستم نیز جز به تلاش امکان پذیر نیست، (29) از این رو انسان های سست همت و زبون به خواری محکوم و از انصاف و اقامه عدل محروم می شوند. (30)
6- رفع موانع
از جمله اموری که برای تحقق عدالت علوی نیاز است، زدودن برخی از صفات ناپسند است؛ به گونه ای که تحقق عدالت با وجود آن صفات غیرممکن است. لذا حضرت به حاکمان و فرمانداران خویش هشدار می دهد مراقب این صفات ناپسند باشند تا در دام ظلم و ستم گرفتار نشوند. از جمله آن صفات عبارتند از:
الف) امتیاز طلبی: انحصارگرایی و امتیاز طلبی از مقدمات استبداد و ستمگری است
حضرت علی (ع) خطاب به مالک می فرماید: « بر حذر باش از اینکه مختص به خود کنی چیزی را که همگان در آن حقی است» (31)
ب) شتابزدگی و سستی: حضرت قبل از آنکه به مالک دستور بدهد: « هر چیزی را در جای خود نه (تعریف عدالت). « و هر کار را به هنگام انجام ده» او را از دو امر که آفت عدالتند بر حذر می دارد؛ پرهیز از عجله در کارها پیش از رسیدن زمان آنها و سستی در کاری که زمان انجام آن فرا رسیده است. (32) چون شتاب و سستی موجب انحراف از مسیر عدالت هستند؛ بردبرای، صبر و حوصله در بسیاری از موارد شرط تحقق عدالت و مبارزه با ستم هستند.
ج) تبعیض: نگاه مساوی به همگان و پرهیز از تبعیض نسبت به اغنیا و اقربا (33) از جمله مقدمات و مراحل ضروری برای تحقق عدالت است؛ امری که به صورت مکرر در رفتار سیاسی حضرت رخ کرد و علی بن ابی طلاب (ع) قدمی عقب ننشست، بزرگی و نام بلند متقاضیان او را نفریفت و قدرت گردن کشی آنها او را نترساند، مقاومت حضرت در قبال خواست های طلحه و زبیر نمونه ای از صدها مورد است. تسلیم نشدن به درخواست اقربا و خویشان و برخورد شدید در مقابل خواست آنها نمونه گیری از مبارزه با تبعیض در جامعه است.
« به خدا سوگند [برادرم] عقیل را در نهایت فقر دیدم. از من خواست تا یک من از گندم شما مردم را به او ببخشم؛ در حالی که فرزندانش را از شدت فقر آشفته موی و گردآلود با چهره ای به رنگ نیل می دیدم. چند بار نزد من آمد و خواهش خود را تکرار کرد و من به گفتارش گوش فرار می دادم و او پنداشت که دینم را به او فروخته، شیوه خویش وا می گذارم و به خواهش او تن می دهم. پس پاره آهنی را در آتش گداخته و به تنش نزدیک کردم تا مگر عبرت گیرد…» (34)
همین رفتار را در مقابل تقاضای عبدالله بن جعفر و برخی دوستان نیز می بینیم. (35)
د) دنیاگرایی: دنیاگرایی حاکم مقدمه انحراف از صراط مستقیم و دست اندازی در حقوق مردم است.
بدیهی است اجرای عدالت جز به پاک دستی و پاک دستی جز به اعراض از دنیاگرایی امکان پذیر نیست. (36)
در خطبه 215 حضرت با اشاره به شخصی که ظرفی پر از عسل برای وی هدیه آورده بود، ضمن توصیف هدیه او به زهرمار و مؤاخذه او می فرماید: « مادرت در عزایت بنشیند، آیا از راه دین خدا به فریب من آمده ای یا در عقلت کمبودی پدید آمده یا دیوانه شده یا هذیان می گویی؟! به خدا سوگند اگر همه هفت اقلیم عالم و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا خدا را با ربودن پوست جویی از دهان مورچه ای معصیت کنم، نپذیرم و بی شک این دنیای شما برای من از برگی که ملخی می جود ناچیزتر است.» (37)
آثار عدالت علوی و نسبت آن با توسعه و پیشرفت
اگر عدالتی که توصیفش گذشت برپا شود، در آن صورت همه خوبی ها و نیکی ها متجلی و باقرار گرفتن هر چیز در سرجایش زیبایی ها رخ خواهد کرد و برکات، نعمت ها و آبادانی و فراخی زندگی و آرامش و صلح برای نوع انسان فراهم خواهد شد. فساد، تبعیض، فقر و طغیان و سرکشی فروکش خواهد کرد و جامعه همواره رو به توسعه و پیشرفت طی مسیر خواهد کرد.
1- انتظام و قوام امور زندگی (38)
نظم و ثبات از اساسی ترین شروط توسعه و پیشرفت هستند و چنانچه هر امری در موضع خود قرار گیرد و حق هر ذی حقی داده شود، رضایتمندی و امید به زندگانی رشد می کند و اشخاص سعی می کنند وظایف شهروندی را به شکل ممتازی به سرانجام برسانند و موجبات ارتقای خویش و جامعه را فراهم سازند.
2- افزایش برکات (39)
شکی نیست که از جمله مهم ترین موجبات جلب رحمت الهی در جامعه؛ همدلی، اتحاد، محبت به همنوع و تلاش و همت مضاعف است و عدالت علوی مقدمه وصول به چنین جامعه آرمانی است؛ مدینه فاضله ای که موجبات ترقی مادی و معنوی را توأمان فراهم می آورد. چنانچه امام (ع) فرمود:
« در سایه عدالت نعمت ها چند برابر می شود (40) و عدالت موجب جلب رحمت الهی، افزایش برکات و فراوانی نعمت هاست». (41)
3- سازندگی و توسعه اقتصادی
حضرت علت خرابی و ویرانی زمین را تهیدستی مردم می داند (42) و در منظومه عدالت خویش توصیه رسیدگی بیش از پیش به مردم را می نماید و به زمامداران خویش گوشزد می کند که ادای حقوق مردم و یاری آنها از موجبات مهم آبادانی و پیشرفت است. « و این کار (کمک و یاری مردم) نباید بر تو گران آید؛ زیرا این همچون ذخیره ای است که مردم آن را با آباد کردن و آراستن و پیراستن سرزمین ها باز می گردانند. علاوه بر این سپاسگزار تو نیز خواهند شد و خود از اینکه با عدل و داد با مردمان رفتار کرده ای شادمان خواهی بود.»
از این جمله آخر معلوم می شود رفتار به عدل و داد، موجبات سازندگی و توسعه را فراهم می آورد و در این میان حاکم سود دو چندان می برد. هم سرمایه وی بازگشته و هم رضایت خاطر مردم و حاکم فراهم شده است.
4- آبادانی و ریشه کنی فقر
حضرت در نامه 53 دلیل ویرانی زمین را فقر مردم و دلیل فقر مردم را ستم حاکمان و والیان معرفی و خاطر نشان می کنند در صورتی که حاکمان به عدل و داد رفتار کنند فقر ریشه کن و آبادانی جامعه رونق می گیرد.
« سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جاندار را آفرید، اگر علم را از معدنش اقتباس کرده بودید… و از میانه راه به رفتن پرداخته بودید راه حق را از طریق روش آن پیموده بودید، راه ها بر شما روشن می شد و نشانه های هدایت آشکار می گردید و فروغ اسلام شما را فرا می گرفت. در آن صورت، به رفاهی فراوان دست می یافتید، دیگر هیچ خانواده ای بی هزینه نمی ماند و هیچ مسلمان یا کافری که در پیمان مسلمانان است، گرفتار ستم نمی گشت» (43) و به همین دلیل است که حضرت (ع) فرمودند: « ما عمرت البلدان بمثل العدل» « آبادانی شهرها به هیچ امری چون عدل میسر نیست.» (44) یعنی عدالت علوی یک نسخه بی بدیل برای رفاه، ترقی و آبادانی است.
5- افزایش بردباری و تحمل
در مدینه فاضله عدل علوی به دلیل رضایتمندی مردم و ارتقاء توان مادی و معنوی آنان، آستانه بردباری و تحمل آنها بسیار بالا می رود تا آنجا که در مقابل حوادث با کمال صفای دل بردبار و صبور خواهند بود و حاکم و همنوعان خویش را یاری خواهند کرد. به بیان زیبای حضرت علی (ع) « هر چه بر عهده مردمش نهی، آن را انجام خواهند داد.» (45)
در چنین جامعه ای مردمان عون و یاور یکدیگر و شریک مطمئن هم خواهند بود.
6- همکاری مطلوب حکومت و ملت
شرط عدالت علوی احقاق حقوق همه افراد جامعه است؛ چه اشخاص حقیقی و چه حقوقی یعنی از جمله ارکان عدالت علوی تلاش حکومت برای ادای حقوق رعیت و افراد جامعه است؛ به گونه ای که در سایه تلاش حکومت اسلامی، شرایط رشد و تعالی مادی و معنوی مردم فراهم شود آبادانی رونق پذیرد و ظلم و ستم، تعدی و تبعیض از بین برود و از جمله ارکان عدالت علوی رعایت حقوق حاکم اسلامی و احقاق آن حقوق توسط شهروندان است؛ به گونه ای که مردم ضمن وظیفه ای که در قبال خویشتن و جوامع مسلمان دارند، در حکومت اسلامی باید مسوولیت پذیر بوده و ضمن مراعات قوانین در پیشرفت و اعتلای آن سهیم باشند.
حضرت در توصیف چنین جامعه ای می فرماید:
« پس زمانی که رعیت حق والی را ادا کرد و والی نیز حق رعیت را ایفا کرد، حق در میان آنها عزت یابد و پایه های دینشان استواری گیرد و نشانه های عدالت آشکار شود و سنت ها [ی پیامبر] در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پی آن روزگار به صلاح آید و امید به دوام دولت نیرو گیرد و مطامع دشمنان به نومیدی گرایند». (46)
وقتی عدالت به اجرا درآمد و حقوق مردم و حکومت ادا شد و همکاری صمیمانه بین دولت و ملت شکل گرفت، اختلاف، آشوب و هرج و مرج رخت بر می بندد و تلاش و سازندگی و ییشرفت و توسعه جای آن را می گیرد.
7- استقرار امنیت
امنیت یکی از شرایط مهم توسعه و پیشرفت است. سرمایه گذاری، ثبات و اعتماد اقتصادی و اجتماعی همه در سایه امنیت امکان پذیر می شوند « گشایش و رفاه زندگی در امنیت است.» (47)
چتر عدالت بر تمام شئونات و ارکان مدینه فاضله ای که امام علی (ع) ترسیم می کند سایه افکنده؛ به گونه ای که تمام ارکان دولت و ملت از سایه سار عدالت علوی بهره مند هستند. امام (ع) وقتی می شوند امنیت زن غیرمسلمانی توسط لشکریان شام خدشه دار شده می خروشد و می فرماید: « اگر مرد مسلمانی پس از این رسوایی، از اندوه بمیرد، نه تنها نباید وی را نکوهید بلکه مرگ را سزاوار است.» (48)
و از آنجا که در مکتب پیامبر اکرم (ص) احترام و ارزش مال مؤمن همچون حرمت و ارزش جان اوست (49) وصی به حق او به مالک دستور می دهد « دست به مال هیچ کس، چه مسلمان و چه ذمی نبرید مگر آن که اسبی یا سلاحی نزد آنان بیابید که بدان بر مسلمانان تجاوز کنند». (50)
8- اهتمام به حقوق بشر و مردم سالای دینی
از نظر نگارنده هدف گذاری اصلی شاهراه عدالت علوی، احترام به مردم، حفظ کرامت انسانی و عزت انسان ها، احقاق حقوق مردم، جلب رضایت عموم جامعه، همراهی و همدلی با مردم، مشورت با مردم، همکاری و همیاری با مردم و جلوگیری از ظلم و ستم، تعدی و تجاوز نسبت به حقوق آنهاست و مهم ترین شاخصه عدالت علوی و هسته مرکزی آن توجه به مردم و تامین مال، جان و آبروی مردم در سایه عدالت است؛ به گونه که امام (ع) در اغلب نامه های خویش به حاکمان و زمامداران ضمن توصیه به عدالت، توجه و ادای حقوق مردم را یادآور می شود.
حضرت تنها در نامه به مالک اشتر ده ها بار توجه به مردم را یادآور می شود و در طلیعه آن دقیقا بعد از سفارش به تقوا می فرماید:
« مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را در دل خود جای ده. مانند حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمری.» (51)
ایشان مردم را سرمایه و پشتوانه کشور و مدافع آن به وقت بحران خواند و بر توجه دائمی بر ادای حقوق عامه و جلب رضایت آنها تاکید فرمود. (52)
9- ثبـات نظام
حضرت علی (ع) عدالت را موجب پایداری، اقتدار، استواری و قدرت دولت ها می داند. (53)
عدالت موجبات رضایت شهروندان را فراهم می آورد و با تامین رضایت عمومی، ثبات در کشور برقرار شده و حکومت از گزند نارضایتی های عمومی، شورش و هرج و مرج در امان می ماند.
علاوه بر شکل گیری تعاون و همکاری بین دولت و ملت، مردم کمک به دولت را کمک به خویشتن و یاری آن را یاری جامعه دانسته و در جهت تقویت و ثبات نظام تلاش می کنند همچنین وقتی حقوق مردم با برقراری عدالت تامین شد و هر چیز سرجای خود قرار گرفت، مردم به اقامه حقوق رهبران جامعه قیام می کنند و در اثر همدلی، تعاون و نظم، امنیت عمومی ارتقا می یابد و اقتصاد شکوفا می شود. و نظام و حکومت استقرار می یابد و ثبات پیدا می کند. حضرت در همین راستا فرمود : « آنکه در حکومت ستم ورزد، دولتش نابود گردد.» (54) ستم موجب زوال نعمت (55) ویرانی کشور (56) نابودی ملک و ملت (57)، سستی و ناتوانی (58) و شورش و هرج و مرج (59) و نابود کننده (60) آبادانی هاست و به همین دلیل است که امام علی (ع) فرمود: « حکومت با کفر پایدار می ماند و با ستم باقی نمی ماند.» (61) و از همین روی است که حضرت (ع) فرمود: « زشت ترین امر ستم زمامداران است.» (62)
و البته حوزه ستم نیز چون قلمروی عدالت بسیار وسیع است لذا حکومت باید با بینش عمیق از گستره تمام اقسام آن جلوگیری کند تا از آثار سوء آن در امان بماند.
به همین دلیل حضرت در تمام دستورالعمل هایی که به زمامداران، ماموران، فرماندهان و رزمندگان می دهند، سفارش حقوق مردم، دوری از ستم به مردم، حتی پرهیز از ستم به حیوانات، احشام، مراقبت از امنیت روانی مردم، دوری از ناراحتی و مؤاخذه آنها، نهی هر گونه دخالت در امور مالی و زندگی مردم، پذیرش سخن مردم و تقدم آنها، حفظ حرمت آنها و رفع دغدغه و تبعیض از میان آنها را نصب العین سفارشات قرار می دهند. (63)
خـاتمه
علی بن ابی طالب (ع) متخلق به جمیع کمالات الهی و انسانی است، با مطالعه در فعل، قول و رفتار حضرت، عظمت انسان کامل آشکارتر می شود، با این همه عدالت در پیشانی تمام فضائل علومی می درخشد و تمام مشکلات دوران خلافت و پیش از همه و همه مربوط به این ویژگی برجسته علی بن ابی طالب (ع) است اگر ذره ای از عدالت آرمانی کوتاه می نشست بسیاری از مشکلات در دوران خلافت برای ایشان رخ نمی داد. وقتی از وی خواستند معاویه را ابقا و بعد عزل کند، فرمود: هرگز چنین نکنم و راضی به ابقای صوری حاکم نالایقی چون او نشوم و آیا در این لحظه ای که او را ابقا می کنم، تا وقتی که او را عزل کنم کسی حیات مرا تضمین می کند؟!
کسی در افضلیت علی شک نداشت! کسی در تقرب آن حضرت به منبع وحی شک نداشت! اغلب خواص، نعمت وی را توسط پیامبر (ص) شاهد بودند، حق وی را در درون و خفا تصدیق می کردند ولی چون عدالت علی (ع) را می شناختند و منافع مادی خود را مطابق آن نمی دیدند تمایلی به خلافت وی و امامت آن حضرت نداشتند.
و همه این موارد را علی (ع) هم می دانست و هم می دید ولی سیر در صراط مستقیم الهی و برقراری عدالت را تکلیف الهی ـ انسانی خویش می دانست. لذا لحظه ای نیاسود و باز نایستاد و از آرمان های الهی و انسانی خویش عقب ننشست.
تحلیل و بررسی تمام شئونات زندگی حضرت علی (ع) گامی در تبیین عدالت علوی است که در این مقاله تنها به مقتضای فهم خویش به موارد بسیار اندکی از آن پرداختیم. چه آنکه عدالت مورد بیان حضرت بسیار وسیع و پردامنه است، به گونه ای که لازم است برای هر یک از موضوعات مطرح مقاله و کتابی تدوین کرد زیرا عدالت در منظومه اعتقادی علی (ع) نه تنها یک اصل اعتقادی، حکومتی، اخلاقی، حقوقی و اقتصادی است بلکه حوزه آن فراتر و عام تر از حوزه و قلمروی انسانی است. یعنی مجرای عدالت مدنظر علی (ع) تمام عالم وجود است، از این رو، حضرت سفارش به عدالت در ادای حقوق حیوانات می فرماید، عدالت در بهره برداری از طبیعت و حفظ محیط زیست نمونه های دیگر آن است اصلی که همه حوزه های فردی، اجتماعی را شامل می شود.
و دامنه آن مسلمان، ذمی، کافر، اسیر و حتی قاتل جان خویش را در بر می گیرد. به گونه ای که انسان از وسعت نظر، همت عالی و سعه صدر آن حضرت در شگفت می ماند.
نویسنده معتقد است که اگر فیلسوفان اسلامی به سخنان حکیم فرزانه اسلام امام علی (ع) توجه می کردند و آن را مبنای فلسفه اخلاق خویش در حوزه عدالت قرار می دادند به نتایج اخلاقی، اجتماعی و سیاسی بسیار بهتری نائل می آمدند.
از این رو قصد داشتیم مقایسه اندکی بین نظریه عدالت علوی با سایر نظریات حکما و فیلسوفان انجام دهیم و امتیازات دیدگاه حضرت را برشماریم که به علت طولانی شدن مقاله از آن صرف نظر کردیم و آن را به فرصت دیگر واگذاشتیم و البته باید با افسوس گفت:
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
پی نوشت ها :
1. محمد ری شهری، میزان الحکمه، حکمت 437.
2. همان، حکمت 231، عنوان العدل، روایت، 10، 11 و 99.
3. همان، نامه 51 و 53.
4. غررالحکم، حدیث 3459.
5. همان، حدیث 3464.
6. نهج البلاغه، نامه 27 و 47.
7. همان، خطبه 15، 16، 126، 224، نامه 53، 47 و …
8. شرح غررالحکم، ج 2، ص 30.
9. همان، ج 1، ص 216.
10. همان، ج 1، ص 91 و ج 3، ص 420.
11. نهج البلاغه، حکمت 231.
12. بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمومنان (ع)، ص 115 – 97.
13. نهج البلاغه، خطبه 163، یکی از نکات جالب توجه و اعجاز بیانی حضرت در ادامه این خطبه است که ضمن نصیحت خلیفه دوم به عدل و راستی و درستی به او هشدار می دهد چنان مکن که پیشوای مقتول این امت گردی زیرا سابقا گفته می شد که: « در این امت پیشوایی کشته می شود و در کشت و کشتار تا روز قیامت به روی امت گشوده می شود، و کارها را بر آنان مشتبه می کند پس بذر فتنه ها پراکنده می شود و مردم حق را از باطل نمی شناسند و در کشاکش آن فتنه ها با یکدیگر می ستیزند و آشوب به راه می اندازند و کارشان به هرج و مرج کشانیده می شود». در این سال های پیری و سالخوردگی برای مروان چنان مرکبی مباش که هر سو که خواهد تو را بکشد.
14. همان، خطبه 374.
15. همان، حکمت 31؛ « ایمان بر چهار پایه استوار است: شکیبایی، یقین، عدال و جهاد».
16. همان، خطبه 175.
17. العین، ج 2، ص 1154؛ « العدل نقیض الجور».
18. نهج البلاغه، خطبه 3، خطبه 86، و خطبه 15.
19. همان، نامه 53.
20. همان، خطبه 224.
21. همان، خطبه 87.
22. همان، خطبه 27.
23. همان، خطبه 31.
24. شرح غررالحکم، ج 2، ص 211.
25. نهج البلاغه، نامه 46.
26. همان، نامه 53.
27. نهج البلاغه، نامه 46.
28. نهج البلاغه، نامه 59.
29. همان، خطبه 29.
30. همان، خطبه 27.
31. همان، نامه 53.
32. همان.
33. همان، نامه 51 و 47.
34. نهج البلاغه، خطبه 215.
35. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 29.
36. بحث از دنیاگرایی و عوامل و عواقب آن در گفتار و رفتار حضرت علی (ع) بسیار طولانی و گسترده است به گونه ای که با مراجعه به نهج البلاغه و دیگر آثار روایی، انسان در عظمت گفتار حضرت در شگفت می ماند.
37. نهج البلاغه، خطبه 215.
38. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 83.
39. شرح غررالحکم، ج 1، ص 11.
40. سیاست نامه امام علی 7، ص 632.
41. همان.
42. نهج البلاغه، نامه 53.
43. محمد بن یعقوب الکینی، الکافی، ج 8، ص 32.
44. غرر الحکم، ج 2، ص 89.
45. نهج البلاغه، نامه 53.
46. همان، خطبه 207.
47. غررالحکم، ج 1، ص 168.
48. نهج البلاغه، خطبه 27.
49. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 159.
50. نهج البلاغه، نامه 53.
51. همان.
52. همان.
53. روایات وارده از حضرت علی (ع) در این مورد بسیار زیاد است که به برخی از آنها اشاره می گردد:
1-1. ثبات الدول باقامه سنن العدل؛ عدل موجب پایداری دولت هاست.
2-1. ثبات الملک فی العدل « پایداری مملکت در عدالت است».
3-1. لن تحصن الدول بمثل استعمال العدل فیها « هیچ چیز به اندازه رفتار عادلانه از دولت ها پاسداری نمی کند».
4-1. اعدت دوم لک القدره « عدالت پیشه سازی، اقتدارات استمرار یابد»
5-1. اعدل تملک « عدالت پیشه ساز تا حکومت داری کنی».
6-1. من عمل بالعدل حصن الله ملکه « هر که به عدالت رفتار کند خداوند از دولتش پاسداری می کند»
7-1. العدل جنّه الدول « عدالت سپر دولت هاست»
8-1. العدل نظام الامره « عدالت پیشگی سامانده حکمرانی است» و …
تمام روایات از سیاستنامه امام علی (ع) 7، ص 633 – 625 نقل شده.
54. سیاستنامه امام علی 7، ص 641.
55. همان، ص 629 و 641.
56. همان.
57. سیساتنامه امام علی 7، ص 641.
58. همان.
59. همان، 639.
60. غررالحکم، ح 8741.
61. بحارالانوار، ج 77، ص 331.
62. سیاستنامه امام علی (ع) 7، ص 641 – 640.
63. نامه های حضرت همه گواه این دستورات است از جمله آنها نامه به عثمان بن حنیف، نامه به مالک اشتر، نامه به محمد بن حنفیه، نامه به ماموران مالیات و …
منابع:
1- نهج البلاغه، ترجمه محمد مهدی فولادوند، نشر صائب، تهران، 1380.
2- الآمدی التمیمی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1407 ق.
3- شرح غررالحکم و دررالحکم، تصحیح سید جلال الدین اموی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1360.
4- عبدالکریم محمد یحیی قزوینی، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمؤمنان، به کوشش رسول جعفریان، انتشارات کتابخانه آیت الله العظمی و مرعشی نجفی، قم، 1371.
5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1414.
6- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار منشورات کتابچی، تهران، 1373.
7- محمد ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، 1416 ق.
8- الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، 1362.
9- قمی، شیخ عباس، سفینه البحار.
10- خلیل بن احمد، العین، با تصحیح محمد مهدی مخروی و ابراهیم سامرائی، دارالهجره، 1405 ق.
11- محمدی ری شهری، محمد، سیاستنامه امام علی (ع) 7، ترجمه مهدی مهریزی، انتشارات دارالحدیث، قم، 1379.
منابع: خردنامه همهشهری شماره 78
نویسنده: ابراهیم علـی پور