نویسنده: حبیب الله سلمانی آرانی
اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
جادادن بحر در سبو ممکن نیست
مداح علی، خدا بود در قرآن
مدحش به زبان خلق او ممکن نیست
حضرت علی بن ابی طالب (ع)، مکنّی به ابوالحسن و ابوتراب، ملقب به مرتضی، امیرالمؤمنین و سید المسلمین، چهارمین پسر ابوطالب، پسر عموی رسول خدا و نخستین امام است. آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب ـ حدود سی سال بعد از واقعه فیل ـ در خانه کعبه متولد گردید.
مادر او فاطمه بنت اسد، از زنان بزرگوار مکه است. در شش سالگیِ علی (ع) که مردم مکه و خانواده پرجمعیت ابوطالب دچار قحطی گردیدند، رسول خدا(ص) پیشنهاد نگهداری و مراقبت از علی (ع) را به عمویش ابوطالب داد که پذیرفته شد و بدین ترتیب، حضرت علی (ع) تا زمان بعثت پیامبر که هفت سال طول کشید، تحت تعلیم و تربیت پیامبر بود.
بعد از بعثت رسول خدا، حضرت علی (ع) در میان مردان، نخستین کسی بود که به او ایمان آورد و با او نماز خواند و یار تنهاییهایش بهشمار میآمد. با علنی شدن دعوت پیامبر و رو به رو شدن آن حضرت با انواع و اقسام اذیت و آزارها، علی (ع) با فداکاری و از خود گذشتگی تا زمانی که پیامبر در مکه بود، از او محافظت میکرد.
در سال چهارم بعثت که آیه (وانذر عشیرتک الأقربین) نازل شد، پیامبر نیز علی (ع) را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کرد و او را برادر، وصی، وزیر و وارث خود خواند.
در سال هفتم بعثت که واقعه “شعب ابی طالب” پیش آمد و پیامبر و یاران او به مدت سه سال و نیم در محاصره اقتصادی دشمنان اسلام قرار گرفتند، علی (ع) همچنان همراه پیامبر بود و در طول این مدت، فداکاریهای ویژهای از خود نشان داد.
سال سیزدهم بعثت که مقدمات هجرت رسول خدا به مدینه فراهم شد، علی (ع) در شب اول یا دوازدهم ربیع الاول آن سال (لیله ی المبیت) به جای رسول خدا، در بستر آن حضرت خوابید و پیامبر شبانه از مکه به مدینه هجرت کرد و علی (ع) پس از سه روز ماندن در مکه، همراه فواطم، خود را با زحمت نزد رسول خدا در قبا رسانید و سپس همگی با پیامبر وارد مدینه شدند. و به اشاره علی (ع) همین واقعه “هجرت” مبدأ تاریخ مسلمانان گشت.
در سال اول هجرت در مدینه، پیامبر یکبار میان مهاجران و بار دیگر بین مهاجران و انصار پیوند “برادری” برقرار ساخت و در هر بار علی(ع) را به عنوان برادر خود در دنیا و آخرت برگزید.
در نیمه ماه رجب سال دوم هجری، رسول خدا به امر پروردگار، دخترش حضرت فاطمه(س) را به ازدواج علی (ع) درآورد. در طول زندگی مشترک، پنج فرزند در این خانواده آسمانی به دنیا آمدند(حسن، حسین، زینب، امکلثوم و محسن).
غزوه احد در سال سوم هجرت پیش آمد و رسول خدا درباره علی (ع) فرمود: “علی از من است و من از علی” و در همین غزوه بود که منادی از آسمان ندا داد: “لا سیف الاّ ذوالفقار، و لافتی الاّ علی”.(1)
از سال چهارم تا هشتم هجرت که مکه فتح گردید، علی (ع) در همه صحنههای مبارزه (غزوات و سرایا) و در سختیها و گرفتاریهای گوناگون لحظهای پیامبر را تنها نگذاشت.
رسول خدا(ص) در سال نهم پیش از غزوه تبوک، آن حضرت را مورد خطاب قرار داد و حدیث معروف “منزلت” را خواند که: “ای علی! تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی جز آنکه تو پیامبر نیستی”.
در سال دهم، پیامبر پس از بازگشت از “حجه ی الوداع” در محل “غدیر خم” و در اجتماع عظیم حاجیان، “پیام الهی”، مبنی بر انتخاب وصی و جانشین و تکمیل رسالت را ابلاغ و اعلام کرد و تأکید فرمود: “من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه”.
پس از آن، حاضران با علی (ع)”بیعت” کردند. این واقعه عظیم و حدیث معروف آن را صد و ده نفر از اصحاب و هشتاد و چهار نفر از تابعین و سیصد و شصت نفر از عالمان دینی و دانشمندان از قرن دوم تا سیزدهم هجری روایت و نقل کردهاند.
امام علی (ع) بنابر وصیت رسولخدا(ص) با همراهی فضل بن عباس، پیکر مطهر پیامبر را غسل داد، کفن کرد و سپس بر آن نماز گزارد و به خاک سپرد.
پس از رحلت رسول خدا(ص) روزهای غم و رنج و مظلومیت اهل بیت (ع) آغاز گردید. این دوره که 25 سال به درازا کشید، در آغاز آن فاطمه زهرا(س) از فراق پدر و مصائب دوران در بستر بیماری افتاد و پس از مدت زمانی کوتاه به پدر ملحق گردید. علی (ع) بنا بر وصیت زهرا(س) او را غسل داد، کفن کرد و پس از نماز بر او شبانه به خاکش سپرد. شهادت زهرا(س) غم بزرگی را بر دل علی (ع) نهاد.
سپس حضرت با کمال بزرگواری و خیرخواهی به ارشاد و موعظه، نوشتن قرآن، کشاورزی و درختکاری، احداث قنات و… پرداخت و بیشتر در اندیشه اسلام بود. او وظایف خویش را به خوبی انجام داد و با احدی از خلفا بیعت نکرد.
در سال 36 هجری چون نوبت خلافت به آن حضرت رسید، تصمیم گرفت تا برنامههای خود را بر اساس قرآن و سنت پیامبر پیریزی کند. حضرت بیش از هر چیز، به فکر اصلاح مفاسد جامعه، احیای سیره رسول خدا(ص)، ایجاد موقعیت نظام برابری و رعایت عدالت اجتماعی بود. آن حضرت، کوفه را به جای مدینه به عنوان مرکز خلافت برگزید. در این مدت که بیش از چهار سال طول کشید، سخنرانیهای بسیاری پیرامون: خداشناسی، توحید، قرآن، عظمت پیامبر، احکام اسلام، اخلاق، چگونگی اداره اجتماع بر پایه دین، برحذر داشتن از ستم، واداشتن به عدالت و رسیدگی به ناتوانان و ضعیفان نمود. نامههای فراوانی که بیشتر آنها در پاسخ به سؤالات اشخاص و یا برای کارگزارانش بود، فرستاد و پند و موعظههای پرمحتوا و سازندهای را بیان کرد.
آن حضرت با به کار بستن حکمت عملی و سیاسی قرآن، در تمام این دوران با تسلط و قدرت کامل و سیاست روشن خلافت کرد و با وجود همه کارشکنیها و حوادثی که برایش پیش آوردند، نمونه عملی “حکومت اسلامی” را به همگان نشان داد.
در این مدت، آن حضرت با انواع کج فهمیها و کجرویهای صاحبان زر و زور و تزویر، به مبارزه فکری و فرهنگی و نظامی نیز برخاست و مقابله او با ناکثین (پیمان شکنان)، قاسطین (یاغیان و زورگویان) و مارقین (از دین بیرون رفتگان) و شدت عدالت وی، موجب شهادتش گردید.
امیرمومنان (ع) در شب 19 ماه مبارک رمضان سال 40 هجری، در حالی که 63 سال از عمر مبارکش گذشته بود، به هنگام ادای نماز صبح در مسجد کوفه، به دست یکی از خوارج (ابن ملجم مرادی) ضربت خورد و در اوایل شب بیست و یکم آن ماه، به ملاقات پروردگارش شتافت.
امام مجتبی (ع) بدن پاک پدرش را غسل داده و کفن نمود و بر آن نماز گزارد. سپس شبانه تشییع و به نقطه نامعلومی حمل گردید و نزدیک طلوع فجر به خاک سپرده شد. این مکان نامعلوم، سرزمین (غری) نجف بود که بعدها امام صادق (ع) آن را برای عموم مردم آشکار نمود.
سیمای علی (ع) در روایات
پیامبرخدا(ص) میفرماید:
“علیکم بعلیّ بن ابی طالب فانّه مولاکم فأحبّوه، و کبیرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الی الجنه ی فعزّزوه، فاذا دعاکم فاجیبوه، و اذا امرکم فاطیعوه، احبّوه بحبّی، واکرموه بکرامتی، ماقُلتُ لکم فی علیٍّ الاّ ماامرنی به ربّی جلّت عظمته؛ همراه علی باشید؛ زیرا او مولا و سرپرست شماست، پس دوستش داشته باشید. بزرگ شماست، از او پیروی کنید. دانشمند شماست، گرامیاش دارید. در راه بهشت پیشوای شماست، عزیزش دارید. هنگامی که شما را میخواند، پاسخش دهید و چون فرمانتان دهد، فرمانش برید. به محبتی که به من دارید، دوستش بدارید و به کرامت من گرامیاش دارید. من درباره علی چیزی به شما نگفتم مگر آنچه پروردگارم فرمان داده است”.
ابن عباس میگوید: “نزلت فی علی (ع) ثلاث مائه ی آیه ی؛(2) 300 آیه از قرآن کریم درباره علی (ع) و مقام او نازل شده است”.
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: از پیامبر(ص) شنیدم که به علی (ع) فرمود:
“یا علی! الناس من شجر شتی و انا و انت من شجره ی واحده ی؛(3 ) ای علی! مردم همه از ریشههای گوناگوناند و تنها من و تو از یک ریشهایم”.
عمر بن خطاب میگفت: نزد پیامبر(ص) بودم و از ایشان شنیدم که فرمود: ” لو ان السموات السبع وضعت فی کفه ی و وضع ایمان علی (ع) فی کفه ی لرحج ایمان علی؛(4) اگر سنگینی آسمانها در یک کفه ترازو و ایمان علی (ع) در کفه دیگر به سنجش در آید، کفه ایمان علی (ع) بر کفه دیگر فزونی خواهد یافت”.
همچنین عمر بن خطاب میگوید: پیامبر(ص) فرمود:
“ما اکتسب مکتسب مثل فضل علی (ع) یهدی صاحبه الی الهدی و یرده عن الردی؛(5) هیچ کس چیزی برتر از آگاهی بر فضیلتهای علی (ع) به دست نیاورد و نخواهد آورد؛ زیرا این چیزی است که صاحبش را به هدایت رهنمون میکند و از پستی و گمراهی میرهاند”.
احمد بن حنبل میگوید:
“ما جاء لأحد من اصحاب رسول الله من الفضائل ماجاء لعلیّ بن ابی طالب (ع)؛(6) آن همه فضیلتها که برای علی بن ابیطالب بوده و نقل شده، برای هیچ یک از اصحاب رسول الله نبوده است”.
زمخشری میگوید:
“من چه بگویم درباره مردی که فضائل او را دشمنانش از راه کینهجویی و حسد انکار کردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند، با وجود این، آن قدر فضیلتهای وی انتشار یافت که خاور و باختر را فرا گرفت”.(7)
امام فخرالدین محمد رازی میگوید:
“من اتّخذ علیاً اماماً لدینه فقد استمسک بالعروه ی الوثقی فی دینه و لنفسه؛(8) هر کس علی را در دین امام خویش قرار دهد، به محکمترین ریسمان چنگ زده است هم در دینش و هم برای سعادت ابدیاش”.
ابن سینا (طبیب و فیلسوف اسلامی) میگوید:
“علی بین الناس کالمعقول بین المحسوس؛ علی در میان انسانها چون پدیدهای معقول بود در میان محسوسها”.
خواجه نصیرالدین طوسی (ریاضیدان بزرگ و فیلسوف اسلامی) میگوید:
“علی (ع) داناتر از همگان بود. او حدسی نیرومند داشت و همیشه همراه رسول(ص) بود. بخششی از همه افزون داشت. پس از پیغمبر پارساترین و عابدترین و بردبارترین و خوشبرخوردترین مردم بود. ایمانش بر همه مقدم و سخنش از همه فصیحتر و رأیش از همه محکمتر بود و به حفظ کتاب خدا و اجرای احکام آن از همه بیشتر توجه داشت. دوستی و یاری او، واجب است و در رتبه با پیامبران مساوی است. او سرچشمه فیاضی بود که دانشمندان، دانشهای خود را بدو استناد دادند”.(9)
سید رضی (م406ق.) میگوید:
“من که “نهج البلاغه” را گرد آوردم، تنها به این قصد بود که مقام امیرمؤمنان علی (ع) را در سخن و بلاغت نشان دهم؛ با اینکه او را نیکوییها و برتریهای بیشماری است که در آنها به آخرین درجه کمال رسیده و از همه انسانهای بزرگ پیشین که از آنان سخنانی حکمت آمیز به یادگار مانده، پیشی گرفته است”.(10)
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج20، ص112.
2 . فضائل الخمسه ی من الصحاح السته ی، ج1، ص200 و 201.
3 . مستدرک الصحیحین، ج2، ص241.
4 . فضائل الخمسه، ج1، ص191.
5 . همان.
6 . مستدرک الصحیحین، ج3، ص107.
7 . زندگانی امیرالمؤمنین، زمخشری، ص5.
8 . مشعل جاوید، به کوشش: محمد علی مهدوی راد، ص30، دلیل ما، قم، چ1، 1380.
9 . تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی، تحقیق: محمد جواد حسینی جلالی، ص263 ـ293، مکتب الاعلام الاسلامی، چ1، 1407ق. ( با تلخیص).
10 . نهج البلاغه، محمد دشتی، ص26 ـ 29 (با تلخیص).
منبع: فرهنگ کوثر 86