عزّت مایه الهى و سرمایهاى است ملکوتى که به صورت حالتى نورانى بر اثر ایمان واقعى به خداوند و یقین به قیامت، و اتصال به نبوت و امامت، و تخلّق به اخلاق الهى، و اجراى فرامین حق، و دورى از حرام در درون انسان تجلّى مىکند، و نمىگذارد هیچ خطرى و هیچ عاملى انسان را مغلوب و محکوم خود کند، و به ذلّت و حقارت و پستى دچار نماید. کسب چنین شخصیت با عظمت باطنى جز از طریق پیمودن راه دین و محور قرار دادن حق در زندگى میسر نیست.
عناصر مادى عامل عزّت نیست، جاه و مقام مایه شخصیت نمىباشد، شهرت و آبروى ظاهرى سربلندى درونى نمىسازد.
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلّهِ الْعِزَّهُ جَمیعاً الَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ» «1»
کسى که عزّت مىخواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد؛ زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشههاى صحیح] به سوى او بالا مىرود و عمل شایسته آن را بالا مىبرد.
لِلّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ» «2»
عزت و اقتدار براى خدا و پیامبر او و مؤمنان است.
آن که از این مایه درونى و حالت ملکوتى و سرمایه عرشى بى بهره است، در مقابل اندکى از مال دنیا، یا جاه ومقام، یا هجوم شهوات و غرایز، و لذتهاى مادى به سرعت محکوم و مغلوب مىشود، و به مرض خطرناک ذلّت و حقارت و پستى دچار مىگردد.
چنین افرادى از آزادى به معناى واقعى و حرّیت و کرامت و شرافت نفس و بزرگى و وقار و ادب و تربیت محرومند. این گونه مردم بودند که بر اثر پوکى درون به بند بردگى طاغوتها درآمدند، و مشکلات زیادى را براى مردم و به خصوص آزادگان تاریخ و خاصه انبیا و اولیا فراهم آوردند، و مبدء جنایات بى شمار، و خیانتهاى بى عدد در تاریخ انسان شدند.
عزّت نفس محصول آزادى از شهوات غلط، و خلقیات شیطانى، و وقار و آقائى در برابر حوادث، و تذلّل و خضوع در برابر حضرت رب العزّه است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
اعْلَمْ انَّهُ لاعِزَّ لِمَنْ لایَتَذَلَّلُ لِلّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى، و لارِفْعَهَ لِمَنْ لایَتَواضَعُ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ. «3»
آن که در برابر حضرت حق بندگى نکند عزّت ندارد، و هر کس نسبت به وجود مقدّس خداوند و فرامین سعادت بخش حضرت او تواضع ننماید بلندى و سرفرازى براى او نیست.
فراهم آوردن موجبات ذلّت و خوارى، و باز کردن میدان اهانت به انسان مؤمن حرام است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
لَیْسَ لِلْمُؤْمِنِ انْ یُذِلَّ نَفْسَهُ. «4»
سزاوار نیست، مؤمن زمینه خوارى براى خود فراهم کند.
میدان دادن به شهوات غلط، زمینه ایجاد کردن براى حکومت هواى نفس، تکرار گناه، رها کردن خویش در دست افراد ناباب، دورى از تقوا، ضعف ایمان، استقامت نیاوردن در برابر حوادث، مهجورى از نور نبوت و ولایت، همه و همه باعث ذلّت و خوارى و پستى و سستى نفس است.
امام على علیه السلام به فرزندش حضرت مجتبى علیه السلام مىفرماید:
وَاکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّهٍ وَ انْ ساقَتْکَ الَى الرَّغائِبِ، فَانَّکَ لَنْ تَعْتاضَ بِما تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً، وَ لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ و قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً. «5»
از هر نوع پستى و زبونى بپرهیز، هر چند آن ذلّت و پستى وسیله رسیدنت به آرزوها باشد؛ زیرا در برابر پرداخت شرف نفس عوضى که با آن برابر باشد به دست نخواهى آورد، و بنده دیگران مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
تواضع مشروع و به عبارت دیگر احترام به مردم، به خصوص به افراد مؤمن، هیچ گونه منافاتى با عزّت نفس و کرامت انسانى ندارد.
احترام به مردم از آن جا که دستور دین است، یک نوع عبادت محسوب مىشود، و باعث رفعت و سربلندى و محبوبیت انسان در میان مردم است.
از طرفى باید این معنا را در نظر داشت که صفت ناپسند تکبّر باعث متلاشى شدن شخصیت انسان، و میراث عذاب الهى در عالم آخرت است.
کبر در برابر دستورهاى الهى، و بزرگى نشان دادن بى جهت در بین مردم حالتى ناپسند و از اخلاق شیطان، و صفت بسیار بدى است که انسان را مبغوض و منفور حضرت حق مىکند.
کبر در آیات قرآن
خداوند بزرگ در قرآن مجید فرعون و کارگزاران حکومتش را به خاطر تکبّر در برابر حق به سختى سرزنش کرده و مورد عتاب قرار مىدهد:
وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِى الْارْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا انَّهُمْ الَیْنا لایُرْجِعُونَ» «6»
او و سپاهیانش به ناحق در زمین سرکشى و تکبّر کردند، و پنداشتند که آنان را به سوى ما بازنمىگردانند.
وَمَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ الَیْهِ جَمِیعاً» «7»
و کسانى که از بندگى او امتناع کنند و تکبّر ورزند، به زودى همه آنان را [براى حسابرسى] به سوى خود گردآورى خواهد کرد.
وَ امَّا الَّذینَ اسْتَنْکَفُوا وَ اسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذاباً الیماً» «8»
و اما کسانى که [از ایمان و عمل شایسته] امتناع کردند و تکبّر ورزیدند، به عذاب دردناکى عذاب مىکند. نخواهند یافت.
فَاسْتَکْبَرُوا وَکانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ» «9»
پس آنان تکبّر ورزیدند و آنان گروهى گنهکار بودند.
کبر در روایات
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
اجْتَنِبُوا الْکِبْرَ فَانَّ الْعَبْدَ لایَزالُ یَتَکَبَّرُ حَتّى یَقُولَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: اکْتُبُوا عَبْدى هذا فِى الْجَبّارینَ. «10»
از تکبر چه در برابر حق، چه در برابر خلق بپرهیزید که تکبر کار را به جائى مىرساند که حضرت حق به ملائکه امر مىفرماید نام این متکبّر را در گروه زورگویان ثبت کنید.
امام على علیه السلام مىفرماید:
احْذَرِ الْکِبْرَ فَانَّهُ رَأسُ الطُّغْیانِ وَ مَعْصِیَهُ الرَّحْمنِ. «11»
از کبر حذر کنید که سرآغاز طغیان و گناه و معصیت در برابر حضرت رحمن است.
و نیر مىفرماید:
شَرُّ آفاتِ الْعَقْلِ الْکِبْرُ. «12»
بدترین آفات براى عقل، کبر است.
و باز مىفرماید:
ایّاکَ وَ الْکِبْرَ فَانَّهُ اعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ الْأَمُ الْعُیُوبِ، وَ هُوَ حِلْیَهُ ابْلیسَ. «13»
از کبر دورى کنید که از بزرگترین گناهان و پستترین عیوب و لباس ابلیس است.
عبداللَّه بن مسعود از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت مىکند:
لایَدْخُلُ الْجَنَّهَ مَنْ کانَ فِى قَلْبِهِ مِثْقالُ ذَرَّهٍ مِنْ کِبْرٍ. «14»
وارد بهشت نمىشود، کسى که در دلش به وزن یک ذرّه کبر باشد
منبع:پایگاه عرفان
پی نوشت
(1)- فاطر (35): 10.
(2)- منافقون (63): 8
(3)- الکافى: 8/ 243، حدیث 337؛ تحف العقول: 366.
(4)- مستدرک الوسائل: 12/ 210، باب 11، حدیث 13908.
(5)- نهج البلاغه: نامه 31. (6)- قصص (28): 39.
(7)- نساء (4): 172.
(8)- نساء (4): 173.
(9)- یونس (10): 75.
(10)- الکامل، عبدالله بن عدى: 5/ 165.
(11)- میزان الحکمه: 3/ 2651؛ سر الاسرار فى شرح حدیث المعراج: 300، حدیث 10.
(12)- مستدرک الوسائل: 12/ 29، باب 58، غرر الحکم: 65، حدیث 849.
(13)- مستدرک الوسائل: 12/ 29، باب 58، ذیل حدیث 13422؛ غرر الحکم: 309، حدیث 7124.
(14)- بحار الأنوار: 70/ 194، باب 130؛ مجموعه ورّام: 1/ 203.