معاشرت اجتماعی (2)

معاشرت اجتماعی (2)

احمد ابراهیمی هرستانی

چگونه احترام کنیم؟
برابر تعلیم قرآن، هیچ کس نمی تواند مردم را همچون بندگان و بردگان تلقی نماید و نباید آنان را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد و از نظر اسلام هیچ انسانی حق ندارد بعنوان احترام و بزرگداشت دیگری، خود را حقیر و بی اعتبار سازد. در تاریخ آمده که علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شهر انبار می شد عده ای پس از اطلاع از ورود آن بزرگمردِ اسلام به استقبال او شتافتند و با پای پیاده پیشاپیش آن حضرت راه افتادند. علی a فرمودند: این چه کاری است که شما می کنید مردم گفتند: این رسمی است که ما بدینویسله از امیران و بزرگان خود احترام می کنیم.
علی (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! این، کاری است که امرای شما از آن سودی نمی برند و شما هم خود را با این عمل به رنج و زحمت می‌اندازید و در آخرت نیز بدبخت خواهید شد و چه ضرر و خسارت بزرگی است که ضرر و خسارتی که توأم با رنج و زحمت است و عذاب الهی را هم به دنبال دارد و چه سودمند است آن فراغت و راحتی ای که نجات از آتش را نیز در پی دارد. (51)بنابراین مؤمن از چنان احترام والایی برخوردار است که به مثابۀ کعبه مطرح شده است؛ یعنی چگونه کعبه احترام عظیم دارد همان را نیز انسان مؤمن خواهد داشت، از این جهت سزاوار است که افراد یک جامعه از هر گونه تحقیری که باعث شود عزت و شرافتمندی مؤمن خدشه وارد شود خودداری کند تا مبادا با این عمل خود عذاب الهی را دریافت نماید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: هر کس مؤمنی را به علت فقر و نداریش، مورد تحقیر و اهانت قرار دهد و یا او را خوار بدارد خداوند در روز قیامت آن کس را مشهور کرده، سپس در میان مردم رسوایش خواهد کرد.و هر کس برادر مسلمانش را هرچند با گفتن یک کلمه مورد مرحمت و احترام قرار دهد و غصّه از دل او برطرف نماید مادامی که چنین خصلتی دارد در زیر سایه گستردۀ الهی خواهد آرمید. (52)
آن دسته ای که علاوه بر تحقیر دیگران درصدد هستند شخصیت افراد را صدمه زده، آبروی دیگران را در اجتماع ببرند، امام صادق (علیه السلام) در مورد آنان دارد که انسان را تکان می دهد؛ حضرت فرمودند:«مَن رَوی علی أخیهِ روایَهً یُریدُ بِها شَینَهُ وَ هَدمَ مَرُوَّتِهِ اَوفَقَهُ الله فِی طینَهِ فبالٍ حتّی یَبتَعِدَ مِمّا قال» (53)؛ «هر کس برای بی‌آبرو کردن مؤمن و ساقط کردن شخصیت او، چیزی را ضدّ او نقل کند، خداوند او را [در قیامت] در آب گندیدۀ خون آلود [که از زنان بدکارۀ دوزخ، بیرون می آید] زندان می کند تا زمانی که ازعهدۀ آنچه گفته است، بیرون آید.»

مردم داری
یکی از ضرورت‌های اخلاق مسلمانی و معاشرت مکتبی «مردم داری» است، یعنی با مردم بودن، برای مردم بودن، در خدمت دیگران بودن، شریک درد و رنج و راحت و غم دیگران بودن، همراهی و همدردی و همگامی و همخونی با دیگران و هر نام دیگری که بتوان بر آن بگذاری، لیکن واقعیت همه یکی است، یعنی خود را خدمتگزار و غمخوار دیگران دیدن و دانستن. این رمز و راز حیات اجتماعی یک مسلمان است و برای او «پایگاه مردمی» و برخورداری از رأفت و رحمت و مودّت و حمایت مردم را فراهم می‌آورد. ماهی به آب زنده است و یک مسلمان اجتماعی به حسن سلوک با دیگران. باید دید چه چیزهایی و چگونه رفتارهایی و چه روحیّاتی این زمینه و موقعیت و پایگاه را برای انسان پدید می آورد؟ وقتی هدف یک مسلمان خدمت بیشتر به همنوعان است باید راه و رسم آن را هم آموخته. مردم داری یکی از این رمزهاست. (54)

نمودهای مردم داری
بدون شناخت نمودها و شاخصه های مردم داری و این خصلت نیکو، نمی توان به رمز آن دست یافت. چه روحیه ها و خصلت‎هایی سبب جذب دیگران می شود؟ جذبی که راهگشای توفیق بیشتر برای خدمت و همدلی باشد برخی از این نمودها از این قرار است:

1.عفو و گذشت
لجاجت ورزی و کینه توزی، ریشه در شخصیت های کوچک با روحیه های حقیرانه است. برعکس، کسانی که از نظر بلندای روحی بزرگ هستند با سرعت لغزش ها و خطاهای دیگران را پوشانده و پوزش ها را می پذیرند بلندنظری انسان، عامل محبت دل‎های دیگران است. برای خود انسان نیز نوعی لذت روحی دارد و گفته اند: «در عفو، لذّتی است که در انتقام نیست.»
اگر خواستید دیگران را نسبت به خود خوشبین نموده، محبت آنان را به سوی خود جلب نمائید و در راه آرامش و آسایش یکدیگر قدمی بردارید و تا آخر وفادار و استوار باشید، «لغزش های دیگران را نادیده بگیرید» امام سجاد (علیه السلام) a در دعای بلند «مکارم الأخلاق» از خداوند این گونه می طلبد: «خداوند! مرا ثابت قدم و استوار بدار، تابا ناخالصان و دغل ها، خیرخواهانه برخورد کنم، و هر کس از من دوری گزید، من به او نیکی کنم، و به کسی که مرا محروم کرده، بذل و عطا کنم، و با آن که با من قطع رابطه کرده بپیوندم، و کسی را که غیبت مرا کرده است، به خوبی یاد کنم، توفیقم ده که نیکی را سپاسگذار باشم، و از بدی، چشم پوشم و درگذرم.» (55)
بنابراین هرگاه دو نفر مسلمان مؤمن بخاطر خاهایی که از یکدیگر دیده اند، با هم قطع رابطه می نمایند و گذشت نداشته باشند موجب می شود که اولیاء الهی و ائمه اطهار علیهم السلام از آنان دوری گزینند همان طور که امام باقر (علیه السلام) فرمودند: « مِنْ مُؤْمِنَیْنِ اهْتَجَرَا فَوْقَ‏ ثَلَاثٍ إِلَّا وَ بَرِئْتُ مِنْهُمَا فِی الثَّالِثَهِ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَذَا حَالُ الظَّالِمِ فَمَا بَالُ الْمَظْلُومِ فَقَالَ ع مَا بَالُ الْمَظْلُومِ لَا یَصِیرُ إِلَى الظَّالِمِ فَیَقُولُ أَنَا الظَّالِمُ حَتَّى یَصْطَلِحَا.» (56)؛ «هیچ دو نفر مسلمانی بیش از سه روز از هم جدا نمی شوند مگر آنکه من از هر دو بری و بیزارم. به حضرت عرض شد: این برائت شایستۀ ظالم است، از مظلوم چرا؟ فرمود: چرا مظلوم در فرصت سه روز نزد ظالم نرفته که بگوید: تقصیر با من بود تا با یکدیگر صلح و سازش نمایند.»
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْمُؤْمِنُ‏ هَدِیَّهُ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَإِنْ سَرَّهُ وَ وَصَلَهُ فَقَدْ قَبِلَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِیَّتَهُ وَ إِنْ قَطَعَهُ وَ هَجَرَهُ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِیَّتَه» (57) «مؤمن هدیه ای است از خداوند به برادر مؤمنش. اگر موجبات سرور و حیلۀ او را فراهم آورد هدیّۀ خداوند را پذیرا شده و اگر از او ببرد و قطع علاقه نماید هدیه الهی را رد کرده است.»
آری، عفو و گذشت و ایجاد ارتباط با همنوعان از روحیه ی شیرینی و با حلاوت یک مؤمن است که از مکارم اخلاق به حساب آمده و تاج کرامتی است بر سر مؤمن که بواسطۀ آن عزت خود را در بین افراد زیاد نموده است. رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: «گذشت کنید که مایۀ عزّت شما است و خداوند آدم بخشنده را در دنیا و آخرت عزیز می گرداند.» (58) عفو و گذشت آنچنان قیمتی و گران بهاست که هر کس را یارای شناخت آن نیست همانطور که رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: «دو چیز است که وزن آن را کسی نمی داند؛ یکی عفو و دیگری عدل» (59) در قیامت وقتی منادی ندا می دهد هر کس بر خدا اجری دارد قیام کند، کسی جز اهل بخشش قیام نمی کند «اَلعافُونَ عَنِ النّاسِ» (60)؛ «بعضی اشخاص زودرنج هستند و توقعشان بالا است و به سادگی از طرف مقابل با اندک برخوردی دلگیر می شوند. این حالات بسیار خطرناک است و تنها درمانش عفو و گذشت است.»

2.سعه صدر
«سعه صدر» وسعت نظر و ظرفیّت لازم داشتن، از نمونه های دیگر «مردم داری» است. گاهی افراد، بی حوصله‎اند، از جایی و چیزی ناراحتی دارند، یا ضرر و آسیبی دیده اند، یا تحت فشار و گرفتاری اند، توقّع‎هایشان بالاست، عصبانی می شوند، حرت تند می‎زنند و … آن که صبور باشد و بردبار، می تواند با مردم کنار آید، آن که تحمّل حرف ها و تندی ها و بداخلاقی ها را در مکتب صبر، تمرین و تجربه کرده باشد، می تواند در ارتباط با مردم، به خدمت خویش و حضور کریمانه در کنارش ادامه دهد. خود تحمل و مقاومت، برای انسان، هوادار درست می کند. از کوره درنرفتن، بردباری نشان دادن، خشمگین نشدن، از آثار این «ظرفیت» است. کسی که از این ویژگی اخلاقی برخوردار باشد، از یاری و حمایت دیگران هم برخوردار خواهد بود. (61)
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «بِالحِلمِ تَکثُرُ الأنصارُ» (62) یعنی در سایۀ حلم و بردباری و تحمل است که یاوران زیاد می‎شوند و مردم، پشتیبان و حامی تو می‌گردند.
آری، از صفات کارساز در زندگی، حلم و بردباری داشتن است. حلم تا جایی مهم است که جلوی انتقام و خشم گرفته می‎شود. بسیاری از درگیری‌های خانوادگی و کشمکش‌ها و زد و خو ردها به دلیل نبودن این خُلق زیبای انسانی است! امام علی a فرمودند: «حلم، حجابی است در برابر اتفاقات ناگوار» (63)

3.داشتن طبع نرم خویی
امام سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم اخلاق می‌فرمایند: «… وَ لینِ العَریکَهِ وَ خَفضِ الجَناحِ»؛ «بارالها! موفقم بدار تا با طبع نرم و ملایم و خُلق فروتنی و تواضع، با مردم معاشرت نمایم.»نرم گویی و نرم خویی از صفات پسندیده و مورد ستایش اولیای دین است. موقعی که حضرت موسی a و هارون از طرف خداوند متعال مأموریت یافتند نزد فرعون بروند و او را دعوت نمایند، خداوند به آن دو دستور داد: «إذهَبا الَی فرعَونَ انّهُ طَغی فَقُولا لَهُ قولاً لَیّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکّرُ أو یَخشی» (64)؛ «شما دو نفر نزد فرعون بروید که به طغیان و سرکشی گرایش یافته است، با او به نرمی سخن بگویید، شاید متذکّر شود و از عذاب الهی بترسد.»
پذیرایی از دیگران، همیشه با غذا و میوه و شیرینی نیست. گاهی پذیرایی، با یک کلام خوب و سخن شایسته است. این اِکرام، بالاتر از تغذیه و اطعام است، چرا که گفتار شایسته و زیبا، غذای روح است. تأثیرات اجتماعی «نرم گویی» در نرم ساختن دل‎ها و جلب عاطفه‌ها و استوار ساختن رابطه‌ها مشهود است. علی a فرمودند: «مَن قَلِن حاشِیَتُهُ یَستَدِم مِن قَومِه المَحَبَّهَ» (65)؛ «کسی که با اطرافیان خود با نرم خویی برخورد نماید، از محبّت دائم بستگان خویش برخوردار می‌گردد.»
جالب آنکه علاقۀ مردم نسبت به اینان موجب دلگرمی و تشویقشان می‌شود و در نتیجه، با رغبت زیادتری به خُلق پسندیدۀ خود ادامه می‌دهند.کسی که گفتار مؤدبانه داشته باشد، دیگران نیز با او مؤدبانه سخن خواهند گفت. وگرنه … «کلوخ انداز را پاداش، سنگ است.» از کلام امام علی است که فرمودند: «أجمِلُوا فِی الخِطابِ تَسمَعُوا جَمیلَ الجَواب» (66)؛ «زیبا خطاب کنید تا جواب زیبا بشنوید.»

4.صداقت
بسیاری از ناهنجاری های رفتاری و اختلافات خانوادگی و مشاجرات میان دوستان و فامیل‎ها، و حتی تنش‌ها و نزاع‌های سیاسی، پدیده ای است که از «بی صداقتی» و «ناخالصی» به وجود می‌آید. با این حساب صداقت، استوارترین بنیانی است که دوستی‎ها، مشارکت‏ها، ازدواج‎ها و… بر آن استوار می‎گردد و بدون آن، همۀ این بنیان‎ها در معرض فروپاشی و گسیختگی است. (67)
صداقت، سرنوشت‌سازترین و قوی‌ترین پایه های ایمان است. همان طور که در روایت آمده است که «الصِّدقُ عِمادُ الاسلامِ وَ دَعامَهُ الایمان» (68)؛ «صدق و راستی ستون اسلام و پایۀ ایمان است.»
حقیقتاً اگر در اجتماع همه بر مبنای صداقت رفتار نمایند بدون شک بسیاری از سختی‌ها و مشکلات فرا روی جامعه حل می‎شد. تمام نگون بختی‌ها و آسیب‌های اجتماعی ناشی از نبود صداقت است. این صداقت است که زخم‌های تنیده شده بر بدن اجتماع را ترمیم می‌نماید و پیکرۀ اجتماع را پابرجا قرار می‌دهد. امام علی a فرمودند: «الصِّدقُ صَلاحُ کُلِّ شَیءٍ وَ الکِذبُ فَسادُ کُلِّ شَیء» (69)؛ «صدق مایۀ اصلاح هر چیزی است و دروغ هر چیزی را نابود و فاسد می کند.»
همچنین علی (علیه السلام) فرمودند: «الإیمانُ أن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَی الکِذبِ حَیثُ یَنفَعُک» (70)؛ «[یکی از نشانه‎های] ایمان آن است که انسان صدق و راستی را هرچند به ضررش باشد، بر دروغ گویی و کذب، هرچند به نفعش باشد، ترجیح دهد.» طبق این حدیث مقتضای ایمان صداقت و راستی است و شخص مؤمن نمی‌تواند دروغ گو باشد.
دو چهره‌ها نیز فاقد صداقت اند: آنان که ظاهر و باطنشان یکی نیست و گفتار و رفتارشان به هم نمی‌خورد و رودررو و پشت سر، با دیگران برخوردی متفاوت دارند و در ظاهر و پیش رو، اظهار ارادت و دوستی و اخلاص دارند، اما پشت سر، از غیبت و سخن‏چینی و تهمت و افشای عیوب و تحقیر و توهین پروا ندارند. دو رویان، هم در دنیا بی آبرویند، هم در آخرت، گرفتار عذاب الهی.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «بِئسَ العَبدُ عبدٌ یکونُ ذا وَجهَینِ و ذالسانَین، یُطرِی أخاهُ شاهداً وَ یَأکُلُه غائِباً» (71)؛ «بد بنده‌ای است آن که دو چهره و دو زبانه باشد، هنگامی که برادر دینی‌اش را می‌بیند، در حضورش تعریف و تمجیدش می‌کند، ولی پشت سر (با غیبت کردن) او را می‌خورد!»سعدی می‌گوید:
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست
و این مضمون حدیث است که به رکوع و سجود طولانی اشخاص نگاه نکنید، چون به آن عادت کرده است. بنگرید به راستگوئی و امانت داری‌اش. (72)

رفتار و انتظار هماهنگ
از مسائل مهم اخلاق اجتماعی که در واقع اساس و زیربنای بسیاری از رفتارهای انسانی هم هست و رعایت آن باعث به وجود آمدن اعتدال در جامعه می‌شود این است که هر شخص آنچه را که از مردم انتظار انجام آن را دارد خود مقید به رعایت و انجام آن باشد و به اصطلاح با مردم آن گونه رفتار کند که توقع دارد با وی آن طور رفتار شود. اگر انسان حسادت، بخل، کینه و امثال آن را بد می‎داند باید در وجود خود نیز آن‌ها را بد دانسته و عملاً از این‌گونه خصلت‌ها پرهیز کند و اگر نیکوکاری و احسان به مردم را عملی شایسته می‌داند و از آنان توقّع انجام کارهای خیر را دارد باید خودش هم از نیکوکاران باشد. اگر به هنگام بیماری انتظار دارد که مردم از او عیادت و دیدار کنند خودش هم باید در مواقع تندرستی و سلامت از بیماران مردم عیادت به عمل آورد و بالاخره اگر توقع دارد که در مشکلات و اوقات گرفتاری، مردم، همدرد او باشند و در رفع نیازهایش بکوشند باید خود او نیز در مشکلات و دردها و گرفتاری‎های مردم شریک باشد. (73)
قرآن مجید در این زمینه آموزشی بسیار عالی دارد که فرمود: «ای گروه مؤمنان! چرا چیزی را که خود انجام نمی‎دهید می‌گویید؟ چقدر نزد خداوند ناخوشایند است و موجب خشم او می‌شود اینکه شما چیزی را که خود انجام نمی‌دهید، (به مردم) بگویید!» (74)
روزی حضرت عیسی (علیه السلام) به برخی از اصحابش فرمود: «آنچه را که دوست نمی‌داری در حقِ تو انجام داده شود تو نیز در حق مردم انجام مده» (75)

ادب در مقابل مردم
از گران‌ترین سرمایه‌ها و میراث‎های انسان «ادب» است. در اسلام اهمیت فراوانی به مراعات نمودن ادب در برخوردها با هر شخص و گروهی شده است. در برخوردها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی‌رسد. باید آن را فرا گرفت و در عرصه اجتماع و خانواده و محیط کار و… عملی نمود تا در ایجاد رابطه های صحیح و احترام آمیز میان افراد، استحکام شایسته ای صورت گیرد. علی (علیه السلام) می‎فرماید: «الآدابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَه» (76)؛ «رعایت ادب، همچون لباس فاخر و زینتی و نو است.» و در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) می‎خوانیم: «خَمسٌ مَن لَم تَکُن فِیه لَم یَکُن فِیه کَثیرٌ مُستَمتَعٌ قِیلَ وَ مَا هُنَّ یَا ابنَ رَسُول الله قال: الدِّینُ وَ العَقلُ وَ الحَیاءُ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ حُسنُ الأدَب» (77)؛ «پنج چیز است که در هر کس نباشد، صفات و امتیازات قابل ملاحظه ای نخواهد داشت. عرض کردند ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) آن‌ها چیست؟ فرمود: دین، عقل، حیا، حسن خُلق و حُسن ادب.»
«ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین، هم برای فرزندان، هم برای اولیاء که تربیت کنندۀ آنانند. ادب در هر که و هرکجا باشد، هاله ای از محبّت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می‌آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست‎داشتنی می‌کند. ادب خودش یک سرمایه است و هر سرمایه ای بدون آن بی بهاست. مدالی است بر سینۀ صاحبش که چشم‎ها و دل‌ها را خیره و فریفته می‌سازد.» (78)
این سخن علی (علیه السلام) است که فرمود: «لاشَرَفَ مَعَ سُوءِ أدب» (79)؛ «با بی ادبی هیچ شرافتی نیست.» کسی که بی اصل و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می‌یابد.ادب حتی نسبت و تبار نامناسب را هم می‌پوشاند و از افتخارات پدران او را بی نیاز می‌کند. علی (علیه السلام) می‌فرماید: «ادب انسان را از افتخارات پدران و نیکان بی نیاز می‌کند.» (80)

معاشرت با والدین
در قرآن، مکرّر از احسان به والدین سخن به میان آمده و پس از توحید، نیکی به آن‌ها، بر هر فریضۀ دیگر، مقدّم است: «… وَ بِالوالدینِ إحساناً…»(81) اطاعت از والدین واجب است، مگر در مواردی که اطاعت از آن‌ها به نافرمانی خدا بینجامد که در آن صورت مدارا و مماشات شرط است. باید از والدین اطاعت شود و از نافرمانی و ناراحت کردن آنان که عقوق است پرهیز شود؛ باید آن‌ها در زندگی برآورده شود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «عَلَیکَ بِطاعَهَ الأبِ و بِرّهِ و التّواضُعِ وَ الخُضُوعِ وَ الإعظامِ و الإکرام» (82)؛ «از پدر اطاعت کن و در برابر او تواضع نما و کوچک شو و به او تعظیم و احترام کن که خداوند حقّ والدین را بر حقّ خود مقرون ساخته است.»امام باقر (علیه السلام) نیز طی چند گفتار کوتاه فرمودند: هر کس چهار خصلت داشته باشد خداوند در بهشت برای او خانه می‏سازد … و این که با پدر و مادر مهربان و برای آنان اطعام و انفاق کند و با ایشان مدارا کرده و سازگاری نماید و هرگز اندوهگینشان نکند. (83)«ابراهیم بن شعیب» گوید به امام صادق a عرض کردم: پدرم بسیار پیر و سالخورده و ناتوان شده است. هرگاه حاجتی داشته باشد او را برمی داریم و بر دوش می‌کشیم. حضرت فرمود: «إن اِستَطَعتَ أن تَلِیَ ذلک مِنهُ فافعَل وَ لَقّمهُ بِیَدِکَ فَإنّهُ جَنَّهٌ لَک غداً» (84)؛ «اگر بتوانی عهده دار کارهای او شوی چنین کن، حتی با دستانت لقمه در دهان او بگذار، که این فردای قیامت، برای تو بهشت خواهد بود.» امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است: «بِرّوا آباءَکُم یَبرُّکُم أبناؤُکُم» (85)؛ «به پدرانتان نیکی کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکی کنند.»

معاشرت با فرزندان
ما مکتب و مذهبی را نمی‌شناسیم که به اندازه اسلام درباره کودک و تربیت او سخن گفته باشد. حقوق کودکان در اسلام حقوقی پر دامنه، و بسیار غنی است. امر تربیت طفل از همان دوران تکوّن او مطرح و مورد نظر بوده و تا 21 سال از زندگی او را در برمی‌گیرد. اصولاً دید اسلام نسبت به کودک دیدی مثبت است. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: «فرزند خوب چیزی است که اگر بماند دعای پس از مرگ والدین است و اگر پیش‌تر بمیرد شفاعت گری است برای آنان.» (86)والدین موظفند به مراقبت همیشگی از رشد کودک بپردازند. به آن‌ها قرآن بیاموزند، قرائت و کتابت یاد دهند، با فنون سواری، تیراندازی و شنا آشنایش کنند، به پیراستن و پاک کردن اندیشه‌ها و عادات و بالا بردن مقام و رتبت او بپردازند. (87)این طفل است که در سایه معاشرت درمی یابد چگونه باید کار و عمل کند و با حضور در سر سفره‌ها و برخورداری از نعمت سرپرستی والدین، درس زندگی می‌آموزد، بر این اساس تکیه گاه تربیتی کودک معاشرت است و والدین و مربیان باید به این امر توجه کنند.
نخستین اصل معاشرت این است که در ابتدای به دنیا آمدن طفل او را بپذیرند، زشت یا زیبا، پسر یا دختر، سالم یا ناقص، و نیز او را مورد احترام قرار دهند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «أکرِمُوا أولادَکُم» (88)؛ «به بچه های خود احترام کنید» و این احترام را نشأت‌گرفته از احترامی است که خداوند برای بشر قائل است «وَ لَقَد کَرَّمنا بنی آدَم» (89) بر این اساس او اسباب بازی نیست و نمی‎توان شأن و شخصیت او را نادیده گرفت. بعد از این مرحله باید نوع معاشرت ما با کودک به گونه ای باشد که او را دلشاد کند و بر سر شوق آورد. این شادی و سرور برای رشد کودک و گسترش فهم و درک او مؤثر است و باعث می شود طفل زودتر و بهتر بفهمد، بیشتر در حیات اجتماعی و خانواده مشارکت داشته باشد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله )فرمودند: هر پدری که به فرزند خویش نظر کند و با این نظر او را شاد و خرسند نماید خداوند برای او ثواب آزاد کردن یک برده می‌دهد از پیامبر خدا سؤال شد: هرچند که پدر، روزی سیصد و شصت بار به فرزندش نظر کند؟ در پاسخ حضرت فرمودند: آری، خداوند بزرگ‌تر است. (90)
اصولاً اسلام در تعالیم خویش می‌کوشد رحم در رأفت را در نهاد انسان تقویت کند و دامنۀ آن را در زندگی بشری توسعه بخشد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌فرمود: «بوی فرزند از بوهای بهشتی است، فرزندانتان را زیاد ببوسید زیرا خداوند در برابر هر بوسه جایگاهی در بهشت به گستردگی مسافت پانصد سال به شما عنایت می‌کند.» (91)یکی دیگر از کارهای معاشرتی والدین با فرزندان این است که مراقب باشند عدالت را دربارۀ آنان به خوبی رعایت نمایند. کودکان بر اساس زمینه فطری که دارند دوستدار عدالتند و از تبعیضی که برخی از والدین در رابطه با فرزندان زشت و زیبا، پسر و دختر، شیرین زبان والکن روا می‌دارند ناراحتند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «همان‌گونه که خود دوست می‌دارید بین شما در مهرورزی و نیکی به عدالت رفتار شود، بین فرزندانتان نیز به عدالت رفتار کنید.» (92)

معاشرت با خویشاوندان
اسلام در تعالیم اخلاقی اجتماعی خود، عاطفۀ خویشی را ارج نهاده و مردم را به صله و احسان در حق منسوبین و خویشاوندان نزدیک، تشویق فرموده است تا زندگی در صحنۀ اجتماع، شیرین‌تر و گواراتر باشد. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «صِلَهُ الرّحِمِ تُوجِبُ المَحَبَّه» (93)؛ «پیوند با خویشاوندان محبت می‌آورد.»
«خویشاوندان، ارتباط خونی با هم دارند. شاخ و برگ‌های یک درختند و گل‌های یک بوستان. پس ارتباطشان هم طبیعی است و قطع رابطه و رفت و آمد میان اقوام، عارضه ای ثانوی و یک بیماری اجتماعی و در آفت خانوادگی» به حساب می‌آید و اگر بی دلیل باشد زشت و نارواست. (94)سفارش اکید دین، بر این است که حتی با آنان که با شما بریده و قطع رابطه کرده‌اند، صله رحم و تجدید رابطه کنید. محدودۀ این پیوند نیز گسترده است و هر بهانه را از دست انسان می‌گیرد.
امام صادق (علیه السلام) : «صِل رَحَمِکَ وَ لَو بِشَربَهٍ مِن ماءٍ» (95)؛ «صله رحم کنید هرچند در حدّ خوردن جرعۀ آبی باشد.» و در حدیث معروف دیگری آمده است: «صِلُوا أرحامَکُم وَ لَو بالسّلام» (96)؛ «هرچند با سلام گفتن، با خویشاوندان پیوند برقرار کنید.»
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما چیزی را جز» صله رحم سراغ نداریم که عمر را زیاد کند، تا آنجا که گاهی تا زمان مرگ یک نفر، سه سال مانده است، ولی او اهل صلۀ رحم می‌شود، آنگاه خداوند، سی سال بر عمرش می‌افزاید و سی و سه سال دیگر زنده می‌ماند؛ و گاهی اجل کسی سی و سه سال است، به خاطر قطع رحم و گسستن رابطه های خویشاوندی، کاهش می‌یابد و اجلش؟ سال فرا می‌رسد. (97)یکی از شیعیان از امام صادق (علیه السلام) می‌پرسد: برخی خویشاوندانم خطّ و تفکّر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان بر من حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‌کند. اگر با تو همفکر و هم عقیده باشند، دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی و دوم حق اسلام و مسلمانی. (98) بنابراین حتی اگر بستگان، از نظر عقیدتی با ما متفاوتند، و مایه آزار انسان را فراهم می‌کنند، باز حقّ گسستن پیوند را نداریم.
صعصه بن صوحان یکی از یاران علی (علیه السلام) می‌گوید: بیمار شده بودم امیرالمؤمنین a به عیادتم آمد و فرمود: نگاه کن! یک وقت این عیادت کردن مرا به رخ قوم و خویش خود نکشی و به آنان فخر نفروشی. اگر قوم و خویش تو گرفتار بودند خود را بی تفاوت نشان مده زیرا هیچ کس از خویشاوندانش بی نیاز نیست و ممکن است روزی به آنان محتاج شود و اگر تو دست از کمک و یاری آن‌ها بکشی فقط یک دست از ایشان دریغ داشته ای و در عوض چندین دست از کمک به تو عقب کشیده می‌شود. پس اگر خویشاوندانت را بر خیر و دوستی دیدی یاریشان کن و اگر زندگی نادرستی داشتند بی تفاوت مباش و آنان را به حال خود وامگذار بلکه سعی کن بر اساس اطاعت خدا، با خویشاوندانت همدم باشی زیرا شما تا زمانی که بر پایۀ اطاعت از فرمان‌های الهی با یکدیگر همکاری و همیاری می‌کنید و از نافرمانی خدا جلوگیری می نمایید در زندگانی خود، خوشبخت خواهید بود. (99)

معاشرت با همسایه
در متون دینی چیزی به نام «حسن الجواری» یا «تعهدالجیران» و … دیده می‌شود، یعنی رسیدگی و سرکشی به همسایگان و داشتن رفتاری نیک با آنان و هم آزار نرساندن به همسایه و صبوری و تحمل نسبت به آنچه از ناملایمات، از آن ناحیه سر می‎زند. همچنان که خود شما نیز از همسایه‌تان توقع دارید سازگاری نشان دهند و با اندک چیزی عصبانی نشوند و پرخاش نکنند، خودتان نیز در معرض همین خواسته و انتظار از سوی همسایگانید. هرچه روحیه دینی و اخوّت اسلامی میان افراد جامعه حاکم باشد، به همان اندازه رابطه‌ها نزدیک‌تر و صمیمی‌تر و فاصله‌ها کمتر و کمتر می‌شود و دو همسایه بازوی یکدیگر می‌شوند و در غم و شادی و راحت و رنج، شریک هم می‌گردند. (100)اما اینکه همسایه کیست می‌توان گفت منظور از آن کسی است که از نظر محل سکنی یا شغل، مرز زندگی در جوار آدمی قرار دارند و مسلمان به حکم مسلمانی وظیفه مند است که روابط خویش را با آنان بر اساس تفاهم، صلح و صفا، گذشت و احسان و در کل حسن جوار قرار دهد. اینکه حریم همسایه تا چند اندازه است، روایاتی از امام علی (علیه السلام) نقل شده که آن را بیان فرموده است که:«حَریمُ المَسجِد اَربَعُونَ ِذراعاً و الجِوار أرَبَعُونَ جَوانِبها» (101)؛ «حریم مسجد چهل ذراع است و حریم همسایه چهل خانه از چهار طرف»
ارزش همسایه خوب در زندگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان از آن غفلت کرد و در حقیقت همسایۀ هر خانواده‎ای از نزدیک‌ترین خویشاوندان هم برای ایشان نزدیک‌تر است؛ زیرا همسایه در تمام ساعات روز و شب در کنار انسان است و در همۀ امور جاری زندگی، شریک غم و شادی اوست. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «سَل عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطریقِ وَ عَنِ الجارِ قَبل الدّار» (102)؛ «پیش از سفر از هم‌سفر بپرس و پیش از خانه، از همسایه» همسایۀ خوب داشتن، نعمتی ارزشمند است و همسایۀ خوب بودن محبت آور و رفیق ساز است. همیشه دل‌ها متوجه جایی می‌شود که دوستی و نیکی از آنجا بجوشد و بتراود. هر جا که شهدِ خیر باشد، افراد هم گرد می‎آیند و افراد و جامعه، دلگرم شده، محیط هم آباد می‌گردد. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «مَن حَسُنَ جِوارُهُ کَثُرَ جِیرانُه» (103) آنکه همسایگی‌اش نیکو باشد، همسایگانش روز افزون می‌شوند. در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده است:«حُسنُ الجَوارِ یَعمُرُ الدّارَ وَ یَزیدُ فِی الأعمارِ» (104)؛ «خوش همسایگی هم آبادی‌ها را آبادان می‌سازد و هم عمرها را می‎افزاید.»

معاشرت با دوستان
آدمی در تمام مراحل زندگی نیازمند به دوست و بازوی است که او را دستگیر بوده و با همکاری یکدیگر مسیر زندگی را طی کنند. علی (علیه السلام) فرمود: «آن کس که فاقد دوست شود همانند کسی است که مهم‌ترین اعضای خود را از دست داده است.» (105) با قاطعیت می‌توان گفت که دوستی و رفاقت نمک هرگونه رابطۀ عاطفی است که ممکن است میان انسان‌ها به وجود آید، زیرا چه بسیار دیده شده که میان دو برادر، خواهر، زن و شوهر و حتی پدر و فرزند و مادر و فرزند و امثال آن، شدیدترین نوع خصومت و دشمنی پدیدار گردیده با اینکه رابطۀ پدر فرزندی، مادر فرزندی، برادری و خواهری و زن و شوهری، همچنان به قوّت خود باقی است. پس معلوم می‌شود که این‌گونه رابطۀ خویشی و قرابت و نسبی منهای دوستی، مفید فایده ای نیست. از حکیمی پرسیدند: برادرت را بیشتر دوست می‌داری یا رفیق و دوستت را؟ پاسخ داد: من، برادرم را هنگامی دوست می‌دارم که علاوه بر رابطۀ برادری و قرابت نسبی، رفاقت و دوستی هم میان ما حکم فرما باشد. (105) این جاست که ارزش این همه آثار و احادیث اسلامی دربارۀ دوست، مراتب دوستی و انواع دوستان روشن می‌شود.
امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «أعجَزَ الناسِ مَن عَجَزَ عَن اکتسابِ الإخوان و اعجزُ مِنهُ مَن ضَیَّعَ مَن ظَفَرَ بِهِ مِنهُم» (107)؛ «ناتوان‌ترین مردم کسی است که از دوست یابی ناتوان باشد نادان‌تر از او کسی است که دوستانِ یافته را از دست بدهد و قدرت حفظ آن‌ها را نداشته باشد.» بنابراین دوست یافتن، دوست نگه داشتن و هم دوستی‌های تعطیل شده و به هم خورده را دوباره پیوند زدن هنر است که از هر کسی ساخته نیست.دوستان هر کس اساس قضاوت دیگران نسبت به شخصیت او خواهند بود بعلاوه تأثیرپذیری انسان از دوستان، در سنین مختلف، چه کودکی، چه جوانی و چه حتی میان سالی، بسیار است. از این رو دقت در گزینش دوست موافق و هماهنگ با افکار و عقاید و اخلاق آدمی به سلامت رفتاری اخلاقی انسان یاری می‌رساند. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:«اَلصاحِبُ کالرُّقعَهِ فاتَّخِذهُ مشاکِلاً» (108)؛ «دوست، همچون وصلۀ جامه است پس آن را هم‎شکل و همسان با خودت برگزین.»دوست و رفیق خوب حقوقی دارد که باید مراعات شود: 1.نام رفیق و خانوادۀ او را سؤال کن 2.عذر او را در مورد کاری که انجام داده است، بپذیر و اگر نتوانست عذر بیاورد، خودت برای او عذری دست و پا کن. 3.در دوستی با او، صداقت و یکرنگی را حفظ کن 4. در غیابش آبروی او را حفظ کن و از او بد نگو 5.به او سوء ظن نداشته باش و کارها و گفتارهای او را بر بهترین وجه حمل کن و هرگز بر بدی حمل نکن 6. به دوست خود دروغ نگو 7. خیانت نکن 8. او را متهم نکن 9. بر او منت مگذار 10. لغزش او را محرمانه به او تذکر ده. (109)البته باید این نکته را فراموش ننمود که اگر کسی می‌خواهد بابِ دوستی با کسی باز نماید باید برای رضای خدا و جلب خشنودی او انجام گیرد؛ در این صورت است که به مقاصد صحیح دیگرش نیز نائل خواهد آمد.

نتیجه
اثرگذاری واثر پذیری درپرتو حیاتی اجتماعی ودرمعاشرتی صحیح وآگاهانه صورت می گیرد که سعادت دنیا وآخرت را در پی خواهد داشت کسانی که قائل به انزوا طلبی اند هیچ گاه نمی توانند بسیاری از مسائل روزمره خویش را انجام دهند و دچار مشکلات فراوانی خواهند بود درحالیکه ارتباط ومعاشرت با افراد حالتی آرامش بخش برای آدمی ایجاد می سازد که هیچ گاه در تنهای چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. محجه البیضاء، ج 3، ص 322.
2. غررالحکم، ص 8758.
3. غررالحکم، ص 6998.
4. همان، ص 6810.
5. بحارالأنوار، ج 68، ص 291.
6. تنبیه الخواطر، ج 2، ص 249.
7. بحارالأنوار، ج 74، ص 188.
8. مهارت‌های زندگی، مهدی نیلی پور، ص 136ـ135.
9. میزان الحکمه، ح 4157.
10. سفینه البحار، محدث قمی، ج 1، ص 645.
11. میزان الحکمه، ج 4، ص 535.
12. انعام، آیه 68.
13. همان
14. خصال، ص 91.
15. بحار، ج 76، ص 4.
16. اصول کافی، ج 2، ص 207.
17. کشف الغمه، ج 2، ص 409.
18. بحار، ج 76، ص 7.
19. همان، ص 12.
20. خصال، ص 11.
21. بحار، ج 76، ص 23.
22. بحار، ج 76، ص 20.
23. همان، ص 40.
24. محجه البیضاء، ج 3، ص 387.
25. خصال، ص 633.
26. فصلت آیه 34.
27. بحار، ج 76، ص 37.
28. بحار، ج 74، ص 158.
29. میزان الحکمه، ج 5، ص 354.
30. کنزالعمال، ح 475.
31. همان، ح 25346.
32. اخلاق معاشرت، محدثی، ص 32.
33. این‌گونه معاشرت کنیم، ص 60ـ59.
34. همان، ص 61ـ60.
35. اصول کافی، ج 2، ص 189.
36. همان.
37. همان.
38. اصول کافی، ج 2، ص 188.
39. اصول کافی، ج 2، ص 206.
40. بحار، ج 74، ص 319.
41. اصول کافی، ج 2، ص 166.
42. اصول کافی، ج 2، ص 166.
43. خصال، ص 110.
44. نهج‌البلاغه، حکمت شماره 349.
45. کافی، ج 2، ص 355.
46. همان
47. نهج‌البلاغه.
48. بحار، ج 74، ص 319.
49. بحار، ج 75، ص 147.
50. بحار، ج 74، 166.
51. حق‌الناس، سید ابراهیم علوی، ص 72ـ71.
52. ثواب الأعمال، ص 178.
53. اختصاص، ص 229.
54. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، ص 413.
55. صحیفۀ سجادیه، دعای 20، «دعای مکارم الأخلاق».
56. خصال صدوق، ص 183.
57. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 102.
58. بحار، ج 77، ص 359.
59. خانواده موفق، عباس رحیمی، ص 203.
60. بحار، ج 77، ص 180.
61. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، ص 46.
62. غررالحکم، ج 1، ص 329.
63. غررالحکم.
64. سوره طه، آیه 43 و 44.
65. شرح دعای مکارم اخلاق، فلسفی، ص 113.
66. غررالحکم، ج 1، ص 139.
67. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، (تلخیص) ص 238.
68. میزان الحکمه، باب 2190.
69. همان، باب 2189.
70. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 458.
71. بحارالأنوار، ج 73، ص 203.
72. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، ص 241؛ به نقل از اصول کافی، ج 2، ص 105.
73. این‌گونه معاشرت کنیم، ص 109ـ108(تلخیص).
74. سوره صف، آیه 3.
75. بحار، ج 74، ص 162.
76. نهج‌البلاغه، حکمت 5.
77. بحار، ج 75، ص 67.
78. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، ص 133.
79. غررالحکم، ج 7، ص 12.
80. برگزیده تفسیر نمونه، ج 4، ص 496.
81. سوره نساء، آیه 36.
82. مستدرک، ج 2، ص 629.
83. محاسن، ص 8.
84. بحار، ج 71، ص 64.
85. بحار، ج 71، ص 65.
86. اخلاق و معاشرت در اسلام، علی قائمی، ص 130؛ به نقل از مکارم الا خلاق.
87. همان، ص 131.
88. همان
89. سوره اسراء، آیه 70.
90. روضه الواعظین، ص 431.
91. همان.
92. اخلاق و معاشرت در اسلام، علی قائمی، ص 135.
93. غررالحکم، ج 7، ص 134.
94. اخلاق و معاشرت، جواد محدثی، ص 49.
95. اصول کافی، ج 2، ص 150.
96. همان.
97. همان، ص 152، حدیث 17.
98. میزان الحکمه، ج 4، ص 83.
99. این‌گونه معاشرت کنیم، ص 172.
100. اخلاق معاشرت، جواد محدثی، ص 77.
101. بحارالأنوار، ج 74، ص 158.
102. نهج‌البلاغه، نامه 31.
103. غررالحکم، ج 7، ص 49.
104. کافی، ج 1، ص 66.
105. غررالحکم.
106. این‌گونه معاشرت کنیم، ص 186.
107. نهج‌البلاغه، حکمت 11.
108. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، کلام 546.
109. خصال، ص 277.
منابع
1-قرآن مجید
2- نهج البلاغه
3-المحاسن‏ برقى، احمد بن محمد بن خالد، مصحح، محدث، جلال الدین ،نشر،دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم‏،سال 1371 ق‏.
4- مکارم الأخلاق‏ طبرسى، حسن بن فضل‏،نشر شریف رضى‏ ،چاپ چهارم‏ ،سال 1412 ق
5- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسین بن محمد تقى‏،نشر مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏،چاپ اول‏ سال ،1408 ق‏.
6- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد،نشر دفتر تبلیغات اسلامی ،چاپ اول‏ ،سال ،1366 ش‏.
7- روضه الواعظین و بصیره المتعظین، فتال نیشابورى، محمد بن احمد ،نشر رضى‏، چاپ اول ،سال 1375 ش‏
8- بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ،نشر ،دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، بیروت ،سال ‏1403، ق‏
9- کافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق،‏نشر، دار الحدیث‏،چاپ اول ،سال ، ق 1429
10- اخلاق معاشرت، محدثی،جواد،نشر بوستان کتاب ،چاپ دوازدهم ،سال 1386ش
11- این‌گونه معاشرت کنیم، اب‍راه‍ی‍م‌ ،س‍ی‍دع‍ل‍وی، ‌نشر رسالت قلم ،چاپ هفتم ،1370ش
12- خانواده موفق، رحیمی،عباس ،نشر جمال ،چاپ اول ،سال 1390ش
13- اخلاق و معاشرت در اسلام، قائمی،علی ،نشر امیری ،چاپ چهارم، سال 1370ش

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید