عواملی که در رویارویی با فتنه می توانند به ما کمک کنند

عواملی که در رویارویی با فتنه می توانند به ما کمک کنند

علی علیه‏ السلام در طول مدت حکومت خویش با فتنه‏ های بی‏شماری روبه‏ رو شد و با تمامی آن‏ها به مقابله و مبارزه برخاست. در این فصل، عوامل این رویارویی را می‏کاویم:

1ـ بصیرت در دین و شناخت فتنه‏ ها

اولین عاملی که امام علی علیه‏السلام را به مقابله با فتنه‏ها وا می‏داشت، شناخت دقیق و همه جانبه‏ی آن حضرت از حقیقت اسلام و عوامل و زمینه‏ها و ابزار فتنه‏های پیش‏روی بود. علی علیه‏السلام درباره‏ی چنین شناختی از دین می‏فرماید:
وَ اعْلَمُوا اَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشدَ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ… وَ لَنْ تَأخُذُوا بِمیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ، وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتّی تَعْرِفُوالَّذی نَبَذَهُ فَالَْتمِسُوا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ اَهْلِهِ، فَاِنَّهُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. هُمُ الَّذینَ یُخْبِرُکُمُ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَصُمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ لاَ یُخَالِفُونَ الَّذینَ وَ لاَ یَخْتَلِفُونَ فِیهِ، فَهُوَ بَینَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ.1
بدانید که شما رستگاری را نخواهید شناخت، مگر آن‏گاه که بدانید آن‏ها که طالب رستگاری نیستند، چه کسانند و هرگز به پیمان قرآن وفا نمی‏کنید، مگر آن‏گاه که بدانید چه کسانی پیمان قرآن را می‏شکنند، و به قرآن تمسک نخواهید جست تا آن‏گاه که واگذارندگان قرآن را بشناسید. پس همه‏ی این‏ها را از اهل آن بجویید؛ زیرا ایشان زنده کننده‏ی دانش‏اند و نابود کننده‏ی نادانی. آن‏ها که حکم کردن‏شان از علم‏شان خبر می‏دهد و خاموشی‏شان از سخن‏گفتن‏شان و ظاهرشان از باطن‏شان. نه با دین مخالفت می‏کنند و نه در آن اختلاف. دین در میان ایشان شاهدی است صادق و خاموشی است، گویا.
ایشان در کلام دیگری، حق‏شناسی و راه‏دانی خود را چنین بیان می‏دارد:
اَلْیَوْمْ اَنْطِقُ لَکُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتِ الْبَیَانِ، غَزَبَ رَأْیُ اَمْرِی‏ءٍ تَخَلَّف عَنِّی! مَا شَکَکُتُ فِی الْحَقِّ مُذْ اُرِیتُهُ لَمْ یُوجِسْ مُوسَی علیه‏السلامخِیفهً عَلَیَ نَفْسِهِ. بَلْ اَشْفَقَ مِنْ غَلَبَهِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ.2
امروز این زبان بسته را گویا کرده‏ام، باشد که حقایق را به شما بگوید. در پرت‏گاه غفلت سرنگون شود اندیشه‏ی کسی که به خلاف من ره می‏سپرد؛ که من از آن روز که حق را دیده‏ام، در آن تردید نکرده‏ام. اگر موسی می‏ترسید، بر جان خود نمی‏ترسید، بلکه از چیرگی نادانان و گمراهان می‏ترسید.
از این رو، علی علیه‏السلام درباره‏ی فتنه‏ی خوارج که فتنه‏ای سخت پرتنش و شکننده بود، این‏گونه سخن می‏راند و بینش خود را به مردمان می‏نمایاند:
اما بعد… اَیُّهَا النّاسُ فَاِنّی فَقَأْتُ عَیْنَ الْفِتْنَهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِیَجْتَرِی‏ءَ عَلَیْهِ اَحَدٌ غَیْریِ بَعْدَ اَنْ مَاجَ غَیْهَبُها وَ اشْتَدَّ کَلَبُهَا، فَاَسْأَلونی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی.3
اما بعد، ای مردم! من چشمان فتنه را بر کندم و جز من، کسی را دل این کار نبود و این در زمانی بود که آشوب آن، جهان را تیره و تار کرده بود و گزند آن، همه را رسیده بود. اکنون بیش از آن که مرا نیابید، هرچه خواهید از من بپرسید.

2 ـ در خطر افتادن اسلام و مسیر هدایت اهل‏بیت علیهم ‏السلام

مسأله‏ای که امام علی علیه‏السلام را به درافتادن با مظاهر فتنه و ریشه‏کنی زمینه‏های فتنه تحریک می‏کرد، در خطر افتادن اسلام و مسیر هدایت اهل‏بیت علیهم‏السلام بود. آن حضرت در پاسخ کسی که داستان غصب خلافت را پرسیده بود، پس از بیان شمه‏ای کوتاه از آن حوادث، می‏فرمایند:
آن را رها کن و از ماجرای بزرگ پسر ابوسفیان یاد کن. روزگار مرا به خنده آورد، پس از آن‏که گریانم کرده بود. به خدا سوگند! جای شگفتی نیست که بزرگی حادثه، جایی برای شگفت زدگی باقی نگذارد و کژروی و ناراستی را افزون ساخت. آن قوم خواستند که نور خدا را در چراغش خاموش سازند و آب را از سرچشمه‏ای که چون فوّاره می‏جوشید، قطع کنند و آبی را که میان من و ایشان جاری بود، به وبا بیامیزند.4
علی علیه‏السلام در نامه‏ای به مردم مصر نگرانی خود را از تضعیف و تحریف اسلام و مسندنشینی بی‏دینان و منحرفان و بی‏خردان، با این بیان بازگو می‏کند:
وَ لکِّنِی آسیَ اَنْ یَلیَ اَمْرَ هَذِهِ الاُمَّهِ سَفِیهَاءُهَا وَ فُجّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللّهِ دُوَلَا، وَ عِبَادَهُ خُوَلا و الصالحین حَرْبا و الفَاسِقِینَ حِزْبا، فَاِنَّ مِنْهُمْ الذی قَدْ شَرِبَ فِیکُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حدا فِی الاِسْلامِ وَ اِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یُسْلِمْ حَتَّی رُضِخَتْ لَهُ عَلَی الْاِسْلامِ الرَّضَائِخُ، فَلَوْلا ذَلِکَ مَا اَکْثَرْتُ تألِیبَکُمْ وَ تأنِیَبکُمْ وَ جَمْعُکُمْ وَ تَحْرِیضَکُمْ وَ لَتَرَکْتُکُمْ اِذْ اَبَیْتُمْ وَ وَنَیْتمْ.5
اندوه من از این است که مشتی بی‏خردان و تبه‏کاران این امت، حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما حرام می‏نوشد، حتی بر او حد اسلام جاری شده، وکسی است که تا اندک مالی نَسْتَدْ، به اسلام نگروید. اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را بر نمی‏انگیختم و سرزنش نمی‏کردم و فرا نمی‏خواندم و تحریض‏تان نمی‏کردم. بلکه تا سر بر می‏تافتید یا سستی به خرج می‏دادید، رهای‏تان می‏کردم.
امام علی علیه‏السلام خطر بزرگ جوامع اسلامی را استحاله و بازگشت به دوران جاهلی و تهی ساختن اسلام از محتوای ناب و اصیل آن می‏داند. بنابراین، این خطر را با صدایی رسا و گویا، پژواک می‏دهد و خطاب به کوفیان که در چنین فتنه‏ای به سر می‏بردند، می‏فرماید:
آگاه باشید که شما هم‏اکنون دست از رشته‏ی اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزش‏های جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید.6
سپس در ادامه می‏افزاید:
وَ اعْلَمُوا اَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ اَلْهِجْرَهِ اَعْرابا وَ بَعْدَ الْمَوالاَهِ اَحْزَابا. ماَ تَتعَلُّقُونَ مِنَ الْاِسْلاَمِ اِلَّا بِاسْمِهِ. وَ لاَ تَعْرِفُونَ مِنَ الْایمَانِ اِلَّارسْمَه…. اَلا و قَدْ قَطَعْتُمْ قَید اَلْاِسْلاَمِ وَ عطَّلْتُمْ حُدودَُهَ وَاَمَتُّم اَحْکَامَهُ.7
و بدانید که شما پس از هجرت ـ و ادب آموختن از شریعت ـ به خوی بادیه‏نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی، دسته دسته شدید. با اسلام جز به نام آن بستگی ندارید و از ایمان جز نشان آن را نمی‏شناسید…. هان! بدانید که شما رشته‏ی پیوند با اسلام را گسستید و حدود آن را شکستید و احکام آن را کار نبستید.

3 ـ همراهی مردم و داشتن یاران با اخلاص

رهبری جامعه‏ی اسلامی با وجود یاران مطیع، دلسوز و فداکار و همراهی و همآهنگی مردم می‏تواند جامعه را به خوبی اداره کند و به جهش در ابعاد گوناگون وا دارد. بدین ترتیب می‏تواند در تأمین نیازهای مادی و معنوی مردم نوآوری‏ها و ابتکارهایی ایجاد کند و تسریع روند پیشرفت اجتماع، دشمنان را مأیوس و دوستان را امیدوار گرداند. از دلایل به پا خاستن مولا علی علیه‏السلام در برابر فتنه‏ها، وجود یاران اندیشمند، پر طراوت، جان بر کف و پر نفوذ مانند عمار یاسر، مالک اشتر، قیس بن سعد، عتبه بن هاشم و… بود. هم چنین همراهی مردم و همدلی آنان در ابتدای کار، علی علیه‏السلامرا به مقابله با فتنه‏جویان بر می‏انگیخت. ایشان خطاب به یاران خویش می‏فرماید:
اَنْتُمْ الْاَنْصارُ عَلَی الْحَقِّ وَ الْاِخْوَانُ فِی الدِینَ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَهُ دُونَ النّاسِ، بِکُمْ اَضْرِبُ الْمُدَبِرَ وَ اَرْجُو طَاعَهِ الْمُقبِلِ.8
شما یاران حق و برادران دینی هستید و در روز نبرد چون سپر، نگهبان یکدیگرید. شما رازداران منید، نه مردم دیگر. به نیروی شما، کسانی را که روی برتابند، می‏زنم و از آنان که روی می‏آورند، امید طاعت دارم.
علی علیه‏السلام به پشتوانه‏ی یاران مخلص و ایثارگر، به مبارزه‏ی با کژی‏ها و انحراف‏ها و بدعت‏ها برخاست. آن‏گاه که این یاران، یک به یک در جهاد با دشمنان، جان خویش را نثار کردند و علی علیه‏السلام ماند و گروهی مردمان نامرد، این‏گونه از آنان یاد می‏کند و آنان را می‏ستاید:
اَیْنِ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا اِلَی الْاِسْلامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَؤُو الْقُرءْاَنَ فَاحْکَمُوهُ وَ هَیِجُوا الی الْجِهَادِ فَوَلهِوُا وَلَهَ اللِّقاحِ اِلَی اَوْلاَدِهَا وَ سَلَبَو السُّیُوفَ اَغْمَادَهَا وَ اَخَذوا بِاَطْراَفِ الْاَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا.9
کجایند آن مردمی که چون به اسلام دعوت‏شان کردند، پذیرفتند و قرآن را می‏خواندند و نیکو در می‏یافتند؟ و چون به جنگ بسیج می‏شدند، چنان با شوق تمام به حرکت در می‏آمدند که ماده شتری مشتاقانه به سویی می‏رود. شمشیرها را از غلاف بر می‏کشیدند و فوج فوج و صف صف به اطراف زمین می‏تاختند.
ایشان در فراق و سوگ یاران با وفای خویش، این گونه سخن می‏گوید:
اَیْنَ اِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْ عَلَی الْحَقِّ؟ اَیْنَ عَمَّارٌ؟ وَ اَیْنَ ابن الیِّتهَانِ وَ أیْنَ ذو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَراؤُهُمْ مِنْ اِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنیَّهِ.10
کجایند برادران من که قدم در راه نهادند و همراه حق درگذشتند؟ عمار یاسر کجاست؟ ابن تیهان کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ کجایند همانند ایشان برادران‏مان که بر مرگ پیمان بستند؟
سپس علی علیه‏السلام بر محاسن شریف خود دست کشید و بسیار گریست. آن‏گاه اوصاف یاران پای‏مرد خود را چنین برشمرد:
دریغا بر برادران من! که قرآن را تلاوت کردند و آن را نیکو آموختند و در آن‏چه واجب بود، اندیشیدند و بر پایش داشتند و سنت را زنده کردند و بدعت را میراندند و چون به جهاد دعوت شدند، اجابت کردند و به پیشوای خود اعتماد نمودند و از او پیروی کردند.

4 ـ تکلیف الهی

حق مداران و دین‏باوران همواره به رضای الهی و تکلیف پروردگار می‏اندیشند؛ زیراسعادت دنیا و آخرت را در اطاعت محض خدا می‏بینند. امیر مؤمنان علی علیه‏السلامدر خطبه‏ی قاصعه، پس از آن‏که ترک امر به معروف و نهی از منکر را دلیل گرفتاری و بیچارگی مردم روزگاران گذشته معرفی می‏کند، علت رویارویی خود با فتنه‏انگیزان را تکلیف الهی چنین بیان می‏کند:
اَلَا وَ قَد اَمَرَنِیَ اللّهُ بِقتالِ اَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسَادِ فِی الْاَرْضِ، فَاَمَّا النَّاکِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ وَ اَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ و اما المارقه فَقَدْ دَوَّخْتُ.11
آگاه باشید که خداوند، مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمان‏شکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داد. با ناکثان پیمان‏شکن جنگیدم و با قاسطین تجاوزکار جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم.
آری؛ مردان خدا، رفتار خود را بر اساس خواست خدا و خدمت به خلق خدا تنظیم می‏کنند و به گرایش‏ها و حرکت‏های خویش رنگ الهی می‏دهند. و علی علیه‏السلاماسوه‏ای است برای همه‏ی حق‏طلبان و عاشقان معرفت و عدالت.

5 ـ وظیفه ‏ی حکومت، تأمین امنیت و رفاه اجتماعی است

یکی دیگر از عواملی که علی علیه‏السلام با آتش‏افروزی فتنه‏گران مقابله کرد، وظیفه‏ی او به عنوان حاکم و زمام‏دار جامعه‏ی اسلامی بود. حکومت و نظام سیاسی، وظیفه‏ی تأمین امنیت عمومی و رفاه اجتماعی مردم را بر عهده دارد و در این مسیر، هیچ‏گونه کوتاهی و درنگی جایز نیست. از این رو، علی علیه‏السلام سرسختانه با آشوب‏طلبان به مبارزه برخاست. آن حضرت در خطبه‏ای به آشوب‏طلبی طلحه و زبیر اشاره می‏کند که آنان حرم پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله [عایشه] را با خود همراه و حرمت او را لگدمال کردند. گروهی را که بیعت کرده بودند، با حیله و تزویر به بیعت‏شکنی وا داشتند، بر بصره هجوم آوردند و بسیاری را کشتند. آن‏گاه می‏فرماید:
فَوَاللّهِ لَوْ لَمْ یُصیبُوا مِنَ الْمُسْلِمین اِلَّا رَجُلاً واحدا مُعْتَمِدینَ لِقَتْلِهِ بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ. لَحلَّ لِی قَتْلُ ذَلِکَ الْجَیشِ کُلِّهِ. اِذْ حَصَرُوهُ فَلَمْ یُنْکِروُا وَ لَمْ یَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسانٍ وَ لاَبیدٍ.12
به خدا سوگند! حتی اگر یک تن از مسلمانان را به عمد و بی هیچ جرمی کشته بودند، کشتار همه‏ی آن لشکر بر من روا بود؛ زیرا همه‏ی آنان در کشتن آن مرد حاضر بوده‏اند و کشتن او را منکر نشمرده‏اند و به دست و زبان یاریش نکرده‏اند.
امام علی علیه‏السلام قوام جامعه را سرکوبی و جهاد با نابکاران و فاسدان و برهم زنندگان نظم و امنیت و آرامش جامعه می‏داند و در این مسیر، هیچ سستی و سهل‏انگاری و تسامح بی‏بنیادی را روا نمی‏شمارد:
وَ لَعَمْریِ مَا عَلَیَّ قِتَالُ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَیَّ، مِنْ اِدْهَانٍ وَ لَاایِهَانٍ.13
سوگند به جان خودم! در مبارزه با مخالفان حق و آنان که در گمراهی و فساد غوطه‏ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمی‏کنم.

6 ـ انجام وظیفه‏ ی جانشینی رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله

از دیگر عوامل برخورد علی علیه‏السلام با فتنه‏ها، انجام وظیفه‏ی جانشینی رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امامت امت بود. علی علیه‏السلاممی‏بایست وظایفی را که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر دوش او نهاده بود، به سرانجام می‏رساند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیش از این، خبر وقوع فتنه‏های پس از خود را به علی علیه‏السلامخبر داده و او را به صبر و مقاومت توصیه کرده بود. امام علی علیه‏السلاماین موضوع را این‏گونه بیان می‏دارد:
هنگامی که [آیه‏ی اول سوره‏ی عنکبوت نازل گشت] دانستم که تا رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در میان ماست، فتنه‏ای بر ما فرود نیاید. پرسیدم! یا رسول اللّه! این فتنه‏ای که خداوند از آن خبر داده چیست؟ فرمود: یا علی! امت من پس از من گرفتار فتنه خواهد شد. گفتم: ای رسول خدا! آیا تودر روز احد که جماعتی از مسلمانان به شهادت رسیده بودند و من شهید نشده بودم و این بر من دشوار می‏آمد، مرا نگفتی: بشارت باد تو را که شهادت در پی توست؟ پیامبر مرا گفت: چنین است که گویی. در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟ گفتم: یا رسول اللّه! آن‏جا جای صبر نیست، بلکه جای شادمانی و سپاس‏گزاری است. گفت: یا علی! این مردم فریفته‏ی دارایی‏های خود شوند و از این‏که دین خدا را پذیرفته‏اند، بر خدا منت نهند و رحمت او را تمنّا کنند و خود را از خشم او، در امان پندارند. با دروغ و هواهای سهوآمیز، حرام خدا را حلال شمارند. شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند و رشوه را هدیه خوانند. گفتم: یا رسول اللّه! در آن زمان، مردم را در چه پایگاهی فرود آرم: از دین برگشتگان یا فریب‏خوردگان؟ فرمود: آن‏ها را در پایگاه فریب‏خوردگان بنشان.14

پی‌نوشت‌ها:

1ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 147.
2ـ همان، خطبه‏ى 4.
3ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 93.
4ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 162.
5ـ نهج البلاغه، نامه‏ى 62.
6ـ همان، خطبه‏ى 192.
7ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 192.
8ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 118.
9ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 121.
10ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 182.
11ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 192.
12ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 172.
13ـ همان، خطبه‏ى 24.
14ـ نهج البلاغه، خطبه‏ى 156.

منبع : کتاب” گرداب هلاکت “

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید