یاد آن بزرگوار در سرتاسر سال، در مجامع و مراکزی که برای آگاهی بخشیدن است و نیز در دل مردم، زنده ماند؛ این خوب بود، اما آنچه که مهم است و امروز برای ما از معرفت و آگاهیها مهمتر است، عبارت است از نزدیک شدن عملی به امیرالمؤمنین علیه السلام زیرا او اسوه است. شناختن علی کافی نیست؛ شناختن باید مقدمه ی نزدیک شدن به جایگاه امیرالمؤمنین باشد.
اگر حکومتی خیر و صلاح مردم را می طلبد، باید علی بن ابی طالب علیه السلام را اسوه و الگوی خود قرار دهد؛ این جاست که انسانها احساس خواهند کرد که سعادت در زندگی آنها حضور دارد. هم امروز این طور است، هم در آینده ی تاریخ همیشه همین گونه خواهد بود. اگر جامعه یی در انتظار سعادت است، راه عملی آن است که حکومتها، زندگی و حکومت امیرالمؤمنین را اسوه قرار بدهند و به آن سمت حرکت کنند. حرف و عمل ریاکارانه ی حکومتهای غربی – که امروز تبلیغات دنیا در دست آنهاست – نمی تواند انسانها را سعادتمند کند و جامعه را از طعم واقعی عدالت شیرین کام نماید.
در زندگی و شخصیّت امیرالمؤمنین، واژه و مفهوم «عدالت» برجستگی خاصی دارد. خیلی از خصوصیات در آن بزرگوار بود، اما یکی از برجسته ترین این خصوصیات – که همیشه با نام آن بزرگوار همراه است – مسأله ی عدالت است. مفاهیم گوناگونی که شعب مختلف عدالت دارد، در وجود امیرالمؤمنین در هم تنیده است امیرالمؤمنین مظهر عدل الهی هم هست.
عدل به آن معنایی که ما جزو اصول دین می دانیم، اقتضاء می کرد که خداوند متعال شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین را برای رهبری هدایت مردم انتخاب کند؛ و این کار را خدای متعال کرد. وجود امیرالمؤمنین، شخصیّت او، تربیت او، اوج مقام او، و بعد نصب او به خلافت، اینها مظهر عدل الهی است؛ اما در وجود خود او، عدالت به معنای انسانی آن هم به طور کامل متجلی است.
عدالت انسانی در دو قلمرو فردی واجتماعی، خود را نشان می دهد: عدالت یک انسان در قلمرو فردی او، و عدالت یک انسان در زمینه ی حکومت و فرمانروایی او – که به آن عدالت اجتماعی می گوییم – هر دو اینها در زندگی امیرالمؤمنین برجسته است.
اینها را ما باید به قصد عمل کردن بدانیم؛ بخصوص کسانی که در جامعه مسئولیتها یی بر دوش دارند و در قلمرو حکومت شأنی دارند در امیرالمؤمنین عدالت شخصی در حد اعلی بود؛ همان چیزی که از آن به تقوا تعبیر می کنیم. همین تقواست که در عمل سیاسی او، در عمل نظامی او، در تقسیم بیت المال توسط او، دراستفاده ی او از بهره های زندگی، در هزینه کردن بیت المال مسلمین، در قضاوت او و در همه ی شئون او خودش را نشان می دهد. در واقع در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانه ی عدالت جمعی، و منطقه ی تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است.
نمی شود کسی در درون خود و در عمل شخصی، خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادعا کند که می تواند در جامعه عدالت را اجرا کند؛ چنین چیزی ممکن نیست. هر کس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشاء عدالت بشود. اوّل باید در درون خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا – به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم – یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر، بالاخره هر انسان غیر معصومی دچار خطا می شود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری می کند و به انسان قدرت می بخشد.
انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصی خود دچار بی عدالتی و بی تقوایی است، نمی تواند در محیط جامعه منشأء عدالت اجتماعی باشد. این جاست که امیرالمؤمنین علیه السلام درس همیشگی خودش را به همه ی کسانی که در امور سیاسی جامعه ی خود نقشی دارند. بیان کرده است: « من نصب نفسه للنّاس اماما قلیبداء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشوایی جامعه می گذارد – در هر محدوده یی -اوّل باید شروع به تأدیب و تربیت خود کند؛ بعد شروع به تربیت مردم کند؛ یعنی اوّل خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. می فرماید: « و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه »؛ اگر می خواهد دیگران را تربیت کند، باید با سیره و روش و رفتار خود تربیت کند؛ نه فقط با زبان خود، به زبان خیلی چیزها می شود گفت اما آن چیزی که می تواند انسانها را به راه خدا هدایت کند، سیره و عمل کسی است که در محدوده یی – چه در آفاق یک جامعه، چه در محدوده های کوچکتر – او را به عنوان پیشوا و معلم و کسی که مردم بناست از او پیروی کنند، منصوب کنند. بعد می فرماید: « و معلّم نفسه و مؤدّبها احق بالاجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم »؛ آن کسی که خود را تعلیم می دهد و تأدیب می کند، بیشتر مستحق اجلال و تکریم است، از آن کسی که می خواهد دیگران را تأدیب کند، در حالی که خودش را تأدیب نکرده است. این، منطق و درس امیرالمؤمنین است.
حکومت، فقط فرمانروایی نیست؛ حکومت، نفوذ در دلها و مقبولیت در ذهنهاست؛ کسی که در چنین موقعیتی قرار می گیرد یا خود را قرار می دهد، اوّل باید در درون خود به صورت دایمی مشغول تأدیب باشد؛ خود را هدایت کند، به خود تذکر بدهد و خود را موعظه کند.
امیرالمؤمنین درباره ی کسی که سزاوار امارت بر مردم یا به دست گرفتن بخشی از کارهای مردم است؛ که البته این از موضع ریاست یک کشور شروع می شود و تا مدیریتهای پایین تر و کوچکتر ادامه پیدا می کند -امیرالمؤمنین این توصیه ها را برای فرمانداران و استانداران خود می فرمودند؛ اما برای قاضی یک شهر و مسؤول یک بخش و مدیر گوشه یی از گوشه های این دستگاه عریض و طویل هم صادق بود – می فرماید: « فکان اوّل عدله نفی الهوی عن نفسه »؛ اوّلین قدم او در راه عدالت این است که هوی وهوس را از خودش دور کند؛ «یصف الحق و یعمل به »؛ حقّ را بر زبان جاری و توصیف کند ونیز به آن عمل نماید. به همین خاطر است که در اسلام، قدرت با اخلاق پیوسته است و قدرت عاری از اخلاق، یک قدرت ظالمانه و غاصبانه است.
روشهایی که برای کسب قدرت و حفظ آن به کار گرفته می شود، باید روشهای اخلاقی باشد. در اسلام، کسب قدرت به هر قیمتی، وجود ندارد؛ این طور نیست که کسی یا جمعی حقّ داشته باشند به هر روش و وسیله یی متشبّث بشوند، برای این که قدرت را به دست بیاورند- همان گونه که امروز در خیلی از مناطق دنیا رایج است – نه، قدرتی که از این راه به دست بیاید و یا حفظ شود، قدرت نامشروع و ظالمانه است.
دراسلام، روشها خیلی مهم اند؛ روشها مثل ارزشها هستند. در اسلام همچنان که ارزشها خیلی اهمیت دارند، روشها هم اهمیت دارند و ارزشها باید در روشها هم خودشان را نشان بدهند.
امروزاگر می خواهیم حکومت ما به معنای حقیقی کلمه اسلامی باشد، بدون ملاحظه باید در همین راه حرکت کنیم. مسؤولان بخشهای مختلف، قوای سه گانه، مدیران میانی، همه و همه باید سعی شان این باشد که برای کارها و پیشبرد اهدافشان، از روش سالم و اخلاقی استفاده کنند. استفاده از این روش ممکن است در جایی ناکامیها و دردسرهایی را هم به لحاظ کسب قدرت به وجود آورد؛ اما در عین حال این متعیّن است که از نظر اسلام و از نظر امیرالمؤمنین، تشبّث به روشهای غیر اخلاقی به هیچ وجه صحیح نیست؛ راه علی این است و ما باید این گونه حرکت کنیم. این مطالبی که عرض کردم، در زمینه ی عدالت در قلمرو مسائل شخصی علی بن ابی طالب علیه السلام بود.
و اما عدالت علی علیه السلام در قلمرو جامعه؛ یعنی تأمین عدالت اجتماعی. در این جا امیرالمؤمنین نسخه ی کامل اسلام است حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام یک حکومت صد در صد اسلامی است نه 99درصد یا 99/99/درصد؛ نه، صد در صد یک حکومت اسلامی است. تا آن جایی که به امیرالمؤمنین و دامنه ی اختیار و قلمرو قدرت او ارتباط پیدا می کند، یک لحظه حرکت و تصمیم غیر اسلامی در او نیست؛ یعنی عدالت مطلق. البته در مناطق گوناگونی از حکومت امیرالمؤمنین کاملاً ممکن بود و اتفاق هم افتاد، که کارهای غیر عادلانه یی انجام بگیرد؛ اما امیرالمؤمنین به عنوان یک فرد مسؤول هر جا که با چنین چیزی مواجه شد، احساس تکلیف کرد.
نامه ها و هشدارها و خطبه های جانسوز و جنگهای امیرالمؤمنین، همه در راه اجرای این عدالت بود.
امروز تکلیف ما هم همین است. من نمی خواهم این گمان حتّی در ذهنها به وجود بیاید که ممکن است انسانهایی مثل ما، یا حتی بالاتر از ما، بتوانند شبیه امیرالمؤمنین بشوند؛ نه، امیرالمؤمنین یک مثال اعلی و یک نمونه ی ناب است؛ این نمونه برای آن است که همه به آن سمت حرکت کنند؛ و الا امیرالمؤمنین قابل تَشبیه نیست و هیچ کس را نمی شود به او تشبیه کرد.
این بزرگوارانی که خدای متعال آنها را انتخاب کرد و به آنها عصمت بخشید – چه انبیای عظام الهی، چه ائمه ی اطهار علیهم السلام – ستارگان آسمان بشریت و ملک و ملکوتند؛ اینها کسانی نیستند که افرادی عادی – امثال ما – با نفسهای حقیر و ظرفیتهای کوچک بتوانند آن گونه حرکت کنند یا به آن جا برسند؛ اما آنها راهنمایند . انسان، با ستاره، راه را پیدا می کند؛ بنابراین ما باید در آن سمت حرکت کنیم؛ امروز وظیفه ی ما این است. امروز در نظام جمهوری اسلامی هیچ کس حقّ ندارد بگوید چون ما نمی توانیم مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم، پس تکلیفی نداریم؛ نه، بین آنچه که ما می توانیم عمل کنیم و آن جا که امیرالمؤمنین بود، مراتب بسیاری فاصله است؛ ما هرچه می توانیم، باید این مراتب را طی کنیم و پیش برویم.
عدالت باید واقعیت خودش را در جامعه نشان بدهد؛ و این ممکن است؛ کما این که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی بخشهایی از عدالت را که در دوره یی اجرای ان در ایران جزو محالات شمرده می شد، محقق کرد. . . .
طرفدار واقعی مردم و ضعفا
امیرالمؤمنین نام مردم را می آورد، اما به معنای حقیقی کلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا، قدرت و قاطعیت در مقابل زورگویان و ناحقّ طلبان و بهره مندی کم از منابع اموال عمومی، خصوصیات دیگر امیرالمؤمنین است هر کس که بیت المال مسلمین را ملک خود به حساب می آورد – یا به زبان بگوید، و یا اگر نمی گوید، در عمل این طور وانمود کند که ما این قدرها حقّ داریم!- و با بیت المال مثل اموال شخصی خود رفتار کند – نمی تواند دنباله رو علی به حساب بیاید. رفتار علوی در همه این ابعاد، وظیفه ماست، کار زیاد، بهره مندی کم. امیرالمؤمنین، هم درآن زمان که وظیفه حکومت بر دوش او بود، هم در آن زمان که انزوا و کنار بودن از حکومت را بر او تحمیل کرده بودند، وسط میدان بود و کار می کرد. هیچ وقت علی نرفت در خانه بنشیند و با مردم و جامعه و کشور قهر کند؛ این خصوصیت امیرالمؤمنین نیست.
عبادت و ارتباط با خدا
خصوصیت دیگر آن بزرگوار، ارتباط با خداست. البته زبان انسانهای کوچک و قاصری مثل من خیلی نارساتر از این است که حتی بتواند تفوه کند و کلیاتی از عبادت آن بزرگوار را بیان نماید. وقتی امام سجّاد – که زین العابدین است – در مقابل عبادت امیرالمؤمنین به شگفتی وادار بشود، امثال ما اصلاً باید سخنی بر زبان نیاوریم.
بسیج نیروها در راه حق
بسیج نیروها در راه حقّ و در برابر ناحقّ، خصوصیت دیگر امیرالمؤمنین است، نگویند چرا مردم را نسبت به استکبار و مظالم آن و عوامل و ایادی دشمنان خدا حساس و بسیج می کنید؛ امیرالمؤمنین هم این خصوصیت را داشت. ما هم باید مانند امیرالمؤمنین، همه نیروها و همه دلها و همه تنها و همه توانها را در مقابل ناحقّ و در راه حقّ بسیج کنیم؛ هم باید خودمان آماده باشیم، هم باید دلها و جانهای آماده و جوانهای نورانی را – که امروز جامعه ما به وجود جوانانی که دلهاشان پاک است، دارای نشاط و طراوت است – در راه خدا و در راه حقیقت و در راه تلاش مخلصانه – که در این دوران، ایران اسلامی به آن نیاز مند است -بسیج کنیم.
مبارزه با متحجّران
مبارزه با مقدس مآبیهای متحجرانه و بی مبنا هم یکی دیگر از خصوصیات امیرالمؤمنین است. همان امیرالمؤمنین عابد پارسای ذاکر خداوند – که نخلستانهای کوفه انعکاس فریاد دعا و تضرع او را تا ابد در سینه خودشان حفظ کرده اند – با آن کسانی که با تنسک و تعبد متحجرانه و بی مبنا می خواستند شخصیّت فردی خودشان را به رخ مردم بکشند، و اگر اخلاص هم داشتند، ابعاد گوناگون شخصیّت خود و دیگران را معطل گذاشته بودند، مقابله کرد. امیرالمؤمنین انسانی است که مرّ حقیقت را بیان می کرد؛ چه به مذاق جناحهای مختلف خوش بیاید یا نیاید؛ چه به مذاق آن کسانی که می خواهند به ظواهر بچسبند و باطن را رها کنند، خوش بیاید یا نیاید؛ چه به مذاق آن کسانی که می خواهند با سلایق شخصی خودشان دین خدا را تغییر و تفسیر کنند، خوش بیاید یا نیاید؛ همه ی اینها در زمان امیرالمؤمنین بودند؛ اینها شخصیّتهای مشخصی هستند که در تاریخ نمونه دارند؛ در زمان امیرالمؤمنین هم نمونه داشتند.
طراوت و سازندگی و ایثار
اسلام امیرالمؤمنین، اسلامی است که در آن، ذکر و شور و حال و طراوت و حرکت و سازندگی جهاد و فداکاری و ایثار هست، امروز جهاد و فداکاری و ایثار هست، امروز که ما نمونه هایی از آن انسانهای جور واجور را می بینیم، وظیفه پیدا می کنیم.
حضرت، شاخص و قلّه است
هیچ کس نمی تواند خودش را با علی مقایسه کند؛ اما همه می توانند به سمت آن قله حرکت کنند امیرالمؤمنین شاخص است در درجه ی اوّل ما مسؤولان وظیفه و تکلیف داریم که خودمان را با رفتار امیرالمؤمنین تطبیق دهیم و جهت حرکت خودمان را با او بسنجیم؛ آحاد مردم هم همین تکلیف را دارند.
عرض کردیم، امیرالمؤمنین، هم یک سیاستمدار و یک مدبّراموراست، هم یک شهروند معمولی است. همه ی ابعاد در زندگی امیرالمؤمنین وجود دارد پیر و جوان، زن و مرد و قشرهای مختلف می توانند ازامیرالمؤمنین درس بگیرند؛ ولی وظیفه ی مسؤولان سنگین تر است من آن روز گفتم، امروز هم می گویم؛ وظیفه مسؤولان سنگین است؛ باید رفتار علوی در میان ما مسؤولان نظام جمهوری اسلامی نهادینه شود، آن روزاست که هیچ گونه آسیب و خطری این نظام را تهدید نخواهد کرد.
انقلاب اسلامی بر اساس الگو قرار دادن همین شخصِیّت همه جانبه کامل به وجود آمد. آنهایی که خواستند از انقلابهای گذشته و از بعضی حوادث کشورهای دیگر برای انقلاب اسلامی شبیه سازی کنند، به این نکته توجه نکردند انقلاب اسلامی الگو و نمونه ی خود را از امیرالمؤمنین گرفت و نظام جمهوری اسلامی به وجود آمد. امام بزرگوار ما که یک شاگرد و رهرو مکتب امیرالمؤمنین علیه السلام بود، در رفتار و گفتار خود، همین توصیه ها را می کرد. اگر نگاه کنید، درتعالیم امام بزرگوار، جا به جا شاخصهای علوی را مشاهده می کنید. به خاطر همین بوده است که دشمنان نقطه ی مقابل راه امام را هدف فعالیت خودشان قرار داده اند.(1)
پینوشتها:
1-دیدار با مردم در حرم مطهر رضوی(ع)، 1 فروردین 1380.
منبع :
شخصیت و سیره ی معصومین(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامی(جلد 7)
( شخصیت و سیره امام زمان (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگی قدر ولایت – 1383